بازیهای ویدیویی خود خود زندگیاند
یک کامپیوتر قدیمی با کیس افقی و فلاپی دیسک. ماجرای بازی کردن من به آن زمان میرسد. نگرانی پدر و مادرم از اینکه چشمهام ضعیف میشوند؛ از اینکه درست و حسابی درس نمیخوانم؛ از اینکه مثل سایر هم سن و سالهایام توی خیابان مشغول بازی با بچههای همسایه نیستم… من اما با عطشی تمام نشدنی برای بازیها. در بیداری بازی، در خواب رویای بازی. بازیهای ویدیویی.
میدانید دربارهی ما چه میگویند؟ میگویند نسلی که با بازی و گیم بار آمده و طعم بازی توی کوچه و فوتبال با بچههای همسایه را نچشید. میگویند کامپیوترها تفریحهای کودکانه را از بین بردند و آدم بزرگهایی بارآوردند که منزویاند و آنطور که باید کودکی نکردهاند. اگر سنی ازت گذشته باشد اما نتوانی و نخواهی افسون بازیهای ویدیویی را رها کنی هم از نیش و کنایهها در امان نیستی. به بی مسئولیتی و رفتارهای کودکانه محکومی.
راستش من در برابر همهی این حرفها همیشه متحیر از خودم سوال کردم چطور کسانی که بازیهای ویدیویی را درست و حسابی تجربه نکردهاند به خودشان جسارت قضاوت در این مورد را میدهند؟ اول باید تجربهاش کنید تا بدانید بچهها و بزرگترها در این جهان غریب دنبال چه میگردند. پیش از آنکه بازی کنید تقریبا هیچ از این جهان نمیدانید. چیزی نمیدانید از اتزیو آودیتوره در فلورانس دوران رنسانس. از تامی انجلو در آمریکای دههی سی و باندهای مافیاییاش. از نوادا، کالیفرنیا و آریزونای نابود شده در جهان پسا آخرالزمانی فالآوت و از تلخی و بیرحمی یک قاتل حرفهای، مامور 47… خلاصه بگویم کسی که این جهان را تجربه نکرده اصلا نمیداند داریم دربارهی چه حرف میزنیم. از آن تخیل جاری در این جهان؛ از داستانهایی که برای بازیها نوشته میشوند اما به اندازهی فیلمنامههای بهترین فیلمهای سینمایی جزییات دارند. همهی اینها با یک تفاوت: «گیمر میتواند این جهان را بیافریند.»

گیمر میتواند قصه را به انتخاب خودش خلق کند. یک فیلم سینمایی که بخشی از کارگردانی آن به شما واگذار شده. همهی اینها اما که چه؟ برای اینکه بگویم وقتی یک نفر محو و خیرهی مانیتور و تلویزیون است و غرق در یک بازی ویدیویی، نباید گمان کرد مشغول یک تفریح بچهگانه و پوچ است. ما دوران کودکیمان را با تخیل گذراندیم. تخیل یک جهان دیگر. جهانی که در آن میتوان گسترهی وسیعی از تاریخ را تجربه کرد. میتوان در بدن آدمهای مختلف رفت. در پوست قهرمانهای شکستناپذیر و گاهی حتی ضد قهرمانهای خاکستری و از پیش شکستخورده. این جهان، آدمهای خودش را آفریده. شاید این آدمها در دورهای از زندگیشان خانه و اتاق و جهان تخیل را به خیابان ترجیح داده باشند، اما جادوی بازی از آنها آدمهای بخصوصی ساخته. آدمهایی که همیشه رویای جهانی دیگر را دارند. رویای چیزی متفاوت با واقعیت و وضع موجود.
مدتها میگفتند سینما بازتاب زندگی است. ژانلوک گدار، کارگردان مشهور سینمای فرانسه برای آنکه نشان بدهد سینما تا چه پایه خود خود زندگی است یک بار با سر و ته کردن این جمله گفته بود زندگی بازتاب سینماست. حال بگذارید بگوییم این بازیهای ویدیویی نیستند که بازتابی از جهان واقعیاند. این جهان واقعی است که بازتاب بازیهای ویدیویی است. بازیهای ویدیویی خود خود زندگیاند.
