نقد فیلم «جزایر قناری»؛ کسلکنندهترین فیلم سال
تصور کنید با شنیدن نام «جزایر قناری» چه تصویری در ذهنتان نقش میبندد؛ شاید ساحلی آفتابی، ماجرایی هیجانانگیز یا دستکم داستانی که بویی از دریا و سفر داشته باشد. حالا تصور کنید وارد سالن سینما میشوید و به جای اینها، با داستان دو زندانی مواجه میشوید که قرار است محمولهای برای یک پدرخوانده مافیا پیدا کنند؛ بدون کوچکترین اشارهای به جزیره، قناری یا حتی یک استعاره دور از این عنوان. این اولین شوک است، اما نه آخرین.
وقتی حسین مهکام راه خود را گم میکند
داستان این فیلم از جایی جالبتر میشود که بدانیم «حسین مهکام»، نویسنده و تهیهکنندهی اثر، زمانی فیلمهایی چون «آندرانیک» و «بیحسی موضعی» را ساخته بود. اما انگار جایی در این مسیر، او تصمیم گرفت یک چرخش 180 درجهای انجام دهد و به دنیای کمدیهای تجاری بپیوندد. مثل نویسندهای که ناگهان از نوشتن رمانهای فلسفی دست بکشد و شروع به نوشتن جوک کند اما جوکهایش را هم با همان پیچیدگی فلسفی بنویسد که هیچکس نخندد.
داستان فیلم در مورد «منوچ» رئیس یک مافیای مواد مخدر است که رضایت به آزادی موقت بیژن و نعیم از زندان میدهد تا کار نیمه تمام خود را تمام کنند. داستانی که ایدهی اولیهی جذابی ندارد و در ادامه هم بهتر نمیشود.
ارکستری که هر کس در آن سازی مینوازد
«عادل معصومیان» در اولین تجربه کارگردانیاش، گروهی از بازیگران توانمند را گرد هم آورده است. پژمان جمشیدی که این بار نه در نقش همیشگیاش، بلکه در کسوت یک پدرخوانده مافیا ظاهر شده. بهرنگ علوی و بیژن بنفشهخواه که قرار بود زوج کمدی تازهای باشند؛ یکی چاق و چله، دیگری لاغر مردنی. رویا میرعلمی، امیرمهدی ژوله و غلامرضا نیکخواه هم که هر کدام استعدادهای اثباتشدهای داشتند.
اما مشکل اینجا بود که انگار هر کدام در فیلم متفاوتی بازی میکردند؛ گویی کارگردان به هر بازیگر فیلمنامه متفاوتی داده است. پژمان جمشیدی که معمولاً موتور محرک کمدیهاست، اینجا در نقش رئیس مافیا انگار خودش هم نمیداند باید چه کار کند. نه آنقدر ترسناک است که باورش کنیم، نه آنقدر بامزه که بخندیم. جایی بین این دو گیر کرده و نمیتواند خودش را نجات دهد. به عبارتی دیگر، معصومیان انگار میخواسته همه چیز را امتحان کند: هم مافیا، هم کمدی، هم طنز اجتماعی، هم اشارههایی به مسائل جنسیتی. اما درست مثل آشپزی که برای اولین بار دست به قابلمه میبرد و همه ادویهها را با هم میریزد، نتیجه نه طعمی دارد، نه رنگی، نه بویی.

کمدیای که حتی یک لبخند هم نداشت
80 دقیقه در سالن سینما نشستن و حتی یک بار نخندیدن؛ این خلاصهی تجربه تماشای فیلم جزایر قناری است. طنزهایی که از ترندهای فضای مجازی گرفته شده بودند، اما انگار با تاخیر چند ساله. دیالوگهایی که میخواستند بامزه باشند، اما بیشتر شبیه تلاشهای ناموفق عمویی بودند که در مهمانی میخواهد بچهها را بخنداند. این در حالی است که در وسط فیلم، ناگهان تمرکز از شخصیتهای اصلی برداشته میشود و روی منوچ میرود و بعد دوباره برمیگردد. انگار کارگردان وسط کار تصمیم گرفته فیلم دیگری بسازد، اما یادش رفته فیلم قبلی را تمام کند.
در نهایت، وقتی 80 دقیقه به پایان میرسد، مخاطب با نوعی پایانبندی مواجه میشود که انگار فیلمساز ناگهان متوجه شده بودجه تمام شده و باید فیلم را تمام کند. سرنوشت شخصیتها؟ نامعلوم. کاشتهای داستانی؟ رها شده. منطق روایی؟ گم شده در همان جزایری که هرگز در فیلم ظاهر نشدند. با فروش 4.5 میلیارد تومانی در دو هفته، شاید جزایر قناری از نظر مالی شکست محض نبوده باشد. اما این رقم در مقایسه با کمدیهای موفق، نشان از افت اعتماد مخاطب دارد. مردم دیگر به صرف حضور پژمان جمشیدی یا وعده یک کمدی، بلیت نمیخرند.
