نقد فیلم پلتفرم؛ در نکوهش جامعه‌ی معاصر انسانی

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه
نقد فیلم پلتفرم
در نقد فیلم پلتفرم خطر لو رفتن داستان وجود دارد.

فیلم «پلتفرم» محصول شبکه‌ی نتفلیکس ناگهان فضای اینترنت را به تسخیر خودش درآورد. این روزها تقریبا همه در فضای مجازی از تجربه‌ی دیدن «پلتفرم» می‌نویسند. جدا از این که نتفلیکس حالا با محصولات اریجینال سینمایی هم توانسته اسم و رسمی برای خودش پیدا کند، این فیلم اسپانیایی با ساختاری متفاوت به مفهومی می‌پردازد که خیلی‌ها را مجذوب خودش کرده است.

این اولین فیلم بلند گالدر گازتلو اوروتیا، کارگردان اسپانیایی است و به لحاظ ایده و میزانسنی که داستان در آن اتفاق می‌افتد جالب توجه است. فیلمی با مدت زمان مناسب یک ساعت و نیم که همه‌ی قصه‌اش در فضای بسته‌ی یک زندان اتفاق می‌افتد اما این زندانی معمولی نیست بلکه زندانی عمودی است.

میزانسن حفره یا همان زندانی که کاراکترهای در آن حبس شده‌اند کاملا تئاتری است. یک لوله‌ی مکعب شکل طولانی که به طبقات مختلف تقسیم شده است. طبقاتی که درواقع اشاره‌ای به طبقات اجتماعی هستند. قصه‌ی فیلم برخلاف چیزی که ممکن است به نظر برسد پیچیدگی چندانی ندارد. در هر طبقه از این حفره‌ی 333 طبقه‌ای دو نفر هم‌سلول هستند. نکته‌اش این جاست که قبل از زندانی شدن از هر کدام از آن‌ها درباره‌ی غذای محبوب‌شان سوال کرده‌اند تا آن را در منوی زندان بیاورند. در طبقه‌ی صفر یا همکف آشپزخانه‌ی بزرگ و آشپزان و سرآشپز است که می‌تواند نمادی از ابرقدرت‌ها و سیاستمداران باشد. آن‌ها غذاها را آماده می‌کنند و روی یک سکو می‌گذارند و از این جاست که دنائت بشری به تصویر کشیده می‌شود.

سکوی غذا برای مدتی در هر طبقه می‌ایستد. طبیعی است که طبقات بالاتر با انواع و اقسام تنوع غذایی به صورت کامل روبه‌رو هستند اما هر چه آن‌ها می‌خورند از میزان غذا کم می‌شود و پسماندهایشان به طبقات پایین‌تر می‌رسد و از طبقه‌ی دویست و چندم به بعد دیگر اصلا غذایی نیست.

حرص و آز و طمع جزو هفت گناه کبیره‌ی انسان‌هاست. کارگردان اسپانیایی برای نشان دادن کراهت این گناه از هیچ صحنه‌ی مشمئزکننده‌ای روگردان نیست. در سلول‌های پایین‌تر وقتی برای مدتی غذا به آدم‌ها نمی‌رسد خوی حیوانی‌شان تشدید می‌شود و حتی دست به کشتن یکدیگر می‌زنند تا از گوشت بدن هم‌سلولی‌شان تغذیه کنند. اگر این چند جمله حالتان را بد کرد فیلم را نبینید چون کارگردان با صراحت هر چه تمام‌تر همه‌ی این لحظه‌ها را نمایش می‌دهد.

هر کسی می‌تواند برای ورود به حفره چیزی به همراه داشته باشد. اکثرا با وسایل دفاعی مثل چاقو و غیره می‌آیند. این وسط یک نفر خودخواسته با کتاب «دن کیشوت» سروانتس راهی حفره شده تا بتواند در ازای زمان ماندن در حفره یک مدرک دانشگاهی معتبر کسب کند. گورنگ که کتاب و تفکر را به هر چیز دیگری ترجیح داده و قاعدتا نماینده‌ی بخش برتر بشر یعنی عقل و دانش است، قهرمان قصه‌ی ماست.

