بهترین فیلمهای خانوادگی ۲۰۲۵؛ از «ماینکرفت» تا «پدینگتون ۳»
سال 2025 برای سینمای کودک -و آثار خانوادگی- به بهترین شکل سپری شد و شاهد اکران آثاری بودیم که فراتر از فیلم، به یک جریان فرهنگی تبدیل شدند؛ مانند انیمیشن «شکارچیان شیاطین کیپاپ» که موج بزرگی به راه انداخت. از سوی دیگر، شاهد بازگشت فرنچایزهای محبوب بودیم؛ آثاری مثل «زوتوپیا 2» و «پدینگتون در پرو» که تقریبا هر کسی با هر سن و سلیقهای را راضی میکنند. اما بهترین فیلمهای خانوادگی 2025 کدامند؟
تعداد فیلمهای خانوادگی خوشساخت 2025 بسیار زیاد است، اما عناوینی که برای این مقاله انتخاب کردهایم، بیتردید گل سرسبد تولیدات امسال محسوب میشوند. این فیلمها کودکان را مجذوب خود میکنند اما بزرگسالان را هم نادیده نمیگیرند و تجربهای سرگرمکننده برای همهی سنین هستند.
بهترین فیلمهای خانوادگی 2025 که باید ببینید
10- خانه عروسکی گبی (Gabby’s Dollhouse: The Movie)

- کارگردان: رایان کرگو
- بازیگران: لیلا لاکهارت کرنر، گلوریا استفان، کریستن ویگ، جیسون منتزوکس، دوناوان پاتون، ادواردو فرانکو، تارا استرانگ
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 5.5 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 85 از 100
«خانه عروسکی گبی» یکی از محبوبترین انیمیشنهای سریالی نتفلیکس است که تاکنون 12 فصل از آن منتشر شده؛ بنابراین بدیهی بود که دیر یا زود، پای آن به دنیای سینما هم باز شود. ماجراها پیرامون گبی (لیلا لاکهارت کرنر) اتفاق میافتد که همراه با مادربزرگ عجیبوغریبش، جیجی (گلوریا استفان)، راهی سفر میشود و خانه عروسکی را هم با خود میرود؛ خانهای که در میانهی راه از ون بیرون افتاده و به یک فروشگاه راه پیدا میکند، جایی که توسط ورا (کریستن ویگ) خریداری میشود. گبی حالا باید خانه عروسکی را پیدا و گربههایش را نجات دهد.
ساختهی رایان کرگو، حالوهوایی نزدیک به آثار خانوادگی دهه 90 میلادی دارد و سعی میکند نسبت به انیمیشن اصلی، عاطفیتر باشد. این فیلم ارزش تماشا دارد چون مخاطب هدفش را به خوبی میشناسد و در عین حال، قصهاش به اندازهای پرکشش هست که هرگز احساس نکنیم با یک اثر غیرضروری و اضافی روبهرو هستیم. اقتباسهای سینمایی از آثار تلویزیونی معمولا کیفیت چندان بالایی ندارند اما «خانه عروسکی گبی» قابل قبول است و پیامهای شیرینی را هم مخابره میکند.
مهارتهای کمدی کریستن ویگ هم به کمک فیلم آمده است؛ او البته با این هدف در فیلم حضور دارند که بتواند توجه مخاطب بزرگسالان را جلب کند و البته در این زمینه موفق هم میشود. «خانه عروسکی گبی» البته هرگز از حاشیه امن خود خارج نمیشود و سعی ندارد نوآوری به خرج دهد؛ داستان هم کاملا قابل پیشبینی است و مشابهش را دیدهایم؛ با وجود این، فیلم هرگز آزاردهنده نمیشود و در حقیقت آن را میتوانیم یک اپیزود طولانیتر از سریال اصلی در نظر بگیریم.
9- جمعه عجیبتر (Freakier Friday)

- کارگردان: نیشا گاناترا
- بازیگران: جیمی لی کرتیس، لیندزی لوهان، مارک هارمون، چاد مایکل موری، کریستینا ویدال، هیلی هادسون، استیون توبولوسکی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.5 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 74 از 100
کسی انتظار نداشت که دیزنی پس از گذشت از دو دهه به سراغ «جمعهی عجیب» برود؛ فیلمی که در زمان خود، هم یک کمدی خانوادگی موفق بود و هم به لطف شیمی کمنظیر جیمی لی کرتیس و لیندزی لوهان، به یک اثر کالت خاطرهانگیز تبدیل شد. با این حال، بازگشت به این جهان داستانی -آن هم با حضور بازیگران اصلی- میتوانست فیلمی باشد که حرف تازهای برای گفتن ندارد و صرفا میخواهد با تکیه بر نوستالژی، بفروشد. خوشبختانه «جمعه عجیبتر» فراتر از یک احیای صرفا تجاری از آب درآمده: فیلمی که هم به گذشته احترام میگذارد و هم تلاش میکند جایگاه مستقلی برای خود در زمان حال پیدا کند.
