نقد فیلم «ادینگتون» آری استر؛ داستان یک شهر

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۴ دقیقه
نقد فیلم ادینگتون

کووید 19 فقط هفت میلیون نفر را به کام مرگ نفرستاد، بلکه شیوه‌ی زندگی، روابط اجتماعی، اقتصاد جهانی و حتی نگاه ما به سلامت و امنیت جمعی را دگرگون کرد. استرس وجود همه را فرا گرفته بود، هزاران نفر شغل خود را از دست دادند، عزیزانمان یکی پس از دیگری بیمار می‌شدند، بی‌وقفه اخبار را دنبال می‌کردیم و امیدوار بودیم از این بحبوحه جان سالم به‌در ببریم. نئو-وسترن هجو آری استر بازتابی از آن‌ روزهاست، با همه‌ی جدال‌ها و جنون‌ها و چالش‌هایش. نقد فیلم «ادینگتون» (Eddington) را در این مطلب می‌خوانید.

هشدار! در نقد فیلم «ادینگتون» خطر لو رفتن داستان وجود دارد

در مقاله بهترین فیلم‌های آری استر، برای او نوشته بودم: «او که علاقه‌ی شدیدی به موشکافی روابط میان‌فردی و نقاط تاریک روان انسان دارد، با آثار خود در تلاش است تا برداشتی تاثیرگذار از تجربه‌ی انسانی ارائه دهد.» استر شاید از ژانر ترسناک دور شده باشد اما در دو اثر اخیرش همچنان دغدغه‌های انسانی دارد، حتی با اینکه دغدغه‌هایش شخصی‌تر شده‌اند.

نقد فیلم «ادینگتون»؛ هرج‌ومرج بی‌پایان

ماجراها در شهر خیالی ادینگتون، در اوج قرنطینه‌های کووید اتفاق می‌افتد. در مرکز قصه، کلانتر جو کراس (واکین فینیکس) را داریم، مردی ژولیده که بی‌گمان در زندگی شخصی و در حوزه‌ی شغلی، شکست خورده است اما علاقه‌ای به پذیرش آن ندارد. او که از آسم رنج می‌برد، با شهردار، تد گارسیا (پدرو پاسکال) بر سر محدودیت‌های کرونایی گلاویز می‌شود. چیزی که ابتدا یک اختلاف ساده است، خیلی زود مثل ویروس جهش پیدا می‌کند و به نبردی سیاسی به تبدیل می‌شود.

جو کمپین انتخاباتی راه می‌اندازد تا شهردار شود و گارسیا هم بر موضع خود پافشاری می‌کند. پای همسر شکننده و بی‌ثبات کلانتر، لوئیز (اما استون) به میان می‌آید، فیدهای شبکه‌های اجتماعی با دروغ و تئوری پر می‌شوند، جنبش «جان سیاه‌پوستان مهم است» از راه می‌رسد و یک برانگیختگی همگانی (mass hysteria) رخ می‌دهد.

آستر، اینجا کووید 19 را پس‌زمینه‌ی قصه‌اش قرار نمی‌دهد بلکه آن را به مثابه یک کاتالیزور به کار می‌گیرد تا شکاف‌های فرهنگی آمریکا را به نمایش بگذارد. «ادینگتون» یک وسترن تمام‌عیار است، با این تفاوت که رولور را با گوشی‌های هوشمند و اخبار تلویزیونی جایگزین کرده است. دوئل‌ها نه تک‌به‌تک و رودررو، بلکه در شبکه‌های اجتماعی، تجمعات و مکان‌های مخفی انجام می‌شوند. اینجا همچنان غرب وحشی است، فقط ایدئولوژیک‌تر شده است.

ما این ایده را به طرق مختلف در آثار سینمایی مدرن دیده‌ایم اما آنچه «ادینگتون» را متمایز می‌کند، این است که دلیل مشخصی برای چندقطبی شدن این جامعه (که نمادی است برای جامعه فعلی آمریکا) می‌آورد: این آدم‌ها نه به خاطر باورهایشان، بلکه بیشتر به خاطر «حس تعلق» موضع می‌گیرند. مشکل جو با گارسیا، صرفا به خاطر ضعف وی در اداره‌ی شهر نیست؛ جو می‌خواهد بگوید که وجود دارد. وقتی یک پیرمرد با او سلفی می‌گیرد، جو بیشتر به این باور می‌رسد که باید در قامت یک قهرمان ظاهر شود و شهر را متحول کند؛ این در حالی است که او حتی اداره‌ی پلیس کوچک ادینگتون را نتوانسته به درستی مدیریت کند.

