به جهنم روی زمین خوش آمدید؛ آنسوی گجتهای دوستداشتنی ما
در مغولستان داخلی، مکانی دور افتاده و وحشتناک وجود دارد که میتوان آن را نتیجهی عطش ما به استفاده از وسایل ساختهی فناوری نوین دانست. مکانی که یک دریاچهی متعفن از مواد سیاه رنگ و فوقالعاده سمی به همراه چشماندازی از دودکشهای سر به فلک کشیدهی جهنمی دارد. قسمتی ناپیدا از زنجیرهی تولید گجتهای دوستداشتنی ما در این جا اتفاق میافتد. همان مرحلهی اول، جایی که کانیهای نادر زمین استخراج، پالایش و قابل استفاده میشوند. فرایندی که دولتهای اروپایی و آمریکایی خجالت میکشند آن را در کشور خود انجام دهند. به بائوتو، محل استخراج بخش اعظمی از کانیهای کمیاب زمین خوش آمدید. «تیم ماوگان» (Tim Maughan) گزارش میدهد.
از مکانی که من ایستادهام، تا جایی که چشم کار میکند مجموعهی «بائوگانگ استیل» (Baogang Steel) و تاسیسات استخراج کانیهای نادر زمین دیده میشود. برجهای خنککننده و دودکشهای بیشمار آن سر به آسمان کشیده و در مه-دود غلیظ گم شدهاند. کمی نزدیکتر، دریاچهای مصنوعی قرار دارد که درون آن نه با آب، بلکه با چیزی شبیه به یک مایع سیاه رنگ غلیظ و فوقالعاده سمی پر شده است. دهها لوله از مکانهای مختلف به لبهی این دریاچه آمدهاند و به طور پیوسته پسماند پالایشگاههای مجموعه را در آن خالی میکنند. بوی سولفور و صدای خوفانگیز جریان مایع لولهها مرا میترساند، گویی در جهنم روی زمین هستم.
به «بائوتو» (Baotou)، بزرگترین شهر صنعتی مغولستان داخلی خوش آمدید. مغولستان داخلی در حقیقت منطقهای خودمختار از چین است و از شمال با مغولستان و روسیه مرز مشترک دارد. من با تعدادی از معماران و طراحان موسسهای به نام «گروه سرزمینهای ناشناخته» (Unknown Fields Division) به اینجا آمدهام. این آخرین ایستگاه سفر سههفتهای من در طول زنجیرهی تولید وسایل فناورانه است. سفری واژگون که از خانهها شروع میشود، به فروشگاهها و سپس کارخانههای چینی ادامه مییابد. در نهایت به بائوتو ختم میشود؛ حلقهی اول زنجیرهی تولید.

بائوتو بزرگترین شهر صنعتی مغولستان داخلی است
به احتمال قریب به یقین، هیچوقت نام بائوتو را نشنیدهاید، ولی معادن و کارخانههای آن، نبض زندگی مدرن ما را زنده نگه میدارند. بائوتو یکی از بزرگترین تامینکنندگان کانیهای نادر زمین است. این عناصر میتوانند تقریبا در همه چیز، از آهنربای توربینهای بادی و موتور خودروهای الکتریکی گرفته تا تجهیزات الکترونیکی که درون گوشیهای هوشمند و تلویزیونها قرار دارند یافت شوند. در سال ۲۰۰۹، چین توانست ۹۵ درصد این عناصر را تولید کند. تخمین زده میشود که معادن «بایان اوبو» (Bayan Obo) در شمال بائوتو، ۷۰ درصد ذخیرهی عناصر نادر زمین را در خود جای دادهاند.
