نقد فیلم «۲۸ سال بعد»؛ بلوغ در آخرالزمان
«28 روز بعد» (2002) ژانر زامبی را احیا کرد اما در حقیقت بازتابی نمادین از جهان آشوبزدهی ابتدای قرن بیستویکم بود که هر روز به سقوط نزدیکتر میشد و خشونت در آن موج میزد. «28 سال بعد» به ما میگوید که دو دههی بعد، هیچچیز عوض نشده است. انسان مدرن، هنوز هم از قوانین قرون وسطی تبعیت میکند؛ معتاد به جنگ، بیعدالتی و خشونت. نقد فیلم «28 سال بعد» (28 Years Later) را در این مطلب میخوانید.
هشدار! در نقد فیلم «28 سال بعد» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
نقد فیلم «28 سال بعد»؛ بازگشت به فرم
«28 روز بعد» فیلم مهمی در ژانر ترسناک است اما دلیل اصلی علاقهام به آن، نه معرفی «زامبیهای سریع» است و نه جان تازهای که به زیرژانر زامبی بخشید. آن را دوست دارم چون قصه و شخصیتها هستند که بار فیلم را به دوش میکشند و نه اکشن و عناصر ترسناک. «28 روز بعد» بهترین نمونهی استفاده از دوربین دیجیتال هم هست. در روزهایی که این تکنولوژی طرفدار زیادی نداشت (و الان هم ندارد)، فیلمسازان بزرگی تلاش کردند که با کمک آن، نوع متفاوتی از تصویربرداری -و تجربه بصری- را به نمایش بگذارند (مایکل مان جلوتر از همه به ذهن میرسد) اما دنی بویل بهترین برداشت را از آن ارائه داد. «28 روز بعد» یادوخاطرهی ویدیوهای ضبطشدهی ویاچاس دههی 90 میلادی را تداعی میکرد؛ فیلمی که گویی مستند است، واقعی است و شباهتی به آثار زامبی پیش از خود ندارد.
دنی بویل برای «28 سال بعد» هم کار مشابهی را انجام داده و آن را با دوربینهای آیفون فیلمبرداری کرده است. البته فیلم هرگز حس آماتور بودن به ما نمیدهد؛ قاببندیها و رویکرد همیشگی بویل را هم دارد؛ به ضمیمه اندکی نوآوری، مانند استفاده از بولت تایم که هم در استفاده از آن افراط شده و هم باعث حواسپرتی میشود. این مسئله را که کنار بگذاریم، فیلم حداقل از نظر بصری، نسخهی بهروزشدهی قسمت اصلی است و با موتیف «28 سال بعد» همخوانی دارد.

سالها پس از اینکه ویروس ریج (Rage Virus) بریتانیا را به نابودی کشاند، اروپا این کشور را قرنطینه کرد و بازماندگان را به حال خودشان رها. اسپایک (آلفی ویلیامز)، پسرکی 12 ساله است که همراه با والدین در یکی از دهکدههای ایزولهی باقیمانده زندگی میکند و حالا به سنی رسیده که باید با خروج از این منطقه و کشتن زامبیها ثابت کند که مرد شده است. بنابراین همراه با پدرش جِیمی (آرون تیلور-جانسون) راهی سفری کوتاه میشود و مادر بیمارش آیلا (جودی کومر) را تنها میگذارد. فیلم از همین ابتدا مضمون بزرگسالی و بلوغ را پررنگ میکند، جایی که اسپایک مجبور است اسباببازیاش را با خود نبرد، چون باید بپذیرد که زمان تغییر فرا رسیده است.
سفر آنها از چند جهت نقطهی اوج فیلم است. ما هم مانند اسپایک کنجکاو هستیم که ببینیم این جهان در چه وضعیتی به سر میبرد و بویل با معرفی چند نسخهی تازه از زامبیها، به ما میگوید که آنها نه تنها از بین نرفتهاند بلکه خودشان را با شرایط سازگار کردهاند. بعضیهایشان حالا کِرم میخورند و روی زمین میخزند و فربه و سنگین شدهاند. بعضی دیگر هم ظاهرا جهشیافتهاند و آلفا نام دارند، بسیار قوی هستند و هوش بالاتری نسبت به باقی دارند، بنابراین نقش رهبر را ایفا میکنند. «28 سال بعد» در اولین رویاروییهای اسپایک و پدر با زامبیها، بالاترین میزان تنش را دارد و جایی که آنها با تمام وجود در حال دویدن هستند تا خودشان را به خانه برسانند و یک آلفا تعقیبشان میکند، نفسگیر است و به آسانی میتوانست پایانبندی فیلم باشد.
