نقد فیلم «چینساو من»؛ تصنیف نسل سوخته
همان چند دقیقهی ابتدایی فیلم چینساو من، «دنجی»، نقش اصلی داستان، یک روز خود را تمام و کمال با «ماکیما»، رییس سازمان هیولاکشی که دنجی آنجا کار میکند، میگذراند. دنجی که سر از پا نمیشناسد و تابهحال هم با کسی سر قرار نرفته، فکر میکند قرار است یک روز تمام و کمال رمانتیک را را با ماکیما بگذراند، اما ماکیما به او میگوید که میخواهند تمام روز به سینما بروند و فیلم ببینند. دنجی یکی پس از دیگری از فیلمها خوشش نمیآید و همهی آنها در نظرش خستهکننده هستند، اما ماکیما از هر فیلم یک نکتهی مثبت بیرون میکشد و روی آن تمرکز میکند. نهایتا صدای دنجی درمیآید و ماکیما پیش از اینکه آخرین فیلم روز را ببینند، به دنجی میگوید که این روزها از هر ده فیلم که میبیند، یکی از آنها خوب از درمیآید، اما برخی از اوقات آن یک فیلم، فیلمی است که مسیر کلی زندگی او، دیدگاه و جهانیبینیاش را کاملا تغییر میدهد.
«چینساو من» یا «مرد اره برقی» مجموعهی است که برای جوان نسل امروزی و دقیقا هم از سمت نمایندهای از همان نسل نوشته شده است. برخلاف بزرگترین انیمهها و مانگاها که معمولا قدمتی چند ده ساله دارند، چینساو من نه فقط محصولی مدرن، بلکه بازتابی دقیق از حال و روز جوان امروزی است.

همانطور که دنجی و ماکیما داخل سینما نشستهاند، به مابقی افراد دور و اطراف خود نگاه میکنند؛ آنها میبینند که مردم نسبت به خیلی از اتفاقات عکسالعمل نشان میدهند، بعضا میخندند، اشک میریزند و ابراز احساسات میکنند، اما نسل امروز به تمام اینها نگاه میکند و در مقابل، هیچ حسی نسبت به هیچ چیز ندارد.
اما برخی از اوقات یک فیلم، یا حتی شاید کوچکتر از آن، سکانسی چه بسا بیربط به کل قصه، سکانسی غافلگیرانه که حتی انتظارش را ندارد، با یک فرد ارتباط برقرار میکند و برای همیشه با او میماند.
این تجربهی کل چینساو من و مشخصا این بار «فیلم چینساو من» و «داستان رزه» (Chainsaw Man The Movie – The Reze Arc) است.
پشت یک داستان نرمال
وارد داستان فیلم نمیشویم و چیزی از آن لو نمیدهیم. داستان رزه، که فصل کوچک و کوتاهی از مانگای چینساو من است، در قالب این فیلم و بهلطف فیلمنامهی شگفتانگیز و کارگردانی بینقص، ارزشی بارها بیشتر از مانگای اصلی پیدا کرده؛ ارزشی بالاتر چه از نظر سینمایی و حتی چه از نظر نویسندگی. طوری که داستان رزه در فیلم بهتصویر کشیده میشود، با اینکه بهخودی خود همان خط داستانی یکسان است، بارها و بارها سنگینتر از مانگا ضربه میزند.
داستان رزه، یا بهطور کلی شخصیت «رزه» (Reze)، کاملا شبیه به همان توصیفی است که ماکیما ابتدای فیلم از یک صحنهی غیرمنتظره دارد. شخص یا اتفاقی که ناگهان و برای مدتی خیلی کوتاه وارد زندگی کسی میشود، تاثیری بزرگ روی او میگذارد و کاری میکند تا هیچ وقت فراموشش نشود و هر چیزی فراتر از آن، متفاوتتر از آن، این تجربه و خاطره و تعادلی که دارد را برهم میزند.

