بیژن اشتری مترجم کتابهای نشر ثالث دربارهی دیکتاتورها و مجله دنیای تصویر درگذشت
بیژن اشتری در کمال بهت و حیرت دوستداران ادبیات و سینما عصر ۱۸ خرداد از دنیا رفت. خبر درگذشت او را صفحهی اینستاگرامی نشر ثالث اعلام کرد که سالها اشتری به عنوان مترجم سری کتابهای سرخ با آنها همکاری میکرد. کتابهای سرخ اول کار فقط مخصوص دیکتاتورهای بلوک شرق و کمونیستها بود اما در سالهای اخیر دایرهاش وسیعتر شد و کتابهایی مثل «قذافی» دربارهی دیکتاتور لیبی و «صدام» دربارهی صدام حسین، رئیس حزب بعث و رئیسجمهوری دیکتاتور عراق هم با ترجمهی اشتری در نشر ثالث منتشر شد.
من البته آقای اشتری را از سالها قبل میشناختم. در مجلهی دنیای تصویر زمانی همکار بودیم. بیژن اشتری مسئول بخش فیلمهای روز دنیا بود. آن اوایل کمتر کسی باور میکرد که بیژن اشتری این جزییات را دربارهی فیلمها و داستان و عواملشان ترجمه میکند و خودش فیلمها را ندیده. اول اینکه منابع به اندازهی امروز نبود و دوم نثر بیژن اشتری جوری بود که به ترجمه نمیمانست. قلم خودش را داشت. جملهها را طوری پشت هم ردیف میکرد که انگار تالیفشان کرده در حالی که ممکن بود دو جمله پشت هم از دو منبع مختلف باشند.
تا میانهی دههی ۹۰ لااقل میدانم که بیژن اشتری همچنان با مداد روی کاغذ ترجمههایش را مینوشت و به مجله دنیای تصویر یا به نشر ثالث میرساند و جزو معدود کسانی بود که هنوز تایپ نمیکردند.
بیژن اشتری متولد سال ۱۳۳۹ بود. یکی از دلایلی که او راوی سرگذشت دیکتاتورهای چپ شد به زندگی خودش برمیگشت. اشتری در جوانی و همان سالهای اول انقلاب عضو حزب توده بود و سران توده از جمله نورالدین کیانوری را از نزدیک میشناخت. در صفحهی اینستاگرامیاش مطالب جالبی از آن دوران میگذاشت که باعث شده بود بیش از ۱۱۰ هزار فالوئر داشته باشد که تحلیلهای او از جهان امروز و روایتهای تاریخیاش را دوست داشتند. آن وسط البته تهدیدهایی هم از سمت چپها متوجهش شده بود. بخصوص که در سالهای اخیر به تندی به روشنفکران چپ ایرانی و اشتباهاتشان میتاخت و خشکاندیشی آنها را نقد میکرد.
اشتری از میانسالی به بعد در عالم تحلیل تاریخ و سیاست کاملا از انواع ایدئولوژیها و حزبها بریده بود. او همانقدر منتقد استالین و لنین چپی بود که فرانکو، دیکتاتور دست راستی اسپانیا را زیر سوال میبرد.
نظریات سیاسی بیژن اشتری به مذاقتان خوش بیاید یا نه، نمیتوانید قلم درخشانش را در ترجمه انکار کنید. انتخابهای خوبش برای روایت تاریخ را نادیده بگیرید. کمتر آدمی به سلیمالنفسی بیژن اشتری در زندگیام دیدهام.
در یکی از پستهای اینستاگرامیاش خودش را هم دست انداخته بود و عکس توییتی را گذاشته بود که خودش هم فیو زده بود. توییت مضمونی داشت در این مایهها: «تنها نقطهای در جهان که کمونیسم باعث خلق ثروت شده، نشر ثالث بوده.» خودش در توضیح نوشته بود این بهترین کامنت سال است. ترجمه البته کسی را در ایران ثروتمند نکرده اما وقتی این عکس را گذاشت جنبهاش را ستایش کردم.
کتابهای سرخ را بخوانید و از قلم صریح اشتری که دیکتاتورها را روی کاغذ زنده کرده، لرزه به تنتان میافتد. اما یک روی دیگر بیژن اشتری پیش دوستداران سینماست. من در سه ویژهنامه دنیای تصویر با بیژن اشتری کار کردم. یکی بهترین شخصیتهای سینمایی جهان بود. قرار بود هر کسی از فهرست ۱۱۰ تایی که به آن رسیده بودیم کاراکتری را که دوست داشت دربارهاش بنویسد انتخاب کند. تعجب نکردم وقتی بیژن اشتری دکتر ژیواگو را برگزید. مرد شاعرپیشه وسط انقلاب روسیه اما انتخاب هاوارد هیوز فیلم «هوانورد» اسکورسیزی جالب بود. تیترش را هم زده بود: «نابغهی مجنون».
چنین آدمی بود. وسط قصههای دیکتاتورها و سیاست و شوروی، حواسش به نابغههای مجنون جوان هم بود.
روحش شاد و یادش گرامی. باشد که ترجمههایش بیشتر و بیشتر خوانده شوند که عبرت تاریخ در آنهاست.

