بهترین کتاب برای آشنایی با عملکرد مغز انسان کدام است؟

مغز تودهی یک و نیم کیلوگرمی که در جمجمه قرار دارد قدرت شگفتانگیز و ویژهی انسان در برابر باقی موجودات است. به کمک این بخش از بدن است که افراد به راحتی و بیآنکه فر کنند از عرض خیابان رد میشوند، سمفونیهای پیچیدهی بنهوون و موتزارت را اجرا میکنند، از خوردن غذا لذت میبرند، محاسبات پیچیدهی ریاضی را انجام میدهند و سازههای عظیم طراحی میکنند. اما به راستی مغز انسان چیست و چگونه کار میکند. فرانسیس کریک زیستفیزیکدان و یکی از کاشفان ساختار دی ان ای روزگاری گفته: «هیچ مطالعهای برای انسان ضروریتر تز مطالعهی مغز خودش نیست. چون دیدگاه بشر به جهان به آن وابسته است.» از دانشمند بزرگ پیروی میکنیم و برای مطالعه در این زمینه 4 کتاب برای آشنایی با عملکرد مغز معرفی میکنیم.
4 کتاب مهم که باید برای آشنایی با عملکرد مغز انسان بخوانید
1- «مغز ما / چگونه از مغز خود بهتر استفاده کنیم»
متیو مکدونالد یکی از نویسندگان پرفروش حوزهی علم و فناوری است. او دوازده کتاب دربارهی طراحی وبسایتها، HTML5 پیشرفته، وردپرس، برنامهنویسی و… منتشر کرده و سالهاست در دانشگاه علوم کامپیوتر رایرسون درس میدهد در کتاب «مغز ما / چگونه از مغز خود بهتر استفاده کنیم» یکی از 4 کتاب برای آشنایی با عملکرد مغز، دست مخاطب را میگیرد و به سفر پر پیچ و خم و جذاب شناخت مغز میبرد. نویسنده سعی کرده با استفاده از علوم اعصاب مدرن خواننده را با کلیات کارکرد و عملکرد مغز آشنا کند.
متیو مکدونالد معتقد است مغز انسان علیرغم ضعفهایی – کندی در محاسبه، خطاهای بینایی یا کابوس، فقدان دروغسنج شنیداری و… – بههیچوجه ارتقا پیدا نمیکند. تنها میتوان از اتفاقهایی که در 100 میلیارد نورون موجود در مغز میافتد باخبر شد.
سفر مخاطب در این کتاب از ده فصل میگذرد. در فصل یک با زیستشناسی مغز آشنا میشود. میآموزد مغز چگونه کار میکند، چگونه تکامل یافته و چرا؟ در فصل دوم از رژیم غذایی که مناسب مغز باشد گفته میشود. علاوه بر این، مخاطب میآموزد چرا مغز در مصرف انرژی تا این حد شکمباره است و چطور با هوسهای خود انسان را به خوردن وادار میکند و فرد چگونه میتواند جلوی گرسنگیهای کاذب را بگیرد.
در فصل سوم به این پرسش جواب داده میشود «در 8 ساعت بیخبری شبانه چه اتفاق میافتد؟» علاوه بر این تلاش میشود تا به معنای رویا پرداخته شود. مخاطب در فصل چهارم از تماشاخانهی ادراک میگذرد. خطاهای بینایی را مرور خواهد کرد. پی خواهد برد مغز از مفروضات ریشهدار استفاده میکند تا انسان را گمراه کند. فصل پنجم از قدرت اسرارامیز مغز میگوید که به راحتی میتواند مهارتها و تجارب انسان را رمزگذاری کند. فصل ششم دروازهی ورود به جهان احساسات است. خوانندهی کتاب خواهد دید مغز چگونه ترس و اذت را پردازش میکند و از شادمانی کم میکند تا فرد به راحتطلبی افراطی عادت نکند.
در فصل هفتم پروسهی استدلال مغز معرفی میشود. این عضو بدن اکثر اوقات با تکیه بر قضاوتهای شتابزده و منطق بیپایه از فکر کردن سرباز میزند. فصل هشتم به شخصیت میپردازد. مخاطب در این فصل پی میبرد چه چیزی او را میسازد و از طریقی اندازهگیری تشخصیت توسط دانشمندان آگاه خواهد شد. فصل نهم به نقش هورمونهای مغز در ساختن زن و مرد میپردازد. در ادامه از آتشبازی هورمونها در مغز عشاق گفته میشود. فصل دهم به زمانبندی رشد مغز از لحظهای که در رحم شکل گرفته تا زمانی که از کار میافتد اختصاص پیدا کرده.
در بخشی از کتاب «مغز ما / چگونه از مغز خود بهتر استفاده کنیم» که با ترجمهی محمد رضا باطنی توسط نشر فرهنگ معاصر منتشر شده، میخوانیم:
«منطقِ مغز همیشه راهنمای خوبی برای شما نیست. هرکس که رژیم غذایی داشته باشد میداند که مدارهای پیشساختهٔ مغز گاهی مشکل ایجاد میکنند. مثلاً وقتی چنین شخصی به یک بیلبوردِ بزرگ برمیخورد ممکن است آن را نشانهٔ نزدیکترین فَستفود تلقی کند.»
2- «7/5 درس درباره مغز»
همه میدانند مغز عضوی مهم در بدن انسان است و زندگی بدون آن امکانپذیر نیست. ولی با وجود آنکه از سالهای ابتدایی تاریخ پزشکی دربارهی مغز مطالعه شده کمتر کسی از ساز و کار، نقش و تاثیر هورمونها و تبادلات بین نورونها بر جسم، روح و تفکر انسان باخبر است.
دکتر ایزا فلدمن بارت عصبشناس و محقق آمریکایی و پروفسور ممتاز دانشگاه هاروارد به خاطر مطالعات و پژوهشهایش در روانشناسی و علوم اعصاب مشهور است در کتاباش «7/5 درس درباره مغز» چکیده و خلاصهی مطالعات طولانی مدتاش را در هفت مقالهی بلند و یک مقالهی کوتاه دربارهی تکامل مغز انسان در دسترس علاقهمندان قرار داده. نوشتهی او با زبانی ساده و روان مفاهیم پیچیدهی علمی را بیان کرده و به سوال اصلی افراد: «چرا مغز داریم؟» جواب میدهد.
پروفسور فلدمنبارت اطلاعات جذابی دربارهی عملکرد مغز، چگونگی شکلگیریاش، نحوهی ارتباط بین مغز و ذهن به خوانندگان میدهد. همچنین پاسخ مطالب نادرست و ادعاهای اشتباه دربارهی مغز انسان را به دقیقترین شکل ممکن میدهد.
دیوید ایگلمن عصبشناس و پژوهشگر شناخته شدهی دانشگاه استنفورد میگوید کتاب «7/5 درس درباره مغز» مثل رمان است که شخصیت اصلیاش انسانها اهستند. نویسنده با چیرهدستی دیدگاه عمیقی دربارهی هدف مغز، کارکرد و برنامهریزیاش، چگونگی تجربه کردن واقعیت و احساسات و افکار ارائه میدهد. این کتاب برای کنترل و درمان نشخوار فکری هم مفید است، زیرا به درک بهتری از مغز میرسید.
در بخشی از کتاب «7/5 درس درباره مغز» یکی از 4 کتاب برای آشنایی با عملکرد مغز که با ترجمهی قاسم کیانی مقدم توسط نشر مازیار منتشر شده، میخوانیم:
«بر اساس قصهٔ تکامل درنهایت سه لایه در مغز انسان به وجود آمد؛ یکی برای بقا، یکی برای هیجانات، و دیگری برای تفکر ــ وضعیتی که معروف است به نظریهٔ مغز سهگانه. این نظریه میگوید که عمیقترین لایهٔ مغز، یا مغز سوسمار، جای غرایز زندهمانی است. لایهٔ میانی، موسوم به دستگاه کنارهای، موضع هیجان است و دربردارندهٔ بخشهای قدیمی که از پستانداران پیشاتاریخ به ما رسیده. بیرونیترین لایه هم که بخشی از قشر مخ است و میگویند مختص انسانهاست و سرچشمهٔ تفکر منطقی، موسوم است به نوقشر.»
3- «مغز: داستان شما»
محققان در لابراتوارهای دانشگاهها و موسسات علمی در گوشه و کنار جهان روی مغز انسان مطالعه میکنند و علم عصبشناسی را با یافتههایشان به پیش میبرند. نتایج پژوهشهای آنها جالب و شگفتانگیز است اما کمتر کسی برای عموم تعریف میکند.
دیوید ایگلمن عصبشناس شناخته شدهی آمریکایی دانشگاه استنفورد که کتابهای پرفروشی نوشته در اثر تازهی پنج فصلیاش «مغز: داستان شما» یکی از 4 کتاب برای آشنایی با عملکرد مغز، پیشرفت و تحول در علم عصبشناسی و شناخت مغز را روایت میکند.
مغز نوعی ماشین ادراک است که توان محاسبهی بالایی دارد، تصمیمها و تخیل ما از آن ریشه گرفته و راه رفتن، بیدار شدن، خوابیدن، فکر کردن و … نتیجهی فعالیت میلیاردها نورون و سلولهای مغزی است. شناخت و آشنا شدن با عملکرد ان باعث میشود در روابط بین فردی صادقتر باشیم، بهتر عاشق شویم، مبارزه کنیم، خط مشی اجتماعی مناسبتری را دنبال کنیم، درس بخوانیم و…
نویسنده تلاش کرده مفروضات دربارهی مغز را تجزیه و تحلیل کند و نشان دهد چگونه تصمیم میگیریم، چگونه واقعیت را درک میکنیم، چه هستیم و زندگیمان چطور پیش میرود و دلیل وابستگیمان به دیگران چیست.
استاد عصبشناسی دانشگاه استنفورد شرح میدهد اتصالات در حال تغییر مغز شخصیت ما را میسازد. او میگوید زندگی پیشبینی پذیر نیست و همواره در حال دگرگونی است. تنها موضوعی که ثابت است تغییر انسان به خاطر بالا رفتن سن و با تجربه شدن است. حتما دوست و همکلاس قدیمیتان را دیدهاید و از خود پرسیدهاید چطور اینقدر عوض شده. علم عصبشناسی و کتاب «مغز: داستان شما» ان را شرح میدهد. تغییر مغز در درازمدت شخصیت آدم را عوض میکند.
از لحظهی تولد مغز چیزهای تازه میسازد تا با شرایط جدید هماهنگ شود. این فعالیت مغز عامل تغییر انسان است. گاهی اوقات تغییر مغز باعث خلق اتفاقات ناگوار میشود. چارلز ویتمن سال 1966 زن و مادرش را کشت. بعد از بالای برج دانشگاه تگزاس سیزده نفر را به گلوله بست. بعد از کشته شدناش در کالبدشکافی توموری بزرگ در مغزش پیدا شد. تودهی بزرگ بخش کنترل خشم و ترس را تحت تاثیر قرار داده بود.
در بخشی از کتاب «مغز: داستان شما» که با ترجمهی محمد اسماعیل فلزی توسط نشر مازیار منتشر شده، میخوانیم:
«چنانچه محیطی دارای مراقبت عاطفی و تحریک شناختی کافی نباشد، خط سیر رشد طبیعی مغز انسان مختل خواهد شد مطالعه نلسون به طریقی مثبت روی دیگر سکه را نیز نشان داد. اینکه اگر کودکان گرفتار در این وضعیت به محیط مطلوبی از نظر عاطفی و امنیتی منتقل شوند، امکان بهبود مغز تا حد زیادی وجود دارد.»
4- «اینترنت با مغز ما چه میکند؟»
نیکلاس کار نویسندهی حوزهی تکنولوژی دربارهی اتفاقاتی که افتاده تحقیق کرده و کتابی نوشته است. تلفن دستیاش را باز کرده، وارد صفحهی اینستاگراماش شده ولی یادش رفته چرا این کار را کرده. کاری که باید انجام میداده را فراموش کرده. مثل قبل نمیتواند تمرکز کند، ذهناش مدام در هال سرک کشیدن به موضوعات گوناگون است. او بر تاثیر اینترنت بر مغز و فرآیندهایش ذهن انسان در قرن حاضر مطالعه کرده. فناوری باعث شده کمتر از قبل به فروشگاه برویم، جلوی قفسهها بایستیم، محصول مورد نظر را پیدا کنیم، در چرخ دستی بگذاریم، مقابل پیشخان بایستیم و به صندوقدار پول پرداخت کنیم و به خریدن کتاب الکترونیک عادت کنیم.
نویسنده در کتاب «اینترنت با مغز ما چه میکند؟» یکی از 4 کتاب برای آشنایی با عملکرد مغز، چگونگی کارکرد مغز را با ارائهی شواهد و مدارک علمی متقن شرح میدهد و میگوید مغز هم مثل باقی عضلات بدن با ورزش کردن و تمرین کردن ورزیده میشود و میتوان توانمندترش کرد. مغز از سیمکشیهای پیچدرپیچ و تودرتویی تشکیل شده که نوع بهره گرفتن از آن به قویتر شدناش کمک میکند.
استفادهی زیاد از اینترنت باعث شده تمرکز کمتر شود. به این خاطر است که نسلهای پیشین به راحتی میتوانستند رمانهای چند جلدی بخوانند در حالی که نسلهای جدید به مطالعهی رمانها و قصههای کوتاه علاقهمندند.
اینترنت به دلیل در لحظه بودن باعث میشود مغز انسان عادت کند اطلاعات را در قالبهای کوچک و به صورت سطحی دریافت کند. به مرور زمان این عضو بدن توانایی و مهارت تمرکز کردن را از دست میدهد.
نیکلاس کار در بخشهای دیگر نوشتهاش به روشهای طبقهبندی اطلاعات در گوگل میپردازد. او شرح میدهد استراتژی این شرکت باعث میشود نتایج جستوجوها به منابع محدود هدایت شوند. در نتیجه افراد در تصور خیالی از اطلاعات بیکران غرقاند. تمرکز بر محتوای اینچنینی میتواند فرد را از تاثیرات عمیق دور کند.
انسانها به قدری از برنامههای رسانهها و شبکههای اجتماعی حیرتزده، عصبی، شاد و غمگین میشوند که دیگر فکر نمیکنند بر سرشان چه میآید. از این رو همه میگویند تکنولوژی به تنهایی بیاهمیت است، باید روش بهرهگیری از آن را تغییر داد. این گفتهها یادآوری میکنند ادارهی امور در دستان افراد است. انسانها روز به روز توانایی فکر و تمرکز کردن را به خاطر استفادهی بیوقفه از اینترنت از دست میدهند. پس باید محتاطانهتر از آن و شبکههای اجتماعی استفاده کرد.
در بخشی از کتاب «اینترنت با مغز ما چه میکند؟» که با ترجمهی محمود حبیبی توسط نشر گمان منتشر شده و برای بهبود تمرکز میتواند به شما کمک کند، میخوانیم:
«بروس فریدمن که پزشک آسیبشناسِ دانشکده پزشکیِ دانشگاه میشیگان است، در گفتگویی تلفنی که با هم داشتیم توضیح داد که تفکر او دچار کیفیتی «تقطیعی» شده که نشاندهنده شیوهاش در مرور سریع متون کوتاهِ منابع آنلاین است. او اذعان میکند: «دیگر نمیتوانم کتاب جنگ و صلح را بخوانم. دیگر حتی یک پستِ وبلاگیِ بیشتر از سه یا چهار بند هم به نظرم خیلی طولانی است و فقط نگاهی سرسری به آن میاندازم.»
منبع: دیجیکالا مگ