بهترین فیلم‌های داکوتا فانینگ؛ از «جنگ دنیاها» تا «کورالاین»

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۲۰ دقیقه
داکوتا فانینگ

داکوتا فانینگ از آن چهره‌هایی است که مسیرش در دنیای سینما را از دوران کودکی آغاز کرد و حالا، بی‌آنکه حتی لحظه‌ای از سرعت بیفتد، به یکی از معدود بازیگران جوانی تبدیل شده که هم منتقدان به او احترام می‌گذارد و هم مخاطبان برای فیلم‌هایش هیجان‌زده می‌شوند. در این مقاله، بهترین فیلم‌های داکوتا فانینگ را مرور خواهیم کرد.

فانینگ در تمام این سال‌ها نشان داده که از آن بازیگرهایی نیست که در یک قالب باقی بماند. از درام‌های مستقل تا آثار علمی-تخیلی، از فیلم‌های تاریخی تا انیمیشن‌ها، او تقریبا هر نوع نقشی را امتحان کرده و اغلب هم از آن سربلند بیرون آمده و کاملا این پتانسیل را دارد که به یکی از بهترین بازیگران زن تاریخ تبدیل شود. بنابراین حالا شاید بهترین زمان باشد تا کارنامه‌اش را دوره کنیم و ببینیم این بازیگر جوان اما پرسابقه، در چه آثاری به ایفای نقش پرداخته است.

بهترین فیلم‌های داکوتا فانینگ که باید ببینید

12- فراری‌ها (The Runaways)

داکوتا فانینگ؛ فراری‌ها (The Runaways)

  • سال اکران: 2010
  • کارگردان: فلوریا سیجیزموندی
  • سایر بازیگران: کریستن استوارت، مایکل شنون، رایلی کیئو، رایلی کیئو، استلا ماو، اسکاوت تیلر-کامپتن، جانی لویس
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.5 از 10
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 58 از 100

این فیلم زندگی‌نامه‌ای، درباره شکل‌گیری و به شهرت رسیدن یکی از گروه‌های پیشگام راک دخترانه در دهه هفتاد میلادی است. ماجراها در سال 1975 اتفاق می‌افتد، جایی که جون جت (کریستن استوارت)، گیتاریست نوجوانی که رویای تشکیل یک گروه راک اند رول تماما دخترانه را در سر دارد، با کیم فاولی (مایکل شنون)، تهیه‌کننده‌ای عجیب، کاریزماتیک و فرصت‌طلب آشنا می‌شود که پتانسیل تجاری این ایده را درک می‌کند. آن‌ها برای تکمیل گروه به دنبال چهره‌ای خاص می‌گردند و شری کوری (داکوتا فانینگ)، نوجوانی با چهره‌ای معصوم اما روحیه‌ای یاغی و تحت تاثیر دیوید بویی را در یک کلوب شبانه پیدا کرده و به عنوان خواننده اصلی انتخاب می‌کنند. با مدیریت سخت‌گیرانه، تحقیرآمیز و آموزش‌های غیرمتعارف فاولی، گروه «ران‌اِویز» شکل می‌گیرد و این دختران نوجوان خیلی زود با آهنگ‌های هنجارشکن و استایل جسورانه‌شان از تمرین در کانکس‌های کثیف به شهرت جهانی و تورهای ژاپن می‌رسند؛ اما موفقیت سریع، فشارهای روحی ناشی از شهرت، مصرف مواد مخدر و تنش‌های عاطفی و حرفه‌ای میان اعضا، به‌ویژه رقابت و رابطه پیچیده بین جون و شری، دوستی و آینده گروه را در مسیری لغزنده قرار می‌دهد.

«فراری‌ها» بر اساس کتاب خاطرات شری کوری ساخته شده، به همین دلیل زاویه دید فیلم بیشتر پیرامون تجربیات شخصی کوری و رابطه او با جون جت می‌چرخد تا اینکه یک روایت کاملا متوازن از تمام اعضای گروه (مثل لیتا فورد که انتقاداتی به فیلم داشت) باشد. با وجود این، فیلم بسیار نزدیک به واقعیت از آب درآمده، بیشتر به این دلیل جون جت واقعی در صحنه فیلمبرداری و در کنار کریستن استوارت حضور داشت تا جزئیات رفتاری، نحوه ایستادن، نوع نواختن گیتار و حتی لحن صحبت کردنش را به او آموزش دهد.

بازی داکوتا فانینگ در نقش شری کوری، یک نقطه عطف در کارنامه هنری او محسوب می‌شود، زیرا این نخستین نقش جدی و کاملا بزرگسالانه او پس از سال‌ها درخشش به عنوان یک بازیگر خردسال و کودک بود. این نقش آسانی نبود، فانینگ باید فردی را به نمایش می‌گذاشت که معصومیت نوجوانی‌اش کنار می‌رود و به یک سمبل در دنیای خشن راک اند رود تبدیل می‌شود. با این حال، او توانست ترکیبی پیچیده از آسیب‌پذیری، ترس، افسردگی و طغیان را به نمایش بگذارد. فانینگ برای ایفای این نقش نه تنها ظاهر خود را کاملا تغییر داد و موهایش را کوتاه کرد، بلکه تمام آوازهای مربوط به شخصیتش را خودش اجرا کرد (نه لب‌خوانی).

11- ناظران (The Watchers)

ناظران (The Watchers)

  • سال اکران: 2024
  • کارگردان: ایشانا نایت شیامالان
  • سایر بازیگران: جرجینا کمبل، آلون فوئره، الیور فینیگان، آلیستر برامر، جان لینچ
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 5.7 از 10
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 32 از 100

داکوتا فانینگ که با بازی در نقش‌ آدم‌های افسرده و آسیب‌دیده غریبه نیست، اینجا هم نقش یک تیپ شخصیتی مشابه را بازی می‌کند؛ مینا که خود را مقصر مرگ مادرش می‌داند، برای عبور از گذشته‌ی تراژیک خود و یک آغاز تازه، به ایرلند نقل‌مکان کرده است اما هنوز هم نمی‌تواند گذشته را رها کند. او حتی برای اینکه گاهی از زندگی لذت ببرد، هویت خود را عوض و ادعا می‌کند یک آدم دیگر است تا با افراد تازه آشنا شود. یک روز، صاحب فروشگاه حیوانات خانگی -جایی که در آن کار می‌کند- از او می‌خواهد یک طوطی طلایی باارزش را به باغ‌وحشی در بلفاست تحویل دهد. او یک روز بعد، سفر خود را آغاز می‌کند اما احتمالا به دلیل تماس خواهرش، حواسش پرت و از جاده‌ی اصلی خارج می‌شود تا به جنگل‌های قدیمی ایرلند برسد که به گفته‌ی او «روی هیچ نقشه‌ای وجود ندارد.»

ماشین او ناگهان خراب می‌شود، و کمی بعدتر، ماشین او در روشنایی روز ناپدید هم می‌شود! (حتی اگر منطقِ درون داستان را هم در نظر بگیریم، موجودات قصه روزها از غار خود بیرون نمی‌آمدند.) ما باید فرض را بر این بگذاریم که طلسم یا جادویی در این منطقه وجود دارد، اما اگر چنین است، این سوال به وجود می‌آید که چرا دیگر وسایل مرتبط با حمل‌ونقل -مانند یک دوچرخه- ناپدیده نمی‌شوند؟ دخترک همراه با طوطی‌اش در جنگل سرگردان است تا اینکه یک زن میانسال را می‌بیند و با تعقیب او به یک خانه می‌رسد که به عنوان خانه‌ای وسط جنگل‌های کهن نفرین‌شده، بیش از حد مدرن به نظر می‌رسد. آنجا سه نفر دیگر هم حضور دارند که به او توضیح می‌دهند راهی برای فرار از این جنگل وجود ندارد زیرا به هر طرف که بروند، شب می‌شود و آنگاه موجوداتی مرموز و خطرناک از راه می‌رسند تا آن‌ها را به قتل برسانند. پس چاره چیست؟ اینکه شب‌ها را درون این خانه سپری و از پنجره‌ی بزرگ آن به بیرون نگاه کنند تا موجودات مرموز قصه به آن‌ها بنگرند و دست بزنند! گویی به کنسرت آمده‌اند.

ایشانا نایت شیامالان در اولین تجربه‌ی کارگردانی‌اش، حداقل از جنبه‌ی بصری فیلمی ساخته که آزاردهنده نیست؛ او پیش از این، به عنوان کارگردان واحد دوم فیلم‌برداری، بخش‌هایی از دو فیلم اخیر پدرش، «اولد» (2021) و «درب کابین را بزن» (2023) را جلوی دوربین برده بود و سابقه‌ی کارگردانی چند اپیزود از سریال «خدمتکار» -بازهم محصولی از پدرش- را در کارنامه دارد. اما مشکلی که اینجا در کار شیامالان به چشم می‌خورد این است که درک درستی از تعلیق ندارد، و اینکه هنوز نمی‌داند برای یک فیلم خوب، یک ایده‌ی جذاب یا هیجان‌انگیز به تنهایی کافی نیست؛ طنز ماجرا اینجاست که پدرش هم در دو دهه‌ی اخیر با این معضل دست‌وپنجه نرم کرده است. شما می‌توانید یک ایده‌ی دیوانه‌وار مطرح کنید که روی کاغذ، حیرت‌انگیز به نظر می‌رسد اما سوال اصلی این است: این ایده چگونه باید پیاده‌سازی شود که منطق و ساختار درستی داشته باشد؟ ایشانا نایت شیامالان و پدرش در «نگهبانان» طبق معمول به این «چگونگی پیاده‌سازی ایده» فکر نکرده‌اند. با این همه، بازی داکوتا فانینگ به اندازه‌ای خوب هست که این فیلم را به شما پیشنهاد کنیم.

جوان‌ترین بازیگران زن که اسکار بهترین نقش اول را برده‌اند

10- زندگی متلی (The Motel Life)

داکوتا فانینگ؛ زندگی متلی (The Motel Life)

  • سال اکران: 2012
  • کارگردان: آلن پولسکی، گابریل پولسکی
  • سایر بازیگران: امیل هرش، استیون درف، کریس کریستوفرسون، جاشوآ لنرد، دیتون کالی، نوآ هارپستر
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 5.9 از 10
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 70 از 100

این درام مالیخولیایی و نئو-نوآر، داستان دو برادر به نام‌های جری لی (استیون دورف) و فرانک (امیل هرش) را روایت می‌کند که پس از مرگ مادرشان، زندگی بی‌ثبات و متزلزلی را در متل‌های ارزان‌قیمت رینو، نوادا می‌گذرانند و تنها تکیه‌گاه یکدیگر هستند. داستان زمانی پیچیده می‌شود که جری لی در یک شب برفی و در حالت مستی با دوچرخه‌سواری تصادف می‌کند و باعث مرگ او می‌شود؛ این اتفاق هولناک باعث می‌شود برادران وسایل اندک خود را جمع کنند و برای فرار از قانون و حفظ آزادی‌شان راهی جاده شوند. در این میان، فرانک مدام به یاد عشق قدیمی‌اش، آنی (داکوتا فانینگ) می‌افتد، دختری که سرنوشتش با زندگی سخت فرانک گره خورده و حضورش در ذهن او، ترکیبی از امید و حسرت را در این سفرِ پر از اضطراب و عدم قطعیت زنده نگه می‌دارد.

فیلم بر اساس رمان تحسین‌شده‌ای به همین نام اثر ویلی ولاتین ساخته شده و کارگردانی آن را برادران پولسکی بر عهده داشته‌اند. یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد فیلم، استفاده از سکانس‌های انیمیشنی خلاقانه در لابه‌لای روایت اصلی است که برای به تصویر کشیدن داستان‌های خیالی که فرانک تعریف می‌کند، استفاده شده. فیلم فضایی مستقل و ایندی (Indie) دارد و تلاش کرده تا تصویری واقع‌گرایانه و غمگین از طبقه کارگر و حاشیه‌نشین آمریکا ارائه دهد؛ فیلم البته چندان دیده نشد و این روزها کمتر کسی آن را به یاد می‌آورد.

داکوتا فانینگ در نقش آنی جیمز، حضور متفاوتی در فیلم دارد. او با اینکه در طول فیلم حضور فیزیکی ندارد و بخش زیادی از نقش وی در فلاش‌بک‌ها یا تخیلات شخصیت اصلی می‌گذرد، اما قلب عاطفی داستان است. فانینگ با چهره‌ای رنگ‌پریده و صدایی آرام، آسیب‌پذیری دختری را نشان می‌دهد که قربانی شرایط سخت زندگی شده است. بازی او در اینجا کمتر متکی به دیالوگ و بیشتر متکی به نگاه‌های خسته و لبخندهای تلخی است که انگیزه اصلی شخصیت فرانک برای ادامه دادن را توجیه می‌کند.

9- در قلمروی خیال (In the Realms of the Unreal)

در قلمروی خیال (In the Realms of the Unreal)

  • سال اکران: 2004
  • کارگردان: جسیکا یو
  • سایر بازیگران: لری پاین، والی وینگرت، فریر مک‌کالیستر، جنیس هونگ
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 4.5 از 10
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 17 از 100

این مستند عجیب و غریب، کاوشی شگفت‌انگیز و گاه تکان‌دهنده در زندگی هنری دارجر، سرایدار گوشه‌گیر و منزوی بیمارستانی در شیکاگو است که پس از مرگش در سال 1973، صاحبخانه‌اش گنجینه‌ای عظیم شامل هزاران صفحه نوشته و صدها نقاشی آبرنگ پانوراما را در اتاقش کشف کرد. فیلم بدون داشتن مصاحبه‌ای از خود دارجر، سعی می‌کند دنیای پیچیده ذهنی او را از طریق ترکیب مصاحبه با همسایگان و متحرک‌سازی نقاشی‌هایش بازسازی کند؛ نقاشی‌هایی که داستان حماسی و عجیب «دختران ویویان» را در نبردی بی‌پایان علیه برده‌داری کودکان توسط بزرگسالان شرور روایت می‌کنند و مرز بین نبوغ هنری و جنون را به چالش می‌کشند.

جسیکا یو، کارگردان این مستند، پنج سال را صرف ساختن این اثر کرد، زیرا متحرک‌سازی نقاشی‌های ثابت و پرجزئیات دارجر نیازمند زمان و دقت بسیاری بود. فیلم به دلیل سبک خاص بصری‌اش که نقاشی‌های دارجر را زنده می‌کند، بسیار مورد تحسین قرار گرفت. برگ فیلم اما این است که در باب تمایلات و وضعیت روانی دارجر قضاوتی ندارد و تنها به جهان‌بینی منحصر‌به‌فرد او بپردازد.

داکوتا فانینگ در این فیلم بازی نمی‌کند، بلکه راوی قصه است. انتخاب صدای یک دختربچه (فانینگ در زمان ضبط حدود 10 سال داشت) برای خواندن متون دارجر، تضادی هوشمندانه و گاه ترسناک ایجاد می‌کند؛ زیرا این داستان‌ها اغلب شامل صحنه‌هایی از خشونت علیه کودکان در دنیای فانتزی دارجر هستند و معصومیت صدای فانینگ، عمق تراژیک و خلوص عجیبِ ذهن خالق اثر را برجسته می‌کند.

8- اکولایزر 3 (The Equalizer 3)

داکوتا فانینگ؛ اکولایزر 3 (The Equalizer 3)

  • سال اکران: 2023
  • کارگردان: آنتوان فوکوآ
  • سایر بازیگران: دنزل واشینگتن، اوخنیو ماستراندرا، دیوید دنمن، رمو جیرونه، دیا لنزارو، برونو بیلوتا
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.8 از 10
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 76 از 100

رابرت مک‌کال (دنزل واشینگتن)، مامور سابق و مرموز دولتی، پس از انجام ماموریتی خونین، به شکلی تصادفی سر از دهکده‌ای آرام و زیبا در سواحل ایتالیا درمی‌آورد و تصمیم می‌گیرد گذشته خشونت‌بارش را پشت سر بگذارد و در این مکان بازنشسته شود. اما آرامش او چندان دوام نمی‌آورد، چون متوجه می‌شود دوستان جدید و مردم مهربان دهکده تحت ظلم و اخاذی یک گروه مافیایی بی‌رحم محلی (کامورا) هستند. مک‌کال که نمی‌تواند بی‌تفاوت بماند، دوباره عدالت شخصی خود را اجرا می‌کند و همزمان با اما کالینز (داکوتا فانینگ)، یک تحلیل‌گر جوان سازمان سیا تماس می‌گیرد تا پرده از یک توطئه بزرگ‌تر بردارد و همکاری‌ای پرخطر را برای پاکسازی منطقه آغاز کند.

جذابیت اصلی این فیلم، تجدید دیدار دنزل واشینگتن و داکوتا فانینگ پس از گذشت نزدیک به 20 سال از فیلم «مردی در آتش» است که به آن‌هم در ادامه خواهیم پرداخت. شیمی و رابطه استاد-شاگردی که در پشت صحنه و جلوی دوربین بین این دو بازیگر وجود داشت، حس نوستالژیک عمیقی را برای طرفداران ایجاد کرد.

فانینگ در نقش مامور سیا، اما کالینز، نقشی متفاوت نسبت به درام‌های همیشگی‌اش ایفا می‌کند. او اینجا زنی باهوش، حرفه‌ای و کنجکاو است که سعی دارد خود را در دنیای مردانه جاسوسی اثبات کند. بازی او در برابر ابهت دنزل واشینگتن، متعادل و محکم است؛ او دیگر آن دختربچه نیازمند محافظت نیست، بلکه همکاری است که مک‌کال به او اعتماد می‌کند. نگاه‌های معنادار آن‌ها، نوعی احترام متقابل و پیوند عاطفی پدر-دختریِ ناگفته را تداعی می‌کند که ادای دینی به همکاری قبلی‌شان است.

7- جنگ دنیاها (War of the Worlds)

جنگ دنیاها (War of the Worlds)

  • سال اکران: 2005
  • کارگردان: استیون اسپیلبرگ
  • سایر بازیگران: تام کروز، ، میراندا اتو، جاستین چتوین، تیم رابینز، ریک گونزالس، لنی ونیتو، امی رایان، دیوید هاربر
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.5 از 10
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 75 از 100

در مقایسه با دیگر ساخته‌های استیون اسپیلبرگ، «جنگ دنیاها» فیلم متوسطی است (البته نگاه‌ها به آن در سال‌های اخیر مثبت‌تر شده) و اگرچه نقاط ضعف آن مشهود است اما با فیلم جذابی روبه‌رو هستیم که حداقل از نظر روایت، چندان از رمان اصلی دور نمی‌شود. اکثر فیلم‌های بلاک‌باستری پیرامون حملات موجودات فضایی، حوادث را در ابعاد جهانی به تصویر می‌کشند و دانشمندان، سربازان و سیاست‌مداران حضور پررنگی در قصه دارند؛ «جنگ دنیاها» اما روی سه شهروند بی‌گناه متمرکز است که در این جنگ بزرگ گرفتار شده‌اند. تام‌کروز نقش یک مرد معمولی به نام رِی را بازی می‌کند که می‌خواهد فرزندانش را از این اتفاقات در امان نگه دارد.

مطابق معمول، اسپیلبرگ فیلم باکیفیتی ساخته که از نظر فیلمبرداری و جلوه‌های ویژه درجه‌یک است. بعضی از نماهای فیلم همچنان حیرت‌انگیز جلوه می‌کنند، مثل جایی که اجساد در رودخانه شناور هستند یا نمایی که واگن‌های یک قطار آتش گرفته‌اند. موسیقی متن جان ویلیامز نیز به تاثیرگذاری هرچه بیشتر این لحظات کمک کرده است. بهترین نمای فیلم اما شاید جایی باشد که برای اولین بار با یک ماشین جنگی «سه‌پایه» عظیم‌الجثه و شکوهمند ملاقات می‌کنیم. این صحنه از قلب رمان ولز آمده و دقیقاهمان چیزی است که او توصیف کرده بود.

اسپیلبرگ یکی از موتیف‌های آشنایش پیرامون یک خانواده‌ی آَشفته را اینجا نیز استفاده کرده است و می‌توان گفت به خوبی توانسته قصه‌ی کلاسیک ولز را مدرنیزه کند؛ او بعضی از مضامین رمان مانند استعمار و جنگ هسته‌ای را با مسائل روز آن دوران -یعنی زندگی در دنیای پس از حملات 11 سپتامبر- جایگزین کرده که تصمیم درستی بوده است و هرگز از سیاهی قصه‌ی اصلی کم نمی‌کند. داکوتا فانینگ علی‌رغم سن کمش، پرتره‌ای دراماتیک از شخصیت ریچل (دختر ری) ارائه می‌دهد و مرکز احساسی فیلم است.

6- نه زندگی (Nine Lives)

داکوتا فانینگ؛ نه زندگی (Nine Lives)

  • سال اکران: 2005
  • کارگردان: رودریگو گارسیا
  • سایر بازیگران: رابین رایت، هالی هانتر، آماندا سایفرد، ایمی برنمن، سیسی اسپیسک، کتی بیکر، گلن کلوز، جیسون ایساکس
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.7 از 10
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 17 از 100

این فیلم آنتولوژی، روایتی از زندگی 9 زن مختلف است که هر کدام در موقعیتی بحرانی و عاطفی گیر افتاده‌اند و داستان‌هایشان با ظرافت به هم متصل می‌شود. در اپیزود مربوط به داکوتا فانینگ، او نقش ماریا، دختربچه‌ای را بازی می‌کند که همراه مادرش مگی (گلن کلوز) برای پیک‌نیک به قبرستان رفته‌اند. در حالی که مادر غرق در غم و اندوهِ خود است، ماریا با معصومیت و نوعی آرامش در میان قبرها قدم می‌زند و سعی می‌کند ارتباطی عاطفی با مادری برقرار کند که حضور فیزیکی دارد اما روحش در جایی دیگر سیر می‌کند.

فیلم توسط رودریگو گارسیا (پسر گابریل گارسیا مارکز) کارگردانی شده و ویژگی بارز آن ساختار سکانس پلان است؛ یعنی هر اپیزود در یک برداشت طولانی فیلم‌برداری شده است. این تکنیک نیازمند تسلط بالای بازیگران بود. فیلم بودجه اندکی داشت اما توانست گروهی از بهترین بازیگران زن هالیوود را دور هم جمع کند و به خاطر صمیمیت و واقع‌گرایی‌اش تحسین شد.

بازی در یک برداشت طولانی در کنار غولی مثل گلن کلوز، آزمونی سخت برای یک کودک‌بازیگر بود که فانینگ از آن سربلند بیرون آمد. شخصیت ماریا در این فیلم نماد زندگی و تداوم در برابر مرگ و سکون است. فانینگ با حضوری آرام و دیالوگ‌های محدود، فراتر از سنش ظاهر می‌شود. او در این نقش نشان داد که حتی در کودکی قدرت درک اتمسفر سنگین صحنه و هماهنگی با بازیگران بزرگسال را در فرمت‌های پیچیده سینمایی دارد.

5 ستاره‌ی نوظهور هالیوود؛ از آنیا تیلور جوی تا فلورنس پیو

5- تار شارلوت (Charlotte’s Web)

تار شارلوت (Charlotte's Web)

  • سال اکران: 2006
  • کارگردان: تار شارلوت
  • سایر صداپیشگان: جولیا رابرتس، استیو بوشمی، سدریک اینترتینر، جان کلیز، اپرا وینفری، توماس هادن چرچ، کتی بیتس
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.3 از 10
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 79 از 100

این فیلم خانوادگی-فانتزی، داستان ویلبر، خوک اهلی کوچک و ضعیفی را روایت می‌کند که به خاطر نارس بودن قرار است کشته شود، اما با اصرار و دلسوزی دختربچه‌ای مهربان به نام فرن (داکوتا فانینگ) نجات پیدا می‌کند و به مزرعه دایی فرن فرستاده می‌شود. ویلبر در انبار کاه با حیوانات مختلفی آشنا می‌شود اما صمیمی‌ترین دوست او عنکبوتی عاقل و باهوش به نام شارلوت (جولیا رابرتز) است. وقتی خبر می‌رسد که ویلبر قرار است در کریسمس تبدیل به غذا شود، شارلوت نقشه‌ای هوشمندانه می‌کشد و با بافتن کلمات تحسین‌آمیز در تارهای خود، سعی می‌کند ویلبر را خوکی جادویی به انسان‌ها معرفی کند تا جان دوستش را نجات دهد.

اقتباسی از رمان کلاسیک مشهوری به همین نام نوشته‌ی ئی.بی. وایت، فیلم ترکیبی از لایو اکشن و جلوه‌های ویژه رایانه‌ای (برای صحبت کردن حیوانات) است. داکوتا فانینگ در زمان ساخت فیلم ستاره بی‌چون‌وچرای کودکان هالیوود بود و انتخاب اول و آخر برای نقش فرن محسوب می‌شد.

او در نقش فرن، تجسمی کامل از معصومیت، عشق خالص به طبیعت و سرسختی کودکان است. او تنها بازیگر انسانی محوری در میان انبوهی از حیوانات و صداپیشگان است و بارِ ارتباط عاطفی مخاطب با دنیای واقعی را به دوش می‌کشد. بازی او پرشور و باورپذیر است؛ به طوری که تماشاگر واقعا باور می‌کند او صدای حیوانات را می‌فهمد یا ارتباطی فراتر از کلام با آن‌ها دارد. این نقش یکی از محبوب‌ترین تصاویر او در ذهن مخاطبان عام سینماست.

4- حرکات شبانه (Night Moves)

داکوتا فانینگ؛ حرکات شبانه (Night Moves)

  • سال اکران: 2013
  • کارگردان: کلی رایکارد
  • سایر بازیگران: جسی آیزنبرگ، پیتر سارسگارد، عالیه شوکت، لوگان میلر، کاترین واترستون، بری دل، جیمز لوگرو
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.1 از 10
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 86 از 100

سه فعال محیط ‌زیست رادیکال، جاش (جسی آیزنبرگ)، هارمون (پیتر سارسگارد) و دینا (داکوتا فانینگ) که از بی‌توجهی جهان به تغییرات اقلیمی خشمگین هستند، نقشه‌ای خطرناک برای انفجار یک سد هیدروالکتریک طراحی می‌کنند تا توجه عموم را به مسائل زیست‌محیطی جلب کنند. دینا، دختر جوان و مرفهی که هزینه مالی عملیات را تأمین می‌کند، همراه با دو مرد دیگر قایقی را پر از مواد منفجره می‌کنند؛ اما پس از اجرای نقشه، پیامدهای ناخواسته و تراژیکِ انفجار باعث می‌شود اتحاد گروه از هم بپاشد و فضایی مملو از پارانویا، گناه و ترس از دستگیری بر زندگی آن‌ها سایه بیندازد.

«حرکات شبانه» یک تریلر روان‌شناختی -با ریتمی بسیار آرام- است که بیشتر بر تنش‌های درونی تمرکز دارد تا اکشن و هیجان. فیلم با حاشیه‌ای حقوقی نیز روبه‌رو شد؛ ادوارد ابی، نویسنده رمان «گروه آچار میمون‌ها» شکایتی را مطرح کرد که فیلم شباهت‌های زیادی به کتاب او دارد، هرچند سازندگان آن را رد کردند. فیلم در جشنواره ونیز مورد تحسین قرار گرفت اما به دلیل ریتم کندش مخاطب خاص خود را دارد.

نقش دینا یک تغییر مسیر جدی برای فانینگ به سمت سینمای مستقل و تاریک بود. او اینجا نقش دختری را بازی می‌کند که ابتدا با ایده‌آل‌گرایی وارد ماجرا می‌شود، اما پس از حادثه، زودتر از بقیه زیر بار فشار روانی و اخلاقی خرد می‌شود. فانینگ استرس، وحشت و فروپاشی عصبی را با ظرافت و با استفاده از لرزش صدا و تغییر حالت چهره نشان می‌دهد. او به خوبی تضاد بین ظاهر آرام و ثروتمند دینا و آشوب درونی‌اش را که ناشی از همدستی در یک جنایت است، به تصویر می‌کشد.

3- کورالاین (Coraline)

کورالاین (Coraline)

  • سال اکران: 2009
  • کارگردان: هنری سیلیک
  • سایر صداپیشگان: تری هچر، جنیفر ساندرز، دان فرنچ، جان هاگمن، ایان مک‌شین، رابرت بیلی جونیور
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.7 از 10
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 90 از 100

اقتباسی از رمان کوتاه محبوبی به همین نام اثر نیل گیمن، داستان درباره‌ی دخترکی 11 ساله به نام کورالاین جونز است که وجودش را وحشت و نگرانی فرا گرفته است. ماجراهایی که برای او رخ می‌دهد، اگرچه به‌صورت انیمیشن استاپ‌موشن و در فضایی کودکانه عرضه شده است اما از وهم‌انگیز بودن‌ رخدادها کم نمی‌کند. دنیای پر از رنگ اطراف کورالاین، باعث نشده‌ تا غمی که در وجود او نهفته است، کاهش پیدا کند و او به هر دری می‌زند تا از دنیایی که والدینش برای او ساخته‌اند فاصله بگیرد. کورالاین اخیرا همراه با خانواده‌‎اش به شهر تازه‌ای نقل مکان کرده است و با تنهایی و انزوا دست‌وپنجه نرم می‌کند. والدین اغلب سرگرم کار هستند و کورالاین سرگرمی خاصی ندارد و روزها را در خانه می‌گذراند.

شرایط زمانی عوض می‌شود که او یک درب مخفی پیدا می‌کند و با باز کردن آن، به یک دنیای موازی قدم می‌گذارد. این دنیای موازی از هر نظر مشابه دنیای فعلی است با این تفاوت که آن‌جا پدر و مادرش به او اهمیت بیشتری می‌دهند. کورالاین در ادامه متوجه می‌شود که این دنیای دروغین را جادوگری به نام بلدام طراحی کرده است تا او را فریب دهد و روحش را به سرقت ببرد. مانند «جیمز و هلوی غول‌پیکر»  (که آن‌ را هم هنری سیلیک ساخته است)، انیمیشن خاطره‌انگیز «کورالاین» هم درباره‌ی فرار از شرایط است، با این تفاوت که نگاه واضح‌تری به ارتباطات خانوادگی دارد.

داکوتا فانینگ در نقش کورالاین، صداپیشگی فوق‌العاده‌ای دارد او موفق می‌شود لحن یک دختر نوجوانِ کمی لجباز، بی‌حوصله، اما در عین حال باهوش و شجاع را به خوبی ادا کند. تغییر صدای او از غرغرهای ابتدایی ناشی از کسالت به فریادهای ناشی از ترس و در نهایت لحن مصمم و قهرمانانه، به شخصیت کورالاین جان و روح می‌بخشد. او با صدایش، کورالاین را به شخصیتی دوست‌داشتنی و قابل همذات‌پنداری تبدیل کرد.

