نقد فصل دوم سریال «آخرین بازمانده از ما»؛ زخمهای گذشته و دردهای آینده
فصل یک سریال «آخرین بازمانده از ما» (The Last of Us) یکی از بهترین اقتباسهای بازی ویدیویی است که تاکنون از دنیای سینما و تلویزیون سردرآورده؛ اقتباسی که هم طرفداران پروپاقرص بازی را راضی میکند و هم بینندگان تازه را که هیچ ایدهای از چیستی «لست آو آس» ندارند. فصل دوم اما چنین نیست، این فصل، داستان را از پنج سال پس از ماجراهایی که در ۲۰۲۳ دیدیم از سر میگیرد که از نظر داستانی، با بخش ابتدایی بازی «لست آو آس پارت ۲» منطبق است و همین خود به مشکلی بزرگ در سریال تبدیل شده. «آخرین بازمانده از ما» به همان مسیری میرود که بازی اصلی؛ همزمان تغییراتی در جریان روایت آن ایجاد کرده که کمکی به انتقال بهتر داستان به مدیوم سریال تلویزیونی نمیکند؛ آخرسر، «آخرین بازمانده از ما» هویت مستقلی ندارد؛ همهاش، از داستان گرفته، تا فیلمبرداری و کارگردانی به محتوایی که از آن برداشته شده وابسته است. در نقد فصل دوم «آخرین بازمانده از ما» به سرنوشت محتوم سریال اشاره میکنم که هر کار کند، نمیتواند از بازیهای ویدیویی جلو بزند.
فصل دوم «آخرین بازمانده از ما» مثل فصل پیشین از حضور کریگ میزن (سازندهی سریال «چرنوبیل») و نیل دراکمن (کارگردان بازیهای «لست آو آس» از استودیو «ناتی داگ») بهره میبرد. اگر با بازیهای «لست آو آس» آشنا نیستید، در این حد بگویم که داستان «لست آو آس پارت ۲» بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین داستانها در تاریخ بازیهای ویدیویی شناخته میشود و در دوسالی که بین فصل اول تا دوم سریال فاصله افتاد، میزن و دراکمن سخت کوشیدند تا این داستان احساسی و دردناک را برای فصل دیگری از سریال بازگردانند. این فصل از «آخرین بازمانده از ما» همچون گذشته کیفیت تولیدی بالایی دارد، دکورها با جزئیات بالا طراحی شدهاند، موسیقی گوستابو سانتائولایا حرف ندارد. اما اینها کافی نیستند تا افت داستان نسبت به فصل اول و بحران هویتی آن را، که حالا دو فصل است ادامه داشته، پوشش دهند.
هشدار! در نقد فصل دوم سریال «آخرین بازمانده از ما» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
نقد فصل دوم سریال «آخرین بازمانده از ما»؛ هر عملی، عکسالعملی دارد

در طول فصل اول پدرو پاسکال و بلا رمزی را در نقش جوئل و الی در دنیایی آخرالزمانی دنبال کردیم که برای یافتن درمانی برای آخرالزمان قارچی، کل ایالات متحده را از سر گذراندند؛ اما جوئل، که دخترش را بهخاطر همین ویروس قارچی از دست داده بود، نتوانست جان الی را فدای نجات بشریت کند و آخرسر با کشتن یک ساختمان پر از آدم، دخترک را برداشت و پیش برادرش، تامی، بازگشت.
فصل تازه پنج سال پس از ماجرایی که گفتم آغاز میشود. با اینکه جوئل عملا جان الی را نجات داد، اما الی نمیتواند بپذیرد که نزدیکترین آدمی که او به اعتماد داشته، تمام مدت به او دروغ گفته است. در آغاز فصل میبینیم که این دروغها پایههای رابطهی الی و جوئل را لرزان کرده؛ اما آتش قتل عامی که جوئل به راه انداخت، دامن هردویشان را میگیرد. اینجاست که کاراکتری تازه برای مخاطبان سریال و قدیمی برای پلیرها، به داستان وارد میشود: ابی (با بازی کیتلین دور)، دختر دکتری که در آن روز سرنوشتساز میخواست روی الی آزمایش کند، اما با خودخواهی جوئل مواجه و کشته شد.
ابی، که اندیشهای جز انتقام از قاتل پدرش ندارد، با پیوستن به نیروی نظامی واشنگتن (WLF) راهی طولانی برای یافتن جوئل آغاز میکند؛ راهی که در اپیزود دوم فصل دوم به مقصد میرسد. حالا نوبت جوئل است که به همان بیرحمی که خودش پیشتر به نمایش گذاشته بود به آغوش مرگ برود و دوباره الی میماند و اندیشهی انتقام. داستان ازاینجا به ماجرایی برای یافتن ابی و همراهانش تبدیل میشود تا الی بتواند انتقام خون جوئل را از آنها بگیرد. اما این خودخواهیها، به مرگ دوستان و دشمنان و تراژدیهای بسیار میانجامد. با اینکه درنهایت، مسیر الی و ابی دوباره به هم میرسد، اما میزن و دراکمن فصل دوم را بدون نقطه گذاشتن آخر خط به پایان میبرند و آنطور که از لحظات پایانی برمیآید، فصل سوم با محوریت ابی ادامه پیدا خواهد کرد.

معمولا فصلهای میانی سریالها به نفرینی دچارند که به سختی میتوان آن را دور زد. فصل دو «آخرین بازمانده از ما» بین یک فصل کمنقص و فصل سومی گیر افتاده که یا داستان را تمام میکند، یا آن را به اوج میرساند؛ برای همین، نمیتوان جز حد وسطی بین دو فصل به آن نگاه کرد. با تنها هفت اپیزود، فصل دوم حرف زیادی برای گفتن ندارد و مدت زمان زیادی را صرف فلشبکها میکند؛ حتی کل اپیزود شش به فلشبکهایی اختصاص پیدا کرده که به جای آنکه در طول این هفت قسمت گنجانده شده باشند، حالا همه یکجا در یک اپیزود آمدهاند و حتی لحظهای احساسی از آخر ویدیوگیم را هم دربرمیگیرد. اپیزود ابتدایی فصل ۲ هم که برای یادآوری اتفاقات گذشته و روابط هر یک از شخصیتها به هدر میرود.
البته وقتی میگویم به هدر میرود، فقط در مقولهی سریال است؛ چراکه «آخرین بازمانده از ما» در چند بخش جزئی با بازی ویدیویی اصلی تفاوت دارد؛ اما در مقیاس حدود ۳۰ ساعت بازی، دو ساعت معرفی و یادآوری چیزی از انسجام کلی داستان نمیکاهد. ولی سریال «آخرین بازمانده از ما» فرصت اتلاف وقت ندارد؛ آن هم در تنها ۷ اپیزود برای فصل دوم که از ۹ قسمت فصل ابتدایی هم کمتر است. برای همین، در یک فصل هفت اپیزودی، دو ساعت هم توی چشم میزند و انگار فقط داستان را کش میدهد.
کریگ میزن و نیل دراکمن ترتیب وقایع را برای سریال تغییر دادهاند، حتی زودتر از بازی ابی و انگیزههای او را معرفی میکنند؛ شخصیت الی را از یک قاتل کارکشته با اندیشهی انتقام، به نوجوانی سرکش و احمق که هنوز رفتارهای بچگانه دارد تغییر دادهاند و حتی بیشتر روی مناسبات جکسون مانور میدهند. مثل فصل اول، شخصیتهای تازه هم به داستان اضافه کردهاند، خاصه، کاراکتر گیل روانشناس (کاترین اوهارا) که پسزمینهاش فقط حرص آدم را از الی درمیآورد. متأسفانه، این تغییرات که اینجا و آنجا ایجاد شده با لحن کلی سریال همخوانی ندارد و در میانهی راه به بهای رسیدن به خط داستانی اصلی کمرنگ میشوند.
سریال «آخرین بازمانده از ما» در هیچ جنبهای نمیتواند روی دست بازیها بیاید. اما فصل دوم حتی کیفیت فصل اول را هم ندارد؛ نویسندگی آن پس از تقسیم داستان «لست آو آس: پارت ۲» به دو (یا شاید چندین) فصل، انسجام و هیجانش را از دست داده. جریان و لحن سریال هم مدام به اقتضای پیشبرد داستان بالا و پایین میرود و مرکزیت ماجرا هم حالا با الیِ بلا رمزی است که اجرایش از فصل اول افت کرده است.
شخصیتهایی ناآشنا و بازیگرانی بحثبرانگیز

کریگ میزن همچنان الی را در سریال خود یک بچه میبیند که البته برای اجرای بلا رمزی منطقی است که از نظر ظاهری و رفتاری، بین فصل اول و دوم تفاوت زیادی نکرده است. در فصل اول، الی کودکی است سرکش و شوخ با رفتارها و هیجانات کودکانه و اجرای رمزی هم به درد چنین کاراکتری میخورد. اما هرچه اجرای بلا رمزی در فصل اول قابل تحسین بود، در فصل دوم غیرقابل تحمل شده است. مخصوصا که الی در بازیهای ویدیویی، با پیشرفت داستان به کاراکتری منفور، خشن و خشمگین تبدیل میشود که بهسختی میتوان طرفدارش بود. در سریال، خشم الی از مرگ جوئل بهسرعت از یاد میرود و تنها زمانی که به سود فیلمنامه است به داستان بازمیگردد؛ مثل زمانی که الی نورا را برای یافتن ابی شکنجه میکند.
شاید این ایراد به نویسندگی مجموعه مرتبط باشد؛ شاید هم به کارگردانی که لحن داستان اصلی را فراموش کرده، شاید هم به کریگ میزن که از بلا رمزی و پدرو پاسکال خواسته با ویدیوگیمها کاری نداشته باشند و برداشت خود را به سریال بیاورند. خوشبختانه، خلاف رمزی، پاسکال با کاراکتر رشد کرده است. پاسکال که فصل یک روی اجرای او میچرخید، در فصل دوم همچنان نسخهی جذاب خودش از جوئل خسته و دلسوز را ارائه میدهد که بهخاطر داستان، مجبوریم زود از او خداحافظی کنیم.

این خداحافظی زودتر از موعد تقصیر ابی است که نقش او را در سریال کیتلین دور بازی میکند. همانطور که گفتم، کاراکتری که تازه در «پارت ۲» معرفی میشود، اما نقشی محوری دارد. در بازی، هویت ابی به عنوان یک سرباز ورزیده حتی در گیمپلی هم خودش را نشان میدهد. ابی کسی است که دست خالی میتواند از پس زامبیها بربیاید و ازاینرو، تهدید حتی بزرگتری برای الی محسوب میشود که حتی از نظر قدوهیکل در مقابل ابی کم میآورد. کیتلین دور اما شباهت ظاهری چندانی با ابی در بازی ندارد که عملا هویت کاراکتر را هم از بازی تغییر میدهد.
پیش از ساخت سریال، دور یکی از بازیگرانی بود که برای نقش الی در نظر داشتند که همانطور که خبر دارید آخرش بلا رمزی را انتخاب کردند. مشخصا، چهره و هیکل کیتلین دور بیشتر به الی شباهت دارد و در فصل پیشرو، که الی شماره یک با الی شماره دو قرار است به مصاف هم بروند، چارهای نیست جز اینکه دینامیک رابطهی آنها هم تحت تأثیر قرار بگیرد. این مساوی است با تغییرات بیشتر سریال در مقایسه با بازی و فعلا باید برای دیدنش تا فصل سه منتظر باشیم که تمرکز بیشتری بر داستان ابی خواهد داشت.
با تمام این اوصاف، درست است که کیتلین دور از نظر ظاهری شما را یاد ابی در بازی اصلی نمیاندازد، اما وقتی جلوی دوربین میآید (که خیلی هم زیاد نیست) صحنه را برای خودش میکند. کاراکتر او برای سریال دستخوش تغییراتی شده، اما دور با فیلمنامهای که جلویش گذاشتهاند عالی کار کرده. متأسفانه یا خوشبختانه، کیتلین دور بهترین بازیگر این فصل و اجرای او در صحنهی قتل جوئل یکی از اجراهای بهیادماندنی سریالهای تلویزیونی در سالهای اخیر است و با اینکه شخصیتاش در فصل اول داستان حضور ندارد، انگار همیشه عضوی از دنیای «آخرین بازمانده از ما» بوده.

دینا کاراکتر دیگری است که در فصل دوم نقش محوری دارد و بهقولی جای جوئل را بهعنوان همسفر الی میگیرد. نقش او به ایزابلا مرسد سپرده شده که مخصوصا در اپیزودهای ابتدایی توانسته همان جذابیت و صمیمیتی که دینای بازی دارد، در اجرایش پیاده کند. در ادامه، پیشرفت داستان بر دوش دینا و الی میافتد. در «لست آو آس پارت ۲» مدت زیادی را با این دو میگذرانیم که در دنیای بیرون، مجبورند روی پای خودشان باشند و تواناییهای خیرهکنندهی خود در مواجهه با دشمنانشان را، چه از نوع انسانی و چه قارچی، نشان میدهند. خلاف روند بازی، دینا و الی در سریال با خطر بزرگی در مسیر مواجه نمیشوند و وقتی هم میشوند، چنان ساده آن را شکست میدهند که از خود میپرسید در کنار بچهبازیها و معاشقه، این دو کی فرصت کردند به قاتلین حرفهای تبدیل شوند.
کاراکتر دیگری که وجودش بحثبرانگیز است، شخصیت کاترین اوهارا، یعنی روانشناسی به نام گیل است. هرچقدر اوهارا بازیگر خوبی باشد و هرچقدر رفت و برگشتهای او با پدرو پاسکال دیدنی، صرف وجود یک روانشناس در دنیایی آخرالزمانی با هیچ منطقی نمیخواند؛ مخصوصا منطق «لست آو آس» که این جهان آخرالزمانی را با تاریکترین و حیوانیترین وجه بشری به تصویر میکشد. با رونق هوش مصنوعی، از مرگ مشاغل بسیاری حرف میزنند؛ در دنیای «لست آو آس» که بقای آدم به هیچ و پوچ وصل است، روانشناسی پیشهای نیست که دوام بیاورد. دلیل وجودی فلشبک مربوط به قتل شوهر گیل به دست جوئل هم تنها در این خلاصه میشود که میزن میخواسته دوباره الی را منفورتر کند و دوباره نشان دهد که نه جوئل و نه الی، هیچکدام قدیس نیستند.
سریال یا ویدیوگیم، مسئله این است

بازیهای ویدیویی مدیوم هنری هستند که مخاطب در آن عاملیت دارد؛ اگر با کتاب خواندن مخاطبی منفعل هستیم، اگر با فیلم دیدن قوهی شنیداری و دیداری را هم به انفعالامان اضافه میکنیم، با بازی ویدیویی عملاً خودمان دست به کار میشویم و داستان را پیش میبریم؛ برای همین، بازی کردن «لست آو آس» به تماشای «آخرین بازمانده از ما» ارجحیت دارد. تازه در بازی مثل «لست آو آس» عاملیت پلیر به پایینترین حد خود میرسد؛ چون داستانی واحد وجود دارد و روشی واحد برای رسیدن به آن؛ اما بالاخره این خود پلیر است که باید این راه مستقیم را طی کند.
لازمهی آوردن داستانی بصری به مدیوم بصری دیگر، بسط، ارتقاء یا حداقل تغییر آن است؛ مثل آنچه سریال «فال آوت» انجام داد که دنیای بازیهای «فال آوت» را گرفت، اما داستان و قهرمانان خود را ساخت. «آخرین بازمانده از ما» هم میتوانست چنین رویهای پیشه میکند. مخصوصا که خود نیل دراکمن هم در پروژه حضور پررنگی دارد. دراکمن میتوانست از فرصت همکاری با کریگ میزن استفاده کرده و جهان بازیهای خود را بسط دهد یا شخصیتهای تازهای را در این جهان دنبال کند؛ حتی شخصیتهایی که سرنوشتاشان از نتایج تصمیم جوئل و سپس انتقامجویی الی جدا نیست. از این طریق، ارتباط داستان با ماجرای «لست آو آس» یک و دو هم حفظ میشد و ارجاعات جذابی هم برای طرفداران بازیها وجود داشت.
- طراحی صحنه و دکور و گریم
- بازیگری بهیادماندنی کیتلین دور
- اجرای ضعیف بلا رمزی
- افت انسجام فیلمنامه در مقایسه با فصل اول
سریال «آخرین بازمانده از ما» اما به تکرار یکبهیک بازیها بسنده میکند؛ فارغ از داستان سریال، کارگردانی، قاببندی و حتی موسیقی متن هم همه از بازیها ایده میگیرند؛ اما چارهای ندارند جز اینکه یک قدم (یا حتی چند قدم) عقبتر از نسخهی اصلی حرکت کنند. بالاخره، این محدودیتی است که یک اقتباس صدرصدی در مقایسه با ویدیوگیم اصلی دارد. برای مخاطبانی مثل من که اولین بار با بازیهای ویدیویی با دنیای «لست آو آس» آشنا شدهاند و دهها ساعت را در این دنیا گذراندهاند، سریال HBO چیزی در چنته ندارد که رو کند. همزمان، نمیتوان این واقعیت را نادیده گرفت که «آخرین بازمانده از ما» یکی از بهترین سریالهای زامبیمحور تمام ادوار است؛ فقط حیف که نمیتواند روی پای خودش بایستد.
شناسنامه فصل دوم سریال «آخرین بازمانده از ما» (The Last of Us)
سازنده: کریگ میزن
نویسنده: کریگ میزن، نیل دراکمن براساس بازیهای ویدیویی «لست آو آس»
بازیگران: بلا رمزی، پدرو پاسکال، کیتلین دور، کاترین اوهارا، ایزابلا مرسد
محصول: ۲۰۲۵، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به سریال: ۸.۶ از ۱۰
امتیاز سریال در سایت راتن تومیتوز: ٪۹۵
خلاصه داستان: پنج سال پس از تصمیم سرنوشتسازی که جوئل در بیمارستان گرفت، رابطهی بین او و الی متزلزل شده است. الی حالا دوست و همسفر تازهای دارد و به نظر میرسد بالاخره در جکسون زندگیاش ثبات پیدا کرده؛ اما از راه رسیدن گروهی که تنها اندیشهی انتقام در سر دارند، زندگی الی و جوئل را از این رو به آن رو میکند. چرخهی انتقام این بار به الی میرسد و او خود را در میانهی جنگی میبیند که هیچ برندهای ندارد…
منبع: دیجیکالا مگ

