سفر به آفریقا؛ حیات وحش و آسمان شب آمبوسلی

۱۹ آذر ۱۳۹۹ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه

در راه رسیدن به پارک ملی آمبوسلی، مشخص است که حیات وحش کم کم جان می‌گیرد. برای اولین بار می‌توانم چند گورخر راه‌راه را از نزدیک ببینم؛ یا کرکسی که با چند کلاغ دعوایش شده است. دم گیت ورودی، تعداد زیادی ون و تویوتا لندکروزر مخصوص سافاری صف کشیده‌اند. راننده‌ی ما پیاده می‌شود تا از پذیرش مجوز ورود بگیرد. جلوی گیت، مردان و زنان مسلح وجود دارند و باز هم دست‌فروش‌هایی که این بار فقط صنایع دستی می‌فروشند. یک ظرف چوبی ساخته شده با نقش حیوانات را می‌دهند ۳۰۰۰ شیلینگ، معادل ۳۰ دلار. خیلی گران می‌دهند و اگر شما بگویید ۵۰۰ شیلینگ، در نهایت احتمالا آن را با ۱۰۰۰ شیلینگ می‌خرید؛ یعنی چیزی در حدود ۳۵ هزار تومان. بعدا در فروشگاه‌های سوغاتی و صنایع دستی می‌فهمیم که تقریبا هرچیزی را می‌توان به نصف قیمت خرید.

مارتین مجوز می‌گیرد و داخل ون می‌آید تا با زحمت و همکاری دست جمعی، سقف را باز کنیم. سقف ماشین در قسمت مسافران به طور کامل بالا می‌آید تا با ایستادن در خودرو، در حالتی امن بتوانید حیات وحش را ببینید. حیوانات این‌جا از بدو تولد، ماشین‌های سافاری را دیده‌ و با آن‌ها اخت گرفته‌اند. بنابراین ماشین‌ها و آدم‌های درونش را کاملا نادیده می‌گیرند. ولی ظاهرا اگر از ماشین پیاده شوید، به عنوان یک سوژه‌ی جداگانه در نظر گرفته می‌شوید و اگر از بخت بدتان شیر گرسنه‌ای در همان حوالی باشد، ممکن است بلایی سرتان بیاورد.

af25

من و چهار نفر دیگر از دوستان عکاس در یک ماشین هستیم و بقیه‌ی بچه‌ها هم در ون‌های دیگر. گروه‌های اروپایی و ژاپنی که ثروتمندتر هستند، تویوتا لندکروزر اجاره کرده‌اند. لندکروزرها قابلیت‌های آفرود بهتر و فضای داخلی شیک‌تری دارند. آن‌ها خیلی سریع‌تر و مطمئن‌تر در جاده‌های ناهموار حرکت می‌کنند. دست‌کم وقتی دو بار ماشین همراهانمان در گل گیر کرد این موضوع را فهمیدیم.

به محض رد شدن از گیت ورودی، داخل ماشین می‌ایستیم و من دوربین گوپرو Hero 3+ Black که از یکی از دوستانم قرض گرفته‌ام را روی سرم نصب می‌کنم. این‌طوری می‌توانم نمای جالبی از پشت صحنه‌ی عکاسی حیات وحش داشته باشم. دوربین کانن ۶۰D هم عاریه‌ای است و با لنز کانن ۷۰-۳۰۰ میلی‌متر F/4.0-5.6 L IS می‌شود وسیله‌ی اصلی ثبت نمای نزدیک از حیات وحش. دوربین کانن ۶D و لنز کانن ۲۴-۱۰۵ میلی‌متر F/4.0 L IS هم برای نماهای باز و نور کم استفاده می‌شود.