معادن بائوتو، نبض زندگی مدرن ما را زنده نگه میدارند. آنها حلقهی اول در تولید محصولات فناورانهی زندگی ما هستند
عناصر موفقیت
در دهههای اخیر، کانیهای نادر زمین نقش مهمی در رشد کشور چین و تبدیل شدن آن به ابرقدرت اقتصادی داشتهاند. با نگاهی به شهر بائوتو میتوان متوجه تاثیر عمیق این صنعت بر زندگی مردم شد. بائوتو آدم را به یاد عصر جستجوی طلا میاندازد. عصر جستجوی طلایی که در قرن ۲۱ واقع شده است. در سال ۱۹۵۰، یعنی کمی پیش از اینکه استخراج کانیهای نادر زمین به صورت جدی آغاز شود، شهر بائوتو چیزی در حدود ۹۷ هزار نفر جمعیت داشت. جمعیت کنونی آن بیش از ۲/۵ میلیون نفر است. تنها دلیل مهاجرت این جمعیت زیاد به شهر، وجود معادن کانیهای کمیاب است. از منظری دیگر، بائوتو گویی بین سرزمین فرصتهایی که جهان سرمایهداری به دلیل نیازش به آن ترسیم کرده و محو شدن خاطرات دوران طولانی زندگی زیر سایهی کمونیسم گیر کرده است. بیلبوردهای تبلیغاتی برندهای گرانقیمت آمریکایی در کنار نقاشیهای دیواری دوران کمونیسم قرار دارند. گویی سوپرمدلهای غربی با بی علاقگی به پرترههای بزرگ دیواری مائوتسه تونگ مینگرند. شبها چراغهای رنگارنگ، خیابانهای بزرگ و اصلی شهر را روشن میکنند و آدم را به یاد صحنههایی از فیلم «ترون» (Tron) میاندازند. این درحالیست که کوچههای حاشیهای و تاریک شهر پر است از کارگران کارخانهها که مست و بیهدف پرسه میزنند و مرتب بالا میآورند.

کمی نزدیکتر، دریاچهای مصنوعی قرار دارد که درون آن نه با آب، بلکه با چیزی شبیه به یک مایع سیاه رنگ غلیظ و فوقالعاده سمی پر شده است
حتی پیش از رسیدن به دریاچهی سمی، تاثیر زیست محیطی منفی صنعت استخراج کانیهای نادر به خوبی پیداست. لولههای ضخیم از زمین بیرون میآیند، به موازات خیابانها و پیادهروها حرکت میکنند و برای گذر از عرض خیابانها، به صورت قوسی شکل مثل پل عبور میکنند. اینجا خیابانها عریض هستند و برای این ساخته شدهاند که بتوانند میزبان کامیونهای بزرگ حمل زغالسنگ باشند. وقتی باران میآید، آنها با بار زغال سنگ خیابانهای پر از آب را طی میکنند و در کنار جاده صف میکشند تا وارد نیروگاههای برق متعدد بائوتو بشوند. این نیروگاهها نزدیک برجهای مسکونی شهر هستند. به هر طرف نگاه کنید، از برجهای نیمه ساخته گرفته تا پارکینگهای چند طبقه، میتوان دودکش پالایشگاهها و نیروگاههای برق را مشاهده کرد. هوای شهر به صورت دائمی با بوی سولفور اشباع شده است. این در حقیقت نوعی از چشمانداز یک شهر صنعتی است که خیلی وقت پیش آمریکاییها و اروپاییها با آن خداحافظی کردند. در گذشته، شهرهای دیترویت و شفیلد نیز چنین نمایی داشتند.
بائوتو نوعی از چشمانداز یک شهر صنعتی است که خیلی وقت پیش آمریکاییها و اروپاییها با آن خداحافظی کردند
کارگاههای خاموش
یکی از نخستین مکانهایی که بازدید کردیم، کارگاهی بود که به طور تخصصی عنصر «سریوم» استحصال میکرد. سریوم یکی از وافرترین عناصر نادر زمین است. سریوم کاربردهای صنعتی زیادی از رنگ کردن شیشه گرفته تا مبدلهای کاتالیزوری دارد. راهنمایی که کارگاه را به ما نشان میدهد، توضیح میدهد که این کارگاه عموما «سریوم اکسید» تولید میکند. سریوم اکسید معمولا برای جلا دادن نمایشگرهای لمسی گوشیهای هوشمند و تبلتها استفاده میشود.
درحالی که بین اتاقهای کارگاه با آن همه لوله، مخزن و سانتریفیوژ رفت و آمد میکردیم، اینکه هیچ آدمی آنجا نبود عجیب به نظر میرسید. در حقیقت به جز حرکت و بازتاب صدای خودمان، هیچ تحرک و فعالیتی آن جا نمیدیدیم، گویی کارگاه خیلی خاموش و ساکت کار میکرد. در حقیقت آن کارگاه اساسا فعال نبود و راهنمای ما گفت که اینجا برای تعمیر تعطیل شده است. ولی مسئله این بود که حتی نشانهای از فعالیت برای تعمیر کارگاه نیز مشاهده نمیشد. مثلا کارگرهایی که در حال بازسازی و مرمت باشند یا نشانهای از تجهیزات تمیز کننده. بعد از اینکه کمی بیشتر سوال پرسیدیم، راهنمای ما مشکوک شد و دیگر به ما پاسخ نداد. این رفتاری است که در بائوتو باز هم به آن برخورد کردیم. نوعی عدم رغبت به پاسخ بعضی پرسشها.

