نقدها و نمرات فیلم «زن و بچه»؛ استقبال گرم از اثر جدید سعید روستایی (جشنواره کن ۲۰۲۵)

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۸ دقیقه
نقدهای فیلم زن و بچه سعید روستایی

سعید روستایی که سال 2022 با «برادران لیلا» برای نخل طلا رقابت کرده بود، امسال هم با اثر جدیدش، «زن و بچه» در این بخش حضور دارد؛ حالا اولین نقدهای این فیلم ایرانی پرسروصدا در دسترس قرار گرفته است.

«زن و بچه» که در بخش رقابتی جشنواره کن 2025 به نمایش درآمده، داستان زندگی آشفته‌ی مهناز (پریناز ایزدیار) را روایت می‌کند، زن بیوه‌ی 40 ساله‌ای که باید با چالش‌های پسر 13 ساله‌اش دست‌وپنجه نرم، شغل پرستاری‌اش را مدیریت و تکلیف خود با خواستگار جدیدش، حمید (پیمان معادی) را مشخص کند. وضعیت زمانی بدتر می‌شود که برای مهناز یک تراژی بزرگ رخ می‌دهد و زندگی‌اش برای همیشه دستخوش تغییر می‌شود.

نقدهای فیلم «زن و بچه» سعید روستایی

نقدهای فیلم «زن و بچه» سعید روستایی هنوز در سایت متاکریتیک ثبت نشده است. میانگین امتیاز آن در سایت راتن‌تومیتوز هم مشخص نشده اما 8 نقد دارد (6 نقد مثبت و 2 نقد منفی). پیتر دبروژ، منتقدِ سایت «ورایتی» از کسانی است که آن را دوست نداشته و به این نکته اشاره کرده که «فیلم بیش از حد ایرانی است و مخاطب خارجی با تماشای آن سردرگم می‌شود». اما دیگر منتقدان سرشناس، از جمله پیتر بردشاو (گاردین)، دیمون وایز (ددلاین) و چیس هاچینسون (درپ) فیلم را دوست داشته‌اند. تماشاگران زیادی هم فیلم را ندیده‌اند اما امتیاز آن در سایت آی‌ام‌دی‌بی فعلا 7.9 از 10 است.

گاردین – پیتر بردشاو

یک فیلم عجیب، غم‌انگیز و مالیخولیایی از سعید روستایی، کارگردان ایرانی که آخرین اثرش در جشنواره کن، درام خانوادگی «برادران لیلا» بود. داستان این فیلم درباره تصادفی بودن زندگی در تهران بزرگ است، یک پیچ‌وتاب ملودراماتیک از غم، خشم و درد که به دلیل توالی بحران‌ها، حال‌و‌هوای سریال‌های آبکی تلویزیونی (سوپ اپرا) را دارد. مانند «برادران لیلا»، این فیلم نیز درباره حق به جانبیِ مردان ایرانی است و اینکه چگونه یک مرد (هر چقدر هم ولگرد، بی‌خیال و با موقعیت اجتماعی پایین) می‌تواند به نحوی در بازار ازدواج بر یک زن برتری یابد.

پیمان معادی نقش حمید را بازی می‌کند، یک راننده آمبولانس میانسال جذاب که ازدواج نکردنش هر کسی را متعجب می‌کند، اما اکنون با مهناز (پریناز ایزدیار) نامزد است. مهناز بیوه و پرستار بیمارستان است و با خواهرش مهری (سها نیاستی) و مادرش (فرشته صدر عرفایی) و دو فرزندش زندگی می‌کند. پسر نوجوانش علی‌یار (سینا محبی) همیشه در مدرسه دردسرساز می‌شود و به شیوه‌ای آرام و متقاعدکننده مادرش را راضی می‌کند تا او و خواهر کوچک‌ترش ندا (آرشیدا درستکار) را ببخشد.

