نقد سریال «خرگوش سیاه»؛ نیویورک را سراسر مه گرفته…

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۸ دقیقه
نقد سریال «خرگوش سیاه»

اوایل دوهزار میلادی تلویزیون پر شده بود از مردان خانواده‌ای که از کثیف کردن دستشان ابایی نداشتند، از ضدقهرمان‌هایی به سبک تونی سوپرانو و والتر وایت. موفقیت عجیب این مجموعه‌ها، به دهه‌ای از سریال‌های تقلیدی انجامید که با انتشار «خرگوش سیاه» (Black Rabbit) به نظر می‌رسد هنوز هم دوره‌اشان تمام نشده است. در نقد «خرگوش سیاه» به فیلمنامه‌ی سریال می‌پردازم که تمام فرمول‌های ازپیش‌اثبات‌شده را کنار هم گذاشته و به دو ستاره‌ی سریال توکل کرده تا دست‌تنها هر طور شده آن را از منجلاب کلیشه‌ها بیرون بکشند.

«خرگوش سیاه» ساخته‌ی تازه‌ی بروبچه‌های فیلم «فرمان» (The Order) است که در تقلید از ضدقهرمان‌های قدیمی و مجموعه‌های جدید، با خودشان گفته‌اند چه می‌شد اگر ما هم «خرسِ» (The Bear) خودمان را داشتیم، البته با کمی مزه‌ی کمتر و خونریزی بیشتر! این سریال هشت‌قسمتی با بازی جود لاو و جیسون بیتمن، داستان دو برادر نیویورکی را دنبال می‌کند که خود را زیر بار قرض‌ها و تهدید گنگسترها می‌بینند.

هشدار! در نقد سریال «خرگوش سیاه» خطر لو رفتن داستان وجود دارد

نقد سریال «خرگوش سیاه»؛ خرس یا خرگوش، مسئله این است

جیسون بیتمن

نتفلیکس می‌داند که سریال‌سازی به سبک «بریکینگ بد» و «سوپرانوها» امروزه ممکن نیست. کسی در ۲۰۲۵ میلادی ۸۰ اپیزود وقت و سرمایه ندارد برای شخصیت‌هایش زمینه‌چینی کند. اما فرمت تازه‌ای از سریال‌سازی پیدا شده که هم برای فصل جوایز جواب می‌دهد، هم برای مخاطبان: فرمت سریال «خرس». «خرگوش سیاه» با داستانی از دشواری‌های رستوران‌داری و برادران بی‌مسئولیت برای خودش یک‌پا «خرس» تازه‌ای است که به لطف حضور جیسون بیتمن در سریال، از «اوزارک» هم نخ می‌گیرد؛ البته به‌جای شیکاگو، داستان «خرگوش سیاه» در تاریکی‌های مه‌آلود نیویورک اتفاق می‌افتد.

جود لاو و جیسون بیتمن کلیشه‌ای‌ترین نسخه‌ای از دو برادر/دو ضدقهرمان داستانِ «خرگوش سیاه» را بازی می‌کنند. شخصیت بیتمن، با ظاهری آشفته و ریشی که مدت‌هاست به حال خود رها شده، وینس نام دارد؛ یک الکلی قمارباز و بی‌مسئولیت که گنجینه‌های خانوادگی را بالا می‌کشد، رابطه‌ی خوبی با دخترش ندارد و تلی از قرض بالا آورده که جز با کمک برادر باهوش‌تر و جذاب‌ترش، جیک، حل نخواهد شد. جود لاو نقش این برادر باهوش‌تر را بازی می‌کند که رستورانی را که با برادرش راه انداختند می‌گرداند، از بیرون به نظر رابطه‌ی خوبی با زیردستانش دارد و به‌طرز عجیبی برای تقلید یک لهجه‌ی نیویورکی دست و پا می‌زند.