درحالی که بین اتاقهای کارگاه با آن همه لوله، مخزن و سانتریفیوژ رفت و آمد میکردیم، اینکه هیچ آدمی آنجا نبود عجیب به نظر میرسید
بعد از اینکه آن جا را ترک کردیم، یکی از همراهان که پیشتر هم اینجا آمده بود توضیح جالبی به ما داد. اینکه ممکن است صنایع این جا، به صورت عامدانه مقدار عرضهی عناصری مثل «سریوم اکسید» را در بازار کنترل میکنند تا قیمت آن را بالا نگه دارند. البته نمیتوانیم مطمئن باشیم که دقیقا در روز بازدید ما از کارگاه این اتفاق افتاده است. با این حال این خیلی دور از ذهن نیست چرا که برای مثال در سال ۲۰۱۲، آژانس خبری چینی «ژینهوا» (Xinhua) خبر داد که بزرگترین تولید کنندهی کانیهای نادر چین برای جلوگیری از افت قیمتها، تولید خود را متوقف کرده است.
یکی دیگر از صادرات اصلی بائوتو، عنصر «نئودیمیوم» (Neodymium) است. این عنصر نادر نیز در صنعت کاربردهای مختلفی دارد. از این عنصر هم برای رنگ آمیزی شیشه استفاده میشود و البته به خصوص در ساختن لیزر کاربرد دارد. ولی احتمالا مهمترین استفادهی آن، ساختن آهنرباهای قدرتمند و سبکوزن است. آهنرباهای نئودیمیومی در وسایل مصرفی الکترونیکی روزمرهی ما مثل هندزفریها، میکروفون گوشیهای همراه و هارددیسک کامپیوترها کاربرد دارند. در سوی دیگر، این عنصر در قطعات اصلی و حیاتی تجهیزاتی که به میدان مغناطیسی خیلی قوی احتیاج دارند، مثل توربینهای بادی و موتورهای خودروهای الکتریکی کاربردی هستند. با راهنمایی که به نظر میرسید رفتار دوستانهتری از راهنمای قبلی داشته باشد، به درون کارگاه ساخت نئودیمیوم رفتیم. او حتی چند آهنربا نیز به ما داد تا کمی با آنها بازی کنیم. ولی باز هم وقتی سوالهای ما کمی فراتر از کاربرد این عنصر رفت و وارد حوزهی هزینههای زیستمحیطی شد، این راهنما نیز پاسخگو نبود و بازدید ما خیلی زود تمام شد.

معادن «بایان اوبو» در شمال بائوتو، ۷۰ درصد ذخیرهی عناصر نادر زمین را در خود جای دادهاند
از عنصر سریوم برای جلا دادن نمایشگر گوشی هوشمند و از نئودیمیوم در ساخت هندزفری و میکروفون گوشی استفاده میشود
یکی از نکات اعجابانگیز دربارهی دو عنصر سریوم و نئودیمیوم این است که هرچند آنها را عناصر نادر زمین میدانند، ولی اتفاقا خیلی فراوان هستند! نئودیمیوم اصلا از مس و نیکل نادرتر نیست و در پوستهی زمین خیلی یکدست تقسیم شده است. هرچند که فقط ۳۰ درصد منابع نئودیمیوم دنیا در چین قرار دارد، ولی این کشور ۹۰ درصد نیاز بازار را تامین میکند. در حقیقت آنچه نئودیمیوم و سریوم را نادر میکند، نه کمبود آنها در پوستهی زمین، بلکه فرایند به شدت سمی و خطرناک استخراج سنگ معدن و تبدیل آن به محصولی قابل استفاده است. برای مثال، سریوم از خرد کردن ترکیبات معدنی و حل کردن آن در سولفوریک و نیتریک اسید به دست میآید. این فرایند باید در حجم عظیم صنعتی انجام شود و نتیجهی آن پسماندهای به شدت سمی هستند که به عنوان خروجی ثانویهی محصول بیرون میآید. میتوان اینطور برداشت کرد که سلطهی چین بر عناصر نادر زمین رابطهی زیادی با مسائل زمینشناختی ندارد و بیشتر به این مربوط میشود که فرایند تولید این عناصر چنان اثر منفی بر محیط زیست دارد که دیگر کشورها خجالت میکشند به این راه وارد شوند. ولی به هر دلیلی چینیها ترجیح دادهاند که آن را در مناطق دور افتادهی کشور خود تولید کنند.