همه‌ی نمادها آماده است تا کارگردان حرفش را با نمایش آن‌ها بزند. مشکل فیلم «پلتفرم» این‌جاست که در نهایت حرف خیلی پیچیده‌ای ندارد حتی اگر حرفی که می‌خواهد بزند به خصوص این روزها از اهمیت خاصی برخوردار باشد.

فیلم از شکاف طبقاتی می‌گوید و بی‌اعتنایی طبقات بالاتر به طبقه‌ی پایین‌تر که در نهایت باعث می‌شود طبقه‌ی پایین‌تر رحم و شفقت را فراموش کند. فیلم «برف‌شکن» بونگ جون هو همین مفهوم را در یک قطار به شکل ظریف‌تر و سرگرم‌کننده‌تر و تماشایی‌تری روایت کرده بود.

فیلم از حرص و آز بشر حرف می‌زند که به سهمش قانع نیست. در ادامه‌ی فیلم متوجه می‌شویم که اگر هر طبقه به سهم خودش قناعت کند همه‌ی طبقات سیر می‌شوند. ولی در نشان دادن این حرص و طمع با نماهای متعدد به دندان کشیدن ران مرغ و خوردن برنج با کف دست و خلاصه نمایش زشتی چنان افراط شده که دیدن فیلم را به کار دشواری بدل می‌کند.

فیلم از این می‌گوید که چه‌طور در شرایط خاص آدم‌ها خوی انسانی‌شان را ممکن است کنار بگذارند و حتی قهرمان‌مان هم برای لحظاتی دچار دنائت می‌شود. تنها نکته‌اش این‌جاست که گورنگ سریع خودش را پیدا می‌کند. گورنگی که در کتاب «دن کیشوت» که با خودش آورده استحاله پیدا می‌کند و بعد از یافتن یک سانچو پانزای سیاهپوست دست به حمله می‌زند منتها دشمن او آسیاب‌بادی‌های فرضی نیستند. دشمنش جهل و حرص و آز مردم عادی و بهره‌کشی ابرقدرت‌هاست.

همه‌ی این حرف‌ها هر چند نگرانی‌های جامعه‌ی معاصر انسانی هستند اما زاویه‌ی نگاه صریح و خشن «پلتفرم» نکته‌ی جدیدی ندارد. تکرار مکررات است و به همین دلیل متوجه نمی‌شوم چرا با این حد از ستایش روبه‌رو شده است؟ از آن فیلم‌هایی است که می‌خواهد نشان بدهد حرف‌های مهمی می‌زند، که در این مورد حرف‌هایش واقعا مهم هستند اما با نمادپردازی بیش از اندازه پیچیده‌نمایی می‌کند. حتی نمادپردازی‌های فیلم هم عمیق و پیچیده نیستند. همه چیز بیش از اندازه گل درشت است که البته با توجه به شیوه‌ی سبعانه‌ی کارگردانی اثر به نظر می‌رسد این گل‌درشتی تعمدی بوده است.

البته همچنان میزانسن آن حفره و ساختاری که کارگردان ایجاد کرده جذاب و به لحاظ بصری و مفهومی قابل تامل است اما در پرورش کاراکترهایش چندان موفق عمل نکرده است. «پلتفرم» اصلا همان‌طور که از اسمش پیداست بیشتر به فضا می‌پردازد تا شخصیت‌ (پلتفرم در لغت به معنای سکوست و به همان سکوی پر از غذا اشاره دارد که همه‌ی مباحث فیلم حول آن می‌چرخد). یک ایده‌ی اولیه‌ی جذاب و یک ساختمان جذاب‌تر همه‌ی چیزی است که فیلم «پلتفرم» از آن بهره می‌برد و به همین دلیل به نظرم رویکردها به فیلم به قول معروف اووریتد بوده و آن را بیش از حد تحویل گرفته‌اند. فیلم دریچه‌ی جدیدی به روی تماشاگرش باز نمی‌کند. به لحاظ زیبایی‌شناسی گاهی موفق است و گاهی از شدت بی‌پرده بودن و صراحت مشمئزکننده می‌شود. به لحاظ نگاهش به انسان هم فیلم بیش از اندازه خصمانه‌ای است.

