قربانی کردن انسان چگونه باعث پیچیدگی جوامع شد؟

۴ آذر ۱۳۹۹ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۴ دقیقه

در دوران‌های کهن، قربانی کردن انسان بین بعضی قبایل، جوامع و فرهنگ‌ها رایج بود. یعنی اینکه فرد نگون بختی که شاید اسیر یا برده‌ای بود را وسط میدان شهر می‌آوردند و در یک مراسم آیینی، سرش را از تنش جدا می‌کردند. اکنون در پژوهشی جدید، دانشمندان می‌گویند این نوع قربانی کردن‌ها باعث پیچیده شدن روابط اجتماعی در تمدن‌های کهن جنوب شرق آسیا و جنوب اقیانوس آرام شده و به نوعی در جهت خدمت به حاکمان و تقویت نظام طبقاتی (کاست) بوده است. البته بعضی دیگر از دانشمندان با نتایج این پژوهش موافق نیستند.

قربانی کردن انسان برای هزاران سال در سراسر جهان از جمله آیین‌ها و رسومات رایج بود. مثلا اگر پادشاهی می‌مرد، بنایی ساخته می‌شد یا ساخت و ساز قایقی به اتمام می‌رسید، حتما پس از آن انسان بیچاره‌ای را قربانی می‌کردند. در جزایر اقیانوس هند و اقیانوس آرام، زمامداران قبیله یا کاهنان قدرتمند انجام این کار را بر عهده می‌گرفتند. آن‌ها افراد ضعیف و بی‌نوا که معمولا از برده‌ها بودند را انتخاب می‌کردند و به شیوه‌های خشن جان آن‌ها را می‌گرفتند.

هرچند این گونه مراسم‌ها حقیقتا خشن بودند، ولی دست کم برای بعضی از اعضای همان جوامع پر فایده بودند. طبق نظریه‌ای به نام «فرضیه‌ی کنترل اجتماعی» (Social Control Hypothesis)، نخبگان و افرادی که در بالای هرم قدرت آن جوامع قرار داشتند، از قربانی کردن انسان به عنوان وسیله‌ای برای حفظ قدرت استفاده می‌کردند. آن‌ها موقعیت خود را با آوردن دلایل ماورالطبیعی برای قربانی کردن‌ افراد توجیه می‌کردند. یک دانشجوی دوره‌ی دکتری از دانشگاه اوکلند نیوزیلند به نام «جوزف وات» که در رشته‌ی تکامل فرهنگی تحصیل می‌کند، می‌گوید: «شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد در سراسر دنیا از قربانی کردن انسان به عنوان ابزاری برای در اختیار گرفتن کنترل جمعیت استفاده می‌شده است.» ولی او می‌افزاید که این شواهد و ایده‌ها تا به حال به صورت نظام‌مند آزمایش نشده بودند.

وات و همکارانش ۹۳ جامعه‌ی سنتی استرونزیایی را مورد بررسی قرار دادند. استرونزیایی‌هایی که دارای ریشه‌ی زبانی مشترک هستند، از تایوان منشاء گرفتند و به سوی اقیانوس هند و آرام روانه شدند. آن‌ها در مکان‌های مختلف، از ماداگاسکار گرفته تا جزیره‌ی ایستر و جنوب نیوزیلند ساکن شدند. پژوهشگران با استفاده از مدارکی که از مطالعات پیشین در حوزه‌ی اقوام و تاریخ جوامع بدست آورده بودند، توانستند ببینند که کدام فرهنگ‌ها تا پیش از برقراری ارتباط با جوامع مدرن و صنعتی هنوز قربانی کردن انسان را انجام می‌دادند. در ضمن آن‌ها نشان دادند که میزان طبقه‌بندی اجتماعی در هرکدام از این جوامع به چه میزان است و سپس این جوامع را به سه گروه «تساوی‌گرا»، «طبقاتی» و «بسیار طبقاتی» تقسیم کردند. در جوامع تساوی‌گرا، جایگاه اجتماعی و قدرت نسل به نسل منتقل نمی‌شد. در جوامعی که تا حدودی طبقاتی بودند، جایگاه اجتماعی به نسل بعدی ارث می‌رسید ولی طبقات اجتماعی به صورت خیلی مشخص وجود نداشتند. در جوامع به شدت طبقاتی، تفاوت بین طبقات خیلی جدی بود، کسی طبقه‌اش را نمی‌توانست عوض کند و جایگاه اجتماعی به افراد ارث می‌رسید.

