آیزاک آسیموف، استاد بیهمتای علمی-تخیلی؛ از زندگینامه تا آثار مهم
آیزاک آسیموف، استاد بیهمتای ژانر علمی-تخیلی، نویسندهی آمریکایی روستبار بود که به خاطر تدریس در مدرسهی مهندسی شیمی دانشگاه بوستون و تسلط کلی بر علم توانست بیش از 500 کتاب علمی تخیلی جذاب و خواندنی بنویسد. او با نوشتن و انتشار مجموعه قصههای «بنیاد»، «امپراتوری کهکشان» و «ربات» توانست دل دوستداران ژانر علمیتخیلی را به دست آورد و مشهور شود. آسیموف همچنین به خاطر ابداع و معرفی قوانین سهگانهی رباتیک نامدار شد. دانشنامهی معتبر بریتانیکا او را مبدع واژهی رباتیک در زبان انگلیسی میداند.
زندگینامه آیزاک آسیموف
آیزاک روز دوم ژانویهی سال 1920 در خانوادهای آسیابان در شهر پتروویچی شوروی به دنیا آمد. سه ساله بود که همراه خانواده به ایالات متحده مهاجرت کرد. چون پدر و مادر و اقوام به دو زبان با او حرف میزدند، آیزاک به انگلیسی و ییدش ( زبان یهودیان اروپای شرقی) مسلط یود ولی هیچ وقت زبان روسی یاد نگرفت.
او ساعت شش صبح بیدار میشد تا روزنامه پخش کند. بعدازظهر هم سریع از مدرسه بیرون میرفت تا به یکی از مغازههای شیرینیفروشی پدر برود و کمک کند. آسیموف بعد از گذشت نیم قرن در زندگینامهاش مینویسد: «برای من مایهی غرور است که هر چند ساعت شماطهداری دارم اما هیچ وقت آن را کوک نمیکنم و ساعت 6 صبح از خواب بیدار میشوم. هنوز به پدرم ثابت میکنم آدم تنبلی نیستم.»
آیزاک خواندن را از پنج سالگی شروع کرد. مجلههای علمیتخیلی که در مغازههای شیرینیفروشی پدر فروخته میشد را میخواند. شش سال بعد، در یازده سالگی اولین داستاناش را نوشت. مدتی بعد قصههایش را به مجلات عامهپسند میفروخت. هجده ساله بود که داستان «گشتی در حوالی سیارک وستا» که فروخته بود در شمارهی ماه مارس سال 1939 مجلهی داستانهای حیرتآور منتشر شد. داستان دیگرش «شبانگاه» سه سال بعد در همان مجله منتشر شد و 120 دلار برایش به همراه آورد.
آیزاک در 15 سالگی دیپلم گرفت. سال 1939 از دانشگاه کلمبیا فارغالتحصیل شد. بعد به ارتش پیوست و خدمت کرد. سال 1948 با مدرک دکتری بیوشیمی فارغالتحصیل شد و به عضویت هیات علمی دانشگاه بوستون درآمد. ده سال بعد یعنی سال 1958 تدریس را کنار گذاشت و نویسندهای تمام وقت شد.
کارنامهی آسیموف به چند دوره تقسیم میشود. در دورهی اول قصههای علمیتخیلی تقریبا کل آثار او را دربر میگیرند. سال 1958 بعد از فرستاده شدن ماهوارهی اسپوتنیک به مدار زمین توسط اتحاد جماهیر شوروی بیشتر کتابهای غیر داستانی مینویسد. تا مدتها فقط چهار رمان علمیتخیلی مینویسد در حالی که 120 کتاب غیر داستانی روانهی پیشخان کتابفروشیها میکند. سال 1982 همهچیز به حال عادی برمیگردد و دور دیگری از نگارش رمانهای علمیتخیلی شروع میشود. «لبه بنیاد» را منتشر میکند و تا آخر عمر دنبالههایی بر آن مینویسد و دنیای رمانهایش را یکسان و یکپارچه میکند.
آسیموف هیچوقت ادعاهای بزرگ دربارهی آثارش نکرد. او در مصاحبهای میگوید: «سعی نمیکنم به روشی ادبی بنویسم. تلاش میکنم ساده بنویسم. هیچوقت آثار همینگوی، فیتزجرالد، جویس یا کافکا را نخواندهام. تا امروز با شعر و رمانهای قرن بیستم غریبهام.»
او سالانه ده عنوان کتاب مینوشت. خودش معتقد بود به خاطر ذهن پرتکاپو و توانا توانایی این کار را به دست آورده است. آسیموف بیش از 500 جلد کتاب نوشت که بهترینشان در ادامه معرفی میشوند.
نابغهی کتابهای علمیتخیلی در مجموع 27 رمان نوشت که 22 عدد از آنها به نوعی با هم در ارتباط هستند و ماجراهایی از تاریخ آینده را روایت میکنند.