نقد سریال «خرگوش سیاه»

«خرگوش سیاه» پرسروصدا داستان خود را شروع می‌کند؛ در یک مهمانی پرزرق و برق که با حمله‌ی افراد مسلح ناشناس به قهقرا می‌رود. اما ازاینجا داستان به یک ماه پیش برمی‌گردد. جیک، صاحب رستورانِ خرگوش سیاه که به پاتوق شب‌نشینی‌های نیویورکی‌ها تبدیل شده، با تکیه بر نقدهای مثبت از نیویورک تایمز می‌خواهد بیزینس خود را توسعه دهد و مطمئن است که این ایده در درازمدت نتیجه خواهد داد. اما این قدم، صدهاهزار دلار هزینه برمی‌دارد و بازگشت برادرش وینس به شهر، تمام آرزوهای جیک را برباد می‌دهد. وینس، که چیزی جز دردسر با خود نیاورده، زیر بار انبوهی از بدهی گیر کرده و با کشاندن پای جیک به ماجرا، هر دو برادران فریدکین به تکاپو می‌افتند تا این بدهی را جور کنند که اگر نکنند، کارشان با کرام‌الکاتبین است.

وسط این ایده‌ی تکراری، فیلمنامه‌ی «خرگوش سیاه» مدام شعبه می‌گیرد، فلش‌بک می‌زند و پای شخصیت‌های فرعی زیادی را به سریال باز می‌کند که نه‌تنها دنبال کردن جریان داستان را سخت کرده، که تأثیر محسوسی هم بر چالش اصلی نمی‌گذارند؛ از همسر سابق و پسر جیک، هانتر، بگیر، تا دختر وینس، جن، سرآشپز رستوران به نام راکسی و پارتنر سابقش، دوستان و شرکا وس و استل. عملاً می‌توانید تمام این‌ها را از داستان حذف کنید و همچنان چیزی را از دست نداده‌اید. حتی خود «خرگوش سیاه» هم نمی‌داند با این همه شخصیت چه کند. برای همین، بدون آنکه داستانشان را درست و حسابی بسط دهد، خیلی راحت کاراکترها را کشته و از سریال حذف می‌کند.

جود لاو

سازنده و نویسنده‌ی «خرگوش سیاه» زک بیلین است که احتمالا او را نمی‌شناسید. او فیلمنامه‌نویس «فرمان» و فیلم تازه‌ی «کلاغ» (The Crow) بوده که اگر این دو مورد را دیده باشید، می‌دانید فیلمنامه‌ی «خرگوش سیاه» تعریفی نخواهد بود. به جز فیلمنامه‌ی زیادی‌شلوغ، او در ساخت شخصیت‌هایی که عاقبتشان برایتان مهم باشد شکست خورده. دو برادر که با هم دعوا دارند، فامیلی که پس از مدت‌ها به شهر پا می‌گذارد و با خودش دردسر می‌آورد، رئیسی که با دختران جوان‌تر از خودش می‌پرد، خلاصه هر کلیشه‌ای بخواهید اینجا هست. جز اینکه بارها نسخه‌های مختلفی از ضدقهرمان‌هایی به سبک جیک و وینس را دیده‌اید، فیلمنامه‌ی زک بیلین هم هیچ کمکی به بازیگران نکرده تا بتوانند وجه تازه‌ای از این کاراکترهای تکراری را نشان دهند.

برای مقایسه، در سریال «خرس» کارمی، برادر فقیدش مایکل و شخصیت‌های فرعی دیگر چون ریچی و سیدنی را داریم که که انگیزه‌هایشان، تصمیماتشان و عواقب تصمیمشان برای شما اهمیت دارد؛ حداقل در فصل‌های اول که تمام فیلمنامه به دادوبیداد کردن کاراکترها خلاصه نمی‌شود. این کاراکترها هرکدام براساس ارزش‌ها و منافع شخصی خود تصمیم می‌گیرند و اشتباهات زیادی هم می‌کنند و همین، کارمی و سیدنی و دیگران را به شخصیت‌هایی تبدیل کرده که همذات‌پنداری با آن‌ها کار دشواری نیست.

جیسون بیتمن

اما بیلین در «خرگوش سیاه» فکر کرده صرف قهرمانانی که کارهای بد می‌کنند، کافی است تا از آن‌ها ضدقهرمانان چندلایه بسازند. مشخصا، مشکل «خرگوش سیاه» این نیست که دو ضدقهرمان را در مرکزیت داستانش گذاشته (هرچند امروزه بازار با نمونه‌های تکراری‌اشان اشباع شده است)، مشکل اینجاست که سریال دو ضدقهرمانِ بی‌خاصیت را دنبال می‌کند که بلاهایی که سرشان می‌آید نه از بدشانسی، که از حماقت‌اشان است.

