نقد سریال «اجل معلق»؛ بازگشت ناامیدکننده رضا عطاران به شبکه نمایش خانگی
سریال «اجل معلق» به کارگردانی عادل تبریزی که به تازگی از شبکه فیلمنت پخش شده، نمونهای نگرانکننده از سقوط کیفی ژانر کمدی در ایران امروز است. این بحران نه فقط در ایدهپردازی، بلکه در اجرا، بازیها، و حتی نگاه اجتماعی و فرهنگی به زندگی مردم، خودش را نشان میدهد. «اجل معلق» تلاشی است برای زندهکردن کمدی موقعیت با تمسخر فقر، بیچیزی و لودگیهای سادهانگارانهای که بیشتر از آنکه بخنداند، آزاردهنده است. این سریال نهتنها به عنوان اثری طنزناک موفق ظاهر نمیشود، بلکه از منظر اخلاقی و اجتماعی هم دچار لغزشهای قابل توجهی است. زمانی رضا عطاران با آثاری چون «بزنگاه» و «خانهبهدوش» نشان داد که چگونه میتوان از دل شرایط طبقه کارگر، طنزی انسانی و قابل درک بیرون کشید. اما در «اجل معلق»، دیگر نه از آن نگاه دقیق خبری هست، نه از ظرافت کمدی. آنچه باقی مانده، تقلید بیرمق و سطحی از گذشته است. نقد سریال «اجل معلق» را در این مطلب بخوانید.
هشدار؛ در نقد سریال «اجل معلق» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
در قسمت اول این سریال، مخاطب با دو کارگر کارخانه ریختهگری مواجه میشود که حالا مجبورند با تغییر کاربری کارخانه به بلورسازی کنار بیایند. ایدهای که روی کاغذ میتوانست پتانسیل طنز اجتماعی داشته باشد، در اجرا به مجموعهای از لحظات زننده، فحاشیهای بیپایان و شوخیهای تکراری و سخیف تبدیل شده است. نقطهای که بیش از همه آزاردهنده است، نگاه غیرانسانی به فقر است. برخلاف آثار قبلی عطاران که موقعیتهای بامزه را از دل واقعیت زندگی فقرا بیرون میکشید، اینجا خودِ فقر به سوژه تمسخر تبدیل شده است. فحاشی و خشونت کلامی، یکی از ارکان تکرارشونده این سریال است. از مشاجره کارگران با مدیر کارخانه تا دعوای درون خانوادهها، همهچیز در فریاد و توهین خلاصه میشود. قرار است این وضعیت، یادآور اسلپاستیک باشد، اما نه اجرای آن توان خنداندن دارد، نه پرداخت شخصیتها عمقی دارد که بتوان این رفتارها را به عنوان کنشی از سر ناچاری درک کرد. برعکس، حس غالب تماشاگر انزجار است. نمونهاش سکانسی است که دو شخصیت اصلی برای یادگیری فوت در شیشه تلاش میکنند؛ نهتنها از نظر بصری مشمئزکننده است، بلکه به شکل عجیبی مضحک و بیمعناست.
نقد سریال «اجل معلق» رضا عطاران؛ ناامیدکننده از هر نظر
رضا عطاران در این سریال، تلاش دارد به سبک کمدیهای سالهای پیش خود بازگردد؛ اما نه او دیگر آن بازیگر سابق است، نه جامعه همان جامعهای است که با «خانه به دوش» یا «بزنگاه» همراه میشد. تماشاگر امروز با دیدن یک کاراکتر فقیر و بیپناه که دائم تحقیر میشود، دلش نمیخندد، بلکه یا دلزده میشود یا احساس ناراحتی میکند. این در حالی است که رضا عطاران با حضور به عنوان مشاور کارگردان، میتوانست به عنوان یک ناظر باتجربه، کیفیت کلی اثر را بالا ببرد. اما نهتنها چنین اتفاقی نیفتاده، بلکه گویی خود عطاران هم در دام روزمرگی و تکرار افتاده است. تلاش برای بازسازی جهان طنزآمیز گذشتهاش در بستر امروز، به شکست انجامیده است. او که زمانی توانست با بداههپردازی و نگاهی انسانی، دل بسیاری را به دست آورد، حالا در «اجل معلق» درگیر اجرای شوخیهایی است که بیشتر به زور خنداندن متوسل شدهاند تا برانگیختن لبخندی از دل همدلی.