چینساو من بهطور کلی داستانی دربارهی هویت و دلیل وجودی فرد تعریف میکند؛ داستانی که ریشه در دنیای امروز دارد و دنیایی را بهتصویر میکشد که از افراد نهایت استفاده را میکند، تا سر حد مرگ از آنها کار میکشد، به آنها قولهای مختلف میدهد و نهایتا هم آنها را بدون دادن پاداشی دور میاندازد. این جریان با اینکه در تمام دنیا وجود دارد، اما مشخصا در جامعه و فرهنگ کاری ژاپن در دهههای اخیر بهشدت پررنگتر شده است.
فیلم حتی بارها و از سمت شخصیتهای مختلف، رزه یا فرشته، به شکلی کاملا مستقیم این سوال را مطرح میکند که چه پاداشی از کار کردن در دنیای امروز میگیریم. فرشته چند بار بیپرده در میان فیلم میگوید که اگر قرار است تمام عمر خود را مشغول کار کردن باشیم، بهتر است همین حالا سر خود را زمین بگذاریم. مثالی که فیلم برای پرسش خود مطرح میکند و چند باری به آن بازمیگردد، از این میگوید که نظام حاکم امروز به فرد قول فراوانی و پاداش در عوض کار کردن میدهد، و چه بسا آن را همیشه در حد حرف نگه میدارد. فیلم کار کردن در دنیای مدرن برای گرفتن ذرهای پاداش (چه مالی و چه معنوی) را در مقابل آرامش یک زندگی سادهتر، سبک و سنگین میکند. با این حال، فیلم هیچ وقت برای مخاطب نتیجهگیری نمیکند و میگذارد مخاطب خودش معنایی که میخواهد را از آنچه در مقابلش گذاشته شده، برداشت کند. فیلم نهایتا به به زبان سادهی دنجی اکتفا میکند که اینها پیچیدهتر از آن هستند که ما بخواهیم درگیرشان باشیم و سر خود را با آنها به درد بیاوریم. فیلم خیلی ساده میگوید که نظام حاکم همان حداقلی که قولش را به افراد میدهد، مقابلشان بگذارد، برای مردم کفایت میکند؛ اما نظام زیادهخواه حتی حاضر نیست این کار را انجام بدهد.

دنجی در سادهترین شکل ممکن هویت و دلیل وجودیاش را پیدا میکند و چیزی بیشتر از آن هم نمیخواهد: اینکه غذای خوبی بخورد و از سمت یک نفر تحسین شود و او حاضر است برای رسیدن به همین هدف ساده، به زندگی پایبند باشد و در آن شرکت و سخت کار کند.
با تمام این اوصاف، همهی آنهایی که قدرت و سلطه را در اختیار دارند، مشخصا در مجموعهی چینساو من زنان، که نه فقط بیشترین حجم قدرت را روی دنجی و حتی بلکه در کل دنیاسازی و اسطورهشناسی سری دارند، از شخصیت سادهی دنجی نهایت استفاده را میکنند.
صد البته همهی اینهایی که گفتیم، تنها یک لایه از ایدههای چینساو من است. این سری پر است از عقاید متعدد ضد جنگ و مثل اکثر داستانهای ژاپنی، ارجاعات مختلف ضد اتم و چیزهایی از این قبیل. با این حال، هستهی اصلی چه در فیلم و چه در سری کلی، دنجی و بحران هویتی اوست که این بار بهخاطر حضور رزه و شباهتهای هر دو، حتی بیشتر نمود پیدا میکند.
طوری که چینساو من جهانبینی سیاسی و اجتماعی خود و چارچوبهای شخصیتی و مراتب قدرت را در لایههای مختلف جای میدهد، ضمن اینکه تلاش میکند آنها را به سادهترین شکل ممکن در قالب شخصیت خنگی که دنجی باشد به زبان بیاورد، آن هم در ساختار کلی یک مجموعهی اکشن هیولاکشی بهشدت سرگرمکننده و از همه نظر باکیفیت، واقعا مثال ندارد.
انیمیشنی که با لنز و دوربین ضبط شده
از هر جهت که به فیلم «چینساو من: داستان رزه» نگاه کنید، با کیفیتی روبرو میشوید که معمولا انتظارش را ندارید. از نظر نویسندگی، فیلم بهقدری دقیق نوشته شده است که در بازهای کمتر از دو ساعت، با خط به خط دیالوگ خود ضربه میزند. چینساو من مشخصا بهعنوان یک فیلم انیمیشنی تخیلی، بهشدت واقعی میزند، در حالی که نمیتوان پیشبینی کرد هر شخصیت در جملهی بعدی خود چه خواهد گفت یا چه عکسالعملی از خود در مبارزات اکشن نشان خواهد داد. فیلم بهمعنای واقعی کلمه لحظه به لحظه مخاطب خود را غافلگیر میکند، اما در عین حال انگار آشنا و ملموس است.
جریان عالی فیلم و حفظ تعادلی بینقص از صحنههای تیره و تاریک و صحنههای امید بخش، آن هم پشت سر هم و در ساختاری اکشن، نهتنها تماشای فیلم را لذتبخش و سرگرمکننده کرده، بلکه مثل ایدههای پشت فیلم بازتابی از زندگی است، و این بازتاب را در حتی در ساختار فیلمنامه هم حفظ کرده.

برای رسیدن به این سطح از دقت و ارایهی فیلمنامهای بینقص، نیاز به سطحی از وسواس و صرف زمانی وحشتناک برای بازنگری واو به واو همه چیز است؛ سطحی از کیفیت که معمولا عادت نداریم در فیلمها ببینیم.
این سطح از وسواس در گوشه به گوشهی ساخت فیلم هم دیده میشود. چینساو من بهشدت در ارایهی بصری خود حس و حال سینمایی دارد. میتوانیم ببینیم که بخش زیادی از انیمیشن روتوسکوپ شده است؛ یعنی ابتدا تعدادی انسان را فیلمبرداری کرده تا بهعنوان اساس انیمیشن قرار دهند.