ورود لوئیز به یک فرقه‌ی مضحک هم به همین خاطر است، زیرا احساس می‌کند که آنجا بهتر درک می‌شود و دیگر لازم نیست با پنهان‌کاری‌های شوهرش یا شستشوهای مغزی مادر دهن‌بینش دست‌وپنجه نرم کند. جالب‌ترین نمونه اما، برایان (کامرون مان) است، جوانکی که نماد واضح نسل جدید است. او تنها به خاطر نزدیک شدن به یک دختر، وارد حوزه‌ی کنشگری‌های اجتماعی-سیاسی می‌شود و در نهایت هم به یک اینفلوئنسر محافظه‌کار تبدیل. استر بی‌پرده از این مسئله صحبت می‌کند که بسیاری از این آدم‌ها، حقیقتا به آنچه که برایش می‌جنگند، باور ندارند و بیشتر به دنبال چیزهای دیگری هستند.

فیلم مشخصا ضعف‌هایی هم دارد، از جنبه‌ی مضمونی زیاد این‌سو و آن‌سو می‌پرد، از نظر احساسی نامنسجم است، می‌تواند برای مخاطب کم‌تحمل حوصله‌سربر باشد و کمدی سیاه فیلمساز هم برای هر نوع سلیقه‌ای قابل درک نیست اما جاه‌طلبی استر غیرقابل انکار است، هرچند که حس می‌کنم فیلم گاهی زیر سنگینی پراکندگی موضوعی خود فرو می‌ریزد. از طرف دیگر، شلوغی و آشفتگی فیلم، چندان هم از اتفاقات کووید 19 دور نیست، روزهایی که بحران‌ها یکی پس از دیگری از راه می‌رسند؛ چیزی که البته همچنان داریم آن را به شکلی دیگر تجربه می‌کنیم.

تا این لحظه، ده‌ها فیلم درباره‌ی کووید 19 ساخته شده‌اند که بیشترشان روی ابعاد تنهایی و انزوای ناشی از آن تمرکز دارند، استر اما اینجا به مسیر متفاوتی می‌رود و بی‌نظمی‌اش را در کانون توجه قرار می‌دهد. در «ادینگتون» قهرمانی وجود ندارد، پیام اخلاقی و درسی در کار نیست، تسکینی هم نیست. تنها یک شهر ویران، یک کلانتر درمانده و آدم‌هایی که می‌خواهند ابراز وجود کنند. اما آنچه بیش از همه در ذهن باقی خواهد ماند، تصویری است که استر از جامعه‌ی مدرن ارائه می‌دهد، جامعه‌ای که تمایلی به سازش با خود ندارد و حداقل از جنبه‌ی فرهنگی به بیراهه می‌رود.

4
از ۵
نکات مثبت
  • فیلمبرداری داریوش خنجی
  • استفاده‌ی ظریف و به‌جا از کمدی
  • نگاهی هجوآمیز به تعدادی از مهم‌ترین رویدادهای دهه‌ی اخیر
  • بازی خوب واکین فینیکس و پدرو پاسکال
نکات منفی
  • فیلم از نظر احساسی نامنسجم است
  • از جنبه‌ی مضمونی زیاد این‌سو و آن‌سو می‌پرد
  • شخصیت اما استون می‌توانست نقش پررنگ‌تری در قصه داشته باشد

«ادینگتون» برداشتی ناخوشایند از جنون همه‌گیری و رویدادهای پس از آن است. فیلم شاید نقدی بر جامعه‌ی آمریکا باشد اما بخش اعظمی از درونمایه‌ی آن، به دیگر بخش‌های جهان هم قابل تعمیم دادن است. «ادینگتون» همچنین دنباله‌روی «بیو می‌ترسد» است؛ مانند آن نمی‌تواند همه را راضی کند، مسیر را برای تحلیل‌های مختلف باز می‌گذارد و ظاهرا برای مخاطب خاص ساخته شده است.

شناسنامه فیلم «ادینگتون» (Eddington)

کارگردان: آری استر
نویسنده: آری استر
بازیگران: واکین فینیکس، پدرو پاسکال، اما استون، آستین باتلر، لوک گریمز، دیردری اوکانل، مایکل وارد
محصول: ۲۰۲۵، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به فیلم: 6.8 از 10
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 70٪
خلاصه داستان: هم‌زمان با اوج‌گیری کرونا، شهردار ادینگتون ، تد گارسیا محدودیت‌های سختگیرانه و ماسک اجباری را به دستور ایالت اجرا می‌کند. این اقدام با مخالفت کلانتر شهر، جو کراس مواجه می‌شود؛ مخالفتی که به درگیری سیاسی و شخصی میان آن دو می‌انجامد. جو با طرح اتهامی جنجالی علیه تد، رقابت انتخاباتی را شعله‌ورتر می‌کند، اما همسرش لوییس این ادعا را رد کرده و شهر را ترک می‌کند.

نقد فیلم «ادینگتون» دیدگاه شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجی‌کالا مگ نیست.

منبع: دیجی‌کالا مگ

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X