بهترین ترجمه‌های بهمن فرزانه؛ از «صدسال تنهایی» تا «از طرف او»

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۴ دقیقه
ترجمه‌های بهمن فرزانه

بهمن فرزانه مترجم شناخته شده بیش از 50 عنوان کتاب به فارسی برگرداند. ترجمه‌های او بسیاری از نویسندگان مطرح جهان را به ایرانی‌ها معرفی کرد. نام این مترجم در ایران با گابریل گارسیا مارکز نویسنده‌ای که منتقدان روش نوشته‌هایش را رئالیسم جادویی نامیده‌اند، گره خورده است. هزاران نسخه از آثار او تا امروز به فروش رفته و به کتاب‌های بالینی اهل مطالعه تبدیل شده. در این مطلب برخی از بهترین ترجمه‌های بهمن فرزانه معرفی می‌شوند. اما پیش از آن زندگی‌اش را مرور می‌کنیم.

یکی از بهترین مترجم‌های ایرانی، بهمن سال 1317 شمسی در تهران به دنیا آمد. از طرف پدر از نوادگان حکیم‌الممالک و از طرف مادر نواده‌ی صادق مستشارالدوله بود. بعد از پایان تحصیلات مقدماتی و متوسطه سال 1338 به ایتالیا رفت تا در رشته‌ی معماری تحصیل کند. در دانشگاه ثبت نام کرد و سه روز سر کلاس نشست اما چیز زیادی درک نکرد. کلاس و رشته‌ی معماری را رها کرد و با مشکل و سختی در مدرسه‌ی ترجمه‌ی سازمان ملل متحد که دوره‌ای پنج ساله و دشوار بود نام‌نویسی کرد. زبان انگلیسی، فرانسه، ایتالیایی و ترجمه‌ی هم‌زمان یاد گرفت.

او که به قصد تحصیل به اروپا رفته بود و نه مهاجرت در آن سرزمین ماندگار شد، درس خواند، تحصیل کرد و نیم قرن در ایتالیت زندگی کرد و پل ارتباط ایرانی‌ها با ادبیات جهان شد.

یک سال پیش از منتشر شدن ترجمه‌ی فارسی رمان «صدسال تنهایی» به خانه‌ی یکی از دوستان‌اش در جمهوری دومینیکن رفت. آن‌جا با گابریل گارسیا مارکز ملاقات کرد. دوست‌اش ترجمه‌ی ایتالیایی رمان را به او داد. بعد از مطالعه‌ی دوروزه‌ی کتاب دست به کار برگردان فارسی شد. نسخه‌ی فارسی «صدسال تنهایی» شش سال بعد از انتشار نسخه‌ی اصلی رمان سال 1353 منتشر شد و بر فضای ادبی کشور تاثیر گذاشت. احمد شاملو باور داشت سبکی که گابریل گارسیا مارکز برای نوشتن «صدسال تنهایی» به کار برده چیز غریبی نیست چون مدت‌ها پیش از آن غلامحسین ساعدی رئالیسم جادویی را در قصه‌ها و نمایشنامه‌هایش به ایرانی‌ها معرفی کرده بود.

اولین ترجمه‌ی بهمن فرزانه کتاب «پرنده شیرین جوانی» از تنسی ویلیامز بود. او در دهه‌ی 60 میلادی از طریق دوستی آمریکایی با تنسی ویلیامز آشنا شد. آن‌ها هیچ‌وقت یکدیگر را ندیدند ولی نامه‌نگاری می‌کردند. مترجم ایرانی تا آخرین زوزهای زندگی خود را به خاطر پاره کردن مکاتبات‌اش با نویسنده‌ی شناخته شده‌ی آمریکایی سرزنش می‌کرد. نمایشنامه‌نویس آمریکایی به فرزانه کمک کرد تا با آثار ترومن کاپوتی و کارسن مک کالوز آشنا شود.

