امپراطوری اپ (فصل چهارم/ بخش دوم)

۷ آبان ۱۳۹۹ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۷ دقیقه

فصل چهارم – بخش دوم

فرصت طلایی اپ شما

چگونه می‌شود اپ‌های موفق ساخت

دست از تنفر بردارید، بازآفرینی و تقلید کنید

امپراطوری اپتقلید از رقبا یکی از واجبات این حرفه است. وقتی اپل اولین آیپاد را در سال ۲۰۰۱ معرفی کرد، MP3 پلیرها خیلی چیز جدیدی نبودند. اولین موج MP3 پلیرها سه سال قبل از آیپاد به بازار آمده بود. اما آیپاد بخاطر مفرح بودن و ظاهر جذاب و چشمگیرش تبدیل به یک موفقیت بزرگ شد.

آیفون اولین گوشی هوشمند نبود. اما اپل نیاز به نوآوری بیش‌تر را درک کرد و همان‌کاری را با گوشی‌های هوشمند انجام داد که با MP3 پلیرها کرده بود؛ آن‌ها را یک مرحله ارتقا داد. اپل با تمرکز بر مشتری و طراحی زیبا، بازی را عوض کرد و آیفون و آیپاد را تبدیل به موفقیتی تاثیرگذار و تا به امروز ماندگار کرد.

در ستایش امپراطوری اپ

ایده داشتن به تنهایی مهم نیست، بلکه اجرای آن هم حایز اهمیت است. همان‌­طور که بازار اپ رشد می‌­کند، دیده شدن هم سخت‌­تر می‌­شود و کلید موفقیت دیده شدن است. این کتاب روند دیده شدن را در غالب مفاهیمی قابل درک ارایه می­‌کند و شما را قدم به قدم در اجرای موثرترین شیوه برای اجرای این امر راهنمایی می‌­کند. چاد دانش کافی برای این کار را دارد.

– «مایکل موون»، از «فری دی اپس»، کمپانی برتر اپلیکیشن و یک اپ‌میلیونر

شهرت فیس‌بوک برای کاربردی بودن، بهتر کردن فضای اجتماعی ‌در مقایسه با هم گروه‌هایش و سازگار بودن با پلتفرم‌‌اش است. فیس بوک امکاناتی نظیر ایمیل، مسیج هم‌زمان و خواندن سایت‌های خبری، چت تصویری و اپلیکیشن‌ها را یک‌جا باهم فراهم آورده است. شما می‌توانید هرکدام از این‌ها را جداگانه در جای دیگر داشته باشید، اما استفاده‌ی آن‌ها در فیس‌بوک مفرح‌تر یا آسان‌تر است.

فلسفه‌ی «چیزی پیدا کن که کارآمد باشد و زندگی را آسان‌تر کند» از ابتدای زندگی بشر وجود داشته است. خدا را شکر؛ چون اگر این‌طور نبود، احتمالا هنوز مجبور بودیم برای این طرف و آن طرف رفتن از شاخه‌ای به شاخه‌ی دیگر تاب بخوریم.

 

دوستان‌ام «مایکل مون» و «کواک بوی»، ماهیانه ۸۰.۰۰۰ تا ۱۰۰.۰۰۰ دلار از طریق شرکت‌شان FreeTheApp در اپ‌استور درآمد دارند. مایکل همیشه می‌گوید: “اگر دیدی کسی قبلا ایده‌ی تو را عملی کرده، ناامید نشو. این فقط به معنای آن است که برای ایده‌ات بازار وجود دارد و این چیزی بجز دل‌گرمی نیست!

برخی از بهترین ایده‌های اپ اصلاح یک اپ دیگر یا ایجاد تغییراتی در یک ایده‌ی قدیمی و هدایت آن به یک مسیر جدید و بهتر هستند. بهترین مثال برای این نوع تقلیدها ماجرای Smack Talk و سری اپ‌های Talking Friends هستند.

اپ Smack Talk در روزهای اولیه‌ی اپ‌استور بسیار موفق شد. ( شکل ۳-۴) . در این اپ یک حیوان کوچک بامزه به‌صورت انیمیشن وجود داشت که هرچه شما می‌گفتید را با صدای زیر و جیغ‌مانندی تکرار می‌کرد. این اپ دارای جاذبه‌ی بصری، در نوع خود اولین و فوق‌العاده سرگرم کننده بود. واقعا چه کسی می‌تواند همستری را دوست نداشته باشد که با صدایی که انگار هلیوم استنشاق کرده، ادای آن‌ها را در می‌آورد؟

اپ Smack Talk

شکل ۴.۳

اپ Smack Talk برای مدتی طولانی در صدر جدول برترین‌ها و جزو اپ‌های تاثیرگذار بود. این یک دستاورد بزرگ برای یک اپ خیلی خوب بود. بسیاری از توسعه‌دهندگان در آن زمان آرزو می‌کردند که این ایده مال خودشان بود؛ اما هیچ‌کدام جرات رقابت و پیشی گرفتن از چنین اپ موفقی را نداشتند. چرا که این کار مانند جنگی بود که پیشاپیش می‌دانستند بازنده‌ی آن هستند. آن‌ها قبول کردند که این ژانر توسط Smack Talk تسخیر شده و به سودآوری ادامه خواهد داد.