ماجراها بیست سال پس از آن ماجرای معروف تعویض بدن آغاز میشود؛ جایی که آنا (لیندزی لوهان) دیگر آن نوجوان سرکش نیست و حالا در مقام یک تهیهکنندهی موسیقی، با چالشهای حرفهای و خانوادگی، و همچنین مادرش، تس تس (جیمی لی کرتیس) دستوپنجه نرم میکند. رابطهی مادر-دختری فیلم اما یک لایهی اضافی هم دارد: هارپر، دختر آنا، که خود در آستانهی تجربهی همان بحرانها و مقاومتهایی قرار دارد که روزی آنا در برابر تس نشان میداد. تنشهای اصلی اما از جایی آغاز میشود که آنا تصمیم میگیرد دوباره ازدواج کند.
یکی از نقاط قوت فیلم، احتیاط آگاهانهاش در استفاده از نوستالژی است. نیشا گاناترا، کارگردان اثر، بهجای آنکه به سادهترین و دمدستترین ارجاعات بسنده کند، ترجیح میدهد پیوندهای عاطفی و تماتیک میان نسخهی جدید و فیلم 2003 را به شکلی طبیعی در دل روایت بگنجاند. شوخیها، موقعیتهای کمیک و حتی تعارضهای دراماتیک، بیش از آنکه بازتولید گذشته باشند، امتداد منطقی همان دغدغهها در بافت زمانی امروزند. شیمی میان جیمی لی کرتیس و لیندزی لوهان همچنان سرزنده و باورپذیر است و همین مسئله، ستون اصلی جذابیت فیلم را شکل میدهد؛ گویی گذر زمان نهتنها این رابطه را فرسوده نکرده، بلکه به آن عمق بیشتری بخشیده است.
دنبالهی «جمعهی عجیب» به ما یاد میدهد که چگونه میتوان به یک فرنچایز محبوب بازگشت، بدون آنکه به دام نوستالژی یا سودجویی افتاد. فیلم شاید نتواند بهطور کامل از سایهی نسخهی اصلی خارج شود، اما دستکم بهاندازهی کافی سرگرمکننده، صادق و هوشمندانه هست که تماشایش توجیهپذیر باشد. با این حال، همچنان توصیه میشود پیش از دیدن این نسخه، به سراغ فیلم 2003 بروید؛ نه فقط برای درک بهتر ارجاعات، بلکه برای یادآوری اینکه چرا «جمعهی عجیب» در وهلهی اول به اثری ماندگار تبدیل شد.
8- یک فیلم ماینکرفت (A Minecraft Movie)

- سال اکران: 2025
- کارگردان: جرد هس
- بازیگران: جیسون موموآ،جک بلک، دانیل بروکس، اما مایرز، سباستین هانسن، برت مککنزی، مت بری، جامین کلمنت
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 5.6 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 47 از 100
این فیلم از زمان معرفی اولیهاش در سال 2014، مدام دستبهدست شد؛ نامهایی مثل شان لوی و راب مکالهنی آمدند و رفتند تا سرانجام جرد هس، فیلمسازی که بیشتر با طنز خاص و نگاه ابزوردش در «ناپلئون دینامیت» شناخته میشود، سکان هدایت را به دست گرفت. همین انتخاب بهخودیِ خود نوید رویکردی متفاوت میداد، اما مسئلهی اصلی از همان ابتدا پابرجا بود: چگونه میتوان از دل یک بازی سندباکس که اساسا بر آزادی عمل و فقدان روایت خطی بنا شده، یک داستان سینمایی منسجم بیرون کشید؟ واکنشها به نخستین تریلر فیلم کاملا منفی بود؛ نه فقط به این دلیل که طرفداران نسبت به اقتباسها حساساند، بیشتر به خاطر انتخابهای بصریای که با روح مینیمالیستی بازی همخوانی نداشت. طراحی هایپررئال موجودات، برای بسیاری ناهنجار و حتی آزاردهنده به نظر میرسید؛ گویی فیلم میان وفاداری به فرم سادهی بازی و تلاش برای واقعیتر جلوه دادن جهان، در برزخی نامطمئن گیر افتاده بود. با اکران فیلم، مشخص شد که این بازخوردهای منفی، بیدلیل نبوده است.