هرچند که فقط ۳۰ درصد منابع نئودیمیوم دنیا در چین قرار دارد، ولی این کشور ۹۰ درصد نیاز بازار را تامین میکند
شاید هیچ کجا به اندازهی ساحل دریاچهی سمی بائوتو، مناسب این که بفهمیم چین در این راه چه چیزهایی را فدا میکند نباشد. این دریاچه با ساختن سد بر روی یک رودخانه و زیر آب بردن جایی که قبلا یک زمین کشاورزی بوده ساخته شده است. این دریاچه مکانی برای دفن پسماند فرایند تولید عناصر نادر شده است. فقط با ۲۰ دقیقه رانندگی میتوان از مرکز شهر به این دریاچه رسید. پیشتر گزارشهایی مبنی بر محافظت ماموران نظامی از این دریاچه وجود داشت، ولی ما کسی را ندیدیم. فقط کیوسکی خالی را دیدیم که میتوانست مربوط به ماموران نگهبانی از دریاچه باشد. به هر صورت اگر کسی هم آنجا بوده خیلی سریع کیوسک را ترک کرده چرا که حتی بستههای نودل خود را هم جای گذاشته است. به هر صورت نبود ماموران نظامی هم مشکوک است و شاید به دلیل بازدید ما فقط برای ساعاتی اینجا را ترک گفتهاند.
هرچند که فقط ۳۰ درصد منابع نئودیمیوم دنیا در چین قرار دارد، ولی این کشور ۹۰ درصد نیاز بازار را تامین میکند
ما به ساحل رسیدیم و نگاهی به پهنهی دریاچه انداختیم. پیش از سفر به مغولستان داخلی، عکسهایی را از این دریاچه دیده بودم، ولی این ظاهرا که این عکسها اصلا من را آماده نکرده بود. این جا واقعا محیطی فرازمینی، جهنمی و ترسناک دارد. فکر کردن به اینکه این دریاچه کاملا ساخت انسان و پر از پسماند فرایند استحصال عناصری است که در ساختن گوشی همراه من به کار میرود افسردهام کرد. وحشتناکتر آنکه، این محصولات به طور گسترده در کالاهایی که آنها را به عنوان کالاهای سبز و دوستدار محیط زیست میشناسیم مثل توربینهای بادی و خودروهای الکتریکی هم به کار میروند. کالاها و پدیدههایی که وقتی از آنها استفاده میکنیم فکرش را نمیکنیم که در ساخت آنها چقدر به محیط زیست آسیب رسیده است. درحالی که نمیدانم واکنش من باید چگونه باشد، گوشی آیفون خود را در میآورم و از این دریاچه عکس و فیلم میگیرم. همان گوشی آیفونی که نمایشگر آن با سریوم جلا داده شده است. شما میتوانید این دریاچه را بر روی گوگل مپ مشاهده کنید. وقتی که زوم میکنید لولهها کاملا قابل تشخیص هستند.

شاید هیچ کجا به اندازهی ساحل دریاچهی سمی بائوتو، مناسب این که بفهمیم چین در این راه چه چیزهایی را فدا میکند نباشد
یکی از همراهان من به نام «لیام یونگ» (Liam Young) که از گروه سرزمینهای ناشناخته آمده، از دریاچه نمونهبرداری میکند و آن را با خود به انگلستان میبرد. او بعدا به من گفت، گلی که از دریاچهی سمی برده و آزمایش کرده، دارای تشعشعات رادیواکتیوی تا ۳ برابر بیشتر از حد مجاز بوده است. گروه سرزمینهای ناشناخته برنامهی عجیب و غریبی برای این مواد دارد. یونگ میگوید: «ما از این گلهای رادیواکتیو برای ساختن یک سری کوزههای سرامیکی به شکل سنتی استفاده میکنیم. هرکدام از آنها دارای میزان مشخصی پسماندهای سمی که از استحصال عناصر نادر زمین بدست میآیند و در گجتهای امروزی استفاده میشوند خواهند بود.» این ایده میتواند تاثیر منفی زیست محیطی گجتهایی که روزانه از آنها استفاده میکنیم را به مردم نشان دهد. حتی اگر آن اثر زیست محیطی هزاران کیلومتر دورتر رخ داده باشد.
