چرا باید انیمیشن «در رویاهای تو» را تماشا کنید؟
«داستان اسباببازی» فیلمی بود که یک نسل را با جادوی انیمیشنها و قدرت قصهگویی آشنا کرد. بسیاری از ما، 30 سال بعد، هنوز در جستجوی همان حس عجیبی هستیم که تجربی کردیم. اما آن احساسات شگفتانگیز این روزها به ندرت تکرار میشوند. با سقوط محسوس کیفیت محتواها، استودیوهای زیادی باقی نماندهاند که بتوانند برای کودکان جادو کنند. با اینکه انتقادات زیادی به نتفلیکس وارد است، اما آنها در سالهای اخیر بارها در حوزه انیمیشن گل کاشتهاند، از «پینوکیو» دلتورو، «هیولای دریا» کریس ویلیامز و «وندل و وایلد» هنری سلیک تا «نیمونا» و البته «میچلها در برابر ماشینها». این آثار نه فقط برای کودکان، بلکه برای بزرگسالان هم تجربهای بهیادماندنی هستند. آنها امسال، «شکارچیان شیاطین کیپاپ» را عرضه کردند که شاید بهترین انیمیشن سال باشد اما یک اثر کمتردیدهشده به نام «در رویاهای تو» (In Your Dreams) هم اخیرا روی این پلتفرم قرار گرفته که «حسوحال بهترین انیمیشنهای پیکسار» را دارد.
«در رویاهای تو» اما با انیمیشنهای پیکسار اندکی متفاوت است؛ سازندگان آن به تهیهکنندگانی نیاز داشتند که شجاعت روایت داستانهای پیچیده و منحصربهفرد را داشته باشد و واقعیت تلخ این است که در حال حاضر، تنها استودیویی که حاضر است چنین ریسکهایی بکند، نتفلیکس است.
انیمیشن «در رویاهای تو»؛ تلفیقی کمنظیر از قلب و احساس

فیلم که با الهام از دوران کودکی الکس وو ساخته شده، قصه یک خواهر و برادر را روایت میکند؛ استیوی (جولی هوانگ راپاپورت)، نوجوانی که ارزشهایش بر نظم و کنترل بنا شده، و الیوت (الیاس یانسن)، برادر کوچکِ شلختهاش که انگار به دنیا آمده تا شلوغکاری کند. خانهی این دو اما خودش یک میدان مین احساسی است: پدر و مادرشان (کریستین میلیوتی و سیمو لیو) درگیر تنشهای زناشوییاند، و در پنهانکردن آن از بچهها به اندازهای که فکر میکنند موفق نیستند.
استیوی -در نقش کلاسیک «خواهر بزرگتر مسئول»- احساس میکند باید تنهایی این وضعیت را مدیریت کند. همین فشار است که فیلم را وارد قلمرویی میکند که شاید روی کاغذ عجیب به نظر برسد اما در عمل به طرز عجیبی جواب میدهد: استیوی و الیوت کتابی جادویی پیدا میکنند که میان دنیای واقعی و دنیای رویاها پلی میزند. به آنها وعده داده میشود که اگر بتوانند مرد شنی (امید جلیلی) را پیدا کنند، او آرزوهایشان را برآورده میکند. از این نقطه به بعد، فیلم وارد یک ماجراجویی رنگارنگ، بامزه و گاهی ترسناک در ناخودآگاه مشترک دو کودک میشود؛ سفری برای نجات ازدواج والدینشان و ترمیم خانوادهای که دارد از درون میپاشد.
بالونی تونی؛ یکی از بامزهترین شخصیتهای انیمیشنی سال