نمونههای موفق جهانی در خلق طنز در فقر، مثلاً آثار چارلی چاپلین، بهخوبی نشان میدهند که چطور میتوان از دل فقر و درد، طنزی را بیرون کشید که نهتنها خندهآور باشد بلکه همدلیبرانگیز و حتی شاعرانه جلوه کند. چاپلین، در شاهکارهایی چون «عصر جدید» یا «پسر بچه»، فقر را با ظرافت، مهربانی، و نوعی طنز تلخ روایت میکرد. او تحقیر نمیکرد، بلکه ما را دعوت میکرد به دیدن انسانیت در دل فقر. طنز او برآمده از تضاد میان شرایط و واکنشهای انسانی شخصیتها بود، نه از لودگی و شکلک. اما در «اجل معلق»، فقر به سوژهای تبدیل شده برای تمسخر. تمام شخصیتهای فرودست در سریال، ابزار خنده هستند. این برخورد نازل با فقر، بازتابی از نوعی نگاه غیرنقادانه به طبقه فرودست است که نهتنها آنها را جدی نمیگیرد، بلکه ازشان فقط برای خلق موقعیتهای کمیک استفاده میکند. این، در نهایت، چیزی جز بازتولید کلیشههای فرسوده و بیرمق نیست.
یکی از مشکلات مهم این سریال، فیلمنامه بیجان و پراکنده آن است. داستانها و خطوط فرعی که در قسمت اول معرفی میشوند، یا تکراریاند یا به شکلی آزاردهنده تقلیدی. دزدیدن پراید و تصادف با آن، ایدهای است که پیشتر در سریال «لیسانسهها»ی سروش صحت با طنز و موقعیتسازی بسیار بهتر اجرا شده بود. مرگ شخصیت اصلی در قسمت اول و احتمال بازگشت او به شکل روح نیز، آنقدر تکراری ا ست که دیگر تعلیقبرانگیز نیست. بازی رضا عطاران در این سریال، یادآور بعضی نقشهای پیشین اوست، اما این یادآوری نه از نوع نوستالژیک، بلکه بیشتر تکراری و خستهکننده است. عطاران هنوز هم استعداد کمیک خودش را دارد، اما به نظر میرسد که دیگر نمیداند چگونه باید این استعداد را در قالبهای تازه بهکار گیرد. او در این نقش، بیشتر به تقلید از خودش میپردازد تا خلق شخصیت تازه.
شخصیتپردازیهای سریال دچار افراط در اغراقاند. گریمهای غیرطبیعی، لباسهای رنگارنگ و غیرمنطقی، و بازیهایی که بیش از حد روی عربده کشیدن و توهین تمرکز دارند، همه باعث شدهاند تا هیچکدام از شخصیتها باورپذیر و قابل ارتباط نباشند. شخصیتها در این سریال نه تنها فقیرند، بلکه بیادب، بیاخلاق و بیمنطق نیز هستند. این تصویرِ کاریکاتوری، بهجای آنکه نقد اجتماعی باشد، نگاه تمسخرآمیز به یک طبقه است. طراحی صحنه و دکور نیز فاقد ظرافت است. اغلب لوکیشنها بیروح و خنثیاند، لباسها به شکلی اغراقشده طراحی شدهاند تا به زور بخنداند، و گریم شخصیتها بیشتر به یک شوخی سطحی با ظاهر فقرا شبیه است تا بخشی از هویت شخصیت. این موارد، در کنار موسیقی امیر توسلی (که عمدتاً بازسازی موسیقی است) که نه کمکی به فضا میکنند و نه با حال و هوای سریال همخوانی دارند، باعث میشوند سریال از نظر زیباییشناختی نیز سطحی و بیاثر جلوه کند.
