بهترین فرنچایزهای اکشن تاریخ سینما؛ از «مأموریت غیرممکن» تا «جان ویک»
قبل از عصر ابرقهرمانان، ستارههای فیلمهای اکشن، قهرمانان فیزیکی قوی و خوشتیپی بودند که میتوانستند در طول چندین فیلم، با هر چالشی که سر راهشان سبز میشود مقابله کنند. سودآوریِ این فرنچایزهای اکشن در سینما به معنای افسانهسازی از این قهرمانان بود؛ کسانی که دیگر قوانین واقعیت بر داستانهایشان حکمفرمایی نمیکرد. در این فرنچایزها بازیگران جایگزین میشوند، قهرمانان و شرورها از مرگ بازمیگردند و مرزهای افسانه و واقعیت جابجا میشود و قهرمانان جای آدمهای معمولی را میگیرند؛ قهرمانانی که دیگر ستاره خوانده میشوند. در این سالها، تب فرنچایزهای اکشن حسابی داغ بوده و الان فرصت خوبی است تا ببینیم کدامشان از بهترین فرنچایزهای اکشن تاریخ سینما هستند.
از فیلمهای هنرهای رزمی که بروس لی به پیشبرد آنها کمک کرد، تا آدمهای معمولی مثل نقش اصلی فرنچایز «جان سخت» (Die Hard) که بعد از گیر افتادن در مخمصه ناگهان خوی قهرمانیاشان گل میکند، کدام فرنچایز اکشن تأثیر بیشتری بر مخاطبان گذاشته است؟ بسیاری از بهترین فیلمهای اکشن در دوساعت داستانشان را جمع میکنند و با اینکه ممکن است پیشدرآمد یا دنبالهای از دلشان بیرون بیاید، اما خاصیت ماندگاریِ فرنچایزهای اکشن را ندارند. در دنیای فرنچایزهای اکشن دنبالهدار، بهترین سری آنهایی هستند که میتوانند هربار خطرات را بالاتر ببرند و قهرمانان را در موقعیتهای پیشبینینشدهای قرار دهند. با اینکه آخرسر میدانیم قرار است باموفقیت از این موقعیتها بیرون بیایند، اما حین تماشایش سرجایمان بند نمیشویم. به جز آنکه دیدن این فیلمهای اکشن برای ما هیجانانگیز است، این نکته را هم نباید فراموش کرد که بسیاری از کارگردانان، طراحان صحنههای رزمی و تیمهای بدلکاری صدقهسر همین فرنچایزهای اکشن است که توانستهاند در سینما دوام بیاورند. خلاصه، سینمای امروز چیزهای زیادی مدیون فرنچایزهای اکشن است که در ادامه میخواهیم بهترین آنها را برشماریم.
برای پیدا کردن بهترین فرنچایزهای اکشن تاریخ سینما تصمیم گرفتیم گزینهها را تا جای ممکن ساده نگه داریم. خبری از ژانرهای علمی-تخیلی، فانتزی یا ابرقهرمانی بین این گزینهها نیست؛ چون بالاخره همه میدانیم وقتی از یک فیلم اکشنِ تمام عیار حرف میزنیم، میخواهیم دوساعتی زدوخورد و دعوای تنبهتن ببینیم. آوردن فیلمهای هیولاکشی یا زامبیکشی به این مبحث تنها کار را پیچیدهتر میکند. نکتهی دیگر اینکه برای انتخاب گزینهها، تنها فرنچایزهایی را انتخاب کردیم که حداقل ۳ فیلم دارند.
بهترین فرنچایزهای اکشن تاریخ سینما؛ از بدترین تا بهترین
۱۵. غارتگر (Predator)

- کارگردانان: جان مکتیرنن، استفن هاپکینز، دن تراختنبرگ
- بازیگران: آرنولد شوارتزنگر، کارل ودرز، دنی گلور، بیل پکستون
- سال اکران: ۱۹۸۷ تا ۲۰۲۵
در رقابت سختی که در دههی هشتاد در ژانر اکشن وجود داشت، فیلمهای فرنچایز «غارتگر» هیچوقت نتوانستند به موفقیت سری علمی-تخیلی بزرگ دیگر آن سالها، یعنی «بیگانه» (Alien)، برسند. «بیگانه» هم نظر منتقدان و هم بینندگان را جلب کرد. اما فرنچایز «غارتگر» سالها برای تکرار جادوی فیلم ۱۹۸۷ جان مکتیرنان با مشکل مواجه شده بود. در دنیای «غارتگر» (که دو برادر نویسنده، جیم و جان توماس فیلمنامهی آن را نوشتند) انسان دیگر شکارچی برتر نیست. برادران توماس با تصور نژادی بیگانه که انسانها را طعمهی خود کرده، جهانی تخیلی ساختند که تا سالها الهامبخش فیلمسازان علمی-تخیلی دیگر بود. در دهههای بعد از «غارتگر»، چهار دنبالهی مستقیم و دو اسپینآف (که در آن غارتگر در مقابل زینومورفهای «بیگانه» قرار میگیرد) در این سری ساخته شد که همچنان نتوانستند مخاطبان را جذب کنند. اما به نظر میرسد در سالهای اخیر این روند تغییر کرده است.
با «شکار» (Prey) ۲۰۱۸، بالاخره جان تازهای به فرنچایز «غارتگر» دمیده شد و همین موفقیت کافی بود تا دن تراختنبرگ، کارگردان «شکار» را برای فیلمهای بعدی هم نگه دارند. بعد از فیلم انیمیشنی «غارتگر: قاتل قاتلان» (Predator: Killer of Killers)، حالا «غارتگر: بدلندز» (Predator: Badlands) هم در راه است که اشتیاق تازهی مخاطبان برای فرنچایز «غارتگر» را نشان میدهد.
۱۴. فردایی بهتر (A Better Tomorrow)

