نقد فیلم «ترون: آرس»؛ موزیکویدیوی دوساعتهی NIN
دیزنی سالهاست نمیداند با «ترون» (Tron) چه کند. البته همان سال ۱۹۸۲ هم نمیدانست؛ چه رسد به حالا. استیون لیسبرگر در ۱۹۸۲ با «ترون» آیندهای را تصور کرد که آن را فانتزی میپنداشتند؛ اما امروز به واقعیت ما بدل شده است؛ واقعیتی از هوش مصنوعی و دنیایی که کمپانیهایی که کنترل آن را به دست دارند، برایمان ساختهاند. پس از تقریبا سی سال، در ۲۰۱۰ کسی باورش نمیشد دیزنی بالاخره توانسته باشد «ترون» را احیاء کند. اما شانس دیزنی زد و کسی مثل آرشیتکت سابق، جوزف کوزینسکی، پیدا شد که توانست میراثِ «ترون» را در معماری شیک و آیندهنگرانهاش «ترون: میراث» (Tron: Legacy) ادامه دهد. با اینکه میتوان خوانشهای انجیلی از «ترون: میراث» داشت، اما قدرت کوزینسکی در فیلم این بود که توانست داستانی کاملا استاندارد را در تصویری فوقالعاده کادوپیچ کند. اما تازهترین فیلم فرنچایز، «ترون: آرس» (Tron: Ares) نه بویی از داستان استاندارد برده، نه تصویری فوقالعاده دارد. حتی با اینکه این روزها هوش مصنوعی به نقل هر محفلی تبدیل شده، «ترون: آرس» هیچ دیدگاه تازهای به این بحث ارائه نمیدهد و از کلیشههای «ترمیناتور ۲» هم فراتر نمیرود. در مقابل یک چیز دارد که فیلمهای سابق نداشتند: موسیقی متن ناین اینچ نیلز و گاهی همین برای اینکه فیلمتان دیدنی شود کفایت میکند. در نقد «ترون: آرس» به بازی با نوستالژی و نقش حیاتی موسیقی NIN در هدایت فیلم میپردازم.
هشدار! در نقد فیلم «ترون: آرس» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
نقد فیلم «ترون: آرس»؛ دادهها به دنیا میآیند

منتقدین سال ۲۰۱۰ حسابی به «ترون: میراث» سخت گرفتند، اما موفقیت آن در گیشه دیزنی را تشویق کرد تا سریع دنبال ساخت دنبالهاش برود. فیلمنامهی اولیهی کوزینسکی قرار بود ماجراهای سم فلین و کورا (کاراکتر اولیویا وایلد از فیلم دوم) را دنبال کند که در پایان «ترون: میراث» از دنیای واقعی سردرآوردند. این فیلمنامه سپس بارها تغییر کرد و بازنویسی شد. کوزینسکی هم از پروژه کناره گرفت. اما فیلمنامهی اولیه به پایهای تبدیل شد برای آنچه امروز «ترون: آرس» است؛ برای همین این بار خلاف همیشه داستان بیشتر از آنکه بر ورود یوزرها به «گرید» تمرکز داشته باشد، بر رخنهی برنامهها به دنیای واقعی تمرکز دارد.
در «ترون: آرس» با کاراکتر تازهای به نام ایو کیم (گرتا لی) آشنا میشویم؛ تازهترین وارث کمپانی «انکام» (ENCOM) که در هوش مصنوعی، به جای ماشین آدمکشی، پتانسیلی برای نجات بشریت میبیند؛ پتانسیل برای ساخت داروی سرطان و درختهای دیجیتالی که واقعا میوه میدهند. اما برای اینکه محصولات و سازههای دیجیتالی که پرینت میکند، بیش از ۲۹دقیقه در دنیای واقعی دوام بیاورند، ایو به یک کد مخصوص نیاز دارد که به «کد پایداری» یا «پرمننس کد» (Permanence Code) شناخته میشود. همزمان، مدیرعامل پلید شرکت رقیب، جولین دیلینجر (ایوان پیترز) هم دنبال این کد است و باید پیش از آنکه حمایت سرمایهگذاران، سهامداران و مادرش (جیلین اندرسن) را از دست دهد، پروژه را تمام کند.