خوب که نگاه کنیم «پلتفرم» دیدگاه فاشیستی نسبت به انسان دارد. آدم‌های سکو به جز قهرمان ما که با کتابش به آن جا آمده، تحت‌تاثیر شرایط از عواطف انسانی کاملا بی‌بهره‌اند. کارگردان غیرمنصفانه همه‌ی انسان‌های حفره را آدم‌هایی اسیر حرص و طمع معرفی کرده که فقط یک منجی می‌تواند نجات‌شان بدهد. آن هم نه منجی که خود آن‌ها صدایش کرده‌اند. کسی نجات دهنده می‌شود که خودش نور را دیده و می‌خواهد دنبال آن برود. بقیه جلوی راهش را می‌گیرند و تنها راه نجاتشان این است که توسط همان منجی سرکوب بشوند. «پلتفرم» به انسان و روحیه‌ی انسانی ایمان ندارد و ایده‌ی راه نجاتش توسط یک فرد و آن هم با سرکوب دیگران حاصل می‌شود.

بگذریم که به لحاظ توسعه و بسط قصه، هر چند طرح اولیه درخشان است، فیلمنامه لاغر است و یک سوم میانی آن فقط به ضرب و زور صحنه‌های پر از خشونت مخاطب را می‌کشاند. نمی‌شود به طراحی صحنه‌ی درخشان فیلم اشاره نکرد که از نقاط قوتش است و بار فیلمنامه را هم به دوش می‌کشد و به مخاطب همان حس خفگی در چارچوب زندان را القا می‌کند.

«پلتفرم» از آن فیلم‌هایی است که به هر حال در اولین نمایش‌اش در جشنواره‌ی تورنتو سر و صدای زیادی به پا کرد و باید آن را دید. تحلیل کرد. از آن عبرت گرفت اما فریب ظاهر پیچیده‌اش را هم نخورد.

نقد فیلم پلتفرم بازتاب دیدگاه‌های شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجی‌کالا مگ نیست.

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۲۱ دیدگاه
  1. نیما صالحی

    در طول تاریخ و به خصوص در دوران اخیر به واسطه گسترش رسانه های جمعی ما متاسفانه شاهد یک پدیده بسیار خطرناک هستیم و اون شلتاق روشنفکرنماها هستش!
    هر بار فردی، گروهی و یا بخشی از جامعه که از شرایط موجود به تنگ آمده اند و خواسته اند حرف شان را بزنند ( همانند همین فیلم اخیر) با خیزش گروهی روشنفکرنما مواجه شده اند که در گیر و دار «مو» و «پیچش» مو گیر کرده اند که مثلاً این جای فیلمش میزانسنش کجش است و آن جای دکوپاژش راست است و چه و چه و چه!!!
    بابا دست بردارید شما این همه تحصیلات آکادمیک کرده اید که به مردم کمک کنید نه اینکه مشکلی بر مشکل مردم بیفزایید. نقد فیلم بکنید ولی پیام اساسی فیلم رو هم بگیرید.
    البته نمی توان منکر شد که حتی اگر مردم هم بخواهند اقدامی برای بهبود وضعیتش شان بکنند پیش نیازش «آگاهی» است و این فیلم دارد این آگاهی را به ما می دهد. حالا شما به اصطلاح منتقد و روشنفکر هی مته به خشخاش بگذار!!!

  2. محمد

    در چند سطر این فیلم نمونه ی ب سخره گرفتن انسانیت و القای خوی حیوانی و مانور بر وحوشی ب نام انسان در تمام دقایق فیلم و درگیر کردن غرایز پست انسانی و گره زدن ب واقعیت بشر و قبولاندن رذل بودن گونه بشر و نداشتن لیاقت انسانیت و از ان سو عده ی قلیلی ک بسیار سخاوتمند و انسان کامل و صاحب این ادمهای وحشی .مذهبی و غیر مذهبی خوب و بد. هستند ک در مقام خدایی کردن بر این انسانهای پست هستند و منتظر یک حرکت و سرگرمی هستند این فیلم………کاملا ضد خداباوری و قدرت اراده ی انسان و غلبه بر فساد و تباهی و شکست اهریمن و شیطان ب طوری ک کاملا انسانیت خدا اخرت و قدرت اراده ی انسان رو ب سخره گرفته و ب مخاطب القا میکنند ک شما جز شکم پرستان احمق و دانایان بی اراده و پاک نیتان سست و رو ب زوال چیزی بیش نخواهید بود ک همین طرز فکر مانیفست سکولار و لیبرالیسم مطلق است ودر اخر برای من ایرانی پلتفرم علی ابن ابی طالب و غلامرضا تختی عملیست… ب رغم شلوغ بودن استمداد و نقدها و استدلال های فراوان و بعد از خواندن تمام نقدها و دیدن فیلم ب نتیجه ای جز هزارتوی بی انتهای محتوای مختلف برای پوشاندن القاعات فیلم ب چیز خاصی جز عرایزم در بالا نرسیدم

  3. حسین

    فیلم عشق سرمایه دار ها و دنیای سرمایه داری هستش
    تعداد طبقه های خیلی زیاد و غذایی که هر کار کنی به همه نمی‌رسه. پس اونی که اون پایینی همینه که هست، هر جا هستید بخورید
    عوضی ترین آدم ها اینو ساختن

  4. سیدمهدی حسینی

    نویسنده این نقد، حتی اندازه یک بیننده ساده متوجه نکات فیلم نشده، حداقل چندبار فیلم رو میدیدی بعد نقد می کردی!

  5. محمد

    یه مساله ای که بنظرم هیچکس دقت نکرد اینه که بنظر من دختربچه اصلا وجود خارجی نداشته و توهم شخصیت های داستان بوده. همونطور که اون زن کارمند سابق گفت وقتی این مادر به اینجا اومد هیچکسی همراهش نبود و این زن دیوانه هست و توهم زده که دخترش اینجاست. برداشت من اینه که قهرمانان داستان وقتی به طبقه ۳۳۳ میرسن دسر رو روی میز جا میذارن و با توهم دیدن دختربچه از میز پیاده میشن و میز بسرعت به طبقه صفر برمیگرده. سرآشپز از دیدن دسر دست نخورده تعجب میکنه اما متوجه پیام نمیشه. اون فکر میکنه چون دسر توش مو بوده کسی نخورده و دس نخورده برش گردوندن! لذا داره کارمندهاشو مواخذه میکنه که بیشتر مراقب باشین که مو توی غذا نباشه! در واقع داره میگه بالایی ها اصلا شرایط پایینیها رو درک نمیکنن و پیام های اعتراضی هم اگه بهشون برسه اشتباه برداشت میکنن! من ترجیه میدم پایان فیلم رو اینطوری ببینم

    1. رضا

      تحلیل شما در مورد دسر و درک پیام توسط اداره کنندگان بسیار قابل توجه و نزدیک به حقیقت بود.

      سپاس

    2. محمدرضا

      نقد خیلی خوبی بود،کاملا موافقم.👍

  6. آلا

    نقدتون خیلی سطحی بود.

  7. محمد جواد

    ما توی فیلم به مراتب کسایه دیگه ای که از خود گذشتگی میکنن رو میبینیم ! و فقط منجی برای اینکار نیومده.
    برای مثال کسانی که از طبقه صد به بعد هستند ولی همدیگرو نکشتند و جایی که غذا به نفر اولی داده میشه اون فورا به نفر دومی هم غذا رو میرسونه یا کسایی که توی طبقه ۷ بودن و قبلا یک بار کمک کردن به سیاه پوست که به طبقه بالا تر بره به نظرم خیلی بیشتر سعی در خراب کردن فیلم داشت این نقد چون بعضی از نقد ها اصلا در فیلم وجود ندارند !

  8. Dourya

    ابعاد بسیاری برای بحث وجود دارد..
    محور اصلی ربط اختیار ها به هم هستش

    مرگ -گرسنگی -زایش

    محور فرعی هم شامل
    سرگرمی-زمان یک ماهه-مخاطب-راندوم طبقات و..

