نقد سریال «جانسخت»؛ بیجهت سخت، کاملاً بیجان
سریال «جانسخت» به کارگردانی مصطفی تقیزاده و تهیهکنندگی سعید خانی، یک درام معمایی دیگر در شبکه نمایش خانگی بود که در زمستان 1403 و بهار 1404 از پلتفرم فیلمنت پخش شد. سریالی که در نگاه نخست سعی دارد با بهرهگیری از عناصر مورد علاقه نسل جوان، از موسیقی زیرزمینی گرفته تا روابط عاطفی در دل سفر و تجربه جمعی، روایتی بهظاهر امروزی و هیجانانگیز خلق کند. اما پشت این ظاهر پرزرق و برق، قصهای پنهان است که خیلی زود به ورطه کلیشههای تکراری و روایتهای سطحی میافتد. نقد سریال «جانسخت» را در این مطلب بخوانید.
نقد سریال «جانسخت»
سریال با سفر گروهی به کویر آغاز میشود. گروهی به ظاهر مدرن، پرانرژی، و پر از شور جوانی. در مرکز این گروه، یک بند موسیقی زیرزمینی با نام «یاکوزا» حضور دارد؛ گروهی که حتی دو عضو زن هم دارد و قرار است بهنوعی مظهر آزادی، مدرنیته و صداهای تازه باشد. اگرچه ما چیز زیادی درباره دامنه فعالیتهای آنها نمیدانیم. اجرایشان در کویر هم به خاطر خط قرمزها نتیجه خوبی ندارد که این پرسش مهم را مطرح میکند که چرا باید با وجود محدودیتها در وهله نخست باید به چنین موضوعی پرداخت.
هشدار: در نقد سریال «جانسخت» خطر لو رفتن داستان وجود دارد!
آنچه قرار است یک سفر مفرح و تجربه مشترک باشد، بهسرعت رنگ خون و خشونت میگیرد. اختلاف میان دو پسر، یکی از گروه موسیقی و دیگری از گروهی بهظاهر لمپن و خشن که هممحلی هستند، بر سر یک دختر، به گره اصلی داستان بدل میشود. دختری که از رابطه گذشتهاش با پسر لمپن جدا شده و حالا دل در گرو خواننده گروه یاکوزا دارد. این ماجرا، خیلی زود به یک نزاع ناموسی تبدیل میشود که به شکلی تراژیک، به قتلی غیرعمد ختم میشود. قتلی که موجی از انتقام، گریز، ندامت و آشفتگی را در پی دارد.
خط داستانی سریال با تمام ادعای نوجوییاش، یادآور ساختار آشنای قصههای ناموسی است که در شبکه نمایش خانگی دارد تبدیل به یک ترند میشود. نمونه جنجالی اخیرش سریال «گردنزنی» سامان سالور بود که از همین پلتفرم فیلمنت پخش شد. «جانسخت» در ظاهر تمام عناصر لازم برای روایت یک قصه پرکشش و پرمخاطب را دارد. سفر کویر، جوانان شبیه جوانان واقعی جامعه با تمام ویژگیهای خوب و بدشان، گروه موسیقی و …
سریال با اینکه در قسمتهای اول در لوکیشن خوب کویر ریتم خوبی هم دارد، به خاطر فیلمنامه ضعیف و تمهیدات سادهانگارانه برای خلق درام و بسط معمای قصه شکست میخورد. دیالوگهای سطحی که فقط میخواهد به مخاطب اطلاعاتی برای پیشبرد قصه بدهد هم کمکی به آن نمیکند. قصه دائم از این شاخه به آن شاخه میرود و به جای آنکه هر خط داستانی به تعمیق جهان سریال کمک کند، بیشتر به آشفتگی و سطحیسازی آن اضافه میکند. ما با چهار خردهداستان روبهرو هستیم؛ نزاع ناموسی منجر به قتل، تلاش دوستان قاتل برای گرفتن رضایت و جمعآوری دیه، ماجرای دختر خواننده و رؤیای خوانندگی و رابطهاش با یک خلافکار و بخش گرجستان که گویی صرفاً برای اضافهکردن یک بازیگر دیگر نوشته شده است.