واقعا ممنون بابت مقاله ،نویسنده عزیز واقعا با خوندن این مقاله فهمیدم ک فقط من این طور نیستم ک توی ۲تا جهان سیر میکنم واقعا درک میکنم شمارو
ادم ها ۲دسته اند :گیمر ، مردم معمولی
هرکی گیمره لایک کنه،✋????????
جالبه من گیمر نیستم ولی تک تک کلماتت رو حس کردم لایک نویسنده <3 مطالب خیلی جالبی میذاری جناب دلخموش بقول بچه های اونور Keep it up
جدا که اشکمو در اوردی………
حرف دل ما هارو زدی…………..
همه ی ما هایی که بادیدن تریلر یه بازی جدید قلبمون میلرزه…….
الحق که همینه. یادش به خیر اون زمان هایی که تا از مدرسه می اومدم، تلپ می شدم پای کامپیوتر و اصلن نمی فهمیدم کی شب شد. به خاطر بازی، با خانواده غذا نمی خوردم و غذای توی سینی، یه گوشه ی اتاق یخ می کرد تا چند ساعت بعد که می فهمیدم انگار باید غذا می خوردم. نصف روز رو بازی می کردم، نصف دیگه اش هم مشغول هر کاری بودم، توی فکر این بودم که اون مرحله ی بازی رو چه جوری باید بگذرونم.
یادش به خیر که یه روزه می تونستم بعضی بازی ها رو تموم کنم. بازی های نامناسب سنم بازی می کردم؛ مثل GTA، اون هم در حالی که هنوز ۸ سالم هم نشده بود. چه حالی می داد وقتی مافیا بازی می کردم. انگار که توی خود بازی یا بهتر بگم، انگار توی همون دوره ی زمانی توی آمریکا بودم. توی مدرسه هم برای دوست هام که هیچی از این چیزها حالی شون نمی شد، کلی تعریف می کردم.
عجب دورانی بود. حیف که دیگه وقتی برای بازی کردن ندارم. فقط کارم شده اینکه نقد بازی ها رو بخونم یا تریلر بازی های جدید رو نگاه کنم و آه حسرت بکشم…
ممنون از یادداشت خوبتون.
کاش مردم جامعه ی ما به سطحی از سواد علمی(نه اطلاعات عمومی) برسن که با این همه اظهار نظر های احمقانه(!)مواجه نباشیم.(نه تنها در موضوع ویدیو گیم)
بیشتر افرادی که اینچنین اظهار نظر می کنن (و دیگران هم تاییدشان می کنند)سوادی در این زمینه ندارند و تنها با اطلاعاتی سطحی شروع به ارائه ی دکترین های مختلف میکنند و خودشون رو دکترینین هم میدونن. (میدونید کیا رو میگم دگ؟! D:)
ی نکته دگ:۳۸ درصد گیمر های امریکایی بالای ۴۰ سال سن دارن.
شما فکر کنم خود خود منی!
