نقد قسمت دوم و سوم «بامداد خمار»؛ غیرقابل دیدن به‌معنای واقعی کلمه!

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۸ دقیقه
نقد سریال بامداد خمار

هفته‌ی گذشته و با آغاز سریال «بامداد خمار» پلتفرم شیدا، آن هم دقیقا در پس تمام شدن سریال دیگر «نرگس آبیار»، نقدی بر قسمت نخست فصل رفتیم و کم و بیش آن را نکوهش کردیم. با این حال، کورش جان در نقد خود بر سریال کم لطفی کرده بودند، چون در تاثیر از همان نقد که رویکرد متوسط داشت، تصمیم گرفتم تا سراغ بامداد خمار بروم و آنچه مقابل خود دیدم، فاجعه‌ای است که باورم نمی‌شود به‌نام یک سریال به مخاطب قالب می‌شود.

نقد قسمت اول سریال «بامداد خمار»؛ یک گام به پیش دو گام به پس؟

با مشاهده‌ی سه قسمت نخست، که یکی پس از دیگری بیشتر به قهقرا می‌رود، کنجکاوی‌ام برانگیخته شد تا بدانم آیا امکان نجات چنین فاجعه‌ای وجود دارد یا خیر؛ در نتیجه تصمیم گرفته‌ایم تا هر هفته سریال «بامداد خمار» را اپیزود به اپیزود بررسی و فراز و نشیب‌های آن را دنبال کنیم.

چند روز پیش اپیزود دوم و سوم بامداد خمار به‌شکل همزمان و با یکدیگر پخش شدند؛ طوری که انگار خود شیدا هم می‌خواهد سریعتر سریال را پخش کند و قال قضیه را بکند. شاید هم جریان پیشرفت داستان در قسمت دوم آن‌قدر آرام و روایت هم آن‌قدر بی‌اتفاق بود، که پخش قسمت دوم به‌خودی خود احتمالا صدای مخاطب را در می‌آورد و بهتر بود تا ادامه‌ی آن را هم پخش کنند تا بلکه چیزی نصیب بیننده شود. (احتمالا لازم به گفتن نیست که چیزی نصیب کسی نشد.)

تجربه‌ی تماشای بامداد خمار در سه قسمت نخست، چیزی جز سردرد محض نبود.

چهار جمله‌ی ادبی وسط سریال قرار نیست ارزش ادبی رمان را منتقل کند

نمی‌خواهم وارد داستان شوم، چون اولا کل داستان تا به اینجای کار در یک خط خلاصه می‌شود، دوما شاید صحبت مستقیم از داستان و بررسی اتفاقات، اسپویل محض تلقی شود. با این حال، در نظر داشته باشید که در ادامه اگر بخواهیم از قسمت‌های بعدی صحبت کنیم، به میان کشیدن داستان اجتناب‌ناپذیر است.

نقد سریال بامداد خمار

دماغ عملی از مشخصه‌های اصلی دختران صده‌ی پیش بود. (که با آن ابروی پیوسته به‌شدت همگام شد)

همین ابتدای کار می‌گویم که رمان را نخوانده‌ام، اما برای اینکه اطمینان پیدا کنم ضعف نویسندگی سریال از رمان نشات نمی‌گیرد، پس از تماشای سه قسمت سریال، کتاب را باز کردم و ده صفحه‌ای از آن را خواندم. حالا با اطمینان می‌گویم که نویسندگی سریال به‌شدت ساده و پیش‌افتاده انجام شده؛ طوری که ذره‌ای از لحن کلی کتاب در سریال پیدا نمی‌شود.

رمان ارزش ادبی بسیار بالایی دارد و فارسی آن شگفت‌انگیز است. نوشتار کتاب بامداد خمار نرم و روان، ساده و واقعا جذاب است. کتاب کاملا از زاویه‌ی دید اول شخص و از زبان محبوبه برای سودابه تعریف می‌شود، اما به سریال که بیاییم، آن راوی که محبوبه باشد حالا نقش به‌شدت کمتری پیدا می‌کند. تصورات ذهنی او و جملاتش جای خود را به دیالوگ‌های ساده، فارسی شکسته و لحنی بی‌ثبات می‌دهند. دیالوگ‌ها معمولا در سریال به‌شدت ابتدایی و ساده نوشته شده‌اند، اما هر از گاهی نویسنده تصمیم می‌گیرد تا جملات ادبی‌تر رمان را هم آن میان بچپاند؛ جملاتی آن‌قدر بی‌ربط از نظر لحن به مابقی سریال هستند که بیننده مانند دیدن فیلم ترسناک شوکه می‌شود و از جای خود می‌پرد.