عطاران در سریالهایی چون «متهم گریخت» یا «ترش و شیرین» ضمن آنکه به شوخی با معضلات میپرداخت، مرز بین شوخی و تمسخر را رعایت میکرد. در آنها فقر، موقعیتی برای نشان دادن انسانیت، مقاومت و حتی خندهای از سر درد بود. اما در «اجل معلق»، چیزی که دیده نمیشود، احترام به شخصیتها و موقعیتهایشان است. همهچیز در سطح مانده و هیچ عمقی در کار نیست. طنز موفق، حتی اگر در دل سبکترین شکلهای خود ظاهر شود، باید به نوعی نقد اجتماعی یا سیاسی بینجامد یا حداقل نشان دهد که نسبت به شرایط جامعه آگاه است. در حالیکه در این سریال، نهتنها نشانی از درک بحرانهای اجتماعی نیست، بلکه با حذف یا تحریف واقعیت، تصویری گلدرشت و بیربط از زندگی مردم به نمایش گذاشته میشود.
شوخی با فقر و فلاکت وقتی به بیاحترامی و تحقیر بدل شود، دیگر طنز نیست، بلکه نوعی خشونت است که در لباس کمدی پنهان شده. درست برخلاف کمدی چاپلین که با چشمانی کودکانه و قلبی سرشار از همدلی، به سراغ دردهای بشری میرفت و کاری میکرد که بیننده از خنده به گریه برسد. در «اجل معلق» اما هیچکدام از اینها وجود ندارد. نه همدلی، نه شناخت، و نه درکی از وضعیت انسانی کاراکترها. آنچه مشخصاً به سریال ضربه میزند، ناتوانیاش در بهروزرسانی زبان کمدی است. شوخیها کلیشهایاند، بازیها اغراقشده و بیرمق و ساختار سریال هم تکراری و از پیشقابلپیشبینی. در حالیکه مخاطب امروز، حتی در دل شرایط دشوار اقتصادی و اجتماعی، انتظار بیشتری از یک اثر کمدی دارد. بهخصوص وقتی نام عطاران پای اثری باشد. حتی اگر بخواهیم نگاه مثبتی داشته باشیم و بگوییم سریال تلاش کرده موقعیتهای خندهدار و سادهای برای سرگرمی مخاطب فراهم کند، باز هم باید گفت این تلاش با ابزارهای نخنما، فرم تکراری، و شوخیهای ضعیف شکست خورده است. شوخیهایی که بیشتر به لودگی و مسخرهبازی شبیهاند تا طنز واقعی.

عادل تبریزی با «گیجگاه» شروع خوبی داشت. فیلمی که با اتکا به نوستالژی دهه شصت و بازیهای قابل قبول بهداد و کوثری، توجهها را جلب کرد. اما او در مسیر بعدیاش به سمت سینمای تجاری و الگوبرداری از فیلمفارسیهای قدیم رفت و در «مفتخور» با وجود حضور بهداد، کاملاً شکست خورد. حالا با «اجل معلق» نشان میدهد که هنوز نه درک درستی از ساختار سریالسازی دارد و نه توانایی ترکیب عناصر کمدی با موقعیتهای اجتماعی. سریال او نه تماشاگر عام را راضی میکند، نه منتقدان را. او که به سینمای تجاری باور و علاقه دارد، هنوز موفق با ساخت یک اثر تجاری موفق نشده است.
در سریال «اجل معلق» با مرگ رضا عطاران در پایان قسمت اول، شاید تصور شود که داستان وارد فاز جدیدی خواهد شد و از تکرار نجات خواهد یافت. اما تجربه نشان داده که سریالهایی که در همان قسمت اول نمیتوانند مخاطب را جذب کنند، بهسختی میتوانند در ادامه روندی مثبت بیابند. بهویژه که پایههای درام و طنز در همان ابتدا لرزان و بیمایه شکل گرفتهاند. عطاران با سریال «دفترچه یادداشت» ساخته کیارش اسدیزاده که تجربهای نسبتاً موفق در نمایش خانگی بود، نشان داد که او هنوز میتواند در قالبهای جدید بدرخشد. اما «اجل معلق» نهتنها از این توانایی بهرهای نبرده، بلکه پرسشهایی را درباره سلیقه و انتخابهای جدید عطاران مطرح میکند.
«اجل معلق» بیش از آنکه یک کمدی موفق باشد، یادآور بیرمقی ژانر کمدی در ایران امروز است. ژانری که به تعبیر پیمان معادی، تنها شکل باقیمانده برای بیان دغدغههای اجتماعی شده، اما آنقدر سطحی و لوده شده که دیگر نمیتواند حتی آن نقش را هم ایفا کند. این سریال، بیشتر از آنکه خندهآور باشد، تلخ و اندوهناک است. زیرا نشان میدهد که حتی طنز، این آخرین سنگر امید و نقد اجتماعی، نیز در حال فروریختن است. در روزگاری که مردم با فقر و ناامیدی دست و پنجه نرم میکنند، هنرمند نمیتواند بیتفاوت باشد. و وقتی اثرش نه همدلی میآورد، نه تفکر، بلکه تنها دافعه ایجاد میکند، باید دوباره به نقطه آغاز بازگردد و بپرسد: هدف من از خلق این اثر چه بود؟
سریال «اجل معلق» نهتنها نتوانسته به وعده کمدی بودن وفادار بماند، بلکه به نمونهای از گمگشتگی هنرمندان در فضای امروز ایران تبدیل شده است. فضایی که در آن حتی استعدادهایی چون عطاران هم ممکن است درگیر تکرار و بیخلاقیتی شوند. این سریال، تیر خلاصی نیست، اما قطعاً گلولهای است که به پیکر نیمهجان کمدی ایرانی اصابت کرده است. شاید بتوان گفت «اجل معلق» بیشتر از آنکه محصول نیاز فرهنگی جامعه باشد، پاسخی است به نیاز پلتفرمها برای تولید محتوای سریع، کمهزینه و پرمخاطب. اما این تولیدات کوتاهمدتنگر، نهتنها خاطرهای از خود باقی نمیگذارند، بلکه به مرور اعتبار چهرههایی چون رضا عطاران را نیز خدشهدار میکنند. البته این خدشه، الزاما بهمعنای پایان کار عطاران نیست؛ اما بدون تردید نشاندهنده فاصله آشکاری است که بین او و دوران اوجش ایجاد شده است.
این فاصله، البته فقط حاصل تغییر در کیفیت آثار نیست. بخشی از آن به شرایط سنی، دغدغههای فردی و بخشی هم به وضعیت فرهنگی جامعه بازمیگردد. امروز دیگر نمیتوان همان مسیر قدیمی را با همان ابزارها رفت. مخاطب تغییر کرده، جامعه دگرگون شده، و کمدی نیاز به نگاهی تازه دارد. سریال «اجل معلق» نهتنها در بازسازی موفقیتهای پیشین ناکام است، بلکه در ترسیم تصویری از انسان فقیر، شکستخورده و تنها نیز ناتوان میماند. طنزی که نه تلخ است، نه شیرین؛ نه طعنه دارد، نه معنا. و در قیاس با شاهکارهای طنز اجتماعی همچون آثار چاپلین، بیشتر به یادآورنده یک تقلید بیرمق و سطحی است تا خلاقیتی درخور تحسین. چاپلین، با خندههای آرام و چشمانی غمگین، ما را به درک تازهای از انسان و شرایطش میرساند. اما «اجل معلق» تنها ما را به خستگی و بیحوصلگی میکشاند. و این تفاوت، تفاوت میان هنری است که از دل زندگی میآید و محصولاتی که صرفاً برای مصرف سریع ساخته میشوند.