وینس که چنان شخصیت دست‌وپاچلفتی و بی‌هنری است که حتی از مرگ او هم کک‌اتان نمی‌گزد؛ حداقل یک دردسر کمتر برای خانواده‌اش! جیک هم به نوبه‌ی خود گندهای زیادی بالا آورده، رستوران را به ورشکستگی کشانده، به اسم خیرات پول‌ها را به جیب می‌زند و حتی در یک خط داستانی فرعی از ماجرای تجاوز به آنا (ابی لی) – که اصلا معلوم نیست چه نیازی بوده این‌وسط چپانده شود – می‌فهمیم جیک برای منافعش، حاضر است اتفاقات وحشتناکی را که در رستورانش می‌گذرد، لاپوشانی کند. خلاصه، وینس و جیک شخصیت‌هایی نیستند که برایشان تره خرد کنید و بیلین هم نتوانسته یک مجموعه‌ی کامل را بر دوش آن‌ها پیش ببرد.

اشتباهات «خرگوش سیاه» به فیلمنامه محدود نمی‌شوند

جود لاو

همانطور که گفتم، سریال «خرگوش سیاه» دورهمی سازندگان فیلم «فرمان» است. شورانرهای سریال، زک بیلین و همسرش کیت ساسمن هستند که با هم روی این درام جنایی که همین پارسال آمد کار کرده بودند. بیلین نویسندگی فیلمنامه‌ی «فرمان» را برعهده داشت و ساسمن از تهیه‌کنندگانش بود. جود لاو در «فرمان» در نقش یک مأمور اف‌بی‌آی ظاهر شده که یک گروه نازی به رهبری نیکلاس هولت را دنبال می‌کرد. اودسا یانگ از دیگر بازیگرانی است که مستقیما از «فرمان» دوباره در سریال «خرگوش سیاه» حضور پیدا کرده. مهم‌تر جاستین کرزل است، کارگردان فیلم «فرمان» که کارگردانی دو اپیزود پایانی «خرگوش سیاه» را برعهده داشته است.

خلاصه، جمع همه‌ی بچه‌های «فرمان» جمع است؛ فیلمی که نه اجرای به‌یادماندنی از جود لاو در آن می‌بینیم، نه نویسندگی برجسته‌ای و نه حتی کارگردانی که جای تحسین داشته باشد. حالا این مجموعه‌ی بی‌جان توانمندی‌هایشان را روی هم ریخته و آن را در قالب هشت اپیزود کش داده‌اند (که اتفاقا خلاف معمول اپیزودهای ۴۵دقیقه‌ای همه‌اشان از یک ساعت طولانی‌ترند) و «خرگوش سیاه» را ساخته‌اند که در بهترین حالت، «قابل دیدن» است.

نقد فیلم «محفل»؛ وقتی قصه‌گویی جایش را به صدور بیانیه می‌دهد!

«خرگوش سیاه» کیفیت تولیدی بالایی دارد. با فیلمبرداری و نورپردازی سینماتیک و تصحیح رنگی سبز (حداقل از فیلم «فرمان» با آن تصحیح رنگ زردش بهتر است) که شما را یاد سریال دیگری با حیوانی در عنوان خود می‌اندازد. نیویورکِ «خرگوش سیاه» به گاتهامِ سریال «پنگوئن» (The Penguin) می‌ماند که در پس زرق‌وبرق‌ها، رستوران‌ها، کلوب‌های شیک و مهمانی‌های شبانه، همیشه سایه‌ای از فساد و زوال اخلاقی آن را دربر گرفته است.

کارگردانی و فیلمبرداری هم می‌خواهد روی این عنصر تاریک شهر دست بگذارد. گاه با دوربین روی دست، گاه با فیلمبرداری از پشت نرده‌ها و پرده‌ها که حسی مستندگونه یا شبح‌وار به روایت بدهد. اما این تصمیمات به جای آنکه تازه یا خلاقانه باشند، اغلب پرسش‌برانگیزند. به‌خصوص بلاکینگ عجیب صحنه مدام توی ذوق می‌زند؛ اگر دقت کنید در سکانس‌های اکشن‌تر مرکز ثقل قاب از دست می‌رود و تصویر از آنچه در صحنه می‌گذرد غافل می‌شود.