وقتی بچه بودم واسه بازی کردن بیرون نرفتم
وقتی یکم بزرکتر شدم شبا از خواب بیدار شدم بازی کردم
وقتی بازم بزرکتر شدم بین دوستام دنبال رقیب میگشتم واسه ارضای حس رقابت طلبیم تو بازی های رقابتی
همینطور که سنم بالا تر رفت وقتی بازی رو نهایت سختی تموم کردم فهمیدم میتونم با تلاش به خواسته هام برسم و از شکست نترسیدم
وقتی به اوایل جوانی رسیدم بعد از دبیرستان تصمیم گرفتم از راه علاقم درامد داشته باشم پس یه کلوپ خیلی ساده و کوچیک باز کردم
طولی نکشید که با پولی که ازش دراوردم هر روز توسعش دادم
تبدیلش کردم به یکی از بزرگترین و پیشرفته ترین کلوپ بازی ایران با درامد خیلی بالا اونجا بود که فهمیدم عشق به کار ینی چی
وقتی امتیاز کلوپو واگذار کردم تصمیم گرفتم به کاری که علاقه دارم ادامه بدم پس هنوزم با اینکه مدیر فروش یه شرکت بزرگم هر روز بازی میکنم
بعضی وقتا که بعضی از مدیران بلند پایه ازم میپرسن آخر هفته چطور بود از بازی که کردم براشون تعریف میکنم باورشون نمیشه ولی من از لذت وصف ناپذیر بازی کردن براشون میگم،همسرم هم بعضی وقتا هم بازیم میشه و مشکلی نداره اگه ساعتی از روز به بازی بپردازم
اره دوستان من نتنها بازی برام مشکلی پیش نیاورد بلکه فکر میکنم تمام موفقیت زندگیم از علاقه به بازیه
آدما ۲دسته اند:اونایی که بازی میکنن و اونایی که نمیکنن
پس آقا اسماعیل موافقم بازی خود خود زندگیه
دقیقا منم برنامه ایندم همینه ک از راه گیم به زندگیم برسم چون از ۵سالگیم تا الان ک ۱۶ سالمه گیمر بدون بهترین راه زندگی
Im a gamer and proud of it
اینارو باید به پدر ومادرها گفت:که با هرگونه بازی کردن ما مخالف اند ومیگن باعث لطمه خوردن به درست بشه بهشون هم که میگی کنسول بازی میخوای میگن مگه هنوز بچه ای اون واسه بچه هاست به نظر من ادم در هر سنی میتونه بازی کنه و لذت ببره . بعضی از فواید بازی کردن :
جلوگیری از افسردگی
کمک به تسریع بهبودی در بیماری ها
شادی
و…
جسارتا این فواید رو شما از کجا پیدا کردید؟ مبنای تحقیقاتی و علمی داره؟ من که کلا از بعضی مقاله های دیجی حس میکنم داره راه اشتباهی رو میره. امیدوارم که اشتباه کنم
۱۰۰%موافقم تازه گیمرا بی ازار ترین قشر ادمان
حرف دلمو زدی لایک داری
با اینکه گرفتار زندگی شدم اما هنوزم بازی میکنم و حس خیلی خوبی دارم و تا اخر عمرم هم هر زمانی بتونم بازی میکنم و لذتشو میبرم .
زمان هایی که WOW بازی میکردم یا زمانی کهUncharted 2 اومده بود شب ها هم خواب بازی رو میدیدم… دنیای بزرگ wow عین واقعیت برام قابل درک بود… همیشه میشستیم با چنتا از دوستای گیمرمون درباره بازی ها صحبت میکردیم و چه لذت ها که نبردیم… و چه پول هایی که خرجش نکردیم :d
با سلام
متن شما اصلاً علمی نیست. من خودم از گیمرهای حرفه ای بودم. از کنسول سگا، میکرو، پلی استیشن گرفته تا نهایتاً با کامپیوتر. بازی نبود که از دستم بره. از بازی مافیا و جنگهای صلیبی با دوبله فارسی گرفته تا کال آف دیوتی و PES و تایمب رایدر و اساسین کریدو … . الآن۶ تا ۷ سالی میشه که بازی نمیکنم ولی از بازیهای جدید هم خیلی دور نبودم. حداقل اخبارش رو پیگیری میکنم. به گذشته ام که نگاه میکنم درسته خاطرات خوش دوران بازی ها رو به یادم میارم. ۱ با از ۸ صبح تا ۸ عصر نشستیم با داداشم و فقط بازی کردیم. یادش بخیر. خلاصه … اینکه بازی های ویدئویی خود خود زندگی اند و آفرینش خلاقیت و آفرینش داستان و اینجور حرفها به نظر من از روی تعصب شماست. هیچ منطقی نداره. بازی ویدئویی صرفاً سرگرمیه. واسه من که این نتایج رو نداشت. به نظر من از سرگرمیهای مدرن باید در حد خودش استفاده کرد. نباید غرق در آن شد و نباید هم کلاً ازش بد گفت. بد نیست بازی ویدئویی هم بکنیم ولی فقط به این خاطر که یه سرگرمیه و از دنیای سرگرمی دوستان خودت باخبر باشی. تو همه موارد دیگر هم اینجوریه. فیلم و اینترنت و تلگرام و … . اگر برگردم به گذشته، بازی ویدئویی رو کنار نمیذارم ولی وقتش رو خیلی کمتر میکنم و در عوضش وقتم رو روی یادگیری هنر و ورزش میگذارم.