- کارگردانان: جان وو، تسوی هارک، شنگ دینگ
- بازیگران: ویل اسمیت، مارتین لاورنس، جو پانتولیانو
- سال اکران: ۱۹۸۶ تا ۲۰۱۸
آن سالهایی که در دههی هشتاد امریکا ستارههایی به سبک آرنولد و استالونه ژانر اکشن را در گیشه به اوج رساندند، سینمای اکشن چین تغییر و تحولات دیگری را از سر میگذراند. «فردایی بهتر» یک فیلم گنگستری با محوریت برادری، خیانت و داستانی دزد و پلیسی است که هم برای کارگردان، جان وو، و هم ستارهی فیلم، چو یون فات، موفقیت عظیمی به بار آورد. فرنچایز «فردایی بهتر» با ۴ فیلم در دههی هشتاد در اوج بود و دو فیلم هم سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۸ داشت که البته بدون چو یون فات یا جان وو آنقدر از آنها استقبال نشد. با اینکه فیلمهای فرنچایز «فردایی بهتر» همه شاهکارهای سینمای چین نیستند، اما تأثیرگذاری فیلمهای جان وو بر سینمای اکشن غرب آنقدر محسوس است که نمیتوان بدون ذکر نام این فرنچایز چینی از بهترین فرنچایزهای اکشن تاریخ سینما حرف زد.
وو مدتها کارگردان فیلمهای رزمی و کمدی بود و با اینکه چون یون فات در تلویزیون ستارهی مشهوری به حساب میآمد، هنوز در سینما کارنامهی کمفروغی داشت. هردویشان دنبال چیزی بودند تا مسیر حرفهای خود را به مرحلهی بالاتری ببرند و آن را در «فردایی بهتر» پیدا کردند؛ یک فیلم اکشن غیررزمی و کمبودجه که تبلیغات زیادی برایش نشد، اما در هنگ کنگ غوغا به پا کرد و رکوردهای گیشه را شکست. «فردایی بهتر» فیلمی است که ژانر «گان فو» (ترکیب اسلحه و کنگ فو) را به وجود آورد که تا به امروز هنوز محبوبیت دارد.
البته تأثیر فیلمهای هنگکنگی بر هالیوود یکشبه اتفاق نیفتاد. با اینکه ستارههای هنگکنگی به امریکا رفتند و به موفقیتهایی هم دست یافتند، اما مهمتر از همه نسل جوانی از فیلمسازان را تحت تأثیر قرار دادند که دههی بعد سینمای هالیوود را دگرگون کردند؛ از کوئنتین تارانتینو بگیر تا رابرت رودریگز و خواهران واچفسکی. حتی این تأثیرگذاری را میتوانید به راحتی در موفقیت فیلمهای «جان ویک» ببینید. چاد استالسکی و جان ویک این روزها، به جان وو و چو یون فاتِ امریکا تبدیل شده و انرژی فیلمهای اکشن هنگکنگی دهههشتادی را به دنیای مدرن آوردهاند. نمیدانیم اگر چو یون فات آن روز کت مشکی بلند خود را نمیپوشید و عینک آفتابی نمیزد، آیا سینمای اکشن، به آن شکلی که امروزه میشناسیم دیگر وجود داشت؟
۱۳. روزی روزگاری در چین (Once Upon A Time In China)

- کارگردانان: تسوی هارک، یون بون، سامو هونگ
- بازیگران: جت لی، وینسنت ژائو
- سال اکران: ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۷
نمیشود طرفدار فیلمهای هنرهای رزمی باشید و تابه حال اسم جت لی به گوشتان نخورده باشد. فرنچایز «روزی روزگاری در چین» این استاد هنرهای رزمی را در نقش قهرمان داستان، وانگ فی هونگ قرار میدهد. وانگ فی هونگ یکی از استادان افسانهای کونگفو در تاریخ و فولکور چین است که فیلمهای بسیاری براساس داستانش ساختهاند؛ اما هیچکدام به اندازهی این فرنچایز اکشن دهه نودی جت لی معروف نشدند. البته داستان «روزی روزگاری در چین» خیلی با واقعیتِ زندگی وانگ مطابقت ندارد؛ بلکه روی افسانهای مانور میدهد که از این قهرمان چینی باقی مانده است.
«روزی روزگاری در چین» یکی از بهترین فرنچایزهای اکشن چینی است که از ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۷ پشتسرهم ۶ فیلم در آن ساخته شد؛ ۶ فیلمی که چهارتای اول را تسوی هارک، از کارگردانان برجستهی چینی کارگردانی کرده است. او را میتوانید جان فورد سینمای چین در نظر بگیرید که اساسا ژانر اکشن هنرهای رزمی را دگرگون کرد. او همچنین عقاید میهنپرستانهی خود را به داستان آورد که سالها بعد همچنان در فیلمهایی مثل «ایپ من» هم میتوانید ردپایش را ببینید. فیلمهای هارک الهامبخش اقتباسهای سینمایی دیگری در سینمای چین شد که اغلب نتوانستند کیفیت و جادوی فرنچایز «روزی روزگاری در چین» را تکرار کنند.
«روزی روزگاری در چین» یک فرنچایز اکشن صرف نیست؛ تاریخ قرن نوزدهم چین در آن نمود بارزی دارد؛ دورهای که نیروهای متفاوتی آن را به سمت فروپاشی پیش میبردند: از یک طرف کشمکش نیروی مدرنیزاسیون را داریم با سنت، از طرف دیگر چینیها علیه غربیها و اینها زمینهساز روایت اسطورهای میشود که جرئت میکند برای رسیدن به عدالت در برابر ظلم بایستد؛ حتی اگر به قیمت از دست دادن آرامش خودش باشد. این زمینهسازیها در فیلمهای تسوی هارک است که آن را از هزاران فیلم هنرهای رزمی چینی دیگر متمایز و فرنچایز «روزی روزگاری در چین» را به یکی از بهترین فرنچایزهای اکشن سینما تبدیل میکند.
۱۲. پسران بد (Bad Boys)

- کارگردانان: مایکل بی، عادل و بلال
- بازیگران: ویل اسمیت، مارتین لاورنس، جو پانتولیانو
- سال اکران: ۱۹۹۵ تا ۲۰۲۴
«پسران بد» ۱۹۹۵ یک موفقیت بیسابقه بود؛ با این حال، کسی گمان نمیکرد رفقای پلیس ۳۰ سال بعد دوباره به پردهی سینما بازگردند. فیلم اصلی «پسران بد» یک فیلم اکشن هیجانی جذاب است که جرقهی کاری ویل اسمیت، مارتین لاورنس و کارگردان، مایکل بی، را زد. اسمیت و لارنس در آن زمان کمدیهای خودشان را داشتند و مایکل بی تنها آگهیهای تبلیغاتی کارگردانی میکرد. اما پس از فروش ۱۴۰ میلیون دلاری «پسران بد» در دهه ۹۰، هر سه به قلههای تازهای از کارنامهی کاری خود رسیدند. اسمیت در فیلم «روز استقلال» (Independence Day) بازی کرد، لاورنس بازیگر و کارگردان «خط باریکی بین عشق و نفرت» (A Thin Line Between Love and Hate) شد و بی «صخره» (The Rock) و «آرماگدون» (Armageddon) را کارگردانی کرد.
هر سه در سال ۲۰۰۳ برای «پسران ۲» بازگشتند و دُز همهچیز را در آن بالا بردند؛ از اکشن گرفته تا کمدی. اساسا، فرنچایز «پسران بد» با رفتوبرگشتهای کمدی ویل و اسمیت و مارتین لاورنس، و البته اکشن دیوانهواری شناخته میشود که مایکل بی با دو فیلم اول «پسران بد» آن را تثبیت کرد؛ اما برای فیلم سوم بازنگشت. ساخت این فیلم سوم تا سال ۲۰۲۰ طول کشید و بالاخره، عادل العربی و بلال فلاح، زوج کارگردان اکشن، برای ساخت آن و البته قسمت چهارم انتخاب شدند.
با اینکه فرنچایز «پسران بد» در کل ۴ فیلم بیشتر ندارد، اما دوتاییِ جذاب مارتین لاورنس و ویل اسمیت باعث میشود آرزو کنید کاش آنها زودتر به فکر بازگرداندن مارکوس و مایک به سینما میافتادند. اسمیت و لاورنس در این فرنچایز نقش دو کارآگاه سربههوا و همزمان کاربلدِ پلیس میامی را بازی میکنند که با تمام هرج و مرجها و انفجارهایی که راه میاندازند، همیشه آدمبد را شکست میدهند. «پسران بد» بهترین فرنچایز اکشن تاریخ سینما نیست؛ اما دو فیلم مایکل بی چنان اکشن دیوانهواری دارند که تاکنون در هیچ فرنچایز دیگری مانندش را ندیدهاید. ترکیب آن با ژانرهای کمدی، جنایی و تریلر هم یک فرنچایز منحصربهفرد ساخته که میتواند هر بینندهای را سرگرم کند.
۱۱. رمبو (Rambo)

- کارگردانان: تد کاچف، جرج کازماتوس، پیتر مکدانلد
- بازیگران: سیلوستر استالونه، ریچارد کرنا، برایان دنهی
- سال اکران: ۱۹۸۲ تا ۲۰۱۹
فیلمهای «رمبو» سیلور استالونه شاید به اندازهی فرنچایز «راکی» او محبوب نباشند؛ اما به همان اندازه جذابیت دارند. مهمتر اینکه «رمبو» از بهترین فرنچایزهای اکشن تاریخ سینما است که تا سالها فیلمهای جنگی و اکشن از روی دستش نگاه میکردند. «اولین خون» (First Blood) اولین فیلم فرنچایز است که سال ۱۹۸۲ آمد و کلیشههای فیلمهای جنگی را با مسائل امروزیتری، مثل PTSD ترکیب کرد که پس از جنگ ویتنام به یک معضل اساسی تبدیل شده بود. جان جی رمبوی استالونه در این فرنچایز یک افسر سابق نیروهای ویژهی ارتش ایالات متحده است که باوجود مهارتهای فوقالعادهاش در میدان، تجربیات دردناکش از جنگ او را آزار میدهد.
«اولین خون» همچنان یکی از مهمترین فیلمهای اکشن دهه ۸۰ است که فرمول یک قهرمان اکشن را تعریف کرد. شخصیتی که باوجود قدرتهای فوقالعاده و تقریبا ابرقهرمانی، افکار و گذشتهاش همچنان در هالهای از رمز و راز پوشیده شده. این یکی از مهمترین دلایلی است که «اولین خون» را به بهترین فیلمِ فرنچایز تبدیل میکند. از بعد از این فیلم، شخصیت استالونه در طول دههی هشتاد میلادی تغییر و تحولات زیادی را از سر گذراند و فرنچایز «رمبو» تبدیل شد به آن فرنچایز خشن و اکشنی که امروز میشناسیم. همچنین سبکی از قهرمان اکشن را باب کرد که با پرورش اندام و قدرت شکستناپذیر گره خورده است؛ ویژگیهایی که اصولا فیلمهای اکشن دهه هشتاد را به آنها میشناسیم.
در دههی ۹۰ دیگر خبری از رمبوی استالونه نشد تا اینکه در اوایل ۲۰۰۰ میلادی دوباره از خاکسترها سربرآورد. این بار جسورانهتر و تأملبرانگیزتر و البته یک استالونهی پختهتر که اجرای عالی از جان جی به نمایش گذاشت. استالونه دوباره در ۲۰۱۹ برای یک «رمبو» دیگر بازگشت، اما این فیلم بیسروصدا آمد و رفت و عملا بدترین فیلم فرنچایز در نظر گرفته میشود.
۱۰. ایپ من (Ip Man)

- کارگردانان: ویلسون ییپ، یون وو پینگ
- بازیگران: دانی ین، کنت چنگ، لو مانگ
- سال اکران: ۲۰۰۸ تا ۲۰۲۳
فیلمهای رزمی چینی طرفداران خاص خودشان را دارند؛ اما بین فیلمهای جت لی، جکی چان و بروس لی، فیلمهای دانی ین هنوز ناشناختهترند. فرنچایز «ایپ من» داستان دراماتیکی از یک استاد هنرهای رزمی واقعی تعریف میکند: ایپ کایمن که استاد وینگ چون بوده و در این فرنچایز، دانی ین در نقشش ظاهر شده است. چهار فیلم این فرنچایز داستان ایپمن را با تمرکز بر چهار مفهوم اصلی دنبال میکنند: بقا، پول درآوردن، زندگی و عاقبت که این چهارم قرار بود فیلم آخر فرنچایز باشد. اما استودیوی سازندهی فیلمهای «ایپ من» خبر داد که دنبالهای بر یکی از اسپینآفها در دست ساخت است. دانی ین هم در جشنواره کن ۲۰۲۳ اعلام کرد «ایپ من ۵» وارد مراحل تولید شده است.
ایپ من استاد سابق اسطورهی هالیوود، بروس لی، هم بوده و این فیلمها نگاهی به زندگی این مبارز برجسته دارند. در کلِ فرنچایز «ایپ من» حتی یک فیلم ضعیف هم وجود ندارد. مخصوصا اگر خیلی درگیر واقعگرایی داستان نیستید و میخواهید دوساعت مبارزات رزمی تنبهتن تماشا کنید فیلمهای بهتری از آنها پیدا نمیشود؛ مخصوصا که دانی ین در نقش قهرمان داستان حسابی برای صحنههای اکشن این فیلمها مایه گذاشته. پسر بزرگتر ایپ من، ایپ چون، شاگردش لیو اویونگ و یکی از مدالآوران چانگچوئن (یک سبک هنرهای رزمی چینی) بهعنوان مشاوران فنی روی فیلم و طراحی مبارزات آن کار کردهاند و میتوانید چندی از بهترین صحنههای اکشن تنبهتن را در این فیلمها ببینید.
۹. سریع و خشن (Fast & Furious)