داستان درباره چهار آدم نه چندان عادی، گرت (جیسون موموآ)، هنری (سباستین هانسن)، ناتالی (اما مایرز) و داون (دانیل بروکس) است که هرکدام درگیر مشکلات و بحرانهای شخصی خود هستند، تا اینکه ناگهان از دل یک پرتال آبی و ناشناخته وارد جهانی مکعبی و نامعمول به نام اورورلد میشوند. دنیایی که قواعدش با زمین متفاوت است؛ همهچیز از بلوکهایی ساخته شده که میتوان آنها را خراب کرد، ساخت و تغییر داد. این سرزمین زیر سایه تهدید پیگلینها و زامبیهای شبگرد قرار دارد و این چهار نفر برای بقا و پیدا کردن مسیر بازگشت، ناچارند قوانین این جهان را یاد بگیرند و با استیو (جک بلک) همراه شوند. آنها همچنین مجبور میشوند به خلاقیت خود تکیه کنند و با ساخت ابزار و سازههای دفاعی، از اورورلد محافظت کنند.
فیلم تا حدودی به سازوکارهای بازی «ماینکرفت» وفادار است. شخصیتها باید یاد بگیرند با ساخت ابزار، پناهگاه و سازههای دفاعی، نه فقط از خودشان محافظت کنند، بلکه به نوعی کنترل شرایط را به دست بگیرند. با این حال، مشکل از جایی آغاز میشود که این مفاهیم، بیش از آنکه در دل روایت رشد کنند، در قالب مجموعهای از موقعیتهای از پیش تعیینشده ارائه میشوند؛ موقعیتهایی که اغلب یادآور الگوی آشنای فیلمهایی مثل «جومانجی» هستند تا تلاشی برای نزدیک شدن به جهان «ماینکرفت».
«یک فیلم ماینکرفت» گیشه را فتح کرد، اما واکنش منتقدان و طرفداران نشان داد که این موفقیت الزاما به معنای رضایت تماشاگران نیست. جلوههای بصری فیلم همچنان محل بحثاند و ضعفها فیلمنامه بر کسی پوشیده نیست. با این حال، نمیتوان انکار کرد که فیلم برای مخاطبان کمسنوسال سرگرمکننده است و دستکم در انتقال حس ماجراجویی موفق عمل میکند. «یک فیلم ماینکرفت» با همهی مشکلاتش، یکی از بهترین فیلمهای خانوادگی 2025 است.
7- نژا 2 (Ne Zha 2)

- کارگردان: جیائوزی
- صداپیشگان: یانتینگ لو، مو هان، کی لو، جیامینگ ژانگ، دشون وانگ، یونگشی ژوئو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 8 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 92 از 100
با اینکه از «نژا 2» چندان صحبت نشده اما تا اینجای کار، پرفروشترین فیلم سال 2025 بوده است و به نظر نمیرسد که فیلم «آواتار 3: آتش و خاکستر» هم بتواند به جایگاه آن لطمهای وارد کند. «نژا 2» یک انیمیشن فانتزی چینی ساده نیست، یک پدیده فرهنگی است و بیتردید یکی از بهترین انیمیشنهای 2025 هم هست. این فیلم نشان میدهد که هالیوود دیگر پادشاه بلامنازع انیمیشنهای جریان اصلی نیست و سینمای چین به مرحلهای رسیده که میتواند با تکیه بر اسطورهها و زبان بومی خود، مخاطبان انبوه را در مقیاس جهانی جذب کند.
ماجراها پیرامون نژا اتفاق میافتد؛ جوانی سرکش که از بدو تولد، به دلیل قدرتهای فراطبیعیاش، از سوی خدایان تهدیدی بالقوه تلقی شده است. تماشای قسمت اول به درک بهتر شما از این دنباله کمک میکند، اما این فیلم بهگونهای طراحی شده که حتی بدون دانش عمیق از اساطیر چینی، روایتی گیرا و قابل فهم ارائه دهد. نژا در این قسمت با استاد شِن، شخصیتی پلید، مرموز و قدرتمند، درگیر نبردی سرنوشتساز میشود. در این مسیر، او از روح دوست ازدسترفتهاش، آئو بینگ، یاری میجوید؛ رابطهای که لایههای عاطفی و دراماتیک داستان را عمیقتر میکند.