من خودم اهل گیم بودم و اهالی آن رو خوب میشناسم. اصلاً هیچ منظقی نیست که اینطوری ازش دفاع کنی. واقعاً گیم خود خود زندگیست؟؟؟
موفق باشید
سلام لطفا فواید گیم و بازی کردن را برو تحقیق کن بعد اینطوری کامنت بنویس
باتشکر فراوان
محمد امین شما اول با دنیای بیرون آشنا شدی بعد وارد دنیای گیم شدی در حالی که ما قبل از بیرون.گیم رو شناختیم.و این که مگه قرار بود متن علمی باشه؟هیچ جای مطلب که گفته نشده این متن علمی ه این متن توصیفی ه از زندگی در اون دنیا از زبان کسی که اونجا زندگی کرده.
میگن تا چیزی رو از دست ندی ارزشش رو نمیفهمی.ماجرای منه با بازی
کل دوران کودکی با بازی ویدئویی گذشته.از کنسول های قدیمی بگیر تا pcتا این که مجبور شدم همشون رو طی یک ساعت جمع کنم . از اون موقع تاحالا چهار ساله که تو دنیای غریبه ی بیرون گیر افتادم.
اونایی به بازی ایراد میگیرن باید با افرادی مثل من حرف بزنن و مجبور به تجربه ی حس غریبگی در دنیا بشن.
(البته گیمر نیستم یا حداقل به خودم اجازه نمیدم که بگم گیمرم.)
بسیار عالی بود. لذت بردم.
دمت گرم
من وقتی skyrim بازی کنه بعد حین راه رفتن تو اون جنگلتش آرزو می کردم ای کاش اون دنیا واقعی بود ای کاش کل مشکل و ترسم فقط سوز سرما اون جنگلها بود
شاید با شنیدن موسیقی اون لحظه گریه ام هم گرفته
بله …
و تو چه دانی که عشق چیست؟؟؟
آخ آخ آخ، داداش حرف دلمو منو زدی، ساعت ها و ساعت ها توی دنیای Skyrim گم میشدم، کوهستان و جنگل و…
همیشه با اکراه از دنیای بازی میومدم بیرون
حرف دل ما رو زدید !
من دقیقا به یاد دارم زمان هایی رو که یه تلویزیون ۱۴یا۲۱ اینچ بود، من و دوست یا داداش و آجی کنار هم یه گوشه مینشستیم و وارد دنیای عجیب میشدیم و هر لحظه اش چقدررررر شیرین می گذشت.به یاد دارم زمان هایی که مورتال کامبت بازی میکردیم و یه حس عجیب و مخفی ای داشت، یا مثلا بازی هایی با آهنگ های خیلی خاص مثل کسل وانیا سمفونی، یا بازی هایی که فقط میخندیدیم مثل کرش بش، عشق میکردیم از هر لحظه اش…
من دقیقا بچه ای بودم که کمتر بازی های کوچه و اینها میرفتم، ولی اونقدر این بازی ها واسم شیرین بودند و بهم خوش میگذشت… یاد زمان هایی افتادم که بخاطر نمره ی پایین ممکن بود خبری از سگا نباشه، یاد زمان هایی افتادم که کد های تقلب رو بزووور پیدا میکردیم یادمه یک دفترچه ی نارنجی رنگ از مورتال کامبت سگا داشتم…. یاد اون زمان ها که میفتم،… یادش بخیر 🙂 به من که خوش گذشت، دوستان کمی داشتم و همون چنتا هم باهمدیگه کنار هم میشنستیم و سگا و میکرو و پلی استیشن میزدیم… برخی مواقع غرق در داستان بازی میشدیم، برخی مواقع هم کنجکاویه عجیبی برای تمام کردنشون داشتیم…
برای من که شیرین گذشت… گفتن کور میشی،گفتن تلویزیون میسوزه،گفتن خنگ میشی، آخر سر هم نه کور شدیم نه تلویزیون سوخت،مدرک لیسانسمون هم گرفتیم 🙂 با این تفاوت که هزاران ساعت تخیل و داستان،همراه با خودمون داریم 🙂
یادش بخیر…
البته من به شخصه با آتاری دوبار لامپ تلویزیون رو سوزوندم. که عواقب اون و ترس بابا از سوختن تلویزیون تا پلی استیشن ادامه داشت.
دمت گرم گل گفتی راضیم ازت .
دقیقاااا
این متن عالی بود (چیزی نمیدانید از اتزیو آودیتوره در فلورانس دوران رنسانس. از تامی انجلو در آمریکای دههی سی و باندهای مافیاییاش …)
حرف دل همه گیمیر ها …
چیزی نمیدونید از اتزیو در ونیز :پل های رو اب ،قایق هاش و …
از لئوناردو داوینچی و بقیه ….
مرسی از پست جالب تون
کاملا موافقم!
عالی
اولین تاثیر بازی آزاد کردن ذهنه
یادگیری تجربی طراحی و شاهکارهای هنری و صنعتی بزرگترین نابغه های دنیاست
و اتفاقا تاثیر شدیدی در یادگیری داره
این حرف برو به پدر و مادر ها بگو
😉
اگر امکانش بود که با بازی کردن حرفه ای در ایران مثل سایر کشورها درآمد هم کسب کرد، خیلی از ما از شر کنایههای اطرافیان خلاص بودیم…
دقیقا , یه عده ای کثیری از گیمر ها و غیر گیمر ها فقط از طریق استریم کردن بازیشون رو YouTube انقدری درآمد دارن که به روز ترین سخت افزار ها و یه زندگی راحت دارن برا خودشون ,به گیمر ها بها داده میشه , میرن تو مسابقات بین المللی شرکت میکنن و اسپانسر های خاص خودشونو دارن , حالا ما تو ایران میخوایم بازی کنیم بصورت حرفه ای کلی حرف و مسخره کردن پشتشه , هیچ کس هم جدی نمیگیره 😐
بازی های ویدیویی یکی از بهترین تجربه هایی هست که یه انسان میتونه داشته باشه ,مخصوصا که با اومدن هدست واقعیت مجازی دنیای بازی به یه مرحله دیگه ای رفته , هر کسی که بازی کردن رو کار بیهوده ای میدونه واقعا یه حسی تو درونش مرده , خودم با اینکه بازی های خیلی زیادی رو انجام دادم از ps1 تا ps4 و کامپیوتر , هنوزم وقتی سری Silent hill رو بازی میکنم یه حسی به من دست میده که هیچ چیز دیگه ای باعث نمیشه اون حس رو تجربه کنم ,واقعا ما باید از کسایی که باعث شدن صنعت گیم از کنسول های ۸ بیتی تا اینجا رسیده تشکر کنیم که باعث شدن همچین تجربه فوق العاده ای رو تجربه کنیم, کار هایی که انسان تو هیچ جایی نمیتونه انجام بده رو میتونه تو بازی های ویدیویی انجام بده که همین خودش یکی از دلایل بیهوده نبودن بازی های ویدیویی هست.