- کارگردانان: راب کوهن، جاستین لین، جیمز وان
- بازیگران: وین دیزل، پاول واکر، میشل رودریگز
- سال اکران: ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۳
مگر میشود با اسمی مثل وین دیزل روزی به قهرمان اکشن تبدیل نشد! امروزه کسی نیست که وین دیزل را بهخاطر چیز دیگری غیر از «سریع و خشن» بشناسند که یکی از بزرگترین فرنچایزهای سینمایی اکشن تاریخ است. «سریع و خشن» اولین بار در سال ۲۰۰۱ با یک فیلم کوچک و کمبودجه دربارهی جرم و جنایت و ماشینسواری آغاز شد. اما کسی احتمال نمیداد این فیلم کوچک، استارت یکی از بهترین فرنچایزهای اکشن تاریخ سینما را بزند. اگر اسپینآف «سریع و خشن» را در نظر بگیرید، تاکنون سرجمع یازده فیلم در این فرنچایز ساخته شده که آن را به یکی از بزرگترین فرنچایزهای این فهرست تبدیل میکند. داستان این فیلمها دربارهی یک گروه از ماشینسوارهاست که عاشق رقابتاند و هربار با چالشهای سختتری مواجه میشوند؛ تا جایی که سرنوشت دنیا به دستشان میافتد.
با یازده فیلم نمیتوان توقع داشت همهی عناوین «سریع و خشن» فیلمهای باکیفیتی باشند. مخصوصا اگر بازگردید و چندتا فیلم اولی را تماشا کنید در مقایسه با فیلمهای اخیر فرنچایز واقعا ناامیدکنندهاند. اما با افزایش محبوبیتِ فیلمهای «سریع و خشن»، بودجهی آنها هم بالاتر رفت و در نتیجه، صحنههای اکشن هم هربار پرسروصداتر و خلاقانهتر شدند. مهمتر از همه اینکه تمام فیلمهای «سریع و خشن» بهشدت سرگرمکنندهاند و در نهایت این تمام چیزی است که یک فرنچایز اکشن خوب باید داشته باشد.
۸. داستان پلیس (Police Story)

- کارگردانان: جکی چان، استنلی تونگ، دینگ شن
- بازیگران: جکی چان، میشل یو، مگی چونگ
- سال اکران: ۱۹۸۵ تا ۲۰۱۳
نمیتوان از فیلمهای اکشن حرف زد و اسم جکی چان را به میان نیاورد که برخی از بهترین فرنچایزهای اکشن کمدی سینما در چین (و گاهی حتی امریکا) را مدیون فداکاریها، یا به عبارت دیگر دیوانهبازیهای او هستیم. یکی از معروفترین مجموعهفیلمهای جکی چان، «داستان پلیس» است که پس از دو فیلم موفق در دههی هشتاد میلادی، دنبالهها، اسپینآفها و بازراهاندازیهای مختلفی در پی داشته. هر کدام از هفت فیلمِ فرنچایز «داستان پلیس» فیلمنامهی جداگانهای دارند، اما داستانشان معمولا به دو چیز خلاصه میشود: یا چان میخواهد کسی را نجات دهد، یا میخواهد دربارهی تبهکاری تحقیقات کند و پایش به دنیای جرم و جنایت باز میشود.
احتمالا وقتی از بهترین فرنچایزهای اکشن حرف میزنیم، فیلمهای جکی چان اولین چیزی نیستند که به ذهنتان میرسند. اما خلاف بسیاری از فرنچایزهای معروفتر، «داستان پلیس» یکی از معدود فرنچایزهایی است که فیلمِ بد کم دارد. به جز آخری، که سال ۲۰۱۳ آمد و لکهی ننگی در کارنامهی کاری جکی چان بود، بقیه بهشدت سرگرمکنندهاند و سه تای اول جزء بهترین اکشن-کمدیهای جکی چان به حساب میآیند. مشخصا با حضور جکی چان باید انتظار چندی از خلاقانهترین بدلکاریها و مبارزات تنبهتنی را داشته باشید که تاکنون دیدهاید.
۷. ترمیناتور (Terminator)

- کارگردانان: جیمز کمرون، جاناتان ماستاو، تیم میلر
- بازیگران: آرنولد شوارتزنگر، لیندا همیلتون، رابرت پاتریک
- سال اکران: ۱۹۸۴ تا ۲۰۱۹
شاید باورتان نشود که یکی از تأثیرگذارترین فیلمهای اکشن تاریخ سینما با تنها ۶.۴ میلیون دلار ساخته شده است؛ فیلمی که عملاً مسیر تاریخ سینما را عوض کرد. این فیلم، «ترمیناتور» ۱۹۸۴ است که درست و حسابی استارت زندگی حرفهای جیمز کمرون بهعنوان کارگردان را زد؛ کارگردانی که بعدها رفت تا «بیگانه ۲»، «تایتانیک» و «آواتار» بسازد. به جز کمرون، این فیلمی است که از یک مستر المپیا با لهجهای غلیظ، سوپراستاری هالیوودی ساخت و یکی از بهترین فرنچایزهای اکشن تاریخ سینما را به بینندگان معرفی کرد. فرنچایز «ترمیناتور» یکی از شناختهشدهترین فرنچایزهای سینماست که با شش فیلم دربارهی ماشینهای کشتاری که بشریت را به سخره گرفتهاند، از دههی هشتاد میلادی تا ۲۰۱۹ طرفداران پروپاقرص را به سینماها کشاند.
شوارتزنگر در این فرنچایز نقش سایبورگی را بازی میکند که از آیندهای فرستاده شده؛ آیندهای که در آن رباتها آگاهی پیدا کرده و از زمین ویرانهای اتمی ساختهاند. هدف ترمیناتور از بین بردن سارا کانر (لیندا همیلتون) است که فرزندِ هنوز به دنیا نیامدهاش روزی رهبری مبارزه علیه ماشینها را عهدهدار خواهد شد. دو فیلم اول «ترمیناتور» که کمرون آنها را کارگردانی کرده، نهتنها پایهی دنیای آخرالزمانی ماشینی را میگذارند که تا سالها فرنچایز را بر دوش خود کشید، که از آنها بهعنوان مهمترین فیلمهای اکشن دههی هشتاد یاد میشود.
۶. ماتریکس (The Matrix)

- کارگردانان: خواهران واچفسکی
- بازیگران: کیانو ریوز، لاورنس فیشبرن، کری آن وود
- سال اکران: ۱۹۹۹ تا ۲۰۲۱
اواخر دهه ۹۰ میلادی و اوایل دوهزار دورهی عجیبی در فرهنگ عامه است و این جو عجیب و غریب را هیچ چیز بهتر از فیلمهای «ماتریکس» به تصویر نمیکشند. دیستوپیای «ماتریکس» ترکیبی از پیشرفتهای تکنولوژی و هوش مصنوعی، تئوریهای توطئه و فیلمهای کونگفوی هنگ کنگی است که پرسشهای فلسفی دربارهی ماهیت اختیار و واقعیت در تضاد با حقیقت میپرسد. خواهران واچفسکی با الهام از فیلمهای هنرهای رزمی چینی و انیمهای مثل «شبح درون پوسته» (Ghost in the Shell) یکی از بهترین فرنچایزها اکشن سینما را ساختند که حتی خودشان (یا نصف خودشان) هم نتوانستند سالها بعد مانندش را تکرار کنند.
«ماتریکس» یکی از دو فرنچایز اکشن این فهرست است که کیانو ریوز نقش قهرمان را در آنها ایفا میکند. ریوز در آن دوره داغترین بازیگر هالیوود بود که از «ماجراجوییهای بیل و تد» (Bill & Ted’s Excellent Adventure)، تا «نقطه شکست» (Point Break)، «دراکولا» (Bram Stoker’s Dracula) فرانسیس فورد کوپولا، «وکیل مدافع شیطان» (The Devil’s Advocate)، «سرعت» (Speed) سروکلهاش در همه چیز پیدا میشد. اما «ماتریکس» کیانو ریوز را به ستارهی بیچون و چرای سالهای نود و دوهزار میلادی تبدیل کرد.
پس از دو فیلم عالی و یک پایان حماسی هرچند متوسط بر سهگانهی «ماتریکس»، بازیگران اصلی و لانا واچوفسکی پس از قریب به ۲۰ سال، در ۲۰۲۱ به فرنچایز «ماتریکس» بازگشتند. با تمام شور و اشتیاق و نوستالژی که در بازراهاندازی فرنچایز وجود داشت، این فیلم ثابت کرد که بهتر بود همانجا در اوایل دوهزار میلادی کار «ماتریکس» را در اوج به پایان میبردند.
۵. جان سخت (Die Hard)

- کارگردانان: جان مکتیرنن، رنی هارلین، لن وایزمن، جان مور
- بازیگران: بروس ویلیس، الن ریکمن، بانی بدلیا
- سال اکران: ۱۹۸۸ تا ۲۰۱۳
این روزها زمان کریسمس که میرسد صدها عنوان تازه از پلتفرمهای استریمینگ مختلف سردرمیآورند. اما «جان سخت» یکی از معدود فیلمهای کلاسیک کریسمسی است که پادزهری برای انبوه فیلمهای کلیشهای و تکراری این سالها به حساب میآید. فراتر از دگرگون کردن پهنهی فیلمهای کریسمسی، که برای خودش یکپا ژانر جداگانه است، «جان سخت» با قهرمانِ کاملا متفاوت خود، ژانر اکشن را در دههی هشتاد دگرگون کرد. چندبار تابهحال شنیدهاید که برای توصیف فیلمی آن را با «جان سخت» مقایسه کنند؟ فیلمهای بروس ویلیس در هیچکدام از زیرشاخههای ژانر اکشن قرار نمیگیرند؛ چون «جان سخت» زیرژانر خودش را ساخت که هنوز از آن تقلید میشود.
اجرای بروس ویلیس در «جان سخت» سبک تازهای از قهرمانان اکشن را به مخاطبان شناساند که لزوما قویترین یا بزرگترین نیستند. بالاخره از دورهای حرف میزنیم که یا باید سیلوستر استالونه میبودید یا آرنولد شوارتزنگر تا کسی شما را قهرمان اکشن حساب میکرد. جان مککلینِ «جان سخت» جثهی تخیلی ندارد، یک مرد معمولی است با نقصها و محدودیتهای خودش؛ اما شجاعت و زیرکی به خرج میدهد و بیننده را به فکر میاندازد که شاید اگر او هم در چنین مخمصهای گیر بیفتد، احتمالا میتواند بهعنوان قهرمان داستان سربلند بیرون بیاید. در «جان سخت» ۱۹۸۸ مککلین خود را در میانهی یک گروگانگیری بزرگ میبیند و با وجود تجهیزات محدود، نهتنها جان سالم به در میبرد و همسرش را نجات میدهد، که تروریستها را به سزای اعمالشان میرساند؛ نمونهی یک قهرمان تمامعیار امریکایی که بسیاری کوشیدند جا پای او بگذارند. اما هیچکدام نتوانستند جادوی این فرنچایزِ اکشن را تکرار کنند.
۴. جان ویک (John Wick)