برگ برندهی اصلی «نژا 2» فارغ از روایت حماسیاش، در جهانسازی و زبان بصری خیرهکنندهی آن نهفته است. سبک انیمیشن فیلم عمیقا از سنتهای هنری و فلسفی چین الهام گرفته؛ از نقاشیهای جوهری و قلممو گرفته تا ترکیببندیهایی که یادآور طومارهای کلاسیک هستند. این عناصر سنتی، نه به شکلی تزئینی یا نوستالژیک، بلکه در پیوندی زنده با تکنیکهای مدرن انیمیشنسازی به کار گرفته شدهاند و نتیجه، تصاویری است که هم حس ریشهدار بودن در تاریخ و فرهنگ چین را منتقل میکنند و هم معاصر و باکیفیت به نظر میرسند. سکانسهای اکشن فیلم هم با طراحی دقیق، و استفادهی درست از رنگها، نهتنها چشمنوازند، بلکه در خدمت پیشبرد درام و تنش داستانی قرار میگیرند.
«نژا 2» نمونهای قابلتوجه از تلفیق اسطورهشناسی با داستانگویی مدرن است. فیلم با دقت و بدون اغراق، به مفاهیمی مانند سرنوشت، اختیار، هویت و مسئولیت فردی میپردازد، بیآنکه به دام شعارزدگی یا پیامهای مستقیم بیفتد. شخصیتپردازی نژا، که همزمان ویژگیهای یک قهرمان و ضدقهرمان را در خود دارد، به اثر عمقی روانشناختی بخشیده که معمولا در انیمیشنهای بلاکباستری آمریکایی کمتر دیده میشود. از سوی دیگر، استاد شِن نیز یک شرور تکبعدی نیست؛ او تجسمی از وسوسهی قدرت و فساد است و بیش از آنکه مانعی بیرونی باشد، آینهای است که نژا را وادار میکند با تاریکیهای درون خودش روبهرو شود. وقتی به بهترین فیلمهای خانوادگی 2025 میرسیم، «نژا 2» بیشک یک گزینهی منحصربهفرد است که نباید نادیده گرفته شود.
6- چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم (How to Train Your Dragon)

- کارگردان: دین دبلوا
- بازیگران: میسون تیمز، نیکو پارکر، گابریل هاول، جولین دنیسون، برانوین جیمز، نیک فراست، جرارد باتلر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.8 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 77 از 100
استودیوی دریمورکس با الهام از دیزنی، تصمیم گرفت تا برای اولین بار، نسخهی لایواکشن یکی از انیمیشنهایش را بسازد و خوشبختانه کسی را ناامید نکرد. علیرغم حضور دین دبلوا در پشت دوربین (که سهگانه انیمیشنی اصلی را ساخته بود)، انتخاب بازیگران فیلم با حواشی متعددی روبهرو شد، به ویژه انتخاب نیکو پارکر برای نقش آسترید (که در انیمیشن بلوند و سفیدپوست بود). با این همه، کیفیت بالای فیلم کمک کرد تا این انتقادات کمرنگ شوند و حتی از بین بروند.
داستان درباره هیکاپ (میسون تیمز)، نوجیوان لاغراندام و دستوپاچلفتی است که به بزرگترین ناامیدی پدرش و رئیس قبیله، استویک (جرارد باتلر)، تبدیل شده است. در دنیایی که کشتن اژدهایان بلیت ورود به جرگهی مردان است، هیکاپ نه تنها توانایی این کار را ندارد بلکه با یک اژدها به نام بیدندان دوست میشود! بیدندان به هیکاپ میآموزد که تمام باورهای قومش دربارهی اژدهایان غلط است. حالا او باید راهی برای پایان دادن به جنگ چندصدساله پیدا کند، پیش از آنکه پدرش روستا را به ورطهی نابودی بکشاند.
«چگونه اژدهای خود را تربیت کنید» درست مانند انیمیشن اصلی، از نظر بصری خیرهکننده و از نظر عاطفی تاثیرگذار است. سکانسهای پرواز نفسگیر هستند و حس سرعت و آزادی را در فرم لایواکشن، بهشکلی ملموس و حتی خطرناک منتقل میکنند. رابطهی هیکاپ و بیدندان همچنان محور اصلی قصه است؛ تماشای پیوند آنها بدون دیالوگ، کلاس درسی در داستانگویی تصویری است. موسیقی جان پاول هم همچنان مو بر تن آدم سیخ میکند.