پوشش گیاهی غالب آمبوسلی، علف‌های بلند زرد رنگ و درختان آکاسیا است. آکاسیاها تاجی شبیه به بشقاب دارند و می‌دانم وقتی شب شد، نمایی بسیار زیبا برای عکاسی نجومی هستند. به محض ورود باز هم با گور‌خرها و چند وایلدبیست‌ مواجه می‌شویم. اولش خیلی هیجان‌انگیز است ولی با گذشت چند روز و زمانی که یوزپلنگ، شیر و پلنگ می‌بینیم، گورخرهای پرتعداد برای ما عادی می‌شوند. جاده‌ی خاکی کاملا ناهموار است؛ ۱۰ برابر بدتر از جاده‌ای که به سمت کاروانسرای مرنجاب در نزدیکی کاشان می‌رود. در کنار جاده و البته با فاصله از آن، دکل‌های موبایلی دیده می‌شوند که به شکل درخت در آمده‌اند تا چشم‌انداز محیط را خراب نکنند. چشم‌اندازی که پر از درختان آکاسیا، گورخر و وایلدبیست‌ است. به نظرم آمد که گورخرها استتار بدی دارند و چقدر راحت می‌شود آن‌ها را در دشت دید. وایلدبیست‌ها هم واقعا جانوران ناموزون و بندگان خدا بدقواره‌ای هستند.

af24

آمبوسلی با مساحت ۳۹۲ کیلومتر مربع در جنوب شرقی کنیا و مرز تانزانیا قرار دارد. دشتی مسطح با علفزارهای فراوان و درخت‌هایی که با فاصله از یکدیگر روییده‌اند. همین دشت‌ها خاستگاه انسان هوشمند بوده‌اند. جایی که شکار فراوان به راحتی در دسترس او بوده است. انسان هوشمند از آفریقا به خاورمیانه مهاجرت می‌کند و از آن‌جا به اروپایی می‌رود که کم کم جنگل‌هایش در حال نابودی بوده‌ و چشم‌اندازش به منظره‌ی سرزمین مادری نزدیک‌تر می‌شده است. همان‌جا بوده که با انسان نئاندرتال برخورد و در نهایت او را منقرض می‌کند. در همین نزدیکی دره‌ی بزرگی به نام «دره‌ی بزرگ آفریقا» یا The Great Rift Valley وجود دارد که ظاهرا مهد پیدایش انسان بوده است. دره‌ای به طول ۶۰۰۰ کیلومتر که از لبنان تا موزامبیک کشیده شده است.

از این‌جا به راحتی می‌توان قله‌ی کلیمانجارو را در خاک تانزانیا دید. گاهی اوقات کلیمانجارو با غزال‌ها، گورخرها، وایلدبیست‌ها و حتی شیر در یک نما قرار می‌گیرد. به هر حال شیرها از جذاب‌ترین حیوانات این‌جا به حساب می‌آیند. کافیست که راننده‌ها یک شیر ببینند تا به سمتش یورش ببرند. شیر ماده‌ای را دست کم نیم ساعت تعقیب می‌کنیم و می‌توانیم در فاصله‌ی چند متری از آن قرار بگیریم. شیر بیچاره به ناگهان خودش را در محاصره‌ی ۲۰ ماشین می‌بیند و آدم‌هایی که از داخل ماشین‌ها به او زل زده‌اند. در کل این صحنه در طول سفر زیاد ایجاد می‌شود. این ماشین‌ها بیسیم دارند و وقتی راننده‌ای در جایی از پارک صحنه‌ی خاصی می‌بیند، با بیسیم به بقیه‌ی راننده‌ها خبر می‌دهد که خودشان را به آن‌جا برسانند. شیر، پلنگ و یوزپلنگ هم خیلی نادر هستند و بنابراین همیشه سرشان شلوغ است. خوشبختانه راننده‌ی ما زبر و زرنگ است و همیشه اولی به حیوانات می‌رسد. اگر ماشین‌ها از جاده‌های خاکی خارج شوند، جریمه می‌شوند. اگر از ماشین پیاده شوید هم ۱۰۰ دلار جریمه می‌شوید. پارک، پلیس‌هایی لندکروزر سوار به نام رنجر دارد که در همین جاده‌های خاکی گشت می‌زنند. این پارک‌های ملی اهمیت خیلی زیاد بین‌المللی دارند و به بهترین نحو از آن‌ها محافظت می‌شود.