بهمن فرزانه با کالوینو از طریق همسر آرژانتینی‌اش آشنا شد. بعد از گذراندن شبی خاطره‌انگیز در خانه‌ی نویسنده‌ی ایتالیایی، دوستی سالیان‌شان شکل گرفت.

فرزانه معتقد بود همه‌ی کتاب‌های یک نویسنده خوب و خواندنی نیستند به همین دلیل بهترین کارهایش را به فارسی برمی‌گرداند. او دقت در انتخاب کتاب را یکی از مهم‌ترین کارهای مترجم می‌دانست. میلان کوندرا و ماریو بارگاس یوسا را نویسنده‌هایی در خور نمی‌دانست. به این خاطر اثری از آن‌ها ترجمه نکرد. او که بعد از انتشار و فروش خوب «صدسال تنهایی» انتخاب کتاب را سخت می‌دانست، بعد از 20 سال سکوت رمان «به خاطر او» اثر آلبا دسس پدس را برای ترجمه انتخاب کرد. شش ماه خواب و خوراک نداشت تا این‌که برگردان فارسی به پایان رسید.

1- «صدسال تنهایی»

گابریل کارسیا مارکز، یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان جهان که همراه با ماریا بارگاس یوسا و کارلوس فوئنتس ادبیات آمریکای لاتین را جهانی کردند، روز ششم ماه مارس سال 1927، در دهکده‌ی آرکاتاکا، در منطقه‌ی سانتامارای کلمبیا، به دنیا آمد.

گابریل دور از والدین‌اش، در فقر رشد کرد. اما فرشته‌ی محافظ، پدربزرگ‌اش، او را به تماشای کوچه و بازار می‌برد و همه‌چیز را نشان‌اش می‌داد. قصه‌گوی بزرگ، مادربزرگ‌اش، او را با قصه‌های اشباح و ارواح سرگرم می‌کرد.

از این روست که همه‌ی داستان‌هایش با پیرمردهایی که در انتظار هستند شروع می‌شوند: «طوفان برگ با پیرمردی که نوه‌اش را به تشییع می‌برد»؛ «کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد، با پیرمردی که کنار اجاق نشسته و با حالتی سرشار از اعتمادبه‌نفس و ساده‌دلی انتظار می‌کشد، شروع می‌شود.» و «صدسال تنهایی با پیرمردی که نوه‌اش را به کشف یخ می‌برد، شروع می‌شود.»

مارکز نویسنده‌ی جادوگری بود که مخاطبان را هیپنوتیزم می‌کرد. کمتر نویسنده‌ای چون او جادوی قصه را می‌شناخت. آثارش سرشار از خیال‌پردازی‌های شگفت است که تنها در متن داستان‌های او می‌تواند باورپذیر شود.

او در بیست‌سالگی روزنامه‌نویسی را شروع کرد و در طول دو دهه در شهرهای هاوانا، نیویورک، بارسلون، مادرید و … برای روزنامه‌های آمریکای لاتین خبر و گزارش مخابره کرد.

در نظرگاه‌اش روزنامه‌نویسی هم‌چون نویسندگی ارج و قرب و احترام داشت. روزنامه‌نویسی را زیباترین و هیجان‌انگیزترین شغل جهان می‌دانست. از طریق حرفه‌اش به راحتی می‌توانست به میان رویدادها برود و از همه‌چیز سردرآورد. به این دلیل هیچ‌گاه روزنامه‌نویسی را کنار نگذاشت. این حرفه را آموزش می‌داد و معتقد بود روزنامه‌نویسی و قصه‌نویسی رابطه‌ای نزدیک دارند.

مارکز که همواره شیفته‌ی شغل‌اش – روزنامه‌نویسی – بود به جوانان می‌گفت: «این کار آدم را در ارتباط مستقیم با واقعیت نگه می‌دارد.»

