هرچه باید پیش از تماشای فیلم «مرد ارهای: آرک رزه» به یاد داشته باشید
با اینکه زمان زیادی از پخش اولین فصل «مرد ارهای» یا همان «چینساو من» (Chainsaw Man) نمیگذرد، اما این انیمه توانسته بهسرعت خود را در دل انیمهبازها جا کند؛ تاجایی که به همین سرعت از آن به عنوان یکی از بهترین انیمههای شونن مدرن یاد میکنند. انیمه «مرد ارهای» براساس مانگایی از تاتسوکی فوجیموتو ساخته شده که اولین فصل آن سال ۲۰۲۲ به تلویزیون ژاپن آمد. از همان موقع، «مرد ارهای» با جو بسیار تاریک، خشن و همزمان کمدی سیاه خود ما را شگفتزده کرد. حالا بیش از سه سال است که از فصل اول این انیمهی استودیو «ماپا» (MAPPA) میگذرد، اما بالاخره دنبالهی «مرد ارهای» از راه رسیده است.
داستان «مرد ارهای» پسر جوانی به نام دنجی را دنبال میکند که با پوچیتا، یک شیطان ارهبرقی بامزه، به جنگ دیگر شیاطین میرود تا بدهیهایش را بپردازد. در این میان، دنجی خود به موجودی نیمهشیطان-نیمهانسان تبدیل میشود و برای سازمان مرموزی شروع به کار میکند. ماجرای دنجی در فصل اول انیمه «مرد ارهای» به پایان نمیرسد و همانطور که گفتیم، حالا قریب به سه سالی میشود که طرفداران چشمانتظار دیدن اقتباس ادامهی داستان دنجی و پوچیتا هستند. اگر شما هم از زمرهی این طرفداران هستید، خبر خوب اینکه داستان «مرد ارهای» بالاخره قرار است در انیمهی سینمایی تازهای از استودیو «ماپا» ادامه پیدا کند.
«مرد ارهای: آرک رِزِ» (Chainsaw Man – The Movie: Reze Arc) عنوان این انیمهی سینمایی است که داستان را درست از پایان اپیزود آخر فصل اول ادامه میدهد. پیش از دیدن این فیلم اما میخواهیم سری بزنیم به انیمهی اصلی و داستان دنجی و مصیبتهایی را که از سر گذرانده مرور کنیم. توجه داشته باشید که در ادامه داستان فصل اول انیمه «مرد ارهای» لو میرود. اما خیالتان راحت که اگر مانگا را نخواندهاید، اشارهای به اتفاقات پس از اپیزود ۱۲ یا همان پایانی فصل نخواهیم کرد.
هشدار! در ادامه خطر لو رفتن داستان فصل اول انیمه «مرد ارهای» وجود دارد
داستان فصل اول انیمه «مرد ارهای»؛ دنجی در دنیایی مملو از شیاطین!