فرایند تولید این عناصر چنان اثر منفی بر محیط زیست دارد که کشورهای اروپایی خجالت میکشند به این راه وارد شوند
بعد از تماشای تاثیر منفی استخراج عناصر کمیاب زمین، دید من نسبت به گجتهایی که روزانه از آنها استفاده میکنم، عوض شده است. به یاد مراسم معرفی اپل واچ افتادم. اینکه زمانی نه چندان دور ساعتها را از کانیهای معدنی میساختیم و با آنها مثل جواهراتی با ارزش که باید برای یک عمر آن را روی مچ خود میبستیم رفتار میکردیم. حالا از عناصری بسیار نادرتر در ساختن ساعت هوشمند استفاده میکنیم و البته هر سال برای خرید یک مدل جدید، ساعت هوشمند قبلی خود را دور میاندازیم. کمپانیهای سازندهی این محصولات، دائما ما را ترغیب میکنند که محصولات جدیدتر را بخریم. این محصولات جدید بسیار دوست داشتنی و وسوسه کننده هستند، ولی اینکه ساخت همهی آنها از مکانی مثل بائوتو و آن دریاچهی سمی وحشتناک شروع میشود را هیچ وقت نمیتوانم فراموش کنم.
منبع: Future
سلام
سپاس از اینکه این مقاله ی منحصر به فرد رو در اختیار ما قرار دادید. از یک طرف وقتی وارد دنیای فناوری می شیم لذت می بریم. از طرف دیگه وقتی متوجه می شیم که پشت صحنه ی این دنیا چه خبره، شوکه می شیم! حد وسط کجاست؟
شبیه به این دریاچه در منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر در جنوب استان خوزستان نیز وجود دارد که پساب صنعتی پتروشیمیهای موجود در این منطقه به داخل آن ریخته میشود.
با تشکر از جناب امین
از زمانی که دکارت بحث شناسایی مکانیزم های طبیعت را به قصد تسلط بر آن مطرح کرد، بشر همواره در پی دانش به این قصد بوده است.
در واقع دانشگاه پاسخی است به بازار.
مرزهای دانش در دانشگاه با تقاضای سرمایه داری توسعه می یابد.
دانشگاه کارگران متخصصی تحویل این اربابان می دهد تا هر منبعی که در طبیعت شناسایی می کنند تبدیل به کالا کرده و آن را بفروشند!
جالب بود
آدم رو به فکر فرو می بره
ممنون بسیار جالب بود
واقعا حس بدی از کار کردن با لوازم دیجیتالی به ادم دست میده
امیدوارم بزودی جایگزینی برای این جور مواد یافت بشه
سلام.
مطلب بسیار عالیای بود. دست محقق و نویسندش درد نکنه. اکیداً توصیه میکنم که در نشریات کثیر الانتشار و هر راه دیگهای که امکان اطلاع رسانی عمومی داشته باشه منتشر کنید تا همه متوجه این معضل بزرگ بشن و فکر نکنن که دنیا داره هر روز بهتر میشه.
این مهمه که همه بدونن برای ایجاد یک آسودگی، حدأقل دو ناراحتی ایجاد میشه. برای ایجاد دو واحد سرما، حدأقل سه واحد گرما به محیط زیست وارد میشه و قابل برگشت هم نیست. اگه قراره وسیلهای هوا رو تمیز کنه، برای کار کردنش، حتماً یه جای دیگه موجب آلودگی میشه. اگه خودروی برقی، ۲۰۰۰ واحد انرژی پاک الکتریکی شارژ میکنه، برای تولید اون انرژی الکتریکی، حدأقل ۳۰۰۰ واحد گرما و آلودگی یه جای دیگه به محیط زیست وارد شده. تولید هیدروژن برای سوخت پیلهای سوختی خودروها، برای محیط زیست هزینهای بیشتر از میزان پاکی اون انرژی داره.