با این حال، یک شرکت به نام Outfit7 نقشه‌ی دیگری داشت. آن‌ها برای رقابت و عوض کردن بازی اصلا مردد نبودند و اپلیکیشن متفاوتی به نام Talking Tom ساختند. (شکل ۴-۴) که همان ویژگی صدای مقلد را داشت، به‌علاوهی یک گربه سه‌بعدی کارتونی متحرک. کاربر می‌توانست از تقلید صدای خودش سرگرم شود و از نوازش کردن و عکس‌العمل‌های گربه هم لذت ببرد. اپ امکان تعامل بیش‌تر با کاربر، انیمیشن قوی‌تر و البته بازاریابی فوق‌العاده‌ای داشت.

اپ Talking Tom

شکل ۴.۴

اپ Talking Tom در سال ۲۰۱۰ توانست از Smack Talk پیشی بگیرد. اما شرکت Outfit7 به ساختن اپ‌های سخن‌گو ادامه داد و مجموعه‌ای به نام Talking Friends با انواع حیوانات ساخت. همین باعث شد شرکت Outfit7 تبدیل به یک شرکت چند میلیون دلاری و جزو موفق‌ترین‌ها تا به امروز شود. اپ‌های آن‌ها بیش از ۲۰۰ میلیون بار دانلود شده‌اند و مدام در صدر جدول صد اپ برتر پولی و رایگان قرار گرفته‌اند.

چه کسی فکرش را می‌کرد که یک اپ خوب توسعه داده شده و موفق بتواند به چنین جایگاه‌ رفیعی برسد؟ خب، موقعیت‌هایی مشابه در سراسر اپ‌استور همیشه منتظر کشف و دیده شدن هستند.

اگر شما هم به دنبال چنین فرصت‌هایی هستید، سراغ گروه‌هایی بروید که تقاضای بالایی دارند. به جای ساختن یک اپ برای گروه کوچکی از مشتریان، چیزی را پیدا کنید که گروه بزرگی از مردم، نوجوان تا بزرگ‌سال، آن را مفید یا سرگرم‌کننده می‌دانند. در واقع، به اپ‌هایی با ریسک پایین و موفقیت بالا بچسبید.

آیا این بدان معناست که شما هیچ‌وقت نباید خلاق باشید یا دست به کاری بزنید که قبلا امتحان نشده؟

درواقع، بله. خب، تقریبا…

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

از اپ‌های موجود یاد بگیرید

بسیاری از اپ‌آفرین‌های بی‌تجربه زمان زیادی را صرف منحصر به فرد بودن می‌کنند؛ در حالی‌که آن‌چه به دنبال‌اش هستند درست پیش روی آن‌هاست.

من پیشنهاد نمی‌کنم که شما اپ دیگران را کپی کنید، اما اولین قدم شما باید این باشد که کنجکاو باشید و ببینید که توسعه‌دهندگان موفق چه کاری انجام داده‌اند. باید وقت بگذارید و بفهمید چرا اپ آن‌ها موفق بوده، نظرات کاربران را بخوانید و اطلاعات کسب کنید.

هروقت تصمیم گرفتید که یک اپ را بازآفرینی کنید این ۶ سوال را از خودتان بپرسید:

۱. چرا مردم آن را می‌خرند؟

۲. آیا می‌توانم کاری کنم که علاوه بر بازآفرینی این اپ، یک پله هم آن را ارتقا دهم و چیز جدیدی به آن اضافه کنم؟

۳. دموگرافی اپ من مثل اپ اصلی خواهد بود؟

۴. چند اپ شبیه به این در بازار وجود دارد؟ ( برای پیدا کردن جواب به http://www.topappcharts.com/ بروید)

۵. چطور توانسته‌اند موفق شوند؟

۶. نحوه‌ بازاریابی و قیمت‌گذاری آن‌ها چطور بوده؟

وقتی به لیست‌های برترین‌ها نگاه می‌کنید، فکر کنید که واقعا حاضرید کدام را دانلود کنید. چرا از آن خوش‌تان آمده و کدام ویژگی در آن‌ها به چشم می‌آید؟

به این فکر کنید که چطور می‌توانید چنین مفهومی را یک پله ارتقا دهید و در عین حال همین دموگرافی را جذب کنید. اصلاحاتی که به ذهن‌تان می‌رسد را بنویسید. آیا دوست دارید ویژگی جدیدی به آن اضافه کنید؟ ظاهرش را تغییر دهید؟ گرافیک و بازاریابی بهتری برای‌اش در نظر دارید؟ چطور می‌خواهید به کاربران ارزش بیش‌تری بدهید؟

به بیش‌تر از یک رقیب نگاهی بیندازید. اپ تمام رقبای این گروه را دانلود کنید. دقت کنید که این اپ‌ها کجای کارشان درست است و کجا را کم گذاشته‌اند. تصمیم بگیرید که با در نظر گرفتن آن‌چه مخاطبین می‌خواهند، آیا هنوز هم می‌توانید اپ بهتری طراحی کنید؟

من بارها شاهد این روند در اپ‌استور بوده‌ام، و در ادامه می‌خواهم برای‌تان یک مثال بزنم که چطور به تازگی از قدرت بازآفرینی دیگر اپ‌ها استفاده کرده‌ام.