وقتی نایتمارا (جیا کاریدس) دنیای رویاها را فاسد میکند، موتور خلاقیت «در رویاهای تو» روشن میشود. زمانی که غذاهای شهر صبحانهای کپک میزند، گویی با یک فیلم زامبیای روبهرو هستیم. ناگهان همهچیز ترسناک میشود و سازندگان این فرصت را پیدا میکنند تا ایدههای دیوانهوار خود را یکی پس از دیگری به نمایش بگذارد. نتفلیکس بار دیگر با سونی همکاری کرده است و سونی -مثل دیگر محصولات اخیرش- دوباره به ما یادآوری میکند که پیکسار و دیزنی تنها استودیوهایی نیستند که میتوانند چنین آثاری بسازند.
بهخاطر پیشینهی الکس وو در پیکسار، چند رگهی آشنا در فیلم پیدا میشود؛ ردهایی که بیش از آنکه «کپی» باشند، حکم امضا را دارند. همانطور که «درون و بیرون» روشنمان کرد بدون اندوه، شادی هم لنگ میزند و تعادل احساسی کامل نمیشود، «در رویاهای تو» هم میآید تا کابوس را از «هیولای زیر تخت» تبدیل کند به هشداری درباره مرز باریک بین دنبالکردن رویا و غرقشدن در فانتزیهای خطرناک. مثل «بهپیش» که به ما درس میداد باید به عشقهایی که در زندگیمان هست احترام بگذاریم، فیلم وو هم میخواهد بگوید: دنیا مدام عوض میشود، و هنر واقعی این است که خودت را با تغییرات سازگار کنی، حالا هرچه قدر هم که سخت باشد.
و خب… یک همراه حیوانی هم داریم، چون ماجراجوییهای انیمیشنی بدون یک موجود فانتزی نسبتا مزاحم هیچوقت کامل نمیشوند. بالونی تونی، یک عروسک زرافه است که به جای الیاف، به معنای واقعی کلمه با بالونی (نوعی کالباس) پر شده است. او چیزی بین خر «شرک»، پومبای «شیرشاه» و یاگو «علاءالدین» است. برای کسانی که بالای 15 سال سن دارند، احتمالا موجودی است که دوست دارید صدایش را قطع کنید اما راستش همین اعصابخردکنیاش کارکرد دارد، و دقیقا همان چیزی است که باعث میشود آدم بیاختیار دوستش داشته باشد.
انیمیشنی که اجازه میدهد زندگی پیچیده باشد

با وجود سرزمین رویایی رنگی و پرزرقوبرق فیلم، ماهیت داستان واقعگرایانه است: ازدواجی که زیر فشار خم شده، دعوای دو خواهر و برادری که بلد نیستند احساساتشان را مدیریت کنند، و خانوادهای که شاید تنها راه نجاتش اسبابکشی به شهری تازه باشد. این حجم از بار عاطفی بدون درنظرگرفتن آشوب کابوسها و خیالپردازیها هم سنگین است؛ اما فیلم در هیچجای مسیرش سعی نمیکند این درونمایهها را سطحی عرضه کرده یا شعارهای بیمعنا دهد. زندگی سخت است، و فیلم هم میخواهد این را به همه -از کودک تا بزرگسال- یادآوری کند.
استیوی، با نگاه یک دختر 12 ساله که میخواهد چیزی را درست کند که از کنترلش خارج است، راوی نامطمئنی است. الیوت هم که آنقدر کوچک است که هنوز سیاهیهای جهان واقعی را نمیفهمد. پدر «پدر بد» نیست؛ فقط مردی است که میخواهد روزهای اوجش را دوباره تجربه کند، دورانی که او و مادر ستارههای موسیقی بودند. مادر هم یک آدم بیذوق و عصبی نیست؛ فقط کسی است که مجبور شده شغل «معمولیتری» را انتخاب کند تا چرخ خانه بچرخد. هر دو دارند با این حقیقت روبهرو میشوند که رویای طبقه متوسط جامعه بودن، بیشتر یک شوخی تلخ است تا چیزی دستیافتنی. و خب، گاهی در میان مشکلات، فرار به دنیای رویاها کار آسانتری است، حتی اگر سودی نداشته باشد.
«در رویاهای تو» انیمیشن خوشساختی است که هرجومرج به راه میاندازد اما در مرکز آن، داستان احساسی هوشمندانه و بالغانهای وجود دارد. کودکان از تماشای آن سرگرم خواهند شد اما بزرگسالان احتمالا به فکر فرو خواهند رفت. نخستین تجربه فیلمسازی الکس وو، بهتر از این نمیتوانست باشد و حالا باید منتظر بمانیم و ببینیم برای پروژههای بعدیاش، چه ایدههای جذابی دارد.
منبع: slash/film


واقعا عالی بود و محشر😍پیشنهاد میکنم حتما ببینیدش
واقعا خیلی انیمیشن قشنگی
بهتون پیشنهاد میکنم حتما حتما ببینینش
چون عتشقش میشین و پشت سر هم نگاهش میکنین!