af2

این‌جا از نظر تعداد و تنوع حیوانات شبیه به باغ وحش است و تازه عمق فقر حیات وحش ایران را متوجه می‌شوم. در چند بار سفری که به پارک ملی خارتوران داشتم یک بار هم موفق به دیدن یوز آسیایی نشدم. ولی این‌جا گاهی اوقات دشت را پر از حیوانات مختلف می‌بینید و تنوع زیستی را به خوبی درک می‌کنید. با غروب آفتاب و راس ساعت ۱۸:۳۰ همه‌ی ماشین‌ها باید از پارک خارج شده باشند. دویدن وایلدبیست‌ها در گرگ و میش غروب آفتاب و آسمان نارنجی منظره‌ی خیلی زیبایی ایجاد می‌کند.

برای عکاسی نجومی نمی‌شود در پارک ماند. شب باید ماشین دیگری اجاره کنیم تا ما را به اطراف پارک ببرد. جایی که به دلیل خطراتی که از جانب حیوانات وحشی ممکن است وجود داشته باشد، به دو نفر رنجر پول می‌دهیم که تمام طول شب را همراه ما بیایند. رنجرهایی که چماق‌هایی مخصوص در دستشان دارند و مطمئن نیستم اگر کفتار یا شیری نزدیک شود کاری از دستشان برآید.

با تاریک شدن هوا با صحنه‌ای غریب مواجه می‌شوم. تاریک‌ترین آسمان شبی که تا به حال دیده‌ام. حتی از پارک ملی خارتوران هم تاریک‌تر است. تا به حال نوار راه‌شیری را این‌ شکلی ندیده‌ام. این‌جا مرکز راه‌شیری دقیقا تا سرسو اوج می‌گیرد. سحابی اتا کارینا را به راحتی می‌توان دید و صبح هم ابر ماژلانی کوچک طلوع می‌کند. این اولین تجربه‌ام از دیدن چنین آسمانی است. همان چیزی که سال‌ها آرزویش را داشتم. با ۶ از نفر دوستان منجم و عکاس و البته حضور رنجرها در دشت و میان درختان قدم می‌زنیم و عکاسی می‌کنیم. گاهی اوقات غزال یا گورخری از فاصله‌ی چند متری ما رد می‌شود. عکاسی تمام روز در پارک ملی و حالا عکاسی شب رمق را از آدم می‌گیرد. با این حال دلمان نمی‌آید این‌جا را ترک کنیم. ولی بعد از چند ساعت و همان نیمه شب به لوژ باز می‌گردیم تا برای روز بعد آماده شویم. سفر به دریاچه‌ی نایواشا، بعد از آن پارک ملی فوق‌العاده‌ی ماسای مارا و قرار گرفتن در میان قبایل بومی منطقه.

af23

دیگر عکس‌ها را می‌توانید در ادامه ببینید.

af1 af3 af4 af5 af6 af7 af8 af9 af11 af12 af13 af14 af15 af16 af18 af19 af20 af21 af22
af27

مسابقۀ حرفه‌ای ربات‌های پرندۀ حمل کالا

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

۶ دیدگاه
  1. Avatar حسین محمدی

    عالی بود.منتظر مقاله های بیشتر از دیجی کالا هستم.نه یک سری ترجمه

  2. Avatar آرش آقازاده

    خیلی خیلی لذت بردم از خوندن گزارش و دیدن عکسا
    با آرزوی موفقیت های بیشتر برای شما دوست و همکار قدیمی

  3. Avatar پرنیان

    سفر به افریقا یکی از ارزوهای منه.با دیدن عکسهاتون هیجان بیشتری برای این سفر دارم.

  4. Avatar مریم

    عکس ها بی نظیر اند

  5. Avatar مسلم

    خیلی ریبا بود عکسها . سپاس

  6. Avatar یوسف

    مشکل تو ایران اینه که به باغ وحش و پارک ملی با دید اقتصادی نگاه نمیشه برای همین هم اقتصاد می خوابه و هم محیط زیست به شدت آسیب میبنه.

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه