بهترین فیلمهای جان تراولتا؛ از «تغییر چهره» تا «پالپ فیکشن»
جان تراولتا از آن چهرههایی است که چه جلوی دوربین و چه پشت آن، همیشه جایگاه ثابتی در حاشیه و متن هالیوود داشته است؛ شخصیتی پرحرفوحدیث که از عضویت آشکارش در کلیسای ساینتولوژی تا حضور در تعدادی از بدترین فیلمهای تاریخ، سالها سوژهی رسانهها بوده. با این حال، جایگاه او در هالیوود محفوظ است و نمیتوان به گذشته نگاه کرد و استعدادها و آثار مهم او را نادیده گرفت. در این مقاله، بهترین فیلمهای جان تراولتا را مرور میکنیم.
کارنامهی هنری تراولتا اواخر دههی 70 میلادی به اوج رسید، اما دههی 80 برایش به سختی سپری شد؛ مجموعهای از انتخابهای اشتباه و چند پروژهی ضعیف که نتوانستند ظرفیت واقعی او را نشان دهند، این تصور را ایجاد کرد که او به یک بازیگر معمولی تبدیل شده و دیگر ستاره سینما نیست. شرایط اما زمانی عوض شد که کوئنتین تارانتینو تصمیم گرفت نقش وینسنت وگا را در «پالپ فیکشن» به او بسپارد؛ فیلمی که نهفقط مسیر کاری تراولتا، بلکه مسیر سینمای مستقل آمریکا را هم تغییر داد. موفقیت انتقادی و تجاری «پالپ فیکشن»، تراولتا را احیا کرد و به او یک شانس دوباره داد تا در آثار بزرگ نقشآفرینی کند.
بهترین فیلمهای جان تراولتا که باید ببینید
تراولتا در سالهای اخیر افول همهجانبهای را تجربه کرده است و معمولا در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار نمیگیرد. فیلمهایش اغلب با واکنشهای تند منتقدان روبهرو میشوند و اکثرشان حتی به سالنهای سینما راه پیدا نمیکنند و مستقیما در سرویسهای استریم قرار میگیرند. با این حال، شکستهای فعلی نباید باعث شوند که استعدادهای ذاتی او را فراموش کنیم. او نامزد دو جایزه اسکار، دو جایزه امی، یک بفتا و هفت گلدن گلوب شده است. او یک بازیگر منحصربهفرد است که جذابیت از وجودش تراوش میکند و تماشایش همیشه جذابیت ویژهای دارد.
15- پیکانهای شکسته (Broken Arrow)

- سال اکران: 1998
- کارگردان: جان وو
- سایر بازیگران: کریستین اسلیتر، سامانتا ماتیس، دلروی لیندو، فرانک ویلی، باب گانتون، حاوی لانگ، کیسی بیجز
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.1 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 53 از 100
در میان همکاری جان تراولتا با فیلمساز افسانهای هنگکنگی، جان وو، «پیکانهای شکسته» از آثاری است که چندان دیده نشده و چندان هم در مورد آن صحبت نشده است. ماجراها درباره دو دوست و خلبان نیروی هوایی ایالات متحده، ویک (جان تراولتا) و رایلی (کریستین اسلیتر) است که ماموریتی فوقسری برای آزمایش دو کلاهک هستهای را در بیابانهای یوتا بر عهده دارند. اما شرایط به سرعت تغییر میکند؛ ویک که سالها از نادیده گرفته شدن و عدم ترفیع رنج میبرد، نقشهای خائنانه میکشد، سعی میکند رایلی را به قتل برساند و کلاهکهای هستهای را میدزدد تا از دولت آمریکا باجگیری کند. رایلی که از سقوط هواپیما جان سالم به در برده، با کمک یک محیطبان زن به نام تری (سامانتا ماتیس)، باید در طبیعتی خشن و در برابر تیمی از مزدوران بیرحم که ویک اجیر کرده، مبارزه کند تا پیش از انفجار هستهای و نابودی یک شهر، جلوی دوست قدیمیاش را بگیرد.
«پیکانهای شکسته» دومین فیلم هالیوودی جان وو است و طبق معمول، سعی کرده تا امضاها و سبک بصری خاص خودش را با استانداردهای بلاکباسترهای آمریکایی ترکیب کند. فیلم از سوی منتقدان با واکنشهای چندان مثبتی روبهرو نشد اما در گیشه موفق عمل کرد و مسیر برای جان وو هموار شد تا آثار اکشن بزرگتری بسازد.
جان تراولتا در این فیلم، یکی از جذابترین نقشهای منفی کارنامه خود را ایفا میکند. شخصیت ویک دیکینز برخلاف شرورهای کلیشهای، بسیار خونسرد، شوخطبع و باهوش است. تراولتا با سیگار کشیدنهای خاص، لبخندهای کنایهآمیز و آرامشی که حتی در لحظات بحرانی حفظ میکند، شخصیت دیکینز را به نوعی «آدمبد دوستداشتنی» تبدیل کرده است. او از جدیت خشک نظامی فاصله گرفته و نوعی جنون کنترلشده را به نمایش میگذارد که تضاد جالبی با شخصیت مثبت کریستین اسلیتر دارد.
14- رنگهای اصلی (Primary Colors)