بعد از این‌که الگوریتم رتبه بندی اپل تغییرکرد، متوجه‌ جابجایی‌هایی در رتبه‌ها شدم. مثلا متوجه شدم که بعضی از اپ‌هایی که به ندرت در لیست برترین‌ها دیده می‌شدند، مثل اپلیکیشن‌های شکلک‌ها (Emoji)، شروع به بالا آمدن در جدول کرده‌اند. من استفاده از آن شکلک‌ها را دوست داشتم و می‌خواستم یک اپ ایموجی درست کنم؛ اما تا آن ‌موقع ندیده بودم که بازار ان‌قدر از آن‌ها استقبال کند. همچنین، اکثر اپ‌های ایموجی ساده هستند و فقط یک‌بار استفاده می‌شوند: برای نصب کردن صفحه کلید شکلک‌ها.

با بیش‌تر شدن علاقه‌ی مشتریان، تصمیم گرفتم دقیق‌تر به ماجرا نگاه کنم و تمام اپ‌های ایموجی پرطرفدار را دانلود کردم. آنچه را که دیدم دوست داشتم. اما متوجه شدم که اپ‌ها کمی محدودیت عمل‌کرد دارند. خب با این اوضاع، اگر صفحه کلید شکلک‌ها محدودیت تعداد داشت و نمی‌شد ظرفیت‌اش را بیش‌تر کرد اپ من چطور می‌توانست از اپ رقبا بهتر باشد؟ و اگر اپلیکیشنی یک‌بار قبلا استفاده شده، چقدر می‌تواند سودمند باشد؟ من فکر می‌کنم توسعه‌دهندگان دیگر اجازه دادند که این محدودیت‌ها آن‌ها را از پیگیری این ایده منصرف کنند؛ اما من همیشه لجوج و سرسخت بوده‌ام و به همین‌خاطر این بار موفقیت با من بود.

پس، من به طوفان‌های ذهنی‌ا‌م ادامه دادم تا این‌که فکر بکری به سرم زد. اگر من نمی‌توانستم شکلک جدید به کیبورد ایموجی‌ها اضافه کنم، پس چرا یک مشت شکلک در اپ نگنجانم که مردم بتوانند در قالب عکس و از طریق تکست مسیج، ایمیل یا هر رسانه‌ی دیگر که می‌تواند عکس ارسال کند، از آن‌ها استفاده کنند؟ با این ایده، من اپلیکیشنی ساختم که یک صفحه کلید پر از شکلک داشت و علاوه بر آن به عنوان ارزش افزوده برای مشتریان، بیش از ۴۵۰ شکلک اضافی داشت که کاربران می‌توانستند توسط پیامک، ایمیل، فیس‌بوک و غیره آن‌ها را به اشتراک بگذارند. این برای کاربران خوشایند‌تر بود؛ چرا که می‌توانستند شکلک‌های بیش‌تری برای دوستان‌شان بفرستند. از آن‌جایی که کاربرها باید برای فرستادن شکلک‌ها به اپ مراجعه می‌کردند پس اپ مدام در حال استفاده بود.

این اپ در عرض دو هفته توسعه داده شد و از مدل «فریمیوم» (Freemium) یعنی رایگان با ویژگی خرید درون اپ استفاده کردم. این اپ ظرف شش روز در جدول خلاقیت‌ها رتبه ۱ و در جدول برترین‌های مجانی رتبه ۱۲ را کسب کرد. و روزانه حدود ۵۰۰ دلار برایم درآمدزایی می‌کرد. بینگو!

روندی که من طی کردم بسیار آسان بود و شما هم می‌توانید به راحتی آن را تکرار کنید. چرا مسایل را از آن‌چه که هستند سخت‌تر کنیم؟ بازار خودش دستش را بالا گرفته و می‌گوید: “هی، من را ببین”، و علایق‌ا‌ش را به شما می‌گوید. مطمئن شوید که به آن گوش می‌کنید و از آن پول در می‌آورید.

وقتی که کلی پول درآوردید، می‌توانید به سراغ اپ‌های جدید بروید؛ چرا که اگر اوضاع‌شان به خودی خود خوب پیش نرفت می‌توانید از طریق اپ‌های دیگرتان برای آن‌ها بازاریابی کنید. تا آن موقع، بجای نوآوری، روی تکرار و بازآفرینی متمرکز باشید.

خرید کتاب از دیجی‌کالا

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه