دنیاشناسی بلادبورن (قسمت پنجم): والتر، لیگ و وِرمین

• دنیاشناسی بلادبورن (قسمت اول): شکار خون رنگ‌پریده
• دنیاشناسی بلادبورن (قسمت دوم): کلیسای شفابخش
• دنیاشناسی بلادبورن (قسمت سوم): خون خاکستری
• دنیاشناسی بلادبورن (قسمت چهارم): یارنام قدیم

فصل پنجم: والتر، لیگ و وِرمین

«شب پر است از تفاله‌های پلید و از بوی گندیده‌شان اشباع شده. فقط به این فکر کن که حال می‌توانی شکار کنی و هر چقدر دلت می‌خواهد بکشی!»

– والتر، دیوخوار

دیوان و کین. اینها دو نوع دشمنی هستند که ما در بلادبورن با آنها روبه‌رو می‌شویم. یکی از طاعون دیو، انسان‌های آلوده شده با خون کهن، زاده شده و دیگری انسان‌های تعالی یافته‌اند که بدنشان را از طاعون تزکیه کرده و به درجه کین کیهانی نائل شده‌اند، موجوداتی خالص. هرچند موجود سومی در این میان نیز وجود دارد، چیزی که در گوشه‌وکنار داستان حضور دارد اما زبان از توصیف آن قاصر است. تقریباً می‌توان گفت با چیزی سروکار داریم که نمی‌توانیم دقیقاً توضیحش بدهیم اما درست در مقابل چشمانمان قرار دارد. برای بهتر فهمیدن این موجود باید به سراغ والتر، دیوخوار و لیگ هم‌پیمانان او برویم.

برای شروع، من تنها از اطلاعات و شواهدی که در بازی یافت می‌شود استفاده خواهم کرد. برداشت‌ها و باورهای شخصی‌ام را در انتها به اشتراک می‌گذارم تا شما خوانندگان عزیز نیز بتوانید باتوجه‌به شواهد ارائه شده به نتیجه‌گیری خود برسید.

بازیکن با والتر برای اولین‌بار در جنگل ممنوعه مواجه می‌شود. در آنجا او خودش را به بازیکن معرفی می‌کند. «من والتر هستم، ارباب لیگ. اعضای لیگ خیابان‌ها را از تمام تفاله‌هایی که در طی شکار پر شده پاک می‌کنند. چیزی که هر شکارچی به‌دردبخوری باید از آن آگاهی داشته باشد می‌دانی؟ هنوز به‌اندازه کافی هیولاهای حقیر و دکترهای دیوانه ندیده‌ای؟ این شیاطین را به مرگ محکوم کن.»

لیگ به نظر می‌آید سازمانی است که در طول دوره تحول از کارگاه گرمن به کارگاه لودویگ وجود داشته اما والتر مدت طولانی‌تری را در یارنام سپری کرده است. باتوجه‌به جامه Constable که والتر آن را بر تن دارد افسانهٔ به نسبت جالبی در یارنام روایت می‌شود. «روزی روزگاری گروهی از افسران خارجی دیوی را تا یارنام تعقیب کردند و این جامه را برتن داشتند. این افسران قربانی دیو شدند به جز یک بازمانده که در عوض دیو را خود به‌تنهایی بلعید.» ازآنجایی‌که لقب والتر دیوخوار است منطقی است تصور کنیم او افسر بازمانده در این افسانه است. هنگامی که والتر یک دیو را خورد، عملی کاملاً نامقدس، یک Oath Rune در او زاده شد: ناخالصی (Impurity)

«این رون که در درون دیوخوار بازمان کشف شد به سمبل «ناخالصی» و سوگند لیگ بدل شد. هم‌پیمانان لیگ شکار می‌کنند تا ورمین را پیدا کنند. ورمین در کثافت غوطه‌ور است و ریشه ناخالصی انسان است. تمامی ورمین ها را بی اتلاف وقت در هم بکوب.» – ناخالصی

زمانی که والتر چنین عمل شنیعی را انجام داد، او رون ناخالصی و توانایی دیدن ورمین را کسب کرد و با این قابلیت جدید لیگ را تأسیس کرد. لیگ که وقف شکار ورمین بود از افرادی تشکیل شده بود که با ریشه ناخالصی بشریت روبه‌رو شدند و عواقب آن را متحمل شدند.

ما تنها از سه هم‌پیمانان لیگ به جز والتر اطلاعات کافی در دست داریم. اولین نفر یامامورای سرگردان است که در توضیح جامه‌اش چنین توصیف شده: «جامه‌ای متعلق به سرزمین دوردست شرقی که یامامورای سرگردان آن را می‌پوشید. این جنگجوی شرقی دیوی را برای گرفتن انتقامی شرافتمندانه تعقیب کرد و سپس به یکی از شکارچیان لیگ تبدیل شد اما وقتی او مستقیماً با ناخالصی مواجه شد عقلش را از دست داد.» به نظر می‌رسد عضویت یامامورا در لیگ عمر کوتاهی داشته و به‌محض آنکه سوگند ناخالصی را یاد کرده دچار جنون شده است. باوجوداینکه یامامورا نقش کوچکی در لیگ دارد دو شخصیت مهم‌تر از او در این نهاد حضور دارند: دوقلوهای ماداراس

با خواندن توضیحات نقاب قصاب (Butcher Mask) متوجه می‌شویم این نقاب: «نقاب دوقلوهای ماداراس، ساکنان جنگل ممنوعه و احتمالاً متعلق به قل بزرگ‌تر است. این دوقلوها در خویشاوندی صامت با یک مار سمی بزرگ شدند. در انتها آنها راه و روش زندگی انسان‌ها را یاد می‌گیرند و شکارچی می‌شوند. وقتی آنها ورمین را در مار دوست‌داشتنی‌شان کشف می‌کنند گفته می‌شود که برادر کوچک‌تر برادر بزرگ‌تر خود را به قتل می‌رساند.»

علاوه بر این، ما از جامه قصاب متوجه می‌شویم که: «دوقلوها هر دو شکارچی می‌شوند و جسد شکار را با خود آورده و آن را کالبدشکافی کرده تا از روستاییان در تحقیق ممنوعه‌شان حمایت کنند.»

تحقیق ممنوعه روستاییان بر روی چه چیزی بوده است؟ چه اکتشاف ناهنجاری یامامورا را به جنون می‌کشاند؟ و مهم‌تر از هر چیز ورمین چیست؟

آنچه در ادامه می‌خوانید تنها برداشت‌ها و باورهای من بر اساس مدارک گردآوری شده است. این برداشت‌ها را حقیقت محرز قلمداد نکنید بلکه تنها به چشم دیدگاه‌های من به آنها نگاه کنید تا بتوانید به جمع‌بندی و نتیجه‌گیری خود دست یابید.

زمانی در گذشته نوپای یارنام، گروهی از افسران یک دیو را به داخل شهر تعقیب کردند. این دیو اما تسلیم نشد و افسران را یکی پس از دیگری بلعید. آخرین و تنها بازمانده والتر بود که دیو را کشت و در جنونی آمیخته با انتقام آن دیو را در عوض بلعید. این عمل شنیع به والتر لقب دیوخوار را داد و درون او رون سوگند: ناخالصی (Oath Rune: Impurity) متولد شد. سپس والتر به سرتاسر یارنام خیره شد و متوجه شد که اکنون می‌تواند آنهایی که ناخالص شده‌اند را ببیند؛ آنهایی که به تفاله آلوده شده‌اند. برای مبارزه با این تهدید جدید، والتر لیگ را تأسیس کرد و گروهی از هم‌پیمانان را جمع‌آوری کرد و آنها را با رون ناخالصی نشانه‌گذاری کرد تا آنها نیز بتوانند ریشه ناخالصی انسان را مشاهده کنند.

در خصوص خط زمانی ای که این رویداد به وقوع پیوست به نظر می‌رسد که در طی دوره‌ای است که در آن شکارچیان در حال تغییر ماهیت از کارگاه گرمن بودند اما کارگاه لودویگ نیز هنوز کامل شکل نگرفته بود. در بازی می‌بینیم که والتر به Whirligig Saw مسلح است، سلاحی که توسط بشکه‌های باروت طراحی شده است پس احتمال آن می‌رود که لیگ در عصر یارنام قدیم با تمام قوا فعالیت می‌کرده است. دو نفر از هم‌پیمانان لیگ دوقلوهای ماداراس هستند، مردمانی یاغی از جنگل ممنوعه که هنر شکار را یاد گرفته بودند.

دوقلوهای ماداراس علاقه وافری به مار سمی عزیزشان داشتند. ماری که در کنار او بزرگ شده بودند. سوت ماداراس (Madaras Whistle) به ما می‌گوید: «دوقلوها در کنار ماری سمی بزرگ شدند و با آن رابطه خویشاوندی صامتی شکل دادند. این مار سمی به لطف رژیم غذایی سالم متشکل از احشای دیوها به طرز غیرقابل‌کنترلی رشد کرد.» به نظر می‌رسد که دوقلوها قربانیان شکارهای خود را با خود به جنگل می‌آوردند و نه‌تنها آن را خوراک مارشان می‌کردند بلکه جسد آنها را به روستاییان می‌دادند تا به تحقیقاتشان کمک کنند اما چه تحقیقاتی در جنگل ممنوعه در حال انجام بود؟ جواب ساده است: خون خاکستری. کلیسای شفابخش در این زمان از جنگل ممنوعه و مرداب سمی نزدیک آن به‌عنوان آزمایشگاه خود برای تحقیق و تولید خون خاکستری استفاده می‌کرد.

کلیسای شفابخش بر روی زالوهای انگلی پیدا شده در مرداب تحقیق می‌کرد تا هم آن را برای استفاده در یارنام قدیم توسعه بخشد و هم منبع سم را پیدا کند. منبع این سم، منبع این تفاله. سم از کجا آمده بود؟ توضیحات نقاب قصاب را به یاد بیاورید: «وقتی آنها ورمین را در مار عزیزشان کشف کردند گفته می‌شود پس از کشتن مار، برادر کوچک‌تر برادر بزرگ‌تر را به قتل رسانده است.»

«موجودی هزارپا مانند بر روی شکارهای موفق شکارچیان لیگ پیدا شد. ورمین، مخفی شده در پلیدی کشف شد که تنها توسط هم‌پیمانان لیگ قابل‌مشاهده بود و ریشه ناخالصی انسان بود. لیگ وظیفه پیداکردن و نابودی تمام ورمین ها را برعهده گرفت. شاید در جنون و دیوانگی، ترحم نیز وجود دارد. آنهایی که خواهان دیدن ورمین اند می‌توانند به این مهم دست یابند و آنهایی که چنین تصمیمی می‌گیرند هدفی غایی خواهند یافت.» – ورمین

مرداب سمی پر از ورمین بود که از دیدگان آنهایی که رون ناخالصی را نداشتند پنهان بود. ازآنجایی‌که دوقلوهای ماداراس دیوهای آلوده به ورمین را کشتند و آن‌ها را به مارشان دادند این مار نیز توسط انگل‌ها آلوده شد. این منبع انگل مار (Snake Parasite) در جنگل ممنوعه است. ورمین حیات‌وحش بومی آنجا را آلوده کرد و در عوض حیات‌وحش روستاییان را آلوده کرد. مارها به‌سوی دشمنانشان سم پرتاب کردند … خون خاکستری علیه خالقانش بشورید.

خون خاکستری، سم، ورمین. شاید تمامی موارد مسمومیت در بازی خون خاکستری و عامل ایجادکننده آن ورمین است. به‌هرحال، قرص‌های پادزهر که برای درمان خون خاکستری توزیع شدند هنوز هم در دسترس قرار دارند.

به‌عنوان‌مثال اگر به Nightmare Frontier توجه کنیم آن مرداب سمی ای که Patchesهای دوست‌داشتنی و قابل‌اعتماد ما را به داخل آن می‌اندازند به یاد می‌آوریم. در اینجا ما زالوهای بی‌شمار و موجودات بزرگی به نام Crawlers را می‌یابیم. جالب آنکه Crawlers مانند دیو یا کین آسیب اضافی از حملات بازیکن نمی‌بینند. آنها کاملاً متفاوت‌اند: ورمین.

با رویارویی با  Loran Silverbeast با لاروهای بیشتر مواجه می‌شویم که احتمالاً لارو ورمین هستند. ما در جایگاه بازیکنان بازی‌های ویدئویی عادت کرده‌ایم تا به هر نوع سم در بازی‌ها به‌عنوان اثر جانبی اتفاقی، بی‌نام و مبهم نگاه کنیم و هرگز به ماهیت آن فکر نکرده و اینکه آیا منشأ خاصی دارد یا خیر.

در اینجا به Bloodlickerها می‌رسیم. موجودات بزرگ کک مانند، آنها اولین‌بار در کینهرست در کنار گروهی از زالوهای انگلی کشف شدند. با اینکه آنان به‌صورت دیو توصیف شده‌اند اما از آسیب اضافی که می‌توان به دیوها وارد کرد صدمه نمی‌بینند. آنها موجوداتی متفاوت‌اند. کین و هیولا نیستند: ورمین اند.

حال اگر ورمین در انسان سکنی گزیند چه می‌شود؟ نه فقط یک یا دو ورمین بلکه یک کلنی پر از انگل‌هایی که در خون انسان شناورند؟ بی شک آن فرد آلوده می‌شود، بی شک آن فرد بازمان می‌شود. بی شک آن فرد دون (Vile) می‌شود.