فیلم از نظر فنی هم با وجود تیمی حرفهای از جمله فیلمبرداری روزبه رایگا و موسیقی بابک میرزاخانی، میتوانست دستکم یک تجربه بصری شنیداری آبرومند باشد. اما وقتی فیلمنامه و کارگردانی از پایه دچار سردرگمیاند، حتی بهترین کیفیت تصویربرداری و موسیقی هم نمیتواند چیزی را نجات دهد؛ نتیجه بیشتر شبیه تزئین یک ساختمان فروریخته است.

این فیلم نمونهای است از بحرانی که سینمای کمدی ایران با آن دست و پنجه نرم میکند. بحرانی که در آن فیلمسازان فکر میکنند با چند بازیگر شناختهشده، چند شوخی ترندی و یک عنوان جذاب میتوانند مخاطب را فریب دهند. اما مخاطب امروز باهوشتر از آن است که با این ترفندها قانع شود. جزایر قناری در نهایت نه جزیرهای بود، نه قناریای داشت و نه حتی بلندپروازی. فقط سقوطی بود در خشکی مطلق بیخلاقیتی. فیلمی که میتوانست فرصتی برای درخشش باشد، اما تبدیل شد به یادآوری تلخ از اینکه چرا برخی از پرندگان، بهتر است هرگز پرواز نکنند.
شاید بهترین توصیف برای «جزایر قناری» این باشد: فیلمی که در جستوجوی هویتش گم شد و هرگز خودش را پیدا نکرد، درست مثل مسافری که بلیت جزایر قناری خریده است. این فیلم در ظاهر میتوانست پتانسیلی مناسب برای یک کمدی جمعوجور باشد، اما به دلیل شتابزدگی در روایت و فقدان پرداخت درست شخصیتها، بیشتر به نسخهی خلاصهشدهی یک اثر نیمهکاره شباهت دارد. پایانبندی عجولانه هم این حس را تشدید میکند که فیلمساز نهتنها ماجرا را جمع نکرده، بلکه انگار در میانهی راه رهایش کرده است.
شناسنامه فیلم «جزایر قناری»
کارگردان: عادل معصومیان
نویسنده: حسین مهکام
بازیگران: پژمان جمشیدی، رؤیا میرعلمی، بهرنگ علوی، بیژن بنفشهخواه، غلامرضا نیکخواه، امیرمهدی ژوله، رؤیا وحدتی، فرزانه قاسمزاده
محصول: ۱۴۰۴، ایران
خلاصه داستان: منوچ رئیس مافیای مواد مخدر، رضایت به آزادی موقت بیژن و نعیم از زندان میدهد تا کار نیمه تمام خود را تمام کنند…
خیلی بد و بی معنی و بی سر و ته بدترین فیلمی که دیدم که حتی کمدی هم نبود واقعا پول و اینترنت الکی دادم
چندش آورترین فیلمی که شوک شدم از این همه بیمزگی، اتلاف وقت تماشاچی و صرف بودجه.
انگار بری مطب فوق تخصص، بعد یارو آبدارچی بوده که با اختلاس و دزدی جعل کرده.
در حالت شوک بودم که چرا من نمیتونم بخندم.
کلیپ های فلبداهه بچه مدرسه ای ها کلی خنده میگیره.
دقیق ترین نقد در مورد این فیلم ..و حق است با یک فراستی از روی آن رد شد
.خاکِ تمامِ عالم برسرِ این فیلم مزخرف . حیفِ وقت
🤮🤮🤮🤮.خاک توسرِتون با این فیلم ساختنتون
خجالت اوره ، پژمان جمشیدی روزگاری با ارائه تیپ های مختلف بازیهای کمدی مختلفی هم میکرد ، الان سالهاست با همین قیافه با همین ریش داره یک کاراکتر لوده و احمقانه رو تکرار میکنه و جالب اینه ملت هم میخندن بهش! در این حد سطح سلیقهء مخاطب پایین نگه داشته شده 🙁 فیلمهای بی در و پیکر ! بهرنگ علویه بی نمک و نچسب ! فیلمی که بتونه از ژوله و نیکخواه بازیه بی نمک بگیره واقعا نوبره
اشغال بدون محتوا