اساساً بسیاری از سریالهای شبکه نمایش خانگی که بیشتر به واسطه حضور بازیگران و چهرههای شناختهشده در صدد جذب مخاطب است، نه لزوماً یک اثر خوشساخت خلاقانه، از این حربه تبلیغاتی ضربه میخورند. بیشتر سرمایه کار صرف دستمزد بازیگران میشود و نتیجه این است که یک قصه پرپیچ و خم در مدت زمانی کوتاه با شخصیتهای متعدد که هر یک را چهرهای بازی میکند، روایت میشود. این مدتزمان کوتاه فرصت کافی برای شخصیتپردازی و ایجاد منطق ساختاری در روایت به کارگردان نمیدهد. فیلمنامهها با یک سری عناصر مشخص و سوژههای ترند روز نوشته میشوند تا با کمترین میزان تلاش بیشترین تعداد مخاطب را به خود جذب کنند. سریال «جانسخت» هم از این همینجا ضربه میخورد.

هیچکدام از این خطوط روایی، عمق کافی پیدا نمیکنند. شخصیتها بیریشه وارد قصه میشوند، ناگهانی تغییر میکنند و بدون پایانبندی قانعکننده رها میشوند. گویی تنها هدف، پرکردن قسمتها و استفاده از حضور بازیگران شناختهشده برای جلب توجه مخاطب است، نه روایت یک داستان منسجم. البته صحبتهایی دال بر ساخت فصل دوم سریال مطرح است که اگر هم حقیقت داشته باشد، توجیهی برای ضعف فیلمنامه این سریال نیست. سریالهای شبکه نمایش خانگی در سالهای اخیر، درگیر چرخهای از موضوعات تکراری و پرداختهای شتابزده شدهاند.
دعواهای عاشقانه، روابط مثلثی، قتل و انتقام، مصرف مواد و پوکر، شوآفهای موسیقی و اینستاگرامگردی به اجزای ثابت این فرمول تبدیل شدهاند. «جانسخت» هم از این قاعده مستثنا نیست. داستانش با وجود پتانسیل اولیهاش برای پرداخت به تضاد طبقاتی، تعصبات مخرب، نقش موسیقی در جامعه بسته و بحران هویت در جوانان ترجیح میدهد از این عمق فرار کند و به جای آن، از لایهای شلوغ و بیریشه استفاده کند که بیشتر به کلیپهای تبلیغاتی میماند تا یک سریال داستانمحور. به همین خاطر، حتی شیوه روایت غیرمستقیمش که قرار است به تعلیق قصه کمک کند، کلیشهای و تکراری از آب درمیآید.
استفاده از فلاشبکها برای افشای تدریجی حقیقت، که سالها پیش در سینمای اصغر فرهادی کارکردی نوآورانه داشت، اینجا به روشی دمدستی و قابل پیشبینی بدل شده است. دیگر نه تعلیقی در کار است و نه حسی از کشف تدریجی. بیشتر به نظر میآید که قصه دوباره تعریف میشود تا مخاطبش را شیرفهم کند اما در عوض تنها زمان سریال را که میشد صرف شخصیتپردازی و چینش عناصر قصه شود، تلف میکند. در «جانسخت» میشد به جای شاخ و برگ دادن اضافه که منطق روایی را زیر سؤال میبرد و قصه را نامنسجم میکند، میشد زمان را صرف همان خط داستانی اصلی کرد تا تأثیرگذاری و ماندگاریاش بیشتر شود. اما قصه اصلی بی آنکه اثرگذار باشد، وارد یک خردهروایت دیگر میشود که وصله ناجوری است و تا انتها ادامه پیدا میکند.