شناسنامه سریال «اجل معلق»
پخش: فیلمنت، 1404
کارگردان: عادل تبریزی
بازیگران: رضا عطاران، عباس جمشیدیفر، بهزاد خلج، الیکا عبدالرزاقی، گیتی قاسمی، سیاوش چراغیپور، مجید شهریاری، نصرالله رادش، مجید یاسر، بهنام شرفی، مختار سائقی، رامین ناصرنصیر، یدالله شادمانی، سیدرضا حسینینیا، محمدجواد جعفرپور
خلاصه داستان: دو کارگر کارخانه ریختهگری در مواجهه با تغییر کاربری کارخانه به بلورسازی دچار مشکلاند و از کارخانه اخراج میشوند. این در حالی است که از مشکلات شدید اقتصادی رنج میبرند.
منبع: دیجیکالا مگ

لطفا م*زخرف ننویسین . شمایی که به این فیلم نقدبد کردین یه تعداد ادمای تعصبی خشک مذهبی هستین که هیچوقت تحمل نقد وارد شدن به اعتقاداتتونو ندارین . نقدای بی اساستونو ببرین در کوزه ابشو بخورین 😉بهترین سریالی بود که تو این چند سال اخیر ساخته شد . اقای عطاران با بازی و داستان فوق العاده ای که داشته واقعا ترکوندن .هممون منتظر فصل دومش هستیم ❤️
اجل معلق اولش خیلی خوب شروع کرد. با خودم گفتم از اون سریال های خاص و متفاوت و بالاخره بین این همه سریال های نمایش خانگی که درام و گریه در بیاره یه کمدی هست که رضا عطاران بازی میکنه. رضا عطاران و بهزاد خلج میتونن ترکیب خوبی باشن. اما هر چی بیشتر سریال جلو رفت خسته کننده و حتی تکراری شد. تا جایی که دیگه اصلا ترجیح دادم نبینم. بیشتر هم خانواده ام پیگیر این سریال بودن و منم بقیه سریال رو تیکه تیکه دیدم؛ فقط چون خانواده ام می دیدن. ولی همون تیکه تیکه دیدن هم باعث شد باور کنم واقعا این سریال ارزش سرمایه گذاری نداشته. یه سریال خسته کننده ی بی محتوا که حتی خیلی هم خنده دار نبود.
من اونقدر حرفه ای نیستم که بدونم از لحاظ ساختاری ایراد داره یا نه،اما به نظرم خیلی خوب به یه سری مسائل که واسه خیلی از آدمها سواله پرداخته،مثل این که وعده اون دنیا به انار و شیر و….بعد یه جا خودش میگه شما اون دنیا احتیاجی به این چیزا ندارید،یا مثلن یه جا عطاران میگه والا فعلن که هرکی نماز میخونه کلاهبردار و اختلاس گره دقیق مثل خود رنجبر که میگفت مشروب نخور،تتو نزن اما اختلاس عیبی نداره.حرفهای زیادی زده تو این سریال
این فیلم هم از نظر معنوی و هم اخلاقی و هم هنری یه افتضاح بزرگ هستش. ظاهراً تو سینمای ایران فقط روسری سر کردن واجب هستش، اما هر توهین و تمسخر دیگه ای به اسلام و مسلمانان آزاد هستش!!! حتی تو فیلمهای هالیوودی و بالیوودی این همه توهین و تمسخر به اسلام نشده بود که تو این فیلم شده. کلا انگار این مملکت تبدیل شده به شهر هرت.
برو بابا تعصبی . خیلیم سریال عالی بوده شما چی حالیتون میشه از فیلم و سریال فقط دنبال اینین به ارزشهاتون کسی چیزی نگه 👎
حتی بازیگران بزرگ تاریخ سینما امثال آل پاچینو اثر بد و ناموفق دارد، بعد شما میگی مگه میشه رضا عطاران فیلمی بازی کنه و اون فیلم بد باشه؟!!! با این کامنت های سطحی نشان دادید، اونایی که از این فیلم خوششان آمده و مخالف این نقد هستند فقط و فقط آدمهای سطحی هستند.
بهتر نیست دیدگاه خودتون رو به کل جامعه تعمیم ندین؟ بنظرم بسیار خوب و در قالب طنز واقعیتها رو بیان کرده. بهتر بود اول یک نظر سنجی عمومی میزاشتین بعد تحلیل خودتون رو می نوشتید
اتفاقا خیییییلی هم سریال قشنگی بود و من هربار با دیدنش کلیی خندیدم و با اینکه یه بار فیلمو دیدم بازم دلم میخاد بببینمش مگه میشه رضا عطاران توی یه فیلمی باشه و اون فیلم بد باشه رضا عطاران عشق مردمه و با بد بیراه گفتن شما از چشم ما نمیوفته
این منتقد فک کنم یه مشکلی با عوامل فیلم داشته
وگرنه سریال محشری بود
عاااااااااااااااالی
تنها سریالی که من سر ساعت انتظار میکشیدم بیاد
طنز ، داستان ، صحنه ،و …
همه چیش عالی
سلام
متاسفانه قسمت اخر و بخصوص سکانس های پایانی پر بود از عقده های اعتقادی نویسنده ، تهیه کننده و کارگردان و مشاور کارگردان! که با بدترین و رکیک ترین الفاظ ممکن این عقده ها اثبات شد، کسانی که خودشون چرت و پرت نوشتن و داستان سرایی کردن و دروغ و افترا به خدا و فرشتگان الهی بستن، خودشون هم معترضن و از این داستان سرایی مزخرف ناراحت! و به خدا شکایت میکنند و تقدیر و مشیت الهی رو با اندیشه ناقص و معیوب خودشون به سخره گرفتن!
کسی نیست از این جماعت عقده ای سوال کنه
شما که عقل تون ناقصه و راهی برای پیدا کردن حکمت های الهی ندارید چرا دست به چنین موضوعاتی میزنید؟
کاری به سریال و نقدش ندارم، ولی از کسی که توی تمام متنش، به جای “اجل معلق”، نوشته” اجلق معلق”، چه انتظاری میشه داشت؟ طرف هنوز اسم سریال رو نمیتونه درست بنویسه!
خیلی هم خوبه. نقدتونو بزارین تو کوزه 🙂
البته از درک شما خارجه. ادمی که خودشو زده به خاب رو نمیشه بیدار کرد.