قوانین رباتیک
آیزاک آسیموف قوانینی برای رباتها وضع کرد که امروزه جایگاهی خاص در علم دارند و شناخته شده هستند. کسانی که در این زمینه فعال هستند به گونهای از این قوانین تاثیر پذیرفتهاند. قوانینی که نویسندهی نابغه نوشت آنقدر روشن و واضح بود که علاوه بر فعالان عرصهی رباتیک مردم عادی هم آنها را درک کردند. قوانین عبارتند از:
- ربات نباید به بشریت آسیب بزند.
- ربات باید از فرمانهای انسان تبعیت کند، مگر اینکه فرمانها در تعارض با قانون اول باشد.
- تا وقتی قانون شمارهی یک یا دو زیر پا گذاشته نشده ربات باید برای حفظ و بقااش تلاش کند.
پیشبینیهای آسیموف
آیزاک آسیموف سال 1964 در پاسخ به درخواست مطبوعات برای پیشبینی دربارهی پیشرفت فناوری در نیمقرن بعد (یعنی سال 2014) مقالهای نوشت و نکاتی مطرح کرد که عبارتند از:
- صوتی تصویری شدن ارتباطات: با استفاده از فناوری میتوان علاوه بر صدا، تصویر انسان را از راه دور دید.
- رباتها در میان مردن نخواهند بود اما کم کمک جایشان را پیدا خواهند کرد.
- مکالمه و ارتباط با کرهی ماه آسان خواهد شد.
- ابزارها و وسائلی ساخته خواهند شد که پخت و پز و دمآوری قهوه را ساده خواهند کرد.
- تولید خودروهای خودران یا خودروهایی که رباتها هدایت کنند به شدت پیشرفت خواهد کرد.
- بخشی از ساکنان کرهی زمین در استفاده از فناوریهای جددی از همنوعانشان عقب خوااهند افتاد.
بهترین کتابهای آیزاک آسیموف که باید بخوانیم
1- «پایان ابدیت»
ابدیت نام بنیادی است که مامورین آن فارغ از قید زمان اتفاقات پیش آمده برای انسانها را تغییر میدهند. آنها معتقدند کارشان باعث میشود اتفاقات بد و ناگوار برای انسانها نیفتد. اما در واقع هر بار که واقعیت دگرگون میشود، برخی افراد که بیرون از بنیاد هستند ناپدید میشوند، تعدادی آدم ظاهر و گروهی هم صاحب همزاد میشوند.
اندری هارلان تکنسینی است که با خود و قوانین ابدیت نبرد میکند. جهان در رمان به دو گونهی زمانی و ابدی تقسیم شده. زمانیها انسانهای واقعی در حدود و ثغور زمان زندگی میکنند. دنیای آنها دقیقا مشابه جهانی است که در آن زندگی میکنیم. ولی ابدیها در ابدیت و فارغ از زمان زیست میکنند. با وجود اینکه پیر میشوند به راحتی میتوانند به زمانهای گوناگون سفر کنند و کاری انجام دهند که نظارت بر واقعیت است. آنها واقعیت را تجزیه و تحلیل میکنند تا راهی بیابند تا به خواستهشان که کصلحت بشر است برسند.
چه کسی به آنها اجازه داده مصلحت بشر را درک کنند. اصلا تعیین مصلحت بشر امکانپذیر است؟ با نوجه به اینکه تغییرات کوچک در زمان الف باعث ایجاد تغییرات متعدد و دنبالهدار در زمانهای دیگر میشود به راحتی میتوان تغییری در زندگی، شرایط و موقعیتهای افراد ایجاد کرد؟
اندرو هارلان اکنون تکنسینی ابدی است اما پیش از این زمانی بوده. او وظیفه دارد روی دادهها مطالعه کند. هرگز خطا نکرده. برای همین تکنسینی مجرب و حرفهای شناخته میشود. او گهگاه خودش را در دنیایی که زندگیاش واقعی بود غرق میکرد. جایی که با بدیها و خوبیها روبرو میشد. جنگها اتفاق میافتادند و به یکی از طرفین حسارات زیادی وارد میشد. زنان با توجه به استقلال مالیشان میتوانستند بدون ویژگیهای فیزیکی بارداری بچهدار شوند. از نگاه مردمی که در سدهی 482 زندگی میکردند این مسائل پیش پا افتاده بود. اما حس ناامنی اندرو هارلان را ویران کرده بود. وطناش در قرن 95 بود. در این قرن انرژی اتمی ممنوع بود. او اعلام میکند اهل قرنی در حدود سی هزار هستم. من چهار دندان کمتر و بدون آپاندیس به دنیا آمدهام.