داستان «مرد ارهای» در دنیای مدرنی، درست شبیه دنیای خودمان اتفاق میافتد که شیاطین در گوشه و کنار آن پرسه میزنند؛ شیاطینی که از ترس انسانها زاده شده و تغذیه میکنند. هرچه ترس گستردهتر و شدیدتر باشد، آن شیطان هم قویتر میشود؛ مثلا، شیطان تفنگی (Gun Devil) یکی از ترسناکترین و قدرتمندترین شیاطین داستان است؛ درحالی که شیطان گوجهای تهدیدی جزئی است که به راحتی به دست شکارچیان شیاطین از بین میرود.
این مسئله، سلسلهمراتبی بین شیاطین ایجاد میکند که هرکدام نمایانگر جنبهای متفاوت از ترسها، فوبیاها و اضطرابهای انسانی هستند. بنابراین، شیاطین در دنیای مانگا و انیمه «مرد ارهای» از جهنم نیامدهاند؛ بلکه مظهر ترس جمعی بشریاند؛ همانطور که ترسهای کوچک، شیاطین ضعیف به وجود میآورد، ترسهای بزرگ، مثل ترس از اسلحه، زامبی یا ابدیت، دشمنان قدرتمندتری را پیش پای قهرمانان داستان میگذارد.
قهرمانِ (یا بازنده!) اصلی داستان انیمه «مرد ارهای»، دنجی است. یک شکارچی ۱۶ ساله که زندگی غمانگیزی دارد. پدر او زمانی که دنجی کودکی بیش نبوده، خودکشی کرده و حالا دنجی مجبور شده به جای پدرش، تمام بدهیهای او را به یاکوزا پس بدهد. در یکی از مأموریتهای دنجی، یک شیطان کوچک و زخمی سر راهش سبز میشود: یک شیطان ارهبرقی که دنجی مثل سگ وفاداری از او مراقبت میکند و اجازه میدهد از خونش بنوشد تا بهبود پیدا کند. از آن زمان، دنجی و سگش، پوچیتا، به یک زوج شکارچی شیاطین تبدیل میشوند تا پولی به دست آورند و قرضهای پدر دنجی را به یاکوزا پس دهند. دنجی زندگی بهشدت فقیرانهای دارد و حتی مجبور شده اعضای بدنش را بفروشد تا پول کافی برای پرداخت بدهی عظیمی که پدرش برایش به ارث گذاشته، به دست آورد. خلاصه، زندگی دنجی حتی قبل از آنکه به دنیا آمده باشد، نابود شده بوده است.

دنجی حین مبارزه با شیطان زامبی
دنجی در یک کلبهی کوچک با پوچیتا زندگی میکند و با لقمه نان سادهای روزگار میگذراند. دنجی آرزوی خوردن نان و مربا دارد و در خیالپردازیهایش میبیند که یک دوستدختر خوب هم گیرش میآید. در این میان، رئیس یاکوزا و زیردستانش با شیطان زامبی معامله میکنند تا قدرت بیشتری به دست آورند؛ غافل از اینکه این کار آنها را به زامبیهایی تحت کنترل شیطان تبدیل میکند. سپس شیطان زامبی از آنها استفاده کرده و تلهای برای دنجی ترتیب میدهد.
دنجی و پوچیتا هر دو توسط زامبیها کشته، یا بهتر بگوییم، تکهتکه میشوند. مقداری از خون دنجی روی پوچیتا میچکد و به پوچیتا اجازه میدهد از تواناییهای شیطانی خود برای بهبودی زخمهایش استفاده کند. پوچیتا که تمام این سالها آرزوهای دنجی را شنیده بوده، تصمیم میگیرد با بدن دنجی ترکیب شود تا پسرک را به زندگی بازگرداند؛ بلکه دنجی بتواند روزی به رویاهایش برسد. بنابراین، پوچیتا قلب خود را به دنجی میدهد.
دنجی به عنوان یک شیطان نیمه ارهبرقی-نیمه انسان، تناسخ مییابد و به همان مرد ارهای معروف تبدیل میشود. اره برقی از سر و بازوهای دنجی بیرون میآید و او تمام زامبیها را قتل عام میکند. سپس شکارچیان شیطان سازمان امنیت عمومی به رهبری دختری مرموز به نام ماکیما، از راه میرسند و او را دستگیر میکنند.
مرد ارهای با شکارچیان شیاطین آشنا میشود

ماکیما وقتی میفهمد که دنجی نیمهشیطان-نیمهانسان است، دو راه پیش پایش میگذارد: یا همانجا او را بکشد، یا دنجی بپذیرد که مثل یک شیطان خانگی دستآموز، پیش ماکیما بماند. او به دنجی میگوید که اگر پیشنهادش را بپذیرد، به او غذا هم میدهد و همین یک جمله کافی است تا دنجی با خوشحالی پیشنهاد ماکیما را بپذیرد.
ماکیما هم زیر حرف خودش نمیزند. او واقعا با دنجی مثل سگ خانگی رفتار میکند؛ اما از آنجایی که این اولین باری است که دنجی ذرهای طعم محبت را چشیده، عجیب نیست که پسرک سریع عاشق ماکیما میشود. ماکیما هم طوری رفتار میکند که انگار او هم به دنجی علاقه دارد تا از این طریق، از قدرتهای شیطانی دنجی برای اهداف خود بهره ببرد.
ماکیما مرد ارهای داستان ما را به توکیو میبرد تا رسماً به کمیسیون امنیت عمومی، یک سازمان شکار شیاطین تحت حمایت دولت، بپیوندد. او به دنجی دستور میدهد با آکی، یک شکارچی شیطان دیگر، همکار شود. آکی سعی میکند دنجی را از پیوستن به سازمان بازدارد، چون این کار نهایتاً نتیجهای جز مرگ در پی نخواهد داشت. اما دنجی مصمم است که بماند تا بتواند به ماکیما نزدیکتر شود. ماکیما به دنجی میگوید که به گروه آزمایشی آکی، یعنی گروه ویژهی ۴، بپیوندد و همچنین هشدار میدهد، اگر بخواهد گروه را ترک کرده یا فرار کند، او را میکشد.
دنجی در خانهی آکی ساکن میشود و با عادات عجیب و غریب و رژیم غذایی فاجعهبارش، آکی را عاصی میکند. در ادامه مأموریتهای دنجی و آکی را میبینیم که در یکی از آنها وقتی شیطانی را میکشند، دنجی دلش برای شیطان میسوزد. اما آکی به دنجی میگوید که برای شیاطین دلسوزی نکند؛ چراکه در گذشته یک شیطان تمام خانوادهی آکی را جلوی چشمش به قتل رسانده. دنجی اما هنوز فکر نمیکند همهی شیاطین لزوماً بدند؛ مثل پوچیتا.
پاور، شیطانی تماماً شیطانی؟

مرد ارهای با یکی دیگر از اعضای گروه آکی آشنا میشود: پاور، که یکنوع شیطان است که جسد انسان را تسخیر کرده. علائم هیولایی را میتوانید روی سر این دختر ببینید. پاور درست مثل دنجی، برای آنکه به دست کمیسیون امنیت عمومی کشته نشود به گروه شکارچیان شیاطین پیوسته است. دنجی بلافاصله با پاور مشکل پیدا میکند؛ چراکه او شخصیت خودخواهی دارد. همزمان، دنجی نمیخواهد فرصت نزدیک بودن به یک دختر را از دست بدهد. او و پاور با هم به مأموریت میروند و دنجی برای اولین بار قدرتهای پاور را میبیند. پاور میتواند با خون خود سلاحهای عظیمی بسازد و در نبرد آنها را به کار گیرد.
با اینکه دنجی و پاور از یکدیگر متنفرند، اما پاور سفرهی دل خود را برای دنجی باز میکند: پاور از شیاطین متنفر است؛ چون قبل از آنکه امنیت عمومی دخترک را دستگیر کنند، یک شیطان گربهاش، میویی، را ربوده. دخترک با دنجی یکسری شرط و شروط میگذارد تا دنجی به او برای پیدا کردن گربهاش کمک کند. ماکیما به آکی توضیح میدهد که چرا اینقدر به دنجی باور دارد. او معتقد است ترس مردم از ارهبرقی، نهتنها شیطان ارهبرقی، که دنجی را، قویتر خواهد کرد.
وقتی پاور و دنجی به جایی میرسند که گربهی پاور آنجا گروگان گرفته شده، پاور برای نجات گربهاش، به دنجی خیانت میکند. شیطان میخواهد در ازای آزادی میویی انسانی را بخورد و پاور هم دنجی را بهعنوان قربانی بختبرگشته تحویل میدهد. این شیطان خفاشی تلاش میکند خون دنجی را بنوشد، اما حالش از آن به هم میخورد. شیطان هم میویی و سپس پاور را میبلعد. مرد ارهای برای شکست دادن شیطان خفاشی دست به کار (دست به اره!) میشود و پاور و میویی را نجات میدهد که خوشبختانه، زندهاند. اما سریع دوستدختر شیطان خفاشی، شیطان زالو، پیدایش میشود.
دنجی که از مبارزه با شیطان خفاشی بهشدت ضعیف شده و خون زیادی از دست داده، نمیتواند ارهبرقی خود را ظاهر کند. درست زمانی که شیطان زالو آماده شده دنجی را از میان بردارد، آکی از راه میرسد و قرارداد خود با شیطان روباه را بیرون میکشد. اینجاست که میفهمیم که بیشتر شکارچیان شیاطین با شیطانها قراردادی دارند که به آنها قدرتهای ویژهای برای مبارزه میدهد. هربار که یک شکارچی شیطان از قدرت شیاطین در نبرد استفاده میکند، باید تکهای از بدن خود را به شیطان بدهد.
بعد از نجات از دست شیاطین خفاشی و زالویی، پاور هم در خانهی آکی ساکن میشود. پاور به شرطی که با دنجی برای نجات میویی بسته بود، پایبند است؛ اما دنجی حتی پس از رسیدن به خواستهاش احساس پوچی میکند و این را با ماکیما در میان میگذارد. ماکیما به او قول میدهد که اگر نسبت به کسی احساسات عاشقانه داشته باشد، این تجربه برایش بهشدت معنادارتر خواهد بود.
شکست شیطان اسلحه کار سادهای نیست

آنطور که ماکیما توضیح میدهد، شیطان اسلحه یکی از دشوارترین شیاطینی است که آنها به مصافش خواهند رفت. ماکیما به دنجی پیشنهاد میدهد در صورت شکست دادن شیطان اسلحه، یکی از آرزوهایش را برآورده کند. این شیطان در عرض پنج دقیقه تقریبا ۱.۲ میلیون نفر را در کل دنیا کشته و سپس ناپدید شده؛ مهمتر از همه او دقیقا همان شیطانی است که خانوادهی آکی را کشته. حالا از زمان ناپدیدشدنش، شکارچیان شیاطین تلاش کردهاند شیطان اسلحه را پیدا کرده و او را از بین ببرند؛ اما فعلا که تلاشهایشان بیثمر بوده است.
سازمان امنیت عمومی تکههایی از بدن شیطان اسلحه را جمع کرده، به این امید که با استفاده از آنها، محل اختفای شیطان را پیدا کنند. شیاطین کوچکتر، تکههای بدن اسلحهی شیطان را میخورند تا قدرت خودشان را افزایش دهند. شکارچیان هم با شکست دادن شیاطین کوچکتر، این تکهها را جمع میکنند.
دنجی به مأموریتی فرستاده میشود تا تکهای از بدن شیطان اسلحه را از هتلی بازیابی کند. در این هتل، بقیهی اعضای تیم ۴ هم حضور دارند. هیمنو یکی از آنهاست؛ همکار آکی و شکارچی خوششانسی که همکارانش بهاندازهی خودش خوششانس نبودهاند. همکاران قبلی هیمنو همگی حین مأموریت جان خود را از دست دادهاند. بنابراین، هیمنو مصمم است هرطور شده آکی را زنده نگه دارد. او با شیطان روح قرارداد بسته و تااینجای کار، یکی از چشمان خود را هم فدای این قرارداد کرده است. دوتا عضو تازهوارد هم در گروه آکی حضور دارند: آرایی و کوبنی. آرایی انگیزهی بالایی دارد اما خیلی بااستعداد نیست؛ کوبنی نقطهی مقابل اوست.

هیمنو، دنجی و آکی در حال فرار از دست شیطان ابدیت
شکارچیان پس از ورود به هتل بهسرعت دستشان میآید که با پای خودشان به تلهی شیطان وارد شدهاند. آنها در طبقهی هشتم هتل گیر افتادهاند؛ اما طبقه از هر سمت تا بینهایت ادامه یافته و زمان هم متوقف شده است. این کار شیطان ابدیت است. شیطان ابدیت به شکارچیان پیشنهاد میدهد در ازای خوردن مرد ارهای، بقیهاشان را صحیح و سالم به حال خود رها کند.
بیشتر شکارچیان میخواهند پیشنهاد شیطان ابدیت را بپذیرند. اما آکی و هیمنو مانعشان میشوند. آکی میخواهد از سلاح مخفیاش، یعنی شمشیری که به پشتش بسته شده، استفاده کند. اما هیمنو جلوی او را میگیرد. بعداً میفهمیم که استفاده از این شمشیر بهشدت از عمر آکی میکاهد و هیمنو نمیخواهد آکی بمیرد. کوبنی با چاقو به دنجی حمله میکند؛ اما آکی خودش را وسط میاندازد. او میگوید که برای شکست دادن شیطان اسلحه به دنجی نیاز دارد و اجازه نمیدهد حالاحالاها بمیرد. پاور از قدرت خون خود استفاده میکند تا جلوی خونریزی آکی را بگیرد.

هیمنو، همکار آکی و از شکارچیان شیاطین در سازمان امنیت عمومی که تحت نظر ماکیما فعالیت میکند.
دنجی تصمیم میگیرد خودش به شیطان ابدیت حمله کند. او از خون شیطان مینوشد تا زخمهایش را التیام بخشد و بیوقفه به او حمله میبرد. پس از چندروز درد و حملهی مداوم، شیطان ابدیت قلب خود را به دنجی وعده میدهد تا بالاخره مرد ارهای او را کشته و این درد بیپایان را تمام کند. پس از شکست دادن شیطان ابدیت، هیمنو برای تازهواردان گروه ۴، یک مهمانی ترتیب میدهد و دنجی را ترغیب میکند تا بچهها را برای تلاش برای کشتنش ببخشد.
همزمان، ماکیما راهی کیوتو است؛ اما در مسیر مورد حمله قرار میگیرد؛ درواقع به سرش شلیک میکنند. به جز ماکیما، به شکارچیان شیطان دیگر در سراسر کشور حمله میشود، حتی کوبنی و آرایی. آرایی برای نجات کوبنی خودش را فدا میکند و میمیرد. دنجی، هیمنو، آراکی و پاور هم از این حملهها مستثنی نیستند. اما نوهی رئیس یاکوزایی که دنجی قبلا برایش کار میکرد به آنها حمله میکند.

آکانه ساواتاری، همکار شیطان کاتانا که با شیطان مار قرارداد دارد.
او مثل مرد ارهای، نیمهانسان و نیمهشیطان است، اما وجودش با یک کاتانا ترکیب شده. این شیطان، که خود را شیطان کاتانا میخواند، به آکی حمله میکند و آکی با شمشیر نفرینشدهی خود به مصاف او میرود. قرارداد آکی با شیطان فعال میشود و شیطان کاتانا میمیرد. اما ناگهان یک زن مرموز به نام آکانه از راه میرسد و شیطان کاتانا دوباره برمیخیزد. آکی با حملهی بعدی بهشدت مجروح میشود. هیمنو برای نجات جان آکی، تمام بدنش را به شیطان روح میدهد: تمام بدن در ازای تمام قدرت شیطان روح.
آکانه برای مقابله با فداکاری هیمنو، قرارداد خود با شیطان مار را بیرون کشیده و شیطان مار، شیطان روح را میبلعد؛ اما در لحظات آخر، شیطان روح قدرت ارهبرقی دنجی را فعال میکند و دنجی موفق میشود شیطان کاتانا را شکست دهد. آدمبدها بدن بیهوش شیطان کاتانا را با خودشان میبرند.
شکارچیان، آمادهی انتقامگیری!

