نقدها و نمرات «خانهای از دینامیت»؛ کاترین بیگلو و جنگ هستهای (جشنواره ونیز ۲۰۲۵)
«خانهای از دینامیت» (A House of Dynamite)، اثر جدید کاترین بیگلو پس از هشت غیبت است. این فیلم سیاسی هیجانانگیز با بازی ربکا فرگوسن و ادریس البا، در جشنواره ونیز 2025 روی پرده رفت و حالا اولین نقدها و نمرات آن در دسترس قرار گرفته است.
قصهی این فیلم دربارهی مواجهه مقامات با یک حملهی موشکی بینامونشان به ایالات متحده است. سوال همگی این است: پاسخ چه باید باشد و چگونه باید این حادثه را مدیریت کرد؟ این فیلم، که هیچگاه به شما فرصت نفس کشیدن نمیدهد، به سه بخش تقسیم شده که هر کدام دیدگاهی منحصربهفرد و متفاوت از این رویداد ارائه میدهند. بخش اول در اتاق وضعیت کاخ سفید است، بخش دوم درباره رایزنی ژنرالها و بخش پایانی هم ورود رئیسجمهور به ماجرا.
نقدها و نمرات «خانهای از دینامیت»؛ اثر جدید کاترین بیگلو
«خانهای از دینامیت» تا اینجا نقدهای مثبتی دریافت کرده و تقریبا همه از آن راضی بودهاند. میانگین امتیاز فیلم در سایت راتنتومیتوز، با 30 نقد، 90% است (27 نقد مثبت و 3 نقد منفی) و در متاکریتیک هم با 18 نقد میانگین امتیاز عالی 88% را دارد (17 نقد مثبت و 1 نقد متوسط). میانگین امتیاز فیلم در سایت آیامدیبی 7.1 از 10 است. این فیلم که بودجهاش را نتفلیکس تامین کرده، احتمالا اکران گسترده سینمایی نخواهد داشت اما در فصل جوایز، میتواند نسبتا موفق عمل کند.
ورایتی – اوون گلیبرمن
در «خانهای از دینامیت، یک موشک هستهای توسط کشوری نامشخص، از جایی در اقیانوس آرام پرتاب شده است. این موشک هستهای به سرعت به سمت ایالات متحده میرود. چقدر سریع؟ تنها در 19 دقیقه، در جایی در غرب میانه فرود خواهد آمد. و برای دستگاه امنیتی آمریکا زیاد طول نمیکشد تا بفهمد آن مکان، شیکاگو است. اگر این سلاح متوقف نشود، 10 میلیون نفر را در لحظهی برخورد خواهد کشت.
راستش را بخواهید، من از اینکه کاترین بیگلو اینقدر به یک سری عناصر ژانری تکیه کرده، متعجبم. او فیلمساز بزرگی است، کسی که ترور مخفیانه اسامه بن لادن را در «سی دقیقه پس از نیمهشب» به یک اوج جذاب از زندگی واقعی رساند و در فیلم بعدیاش، «دیترویت» (2017)، حادثه هتل الجزیره که در جریان شورش خیابان دوازدهم دیترویت در سال 1967 رخ داد را به نمایش کشید. اما «دیترویت»، با وجود اینکه به نظر من فیلمی حیاتی بود، بازخورد خوبی دریافت نکرد و یک شکست بزرگ توصیف شد. بیگلو تا به امروز فیلم دیگری کارگردانی نکرده بود و «خانهای از دینامیت» دقیقا همان نوع فیلمی است که وقتی سعی دارید از شکست بازگردید، میسازید. تماشای آن آسان است، برای هیجانانگیز بودن ساخته شده، اما مشکل فیلم این است که قانعکننده نیست.
