از فواید احساس کوچک بودن
چند وقت پیش صبح اول وقت در حال مرور سایتهای خبری علمی بودم که تیتری جالب نظرم را جلب کرد. تیتر مقاله این بود: «فواید جالب احساس بزرگ نبودن». در مقاله اینطور آمده بود که وقتی احساس میکنیم جهان خیلی بزرگ است و ما موجودات مهم و خاصی نیستیم، فروتن میشویم. مقالهای که اصل آن را میتوانید در این لینک بخوانید، دربارهی «روانشناسی شگفتی» صحبت میکند. یعنی اینکه وقتی مثلا به نوک یک قله میروید و به چشمانداز کوهستان مینگرید، زیر آسمان شب میروید و پهنهی ستارگان را تماشا میکنید یا اینکه به ساحل دریا میروید وسعت آن را میبینید، شگفتزده میشوید و فکر میکنید چقدر در برابر این عظمت کوچک هستید. احتمالا اگر بدانید کرهی زمین مثل ذرهی شنی ریز کف اقیانوسی به غایت بزرگ است و انسان که روی آن زندگی میکند، موجودی فوقالعاده کوچک است که وجود یا عدم وجود او اصلا فرقی برای جهان ندارد، شگفتی شما بیشتر میشود. بدین ترتیب ممکن است متواضعانهتر زندگی کنید. البته به طور کلی میزان این احساس به شخصیت و موقعیت افراد بستگی زیادی دارد.
در تحقیقی که نویسندگان این مقاله انجام دادهاند، به گروهی از آزمایششوندگان فیلمهایی از مستندهای طبیعت با نماهای خیره کنندهی کوهستان، چشماندازهای گستردهی طبیعی و پهنهی ستارگان آسمان شب نمایش داده میشود. به گروهی دیگر هم فیلمهای کمدی و سریالهای طنز نشان میدهند. سپس از آزمایش شوندگان میخواهند در یک بازی که جایزهاش مقداری پول است، شرکت کنند. آنهایی که فیلمهای شگفتآور طبیعت را دیده بودند، به طور کلی منصفانهتر بازی میکردند و احساس میکردند که بازی آنها خیلی مهم نیست.
همانطور که گفتم، اینکه با دیدن این تصاویر یا شنیدن یک سری واقعیتهای شگفتانگیز دربارهی بزرگی جهان شگفتزده و سپس فروتن شویم، بستگی زیادی به شخصیت و موقعیت ما دارد. با این حال احتمالا کسانی که اهل کوهنوردی، طبیعتگردی، ستارهشناسی و در کل نگریستن به جهان از زاویهی دید کلیتر هستند، بیشتر چنین حسی دارند. البته نمیگویم که این احساس ارزشمند یا غیر ارزشمند است، با این حال خود اینکه فکر کنیم چرا با شگفتزده شدن از بزرگی جهان، احساس کوچک بودن میکنیم هم جالب است.
عکسی که در بالا استفاده شده، کهکشان گرداب را نشان میدهد. کهکشانی مثل راهشیری خودمان که در فاصلهی ۲۳ میلیون سال نوری از ما قرار گرفته و جزیرهای متشکل از میلیاردها ستاره است. با دیدن این عکس، احساس شگفتی میکنید؟
فوق العاده
بعدش هم اینکه لینک مقاله رو گذاشتید خیلی عالی تر بود
اینکار یعنی احترام به شعور خواننده
همیشه لینک باشه عالی ِ
تشکر
اول ازه مه سپاس از حسن انتخابتون
بسیار بسیار عالی
آدم با فهمیدن اینچیزا سخته براش که فکر کنه تنها مخلوق این هستی ِ !!
واقا عالی بود
خیلی برام عجیبه که با وجود این عظمت و نظم چطور بعضی ها به وجود خدا اعتقادی ندارن!!!
وای آقا مهدی مطالبت فوق العاده ان، من که شخصا خیلی خوشم میاد از این مباحث خصوصا اون هایی که چاشنی علمیش یکم بیشتره
ممنون
به دوستانی که علاقمند هستند پیشنهاد میکنم سریالهای مستند زیر رو ببینند:
Cosmos A Space Time Odyssey
و
Stephen Hawkings Universe
و
Through the Wormhole
عجب مطلب باحالی بود ایول دستت درد نکنه که اینو گذاشتی. واقعا منم میگم دنیا در مقابل اونا هیچیه. عظمت خدارو ببین واقعا شکفت آوره. یعنی انقدر ما کوچیکیم باورم نمیشه. آدم فک میکنه دیوونه میشه.
مقالتون فوق العاده بود:)
با دیدن این عکس پی میبرم که حتما به غیر از ما کسانی دیگه ای هم در کهکشان و سیارات دیگه هستند و این فکر باعث شکافی در بی نهایت بودن گیتی است:)
منم همیشه به این مسئله فکر میکنم
موضوعی که آقای مومن زاده در بالا به آن پرداخته اند، در واقع اشاره به یک تئوری فلسفی بسیار مهم در قرن ۱۸ اروپا دارد که نام آن “تعالی” یا “sublime” است.به طور خلاصه، هرچند ممکن است در چنین تجاربی که وقتی فرد خود را در برابر شیئی بسیار وسیع یا بسیار عظیم میبیند احساس ضعف، ناتوانی و به قول نویسنده مقاله “کوچک بودن” کند، اما از دیدگاه فیلسوف آلمانی دوره “روشنفکری” یعنی کانت (Kant) این احساس به سرعت جای خود را به یک احساس غرورآمیز و مسرت بخش درونی میدهد که حاصل از “قوه تعقل” آن فرد است، قوه تعقلی که بر پایه اصول اخلاقی بوده و انسان را از هر چیز غیر از انسان بالاتر دانسته-یا به عبارت دیگر “تعالی میبخشد.” این تئوری به اصطلاح روشنفکرانه، چنانچه تاریخ این دویست سیصد سال اخیر نشان داد، چندان هم روشنفکرانه نبود به این دلیل که این نوع تعالیتا حد زیادی باعث “تکبر و خود برتر بینی مرد سفید پوست متمدن و متفکر غربی” شد که عواقب آن شد ۱- برهم زدن اکوسیستم و دخالتهای نابجای انسان در طبیعت به اسم پیشرفت و تکنولوژی ۲- استعمار کشورهای آسیایی و آفریقایی به اسم تمدن سازی.
برای اطلاعات بیشتر عزیزان میتوانند به این دو منبع مراجعه کنند:
” Toward an Ecological Sublime”
و
Ambiguous Subjects:Dissolution and Metamorphosis in the Postmodern Subject
احسنت به حسن انتخاب شما.
از این دست مقالات که آدمو به فکر وادار میکنه بیشتر بذارید.ممنون
کاملا
🙂
ای در میان جانم و جان از تو بی خبر
وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر
چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان
در جان و در دلی دل و جان از تو بی خبر
ای عقل پیر و بخت جوان گرد راه تو
پیر از تو بی نشان و جوان از تو بی خبر
نقش تو در خیال و خیال از تو بی نصیب
نام تو بر زبان و زبان از تو بی خبر
از تو خبر به نام و نشان است خلق را
وآنگه همه به نام و نشان از تو بی خبر
جویندگان گوهر دریای کنه تو
در وادی یقین و گمان از تو بی خبر
چون بی خبر بود مگس از پر جبرئیل
از تو خبر دهند و چنان از تو بی خبر
شرح و بیان تو چه کنم زانکه تا ابد
شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی خبر
عطار اگرچه نعرهٔ عشق تو میزند
هستند جمله نعرهزنان از تو بی خبر
مطلب فوق العاده عالی بود , واقعا هم لذت بردم هم به فکر فرو رفتم…
ممنونم
عالی بود
به نکته خیلی جالبی اشاره کردی که میتونه تو انتخاب دوست هم مفید باشه !!.
تشکر
در جواب سوال آخر متن : آره 🙂