نقد سریال بامداد خمار

سر و صورت و بدن پسر به‌قدری روغن‌مالی شده، دور چشمش از خواننده‌های پانک بیشتر سرمه‌ کشیده شده، ابروهایش برداشته شده، لپ‌هایش گل انداخته شده، که حتی دختران سریال این حجم از میکاپ را ندارند.

سه قسمت در سریال جلو رفته‌ایم و هنوز مقدمه‌ی رمان را هم طی نکرده‌ایم و معلوم نیست «بامداد خمار» قرار است در این فصل خود چه حجمی از رمان را اقتباس کند؛ چون با جریان فعلی که مطمئنا قرار نیست به‌این زودی‌ها اتفاقی در داستان بیافتد.

کاری به این موضوع ندارم که داستان «بامداد خمار» و آنچه تا الان به نمایش گذاشته شده، کاملا منسوخ است و سبکی از عشق و عاشقی که نشان می‌دهد، احتمالا فقط برای گستره‌ی خاصی از زنان میان‌سال یا نهایتا شاید قشر استاد ادبیات کلاسیک جذاب باشد (رمان شاید ادبیات معاصر ایرانی باشد، اما در ساختار کاملا پیرو ادبیات رمانتیک کلاسیک قرن نوزده است)، اما با تمام این اوصاف، داستان مانع اصلی تماشای این سریال نیست.

این سبک فیلمبرداری نیست، شکنجه‌ی بصری بیننده است

ست دیزاین سریال «بامداد خمار» عالی است، طراحی لباس‌ها به بهترین شکل ممکن انجام شده، نورپردازی هر صحنه بسیار خوب پیاده شده و به‌طور کلی می‌توان گفت تلاش بسیاری شده است تا کامپوزیشن هر صحنه درست باشد، که نهایتا فیلمبرداری هر آنچه را بقیه ساخته‌اند، نابود می‌کند.

نقد سریال بامداد خمار

طراحی ست‌ها و لباس‌ها با اختلاف بهترین بخش بامداد خمار هستند.

من نمی‌دانم کجای دنیا برای یک درام رمانتیک از دوربین روی دست استفاده می‌کنند، که شما کل سریال را از ابتدا تا انتها روی دست گرفته‌اید؟ دوربین روی دست به‌درد صحنه‌های اکشن و پرزد و خورد می‌خورد، یا در کمترین حالت برای صحنه‌هایی است که بخواهند در آن تنشی را به مخاطب القا کنند.

«بامداد خمار» در ساده‌ترین سکانس‌های ممکن، بین تمام دیالوگ‌ها، برای پیش پاافتاده‌ترین جملات و حتی سکوت‌هایی که می‌خواهد فضاسازی کند یا تغییر محیط را نشان دهد، بی‌خیال دوربین روی دست نمی‌شود. اساسا کل سریال روی دست گرفته شده، آن هم برای یک درام رمانتیک و در بی‌ساختارترین شکل ممکن؛ طوری که انگار خانم آبیار قصد داشته با این اثر خود ادای احترامی به مکتب «دگما ۹۵» کند.

وقتی می‌گوییم دوربین روی دست هم منظورمان فقط حرکت به‌دنبال سوژه نیست، دوربین در «بامداد خمار» از سمتی به سمت دیگر تاب می‌خورد (آن هم با زاویه‌ای زیاد) و نمی‌دانید کجا و چه چیزی را می‌خواهد دنبال کند. حرکت دوربین آن‌قدر اعصاب خرد کن بود که در اواسط قسمت دوم به این یقین رسیده بودم که کل سریال به خورد الگوریتمی‌ کامپیوتری داده شده است تا‌ به شکل رندوم یک سوژه را در تصویر پیدا و دنبال کند (مخصوصا وقتی می‌دانم از هوش مصنوعی در سریال استفاده شده و تیتراژش را با هوش مصنوعی انیمیت کرده‌اند)، اما آن زوم‌های بی‌ربط که انجام آن‌ها بدون فشردن کلید از سمت فیلمبردار روی دوربین ممکن نیست، متقاعدم کردند که یک مثلا «کارگردان» و مثلا «فیلمبردار» پشت این کار بوده است.