    تنها آنهایی میتونن عبور کنند از این زندان که دوره خودشون بگذرونند که عبور از این بحران ها رویارویی با همه مشکلات هست.. در نهایت تغییر اتفاق می افتد.

  9. میلاد

    نقد خوبی بود اما فقط برای یه تماشاگر و منتقد معمولی نه یه منتقد و پایه فیلم
    فیلم حرفه های زیادی برای گفتن داره و در واقع هرکسی با جامعه شناسی و ذهنیت و اطلاعات خودش برداشته هایی می تونه بکنه
    اما صحنه های خشنونت برعکس گفتار نویسنده قسمت مهمی از فیلم هستش و برای پرکردن فیلم نیست
    باید بهتره نقد می شد شایدم …

  10. saeedrash

    سلام دوستان واقعا در عجبم که چطور بین این همه نظر کسی متوجه این موضوع نشد که اون پاناکوتایی که وسط فیلم نشون داده شد تلاش اون مادره برای رسوندن پیام بوده وقتی اون مادره بین طبقات در حرکت بوده مثه همون باهارتو گورنگ حداقل یک بار با مرد خردمند برخورد داشته و تلاش کرده پیامشو با رسوندن پاناکوتا نشون بده ولی اشتباه میکرده در صورتی که پیام اصلی فرستادن بچه خودش به بالا بوده شاید نمیدونسته ولی فرض بر اینکه دونسته باشه یه جورایی خودخواهی بشرم نشون میده که حتی وقتی کلید حل مشکلاتم پیدا می‌کنه حاضر نیست از یه سری چیزاش بگذره مثه بعضی پدر مادرا برای اینکه از بچشون جدا نشن یا میترسن از نتیجه کارشون نمیذارن به حقیقت برسن هم اتاقی دختره که می‌گفتید چرا کسی پیشش نبود همون مادرش بود که غذارو تو دهنش نگه میداشت میاورد براش اون مادرم از ترس آسیب ندیدن دخترش در طبقات دیگه اونو آورده بوده تو طبقه ای که مطمین بوده که مدیریت احتمال زنده بودن کسیو اونجا نمیداده تا بخواد جاشو عوض کنه اصلا اون طبقه ی آخر هیچ کدوم ازین قانونای سردو گرم شدنو اینارو نداشت چون دیگه بعدش طبقه ای نبود نیازی به قانونم نداشت در هر حال گورنگ میدونست با رسوندن اون بچه به بالا سرآشپزا میفهمن قانون سن ۱۶ سال نقض شده بچرو فرستاد بالا چون نماد فردی روشنفکر و با سواد بود و خیلی چیزای دیگه که یادم نمونده کامل تو این متن بگم هر کی هر سوالی داشت یا چیزی براش مبهم بود بگه تا بیشتر براش توضیح بدم.

    1. عالیه

      اگه شک داشتی باید بگم که خیالت راحت تو همه سایتا این کامنتتو یدور کپی پیست کردی

    2. بهزاد محمدی والا

      سلام
      این طور که شما گفتید، زنده موندن دختر بچه بخاطر مادرش بوده، پس چرا در انتهای فیلم، هم اتاقی گورنگ به اون میگه که دختره ی موهبت داره ؟

  11. Pouria dehghan

    این فیلم از شروع تا پایان مفاهیم بسیاری دارد

    که اگر بخواهیم یک دیالوگ و سکانس را

    موشکافانه نگاه کنیم پای تمام دیدگاه ها به میان می آید.
    سیاسی.مذهبی.ادبی.اجتماعی.ادبی.فلسفی