درست است که دنیای «ترون» خیلی با منطق کاری ندارد، اما «ترون: آرس» از این نظر روی دست فیلمهای سابق میآید. دیلینجر دقیقا با چه منابعی میتواند نصفِ گرید را به دنیای واقعی بیاورد؟ چرا آنها فقط ۲۹دقیقه دوام میآورند؟ چرا برنامهها انگار از هیچ به وجود میآیند، اما بعد از نابود شدن تلی از غبار به جا میگذارند؟ و دقیقا چطور میتوان آبِ پرتقالهای دیجیتالی را گرفت؟
پرسشها زیادند؛ اما حتی وقتی دیلینجر برنامهی امنیتیاش، آرس (جرد لتو) را از «گرید» (Grid) بیرون میکشد و دنبال ایو میفرستد، این پرسشها پاسخ داده نمیشوند. ایو که کد پایداری را در دفتر خواهر مرحومش پیدا کرده و از اهداف دیلینجر باخبر است، نمیخواهد بگذارد دست نااهل به این کد برسد؛ اما آرس که نااهل نیست، نه؟
دیلینجر برای بیرون کشیدن کد از ذهن ایو، او را دیجیتالی کرده و به گرید میفرستد. اما آرس که حس باران و شبتابها را بر پوستش حس کرده و یک جمله از کتاب «فرانکنشتاین» خوانده، آگاهی و اختیار پیدا میکند و علیه دیلینجر میشورد. آرس با ایو قول و قرار میگذارد تا با هم از گرید فرار کنند و ایو در عوض کد پایداری را به او بدهد. ایو هم بهسرعت به چهرهی گرم و صمیمیِ جرد لتو بر هیبت آرس اعتماد میکند و آنها از گرید میگریزند. دیلینجر برنامهی دیگری به نام آتنا (جودی ترنر اسمیت) را دنبالشان میفرستد تا به هر قیمتی شده (حتی به قیمت جان مادر دیلینجر) کد پایداری را گرفته و ایو و آرس را به گرید برگرداند.

آرس خودش را به گریدِ قدیمی کوین فلین (جف بریجز) میرساند و در ملاقاتی با خالق، کد پایداری را از او میگیرد؛ پینوکیو بالاخره تبدیل به یک پسر واقعی میشود! اما همانطور که آرس در پایان فیلم نمیداند میخواهد چه کند، فیلم هم نمیداند با آرس چه کند. البته جرد لتو به آن جلوهی قدیسگونهای که همیشه آرزویش را داشته میرسد و چه دیدی، شاید آرس مثل او برای خودش فرقهای راه بیندازد.
کم پیش میآید که جرد لتو اجرایی استثنایی از خود به نمایش بگذارد و اجرایش در «آرس» هم چنگی به دل نمیزند. شاید اجرای پلاستیکی لتو، راهی برای ارتباط گرفتن با کاراکترش بوده است که با اینکه انسانیترین برنامهی گرید است، اما لتو تلاشی برای تصویر کشیدن آن نمیکند. در مقابل اجرای لتو که هیچ جان ندارد، گرتا لی مجبور شده هنر خود را حیف فیلمنامهای چون فیلمنامهی «ترون: آرس» کند. بازی لی از سر «آرس» هم زیادی است که برای اولین بار، تواناییاش بهعنوان قهرمان اکشن را به رخ میکشد. حضور جیلین اندرسن و جودی ترنر اسمیت هم مایهی خرسندی است که صرف حضورشان در هر فیلم و سریالی، بلااستثناء آنها را دیدنیتر میکند.
«ترون: آرس» ضعیفترین فیلم فرنچایز است

تصور فیلمنامهای بدتر از آنچه دیزنی در «ترون: آرس» تحویلمان داده کار دشواری است. البته میدانیم دیزنی دیگر روی بیننده حساب باز نمیکند؛ یعنی توقع ندارد شما تصویری را ببینید و خودتان بفهمید چه اتفاقی در حال وقوع است. در هر صحنه کاراکتری وجود دارد که دقیقا هر اتفاقی را که روی تصویر میافتد بیان میکند؛ گاهی بیشتر از یک بار. این را میتوانید از تعداد دفعاتی که کلمهی کد پایداری در فیلم تکرار میشود بفهمید.
هرگونه تلاشی برای اشارات فرامتنی هم به بیراهه میرود؛ آرس و آتنا به جز نامشان چه ربطی به خدایان یونانی پیدا میکنند؟ آیا آرس، هیولای فرانکنشتاینِ دیلینجر است یا آدمی برای حوای ایو کیم؟ خود فیلم هم نمیداند. اما نویسندگان این اشارات را در داستان گنجاندهاند تا طرفداران سینهچاک «ترون» را به نظریهپردازی و خوانش عمیقتر داستانی سطحی تشویق کنند.
«ترون: آرس» از تأثیرات مارولی دیگر بینصیب نبوده است؛ مثلا در تعقیبوگریز برنامهها با ایو و آرس، کل شهر به میدان مبارزهای تبدیل میشود که تا آخر، جز ویرانهای از آن باقی نمیماند؛ اما برای کسی مهم نیست که چه بر سر آدمهایی که این وسط گیر افتادهاند، میآید؛ یا فیلم پر شده از بازیگرانی که چندثانیه بیشتر حضور ندارند. بازگشت بیخاصیت جف بریجز بارزترین نمونهی آن است که عملاً فداکاری او در پایان «ترون: میراث» را بیاثر میکند. حتی معلوم نیست چرا کمرون موناهان را در فیلم گذاشتهاند تا در نقش برنامهای به نام کایس در کمتر از چندثانیه از داستان حذف شود.
تأثیر محسوس مارول را باری دیگر میتوانید در وجود صحنهی پس از تیتراژ ببینید. هر فیلمی به زمینهچینیهای پس از تیتراژ نیاز ندارد؛ مخصوصا فرنچایزی مثل «ترون» که با این روند دیزنی، معلوم نیست زنده باشیم تا قسمت بعدیاش را ببینیم. با این حال، در آخرین لحظات فیلم جولین دیلینجر برای فرار از دست پلیس، خود را به گرید میفرستد. در آنجا با دیسک هویتی قدیمی سارک (از فیلم ۱۹۸۲ «ترون») مواجه میشود و برای ثانیهای میبینیم دیلینجر لباس سارک را بر تن میکند.

سارک فقط یکی از اشارات و ارجاعات «آرس» به فرنچایز «ترون» است. این روزها استراتژی دیزنی با تمام بازسازیها و دنبالههایش شده مانور بر همین عناصر نوستالژیک و «ترون: آرس» هم از این نظر هیچ کم نمیگذارد. این ارجاعات آنقدر زیادند که نمیدانم از کجا شروع کنم؛ از کل سکانس بازگشت به گرید دهههشتادی و دیوار شکستهی زمین مسابقهی این گرید، یا وقتی که بیت، یار و یاور همیشگی فلین، به کمک آرس میآید، از پوستر «فلین زنده است» (Flynn Lives) در اتاق خواهر ایو، دیالوگهای تکرای (مثل «همهاش در مچ دست است»)، سطل زبالهای که ایو پس از فرار از آرس از آن سردرمیآورد و رویش نوشته شده «دومونت» (Dumont) و بسیاری چیزهای دیگر که اشاره به همهاشان در این مقال نمیگنجد.
این را نمیتوان نادیده گرفت که جرد لتو – که خودش ایدهی بازگشت به گرید قدیمی و برگرداندن کوین فلین را داده – و بسیاری دیگر که روی «ترون: آرس» کار کردهاند، طرفداران فرنچایز بودهاند و میخواستهاند با این ارجاعات دل طرفداران دیگر مثل خودشان را شاد کنند. اما از یک جایی به بعد تمام این ارجاعات بیشتر از آنکه ادای احترام باشند، به حقهای تبدیل میشوند تا نوستالژی ما را قلقلک دهند و با دوپامینهای کوتاهمدت سر ذوقمان بیاورند.
فقط موسیقی ناین اینچ نیلز فیلم را نجات میدهد

نهتنها فیلمنامهی «ترون: آرس»، که کارگردانی آن هم از فیلتر دیزنیِ پسامارول رد شده است. خواکیم رونینگ، کارگردان فیلم، دیدگاه خاصی برای «ترون: آرس» نداشته است؛ خلاف لیسبرگ (خالق «ترون») و کوزینسکی، که با دیدگاه هنری منحصربهفرد خود پا به میدان گذاشتند، رونینگ مثل آچارفرانسهی دیزنی است که هرجا لازم باشد کار را دست میگیرد؛ مثل وقتی که دنبالهی «ملفیسنت» (Maleficent) یا قسمت پنجم «دزدان دریایی کارائیب» را کارگردانی کرد. البته این چیزی از ارزشهای او به عنوان یک کارگردان کم نمیکند؛ اما باری به ارزش هنری فیلم هم اضافه نمیکند؛ مخصوصا که فیلمنامهی «ترون: آرس» راهی برای رستگاری نمیگذارد.
بهترین سکانسهای فیلم، سکانسهای اکشنی هستند که در آنها خبری از دیالوگ اکسپوزیشن نیست. «ترون: آرس» سنت اسلاف خود را ادامه داده و یکی از بهترین جلوههای ویژهی سال را ارائه میدهد. مخصوصا که ترکیب جلوههای ویژهی عملی و کامپیوتری آن یکپارچگی و هماهنگی فوقالعادهای دارد.
ترنت رزنز و اتیکوس راس بهطور ویژه در این صحنهها جادوی خود را پیاده کردهاند؛ البته این بار نه در قالب زوج هنری رزنر و راس، که تحت نام ناین اینچ نیلز. این تغییر را میتوانید در جایجای موسیقی متن «ترون: آرس» بشنوید که از تمام فیلمهایی که در کارنامهی همکاریهای بلندوبالایشان موسیقی متن آنها را ساختهاند، بیشتر به خودشان روی صحنههای کنسرت شباهت دارد. موسیقی NIN با ترکیب سینث دهههشتادی و المانهای Industrial، که خود رزنر به تثبیت آنها کمک کرده، اساسا فیلم را نجات میدهد؛ تاجایی که کارگردان «ترون: آرس» دیگر رونینگ نیست؛ ترنت رنز و اتیکوس راس هستند که با موسیقی خود، احساس و هدف هر صحنه را تعیین میکنند. ضرب موسیقی با ریتم هر صحنه تنظیم شده است و فیلمنامهی خلوت «آرس» را بهشدت ارتقاء میدهد.
- موسیقی متن NIN
- کارگردانی خوب سکانسهای تعقیب و گریز
- جلوههای ویژهی عملی و کامپیوتری باکیفیت
- اجرای خستهکنندهی جرد لتو
- دیالوگهای پر از اکسپوزیشن
- تکیه بر نوستالژی و ارجاعات بیش از حد به عناوین سابق
اگر از طرفداران پروپاقرص «ترون» هستید، زیروبم فرنچایز را میشناسید و با اشارات و ارجاعات مکرر به آنها حال میکنید، «ترون: آرس» مخصوص خودتان ساخته شده است. اما اگر فیلمنامهی بهشدت بد آن شما را از دیدن «آرس» منصرف کرده، باز پیشنهاد میکنم فیلم را ببینید؛ حتی اگر به عنوان یک موزیکویدیوی دوساعتهی NIN به آن نگاه کنید؛ فقط تا جای ممکن صدای فیلم را بالا ببرید!
شناسنامه فیلم «ترون: آرس» (Tron: Ares)
کارگردان: خواکیم رونینگ
نویسنده: جسی ویگوتو
بازیگران: جرد لتو، گرتا لی، اوان پیترز، جیلین اندرسن، جودی ترنر اسمیت، جف بریجز
محصول: ۲۰۲۵، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۴ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۵۳٪
خلاصه داستان: جولین دیلینجر، وارث کمپانی «دیلینجر»، در رقابت با شرکت «انکام»، در پی انتقال برنامهها و دادههای دیجیتالی «گرید» به دنیای واقعی است و تاحدودی در این امر موفق شده است؛ اما برنامهها نمیتوانند بیش از ۲۹دقیقه در این دنیا دوام بیاورند. ماندگاری آنها نیازمند دستیابی به کد بهخصوصی است که خواهر ایو کیم پیش از مرگ خود آن را یافته و دیلینجر حاضر است برای به دست آوردنش به هر امری متوسل شود…
منبع: دیجیکالا مگ