در میانه‌ی دهه‌ی پنجاه میلادی، در روزنامه‌ی «ال اسپکتادور» کار می‌کرد. گزارش‌اش از ملوانی که ساعت‌ها روی دریا کار می‌کرد به قدری جذاب و خواندنی از کار درآمده بود که تیراژ روزنامه چند هزار نسخه بیشتر شده بود. سردبیر صدایش کرد و پرسید: «گزارش چندشماره‌ی دیگر ادامه خواهد یافت؟» پاسخ داده بود: «یکی دو شماره» سردبیر گفته بود: «حرفش را نزن، باید صد شماره بنویسی.» مارکز گزارش را تا چهل شماره ادامه داد.

نقطه‌ی شروع گزارش‌نویسی و نویسندگی مارکز این گزارش بود. او همواره در همه‌ی آثارش بر مبارزه‌ی انسان برای پشت سر گذاشتن سختی‌ها و رسیدن به امنیت و آرامش تاکید می‌کرد.

«صدسال تنهایی» نتیجه‌ی 18 ماه حبس شدن نویسنده در خانه‌اش و نوشتن تمام‌وقت است. ماجرا از صحنه‌ی اعدام سرهنگ آئورلیانو بوئندیا شروع می‌شود. او جلوی جوخه‌ی اعدام ایستاده و خاطرات مثل فیلم سینمایی از مقابل چشم‌هایش می‌گذرد: دوران ساخته شدن دهکده‌ی ماکوندو وقتی سیاره‌ی زمین جوان بود، خیلی چیزها اسم نداشتند و باید به آن‌ها اشاره می‌کردند.

سرگذشت شش نسل از خاندان بوئندیا روایت می‌شود. نسل اول این خاندان در دهکده‌ی ماکوندو زندگی می‌کرده‌اند. روایت به جای متمرکز شدن بر شخصیت یا رویدادی خاص بر وقایع استوار است. قصه‌گویی نویسنده سه ویژگی دارد که عبارتند از:

– سیال بودن زمان: با وجود این‌که زمان در رمان سیری خطی و به پیش دارد اما همواره با بازگشت به عقب و دادن اطلاعاتی از گذشته همه چیز به هم می‌ریزد.

– تقدیرگرایی: همه چیز در «صدسال تنهایی» بر اساس تقدیرگرایی شکل گرفته است. فرجام کار شخصیت‌ها از قبل مشخص است با وجود آنکه بعضی‌ها توانایی پیشگویی دارند و از آینده خبر می‌دهند.

– تکرار: در این رمان خواندنی همه چیز به کرات تکرار می‌شود. دو نام خوزه آرکادئو و اورلیانو، اتفاقاتی که در روستای ماکوندو افتاده و… مکرر در مکرر تکرار می‌شوند. به نظر می‌رسد نویسنده‌ی این اثر به زمان بینشی اساطیری دارد.

در بخشی از رمان «صدسال تنهایی» که توسط نشر امیرکبیر منتشر شده، می‌خوانیم:

«ماه مارس کولی‌ها برگشتند. این دفعه یک تلسکوپ همراه‌شان آورده بودند و ذره‌بینی به اندازه طبل، که به عنوان آخرین کشف یهودی‌های آمستردام به نمایش گذاشتند. زنی کولی را آن سر روستا نشاندند و تلسکوپ را جلوی خیمه جا دادند. مردم با پرداخت پنج رئال روی تلسکوپ سر خک می‌کردند و زن کولی را در چند قدمی‌شان می‌دیدند.»
کتاب صد سال تنهایی اثر گابریل گارسیا مارکز نشر امیرکبیر

2- «دفترچه ممنوع»

نشناختن نیازها یا ناتوانی در برآوردن آن‌ها نتیجه‌ای جز سرگردانی ندارد. افراد در جامعه یا خانوواده مثل جزایری می‌شوند که کنار هم هستند اما با فاصله‌ای بسیار. نیازها و افکار مشترک است که آدم‌ها را کنار یکدیگر می‌گذارد.