- کارگردان: چاد استالسکی
- بازیگران: کیانو ریوز، این مکشین، لارنس فیشبرن
- سال اکران: ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۵
بیشتر فرنچایزهای اکشن تاریخ سینما قدمتشان به دهههای پیشین بازمیگردد؛ مخصوصا به دههی هشتاد و نود میلادی که اوج قهرمانسازی و بلاک باسترهایی چون «ترمیناتور» و «جان سخت» بود. سابقهی طولانی مزیتی است برای این فرنچایزها که توانستهاند در طول سالها طرفداران بیشتری را جذب کنند. اولین فیلم «جان ویک» اما به سال ۲۰۱۴ میلادی بازمیگردد که بدون مقدمهچینی بهسرعت به محبوبیت جهانی دست یافت؛ محبوبیتی بیسابقه که ساخت دنباله برایش را حتمی کرد. پس از قتل سگِ جان ویک، این قاتل حرفهای که نقشش را کیانو ریوز بازی میکند، به دنبال انتقام به دنیای مخفی جرم و جنایت برمیگردد.
فرنچایز «جان ویک» شروع سادهای داشت؛ بازگشتی به مقدماتِ اکشنسازی که برگ برندهاش کیانو ریوز، ستارهی بیادعای اکشن بود؛ اما کسی گمان نمیکرد ریوزی که به نیوی «ماتریکس» شناخته میشد، جای خود را به ریوزی دهد که حالا نمیتوانید بدون ذکر جان ویک نامش را بیاورید. با گسترش دنیای «جان ویک» در فیلمهای بعدی، ستارههای دیگری پایشان به دنیای این فرنچایز اکشن باز شد و از مارک دکاسکاس، تا اسکات ادکینز و حتی دانی ینِ «ایپ من» از آن سردرآوردند. با حضور پررنگتر ستارهها در فیلمهای «جان ویک»، بدلکاریها هم پیشرفتهتر شدند؛ مثل اسبسواری در خیابانهای نیویورک در «جان ویک ۳: پارابلوم» (John Wick: Chapter 3 – Parabellum) یا خطرناکترین سقوط پلهای که تابهحال در تاریخ سینما دیدهاید. با اینکه این فرنچایز تنها چهار فیلم اصلی و یک اسپینآف دارد، اما همین حالا از فیلمهای «جان ویک» بهعنوان بهترین فیلمهای اکشن تمام ادوار یاد میکنند.
استالسکی عملاً در کنار کیانو ریوز ستارهی دیگر «جان ویک» است که کل فرنچایز را میتوان فرزند خلف او به حساب آورد. همکاری این دو به سالهای دوران «ماتریکس» بازمیگردد. استالسکی دبلِ ریوز بود و این همکاری در فیلمهای بعدی «ماتریکس» و حتی «کنستانتین» (Constantine) ادامه پیدا کرد. استالسکی دانش خود در طراحی صحنههای اکشن و بدلکاری را به کارگردانی فیلم ۲۰۱۴ «جان ویک» آورد و حتی «بالرین» (Ballerina)، که اسپینآف «جان ویک» به حساب میآید، را از نابودی به دست کارگردانهای نابلد نجات داد.
۳. مأموریت: غیرممکن (Mission: Impossible)

- کارگردانان: برایان دی پالما، جان وو، جی. جی. آبرامز، کریستوفر مککوئری
- بازیگران: تام کروز، وینگ ریمز، ربکا فرگوسن
- سال اکران: ۱۹۹۶ تا ۲۰۲۵
با اینکه آغاز این فرنچایز به یک برنامهی تلوزیونی دههی شصتی بازمیگردد، اما برایان دی پالما بود که یک فرنچایز اکشن استثنایی را در سال ۱۹۹۶ با تام کروز راه انداخت. «مأموریت: غیرممکن» ایتن هانت (تام کروز) و IMF را دنبال میکند که به مأموریتهایی فرستاده میشوند که از پس هیچ بنیبشر دیگری برنمیآید و با هر عنوان تازه، این مأموریتها غیرممکنتر هم شدهاند. با تمام دیوانهبازیهای تام کروز که در هر فیلم، اوج تازهای پیدا میکنند، میتوان گفت در زمینهی بدلکاری هیچ فرنچایز اکشن دیگری در تاریخ سینما به پای «مأموریت: غیرمکمن» نمیرسد. همهی اینها هم صدقهسر تام کروز، تنها ستارهی حال حاضر هالیوود، است که یکتنه سینما را زنده نگه داشته است.
از اواسط دهه ۹۰ تاکنون، هشت فیلم در فرنچایز «مأموریت: غیرممکن» اکران شده که این آخری همین سال ۲۰۲۵ میلادی آمد. حتی اگر بتوانید به داستانپردازیِ این فیلمها ایراد بگیرید، شکی در آن نیست که تام کروز در هر قسمت از جان و دل برای اکشنِ فیلم مایه میگذارد. اولین فیلم «مأموریت: غیرممکن» یکی از تأثیرگذارترین فیلمهای اکشن-جاسوسی تمام ادوار است و فیلمهای بعدی، حتی با فیلمنامهی متوسط خود، در حوزهی طراحی صحنههای اکشن مدام مرزها را جابجا کردهاند. مهمتر از همه، خلاف اکثریت فیلمهای اکشن امروزی، جلوههای ویژه در «مأموریت: غیرممکن» تا جای ممکن مکانیکی هستند و نه کامپیوتری. کروز با «مأموریت: غیرممکن» و حتی فیلمی مثل «تاپ گان: ماوریک» (Top Gun: Maverick) رسالت خود را در کشاندن مردم به سینماها قرار داده و چه کسی است که بتواند ادعا کند او در این کار موفق نشده است.
۲. جیمز باند (James Bond)

- کارگردانان: ترنس یانگ، جان گلن، مارتین کمپل، مایکل اپتد
- بازیگران: شان کانری، پیرس برازنان، دنیل کریگ
- سال اکران: ۱۹۶۲ تاکنون
با ۲۵ فیلم در این فرنچایز تابهامروز، خط پایانی بر افسانهی «جیمز باند» دیده نمیشود. «جیمز باند» بزرگترین فرنچایز اکشن تاریخ سینما است که از دههی ۶۰ میلادی تاکنون با انواع و اقسام کارگردانان و بازیگران ادامه پیدا کرده و با کسب امتیاز آمازون، دوباره باید منتظر یک بازنمایی تازه از مأمور مخفی 007 باشیم. این عجیبترین ویژگی «جیمز باند» است: این کاراکتر فراتر از کارگردانی است که فیلمش را میسازد یا بازیگری که نقش قهرمان را بازی میکند. کاراکترِ جیمز باند افسانهای بزرگتر از کسانی است که آن را به صحنه میآورند و برای همین، این فرنچایز اکشن تمامنشدنی است.
«جیمز باند» فرنچایزی اکشن-جاسوسی است که داستان حرفهایترین مأمور مخفی دولت انگلستان، مأمور 007 را دنبال میکند؛ یکی از تأثیرگذارترین کاراکترهای تاریخ سینما که نهتنها ژانر جاسوسی و اکشن را دگرگون کرده، که با هر عنوان تازه خود را با استاندارهای مدرن بازتعریف میکند. اگر بهخاطر فیلمهای ناامیدکنندهای نبود که هرازگاهی از این فرنچایز سردرآوردهاند، بیشک «جیمز باند» را در جایگاه اول بهترین فرنچایزهای اکشن سینما قرار میدادیم؛ هرچند که بدترین فیلم «جیمز باند» هم سطحی از کیفیت را در فانتزیِ غلیظشدهی مردانه و طراحی صحنههای اکشن رعایت میکند که در فرنچایزهای دیگر چنین استانداردی را نمیبینید.
۱. مکس دیوانه (Mad Max)

- کارگردان: جرج میلر
- بازیگران: مل گیبسون، تام هاردی
- سال اکران: ۱۹۷۹ تا ۲۰۲۴
فرنچایز «مکس دیوانه» پیش از آنکه با تام هاردی در ۲۰۱۸ جان تازهای به خود بگیرد، یک فرنچایز اکشن عجیب و غریب در دههی هفتاد میلادی بود که با هر عنوان تازه، ژانر اکشن را دگرگون میکرد. کارگردان افسانهای اکشن، جرج میلر (یا به قول هیدئو کوجیما، God Miller)، فرنچایز خود را در ۱۹۷۹ و با کمک مل گیبسون در دنیایی پساآخرالزمانی بنا گذاشت که در آن آب، بنزین و اسلحه مهمترین داراییها هستند. قهرمان داستان، مکس، پلیسی است که روزهای خود را به چرخیدن در شنهای بیابان میگذراند و میخواهد در دنیایی که بیقانوین بر آن حکمفرماست، با آشوبِ مطلق مقابله کند.
فرنچایز میلر در آغاز فرنچایز کوچکی بود. «مکس دیوانه» ۱۹۷۹ هم در مقایسه با عناوین بعدی که در این فرنچایز آمدند، فیلم نسبتا آرامی است. مثل بسیاری از بهترین فرنچایزهای اکشن تاریخ سینما، «مکس دیوانه» هم دربارهی انتقام است: شخصیتِ مل گیبسون پس از حملهی یاغیان وحشی به خانوادهاش دیوانه میشود. در قسمت دوم، چشمانداز میلر از آینده تمام و کمال جان میگیرد: باندهای سادیستی جایی که را پیشتر استرالیا بوده به قلمروی خود تبدیل کردهاند و با هم بر سر بنزین دعوا دارند. این فرنچایز با فیلم برندهی اسکار «مکس دیوانه: جاده خشم» (Mad Max: Fury Road) به اوج اسطورهای خود رسید؛ اوجی که فیلمهای مل گیبسون هیچوقت نتوانستند به آن دست یابند.
میلر پس از «جاده خشم» حماسهی خود را در فیلمی اسپینآفگونه، یعنی «فیوریوسا» (Furiosa: A Mad Max Saga) ادامه داد که دنیای «مکس دیوانه» را بسط میدهد. شاید فکر کنید حالا که جرج میلر به دههی هشتاد زندگیاش رسیده، بخواهد پایش را از روی پدال بردارد، اما تا زمانی که گاد میلر نفس میکشد و مکس هنوز دیوانه است، زمزمههایی از دنبالهی «مکس دیوانه» شنیده خواهد شد.
منبع: Collider


