نقد فیلم «پشیمانی از تو»؛ ساندویچ بدمزهی کالین هوور
کالین هوور ادامه دهنده همان مسیری است که نیکلاس اسپارکس سالها قبل آغاز کرد؛ رمانهایی که با سانتیمانتالیسم تقلبی پیوند خوردهاند، در همه زمینههای احساسی به بدترین شکل اغراق میکنند، و ظاهرا جز ارائهی برداشتی کج و معوج از عشق و فقدان، دغدغه دیگری ندارند. پس از موفقیتهای تجاری «ما تمامش میکنیم»، بدیهی بود که دیگر رمانهای کالین هوور هم به فیلم تبدیل شوند و حالا نوبت به یکی از کتابهای مستقل او رسیده است. نقد فیلم «پشیمانی از تو» (Regretting You) را در این مطلب میخوانید.
هشدار! در نقد فیلم «پشیمانی از تو» خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
قبل از اینکه به خود «پشیمانی از تو» برسم، باید اندکی به بستری که این فیلم در آن جان گرفته بپردازم. اکثر طرفداران جدی ادبیات، مشخصا علاقهای به کالین هوور ندارند، اما مخاطبان هدف او کسانی هستند که تردید دارم اصلا «ادبیاتی» باشند. هوور محبوبیت خود را مدیون تیکتاک و به طور خاص، گروهی به نام بوکتاک است. «بوکتاکرها» نوجوانانی هستند که درباره کتابهای عامهپسند و تجاری ویدیوهای کوتاه درست میکنند.
فیلم «پشیمانی از تو» منحصرا برای این قشر خاص ساخته شده است. همانطور که آثار نیکلاس اسپارکس، توجه گروه خاصی از نسل هزاره که به دنبال آثار ملودرام احساسی بودند را جلب کرد؛ کالین هوور همین کار را برای نسل زد -و گروهی از زنان نسل هزاره- انجام میدهد. «ما تمامش میکنیم» سال گذشته، 10 برابر بودجهاش فروخت. «پشیمانی از تو» هم تا اینجا موفق عمل کرده است؛ فیلمی به کارگردانی جاش بون که چند سال قبل با «بخت پریشان»، مسیر را برای اقتباسهای سینمایی متعدد از رمانهای نوجوانانهای که درباره بیماری هستند، باز کرده بود.
قصه پیرامون یک مربع عشقی اتفاق میافتد. جونا (دیو فرانکو) و مورگان (آلیسون ویلیامز) به هم علاقه دارند اما نمیتوانند با هم باشند، چون جونا با خواهر مورگان، جنی (ویلا فیتزجرالد) در رابطه است و مورگان با بهترین دوست جونا، کریس (اسکات ایستوود). از قضا، جنی و کریس هم به یکدیگر علاقه دارند. شرایط با باردار شدن مورگان پیچیدهتر میشود. 17 سال بعد، مورگان و کریس که هیچ سنخیتی با هم ندارند، ازدواج کردهاند و فرزندشان، کلارا (مکینا گریس) بزرگ شده. جونا هم که سالها ناپدید شده بود، بازگشته و دوباره با جنی وارد رابطه شده و یک فرزند کوچک هم دارند!

سپس، جنی و کریس در یک تصادف مرگبار کشته میشوند و مورگان و جونا میفهمند که این دو به شکل مخیانه با یکدیگر در رابطه بودهاند. در این بحبوحه و ضیافت تراژدیهای سطحی و خیانتهای احمقانه، مورگان و جونا برای اولین بار فرصت پیدا میکنند تا عشقی که به هم دارند را کشف کنند و گذشته را به دست فراموشی بسپارند. در این میان، یک خط داستانی در مورد رابطه عاشقانه کلارا با پسر جوانی به نام کریس (میسون تیمز) را هم داریم که هیچ فراز و فرود خاصی ندارد.
«پشیمانی از تو» میخواهد خیلی چیزها باشد، فیلمی دربارهی رابطهی دشوار یک مادر و دختر در عصر مدرن، یک داستان عاشقانه تاثیرگذار، روایتی از سوگواری و فقدان، و قصهای درباره بلوغ. و فیلم با اقتدار، در همه این زمینههای شکست میخورد، بیشتر به این دلیل که شیمی شخصیتها و روابط آنها فاصله زیادی از واقعیت دارد و در هیچ لحظهای باورپذیر نیست.
فروش بالای فیلم «ما تمامش میکنیم» تنها به خاطر حمایتهای طرفداران دوآتشه کتاب اصلی و تبلیغات گسترده نبود. آن فیلم، ناخواسته، از سه جنبه سود برد: علاوه بر روایت یک داستان عاشقانه، به موضوعات حساس و بحثبرانگیزی مانند خشونت خانگی و سوءاستفادهی عاطفی میپرداخت؛ اختلافات بین جاستین بالدونی و بلیک لایولی منجر به یک دعوای حقوقی تمامعیار و جنجال رسانهای شد؛ و البته کاریزمای بلیک لایولی. آلیسون ویلیامز، بازیگر خوبی است اما لایولی نیست، نه نفوذ او را دارد و نه پایگاه طرفداری بزرگ او و همسرش، رایان رینولدز را.
دیو فرانکو، مکینا گریس و میسون تیمز هم اینجا فرصتی برای درخشش پیدا نمیکنند؛ مقصر هم نیستند، فیلمنامه گویی مستقیما از دل سریالهای آبکی درجهدو ترکی آمده و با دیالوگهای دمدستی و شتابزده، اصلا نوشته شده تا آزاردهنده باشد. مشکل اصلی «پشیمانی از تو» البته ناشی از فیلمنامه نیست؛ از قصهی اصلی کالین هوور است، و تمام ایرادات کتابهای او اینجا برجسته میشود: اینکه همهچیز دود و آینه است و نه چیزی بیشتر.

ما حتی تا لحظهی پایانی، همچنان متوجه نمیشویم داستانی که کارگردان واقعا به روایت آن علاقهمند است -همان داستانی که باید ستون اصلی فیلم باشد- کدام است. اگر هدف این بوده که یک داستان بلوغ با محوریت کلارا بسازند و همزمان داستان عاشقانهی بین مادرش و جونا را هم به خوردمان بدهند، باید اعتراف کرد که این حجم از آشفتگی روایی جای تحسین دارد.
ضمن اینکه صفر تا صد خط داستانی کلارا، کلیشه است: یاغیگری، رابطهی پرتنش با مادر، عشق اول، نخستین تجربهها؛ ما اینها را در هزار فیلم نوجوانانه دیگر به شکل بهتری دیدهایم. اینگونه است که سرگرمی فرعی میلر، یعنی جابهجا کردن تابلوی پایان محدوده شهر، به جالبترین بخش قصه تبدیل میشود. بامزهترین لحظات اما جایی است که فیلم میخواهد حسوحال «دفترچه خاطرات» (2004) را زنده کند و ببینید وضعیت چه قدر بد است که اینجا باید از آن فیلم و قصهای که نیکلاس اسپارکس نوشته، دفاع کنم.
در مطالعات ادبی -و سینمایی- اصطلاحی داریم به نام تعلیق ناباوری، یعنی ما به عنوان مخاطب، به شکل آگاهانه، باورهایمان را کنار میگذاریم تا با بتوانیم با قصهای دور از واقعیت، ارتباط بگیریم. مسئله اینجاست که برای فیلمی مثل «پشیمانی از تو»، نمیتوان چنین کاری را انجام داد چون مبتنی بر احساسات انسانی است و وقتی واکنشهای شخصیتها غیرمنطقی است، با هیچ متر و معیاری نمیتوان با آنها همذاتپنداری کرد. هر کسی که در واقعیت، طعم خیانت را چشیده، یا عزیزی را از دست داده، با دیدن واکنشهای شخصیتهای این داستان، دچار سردرگمی میشود. به مورگان نگاه کنید، کسی که در یک چشم بر هم زدن، هم خواهر و هم شریک زندگیاش را از دست داده و با این حال، به جز چند لیوان شراب اضافی، کاملا هوشیار و سرپاست، بدون هیچ فروپاشی روانی یا سقوط خاصی.
جونا هم با دو روز غیبت و رها کردن پسرش (که شاید پسر خودش هم نباشد)، ظاهرا تروماهای روانیاش را حل میکند. و کلارا؟ به جز مراسم خاکسپاری پدرش که به دلیل شدت غم نمیتواند در آن شرکت کند، در ادامه به یک نوجوان معمولی تبدیل میشود، و اصلا شبیه کسی نیست که دو آدم مهم زندگیاش را از دست داده. به عبارت دیگر، این شخصیتها آنقدر سطحی ترسیم شدهاند که حتی نمیتوانند ادای کسی را در بیاورند که درگیر تراژدی است.
شناسنامه فیلم «پشیمانی از تو» (Regretting You)
کارگردان: جاش بون
نویسنده: سوزان مکمارتین
بازیگران: الیسون ویلیامز، مکینا گریس، دیو فرانکو، میسون تیمز، ویلا فیتزجرالد، اسکات ایستوود
محصول: 2025، ایالات متحده، آلمان
امتیاز سایت IMDb به فیلم: 6 از 10
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 27٪
خلاصه داستان: قصه پیرامون یک مربع عشقی اتفاق میافتد. جونا (دیو فرانکو) و مورگان (آلیسون ویلیامز) به هم علاقه دارند اما نمیتوانند با هم باشند، چون جونا با خواهر مورگان، جنی (ویلا فیتزجرالد) در رابطه است و مورگان با بهترین دوست جونا، کریس (اسکات ایستوود). از قضا، جنی و کریس هم یکدیگر علاقه دارند. شرایط با باردار شدن مورگان پیچیدهتر میشود. 17 سال بعد، مورگان و کریس که هیچ سنخیتی با هم ندارند، ازدواج کردهاند و فرزندشان، کلارا (مکینا گریس) بزرگ شده. جونا هم سالها ناپدید شده بود، بازگشته و دوباره با جنی وارد رابطه شده تا اینکه یک تصادف، همهچیز را بههم میریزد…
منبع: دیجیکالا مگ