ماکیما از شلیک به سر جان سالم به در میبرد و انگار از مرگ برمیخیزد. مهاجمان از ماکیمای ازگوربرخاسته بهشدت شوکه میشوند. ماکیما آنها را وحشیانه میکشد و به امنیت عمومی میگوید که به او شلیک نشده بوده. او از یکی از سازمان میخواهد که برایش محکومین اعدامی بیاورند. ماکیما از قرارداد مرموز خود استفاده میکند تا مهاجمان به دنجی را در توکیو بکشد؛ مثل یک نسخهی وحشیانهتر از «دفتر مرگ» (Death Note). خوشبختانه، دنجی نجات مییابد.
ماکیما به توکیو بازمیگردد و متوجه میشود که در تلهای که برایشان گذاشته شده بوده، تقریبا تمام اعضای بخش ویژهی امنیت عمومی کشته شدهاند. مقامات ارشد تصمیم گرفتهاند که تمام اعضای بخشهای باقیمانده را در بخش چهارم تحت فرماندهی ماکیما ادغام کنند. آکی، که در بیمارستان در حال بهبودی است، از شیطان نفرینشده و شمشیرش میپرسد که چقدر از عمرش باقی مانده است. او در غم و اندوه خود برای هیمنو میگرید. دنجی اما هیچ احساسی ندارد و از خود میپرسد آیا با تبدیل شدن به موجودی نیمهشیطان، قلب انسانی خود را از دست داده است؟

کیشیبه، شکارچی شیاطین ارشد در سازمان امنیت عمومی که به درخواست ماکیما، دنجی و پاور را تحت آموزشهای خود قرار میدهد.
ماکیما از شکارچی شیطان ارشدی به نام کیشیبه میخواهد که دنجی و پاور را آموزش دهد. همزمان، آکی میفهمد که شیطان روباهی قرارداد خود با آکی را تمام کرده و او حالا باید دنبال یک شیطان دیگر برای معامله بگردد. امنیت عمومی این شیطان را برایش پیدا میکند: شیطان آینده. شیطان آینده تنها از آکی میخواهد که به او اجازه دهد در چشم آکی زندگی کند تا بتواند اولین کسی باشد که مرگِ آکی را به چشم میبیند.
با رهبری ماکیما، بخش ویژه چهارم خودش را آمادهی مبارزهی نهایی با شیطان کاتانا و آکانه میکند. آدمبدها به لطف شیطان زامبی نیروی قوی دارند. آکی با شیطان روح روبرو میشود که حالا در تیم آدمبدهاست. او از نصحیتهای هیمنو استفاده کرده و یادش میآید که شیطان روح چشم ندارد و از ترس برای دیدن استفاده میکند. او و کوبنی، آکانه را شکست میدهند.
مرد ارهای دوباره با شیطان کاتانا روبرو میشود و توضیح میدهد که این بار یاد گرفته پاهایش را هم به اره برقی تبدیل کند! شیطان کاتانا، مثل دنجی، نمیتواند بمیرد. بنابراین، دنجی و آکی برای انتقام از او دمار از روزگارش درمیآورند. آکانه قبل از اینکه بتواند چیزی به پلیس بگوید، توسط شیطان مار کشته میشود. اما پلیس بالاخره به اندازهی کافی از بدن شیطان اسلحه را در اختیار دارد تا آنها را به سمت مکان این شیطان ترسناک هدایت کند.

در مرموزی که در رویای دنجی پدیدار میشود.
فصل اول انیمه «مرد ارهای» با رویای دنجی به پایان میرسد که در آن دری را میبیند. پوچیتا به او میگوید که نباید هرگز این در را باز کند. ما کافیشاپی را میبینیم و صدای زنی را میشنویم که از دنجی میپرسد: «اگر مجبور باشی بین موش روستایی و موش شهری یکی را انتخاب کنی، ترجیح میدهی کدام باشی؟»
اما این رویا چه معنایی میتواند داشته باشد؟ این سوالی است که باید برای یافتن پاسخش انیمه سینمایی «مرد ارهای: آرک رزه» را ببینید. این فیلم فعلا در سینماهای ژاپن و غرب اکران شده؛ ولی تاریخ اکران دیجیتالی رسمی ندارد. احتمال میدهیم «مرد ارهای: آرک رز» اوایل سال ۲۰۲۶ به صورت دیجیتالی منتشر شود؛ اما تا آن زمان بیصبرانه منتظر کشف ماهیت پشت رویای دنجی خواهیم ماند.
منبع: IGN