- سال اکران: 1998
- کارگردان: مایک نیکولز
- سایر بازیگران: اما تامسون، بیلی باب تورنتون، ادرین لستر، کتی بیتس، مورا تیرنی، لری هگمن، لری کینگ، تونی شالهوب
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.7 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 80 از 100
«رنگهای اصلی» در دورهی اکران شدیدا تحت تاثیر حواشی قرار گرفت اما فیلم سیاسی هوشمندانه و خوشساختی است. قصه درباره پشت پرده یک کمپین انتخاباتی ریاست جمهوری است؛ ما با جک استانتون (جان تراولتا)، فرماندار یکی از ایالتهای جنوبی همراه میشویم که سودای رسیدن به کاخ سفید را در سر میپروراند. داستان از دیدگاه هنری برتون (آدرین لستر)، نوه یک رهبر حقوق مدنی روایت میشود که مجذوب آرمانها و شخصیت استانتون میشود و به تیم او میپیوندد. فیلم مسیر پرفراز و نشیب این کمپین را نشان میدهد؛ جایی که استانتون و همسرش سوزان (اما تامپسون) و مشاورانشان باید با رسواییهای جنسی، افشاگریهای رسانهای و رقبای سرسخت دست و پنجه نرم کنند و بین حفظ اصول اخلاقی و نیاز به پیروزی در کشمکش هستند.
اقتباسی از رمان پرفروشی به همین نام، همه میدانستند که شخصیت جک استانتون بازسازی مستقیمی از بیل کلینتون و وقایع کمپین سال 1992 اوست. این شباهت آشکار باعث شد فیلم در زمان اکران جنجالهای زیادی به پا کند. با وجود این، مایک نیکولز سعی کرد فیلمی بسازد که فراتر از تقلید صرف باشد و روی ماهیت قدرت و بهای سنگینی که سیاستمداران برای رسیدن به اهدافشان میپردازند، تمرکز کند.
جان تراولتا در نقش جک استانتون نقشآفرینی استادانهای دارد. او فقط به تقلید ظاهر بیل کلینتون (با موهای خاکستری و لهجه جنوبی) بسنده نکرد، بلکه موفق شد آن ویژگی معروف کلینتون یعنی همدلی فوقالعاده و توانایی برقراری ارتباط با مردم عادی را بازسازی کند. تراولتا جنبههای متناقض شخصیت استانتون را به زیبایی نشان میدهد: مردی که گاهی دروغ میگوید و فریبکاری میکند، اما در عین حال قلبی مهربان دارد و واقعا میخواهد زندگی مردم را بهبود بخشد. بازی خوب تراولتا به گونهای است که با وجود تمام نقصهای اخلاقی شخصیت، نمیتوانید دوستش نداشته باشید.
13- مایکل (Michael)

- سال اکران: 1996
- کارگردان: نورا افرون
- سایر بازیگران: اندی مکداول، ویلیام هرت، باب هاسکینز، رابرت پاستریولی، جین استاپلتون، تری گار، جوی لورن آدامز
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.5 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 38 از 100
«مایکل» یکی از فیلمهای عجیب جان تراولتا است که هنوز هم نمیتوانیم به خوبی درکش کنیم اما یک چیز واضح است، او دارد از این نقش لذت میبرد. دو خبرنگار روزنامه، فرانک (ویلیام هرت) و هیوی (رابرت پاستریولی) همراه با یک کارشناس، دوروتی (اندی مکداول)، نامهای عجیب از زنی در مناطق روستایی آیووا دریافت میکنند که ادعا میکند یک فرشته واقعی در خانهاش زندگی میکند. آنها با شک و تردید به آنجا میروند و با مایکل (جان تراولتا) روبهرو میشوند؛ مردی اما هیچ شباهتی به فرشتگان آسمانی و مقدس ندارد. او سیگار میکشد، عاشق شیرینی و شکر است و مشروب میخورد. گروه تصمیم میگیرد مایکل را با ماشین به شیکاگو ببرد و در طول این سفر جادهای، مایکل با معجزات کوچک و رفتارهای عجیبش، درسهایی درباره عشق، لذت بردن از لحظات کوچک زندگی و رها کردن گذشته به آنها میآموزد.
این کمدی-فانتزی ساختهی نورا افرون، از فرمولهای رایج فیلمهای پیرامون فرشتگان فاصله گرفته و سعی میکند به مسیر متفاوتی برود. فیلم در نگاه اول چندان عامهپسند به نظر نمیرسید اما با تشکر از محبوبیت بالای تراولتا، به اثری پرفروش تبدیل شد. قصه هم با اینکه ساده است اما در آن گرما و صمیمیتی خاصی وجود دارد.
تراولتا در نقش مایکل، کلیشههای رایج درباره موجودات آسمانی را در هم میشکند. او نقش فرشتهای را بازی میکند که کمی شلخته، شکمدار و بیشتر زمینی است تا آسمانی، اما در عین حال حکمتی درونی دارد. تراولتا با استفاده از کاریزمای ذاتی خود، شخصیتی خلق کرده که هم بامزه است و هم تاثیرگذار. او در صحنههایی که با حیوانات یا پیرزنها صحبت میکند، لطافت خاصی دارد و در صحنههای دیگر، نوعی بیخیالی و طنز فیزیکی را به نمایش میگذارد. این یکی از استعدادهای ویژه جان تراولتا است که حتی میتواند عجیبترین شخصیتها را هم باورپذیر و دوستداشتنی عرضه کند.
12- پدیده (Phenomenon)