با وجود این، شاید از خود بپرسید که آیا ساخت نسخه لایواکشن «چگونه اژدهای خود را تربیت کنید» ضرورتی داشت؟ فیلم شاید از جنبه فنی بینقص باشد اما از آنجایی که کاملا به قصهی اصلی وفادار است، نه حرف تازهای میزند و نه توانایی غافلگیرکردن مخاطب را دارد. ضمن اینکه جزئیات واقعگرایانه فیلم، بخشی زیادی از جادوی انیمیشن اصلی را از بین برده است. بیدندان در کارتون بامزه بود اما اینجا گاهی حس ناخوشایندی به ما منقتل میکند. «چگونه اژدهای خود را تربیت کنید» شاید نتواند جای نسخه اصلی را بگیرد اما یکی از فیلمهای خانوادگی درجهیک 2025 است که ارزش تماشا دارد.
5- رفقای بد 2 (The Bad Guys 2)

- کارگردان: پیر پریفل
- صداپیشگان: سم راکول، مارک مارون، آکوافینا، کریگ رابینسون، آنتونی راموس، زاسی بیتس، دانیل بروکس، ناتاشا لیون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 87 از 100
انیمیشن «رفقای بد» (2022) در ظاهر، یک انیمیشن ماجراجویانهی رنگارنگ با شخصیتهایی کارتونی و شوخیهای سرراست بود، اما در بطن خود، بهشکل هوشمندانهای از امضاها و الگوهای سینمای کلاسیک، بهویژه فیلمهای سرقت و جنایی، بهره میبرد. همین پیوند میان جهان کودکانهی انیمیشن و زبان بصری و روایی سینمای بزرگسال، باعث شد «رفقای بد» همزمان دو طیف از مخاطبان را جذب کند؛ کودکانی که مجذوب ریتم تند و شخصیتهای بامزه میشدند و بزرگسالانی که ارجاعات، شوخیهای چندلایه و ساختار روایی فیلم را درک میکردند.
قصه دربارهی چند دوست خلافکار بود که میخواهند بزرگترین سرقت زندگی خود را انجام دهند، کاری که آنها را با چالشهای اخلاقی و رویدادهای غیرمنتظرهای روبهرو میکند. «رفقای بد» با شوخیهای هوشمندانه و شخصیتهای دوستداشتنی، فراتر از یک انیمیشن صرفا کودکانه عمل کرد. با این حال، پایان خوش و بهظاهر کامل فیلم اول، این پرسش را ایجاد میکرد که آیا اصلا نیازی به دنباله وجود دارد یا نه؛ چون داستان به شکلی جمعوجور و رضایتبخش به پایان رسیده بود.
«رفقای بد 2» در مواجهه با این چالش، تصمیم هوشمندانهای میگیرد. این دنباله نه قصد دارد شخصیتها را از نو تعریف کند و نه در پی آن است که فرمول موفق قسمت اول را بهکلی برهم بزند. در عوض، فیلم مسیر آشنای خود را ادامه میدهد و همچنان بر مضمون مرکزی «تغییر و بهتر شدن» تمرکز میکند، اما این بار با نگاهی عمیقتر و درونیتر. شخصیتهای اصلی هنوز همان ضدقهرمانهایی هستند که گذشتهی مجرمانهشان سایهای سنگین بر زندگی فعلیشان انداخته، اما مسئلهی اصلی دیگر «تصمیم به اصلاح» نیست، بلکه «زندگی پس از اصلاح» است.
«رفقای بد 2» به جای آنکه بار دیگر همهچیز را پیرامون یک نقشهی سرقت پرزرقوبرق بچیند، تمرکز خود را بر پویایی درون گروه، حس مسئولیت فردی و جمعی، و شکاف میان ظاهر اصلاحشدهی شخصیتها و کشمکشهای درونیشان میگذارد. این باعث شده تا با اثری بالغتر و تفکربرانگیزتر روبهرو شویم؛ فیلمی که نه تنها جهان فیلم اول را گسترش میدهد، بلکه ایدههای تازهای را هم مطرح میکند. «رفقای بد 2» به هویت بصری و روایی قسمت اول هم وفادار است. طراحیهای بامزه و اغراقشده، تدوین سریع و پرانرژی و موسیقیهای سرزنده همچنان حضور پررنگی دارند، اما این بار ضربآهنگ فیلم کنترلشدهتر است و اجازه میدهد برخی لحظات احساسی نفس بکشند. شوخیها همچنان کار میکنند و خندهدار هستند، اما در کنار آنها، صحنههایی وجود دارد که مخاطب را وادار میکند کمی مکث کند و دربارهی انتخابها و پیامدهایشان فکر کند.
«رفقای بد 2» به شدت سرگرمکننده است، اما در عین حال دربارهی مسائل اخلاقی و انسانی حرف میزند، بدون آنکه به دام شعارزدگی یا لحن آموزشی بیفتند. این فیلم نشان میدهد که دنبالهسازی، اگر با درک درست از جهان و شخصیتهای اثر همراه باشد، میتواند بهجای تکرار، لایههای تازهای به داستان اضافه کند و تجربهای غنیتر از قبل ارائه دهد.
4- لیلو و استیچ (Lilo & Stitch)

- کارگردان: دین فلیشر کمپ
- بازیگران: سیدنی الیزابت آگودونگ، بیلی مگنوسن، هانا وادینگهام، کریس سندرز، کورتنی بی. ونس، زک گالیفیناکیس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.7 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 72 از 100
پس از شکست تجاری بازسازی لایواکشن «سفیدبرفی»، انتظارات از «لیلو و استیچ» بسیار پایین بود اما این فیلم گیشه را به آتش کشید و به یکی از پرفروشترین آثار خانوادگی سال تبدیل شد. داستان درباره یک موجود فضایی بامزه به نام استیچ است که در هاوایی سقوط میکند و توسط یک دختربچه به نام لیلو به سرپرستی گرفته میشود. لیلو اما فکر میکند که استیچ نوعی سگ است و خطر ندارد که او در واقع یک سلاح کشتار جمعی است که از نظر ژنتیکی مهندسی شده و از زندانی فضایی گریخته است.
مایا کیالوها در نقش لیلو یک غافلگیریِ تمامعیار است؛ او لیلو را به شکلی ترسیم کرده که شبیه به یک کودک واقعی و پیچیده به نظر برسد. ضمن اینکه تصمیم دیزنی برای بازگرداندن کریس سندرز برای صداپیشگی استیچ حیاتی بود؛ انگلیسیِ دستوپاشکستهی او روح این شخصیت است. زک گالیفیناکیس و بیلی مگنوسن نیز بار کمدی فیلم را به دوش میکشند.
جایگاه انیمیشن اصلی «لیلو و استیچ» محفوظ است اما این بازسازی لایواکشن هم قدمهای را درست برمیدارد و هرگز سعی نمیکند به میراث نسخهی اول خدشهای وارد کند. اینکه استیچ درقالب یک موجود فوتورئالیستیک عرضه شده، ابتدا کمی عجیب است، چون به آن عادت نداریم اما کمی که قصه جلوتر میرود، با او ارتباط برقرار میکنیم. رابطه دو خواهر هم خوب از آب درآمده و استفاده کارآمد فیلم از موسیقی متن نسخه اصلی هم جای تحسین دارد.
با این حال، فیلم از «سندروم بازسازیهای دیزنی» رنج میبرد: قصه تا حد زیادی سادهسازی شده، و انرژیِ و هرجومرج نهفته در کارتون اصلی، اینجا تعدیل شده است. برخی از عناصر جنجالی و عجیب نسخه 2003 هم حذف شدهاند تا فیلمی محافظهکار روبهرو باشیم که میخواهد همه را راضی کند. «لیلو و استیچ» شاهکار نیست اما یکی از بهترین فیلمهای خانوادگی 2025 است؛ و اگر انیمیشن اصلی را تماشا نکردهاید، جذابیت آن حتی بیشتر هم میشود.
3- پدینگتون در پرو (Paddington in Peru)

- کارگردان: داگال ویلسون
- بازیگران: هیو بونهویل، امیلی مورتیمر، جولی والترز، جیم برودبنت، الیویا کلمن، آنتونیو باندراس، بن ویشاو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.6 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 93 از 100
«پدینگتون در پرو» بهترین قسمت این فرنچایز نیست اما از آن دست فیلمهای خانوادگی است که حس خوبی به ما میدهد و مخاطب را تا انتها با خود همراه میکند. در قسمت سوم، پدینگتون (بن ویشاو) خبری نگرانکننده دریافت میکند: خاله لوسی عزیزش در کشور پرو ناپدید شده است. بنابراین پدینگتون بلافاصله یک مأموریت نجات ترتیب میدهد و کل خانوادهی براون را با خود به آمریکای جنوبی میبرد.