این زوم‌ها حتی از معلق بودن دوربین در تمام لحظات هم بدتر است. زوم‌ها بدون هیچ منطق، بدون هیچ الگوی ثابت و به‌جرات بدون هیچ فکری، تمام مدت سریال را از ابتدا تا انتها همراهی می‌کنند.

جریان حرکت دوربین هر سکانس به این شکل است: یک زوم بی‌ربط روی صورت شخصیت وقتی شخصیت دیگری حرف می‌زند، شخصیت دیگری در این میان رد می‌شود و کاراکتر را کاملا ماسکه می‌کند، دوربین کات نمی‌خورد و روی عنصر دیگری زوم می‌کند، چند بار بی‌هدف زوم به داخل و زوم به بیرون می‌کند، نصف چهره‌ی کاراکتر را می‌برد، دوباره بیرون می‌آید و عنصر دیگری را دنبال می‌کند… و همه‌ی این‌ها توصیف ده ثانیه از این سریال بود. شوخی نمی‌کنیم وقتی می‌گوییم سریال به‌معنای واقعی کلمه قابل دیدن نیست.

این نه‌تنها استایل یا سبک نیست، بلکه بدعت هم نیست. چه بسا بدعت کار شما نیست، وقتی هنوز استاندارد و منطق بستن یک تصویر را نمی‌دانید. همیشه این قصه را تکرار می‌کنم: پیکاسو به غایت نقاشی رئال رسید، تمام استانداردها را می‌دانست، و سپس تصمیم گرفت با چارچوب مشخصی، سبکی تازه خلق کند.

این فیلمبرداری بی‌اساس و غیرممکن، سبک شما نیست، بلکه افتضاح محضی است که بدون تکیه بر هیچ چارچوب و قاعده‌ای اجرا شده و نتیجه‌اش هم اعصاب‌خردی محض بیننده است. صدها نفر روی این سریال کار کرده‌اند، از تمام کسانی که هنگام ضبط حضور داشته گرفته تا تدوین‌گر و نهایتا تهیه‌کنندگانی که فایل نهایی را تماشا کرده و اوکی پخش آن را داده‌اند، و در کل این پروسه یک نفر جرات نکرده است به شما بگوید «این سبک نیست!» و هر آنچه ضبط شده را باید به‌دور انداخت.

زوم بروس لی چند ثانیه قبل از حمله‌ی مستقیم او مقابل چاک نوریس این قدر نبود که این سکانس به این شکل روی چهره‌ی رحیم زوم می‌کند. (و بعد هم بیرون می‌آید!)

سریال ذره‌ای جایگزین رمان «بامداد خمار» نمی‌شود

بالاتر گفتیم، رمان «بامداد خمار» از نظر ادبی عالی است. کاری به قصه‌ی آن نداریم که به‌وضوح تلاش برای درآوردن اشک خواننده می‌کند و تا جای ممکن دخترک را بدبخت نشان می‌دهد. ارزش ادبی رمان، نگارش فارسی آن، جریان کلی‌اش و همه چیزش در سبک خود آن هم در ادبیات فارسی معاصر، بهترین است.

رمان حدودا چهارصد صفحه است، فارسی نرم و روانی دارد و به‌راحتی و خیلی سریع می‌توانید آن را بخوانید، به انتهای قصه برسید (کاری که احتمالا سریال در انجام آن ناتوان باشد) و از همه لحاظ حظ ببرید.

ما تا اینجای سریال وقت خود را هدر دادیم که به شما این نکته را بگوییم که کتاب را بخوانید و سریال را نبینید، که «بامداد خمار» چیزی جز سردرد برای بیننده ندارد.

کتاب بامداد خمار اثر فتانه حاج سید جوادی
415,000 تومان
badge-icon
500+ نفر به این کالا علاقه دارند
badge-icon
300+ فروش در هفته گذشته
badge-icon
در سبد خرید 1000+ نفر
badge-icon
5000+ بازدید در 24 ساعت اخیر

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۱۸ دیدگاه
  1. ناشناس

    خیلی سریال قشنگیه که دشمنی چیزی داری با نرگس آبیار؟:)