- سال اکران: 1996
- کارگردان: جان ترتلتاب
- سایر بازیگران: کیرا سجویک، فارست ویتاکر، رابرت دووال، جفری دیمان، ریچارد کایلی، برنت اسپاینر، بروس ای یونگ
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.5 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 47 از 100
«پدیده» ویژگیهای مشترک زیادی با «مایکل» دارد؛ دقیقا در همان سال اکران شد، در گیشه به موفقیت رسید و از قضا، آنهم تخیلی-فانتزی است. جورج مالی (جان تراولتا)، مکانیکی سادهدل و مهربان در شهر کوچک هارمون در کالیفرنیا است که در روز تولدش، پس از مشاهده یک نور خیرهکننده در آسمان و از دست دادن هوشیاری، دچار دگرگونی عجیبی میشود. ضریب هوشی او به شکلی باورنکردنی افزایش مییابد؛ او میتواند کتابهای قطور را در چند دقیقه بخواند، زبانهای خارجی را یکشبه یاد بگیرد و حتی اجسام را با نیروی ذهن حرکت دهد. این تغییرات باعث میشود او سعی کند مشکلات شهر را حل کند، اما همزمان باعث ترس مردم محلی و جلب توجه افبیآی میشود. جورج در میان این هیاهو تلاش میکند دل زنی به نام لیز (کیرا سجویک) را به دست آورد، اما خیلی زود حقیقتی تلخ و پزشکی درباره منشأ این نیروها آشکار میشود که زندگی او را تهدید میکند.
«پدیده» فیلمی بیش از حد دراماتیک و احساسی است که شاید برای هر نوع سلیقهای مناسب نباشد اما در تلفیق مفاهیم متافیزیکی با داستانی انسانی موفق عمل میکند. جان تراولتا در نقش جورج، یکی از احساسیترین بازیهایش را ارائه میدهد. او گذار شخصیت از یک مرد معمولی و کمی سادهلوح به یک نابغه روشنفکر را با وسواس ترسیم کرده، بدون اینکه تواضع و مهربانی ذاتی شخصیت را از بین ببرد. صحنهای که در آن جورج سعی میکند با اصلاح صورت پزشک پدر لیز، اعتماد او را جلب کند، یا لحظاتی که با ناامیدی سعی دارد به دوستانش بفهماند که تغییری نکرده است، اوج هنرنمایی اوست. تراولتا در صحنههای پایانی فیلم، شاید حتی اشک شما را دربیاورد. پایانبندی فیلم البته چندان به مذاق منتقدان خوش نیامد.
11- ببین کی داره حرف میزنه (Look Who’s Talking)

- سال اکران: 1989
- کارگردان: امی هکرلینگ
- سایر بازیگران: کریستی آلی، المپیا دوکاکیس، جورج سگال، ایب ویگودا، بروس ویلیس، میچو میساروش
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 56 از 100
یکی دیگر از فیلمهای عجیب جان تراولتا که حقیقتا در هالیوود این روزها به ندرت میتوانید چیزی شبیه به آن پیدا کنید. مولی (کریستی آلی)، حسابداری است که پس از رابطهای ناموفق با مردی متأهل، باردار میشود و تصمیم میگیرد پسرش مایکی را به تنهایی بزرگ کند. نکته منحصربهفرد داستان این است که ما افکار نوزاد، مایکی، را با صدای یک بزرگسال شوخطبع (بروس ویلیس) میشنویم که درباره دنیای اطراف نظر میدهد. در این میان، جیمز (جان تراولتا)، راننده تاکسی خوشقلب اما بیمسئولیتی که مولی را هنگام زایمان به بیمارستان رسانده، وارد زندگی آنها میشود. جیمز عاشق مولی و دلبسته مایکی میشود و در تلاش است به آنها کمک کند، اما مولی به دنبال پدری مناسب و ثروتمند برای فرزندش است و عشق خالص جیمز را نادیده میگیرد تا اینکه متوجه میشود پدر واقعی کسی است که همیشه حضور دارد.
«ببین کی داره حرف میزنه» هم در گیشه عملکرد غیرمنتظرهای داشت و به و یکی از پرفروشترین فیلمهای سال 1989 تبدیل شد. فیلم همچنین باعث احیای جان تراولتا شد، بازیگری که آن روزها، ستاره اقبالش رو به افول بود (پیش از احیای کامل با «پالپ فیکشن» که به آن هم خواهیم پرداخت). شیمی عالی بین تراولتا و کریستی آلی و موفقیتهای تجاری فیلم، باعث ساخت دو دنباله دیگر هم برای آن ساخته شود که دومی موفق بود اما سومی شکست خورد.
تراولتا که آن روزها از اوج فاصله گرفته بود، با نقش جیمز فرصت پیدا کرد تا به ریشههای کمدی و جذابیتهای «پسر بد اما خوشقلب» قدیمیاش بازگردد. او تصویری از یک مرد طبقه کارگر ارائه میدهد که شاید پول و مقام نداشته باشد، اما قلبی طلایی دارد و میداند چگونه با کودکان رفتار کند. صحنههای رقص و بازیگوشی او با نوزاد بسیار طبیعی و دوستداشتنی از کار درآمده است و حالتان را خوب میکند. تراولتا یک کمدین نیست اما استعداد خوبی در کمدی دارد؛ اگر نسبت به این مسئله تردید دارید، هر چه زودتر «ببین کی داره حرف میزنه» را تماشا کنید.
10- گاوچران شهری (Urban Cowboy)

- سال اکران: 1980
- کارگردان: جیمز بریجز
- سایر بازیگران: دبرا وینگر، اسکات گلن، بری کوربین، مدولین اسمیت اسبرن، جری هال، چارلی دنیلز
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.5 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 71 از 100
دهه 80 میلادی برای جان تراولتا به خوبی سپری نشد اما حداقل آغاز مناسبی را تجربه کرد. باد دیویس (جان تراولتا)، یک پسر جوان روستایی اهل تگزاس است که برای کار در پالایشگاه نفت به شهر هیوستون میآید و با عمویش زندگی میکند. زندگی شبانه او در کلوب شبانه «گیلیز» میگذرد؛ جایی که فرهنگ گاوچرانی شهری، موسیقی کانتری و سواری بر گاو مکانیکی حاکم است. باد آنجا با سیسی (دبرا وینگر)، دختری مستقل و سرکش آشنا شده و با شتابزدگی ازدواج میکنند. اما رابطه پرشور آنها خیلی زود به دلیل حسادت، غرور مردانه باد، خیانت و رقابت بر سر مهارت سوارکاری روی گاو مکانیکی به چالش کشیده میشود.
«گاوچران شهری» سعی کرد فرمولهای فیلم «تب شب یکشنبه» را تکرار کند، با این تفاوت که دیسکو با موسیقی کانتری و گاوبازی جایگزین شد. فیلم با الهام از یکی از مقالات مجله اسکوایر ساخته شد و تاثیر زیادی بر مُد و موسیقی اوایل دهه 80 گذاشت. تراولتا اینجا این فیلم تصویری متفاوت از نقشهای قبلیاش ارائه میدهد: مردی با تهریش، کمحرف، سنتی و گاهی پرخاشگر. او برای این نقش ماهها تمرین کرد تا لهجه تگزاسی را یاد بگیرد و مهارت سواری بر گاو مکانیکی را بدون بدلکار انجام دهد. تراولتا به خوبی خشم فروخورده و ناتوانی این مرد جوان در ابراز احساساتش را نشان میدهد.
9- اسپری مو (Hairspray)

- سال اکران: 2007
- کارگردان: Hairspray
- سایر بازیگران: نیکی بلونسکی، میشل فایفر، کریستوفر واکن، جیمز مارسدن، زک افران، آماندا باینس، کویین لطیفه
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.7 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 92 از 100
اقتباسی از تئاتر موزیکالی به همین (که خودش اقتباسی از فیلمی به کارگردانی جان واترز بود)، ماجراهای «اسپری مو» در دهه 60 میلادی اتفاق میافتد. تریسی، نوجوانی چاق اما پرانرژی و عاشق رقص، رویای حضور در شوی تلویزیونی «کورنی کالینز» را دارد. با وجود مخالفت مادرش، ادنا (جان تراولتا) که زنی منزوی و چاق است و از تمسخر دخترش میترسد، تریسی به این برنامه راه مییابد و یکشبه مشهور میشود. تریسی از شهرت خود برای مبارزه با تبعیض نژادی و ادغام سیاهپوستان و سفیدپوستان در برنامه تلویزیونی استفاده میکند. و در این مسیر، تلاش میکند اعتماد به نفس مادرش را بازگرداند و او را از انزوا و احساس شرم بابت ظاهرش بیرون بکشد.
بزرگترین ریسک (و جذابیت فیلم)، انتخاب جان تراولتا برای نقش ادنا بود. گریم سنگین تراولتا هر روز حدود 4 ساعت طول میکشید و او لباسی سنگین بر تن میکرد تا فیزیک شخصیت را بازسازی کند. هیچکس انتظارش را نداشت اما نقشآفرینی او یک شاهکار کمدی است. تراولتا، نقش ادنا را نه یک کاریکاتور یا مردی در لباس زن، بلکه واقعا یک زن و مادر دلسوز بازی میکند. او صدای خود را تغییر داد و حرکات ظریف زنانه را به بازیاش اضافه کرد. صحنههای رقص و آوازخوانی او را به آسانی فراموش نمیکنید. تراولتا با این نقش نشان داد که هیچ ترسی از به چالش کشیدن تصویر مردانه خود ندارد و میتواند در قالبی کاملا متفاوت نیز بدرخشد.
8- خط باریک سرخ (The Thin Red Line)

- سال اکران: 1998
- کارگردان: ترنس مالیک
- سایر بازیگران: شان پن، جیمز کاویزل، نیک نولتی، آدرین برودی، جان کیوسک، وودی هارلسون، جرد لتو، جرج کلونی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.6 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 80 از 100
اکثر ساختههای ترنس مالیک آثار بزرگی هستند اما «خط باریک سرخ» شرایط متفاوتی داشت؛ این فیلم بازگشت او به سینما پس از 20 سال را رقم زد، اثری حماسی بود و یک تیم بازیگری باورنکردنی داشت که شامل اکثر ستارگان هالیوودی دههی 90 میلادی میشد، از جمله پن، کلونی، تراولتا، برودی، لتو، کاویزل، جان سی رایلی، توماس جین، نیک نولتی، میراندا اتو، الیاس کوتیاس و وودی هارلسون. مشخص نیست که این بازیگران برای شهرت ترنس مالیک حاضر به ایفای نقش در فیلم شدند یا فیلمنامهی زیبای اثر آنها را جذب کرد که جنگ را در تلفیق با فلسفه ارائه میداد. همه این ستارهها البته از فیلم دل خوشی ندارند؛ مالیک در اتاق تدوین بسیاری از نقشها (از جمله بیلی باب تورنتون و میکی رورک) را کامل حذف کرد و نقشهای دیگر (مثل تراولتا و جرج کلونی) را به حضورهای کوتاه تقلیل داد.
فیلم، کارزار گوادالکانال در جنگ جهانی دوم (اولین حمله بزرگ متفقین علیه امپراتوری ژاپن) را از دیدگاه گروهی از سربازان آمریکایی روایت میکند. فیلم به جای تمرکز صرف بر قهرمانپروریهای معمول جنگی، به بررسی تأثیر روانی جنگ بر انسان، ترس، مرگ و تضاد خشونت با زیبایی طبیعت بکر جزیره میپردازد. داستان خطی مشخصی ندارد و بین افکار درونی شخصیتهای مختلف جابجا میشود.
تراولتا، نقش یکی از فرماندهان ردهبالا را بازی میکند که از روی عرشه کشتی جنگی و دور از میدان نبرد، دستورات کلی صادر میکند و بر لزوم پیشروی با وجود تلفات سنگین تاکید دارد؛ این در حالی است که سربازان در جهنم جنگل جان میدهند. نقش تراولتا شاید کوتاه باشد اما کلیدی است. او نقش یک ژنرال اتوکشیده و جاهطلب را بازی میکند که بیشتر درگیر سیاستهای جنگ و ارتقای درجه است تا جان سربازان. تراولتا با صدایی بم و چهرهای مصمم، نمادی از بوروکراسی نظامی است که سربازان را مانند مهرههای شطرنج میبیند.
7- کوتوله را بگیرید (Get Shorty)

- سال اکران: 1995
- کارگردان: بری ساننفلد
- سایر بازیگران: جین هکمن، رنه روسو، دنی دویتو، دنیس فارینا، دلروی لیندو، جیمز گاندولفینی، جون گریس، دیوید پایمر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.9 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 89 از 100
یکی دیگر از فیلمهای بامزه کارنامه هنری جان تراولتا، «کوتوله را بگیرید» داستان چیلی پالمر (جان تراولتا)، یک شرخر و باجگیر خونسرد از میامی را روایت میکند که علاقه شدیدی به سینما دارد. او برای وصول بدهی از یک تهیهکننده فیلمهای ترسناک درجه دو به نام هری زیم به هالیوود، لسآنجلس میرود. اما به جای شکستن پاهای هری، چیلی مجذوب دنیای سینما میشود و تصمیم میگیرد ایدهای برای فیلمنامه به او بفروشد. او با استفاده از مهارتهای دنیای خلافکاری (اعتماد به نفس، مذاکره و تهدیدهای مودبانه)، راه خود را در صنعت سینما باز میکند، با یک ستاره مشهور (دنی دویتو) دوست میشود و همزمان باید با گانگسترهای دیگری که به دنبالش آمدهاند، مقابله کند.
اقتباسی از رمانی به همین نام نوشتهی المور لئونارد، «کوتوله را بگیرید» یکی از هوشمندانهترین -و البته بامزهترین- فیلمهای دهه 90 میلادی درباره صنعت سینماست. لئونارد ابتدا مخالف انتخاب تراولتا بود اما پس از دیدن فیلم اذعان کرد که او بهترین انتخاب ممکن بوده است. این فیلم جایگاه تراولتا را که با «پالپ فیکشن» احیا شده بود، محکمتر کرد و او بار دیگر نشان داد که چرا یک ستاره پولساز است.
جان تراولتا در نقش چیلی پالمر، یکی از خونسردترین نقشآفرینیهایش را ارائه میدهد. پالمر شخصیتی است که حتی وقتی تهدید به قتل میشود، ضربان قلبش بالا نمیرود. نگاه خیره او، نحوه سیگار کشیدن و دیالوگهایش با چنان اعتماد به نفسی اجرا میشوند که غافلگیر میشوید؛ مردی که هم یک خلافکار خطرناک است و هم یک تهیهکننده سینمایی جنتلمن، و احتمالا میتوانید حدس بزنید که این دو شغل تفاوت چندانی با هم ندارند! او برای این نقش برنده جایزه گلدن گلوب شد.
6- تب شب یکشنبه (Saturday Night Fever)

- سال اکران: 1977
- کارگردان: جان بدهام
- سایر بازیگران: کرن لین گورنی، بری میلر، پال پاپی، دونا پسکو، وال بیسگلیو، جولی بوواسو، مارتین شاکار، جوزف کالی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.8 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 82 از 100
«تب شب یکشنبه» همان فیلمی بود که تراولتا را به یک سوپراستار تبدیل کرد. تونی (جان تراولتا)، جوان 19 ساله ایتالیایی-آمریکایی ساکن محله بروکلین نیویورک است که زندگی روزمرهاش به شغلی کسالتبار در فروشگاه رنگفروشی و درگیریهای خانوادگی با والدین سنتیاش خلاصه میشود. اما شبهای شنبه، اوضاع کاملا متفاوت است: تونی تبدیل به پادشاه کلوپ «اودیسه» میشود؛ جایی که تمام تحقیرها را فراموش کرده و با رقصهای خیرهکنندهاش مورد ستایش همه قرار میگیرد. فیلم داستان بلوغ تونی، دوستیهای سمی، عشق پیچیدهاش به استفانی و تلاش وی برای یافتن هویتی فراتر از رقص را روایت میکند.
این ساختهی جان بدهام، فراتر از یک اثر سینمایی، یک پدیده فرهنگی بود که بر محبوبیت دیسکو افزود و گروه موسیقی «بی جیز» (Bee Gees) را جاودانه کرد. برخلاف تصور رایج که این فیلم فقط درباره رقص است، «تب شب یکشنبه» درامی تلخ و سیاه درباره فقر، نژادپرستی و ناامیدی جوانان طبقه کارگر است. تراولتا برای آمادهسازی، ماهها روزانه چندین مایل میدوید و ساعتها تمرین رقص میکرد تا بدنی ورزیده و حرکاتی بینقص داشته باشد.
تراولتا با کت و شلوار سفید و پیراهن مشکیاش، نماد یک نسل شد. او اینجا در تمامی دقایق میدرخشد، از انرژی باورنکردنیاش در صحنههای رقص تا لحظات درامی که آسیبپذیری او را میبینیم. او همچنین غرور و تکبر تونی را طوری نشان میدهد که در زیر آن، ترس و عدم اطمینان یک پسر جوان کاملا مشهود است. رقص انفرادیاش را احتمالا به راحتی فراموش نخواهید کرد. او برای این نقش نامزد جایزه اسکار شد و یک شبه، به بزرگترین بازیگر جوان هالیوود تبدیل.
5- کری (Carrie)

- سال اکران: 1976
- کارگردان: برایان دی پالما
- سایر بازیگران: سیسی اسپیسک، ایمی اروینگ، بتی باکلی، نانسی آلن، ویلیام کت، پیجی سولز، پایپر لوری
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.4 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 94 از 100
«کری» شاید اقتباس وفادارانهای از اولین رمان استیون کینگ نباشد اما با تشکر از مهارتهای فیلمسازی برایان دی پالما، یکی از بهترین فیلمهای ترسناک دهه 70 میلادی است. ماجراها با کری وایت (سیسی اسپیسک) آغاز میشود، دختر نوجوان خجالتی و منزوی که تحت تربیت مادر مذهبی و متعصبش بزرگ شده و در مدرسه به شدت مورد آزار و اذیت همکلاسیهایش قرار میگیرد. پس از یک حادثه تحقیرآمیز در رختکن مدرسه، یکی از دختران قلدر که از جشن پایان سال محروم شده، نقشهای شوم برای انتقام میکشد. او دوستپسر احمقش، بیلی نولان (جان تراولتا) را متقاعد میکند تا با جمعآوری خون خوک، شوخی هولناکی را در شب جشن اجرا کنند. اما آنها نمیدانند که کری دارای قدرتهای تلهکینتیک (جابجایی اجسام) است و تحقیر نهایی او منجر به فاجعهای خونین و آتشین خواهد شد.
جان تراولتا اینجا نقشی فرعی اما بهیادماندنی دارد. او نقش بیلی نولان، معشوقه لات، بیفکر و شرور کریس را بازی میکند. تراولتا در سنین جوانی، تصویری دقیق از یک نوجوان پرخاشگر و بیرحم ارائه میدهد که هیچ بویی از همدلی نبرده است. صحنهای که او و دوستانش در کشتارگاه خوکها هستند یا لحظاتی که در ماشین با کریس شوخیهای جنسی میکند، خامدستی و در عین حال خطرناک بودن شخصیتش را نشان میدهد. این نقش یکی از اولین حضورهای جدی او در سینما پیش از شهرت عظیمش بود و پتانسیل او را برای بازی در نقشهای منفی نشان داد.
4- تغییر چهره (Face/Off)