نیم ساعت اول قطعا ما را نگه میدارد، در حالی که از چشمانداز یک موشک سرکش که به سمت آمریکا در حرکت است، نفسمان را حبس میکنیم. فیلم ما را به اتاق وضعیت کاخ سفید و دفتر فرماندهی نظامی میبرد، و به ما بازیگران سرشناس را نشان میدهد که سعی در هماهنگی دارند؛ از ربکا فرگوسن در نقش افسر ارشد اتاق وضعیت تا جیسون کلارک که فرماندهاش است، تا جرد هریس در نقش وزیر دفاع، تا تریسی لتس در نقش ژنرال جنگطلب، تا آنتونی راموس در نقش فرمانده خدمه پایگاه فورت گریلی در آلاسکا. هر یک از این افراد وظایف خود را دارند و با اصطلاحات پرانرژی صحبت میکنند، اما مکالمه آنها به این خلاصه میشود: «حالا چه غلطی بکنیم؟»
گاردین – پیتر بردشاو
کاترین بیگلو سوژهای را مطرح کرده که همه ما به طور ضمنی توافق کردهایم که نه در فیلمها و نه در هیچ جای دیگری دربارهاش بحث یا حتی تصورش نکنیم: موضوع یک حمله هستهای واقعی.
بیگلو اینجا ایدهی ترسناکی را مطرح میکند: اینکه یک جنگ هستهای آغاز شود، آنهم بدون اینکه کسی بداند چه کسی آن را شروع کرده یا چه کسی به آن پایان داده است. رویدادها در مجموعهای از اتاقهای وضعیت و سوییتهای فرماندهی و کنترل به نمایش درمیآیند که در آنها پرسنل نظامی و غیرنظامی جلوی میزها نشستهاند و به یک صفحه نمایش بزرگ نگاه میکنند. این صفحه نمایش، سطح تهدید را نشان میدهد و همچنین موقعیت فعلی موشک را.
ربکا فرگوسن در نقش کاپیتان اولیویا واکر، تحلیلگر اطلاعاتی، تریسی لتس در نقش ژنرال جنگطلب آنتونی بریدی، فرمانده نظامی -معادل ژنرال کرتیس لهمی در جنگ سرد- که خواستار یک ضدحمله پیشگیرانه فوری قبل از رسیدن موشک ورودی است، جرد هریس در نقش رید بیکر، وزیر دفاع که متوجه میشود دخترش در شیکاگو است، و گابریل باسو در نقش جیک، مشاور جوان، باهوش و سراسیمه آژانس امنیت ملی، که اگر این یک فیلمنامه از آرون سورکین بود، میشد روی او برای نجات همه حساب کرد.
جونا هاور-کینگ نقش افسر نیروی دریایی، ستوان رابرت ریوز را بازی میکند که همیشه رئیسجمهور را با یک پوشه سیمی حاوی گزینههای حمله هستهای و کدهای مجوز همراهی میکند. ادریس البا هم نقش خود رئیسجمهور را برعهده دارد، کسی که خبر حمله موشکی را در حالی که با شادی سرگرم بازی بسکتبال با دانشآموزان دبیرستانی است، دریافت میکند.
کارکنان کاخ سفید با عجله تلاش میکنند موشک را رهگیری کنند و در صورت شکست، باید تصمیم بگیرند که یک شهر آمریکایی با میلیونها نفر را قربانی کنند و خطر مماشات با مهاجم را به جان بخرند یا یک حمله تلافیجویانه را آغاز کنند و خطر جنگ جهانی سوم را بپذیرند. آنها همچنین نمیدانند که موشک را چه کسی پرتاب کرده است.
فیلم بیگلو دارای شخصیتهای کلاسیکی است که میتوان مشابه آنها را فیلمهای آخرالزمانی هستهای پیدا کرد: مقامات خسته و مو خاکستری که همیشه حدس میزدند که ممکن است به اینجا ختم شود؛ کارکنان جوان، باهوش و سختکوش که بهترین تلاش وفادارانه و میهنپرستانه خود را انجام میدهند؛ خلبانان جوان بمبافکن که هیچ فکری در سر ندارند و به آنها وظیفه تحویل ضربه نهایی سپرده شده است. گاهی اوقات ممکن است «خانهای از دینامیت» ملودراماتیک یا نمایشی به نظر برسد، اما شاید این همان حسی باشد که در بالاترین سطوح قدرت وجود دارد.

راجر ایبرت – گلن کنی
«خانهای از دینامیت» فیلم جدید کاترین بیگلو است که پس از مدتها انتظار اکران میشود. فیلم قبلی او تقریبا یک دهه پیش اکران شد. آن فیلم، «دیترویت»، یک درام مبتنی بر واقعیت بود؛ سه فیلم قبلیاش، از جمله «مهلکه» و «سی دقیقه پس از نیمهشب» که بسیار تحسین و جایزه دریافت کردند، نیز درامهای تاریخی بودند. «خانهای از دینامیت» اما یک داستان تخیلی است. و همچنین یک هشدار.
