نقد فیلم «چاقوکشی: بیدار شو مرد مرده»؛ هزارتوی ایمان، رستاخیز وجدان
کسی فکر نمیکرد کارگردان اپیزود «مگس» سریال «بریکینگ بد» بتواند دنیل کریگ را از دل فرنچایز جیمز باند بیرون کشیده و دوباره و دوباره او را در نقش کارآگاه بدنام، بنوا بلانک، به فیلمهای معمایی خود، «چاقوکشی» (Knives Out)، بیاورد؛ اما «تا سه نشه، بازی نشه» و رایان جانسن حسابی به بازی وفادار است. سومین قسمت از مجموعه فیلمهای معمایی «چاقوکشی»، «بیدار شو مرد مرده» (Wake Up Dead Man)، دوباره با رمزورازها و گروه بازیگران کاملا متفاوت بازگشته و با اینکه هوشمندی سابق را ندارد، اما با زیبایی و احساس، خود را در دل بینندگان جا میکند. در نقد فیلم «بیدار شو مرد مرده» به پروندهی تازه و تفاوت نگاه جانسن در این فیلم میپردازم که از همیشه شخصیتر است.
هشدار! در نقد فیلم «بیدار شو مرد مرده» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
نقد فیلم «بیدار شو مرد مرده»؛ معمای مرگ و معاد

رایان جانسن در «بیدار شو مرد مرده» با معما، مظنونین و رازهای کاملا تازه، این بار کشیش کاتولیک جوانی را در مرکزیت قرار داده که با ایمان و گذشتهی خود درگیر است. کشیش جاد (جاش اوکانر)، بوکسور سابق که پس از قتل رقیبش به کلیسایی کوچک در نیوانگلند فرستاده شده، بهسرعت خود را در سایهی سنگین اقتدار اسقف هیولاصفت، جفرسون ویکس (جاش برالین)، مییابد؛ مخصوصا که ویکس حلقهی محدودی از وفاداران خود را سفت و سخت چسبیده و به هیچ خارجی، از جمله پدر جاد، اجازهی ورود به این حلقه را نمیدهد. مخفیکاریهای اعضای کلیسا، که اگر با «چاقوکشی» آشنا باشید میدانید هیچکدام از آنها دقیقا همانطور که مینمایند نیستند، و داستانی از میلیونها دلار ارثیهای که بعد از درگذشت پدربزرگ ویکس، کشیش پرنتیس ویکس (جیمز فاکنر)، از او سلب شده، رمز و راز این کلیسای کوچک را پیچیدهتر میکند.
به سبک دو فیلم سابق، جانسن برای شخصیتهای متعدد داستان، سراغ بازیگران درجهیک هالیوودی رفته است؛ بازیگرانی که در «بیدار شو مرد مرده» از همیشه هم کاربلدترند؛ حتی اگر فیلمنامه نداند باید با وزنهی سنگین تواناییهای آنها چه کند. گلن کلوز منشی باتجربهی کلیساست که رازهای فراوانی دارد، اندرو اسکات نویسندهی خودشیفتهای که از نیویورک به نیوانگلند آمده تا منبع الهام کتاب تازهاش را پیدا کند، کری واشنگتن در نقش یک وکیل کارکشته و جرمی رنر در نقش دکتر محله برجسته میشوند، کیلی اسپینی یک نوازندهی معلول ویولنسل است که برای بهبود به ویکس پناه آورده و دریل مککورمک در لحظات محدودی که در داستان حضور دارد، نقش یوتیوبر جوانی را بازی میکند که با جاهطلبیهای فراوانش نگاهش را به افقهای پیشرو در سیاست معطوف کرده است.
متأسفانه، فیلمنامه نمیداند چطور از پتانسیل تمام این نامهای برجسته استفاده کند. خلاف فیلم قبل، «گلس آنین» (Glass Onion) که در آن تمام کاراکترها فرصت درخشش دارند، «بیدار شو مرد مرده» شخصیتهای فرعی را عملاً به نفع کشیش جاد کنار میگذارد. گلن کلوز به جز صحنهی پایانی، کار دیگری جز صلیببرخودکشیدن و زیرچشمی نگاهکردن ندارد. پس از افشای راز سای، دریل مککورمک عملاً از داستان کنار گذاشته میشود و انتخاب اندرو اسکات در نقش یک نیویورکی خودشیفته غیرقابل باور است.
در مقابل کاراکترهای فرعی نپخته، جانسن حسابی از جاش اوکانر کار کشیده که مثل آنا دِآرماس در «چاقوکشی» (۲۰۱۹)، تکیهگاه احساسی فیلم است. او از خوشبینی و آرمانگرایی، به سرخوردگی عمیق میرسد و تحت خشونت و ظلمهای ویکسِ برالین، با رنج عمیق یک مرد باایمان دست و پنجه نرم میکند. وقتی ویکس بهطرز ناگهانی و در قتلی بهظاهر غیرممکن کشته میشود، پلیس محلی (میلا کونیس) بهسرعت انگشت اتهام را به سمت جاد نشانه میگیرد که تمام مدارک، علیه او هستند. اما فرقهای هم که ویکس دور خود جمع کرده همه قدیس نیستند و رمز و رازهای خودشان را دارند؛ رازهایی که تنها یک نفر میتواند آنها را برملا کند.

اینجاست که بنوا بلانک، قهرمان محبوب فیلمهای «چاقوکشی» وارد میشود و دوتایی محشر خود را با جادِ اوکانر میسازد؛ دوتایی که شخصیتهای متضاد آنها، زوایای دید متفاوتی به معمای واحد داستان میآورد. در مقابل کشیش جاد، که با رابطهاش با ایمان و مسیح درگیر است، بنوا بلانک با بحران شخصی خود دست به گریبان است؛ بحرانی که کمتر به ایمان و اعتقاد ربط دارد و بیشتر به ناتوانی او در حل پرونده. بلانک، با تمام هوش سرشارش، برای اولین بار به ناتوانی خود در حل پرونده اذعان میکند.
با اینکه حضور بنوا بلانک در «بیدار شده مرد مرده» حتی از قسمتهای پیشین «چاقوکشی» هم کمرنگتر است، اما رایان جانسن در فیلم تازه بیش از همیشه به کیستی و کاراکتر بلانک نفوذ میکند. «بیدار شو مرد مرده» اولین باری است که بلانک را در قامت بلانک، و نه جیمز باندی با لهجهی جنوبی میبینیم که فراتر از فیلمنامهی جانسن، به همت کریگ برمیگردد که سال به سال اشتیاق پایانناپذیر خود را به نقش آورده و شخصیت را پویا و جذاب نگه داشته است؛ حتی شده با تغییرات ظاهری سبک مو و لباس. در «بیدار شو مرد مرده» بلاک برای اولین بار خودش را برای دیگری باز میکند؛ طی گفتگوهای کشیش جاد و بلانک به گذشته و اعتقادات کارآگاه پی میبریم، به دیدگاههای شخصیاش به دنیا، فارغ از معماهایی که در جریان است. در این گفتگوها قضاوتی وجود ندارد، یا بحث و آشکارسازی غافلگیرکنندهای؛ بلکه هردو شخصیت گوش میدهند و یکدیگر را با تمام تفاوتها میپذیرند.

فیلم جانسن از پرداختن به این مباحث سنگینتر، مثل پیچیدگیهای ایمان یا سوء استفاده از آن برای اهداف سیاسی و اجتماعی ابایی ندارد. البته اینها از اشارات فراتر نمیروند و با یک درام سراسر فلسفی یا دینی سروکار ندارید. «بیدار شو مرد مرده» با اینکه بیشک جدیترین فیلم فرنچایز است، اما به لطف کاراکتر بلانک، همچنان لحن کمدی خود را حفظ میکند؛ چه با کمدی فیزیکی و اسلپاستیک، چه با دیالوگهای هوشمندانه و شوخیهای شخصیتمحور. البته فیلم جانسن شاید هوشمندی آگاتا کریستی را در معماپردازی نداشته باشد، اما خوب میداند چطور با نگاهی طنز به مسائل تاریک ورود کند. این البته هنری است که جانسن در سریال «پوکر فیس» (Poker Face) به حد اعلاء میرساند.
جانسن در «بیدار شو مرد مرده» فراتر از پرداختن به احساسات شخصیتر خود و رابطهاش با دین، خدا و کلیسا، لحظات درخشان و البته ریسکی کم ندارد. مثل اینکه محبوبترین کاراکتر مجموعه، بنوا بلانک را حتی بیش از پیش به پشت صحنهی روایت رانده و افسار را به کشیش جادِ اوکانر سپرده تا مخاطب را در هزارتوی ایمان و وجدان هدایت کند. نتیجه، فیلمی است که با اینکه هوشمندی یا شور و هیجان فیلم اول را ندارد، اما داستانی صادق، صمیمی و سرگرمکننده ارائه میدهد؛ فارغ از اینکه رابطهی خودتان با ایمان چیست و کدام کاراکتر را مقصر یا بیگناه تلقی میکنید.
نتفلیکس باید بیشتر به فیلمهای «چاقوکشی» بها دهد

فیلمهای «چاقوکشی» هیچوقت به اندازهی «بیدار شو مرد مرده» زیبا نبودهاند. همیشه بخش بزرگی از اوجگیری احساسی فیلمهای «چاقوکشی» به صحنهپردازی آن بازگشته که در فیلم تازه با یک کلیسای باشکوه در میانهی جنگلی که انگار که از وسط داستانهای برادران گریم بیرون آمده، به اوج میرسد. معماری کلیسا و چشماندازهای اطراف آن، حال و هوای مرموز و افسانهای فیلم را تشدید میکنند و بازی با نور در پویاترین شکل ممکن، طبیعتِ مدام در تکاپو را به تصویر میکشد.
استیو یدلین، فیلمبردار فیلم و همکار همیشگی رایان جانسن، هر فریم را با خلاقیت و غنای بصری میآراید. استفادهی فیلم از نور، به ویژه پرتوهایی که به صحنههایی ساده، جلوهای قدسی میبخشند، نهفقط بنوا بلانک و ایمان او را به چالش میکشند، که شما را در احساسات و تأملات معنوی او غوطهور میکنند؛ ترکیبی عالی از حظ بصری و هدفمندی روایی. مشخصا، این ترکیببندیها تزئینی نیستند؛ بلکه یدلین و جانسن با استفاده از نور، فضا و صحنهپردازیها، حال و هوای داستان را در هر قاب تعیین میکنند. ارجاعتان میدهم به اولین گفتگوی بنوا بلانک و کشیش جاد در کلیسا که مدتهاست مانندش را در سینما ندیدهاید؛ چه رسد به یک فیلم نتفلیکس. در این صحنه پرتوهای گرم و درخشان خورشید از پنجره به جای خالی شمایل مسیح بر دیوار میتابد؛ اما وقتی بنوا بلانک سفرهی دلش را میگشاید و حرفهایی میزند که در محضر کلیسا کفرآمیز تلقی میشود، خورشید پشت ابر و کلیسا در سایه فرومیرود. سپس، در جریانی طبیعی ابرها کنار رفته و با بازگشت نور، گفتگوی این دو هم تلطیف میشود.
- فیلمبرداری و نورپردازی پویا
- تمرکز بر شخصیت خوشساخت کشیش جاد
- اجرای جاش اوکانر و دوتایی محشر او با دنیل کریگ
- گروه بازیگران توانمند مثل گلن کلوز، کری واشنگتن و کیلی اسپینی
- حفظ لحن کمدی داستان همزمان با پرداختن به مسائل سنگینتری چون ایمان
- فرمولیک بودن داستان
- پنهان کردن بیشازحد سرنخها از مخاطب
- استفادهی محدود از توانمندی بازیگران نقشهای فرعی
با وجود موفقیتهای پی در پی «چاقوکشی»، نتفلیکس انگار آن را جدی نمیگیرد؛ اکران سینمایی درست و درمانی هم به فیلمهای جانسن نمیدهد تا جایگاهش بهعنوان یک فرنچایز سینمایی خوب شناخته شود. با این حال، حتی اگر نتفلیکس به اندازهای که باید به فرنچایز «چاقوکشی» بها نمیدهد، فیلمهای رایان جانسن توانستهاند جایگاه خود را در ذهن و قلب ما تثبیت کنند؛ به ویژه شخصیت دنیل کریگ که پس از جیمز باند، دوباره میراثش با بنوا بلانک در اذهان ماندگار شده؛ کاراکتری کاملا اورجینال که از لهجهاش، تا اصطلاحاتی که به کار میبرد، در دایره لغاتمان جا خوش کردهاند.
«بیدار شو مرد مرده» همچنان به فرمول فیلمهای قبل وفادار است؛ شخصیتهای فراوان، خطوط داستانی پیچیده و افشاگریهای مدام و مثل همیشه، آنقدر اطلاعات و سرنخها را از بیننده پنهان میکند که نمیتوانید در حل پرونده با بلانک و جاد همراه شوید. برخی از معماها خیلی زود دست خود را رو میکنند؛ برخی دیگر راهحلی آنقدر تصادفی ارائه میدهند که بیشتر از تصمیمی تیزبینانه، به تقلب روایی در فیلمنامه میمانند. با این حال، اگر از طرفداران ژانر معمایی هستید، «بیدار شده مرد مرده» فرصتی زیبا از نظر بصری و تأملبرانگیز از نظر روایی فراهم میکند تا با اجرای اوکانر و کریگ، به قلب معمایی بهظاهر حلنشدنی قدم بگذارید.
شناسنامه فیلم «بیدار شو مرد مرده» (Wake Up Dead Man: A Knives Out Mystery)
کارگردان: رایان جانسن
نویسنده: رایان جانسن
بازیگران: دنیل کریگ، جاش اوکانر، گلن کلوز، جاش برالین، اندرو اسکات
محصول: ۲۰۲۵، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۳٪
خلاصه داستان: کشیش جاد جوان، آدمی درستکار و خوشنیت است که با گذشتهای خونین دست و پنجه نرم میکند. او که میخواهد این گذشته را پشت سر گذاشته و خودش و رابطهاش با خدا را ترمیم کند، به کار در کلیسای کوچکی گماشته میشود که منسینیور جفرسون ویکسِ خشن آن را هدایت میکند؛ یک اسقف خودشیفته که کلیسا را از پدربزرگش، کشیش پرنتیس ویکس، به ارث برده؛ اما ارث واقعی چنددهمیلیون دلاری که باید نصیب ویکس میشد، با مرگ پدربزرگش ناپدید شده و سالهاست که روان او را آزار میدهد. با مرگ ناگهانی ویکس و یک صحنهی قتل بهظاهر غیرممکن، پلیس محلی انگشت اتهام را به سمت کشیش جاد نشانه میگیرد که تمام شواهد علیه او عمل میکنند…
منبع: دیجیکالا مگ