کتاب «پایان ابدیت» با ترجمهی پیمان اسماعلیان توسط نشر جوانه رشد منتشر شده است.
2- «بنیاد / کتاب اول از سهگانه بنیاد»
آسیموف در کار سخت سادهنویسی زبردست بود. نوشتههای داستانیاش هم سرراست و خوشخوان بودند. رمانهای سهگانهی «بنیاد» دنبالههایی دارند که سالها بعد از انتشار رمانهای اصلی منتشر شدند.
آسیموف «بنیاد» را در بیست و یک سالگی نوشت. ماجرای رمان از این قرار است: دانشمندی به نام هری سلدون و همکاراناش علمی تولید کردهاند به نام روانتاریخی که کارش پیشبینی است. اما پیشبینی اتفاقی که برای همهی بشر در اندازهی کهکشانی رخ میدهد. این علم نمیتواند زندگی فرد یا افرادی را پیشبینی کند. پس باید جمعیت بشر به اندازهای خاص برسد. به عنوان مثال اگر بشر در همهی کهکشان پراکنده شود میتوان آن را ساخت. مخاطب در این رمان با گذر تاریخ در طول چند صد سال در گسترهی کهکشان روبرو است. در این قصه شخصیتهای قائمبه ذات معنا ندارند. چیزی که اهمیت دارد تاریخ و روند تاریخی است. شخصیت اصلی رمان تاریخ است.
داستان در ترانتور، پایتخت امپراتوری کهکشانی دوازده هزار ساله در سال صفر شروع میشود. این امپراتوری قدرتمند در حال نابودی است. هری سلدون ریاضیدان و روانشناس علم تازهای به نام روانتاریخ ساخته. او با استفاده از این علم به فروپاشی و نابودی امپراتوری پی برده. مبدع علم تاریخ اعلام میکند امپراتوری در طول 300 سال از بین میرود و وارد عصر تاریم 30 هزار ساله خواهد شد.
امپراتوری کهکشانی با مشکلاتی روبروست. به خصوص سیارهی مرکزی که پر از دفترهای اداری و کارکنان مختلف است، حالا با تهدید حملهی نظامی یا فروپاشی مواجه است. هری سلدون که معتقد است نژاد انسان به دوران وحشی و بدوی برمیگردد، اطلاعات آن را در دانشنامهای جمعآوری میکند.
ترمینوس منطقه و شهری است که دانشنامهنویسان در آن دور هم جمع شدهاند و خود را سرگرم نوشتن و ایجاد دانشنامه کردهاند. شهردار این شهر سالور هاردین است که بینفود است و قدرتی ندارد. هارولین شرایطی که در آن زندگی میکند را دوست ندارد. فکر میکند همسایگان برای رسیدن به اهداف سیاسی از شهر استفاده خواهند کرد. چهار قسمت از امپراتوری اعلام استقلال کردهاند و مستقل شدهاند. تلاشهای شهردار به نتیجه نمیرسد. اعضاء هیات امنا گمان میکنند از طرف پادشاهی حمایت میشوند.
در بخشی از کتاب «بنیاد / کتاب اول از سهگانه بنیاد» که با ترجمهی حسین شهرابی توسط نشر کتابسرای تندیس منتشر شده، میخوانیم:
«اگر در یک اتاقک به دنیا بیایی و در یک دالان بزرگ شوی، و در یک سلول کار کنی، و در یک اتاق نورگیر شلوغ به تعطیلات بروی، آن وقت بیرون رفتن در حالی که هیچ چیز به جز آسمان در بالای سرت نیست، ممکن است باعث شود به تو فروپاشی عصبی دست بدهد.»
3- «بنیاد و امپراتوری»
تمدنی که نوآوری نکند، پرسشها را با استفاده از یافتههای گذشتگان پاسخ بدهد و ندانستههایش بیشتر از دانستههایش شود، فرجامی جز نابودی ندارد.
امپراتوری کهکشانی دوازده هزار سال بر بیست میلیون سیارهی بشر حکم رانده و در تمام این دوران صلح و آرامش را برقرار کرده. اما به آن مشکلاتی دچار شده که تمدنهای دیگر را به نابودی کشانده و در نتیچه فروپاشیاش نزدیک است. با این وجود تنها هری سلدون ریاضیدان آن را میداند.
دههها و سدهها میگذرد و سیارهی ترمینوس در معرض خطر قرار میگیرد. سیارههایی که قصد کشورگشایی دارند، جنگسالارانی که با کم شدن نفوذ امپراتوری قدرت میگیرند. مخالفت سیارات با برقراری رابطهی بازرگانی با بنیاد و… بنیاد هم برای مقابله با این مشکلات صلاحی ندارد جز علم و قدرت تاریخ.