این بنده خدایی که مثلا نقد کننده است بیشتر مثل یه بچه ۹ ساله که هیچی نمیفهمه عمل کرده و حتی یه قسمتم بیشتر ندیده اومده نقد کرده و فکر میکنم تفکرات سیاسی خودشون رو دخیل کردن به نقدشون چون مشخصه که با چه کینه ای نوشتن . رضا عطاران شاید از منظر سیاسی خیلی به من متفاوت باشه ام بشخصه هر چیزی رو ک توش بوده خوب بوده فقط یه فیلم بود ویلای ساحلی که بشخصه من خوشم نیومد اما رضا عطاران جایگاه مشخصه نقاد ماهم جاش مشخصه
من تا همین قسمت هفدهمش دیدم بعضی صحنه هاش خنده داره ولی بعضی از مسائل دینی رو به مسخره گرفته رفتار زشت و زننده با فرشته مرگ جدا از اینکه فاصله این فیلم با واقعیت خیلی زیاده اصلا دقت نشده در انتخاب داستانش مثلا رضا عطاران با یه عده مست وسط خیابون میرقصه و فرشته مرگ هم میره براش دست میزنه واقعا وقاحت هم حدی داره یا از پولای اختلاس شده میره میزاره توی صندوق موتوری که دزدیده یا عطاران پس گردنی میزنه به فرشته مرگ ای کاش اگه میخواست یه فیلم دری وری بسازه حداقل از دین مایه نمیزاشت این فیلمش اصلا با سریال های عالی که ساخته قبلا زمین تا آسمون فرق داره مثلا فرشته مرگ عاشق فرشته جهنم میشه یا عطاران به فرشته انتقال میگه شماره میدی یا اینکه طرف سنکوپ کرده کله پاچه دوست داره میبرنش یه جایی که پر از کله پاچه باشه واقعا خجالت هم خوب چیزیه خب آقا اطلاعات دینی کافی نداری مجبوری بسازی چرا دین رو به لجن میکشی متاسفم برای فضای بی در و پیکر سینمای خانگی واقعا نمیدونم چی بگم از چی ناراحت بشم از استعداد رضا عطاران ناراحت باشم که هرز رفت یا به مسخره گرفتن دین و اعتقادات مردم …. واقعا متاسفم
ی کاش منتقد عزیز یا بهتر بگم منتقد عجول ما صبر میکرد و قسمت های بعدی رو هم تماشا میکرد، از نوشته ایشون مشخصه فقط قسمت اول رو دیده و شمشیر رو برداشته. حداقل اگر نقدهای بزرگان رو بخونید میفهمید که کسی که با دیدن یک قسمت نقد مینویسه، اقدام به پیش بینی و احتمالات ممکن در قسمت های بعدی میکنه. به نظر من فیلم منطق دیالکتیکی جالبی داره، مرد فقیر شاکی طی یک تصادف، تبدیل به آهن ربای جذب پول می شود. فیلم با این منطق تونسته تقریبا بیننده رو دنبال خودش بکشه و منتظر نتیجه نهایی نگه داره اونم با یک فضای کمدی ماورائی. فیلم نقاط ضعف زیادی هم دارد که اغلب کمدی های ایران همینجوری هستن و نیازی به نوشتن نقد جدیدی نیست. با توجه به اینکه موقعیت های مبخکوب کننده ای مانند “دعای شکر یک زباله گرد که داخل سطل زباله خوابیده’، درست زمانی که اصلا انتظارش رو ندارید، بزرگترین نقاط قوت فیلمه که باعث میشه ارزش دیدن قسمت های بعدی رو داشته باشه.
چرا سعی میکنید برای تحلیل هرچیزی بدترین تحلیلو ارائه بدید. اگر از چیزی خوشتون نیومده حق توهین و کوچک کردن اثر رو نکنید. بازگشت عطاران با سریال شاهکار دفتر یادداشت بود که محشر بود تلفیق کمدی و پلیسی به طرز عالی ای ک تو فیلمای خارجی هم حتی نظیرشو ندیده بودم. این سریال هم سرگرم کنندس و باز هم بازی عطاران همیشه عالی هست. اتفاقا عین سریال های قدیمیشون زندگی سخت مردم رو با کمدی تلفیق کردند. اگر خوشتون هم نمیاد حق ندارید نقد بد بکنید.
والا نمی دونم شما بر چه اساس تحلیل می کنید اما بعد از سال ها این اولین سریال طنز ایرانی بود که تونست حسابی خانواده رو بخندونه به نظرم فوق العادس
در یک کلام واقعا افتضاح هم فیلم، هم محتوا و هم شوخی های عطاران
ببین رضا عطاران که واقعا مردم دوستش دارن اما بهش میدون داده نمیشه خب و میدون به بازیگری مثل بهرام افشاری داده میشه! درسته بهرام خوبه اما برای بازیگری نه طرح فیلم! خب ما بازم رضا عطاران رو دوست داریم.
هیچکس سر جای خودش نیست