آیا نولان شهامت ساخت یک اقتباس وفادارانه از «ادیسه» را دارد؟
ما اغلب فراموش میکنیم که یونانیان باستان تا چه اندازه کثیف بوده است. خدایانشان بیشتر وقت خود را صرف روابط نامشروع، حمله به یکدیگر و فساد میکردند، و انسانها آن پایین، با فقر کلنجار میرفتند، درگیر هنر بودند یا ابداع چارچوبهای فلسفی تند و تیز. یکی از مشهورترین متون این دوره، «ادیسه» هومر است؛ کتابی حماسی درباره مردی به نام اودیسئوس که در راه بازگشت از جنگ تروآ گم میشود، و همزمان همسرش پنلوپه در تلاش است تا با صف بیپایان خواستگاران مبارزه کند.
زمانی که اعلام شد کریستوفر نولان قرار است اقتباس سینمایی جدید این داستان مشهور را بسازد، بیشتر واکنشها مثبت بود. به هر حال، او استاد روایت قصههای پرشکوه سینمایی است. با این حال، واقعیت این است که آثار او فاقد آن خوی وحشیگری و جسارتی هستند که برای ادای دین به «ادیسه» لازم است. بله، فیلمهای نولان شاید بلندپروازانه و گاهی ساختارشکن باشند اما شستهورفته هم هستند و اغلب مبتنی بر واقعگرایی. بنابراین یک سوال مهم پیش میآید: آیا باید انتظار همان داستان خیالانگیز -و حتی تا حدودی مبتذل- را داشته باشیم که هومر روایت کرده است، یا نگاهی جدی و خودبزرگبین به واقعیتهای سفر دریایی در قرن هشتم پیش از میلاد؟
در تاریخ سینما، با برداشتهای بیشماری از فرهنگهای باستانی روبهرو میشویم که اکثرا سیاه و جدی هستند. مانند «گلادیاتور» (2000) ریدلی اسکات که به شدت به بررسی مضامین بردهداری و ناآرامیهای سیاسی، جدای از تمام اشارات به زنای با محارم، اصرار داشت. «300»، فیلمی مضحک و دور از واقعیت بود که به شکل عجیبی خودش را جدی میگرفت و تلاش کرد رویکرد مشابهی را نسبت به اسپارت باستان در پیش گیرد. اگر صادق باشیم، تلاشهای زک اسنایدر در باب تزریق جدیت به یک قصهی دروغین، تا حدی بامزه هم از آب درآمده بود و فیلم هم احمقانهتر از آن است که بخواهیم در باب تحریف تاریخ، به آن انتقاد کنیم. اما یک مقایسه نزدیکتر، شاید «تروآ» (2004) باشد، فیلمی که سعی کرد همه را راضی کند، هم نزدیک به واقعیت باشد و هم سینمایی. با آن فیلم خاطره داریم اما اگر دوباره تماشایش کنید، ضعفهایش برکسی پوشیده نیست.

چالش اصلی «ادیسه» برای فیلمساز مولفی مثل نولان که امضاهای خودش را دارد، این است که از جنبهی ساختاری، به شکلی نیست که فضا را برای «جدی بودن و جدی گرفته شدن» فراهم کند؛ ما اینجا با یک قصهی ماجراجویانهی فانتزی روبهرو هستیم و قرار است به جهانی قدم بگذاریم که مملو از موجودات خیالی است. در این جهان، یک سیکلوپ (موجود افسانهای تکچشم) شرور وجود دارد که اودیسئوس با چسبیدن به زیر شکم یک گوسفند از دست او فرار میکند. یک پری دریایی وجود دارد که دیوانهوار عاشق او میشود و او را هفت سال در جزیرهاش زندانی میکند. حتی غولهای آدمخوار هم هستند. سپس خود خدایان یونانی هستند که در کوه المپ پرسه میزنند و در امور زمینی دخالت میکنند. تایکا وایتیتی (کارگردان «ثور: رگناروک») میتواند این خدایان پر زرق و برق را به تصویر بکشد، اما آیا نولان هم میتواند؟
مشکل دیگر این است که نولان بارها نشان داده که به صحنههای جنسی، خشونتبار -و شخصیتهای زن- علاقهای ندارد، چیزی که در اکثر داستانها و به ویژه در «ادیسه» به شکل افراطی وجود دارد. تاکنون، شارلیز ترون، آن هاتاوی، زندایا، میا گاث، و لوپیتا نیونگو همگی برای این فیلم تأیید شدهاند، که نشان میدهد نقشهای آنها وزن دراماتیک قابل توجهی خواهد داشت. با این حال، وقتی امیلی بلانت و فلورنس پیو هم به جمع بازیگران «اوپنهایمر» اضافه شدند، این تصور وجود داشت که آنها نقش پررنگی در قصه خواهند داشت اما هر دو در نهایت کماهمیت جلوه کردند و در حاشیه بودند.
اگر «ادیسه» را خوانده باشید، حتما میدانید که یکی از مهمترین ابعادش، توجه ویژهی آن به روابط نامشروع است. مضامینی همچون وفاداری، صداقت و قدرت همگی از طریق اروتیسم بررسی میشوند، چه پنهانکاری سرسختانهی پنلوپه در طول سفر ده ساله همسرش برای بازگشت به خانه و چه رابطهی اودیسئوس با الههها. تصور اینکه نولان در این موارد به منبع اصلی وفادار بماند، دشوار است. «اوپنهایمر» به دلیل داشتن چند برخورد عاشقانه بین شخصیت کیلین مورفی و شخصیت پیو قابل توجه بود، اما کارگردان اعتراف کرد که از فیلمبرداری آنها «عصبی» بوده و استرس داشته است.
اگر قرار است شاهد اقتباس وفادارانهای از «ادیسه» باشیم، تنها حساسیت کافی نیست، به شور و اشتیاق و جسارت هم نیاز است. چه کسی میداند، شاید نولان در رویکرد همیشگی خود تجدید نظر کند یا بتواند مضامین رادیکال قصهی اصلی را به شکلی راضیکننده -اما در عین حال همسو با زاویه دیدش- به تصویر بکشد. برای اینکه به جواب برسیم، باید تا اکران فیلم منتظر بمانیم اما باید خوشبین بود و نولان هم نشان داده که از پس چالشهای مختلف به خوبی برمیآید. او با «اوپنهایمر» رشد قابل توجهی داشت و شاید در قدم بعدی، بازهم ما را غافلگیر کند.
منبع: faroutmagazine