در بخشی از کتاب «بنیاد و امپراتوری» یکی از بهترین کتابهای آیزاک آسیموف که با ترجمهی حسین شهرابی توسط نشر کتابسرای تندیس منتشر شده، میخوانیم:
«پل ریوز بدون اسکورت سفر میکرد که بر خلاف آییننامههای درباری برای سرکردهی ناوگان بود؛ ان هم ناوگانی که در یک منظومهی ستارهای متخاصم و دورافتاده در سرحدات امپراتوری کهکشانی استقرار داشت.»
4- «دیوید استار؛ یکهتاز فضا»
«دیوید استار؛ یکهتاز فضا» یکی از آثار آیزاک آسیموف اولین کتاب از مجموعه داستانهای علمیتخیلی نوجوانان با نام لاکی استار است.
قصه در آیندهای دور اتفاق میافتد. زمانی که دیگر تنها زیستگاه انسان زمین نیست و بشر در سیارات داخلی منظومهی شمسی و همچنین منطومههای دیگر مستعمرههایی را بنیاد کرده است. حالا مستعمرات با هم در تعامل هستند و به حیات یکدیگر کمک میکنند.
این تعامل به زمین هم مربوط میشود. چرا که بخشی از خوراک زمین را این مستعمرات تامین میکنند و یکی از تامینکنندگان سیارهی مریخ است. در این میان، قدرتمندترین سازمان در منظومهی شمسی شورای علوم است.
دیوید استار شخصیت اصلی رمان بیوفیزیکدان جوانی است که جوانترین عضو این سازمان است. به عنوان اولین ماموریتاش باید مشکلی که در مریخ رخ داده را کشف و حل کند. او در سیارهی سرخ رنگ با جان بیگمن جونز، یک پسر مزرعهدار مریخی ملاقات میکند و به یاری او از راز یم توطئه مطلع میشود.
دیوید استار با خبر میشود که مرگها ناشی از یک توطئهی بزرگ برای مسموم کردن منابع غذایی زمین است. با استفاده از هوش و مهارتهای ویژهاش، دیوید موفق میشود تا عاملان این توطئه را شناسایی و نابود کند. در این ماجراجویی شخصیت اصلی رمان با دشمنان فراوانی روبرو میشود و با تکیه بر دانش و شجاعتاش بر آنها پیروز میشود.
در بخشی از کتاب «دیوید استار؛ یکهتاز فضا» که با ترجمهی سعید سیمرغ توسط نشر کتابسرای تتندیس منتشر شده، میخوانیم:
«ماسهنورد آن موقع روباز بود، ولی دیوید میتوانست شکافهایی را ببیند که صفحههایی از آن بیرون میزد تا فضای درون آن را در برابر طوفانهای شن مریخی ببندد. چرخهایش پهن بودند تا احتمال فرورفتن را موقع عبور از زمینهای نرمتر کم کنند. سطح شیشه کم شده بود و هر کجا شیشه به چشم میخورد با فلز اطرافش درهم آمیخته بود، گویی شیشه و فلز با هم جوش خورده بودند.»
5- «لاکیاستار و راهزنان سیارکها»
این قسمت از مجموعه کتابهای لاکیاستار ماجرای انتقامی خونین را پیش روی مخاطب قرار میدهد. لاکیاستار شخصیت اول قصه تصمیم میگیرد تا جنایتکاری دزدان سیارکها را تمام کند. دزدان نابکار، سالها قبل، والدین لاکیاستار را به وحشیانهترین طریق به قتل رساندند. در نتیجه لاکیاستار برای گرفتن انتقام والدیناش و خلاص شدن از شر مزاحمت دزدان تصمیم میگیرد به پایگاه دزدان وارد شود و جانشان را بگیرد. خود را به عنوان یکی از اعضاء دزدان جا میزند. اتفاقهای نفسگیری میافتد قهرمان اصلی رمان پی میبرد هنسسن که گوشهی عزلت برگزیده سردستهی دزدهای فضایی است و نوچههایش را حمایت میکند.
در بخشی از کتاب «لاکیاستار و راهزنان سیارکها» یکی از بهترین کتابهای آیزاک آسیموف که با ترجمهی سعید سیمرغ توسط نشر کتابسرای تندیس منتشر شده، میخوانیم:
«من بهشون کمک کردم، که باعث میشه از لحاظ قانونی خودم هم یه راهزن باشم. اگه برگردم زمین، آخر و عاقبت کارم زندانه، شاید هم اعدام. اگر هم به شرط اینکه علیه راهزنها شهادت بدم، اعدام و زندانیم نکنن، مردمان سیارکها هیچوقت این رو فراموش نمیکنن. بالاخره دستشون بهم میرسه و فرقی هم نداره کجا برم، مگه اینکه حکومت تا آخر عمرم محافظت از من رو تضمین کنه.»
منبع: دیجیکالا مگ