آلبا دسس پدس نویسنده‌ی ایتالیایی کوبایی در پایتخت ایتالیا به دنیا آمد. پدربزرگ‌اش اولین رئیس جمهوری کوبا، پدرش سفیر کوبا و مادرش ایتالیایی بود. او هم بعد از ازدواج با سرهنگی ایتالیایی به تابعیت این کشور درآمد.

دسس پدس هم مثل اکثر نویسنده‌ها کارش را با روزنامه‌نگاری در دهه‌ی 30 میلادی شروع کرد. به خاطر فعالیت علیه فاشیسم به زندان افتاد و دو رمان‌اش توقیف شدند.

نوشته‌های دسس پدس سرگذشت زنان ایتالیایی در گیرودار جنگ جهانی دوم، چند سال بعد از آن و به طور کلی در قرن بیستم است.

والریا شخصیت اصلی رمان زنی میانسال است که در کنار کار کردن بیرون از خانه باید در خانه رفت‌وروب کند. حواس‌اش به همه‌چیز باشد تا آب در دل همسر و دخنر و پسرش تکان نخورد. خانواده‌ی او – میشل همسرش و دختر و پسرش – از نظر اقتصادی در مضیقه هستند. جنگ جهانی دوم تمام شده ولی فشار اقتصادی و بی‌پولی زمین‌گیرشان کرده. او همیشه خودش را نادیده گرفته، خواسته‌هایش را فراموش کرده، از گلویش زده تا توقعات همسر و بچه‌هایش را برآورده کند. عصبی، خسته، کلافه، مستاصل و درک نشده است. نمی‌داند چه کند. تا این‌که روزی تعطیل به سختی دفترچه‌یادداشتی می‌خرد و زندگی‌اش تغییر می‌کند. با نوشتن یادداشت‌های روزانه کم کم به این نتیجه می‌رسد که کار کردن، وقت گذاشتن، فداکاری کردن و از خود گذشتن برای کسانی که قدرش را نمی‌دانند بیهوده بوده و عمرش تلف شده.

هر روز که صفحات بیشتری از دفترچه پر می‌شود نیازهای برآورده نشده و فقدان‌های شخصیت اصلی قصه آشکارتر می‌شود. والریا به این نتیجه می‌رسد که شکاف عظیمی بین اعضای خانواده ایجاد شده. او که خود را قربانی می‌داند تصمیم می‌گیرد طغیان کند، زیر میز بزند و همه‌چیز را از اول بسازد اما شکست می‌خورد. دفترچه را می‌سوزاند و به جای اول بر می‌گردد. چون برای زنی مثل او همه‌چیز – عشق، تفریح، لذت بردن از همسر، نوشتن یادداشت‌های روزانه، داشتن حریم شخصی و خلوت – ممنوع و گناهی کبیره است.

در بخشی از رمان «دفترچه ممنوع» که از ترجمه‌های جذاب بهمن فرزانه است و توسط نشر علمی‌ فرهنگی منتشر شده، می‌خوانیم:

«با وجود نظر میشل باز هم نمی توانم درباره حرکات و رفتار میرلا آرام باشم، ولی به نظرم می رسد چند روز است که آرام تر شده است، صورت او دیگر حالت خشن و خشک را ندارد، آن حالتی که در بین مژه هایش مانند تکه ابر تهدید آمیزی وجود داشت. از هنگام بچگی این حالت را در او دیده ام و یاد گرفته ام چگونه در مقابل از خود دفاع کنم.»
کتاب دفترچه ممنوع اثر آلبا د سسپدس نشر علمی و فرهنگی

3- «از طرف او»«از طرف او» ترجمه‌های بهمن فرزانه

وقتی مادر و دختر به درد عشق مبتلا می‌شوند چه می‌شود؟ برای یافتن پاسخ باید رمان «از طرف او» را خواند.