    این فیلم یاد آور این است که در دنیای پاک

    بشر زندگی میکرد تا اینکه خواست دنیارا در

    دست بگیرد و دنیا ناپاک شد.از لحاظ های مختلف…
    با تشکر

  12. Nima

    متاسفانه نقد ارایه شده کاملا سطحی و کاملا ضعیف بوده. توصیه اکید میکنم یا دست به نقد نزنید یا حداقل دو تا نقد جهانی رو بخونید. .. ایده اصلی فیلم این بود که نشون بده نظام های کمونیستی چگونه عمل نمیکنند! بله. کل حفره نماد یک نظام کمونیتسه که اگه همه مردم رعایت کنند و به اندازه خودشون وردارند از سهم غذا به همه میرسه. ولی عملا هیچ گاه این اتفاق نمی افته و همیشه بالادستی ها سو استفاده از قدرت میکنن. نقدی بسیار زیبا به تفکرات چپگراهم داره فیلمش . مثلا قهرمان داستان که عقاید کاملا انسانی و اجتماعی و سوشیال گرایانه داره و نماد کاپیتالیست ها یعنی پیرمرد هم سلولیش رو سرزنش میکنه به خاطر دیدگاههای ضد مهاجر و فاشیستی و لی عملا در انتهای فیلم وقتی خودش در همون موقعیت قرار میگیره همه کارهای بده اون پیرمرده کاپیتالیست رو به گونه ای حتی وحشیانه تر انجام میده.

  13. نوید

    یکی از بهترین فیلم هایی بود که تو این چند سال دیده بودم واقعا زیبا بود. ????????????❤❤❤

  14. کیوان

    به نظرم فیلم خوبی بود. با نقد موافقم که فیلم عمیقی نبود ولی به نظرم یک فیلم خوب لزوما یک فیلم عمیق نیست. فیلم به خاطر نحوه نشان دادن پیامش قابل تقدیر هست حتی اگه پیامش ساده هست و حتی اگه باهاش موافق نیستی.

  15. بهزاد

    با سلام

    به نظر بنده با کمال احترام نقد بسیار سطحی بود. بهتره پیش از اینکه دست به قلم بشین برای نوشتن نقد، نقد های خارجی یا حتی داخلی اثر رو مطالعه کنید. یا حتی فیلم رو بیش تر از یکبار ببینین.

    بحث های بسیار مهمتری از نشان دادن حرص و طمع تو این فیلم وجود داره. سطحی ترین برداشت از این فیلم نشون دادن حرص بی پایان بشریته.

    به عنوان مثال اگر به دیالوگ های خاص فیلم دقت کنیم زوایای پنهان بسیاری برامون آشکار میشه. مثل این دیالوگ : گرسنگی جنون درون ما را آزاد می کند. بهتره بخوری تا اینکه خورده بشی.

    یا این دیالوگ که : Change never happens spontaneously

    به نظر بنده هدف اصلی این فیلم نشون دادن پیچیدگی و دشواری ایجاد یک تغییر بدیهی به منظور اولویت قرار دادن رفاه جمعی در برابر رفاه فردیه.

    همه ی زندانی ها می دونن که اگه طبقات بالایی به سهم خودشون قانع باشن به همه غذا میرسه. ولی همینکه خودشون به بالا میرسن دیدگاهشون فرق میکنه و تار و مار میکنن.

    این نشون میده که دستیابی به قدرت ذهن انسان رو فراموشکار میکنه یا حداقل لذت فراموشی گذشته رو به گونه ای ایجاد میکنه که اهداف انسان برای تعالی زیر پا گذاشته بشه.

    نشون میده که ایجاد تغییر های بدیهی و اساسی تنها با روش های انسانی و صحبت های دوستانه امکان پذیر نیست و استفاده ار ابزاری مانند خشونت و زور برای اکثریت جامعه (نه همه) موثر تره.

    فضا برای صحبت و نقد در مورد این فیلم خیلی خیلی خیلی زیاده که از حوصله بنده خارجه.

    امیدوارم در آینده نقد های مفصل و جامع تری رو اینجا بخونم.

    و در انتها به نظرم بهترین دیالوگ این فیلم که خیلی حرف داره…

    There are three types of people: Those at the top, those at the bottom, and those who fall.

    1. حسین

      فیلم عشق سرمایه دار ها و دنیای سرمایه داری هستش
      تعداد طبقه های خیلی زیاد و غذایی که هر کار کنی به همه نمی‌رسه. پس اونی که اون پایینی همینه که هست، هر جا هستید بخورید
      عوضی ترین آدم ها اینو ساختن

  16. علیرضا

    فیلم خیلی خوبیه واقعا ارزش دیدن داره.

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X