آخر همهی این قصهها، دلسوزی بشر برای محیط زیست نیست، بلکه هوس و طمع سیری ناپذیر بشر برای غارت و چپاول طبیعت و سایر انسانهای همنوع خودشه که برای این کار، از هر وسیلهای که دستش برسه استفاده میکنه. رنگ و لعاب دوستی روش میکشه و اون رو به قیمتی بیش از اونچه براش زحمت کشیده به بقیه میفروشه. دهها و صدها برابر اون سود رو هم به طبیعت ضرر میزنه. اگه طبیعت مجبورشون میکرد هزینهی این خسارت رو هم نقدی بپردازن، هیچوقت اینطوری از طبیعت بهره برداری نمیکردن.
آدمی که اون ور دنیا نشسته، دلش به حال من و شماها نسوخته که با لبخند، کالا و پدیدهای جدید رو با آب و تاب و تبلیغ بهمون بده. ته همشون، طمعشونه.
موفق باشید و به فکر طبیعت. همین یه زمین رو بیشتر نداریم.
دو تا غلط املایی هم وجود داشت، لطفاً اصلاح کنید.
شکل صحیح «غریب به یقین» به صورت «قریب به یقین» است. «غریب به یقین» معنی برعکس این منظور رو میرسونه.
شکل صحیح «رقبت» هم به صورت «رغبت» هست. به معنی میل و تمایل
دو عبارت فوق رو در متن جستجو کنید، پیدا میشه.
با تشکر.
با سلام و تشکر متاسفانه کشورهای در حال توسعه به هر قیمتی به دنبال کسب سود هستند و کمتر به عمق فاجعه زیست محیطی در این منطقه توجه شده است.
خیلی جالب بود. واقعا خسته نباشید
عالی بود. از این دست مقالات که چشم خواننده رو به روی موضوعات جدیدی که به دلایل مشخص در موردشون صحبت نمیشه باز میکنه بیشتر بزارید. ممنونم.
چه عجب یک بارم از اپل جونتون بد گفتین
مرگ بر تمام کمپانی هایی که مصرف گرایی را سر لوحه خود قرار دادند و مثلا با اینکه الان دوربین ۲۰ مگاپیکسلی به راحتی قبل دسترس است به مدت ۳ سال از دوربین ۸ استفاده کرد و حالا بعد از این همه سال تازه به ۱۲ رسیده
اپل کند ترین و تماع ترین شرکت دنیاست
هر سال فقط یک امکان به گوشی هایش اضافه میکند
یک بار سنسور اثر انگشت
دفعه بعد طراحی جدید
دفعه بعد همان طراحی با دوربین بهتر و ….
اپل با همون دوربین با همه ی دوربین های عالی رقابت میکنه
اپل نوآوری زیاد داره
مثلا همین لمس سه بعدی
که مسیولین سامسونگ تصمیم به استفادش در s7 گرفتند
حالا کدوم شرکت کنده؟؟؟
در آخر هم بگم سامسونگ هم از همینا (کانی های نادر) استفاده میکنه پس در کل نظرتون ربطی به مطلب نداشت
متاسفانه شما همینجوری مقایسه میکنی . شما هنوز نمیدونی که مگاپیکسل خیلی مهم نیست تو عکاسی و خیلی گزینه های دیگه توی کیفیت عکس تاثیر داره . بدون اطلاعات مرگ ارسال نکنید براشون !!!
این اتفاق در حقیقت ظلم و طمع نیست. بحث اپل و ساوسونگ و بقیه شرکتها هم نیست.