آلبا دسس پدس در این رمان تفاوت نگاه زنان و مردان به عشق را به تصویر می‌کشد و به زیبایی نشان می‌دهد اولویت‌های گوناگون آن‌ها و درک نشدن متقابل چگونه می‌تواند باعث به وجود امدن سرخوردگی و دلشکستگی زنانه و مردانه شود.

آلساندرا شخصیت اصلی رمان بانویی زیبا، آراسته و جوان است که همراه همسرش فرانچسکئ فیلی آرام، بدون هیجان و عشق، روزگار می‌گذراند. زندگی‌شان مثل برکه‌ای دور افتاده است که آب‌اش از فرط سکون در شرف فساد است. او درگیرودار نوشتن پایان‌نامه‌ی مقطع کارشناسی با همسرش آشنا شد. عاشق و معشوق شدند. آلساندرا پیشنهاد ازدواج فارنچسکو فیلی را قبول کرد. زندگی مشترک شروع شد. شخصیت اصلی رمان زندگی خود و پدر و مادرش را روایت می‌کند.

پدرش آریبوتو مردی خوش‌تیپ، جذاب و خوش‌قیافه بود. مادرش الئونورا زنی جذاب و زیبا با چشم‌هایی آبی و موهایی طلایی بود. آن‌ها پسری داشتند که در سه سالگی غرق شد. درد و رنج زن و شوهر را زمین‌گیر کرد. دخترشان به دنیا آمد. اسم بچه‌ی از دست رفته را رویش گذاشتند. همواره او را با پسر درگذشته مقایسه می‌کردند که لطمات زیادی به دختر وارد کرد.

پدر کارمند عالی‌رتبه‌ی وزارت امور خارجه‌ی ایتالیاست و مادر برای تدریس نوازندگی پیانو به خانه‌ی ثروتمندان می‌رود. والدین اختلاف دارند. همیشه در حال بحث و جدل و مشاجره هستند. دختربچه با وجود خردسالی همه‌چیز را با جزئیات به خاطر دارد. پدر سر و گوش‌اش میجنبد. با وجود تذکرهای پی‌در‌پی مادر سربه‌راه نمی‌شود. در نتیجه اتفاقی هولناک می‌افتد. مادر دست به خودکشی می‌زند و جان‌اش را می‌گیرد. این رویداد زندگی دختر و رابطه‌ی او با همسرش را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

سایه‌ی برادر مرده سال‌های ابتدایی زندگی دختربچه را دشوار کرده بود. او نمی‌توانست خودش را از زیر سایه‌ی او بیرون بکشد. مادر معتقد بود اگر پسر زنده مانده بود مثل موتزارت آهنگساز مشهوری می‌شد. دخترشان را تنبیه می‌کردند چون امیدشان را ناامید کرده بود. مثل پسر غرق شده نبود. نابود شدن شخصیت دختر باعث شد گوشه‌گیر و کم‌حرف شود. مادر به کمک زنی فال‌گیر با روح پسرش در ارتباط بود. شخصیت اصلی داستان شک ندارد که روح بادر در جشم‌اش حلول کرده.

در بخشی از رمان «از طرف او» که از بهترین ترجمه‌های بهمن فرزانه به حساب می‌آید و توسط نشر آگه منتشر شده ، می‌خوانیم:

«پدرم قدبلند و تنومند و موهای سرش مثل ماهوت‌ پاک‌کن بود. وقتی بزرگ شدم، با دیدن عکس‌های دوره جوانی او فهمیدم چرا زن‌ها از او خوششان می‌امد. چشم‌های عمیق و بسیار سیاهی داشت و لب‌هایش گوشتالود و شهوت‌انگیز یود.»
کتاب از طرف او اثر آلبا دسس پدس انتشارات آگه

4- «عشق در زمان وبا»«عشق در زمان وبا» ترجمه‌های بهمن فرزانه

این رمان داستان عشقی نافرجام را روایت می‌کند. عشقی چنان چرشور که همه را از میدان به در می‌کند و در زمان محدود نیست. از زمانی که فرمینا دازا دست رد به عشق فلورینتو آریزا زد و با دکتر اوربینو ازدواج کرد پنجاه و یک سال و ننه ماه و چهار روز می‌گذرد.