این فیلم قبل از اینکه جلوی دوربین برود، چند عضو کلیدیاش را از دست داد. کارگردان دو قسمت اول، پل کینگ از پروژه کنارهگیری کرد تا «وانکا» را با حضور تیموتی شالامی بسازد. سپس سالی هاوکینز، بازیگر نقش خانم براون، تصمیم گرفت برای قسمت سوم بازنگردد و این نقش به امیلی مورتیمر سپره شد. با این تغییرات، تردیدهای زیادی ایجاد شود که آیا فیلم میتواند استانداردها و کیفیت فوقالعادهی دو قسمت قبل را حفظ کند یا خیر. خب، تا حدودی بله.
بن ویشاو همچنان بهترین انتخابِ ممکن برای صداپیشگی پدینگتون است؛ لحن مودبانه و ملایم او قلب این فرنچایز است. هیو بونهویل در نقش آقای براون، بار دیگر کمدی فیزیکی پدری میانسال که سعی دارد قهرمان اکشن باشد، بهخوبی اجرا میکند. امیلی مورتیمر کار سختی برای جایگزینی سالی هاوکینز داشت؛ او نسخهی متفاوتی از خانم براون را ارائه میدهد که با قصه سازگار است، اما قطعا حس متفاوتی دارد. بازیگران جدید هم قانعکننده هستند، به ویژه آنتونیو باندراس و اولیویا کلمن.
«پدینگتون در پرو» فیلم ماجراجویی متفاوتی است و اینکه سعی نمیکند شبیه دو قسمت پیشین باشد را باید به فال نیک گرفت. تغییر فضا از کمدیِ شهری -بریتانیایی- به ماجراجوییِ جنگلی، تصمیم جسورانهای بود و حداقل از جنبه اکشن، هیجانانگیز از آب درآمده است. شوخیها همچنان ملایم و هوشمندانه هستند و پیامهای اخلاقی فیلم هم روی کودکان تاثیر میگذارد.
با این حال، باید اعتراف کرد که این فیلم ضعیفترین قسمت این سهگانه است. غیبت پل کینگ کاملا حس میشود؛ داستان کمی کش آمده و عناصر معمایی آن تا حدی قابل پیشبینی هستند. امیلی مورتیمر بازیگر توانمندی است اما جای خالی سالی هاوکینز کاملا حس میشود. در هر صورت، «پدینگتون در پرو» همچنان یک فیلم خانوادگیِ دوستداشتنی است و ادعای خاصی هم ندارد، بنابراین نباید به آن سخت گرفت.
2- زوتوپیا 2 (Zootopia 2)

- کارگردان: جرد بوش، بایرون هاوارد
- صداپیشگان: جنیفر گودوین، جیسون بیتمن، جاناتان کی کوان، فورچون فیمستر، اندی سمبرگ، دیوید استراترن، ادریس البا
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.7 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 91 از 100
همه میدانستند که «زوتوپیا 2» به یکی از پرفروشترین و موفقترین فیلمهای خانوادگی 2025 تبدیل خواهد شد. جودی (جنیفر گودوین) و نیک (جیسون بیتمن) دوباره به گشتزنی در خیابانها بازگشتهاند؛ اما اینبار به عنوان شرکای رسمی در ادارهی پلیس زوتوپیا. با وجود این، آنها رابطه چندان خوبی ندارند تا اینکه پایشان به یک پرونده جنایی پیچیده باز میشود.
فیلم از نظر فنی یک جهش بزرگ است و کیفیت انیمیشن آن بهتر از این نمیتوانست باشد. جنیفر گودوین و جیسون بیتمن هم با مهارتی مثالزدنی دوباره در کالبد نقشهایشان فرو رفتهاند. جودی حالا باتجربهتر و کمتر سادهلوح است، اما همچنان آن آرمانگراییِ شدیدش را حفظ کرده؛ در مقابل، نیک بخشی از بدبینیاش را از دست داده اما هنوز همان روباه تیزهوشی است که میشناختیم. کلکلهای این دو کماکان درخشانترین بخش فیلم است. جاناتان کی کوان، صداپیشه جدید مجموعه هم به جای گری صحبت میکند؛ یک مارِ مضطرب که تصورات این دو پلیس دربارهی خزندگان را به چالش میکشد.
«زوتوپیا 2» تقریبا به اندازه قسمت اول سرگرمکننده است، و در عین حال به سازندگان اجازه داده تا جهان آن را گسترش دهند و بتواند خلاقانهتر عمل کنند. فیلمنامه هم بسیار هوشمندانه است و عناصر کارآگاهی نئو-نوآر که قسمت اول را منحصربهفرد کرده بود، اینجا هم با قدرت حضور دارند.