این تجارت و پول در آوردن و تشویق عموم مردم به مصرف گرایی هم کار پلیدی نیست. در حقیقت این تنها راهی هست که پول از مردم عادی ذره ذره جمع بشه تا از مجموعش بشه دنیا رو جلو برد. اکتشافات، اختراعات، پروژه های تحقیقاتی و کار روی ایده های جدید آنقدر هزینه بر هستن که هیچ شرکتی در دنیا صرفا از یک بیزنس عادی نمیتونه اون رو تامین کنه. اگر شرکتها تکنولوژی های عقب افتاده تر یا عادیشون رو با کلی بازاریابی به من و شما نمی فروختن، امروز هنوز نوکیا ۵۵۰۰ تو دست همه بود. در حقیقت پولی که ما میدیم، سهمی است که هر یک از ما بابت پیشرفت آینده میدیم و از این پول هست که شرکتها می تونن بخشهای تحقیق و توسعه خودشون رو فعال کنن و هر روز چیز جدیدی تولید کنن و به تخیلات آدمی جامه عمل بپوشونن. پولی که عمده مردم عادی دنیا در اختیار دارن تا پایان عمرشون صرفا صرف کارهای عادی و زندگی روزمزه میشه و اگر این شرکتها نتونن ذره ای از اون رو برای پیشرفت علم و تکنولوژی جمع کنن ما در همون عهد حجر باقی خواهیم موند. پشت هر چیزی دلیلی است. زمانی که کامپیوتر پنتیوم ۲ در بازار بود، اینتل در آزمایشگاهاش روی پنتیوم ۴ کار می کرد. یعنی ۲ نسل جلوتر! حالا اگر قرار بود از بابت پنتیوم ۳ دیگه پولی در نیاره و مستقیما آخرین چیزی که داره رو به بازار بده اونوقت احتمالا بودجه تحقیقاتی نسل بعدی به مشکل می خورد. لنزهای ۲، ۵ و ۸ مگاپیکسل در تکنولوژی عملا منسوخ شدن وقیمت کمی دارن. بنابراین یک شرکت میتونه با هزینه کمتر پول بیشتری در بیاره و قسمت اعظم این پول صرف تحقیقات آینده میشه. یادمون نره که این شرکتها که علم و تکنولوژی رو به جلو می رونن کاملا خصوصی هستن و دولت یا کشور یا درآمد نفت و گازی اونا رو تامین نمیکنه! از ۰ شروع کردن، و دارن دنیا رو متحول میکنن. از ۲ میلیون تومان پولی که بابت یک گوشی از هر برندی میدیم در واقع ۳۰ درصد پول گوشی، درصدی بابت سود شرکت و دستمزدها و هزینه هاست و اما در صد بیشترش سهم ما از آیندست. دقیقا به همین دلیل هست که بسیاری از شرکتهای غیر معروف محصولاتی با کیفیت و امکانات بالا اما به شدت ارزون میدن! چون در اون شرکتها واحدهای تحقیق و توسعه سهم بسیار کوچکی داره و زیاد نگران هزینش نیستن. شما تصور کنید که سامسونگ شرکتی است که همه چیز میسازه، بنابراین سود این شرکتمقیاسی چندصد میلیارد دلاری داره. فقط تصور کنید که سال گذشته ۳۵ درصد از کل سود این شرکت به بخشهای تحقیق و توسعه (یعنی همونجایی که تکنولوژی های آینده درش تولید میشه) تخصیص یافته و این یعنی یک رقم باورنکردنی. اگر فکر کردیم همه مردم دنیا میتونن یک گوشه ای بشینن و خود به خود تکنولوژی جدید رو یک عده تولید کنن اشتباه. ما هم باید سهم خودمون رو بدیم.
نمیدونم که چه فکری کردید ولی “مرگ بر” ، انسان رو بی فرهنگ جلوه میده در تفکر افراد!
امیدوارم به جای “مرک بر” گفتن ها به پیشرفت و آینده سلام کنیم.
سلام
مقاله ی بسیار جالب و جدیدی بود. از جنس این مقالات رو کم میشه پیدا کرد.
اینکه گوشی ای که باهاش کار میکنیم از کجا اومده و شاید چندین هزار نفر به خاطر ساخت اون گوشی به امراض سخت مبتلا و یا حتی کشته شدند مطلبی هست که خیلی بهش فکر نمیکنیم.
یاد مستند خون در موبایل افتادم که در مورد تامین منابع مالی شرکت نوکیا از معادن آفریقای جنوبی و طلاهای جنگ ساخته شده بودالبته اون موقع هنوز نوکیا به تصاحب مایکروسافت در نیومده بود.
مطلبی بسیار عالی و مفید
خیلی جالب بود. هیچ تصوری ازش نداشتم تا حالا. مقاله مهم و ارزشمندی بود. خیلی از مقالات در مورد چیزهایی که از قبل تو فکرمون هست و اطلاع داریم صحبت می کنن، اما این مقاله جزو مسائلی بود که شاید خیلیا مقل من هیچ ذهنیتی ازش ندارند و اصلا بش فکر نمی کنن. اینکه یک مقاله ذهن آدم رو به چیزی که کلا توجهی بهش نداشته باز کنه کار خارق العاده و مهمی است.
مرسی . مطلب بسیار جالبی بود واقعا جالب
سلام
خیلی جالب بود اما بعضی قسمتها نوشتار درستی نبود و کج فهمی به وجود میاورد.
در کل ممنون خیلی خوب بود
سلام
خیلی جالب بود . ممنون .
از این نمونه گزارش ها بیشتر بنویسید.