ماجرا در شهری تاریخی در یکی از کشورهای اطراف دریای کارائیب می‌گذرد. اواخر قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم است. بین احزاب برای استقلال از اسپانیا جنگ و درگیری شده. خرمیا دو سنت آمور عکاس قدیمی و نامدار شهر خودکشی می‌کند. دکتر خرونال اوربینو پزشک شناخته‌شده‌ی شهر با عکاس رفیق بود و هم‌بازی شطرنج. او قبل از نوشتن گواهی فوت دوست و هم‌بازی‌اش کاغذهای قدیمی‌اش را ورق می‌زند و به نامه‌ی رفیق درگذشته‌اش برمی‌خورد. عکاس در این نامه نوشته که معشوقه‌ای داشته که پنهان کرده. همسر دکتر فرمینا داسا که به خرمیا دوسنت امور بدبین بود از برملا شدن این راز متعجب نمی‌شود. چند روز بعد از مرگ دوسنت آمور، دکتر اوربینو پیش از حضور در مراسم تدفین، برای گرفتن طوطی بالای درخت می‌رود، می‌افتد و جان می‌دهد. در مراسم دن دکتر شخصی به نام فلورنتینو آرسیا به بیوه‌ی دکتر یادآوری می‌کند بعد از گذشت نیم‌قرن هنوز عاشق‌اش است. بیوه عصبانی می‌شود و مرد را از خود می‌راند.

با بهترین کتاب‌های گابریل گارسیا مارکز آشنا شوید؛ جادوگر کلمات آمریکای لاتین

از اینجا قصه به گذشته بازمی‌گردد و زندگی شخصیت‌های رمان را مرور می‌کند. فرمینا داسا شاگرد مدرسه‌ی صومعه‌ی مریم مقدس است. پدرش لورنزو داسا که در طول داستان مشخص می‌شود کلاه‌بردار، پشت هم‌انداز و حقه‌باز است سال‌ها پیش از محل تولدش خارج شده به همراه خواهر اسکولاستیکا داسا و دخترش به این شهر آمده‌اند.

فلورنتینو آریسا پسر نامشروع مردی شناخته شده است که در شرکت کشتیرانی روی رودخانه سهامدار است. پدر برایش پول می‌فرستد ولی تحویلش نمی‌گیرد. مادرش زنی قابل و مستقل است. مغازه‌ی خرازی دارد و پول نزول می‌دهد. فلورنتینو در کنار مردی آلمانی که تلگراف را به شهر آورده کار می‌کند و عاشق دختر لورنزو داسا می‌شود. دختر و پسر نامه رد و بدل می‌کنند. نامه‌ها کشف می‌شوند. دختر از صومعه اخراج می‌شود. لورنزو داسا دختر را به سفری دور و دراز می‌برد. رابطه‌ی عاشق و معشوق از طریق تلگراف ادامه پیدا می‌کند. اما اتفاقی عجیب باعث می‌شود فرمینا در عشق‌اش شک کند و معشوق را براند.

دکتر خووونال اوربینو تازه از مدرسه‌ی پزشکی پاریس فارغ‌التحصیل شده. وارد شهر می‌شود. پدرش که طبیب بوده به خطار ابتلا به وبا جان‌اش را از دست می‌دهد. خوونال اوربینو به خاطر خانواده‌ی شرشناس و ثروتمندش و معرفی کردن مدرنیته‌ی اروپا به اهالی مورد توجه دختران است. او از فرمینا خواستگاری می‌کند ولی دختر یک سال جواب نمی‌دهد. در انتها فرمینا به خاطر حسادت کردن به دختر دایی دکتر جواب مثبت می‌دهد.