آیا قسمت دوم انیمیشن «کورالاین» ساخته خواهد شد؟

2- مردی در آتش (Man on Fire)

داکوتا فانینگ؛ مردی در آتش (Man on Fire)

  • سال اکران: 2004
  • کارگردان: تونی اسکات
  • سایر بازیگران: دنزل واشینگتن، کریستوفر واکن، مارک آنتونی، جانکارلو جانینی، رادا میشل، ریچل تیکوتین
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.7 از 10
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 39 از 100

جان کریسی (دنزل واشینگتن)، مامور سابق سیا که امیدش به زندگی را از دست داده، برای محافظت از پیتا راموس (داکوتا فانینگ)، دختربچه نه ساله یک خانواده ثروتمند در مکزیکوسیتی که در معرض خطر آدم‌ربایی است، استخدام می‌شود. علیرغم مقاومت اولیه کریسی، پیتا با کنجکاوی و محبت کودکانه‌اش به تدریج دیوار دفاعی او را می‌شکند و به او انگیزه‌ای دوباره برای زندگی می‌دهد؛ اما زمانی که پیتا طی یک عملیات ربوده می‌شود و کریسی به شدت زخمی، او پس از بهبودی سوگند می‌خورد که هر کسی را که در این ماجرا دست داشته، بی‌رحمانه مجازات کند و شهر را برای پیدا کردن پیتا به آتش بکشد.

این فیلم اکشن-تریلر ساخته‌ی تونی اسکات فقید، با سبک بصری خاص خود (تدوین سریع و استفاده از فیلترهای رنگی) شناخته می‌شود. فیلمبرداری در مکزیکوسیتی انجام شد که چالش‌های امنیتی خاص خود را داشت. اگرچه منتقدان نظرات متفاوتی درباره خشونت فیلم داشتند، اما تماشاگران عاشق رابطه عاطفی عمیق میان کریسی و پیتا شدند که موتور محرک داستان هم بود.

این فیلم نقطه اوج دوران کودکی داکوتا فانینگ و سکوی پرتاب او به سمت یک بازیگر جدی بود. شیمی او با دنزل واشینگتن حیرت‌انگیز است. فانینگ نقشی فراتر از یک قربانی دارد؛ او با هوش هیجانی بالا، شخصیتی خلق کرده که می‌تواند یک مرد شکسته را ترمیم کند. صحنه‌ی استخر و خداحافظی‌های او، و لحظاتی که سعی می‌کند کریسی را بخنداند، آنقدر طبیعی و قوی است که خشونت وحشیانه نیمه دوم فیلم را برای مخاطب کاملا توجیه می‌کند.

1- من سم هستم (I Am Sam)

من سم هستم (I Am Sam)

  • سال اکران: 2001
  • کارگردان: جسی نلسون
  • سایر بازیگران: شان پن، میشل فایفر، دایان ویست، ریچارد شیف، لورا درن، لرتا دیواین، داگ هاچیسن، روزالیند چائو
  • امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.6 از 10
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 35 از 100

سم (شان پن)، مردی با توانایی ذهنی در حد یک کودک هفت ساله است که به تنهایی مسئولیت بزرگ کردن دخترش لوسی (داکوتا فانینگ) را بر عهده دارد و با کمک دوستانش فضایی پر از عشق برای او فراهم کرده است. اما با رسیدن لوسی به سن هفت سالگی و پیشی گرفتن هوش او از پدرش، مددکاران اجتماعی توانایی سم در سرپرستی را زیر سوال می‌برند و لوسی را از او جدا می‌کنند. سم برای بازپس‌گیری دخترش به سراغ ریتا هریسون (میشل فایفر)، وکیلی مشهور و سرد می‌رود که ابتدا تمایلی به این پرونده ندارد اما به تدریج تحت تاثیر عشق بی‌قید و شرط پدر و دختر قرار می‌گیرد.

منتقدان از همان ابتدا به «من سم هستم» پشت کردند و آن را بیش از حد احساساتی و کلیشه‌ای خواندند، با این حال، شان پن برای بازی در این نقش نامزد اسکار شد و سینمادوستان هم از فیلم استقبال کردند. جالب است بدانید که ال فانینگ (خواهر کوچک داکوتا) نقش نوزادی و خردسالی لوسی را بازی می‌کند.

این نخستین نقش سینمایی بزرگ داکوتا فانینگ بود و او سریعا به یک پدیده تبدیل شد. او در هفت سالگی با چنان عمق و درکی نقش لوسی را بازی کرد که جوان‌ترین نامزد تاریخ جایزه انجمن بازیگران (SAG) شد. چالش بزرگ او در این نقش، نشان دادن عشقی عمیق به پدرش و همزمان درک این واقعیت بود که او دارد از پدرش باهوش‌تر می‌شود. نگاه‌های نگران و حمایتگر او نسبت به شان پن، قلب تماشاگران را تسخیر کرد و مسیر حرفه‌ای او را برای همیشه تغییر داد.

منبع: screenrant

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X