فیلم در سه بخش اتفاق میافتد؛ در پایان هر بخش، خط زمانی به ابتدا یا حوالی آن بازمیگردد. بخشها متنوع هستند، از جمله افرادی که در زمینههای خود متخصص هستند و برای تصمیمگیریهای حیاتی آموزش دیدهاند. اما همچنین، ما افرادی را میبینیم که خانواده دارند، زندگیهای روزمره و بیاهمیت و دغدغههای معمولی دارند. یک فرد در وزارت دفاع که از بچهای با تب مراقبت میکند. یک مجری اتاق وضعیت که خود را در بدترین روز زندگیاش میبیند. یک متخصص نظامی که پس از دعوای تلفنی با نامزدش از هم پاشیده و حالا باید یک موشک هستهای را از آسمان بیندازد تا به شیکاگو برخورد نکند. و در نهایت، به رئیسجمهور میرسیم که در یک ساعت اول فیلم ظاهر نمیشود.
ددلاین – پیتر هموند
فیلم جدید کاترین بیگلو، «خانهای از دینامیت»، شاید در ژانر وحشت قرار نگیرد اما از همهی آنها ترسناکتر است.
این کارگردان برنده اسکار، پس از هشت سال، با اولین فیلم بلند خود بازگشته و این تریلر نشان میدهد که او تواناییهای خود را از دست نداده است. این محصول نتفلیکس، اولین نمایش جهانی خود را در جشنواره فیلم ونیز در روز سهشنبه داشت، و امیدواریم جهان به آن توجه کند، زیرا این داستان انفجاری از جهات بسیاری ترسناک است، و البته کاملا باورپذیر؛ آنقدر باورپذیر که سوالی که مطرح میکند این نیست که آیا ممکن است اتفاق بیفتد، بلکه «چه زمانی» اتفاق میافتد. این نشان میدهد که بشر چقدر به نابودی خود نزدیک است.
این فیلم، که هیچگاه به شما فرصت نفس کشیدن نمیدهد، به سه بخش تقسیم شده که هر کدام دیدگاهی منحصربهفرد و متفاوت از این رویداد ارائه میدهند. بخش اول در اتاق وضعیت کاخ سفید است، جایی که فعالیتهای روزمره به شکل عادی در حال انجام است، تا اینکه این اتفاق مرموز باعث میشود خون به مغزها هجوم آورد و صفحههای بزرگ، موشکی نامشخص را نشان میدهند که ظاهرا به سمت جایی در غرب میانه آمریکا در حرکت است. ابتدا مشخص نیست که هدف دقیقا کجاست اما بهزودی مشخص میشود که مستقیما شیکاگو را هدف گرفته است.
در بخش دوم فیلم، ساعت به نقطه شروع بازگردانده میشود، این بار عمدتا از دیدگاه ژنرالها و کسانی که در خط مقدم هستند تا در صورت عدم امکان ساقط کردن موشک، تصمیم بگیرند که چه اقدامی انجام دهند و به سرعت مشخص کنند که آیا واقعا یک حمله دشمن است یا خیر. اما از کجا؟ با گذشت زمان، روسها هرگونه دخالت را تکذیب میکنند. آیا ممکن است چینیها باشند؟ کرهشمالی؟ یک خطای سایبری؟ هیچکس نمیداند، اما ریسک هیچ کاری نکردن به معنای کشته شدن تضمینی 10 میلیون نفر در عرض چند ثانیه پس از برخورد موشک به شیکاگو است.
بخش سوم و نهایی بر روی رئیسجمهور (با بازی ادریس البا) تمرکز دارد، کسی که با بازگشت دوباره ساعت، در حال حضور در یک مسابقه بسکتبال است. اوقات خوشی در جریان است، تا اینکه به سرعت او را بیرون میبرند و به هلیکوپتر «مارین وان» منتقل میکنند، و وقایع را برایش توضیح میدهند.
ساختار سه پردهای فیلم اینجا واقعا نتیجه میدهد، زیرا مکالمات و شخصیتهایی که در ابتدا به صورت مستقیم میبینیم، در بخشهای بعدی از طریق تلفن و روشهای دیگر شنیده میشوند و پازل تمام این بازیگران به آرامی کنار هم چیده میشود.
منبع: screendaily