حمید دقیقا گزینه مناسبی برای ازدواج نیست، اما طوری رفتار می‌کند که گویی یک قدیس است. او اصرار دارد که وقتی والدینش [برای خواستگاری] می‌آیند، بچه‌ها در خانه نباشند و تمام وسایلشان پنهان شود، زیرا والدین همسر آینده‌اش از آن‌ها خبر ندارند و ممکن است مانع ازدواج شوند. مهناز، برخلاف میل باطنی، بچه‌ها را نزد پدر بداخلاق همسر مرحومش می‌گذارد. ملاقات با والدین حمید انجام می‌شود و حوادث وحشتناکی در پی دارد.

بازی خونسردانه‌ی معادی نشان می‌دهد که حمید چقدر شخصیت لغزنده‌ای است: عادت دارد برای شوخی‌های هوشمندانه‌اش مورد ستایش قرار گیرد، اما وقتی در مورد چیزی به چالش کشیده می‌شود، فریاد می‌زند و خودخواه می‌شود. او یک کلاهبرداری کوچک و کثیف را هم اداره می‌کند: به مردم اجازه می‌دهد با پرداخت پول، در آمبولانس‌هایی که استفاده نمی‌شوند، بخوابند. و نشانه‌ها حاکی از این است که حمید چشم‌چرانی می‌کند و هنوز به زنان دیگر نظر دارد.

26 فیلم ایرانی که در جشنواره‌های بین‌المللی درخشیدند

ورایتی – پیتر دبروژ

یکی از جذابیت‌های تماشای آنچه زمانی «فیلم‌های خارجی» می‌نامیدیم، کشف فیلمی از فرهنگی کاملا متفاوت و درک این واقعیت است که چقدر همه ما شبیه یکدیگر هستیم: نه رویاهای ما تفاوت چندانی دارند، و نه چیزهایی که ما را می‌خندانند یا به گریه می‌اندازند. اما همیشه خطر تجربه عکس آن وجود دارد، یعنی برخورد با داستانی که در آن هیچ‌چیز مطابقت ندارد و رفتارها آنقدر غیرمنطقی یا غیرقابل توضیح به نظر می‌رسند که گویی در حال تماشای داستان‌های علمی-تخیلی هستیم. فیلم «زن و بچه» سعید روستایی به من چنین حسی می‌دهد، حتی با اینکه [قصه‌اش] در یک کلان‌شهر مدرن اتفاق می‌افتد و اثر فیلمسازی است که آثارش نسبت به همکاران ایرانی‌اش، همیشه هالیوودی‌تر بوده.

از زمان مرگ همسرش، مهناز دو فرزند خود را به تنهایی بزرگ کرده است. همزمان در بیمارستان آن حوالی، شغل سخت پرستاری را انجام می‌دهد، جایی که با یک راننده آمبولانس به نام حمید (پیمان معادی، که در هر چهار فیلم روستایی بازی کرده است) معاشقه می‌کند. پسرش، علی‌یار (سینا محبی) شاید نوجوان باشد اما کمی شرور است و فهرست بلندبالای تخلفات او باعث می‌شود توسط مدیر مدرسه به مدت یک هفته تعلیق شود.

ایران قوانین و آداب و رسوم متفاوتی دارد، اما دقیقا مشخص نیست که از یک بیوه در موقعیت مهناز چه انتظاری می‌رود. آیا او باید از پدرشوهرش (حسن پورشیرازی) مراقبت کند، یا برعکس؟ آیا فشاری برای ازدواج مجدد وجود دارد، یا برنامه‌های مهناز برای ازدواج با حمید بحث‌برانگیز تلقی می‌شود؟ اگر این زوج ازدواج کنند و بلافاصله صاحب فرزند شوند (همانطور که حمید می‌خواهد)، چه بلایی سر فرزندان ازدواج اول مهناز خواهد آمد؟ غیرمعمول نیست که یک فرهنگ انتظارات خاصی در مورد چنین چیزهایی داشته باشد، اما وقتی یک فیلم نتواند آنها را روشن کند، می‌تواند گیج‌کننده باشد.

مهناز به جای اینکه برای اصلاح [رفتارهای] پسر نوجوانش کاری کند، او را لوس می‌کند و از کسانی که قصد تربیتش را دارند، ناراضی است. سپس اتفاق وحشتناکی برای علی‌یار می‌افتد، هرچند این پیچش داستانی آنقدر افراطی و غیرمنتظره رخ می‌دهد که به نظر می‌رسد فیلم وارد یک بُعد موازی شبیه به سریال‌های تلویزیونی آبکی شده است. مهناز قرار است مراسم نامزدی خود را جشن بگیرد، اما آماده نیست فرزندانش باخبر شوند، بنابراین آن‌ها را به پیرمرد (پدر شوهر سابقش) می‌سپارد. تصمیمی بد در فیلمی که کمتر تصمیم خوبی در آن دیده می‌شود.

روستایی «زن و بچه» را در قالب یک تراژدی به تصویر می‌کشد و نشان می‌دهد که چگونه هر کاری که مهناز برای بهتر کردن زندگی خانواده‌اش انجام می‌دهد، آن‌ها را در جهت مخالف سوق می‌دهد. رابطه با حمید شباهتی به یک داستان عاشقانه ندارد، اما زمانی که حمید با مهری (سها نیاستی)، خواهر بسیار جوان‌تر مهناز، آشنا می‌شود و در پیشنهاد خود تجدیدنظر می‌کند، به تلخی می‌گراید. روی کاغذ، می‌توان جامعه ایران را به خاطر فراهم نکردن شرایط برای فردی با جنسیت، سن و طبقه او مقصر دانست، اما مهناز هیچ قدرتی برای تغییر سیستم ندارد، بنابراین تنها می‌تواند به هر کسی که در دسترسش است حمله کند. به عبارت دیگر، اگر نمی‌توانید مرد (به معنای سیستم مردسالار) را به چالش بکشید، باید به همان مردانی اکتفا کنید که شما را سرکوب می‌کنند.

(خطر اسپویل داستان در این پاراگراف) پس از مرگ علی‌یار، مهناز از کوره در می‌رود، با ماشین خود به رئیس مدرسه، که او را در مدرسه تعلیق کرده بود، می‌کوبد. او نسبت به حمید، که از خانواده‌های بی‌خانمان برای خوابیدن در آمبولانسش پول می‌گرفت، کینه‌ به دل می‌گیرد و تهدید می‌کند که کسب و کار او را نابود خواهد کرد. و پس از کشف اینکه پدر شوهرش بدون اجازه‌ی او با کمربند علی‌یار را شلاق زده، وی را تقریبا به قتل می‌رساند. مهناز زن است، غرش او را بشنوید. با این حال، هیچ یک از اقداماتش کوچکترین منطقی ندارد، زیرا مردان هنوز دست بالا را دارند: آن‌ها می‌توانند شکایت کنند و حضانت او را سلب.

آنچه فیلم‌های قبلی روستایی را متمایز می‌کند، نحوه از بین بردن فاصله‌ی بین فرهنگ ایرانی و جهان غرب است. سبک او (با دوربین پویا، تدوین کارآمد و داستان‌سرایی) به فیلم‌های استودیویی آمریکایی بسیار نزدیک‌ است. این مسئله باید «زن و بچه» را قابل درک‌تر کند، اما چنین نیست. به جای ارتباط گرفتن، مخاطبان احتمالا احساس سردرگمی خواهند داشت.