«جانسخت» میتوانست یک درام جوانانه جذاب، اجتماعی و تأثیرگذار باشد. اما انتخابهای فیلمنامه، شتاب در روایت، حضور بیمنطق خردهروایتها و کلیشهزدگی در پرداخت شخصیتها و دیالوگها که منجر به بازیهای تصنعی شده، آن را به اثری فراموششدنی تبدیل کرده است. مجموعه بازیگران حرفهای سریال مثل فرهاد اصلانی، مسعود کرامتی، علی عمرانی و نسرین مقانلو به دلیل شخصیتپردازی ضعیف، اگرچه عملکرد قابل قبولی دارند، نمیتوانند شخصیتهای کاریکاتورگونهشان را نجات دهند. عمقی در این شخصیتها نهفته نیست که تجربه بازیگری اینها به سریال کمک کند.
بازیگران جوان هم با اینکه مدت زمان بیشتری در سریال حضور دارند، اگرچه تلاش خود را در نزدیک شدن به نقشهایشان کردهاند، اما در سطح و تصنعی باقی میمانند. سریال «جانسخت» با وجود حضور بازیگران خوب، قابهای زیبا در کویر و ادعاهای بزرگ، آنچه در پایان باقی میماند، تنها تصویری ناقص از یک جامعه بیهویت با شخصیتهای بیهویت است که باورپذیر نیستند و در مخاطب سمپاتی ایجاد نمیکنند. در عوض، کلیشههای جوانانی را مطرح میکند که ظاهراً در سینما و تلویزیون ایران تنها جوانان این جامعهاند. همه اهل خشونت اما در عین حال، رفیق. «جانسخت» با این تصویر حتی به ادعاهای خودش وفادار نمیماند و این مستقیماً نتیجه فیلمنامه ضعیف و پرداخت سرسری آن است.
شناسنامه سریال «جانسخت»
کارگردان: مصطفی تقیزاده
بازیگران: مهرداد صدیقیان، مجتبی پیرزاده، الناز حبیبی، ماهور الوند، مجید یوسفی، امیرحسین هاشمی، مسعود کرامتی، علی عمرانی، علی اوسیوند، نسرین مقانلو، فرهاد اصلانی، بهناز جعفری، مینا ساداتی، مرتضی تقیزاده، وحید آقاپور
محصول: 1403-1404، فیلمنت
وضعیت سریال: یک فصل نوزده قسمتی، تمامشده
خلاصه داستان: جانسخت داستان دوستانی را روایت میکند که با هم مشکلاتی دارند و حضور آنها در یک تور کویری باعث میشود تا اختلافات گذشتهشان دوباره آشکار شود.
منبع: دیجیکالا مگ


کاملا با این نقد مخالفم👎👎👎
والا ما هر کی رو دیدیم با این سریال حال کرد.. لابد از نظر شما مردم عوام هستن و فهمشون پایینه…شما خط به خط نقدت فقط تخریب بود …جالبه حتی مثبت ترین نکات سریال هم منفیش کردید و مغرضانه فقط تخریبش کردید…بازی ها که انصافا بی نظیر بود.بازیه اکیپ اشکان، شاهین، حمید، نگار و فرزاد که فوق العاده طبیعی و بی نظیر بود.بازی نسرین مغانلو، مسعود کرامتی، علی اوسیوند، حامد برادر مقتول شاهکار بود، اونوقت از نظر شما بازیهاشون تصنعی بوده؟؟ ای وای بر ما
یکی از بهترین سریالایی که دیدم. نقدتون مغرضانه ست به نظرم. بازیگرا خیلی خوب انتخاب شده بودن همه چی عالی.
میتونم بگم یکی از جذابترین و خوش ساخت ترین سریالهای شبکه نمایش خانگی همین سریال بود، با داستانی جذاب ، پر کشش و بازیهای عالی.