نشانههایی بصری از دوربینها و لنزهای واقعی و چگونگی بازتاب نور و تغییر عمق میدان و تکنیکهایی این چنینی در کل انیمیشن فیلم چینساو من وجود دارند. استفادهی درست و بهجایی از تکنیکهای دوبعدی و سهبعدی شده و با اینکه بیشتر فیلم دوبعدی است، اما المانهای سهبعدی بهخوبی داخل فیلم نشستهاند. میزان حرکت دوربین در محیط، موضوعی بهشدت چالشبرانگیز در انیمیشنهای دوبعدی چون با هر حرکت دوربین در محیط باید کل صحنه از ابتدا نقاشی شود، آنقدر زیاد است که نمیدانیم چطور انیماتورهای استودیوی «ماپا» جمیعا استودیو و کارگردان را به آتش نکشیدهاند. دوربین بعضا در محیط روی دست بهدنبال شخصیتها میدود، آن هم حین عجیبترین مبارزات اکشن ممکن. ما بهعنوان بیننده فراموش میکنیم که با یک انیمیشن دوبعدی طرف هستیم و این حجم از تصاویری این چنینی در یک فیلم طولانی، بههیچ وجه نرمال نیست. با این حال، فیلم فراموش نمیکند که انیمیشن است و باید چه زمانی روی کدام فریمها بیشتر تمرکز کند (کیفریم) تا جریان و ضربهی هر حرکت حفظ و منتقل شود.
انیماتورها و کارگردان انگار میخواستهاند فریم به فریم توانایی خود را به همه ثابت کنند؛ میتوانیم جریانی را تصور کنیم که فریم به فریم در فیلم جلو رفتهاند، تا جای ممکن روی هر فریم نشسته و فکر کردهاند که چه المانهایی را میتوانیم به آن اضافه کنیم و چطور از هر فریم نهایت کیفیت را بگیریم. معمولا در انیمیشنهای دوبعدی بین دو کیفریم اصلی را پر میکنند، اما فیلم چینساو من بهشکل دیوانهواری پرجزییات است.

به غیر از تصویر، موسیقی هم در فیلم چینساو من عالی است. با چند نوع موسیقی طرف هستیم؛ از موسیقی با خواننده در سبکهای الکترونیک و متال گرفته، تا موسیقی حماسی ارکسترال یا قطعات رمانتیک و مینیمال که هر کدام به اقتضای صحنه استفاده شدهاند. نهایتا هم با یک تم پایانی عالی از معروفترین خوانندهی پاپ مدرن ژاپن طرف هستیم که برای فیلم نوشته شده و شعری کاملا برگرفته از شخصیتهای آن دارد.
چینساو من از بهترین فیلمهای چند سال گذشته است و به معنای واقعی کلمه، همه چیز دارد؛ از داستانی عالی و شخصیتهای بیادماندنی گرفته تا صحنههای اکشن خلاقانه و انیمیشنی که شبیهش را ندیدهایم، آن هم در حالی که فیلم تلاش میکند تا پیغامهای مختلف و متعددی را به مخاطب خود منتقل کند. فقط یک نکته را در نظر داشته باشید که فیلم دنبالهی مستقیم انیمهی تلویزیونی است و بهتر است قبل از دیدن فیلم با شخصیتها و خیلی از عناصر دیگر آن آشنایی داشته باشید.
- کارگردانی بینقص چه در اکشن و چه در سکوت
- فیلمنامه عالی از جریان کلی داستان تا دیالوگنویسی تا استوریبرد
- شخصیتپردازی رزه و دنجی
- کارگردانی هنری خاص و متفاوت از تمام انیمهها
- از پرجزییاتترین و باکیفیتترین انیمیشنهای خلق شده به دست بشر
- موسیقی متن درست و بهجا در سبکهای مختلف
- تم پایانی
- فیلم دنباله مستقیم انیمه سریالی است و نیاز به آشنایی با شخصیتهای اصلی و دنیاسازی چینساو من دارد و دیدن آن بدون پیشزمینه تجربهی کاملی ارایه نمیدهد
شناسنامه فیلم «چینساو من: داستان رزه»
کارگردان: تاتسویا یوشیهارا
نویسنده: هیروشی سکو بر اساس «چینساو من» نوشتهی تاتسوکی فوجیموتو
بازیگران: کیکونوسکه تویا، رینا اوئدا، فایروز آیی، توموری کوسونوکی، شوگو ساکاتا
محصول: ۲۰۲۵ ژاپن
خلاصه داستان: دنجی که یک شکارچی اهریمن است، خیلی اتفاقی روزی با دختری بهنام رزه آشنا میشود. این دو از یکدیگر خوششان میآید، اما شیاطین و اهریمنها بین آنها قرار میگیرند و مبارزات بزرگی را رقم میزنند…