ددلاین – دیمون وایز

«زن و بچه‌» در روزهای پایانیِ یکی از دوره‌های رضایت‌بخش جشنواره کن به نمایش درآمد و می‌تواند یکی از مدعیان جوایز باشد، زیرا که یک درام راضی‌کننده با محوریت یک زن میانسال است که برای بزرگ کردن دو فرزند در تهران امروزی تلاش می‌کند. این زن، مهناز (پریناز ایزدیار) است که در دو شیفت، پرستاری می‌کند، و وقتی برای اولین بار او را می‌بینیم، با حمید (پیمان معادی)، راننده آمبولانس، قرار ملاقات می‌گذارد. مهناز با مادر و خواهر کوچک‌ترش مهری (سها نیاستی) زندگی می‌کند که در بزرگ کردن دو فرزندش، ندا (آرشیدا درستکار) و برادر بزرگتر 13 ساله سرکش اما کاریزماتیکش، علی‌یار (سینا محبی) کمک می‌کنند.

حمید، مهناز را برای ازدواج تحت فشار قرار می‌دهد، که با توجه به اینکه دو سال است با هم در ارتباطند، کاملا منطقی به نظر می‌رسد. با این حال، مهناز این واقعیت را از ندا و علی‌یار پنهان کرده است. سرانجام، این زوج، تاریخی را برای مراسم نامزدی در آپارتمان مهناز تعیین می‌کنند، به شرطی که او تمام شواهد مربوط به فرزندانش را از والدین و خواهر حمید، که از روستایشان به تهران بزرگ سفر می‌کنند، پنهان کند. مهناز بی‌میل است («اونا خلاصه می‌فهمند که من دو بچه دارم»)، اما حمید به خواست خود می‌رسد، و مهناز فرزندانش را می‌‎فرستد تا با پدر همسر مرحومش (حسن پورشیرازی) بمانند.

اما مسیر عشق هموار نیست، و حمید 48 ساله در دورهمی خانوادگی عجیب رفتار می‌کند. او که باید فقط به مهناز 40 ساله نگاه کند، به مهری 25 ساله خیره می‌شود. پس از آن، حمید شروع به نادیده گرفتن مهناز می‌کند، و وقتی مهناز با مادر او تلفنی حرف می‌زند، مادرِ حمید حقیقت وحشتناک را فاش می‌کند: اینکه حمید در مورد مهناز دچار تردید شده و ترجیح می‌دهد با مهری ازدواج کند.

نقطه برجسته فیلم، ایزدیار است که چشمان بزرگ و تیره‌اش باارزش‌ترین دارایی فیلم هستند و تغییرات ناگهانی و غیرمنتظره او شگفت‌انگیز است. اما همه بازیگران فیلم عالی هستند، به ویژه معادی که با آسانی از پرنس چارمینگ به یک شرور ماکیاولی تبدیل می‌شود. با این حال، فیلم متعلق به روستایی است، کسی که سبکی پرکنش او را عادت نداریم از سینمای ایران ببینیم؛ هرج‌ومرجی از زوم‌های سریع و ترکینگ شات که به فیلم ظاهری بسیار زیبا و فریبنده می‌بخشد. او همچنین می‌تواند نکات ظریف و حساس را به خوبی به تصویر بکشد، و پایان آرام و ویرانگر فیلم، یکی از غافل‌گیرکننده‌ترین پیچش‌های داستانی جشنواره کن امسال است.

منبع: screendaily

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۲ دیدگاه
  1. سامیار

    عذر می خوام فیلم کلی نقد منفی و بیشتر متوسط داشته و رده های پایین جدول است
    چطور میگید استقبال گرم؟
    تشویق هم که مگالو پلیس و جوکر دو هم تشویق شدند.

    1. علی

      کاملاً موافقم. بعد از دو فیلم آلفا و ادینگتون، بدترین فیلم جشنواره کن بوده. اون تشویق ها همشون الکی و شعاری‌ان! زن و بچه افتضاحه. برادران لیلا هم فیلم مزخرفی بود اما چون خیلی رک جامعه رو نشون میده و تا خرخره سیاه‌نمایی میکنه میگن فیلم خوب. دیگه واقعاً شورش دراومده

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X