با این حال، اگر قرار باشد نقدی نسبت به فیلم داشته باشیم، این است که در خطرِ افتادن به دامِ «بیانیه صادر کردن» است. استعارههای مربوط به تبعیضِ ساختاری و مسکن، مفاهیم پیچیدهای هستند و گاهی فیلم ناچار میشود اکشن را متوقف کند تا جامعهشناسی را برای مخاطب کمسنوسال خود شرح دهد؛ موضوعی که به ریتم و ضربآهنگ اثر لطمه میزند. همچنین فیلم فاکتور غافلگیری قسمت اول را ندارد و معمای جنایی آن، کمی زودتر از حد انتظار لو میرود. از این ضعفها اما به آسانی میتوان عبور کرد چون به تجربهی شما از «زوتوپیا 2» آسیبی وارد نمیکنند.
1- شکارچیان شیاطین کیپاپ (KPop Demon Hunters)

- کارگردان: مگی کانگ، کریس اپلهانس
- صداپیشگان: آردن چو، آن هیو سوپ، می هونگ، جییونگ یو، یونجین کیم، دنیل دای کیم، کن جونگ، لی بیونگ هون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.6 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 95 از 100
در سالهایی که نتفلیکس بهخاطر فیلمهای لایو اکشن ضعف و اغلب بیهویتاش زیر تیغ نقد بوده، یک واقعیت را نمیشود نادیده گرفت: این پلتفرم در حوزهی انیمیشن، تصمیمهای جسورانهتری گرفته و بارها نشان داده که حاضر است روی ایدههایی سرمایهگذاری کند که استودیوهای محافظهکارتر به آنها «نه» میگویند. از «هیولای دریا» تا «نیمونا»، نتفلیکس بهتدریج برای خودش اعتباری ساخته که دستکم در مدیوم انیمیشن، میتوان آن را جدی گرفت. «شکارچیان شیاطین کیپاپ» ادامهی همین مسیر است؛ اثری که در نگاه اول شاید به خاطر نزدیکیاش به موسیقی کیپاپ، بعضیها را پس بزند، اما یکی از بهترین فیلمهای خانوادگی سال است و البته جدیترین مدعی کسب جایزه اسکار بهترین انیمیشن سال.
نکتهی کلیدی دربارهی «شکارچیان شیاطین کیپاپ» این است که موفقیتش را نمیتوان به یک عامل خاص نسبت داد. فیلم در همه زمینهها، کارش را درست انجام میدهد و همین «جمع شدنِ درست اجزا» است که آن را به یک پدیدهی فرهنگی تبدیل کرده. آهنگهای اورجینال فیلم نه قطعات تزئینی، بلکه بخشی از روایت هستند. شوخیها و لحظات طنز، تحمیلی نیستند و اغلب از دل شخصیتها و موقعیتها بیرون میآیند. حتی اگر علاقهای به کیپاپ نداشته باشید، فیلم بهطرز غافلگیرکنندهای میتواند شما را با خود همراه کند، چون جذابیتش از جای دیگری سرچشمه میگیرد.
«شکارچیان شیاطین کیپاپ» از همان دقایق ابتدایی، بیآنکه دست به ترفندهای روایی پیچیده بزند یا بخواهد خودنمایی فرمی کند، مخاطب را درگیر میکند. داستانگوییاش ساده است، اما این سادگی بهمعنای سطحیبودن نیست. فیلم با اعتمادبهنفس، ایدههایی آشنا را در کانون توجه قرار میدهد: دوستی، هویت، فشار، انتظارات و… اینها مفاهیمی هستند که بارها در انیمیشنهای خانوادگی دیدهایم، اما تفاوت اینجاست که فیلم آنها را با لحن انسانی و بیادعا مطرح میکند؛ بدون آنکه بخواهد مدام پیامش را به رخ بکشد یا مخاطب را دستکم بگیرد.
فیلم از جنبه بصری بهشدت وامدار زیباییشناسی کیپاپ مدرن است؛ رنگها، طراحی شخصیتها و تصاویر، امضاهای این فرهنگ را بازتاب میدهند، اما اذیتکننده نیستند. مانند «نژا 2»، بزرگترین نقطه قوت فیلم این است که جهانش ریشههای فرهنگی مشخصی دارد، اما تجربهای جهانشمول ارائه میدهد. «شکارچیان شیاطین کیپاپ» شاید از بهترین انیمیشنهای تاریخ نباشد اما به ما یادآوری میکند که مدیوم انیمیشن هنوز ظرفیتهای کشفنشدهی زیادی دارد.
منبع: collider