در بخشی از رمان «عشق در زمان وبا» که از ترجمه‌های درجه‌یک بهمن فرزانه است و توسط نشر ققنوس منتشر شده، می‌خوانیم:

«اجتناب‌ناپذیر بود: بوی بادام‌های تلخ همیشه تقدیر عشق‌های یک طرفه را یادش می‌آورد. دکتر خوبنال اوربینو آن را به مشام کشید همین که قدم به خانه گذاشت که هنوز در سایه روشن فرو رفته بود و برای موردی اضطراری به آنجا فراخوانده شده بود که از سال‌ها قبل دیگر اضطراری به حسابش نمی‌آورد.»
کتاب عشق در زمان وبا اثر گابریل گارسیا مارکز نشر ققنوس

5- «طوطی»«طوطی» ترجمه‌های بهمن فرزانه

سوزانا تامارو نویسنده، روزنامه‌نگار و کارگردان ایتالیایی سال 1958 در شهر تریسته به دنیا آمد و بزرگ شد. والدین‌اش متارکه کردند. پدرش الکلی یو مادرش بی‌احساس، خشن و سرکوب‌گر بود. او همواره مادربزرگ‌اش زندگی کرد. بعد از مدت‌ها مصرف دارو و مراجعه به پزشک متخصص مغز و اعصاب پی برد از اختلال رشد عصبی که مشکلات زیادی در روابط بین فردی و غیر کلامی برایش ایجاد کرده بود، رنج می‌برد. سوزانا تامارو بورسیه‌ی مدرسه‌ی سینمای ایتالیا شد. بعد از فارغ‌التحصیل شدن در صنعت تلویزیون و سینمای کشورش مشغول به کار شد.

«طوطی» قصه‌ی بانویی به نام آنسلماست. معلمی بازنشسته که سال‌ها پیش همسرش جان‌کارلو فوت کرده. او دور از دو بچه‌اش تنها زندگی می‌کند. روزها و شب‌هایش خالی، سرد، بی‌روح و ملال‌آور است. اما وقتی یک طوطی از نژاد آمازون را در سطل زباله پیدا می‌کند همه‌چیز تغییر می‌کند. دوباره شور و شوق را تجربه می‌کند. حیوان را لوئیزیتو صدا می‌زند که نام همکار همدل و همرازش در سال‌های تدریس است. ولی شور و شوق آنسلما دوام ندارد. لوئیزیتو که رفته بود دوباره برمی‌گردد و او را از روطه‌ی نابوودی به زندگی برمی‌گرداند.

شخصیت اصلی رمان یا داستان بلند «طوطی» منعطف نیست. نمی‌تواند قبول کند آدم‌ها و جهانی که در آن زندگی می‌کند همواره در حال تغییر هستند. کسی به پیش می‌رود و برنده است که بتواند تغییر کند و با شرایط هماهنگ شود.

جهانبینی و دیدگاه آنسلما به زندگی ویران‌گر است. او به قدری به اعتقادات و باورهایش اطمینان دارد که حتی وقتی به بچه‌ای سیلی می‌زند و از او می‌خواهد عذرخواهی کند، نمی‌پذیرد اشتباه کرده. آنسلما معتقد است بالاخره کسی مثل او باید بچه‌ها را تربیت کند.

در بخشی از کتاب «طوطی» که یکی از ترجمه‌های شاخص بهمن فرزانه است و توسط نشر کتاب پنجره منتشر شده، می‌خوانیم:

«آنسلما بی‌حرکت به نقطه‌ای که صدا از آنجا آمده بود خیره ماند. دسته‌های کیسه زباله به دستهایش فشار می‌اورد. اتوبوسی عبور کرد. داخل اتوبوس خالی و روشن بود. راننده خسته به نظر می‌رسید و پیراهنش خیس عرق بود. شب شده بود ولی نسیمی نمی‌وزید. همه‌جا در آرامش فرورفته بود.»
کتاب طوطی اثر سوزانا تامارو انتشارات پنجره

متبع: دیجی‌کالا مگ

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X