  2. پری

    خب باید بگم به طور کلی فیلم قشنگیه و ارزش دیدن داره حالا چرا؟ چون اگه شما کسی باشید که اطلاعاتی درباره داستان سرایی و علم سینما نداشته باشید از فیلم لذت میبرید ، ولی اگه آدمی باشید که کتاب رو خونده باشید و فیلم رو ببینید و هم درباره فیلم برداری و سینما اطلاعات داشته باشید ممکنه کمی دیدنش براتون چالش برانگیز باشه ولی دلیل این همه تنفر از فیلم رو نمی‌فهمم فیلم تا الان واقعا تونسته زیبا پیش بره و اینکه به عنوان کسی که کتاب رو خونده، درباره اون قسمت که گفتید بعد از سه قسمت هنوز از مقدمه هم نگذشتیم باید بگم که اگه برید و کتاب رو بخونید میبیند که فیلم داره تلاش می‌کنه تمام قسمت های مهم کتاب رو داشته باشه بدون کاستی

  3. یاسمن

    توی این وانفسای فیلمهای سخیف این سریال بسیار هم زیبا و جذاب است بیخود ایراد نگیرید

  4. اناهیتا

    نقد عالی .کاری به جزییات ندارم .فیلمبرداری افتضاح (مشابه سوشون). آدم بیخیال دیدن فیلم میشه .حیف بازیگران مطرحی چون آقایان مصفا و کیانیان

  5. Roghayeh

    از نظر منم فیلمبرداری این فیلم مشکل داره تو قسمت اول انقدررررر دوربین تکون می‌خورد و هی از این چهره به اون چهره می‌پرید درحالیکه نیاز نبود انقدررررر زوم کنن داشت اعصابم بهم میریخت و کم‌کم میخواستم قید دیدن فیلم رو بزنم ولی چون داستانش رو خوندم ودلم میخواست ببینم فیلمش چی از آب دراومده تحمل کردم تو قسمتای بعدی این حرکت دوربین کمتر شده بود

  6. هلیا روشنایی

    از نظر من که خیلی جذاب و قشنگه.من نمیدونم اینی که از سریال انقدر بد گفته رو چه حسابی نظر خودش رو به عنوان نظر همه جا زده.من که هرکسی رو دیدم از سریال خوشش اومده بود

  7. فاطمه

    به معنای واقعی کلمه زدید به خال! این فیلمبردار ناشی، هر چه عوامل سریال رشتند را پنبه کرد!
    در مورد فیلمنامه هم باید بگویم که متاسفانه نویسنده گویا رمان را درک نکرده و نفهمیده و بعضی جاها به گونه ای اصطلاحات یا حتی داستان را تغییر داده که آدم تعجب می‌کند! مثلاً چطور در دیالوگ سودابه، فرق استخوان دار و اسکلتی را نمی‌فهمد!؟
    البته به این قسمت از نقد شما اعتراض دارم که گفتید داستان به درد پیرزن ها می‌خورد! مثل اینکه بگویید غرور و تعصب جین آستین به درد مردگان می‌خورد! ! خب این از اقتضائات رمان های تاریخی هست و شما باید این نکته را در نظر داشته باشید.

  8. شهره

    انقد هم بد نبود بنظرم من دنبال کردم فقط انتخاب بازیگران باید بیشتر دقت میشدچهره ها متناسب با آن زمان نبود .بهتر است نظرات شخصی کل زحمات را به باد ندهد .

  9. علیرضا

    باریکلا به دیجی کالا مگ چه نقد خوبی
    من همین سه دقیقه ای رو که گذاشتیم رو دیدم واقعا میتونم بگم که نقد عالی برای این سریال بود

  10. ناصر اخوان

    سلام
    آقا شما با عوامل این سریال دشمنی دارید
    این چه نقدی بود فقط تخریب
    خیلی سریال خوب ودیدنی است

  11. الهه

    من چیزی از فیلم برداری و این جور چیزها نمی‌دونم ولی به نظرم فیلم قشنگی هست و چون این رمان و حتی شب سراب که از دهن رحیم نجار گفته شده بود رو در دوره نوجوانی خوانده بودم من رو به گذشته برد

    به نظرم با توجه به هزینه فیلمبرداری و ساخت فیلم و این بازیگرهای سرشناس نمیشه تو ۱۰ قسمت این سریال رو تموم کرد
    کل داستان آشنایی محبوبه با رحیم نجار زندگی با اون ورود مادر شوهر بچه دار شدن شروع درگیری ها مردن الماس پسر محبوبه و جدا شدن محبوبه از رحیم هست

  12. سپیده

    سریال بسیار زیبایی ست خداقوت به خانم نرگس آبیار

  • 1
  • 2
loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X