این انتخاب‌ها در فیلمبرداری برای پرتنش جلوه دادن روایت اتفاقا شباهت دیگری است بین «خرگوش سیاه» و سریال «خرس» که هردویشان را پایین می‌کشد. به جز کرزل، که دو اپیزود پایانی را کارگردانی کرده، جیسون بیتمن هم کارگردانی دو اپیزود از «خرگوش سیاه» (اپیزودهای یک و دو) را برعهده داشته و او هم در صحنه‌های پرتکاپو کاملا زمام امور را از دست داده. فیلمبرداری و کارگردانیِ گنگ دست‌دردست هم داده‌اند، تصویر نمی‌داند روی چه‌چیز تمرکز کند و در حفظ جریان روایت ناتوان است. با اینکه استورر در فصل اول «خرس» موفقیت‌هایی با این تکنیک داشت، اما در فصل‌های بعد نتوانست مرز باریک بین همهمه و جریان واقع‌گرایانه و بداهه‌انگارانه‌ی روایت خود را حفظ کند و «خرگوش سیاه» هم بیشتر در تله‌ی این همهمه گرفتار شده است.

2
از ۵
نکات مثبت
  • اجرای هم‌وزن و هماهنگ جود لاو و جیسون بیتمن
  • موزیک‌ویدیوی بند قدیمی برادران فریدکین
  • طراحی صحنه و دکور
نکات منفی
  • شخصیت‌پردازی سطحی
  • داستان و کاراکترهای کلیشه‌ای
  • فیلمنامه‌ی شلوغ با خطوط داستانی فرعی اضافی
  • کارگردانی و فیلمبرداری آماتور در صحنه‌های اکشن‌تر

اسم رستوران برادران فریدکین، خرگوش سیاه، از اسم بندی می‌آید که جیک و وینس دوره‌ی جوانی‌اشان با هم زده بودند؛ بندی که شمه‌ای از آن را چندثانیه‌ای در سریال می‌بینیم. در این فلش‌بک، یا بهتر بگویم موزیک‌ویدیوی کوتاه که به طرز کاملا غیرمنتظره‌ای سروکله‌اش در اپیزود دوم پیدایش می‌شود، جود لاو کلاه‌گیسی به سر و گیتاری به شانه آویخته، پشت میکروفن خوانندگی می‌کند، بیتمن هم پشت درامز نشسته و ضرب گرفته است. نمی‌دانم اگر سازندگان سریال به جای داستانی تکراری از برادری، فداکاری و طمع، هشت اپیزود را به ناکامی‌های بند ایندی-راک برادران جود لاو و جیسون بیتمن اختصاص می‌دادند چه می‌شد، اما هرچه می‌شد از هشت اپیزود طفره رفتن‌های کلیشه‌ای «خرگوش سیاه» کنونی جذاب‌تر می‌بود.

شناسنامه سریال «خرگوش سیاه» (Black Rabbit)

سازنده: زک بیلین
نویسنده: زک بیلین
بازیگران: جود لاو، جیسون بیتمن، تروی کوتسور، کلیوپاترا کولمن
محصول: ۲۰۲۵، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به سریال: ۷ از ۱۰
امتیاز سریال در سایت راتن تومیتوز: ۶۳٪
خلاصه داستان: جیک فریدکین صاحب رستوران خرگوش سیاه در نیویورک است و همه‌چیز زندگی‌اش عالی به نظر می‌رسد. اما با حمله‌ی مردان مسلح برای سرقت از رستوران، زندگی جیک به سمت کابوسی تاریک پیش می‌رود. همه‌چیز هم با بازگشت برادرش، وینس، به نیویورک آغاز می‌شود. او که در هفت‌ماه بی‌خبری جیک از او، هر گندی که ممکن بوده بالا آورده، حالا سرازپادرازتر پیش برادرش بازگشته تا کمک کند خودش را از منجلاب بدهی‌ها و آدمکش‌ها بیرون بکشد. جیک حاضر است همه‌چیزش را برای برادرش به خطر بیندازد. اما خبر ندارد در پایان بازی آن‌ها با خطرناک‌ترین گنگسترهای نیویورک، هیچکس برنده نمی‌شود…

نقد سریال «خرگوش سیاه» دیدگاه شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجی‌کالا مگ نیست.

منبع: دیجی‌کالا مگ

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X