بهرام بیضایی، نویسنده و کارگردان سرشناس در سالروز تولد خود درگذشت
بهرام بیضایی، نمایشنامهنویس و کارگردان سرشناس تئاتر و سینما در ۸۷ سالگی و در سالروز تولد خود درگذشت. خبر درگذشت این هنرمند از طریق بیانیهی گروه ایرانشناسی دانشگاه استنفورد امریکا و فیسبوک همسر او، مژده شمسایی، تأیید شده است. شمسایی در پست خود نوشت: «زمین زیر پایم سست است وقتی او بر آن راه نمیرود. هوا برایم تنگ است وقتی او در کنارم نفس نمیکشد.» همچنین در بیانیهی دانشگاه استنفورد آمده است:
« گروه ایرانشناسی دانشگاه استنفورد درگذشت فخر ادب و هنر ایران، استاد و همکار برجستهی ما در ۱۵ سال اخیر، بهرام بیضایی را به اطلاع همگان میرساند. او درست در روز تولد هشتادو هفتسالگیاش درگذشت: پنجم دی، که به احترامِ زادروزش (و درگذشت اکبر رادی) روز نمایشنامهنویس نامیده شده؛ پنج سال پس از تلاش حماسی و درخشانش برای تکمیل متن «داشآکل بهگفتهی مرجان». بارها گفته بود موطن و مسلک او عالم فرهنگ است. عشقی عظیم به ایران داشت و بهرغم تنگنظریها علیه او و خانوادهاش لحظهای از برکشیدن و پاس داشتن میراث فرهنگی ایران دست نکشید…به قول شاهنامه که بیضایی عمری در آن زیست، اگر مرگ داد است بیداد چیست.»
بهرام بیضایی یکی از مهمترین نمایشنامهنویسان و کارگردانان در تاریخ تئاتر و سینمای ایران بود که نمایشهای «ضیافت»، «سلطان مار» و «مرگ یزدگرد» (که آن را در سال ۱۳۶۱ به سینما هم آورد)، فیلمهای «رگبار» (اولین فیلم بلند بیضایی محصول ۱۳۵۰)، «غریبه و مه» (۱۳۵۲)، «چریکه تارا» (۱۳۵۷) «باشو، غریبهی کوچک» (که آن را در ۱۳۶۴ ساخت، اما تا ۱۳۶۸ به اکران عمومی درنیامد)، «سگکشی» (۱۳۸۰) تنها بخشی از کارنامهی درخشان این اسطورهی سینما را شکل میدهند که حتی در سالهای دور از وطن، دست از نمایشنامهنویسی نکشید.

بیضایی برای فعالیت در ایران، پیش و پس از انقلاب با محدودیتهای بسیار مواجه شد. نمایشهای او، مثل نمایش «ندبه»، مجال اجرا نمییافتند و بسیاری از فیلمهایش، چون «چریکه تارا» و «مسافران» اکران عمومی نداشتند. دشواریها و محدودیتها سرانجام بهرام بیضایی را مجبور کرد از ایران برود. او نویسندگی را در غربت ادامه داد و حتی در دورهای به ایران بازگشت. اما استمرار محدودیتها، دوباره او را واداشت تا از ایران برود؛ این بار برای همیشه.
بهرام بیضایی، که در دههی ۴۰ شمسی راه نمایشنامهنویسی پیشه کرد، در ۱۳۴۷ به یکی از پایهگذاران کانون نویسندگان ایران تبدیل شد و طی سالهای آتی به عنوان استادیار نمایش در دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران به فعالیت خود ادامه داد؛ هرچند نه حضورش در کانون نویسندگان و نه استادیاش دوام زیادی نداشت. مشکلات سانسور و نارضایتیاش از سیاستها و وضعیت سینمای ایران، سرانجام او را در ۱۳۸۹ به ترک وطن سوق داد تا به دعوت عباس میلانی، مورخ و ایرانشناس دانشگاه استنفورد، به فعالیتهای خود در امریکا ادامه دهد.
با وجود درخواست طرفداران (و حتی رییس سازمان سینمایی ایران) مبنی بر بازگشت بهرام بیضایی به کشور، این هنرمند با تأکید بر کارنامهی هنری پربار خود در خارج از ایران (با نمایشهایی مثل «گزارش ارداویراف»، «طربنامه» و «جانا و بلادور»)، و تجربهاش از سالها توقیف و ممیزی در داخل کشور، با دلی آزرده از بازگشت به ایران امتناع کرد.
منبع: دیجیکالا مگ