- سال اکران: 1997
- کارگردان: جان وو
- سایر بازیگران: نیکلاس کیج، جوآن آلن، جینا گرشان، آلساندرو نیوولا، دامینیک سوین، نیک کاساوتیس، کلم فیور
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.3 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 93 از 100
«تغییر چهره» فیلمی پرجنبوجوش و به شدت سرگرمکننده است که آرام و قرار ندارد، سکانسهای اکشن افراطی آن گاهی به آثار درجهدو نزدیک میشود اما در آنِ واحد، پرستیژ خاصی دارد و امضاهای جان وو، آن را به یک اثر هالیوودی منحصربهفرد تبدیل کرده است که گویی زادهی سینمای شرق است. چیزی که بارها به وضوح دیده میشود، این است که بازیگران در حال لذت بردن از نقشهایشان هستند و شاید به همین دلیل باشد که بازی اغراقآمیزشان مخاطب را آزار نمیدهد.
شان آرچر (جان تراولتا)، مامور افبیآی، سالهاست که در پی دستگیری گستر (نیکلاس کیج)، تروریست دیوانهای است که پسر کوچک آرچر را کشته. پس از به کما رفتن گستر، افبیآی متوجه میشود بمبی شیمیایی در لسآنجلس کار گذاشته شده که فقط گستر جای آن را میداند. آرچر مجبور میشود طی یک جراحی پیشرفته و فوقسری، صورت خود را با صورت گستر عوض کند و به زندان برود تا جای بمب را از برادر گستر بفهمد. اما تروی ناگهان به هوش میآید، صورت آرچر را روی صورت بدون پوست خود پیوند میزند و وارد زندگی شخصی و کاری وی میشود. حالا آرچر (با چهره گستر) باید از زندان فرار کند و هویت دزدیده شدهاش را از گستر (با چهره آرچر) پس بگیرد.
«تغییر چهره» دیوانهوار است و هنوز هم در میان طرفداران قدیمی سینمای اکشن، محبوبیت بالایی دارد. چالش بزرگ فیلم برای دو بازیگر اصلی این بود که باید ادای یکدیگر را درمیآوردند (تراولتا باید نقش نیکلاس کیج را بازی میکرد و بالعکس) و آنها بهتر از این نمیتوانستند عمل کنند. بازی تراولتا در این فیلم دو لایه و بسیار پیچیده است. در ابتدای فیلم، او شان آرچرِ غمگین، جدی و وظیفهشناس است. اما در ادامه، او باید نقش گستر را بازی کند که در بدن آرچر گیر افتاده. اینجاست که تراولتا عالی ظاهر میشود؛ او میمیکهای جنونآمیز، خندههای شیطانی و حرکات اغراقآمیز نیکلاس کیج را تقلید میکند و باید بدانید که تقلید از نیک کیج افسانهای آسان نیست.
3- گریس (Grease)

- سال اکران: 1978
- کارگردان: رندل کلایسر
- سایر بازیگران: الیویا نیوتن جان، جف کانووی، استوکارد چنینگ، دیدی کان، آلیس گوستلی، ددی گودمن
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.2 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 65 از 100
اقتباسی از تئاتر موزیکالی به همین نام، هیچکس انتظار نداشت که «گریس» تا این اندازه موفق و جریانساز باشد. ساختهی رندل کلایسر نه تنها به پرفروشترین فیلم سال 1978 تبدیل شد، بلکه پنجمین فیلم پرفروش دهه هم نام گرفت. شاید باورکردنی نباشد اما تا پیش از اکران «شرور» (2024)، «گریس» همچنان پرفروشترین اقتباس سینمایی از یک موزیکال برادوی به حساب میآمد. این فیلم که بعد از 5 دهه، همچنان طرفدار دارد، به تنهایی باعث احیای موزیکالهای سینمایی شد و مسیر را برای آثار مشابه هموار کرد.
در «گریس»، تراولتا نقش دنی را بازی میکند؛ یک جوان جذاب و خونسرد که دنیایش زمانی زیر و رو میشود که سندی (الیویا نیوتن جان)، معشوقهی تابستانیاش، سر از دبیرستان او در میآورد. تراولتا با تمام توان جنگید تا نیوتن جان برای این نقش انتخاب شود، تلاشی که برای همه نتیجهبخش بود. هر دو بازیگر نامزد جایزه گلدن گلوب شدند و فیلم در جوایز اسکار هم نامزد بهترین ترانه اورجینال شد.
این نقش، جایگاه تراولتا را بیشتر از قبل تثبیت کرد و شهرت او را به سطحی بالاتر رساند. جالب است بدانید که این اولین تجربهی تراولتا با «گریس» نبود؛ او اوایل دهه 70 میلادی، در نمایش برادوی آن هم ایفای نقش کرده بود. سال 1982، «گریس 2» راهی سینماها شد اما نتوانست موفقیتهای تجاری گذشته را تکرار کند؛ احتمالا به این دلیل که تراولتا در آن حضور ندارد.
2- انفجار (Blow Out)

- سال اکران: 1981
- کارگردان: برایان دی پالما
- سایر بازیگران: نانسی آلن، جان لیسگو، دنیس فرانز، جان آکوئینو، کرت می، جان مکمارتین، رابین شروود
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.4 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 88 از 100
«انفجار» دومین همکاری تراولتا و برایان دی پالما بود؛ یک تریلر سیاسی که ادای دینی آشکار به فیلم «آگراندیسمان» میکلآنجلو آنتونیونی و «مکالمه» کوپولا است. کوئنتین تارانتینو آن را یکی از سه فیلم محبوب زندگی خود نامیده و نقش تراولتا در این فیلم بود که سالها بعد تارانتینو را متقاعد کرد او را برای «پالپ فیکشن» انتخاب کند. فیلم البته در گیشه شکست خورد و نقطه آغازین یک دهه سخت برای تراولتا بود.
جک تری (جان تراولتا)، صدابردار حرفهای فیلمهای درجهدو ترسناک است که یک شب برای ضبط افکتهای صوتی باد و طبیعت به پارکی خلوت میرود. او بهطور تصادفی انحراف یک ماشین به داخل رودخانه را میبینید و دختری به نام سالی (نانسی آلن) را نجات میدهد (راننده که فرماندار و نامزد ریاست جمهوری است، کشته میشود). جک با مرور نوار ضبط شدهاش متوجه صدای شلیک گلوله قبل از ترکیدن لاستیک میشود و درمییابد که این یک تصادف نبوده، بلکه ترور سیاسی بوده است. او تلاش میکند با کمک سالی این توطئه را افشا کند، اما قاتلی حرفهای به دنبال حذف تمام شواهد و شاهدان است.
تراولتا در «افنجار» یکی از جدیترین و دستکم گرفتهشدهترین بازیهای کارنامهاش را ارائه میدهد. اینجا دیگر خبری از پرسونای «پسر رقصنده» نیست و او نقش مردی تنها، وسواسی و حرفهای را بازی میکند که درگیر موقعیتی فراتر از توانش شده است. استیصال او برای کشف حقیقت و ناتوانیاش در نجات دادن کسانی که دوستشان دارد، بسیار تاثیرگذار است. ضمن اینکه پایانبندی فیلم یکی از تلخترین و تکاندهندهترین پایانها در سینمای هالیوود است.
1- پالپ فیکشن (Pulp Fiction)

- سال اکران: 1994
- کارگردان: کوئنتین تارانتینو
- سایر بازیگران: ساموئل ال. جکسون، اوما تورمن، هاروی کایتل، تیم راث، آماندا پلامر، ماریا دی میدیروش، وینگ ریمز
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 8.8 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 92 از 100
وقتی به فیلمهای جان تراولتا میرسیم، مهم نیست از چه زاویهای به آنها مینگرید، رتبه اول همیشه -و تا ابد- در اختیار «پالپ فیکشن» خواهد بود. این شاهکار پستمدرن، سه داستان جنایی درهمتنیده را در لسآنجلس روایت میکند. وینسنت وگا (جان تراولتا)، آدمکش حرفهای که تازه از آمستردام برگشته، ماموریت دارد همسر رئیسش، میا والاس (اوما تورمن) را برای یک شب گردش بیرون ببرد و او را سرگرم کند بدون اینکه خطایی از او سر بزند؛ شبی که با اوردوز ناگهانی میا به کابوسی پر استرس تبدیل میشود. در خط داستانی دیگر، وینسنت و همکارش جولز (ساموئل ال. جکسون) برای پس گرفتن کیف مرموزی میروند و درگیر بحثهای فلسفی درباره همبرگر و معجزات الهی میشوند. سرنوشت وینسنت در تقاطع زمانی نامنظم فیلم، با بوکسوری فراری (بروس ویلیس) و دزدان یک رستوران گره میخورد.
فیلم کوئنتین تارانتینو با ساختار غیرخطی، دیالوگهای هوشمندانه و نوعی متفاوت از خشونت، سینمای دهه 90 میلادی -و پس از آن- را به معنای واقعی کلمه متحول کرد. تراولتا آن زمان ستارهای فراموششده بود و استودیو اصرار داشت دنیل دی-لوئیس یا بروس ویلیس نقش وینسنت را بازی کنند، اما تارانتینو تهدید کرد که اگر تراولتا نباشد، فیلم را نمیسازد. نتیجه نخل طلای کن و نامزدی اسکار برای تراولتا بود.
وینسنت وگا یکی از مشهورترین شخصیتهای تاریخ سینماست. تراولتا او را نه یک قاتل خشن، بلکه یک مرد تنبل، کمی خنگ، معتاد به هروئین و بیتفاوت بازی میکند که آدم کشتن برایش شغلی معمولی مثل لولهکشی است. موهای بلند چرب، راه رفتن شل و ول، و نحوه صحبت کردن کشدار او، شخصیتی منحصربهفرد ساخت. صحنه رقص او با اوما تورمن در رستوران، ارجاعی نوستالژیک به دوران درخشش او در «تب شب یکشنبه» بود، اما با اجرایی پارودی و متفاوت. تراولتا با این نقش، بار دیگر به اوج بازگشت و مهم نیست این روزها در چه آثاری به ایفای نقش میپردازد، هیچچیز نمیتواند به میراث او خدشهای وارد کند.
منبع: slash/film