قصهی اصلی اما از اینجا به بعد شروع میشود. کودک قصه که مشخصا درک کاملی از خیلی چیزها ندارد، مثلا نمیداند که یک دکتر نمیتواند همهی بیماریها را درمان کند. در حرکتی کاملا احمقانه (اما منطقی برای یک بچه)، مادر علیلش را برمیدارد و با همهی ترسهایی که دارد، به دنیای بیرحم زامبیها قدم میگذارد. بویل و الکس گارلند (نویسنده) در پرده دوم، قصه را آرامتر میکنند و حتی شخصیت اریک را در نقش کمیک ریلیف قصه معرفی. حضور اریک -و بهطور کلی سربازان سوئدی،- اگر از روایت حذف میشد هم اتفاقی رخ نمیداد و احتمالا به این دلیل به قصه اضافه شده تا اندکی تنوع و سکانس هیجانانگیز در فیلم داشته باشیم.

و در نهایت، پرده سوم با تولد یک نوزاد سالم از مادری زامبی و معرفی دکتر کلسون (ریف فاینز) همراه است؛ دکتری عجیبوغریب که همه را آتش میزند تا جمجمهی آنها را به موزهاش اضافه کند اما قلبی مهربان دارد. بویل و گارلند برای اختتامیه فیلم، هیاهو را کنار میگذارند و سعی میکنند تجربهای احساسی و دراماتیک ارائه دهند و در این زمینه موفق هم میشوند، اما برای کسانی که با هدف تماشای یک اثر ترسناک هیجانانگیز به سراغ «28 روز بعد» رفتهاند، افت ریتم فیلم ملموس است. اینکه نوزاد مذکور -یا حداقل سالم متولد شدنش- در قسمت بعدی نقشی کلیدی دارد یا خیر را هم باید منتظر ماند و دید.
با این همه، اگر فیلم با تصمیم اسپایک برای ترک خانه به اتمام میرسید یا او را در مقابل جیم (کیلین مرفی / شخصیت اصلی فیلم اول) قرار میداد، هیچ انتقادی به آن وارد نبود اما بویل و گارلند یکی از عجیبترین پایانبندیهای ممکن را برای «28 سال بعد» انتخاب کردهاند که شاید حتی تجربهی تماشای فیلم را به کلی خراب کند؛ جایی که جیمی (جک اوکانل) و دارودستهاش با لباسهای رنگارنگ از راه میرسند و مانند نینجا به اینسو و آنسو میپرند. از جنبهی داستانی، شخصیت جیمی قابل درک است. او به درستی رشد نکرده، هنوز در دوران کودکی باقی مانده و ترومای آن دوران در ترکیب با عدم حضور یک راهنما، وی را به موجودی نامتعارف تبدیل کرده که در ذهنش، کودکانه بودن و خشونت، در کنار هم قرار میگیرند.
متاسفانه، طریقهای که این شخصیت و فرقهاش در پایان به نمایش گذاشته میشود، بهشدت کارتونی و مضحک است و با فضای قصه همخوانی ندارد. ناگهان فیلم همهی جدیت و سیاهی خود را از دست میدهد و به یک پارودی تبدیل میشود که جای سوال دارد. مشخصا بویل میخواهد با اغراق، جنون این آدمها را نشان دهد اما تفاوت 180 درجهی لحن فیلم، باعث میشود تا این پایانبندی، آن تاثیرگذاری لازم را نداشته باشد و اینکه متوجه شویم، این همان جیمی کوچک ابتدای فیلم است هم چندان فایدهای ندارد.
«28 روز بعد» به ما یادآوری میکرد که انسانها میتوانند از زامبیها هم وحشیتر و بیرحمتر باشند و «28 سال بعد» این درونمایه را از زاویهدید یک کودک به نمایش میگذارد. با این حال، حرف اصلی فیلم، بلوغ در جهانی ناعادلانه است. بزرگ شدن در دنیایی که در آن انسانیت معنایی ندارد و هر روز باید برای بقاء جنگید. از این نظر، جهان «28 سال بعد» شاید چندان هم دور از واقعیت نباشد، ما هر روز آن را زندگی میکنیم.
شناسنامه فیلم «28 سال بعد» (28 Years Later)
کارگردان: دنی بویل
نویسنده: الکس گارلند
بازیگران: جودی کومر، آرون تیلور-جانسون، جک اوکانل، آلفی ویلیامز، ریف فاینز
محصول: ۲۰۲۵، ایالات متحده، بریتانیا
امتیاز سایت IMDb به فیلم: 6.9 از 10
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 88٪
خلاصه داستان: سالها پس از اینکه ویروس ریج (Rage Virus) بریتانیا را به نابودی کشاند، اروپا این کشور را قرنطینه کرد و بازماندگان را به حال خودشان رها. اسپایک (آلفی ویلیامز)، پسرکی 12 ساله است که همراه با والدین در یکی از دهکدههای ایزولهی کوچک باقیمانده زندگی میکند و حالا به سنی رسیده که باید با خروج از این منطقه و کشتن زامبیها ثابت کند که مرد شده است. بنابراین همراه با پدرش جِیمی (آرون تیلور-جانسون) راهی سفری کوتاه میشود و مادر بیمارش آیلا (جودی کومر) را تنها میگذارد.
منبع: دیجیکالا مگ