قربانی کردن انسان به طبقاتی شدن بیشتر جامعه و استحکام نظام کاستی کمک می‌کرد. حاکمان جامعه از این موقعیت سود می‌بردند.

دانشمندان با استفاده از اطلاعات زبان‌شناختی و رسم شجره‌ی خانوادگی توانستند نشان دهند که فرهنگ‌های استرونزیایی چگونه تکامل یافتند و رابطه‌ی آن‌ها با یکدیگر چگونه است. کشیدن شجره‌ی خانوادگی به آن‌ها اجازه داد ببینند آیا قربانی کردن انسان و طبقه‌بندی اجتماعی در یک مکان بوجود آمد یا خیر. یا اینکه آیا این قربانی کردن‌ها می‌توانست تغییراتی در وضعیت طبقاتی جامعه ایجاد کند یا خیر.

نتیجه‌ی تحقیق این بود که در جوامع مختلف با سطوح متفاوت شکاف طبقاتی، عمل قربانی کردن انسان انجام می‌گرفت ولی در جوامعی که خیلی شدید طبقاتی بودند، قربانی کردن انسان کاملا رایج‌تر بود. آن‌طور که پژوهشگران در مجله‌ی نیچر می‌گویند، دو سوم جوامع شدیدا طبقاتی مراسم قربانی کردن را انجام می‌دادند و این درحالیست که فقط یک چهارم جوامع تساوی گرا این کار را می‌کردند. شجره‌های خانوادگی نشان می‌دهند که طبقه‌بندی اجتماعی و قربانی کردن انسان با یکدیگر رشد کردند. به بیان دیگر اگر در جامعه‌ای قربانی کردن انسان خیلی رایج بود، نظام طبقاتی خیلی قدرتمندی هم وجود داشت. این پژوهش نشان می‌دهد که چگونه بعضی آیین‌ها ممکن است توسط نخبگان جامعه برای منافعشان به کار گرفته شود.

یک انسان‌شناس تکاملی از دانشگاه هاروارد به نام «جوزف هنریش» می‌گوید که این نتیجه‌گیری خیلی متقاعد کننده است. ولی او به استفاده از درخت‌های زبانی برای توضیح کنش‌های فرهنگی بدبین است. هنریش می‌گوید که این روش امکان اینکه رفتارها می‌توانند بین فرهنگ‌های همسایه تقلید شوند را نادیده گرفته است. این اتفاق مثلا زمانی که یک جامعه بر جامعه‌ی دیگر غلبه می‌کرده هم می‌توانسته بیفتد.

هنریش می‌گوید که هیچ مدرکی برای پشتیبانی یا رد رابطه‌ی بین کنش‌های فرهنگی و شجره‌های خانوادگی استرونزیایی وجود ندارد. او می‌گوید تنها راهی که می‌تواند وجود این رابطه را اثبات کند، بررسی یک مورد آزمایشی است. اگر فرهنگ و زبان استرونزیایی با هم مرتبط باشد، پس پیش‌بینی شجره‌های خانوادگی باید با سابقه‌ی تاریخی جور در بیاید.

هنوز پژوهشگران بر استفاده از‌ روش‌های آماری پیچیده در تحقیق روی فرهنگ و آیین استقبال می‌کنند. یک اکولوژیست رفتار انسان به نام «ریچارد سوسیس» از دانشگاه کانکتیکات می‌گوید: «مطالعه‌ی آیین‌ها به دلیل تعداد زیاد ایده‌ها و کمبود آزمایش‌های کمی روی این ایده‌ها به بن بست خورده است.» او می‌افزاید که این روش‌ها توانمند هستند و حقیقتا می‌توانند در راهی که ما ایده‌ها را گسترش می‌دهیم کارآمد باشند.

منبع: Science Mag

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه