انیمیشن روح (Soul)؛ همان مضمون همیشگی در یک کارتون محافظهکار
پیکسار همیشه در آثار خود یک جهانبینی خاص داشته است. در «روح»، آخرین محصول این استودیو خوشنام هم میتوان ردپای باورها و تفکرات آنها را پیدا کرد. یکی از ویژگیهای «روح» این است که بین مخاطبان ایرانی به محبوبیتی عجیب رسیده و کلی نقد و تفسیر مختلف از آن بیرون کشیده شده است. چنانکه گویی پیکسار اولین بار است که به سراغ چنین دستمایهای میرود. مسلما همهگیری کرونا در افزایش اقبال مردم به این انیمیشن نقش زیادی داشته است. به هرحال، مردم بیشتر از قبل در خانه میمانند و بیشتر از قبل اوقات خود را با تماشای فیلم و سریال سپری میکنند. اما جدا از اینها، کلا به نظر میآید پیکسار در «روح» در نمایش همیشگی باورهای خود هم به یک پختگی ظریف رسیده است. پختگی که اگرچه انقلابی نیست، اما امیدوار کننده است و ما را نسبت به آثار بعدی آنها امیدوار میکند.
در نقد فیلم انیمیشن روح خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
«روح» یک آغاز غافلگیر کننده دارد. جو گاردنر، آموزگار موسیقی یک دبیرستان در حالی که بالاخره فرصتی برای اجرای زنده در یک گروه موسیقی جاز نصیبش شده، در اثر یک اتفاق از دنیا میرود و به جهان دیگر میرود. فیلم تا نیمه داستان بازی غریبی را شروع میکند. در ابتدا به نظر میرسد با تفکراتی هستیگرایانه و باورهای بزرگانی همچون آلبر کامو و ژان-پل سارتر طرف هستیم. اینکه درست است که زندگی اساسا پوچ و بیارزش است، ولی بالاخره فرصتی است که نصیب ما شده و باید از آن بهره ببریم. جو وقتی به جهان دیگر میرود متوجه میشود که فرصتش در زندگی به پایان رسیده، بدون اینکه به هیچیک از رویاهایش برسد. تا پایان عمر یک معلم موسیقی ساده باقی ماند، رابطهاش با مادرش پرایراد پیش رفت، و دست آخر هم از دنیا رفت، بدون اینکه استفاده چندانی از زندگی خود کرده باشد.
در حالی که من داشتم به این فکر میکردم که اصلا آیا بهکارگیری چنین درونمایه پوچ، تلخ و سنگینی مناسب پیادهسازی در یک انیمیشن سینمایی هست که عمدهی مخاطبانش را کودکان و نوجوانان تشکیل میدهند، فیلم متاسفانه تقریبا در همان نواحی مسیر خود را تغییر داد و به سراغ همان پیام قشنگ و شیرینی رفت که در بقیه آثار پیکسار هم دیدهایم: این که زندگی یک موهبت است که در اختیار ما قرار گرفته و باید قدردانش باشیم. و این پیام چیز چندان تازهای نیست. تقریبا در همهی آثار پیکسار، از «داستان اسباببازی» گرفته تا «در جستجوی نمو» و «ماشینها» و «بالا»، در پایان به این نتیجه میرسیم که زندگی یک فرصت عالی است که در اختیار داریم و باید با سپری کردن یک زندگی خوب، از آن لذت ببریم. جو گاردنر «روح» هم در اواخر فیلم متوجه میشود که موسیقی و جاز و اجرای زنده و تمام اینها همه حاشیه هستند، نکته اصلی همان دم را غنیمت شمردن است. همین دوستیها، لذت بردن از یک غروب سرد، خوردن یک پیتزای خوشمزه یا همکلام شدن با آرایشگر دوستداشتنی همیشگی است که به زندگی ما معنا میدهند.
شاید ما دیگر توقعمان را از پیکسار خیلی بالا بردهایم و توقع داریم همه دغدغههای بشر را حل کند! ولی حتی چنین انتظار بالایی را هم خود پیکسار ایجاد کرده است. با تمام این تفاسیر، «روح» یک اثر دوستداشتنی و پرقدرت است.
هستیگرایی هم تقریبا چنین چیزی میگوید، با یک تفاوت ظریف. هستیگرایان نمیتوانند پوچی و بیمعنا بودن زندگی را نادیده بگیرند. در اصل تلاش آنها برای لذت بردن از زندگی معمولا با شکست مواجه میشود. آن نگاه تلخ عمیق همیشه با آنها میماند و راه فراری از آن نیست. اما چیزی که پیکسار به دنبال مطرح کردن آن است، همین دم را غنیمت شمردن است. تلاش برای رسیدن به این باور عمیق که هدف اصلی زندگی اساسا لذت بردن و خوشگذراندن است، و زندگی یک شانس بزرگ است، بدون توجه به اینکه از کجا آمدهایم و به کجا میرویم. همان تفکر خیامی نقد را چسبیدن و نسیه را رها کردن. البته از حق نگذریم فیلم یکی، دوباری به تفکر هستیگرایانه نزدیک میشود. مثل جایی که در آن، جو بالاخره موفق میشود در یک گروه جاز به صورت زنده نوازندگی کند. او از باشگاه بیرون میآید، نگاهی به اطراف میکند و با خود میگوید خب که چی؟! آیا زندگی همهاش همین است؟! اصلا اگر من یک نوازنده نشوم چه اتفاقی میافتد؟ اما همانطور که پیشتر هم اشاره شد، پیکسار زیاد روی این تفکر نمیماند و به سراغ مضمون همیشگی خودش میرود.
شاید واقعا پیکسار محافظهکارانه عمل کرده است. شاید واقعا به دنبال ارائهی چنین تفکر تلخی است، اما دستوپایش تا حدودی بسته است. به هرحال انیمیشن، رسانهای که پیکسار در آن فعالیت میکند طیف مخاطبان گستردهای دارد و نمیتوان آزادانه درباره همهچیز صحبت کرد. اصلا چه دلیلی دارد ذهن یک بچه ده، دوازده ساله را با چنین تفکراتی مشغول کنیم.
«روح» به شکلی زیرکانه تلاش میکند خود را از هرگونه تفکر مذهبی و فلسفی دور کند. پیکسار و پیت داکتر (کارگردان) قبلا در «پشت و رو» یا همان «درون بیرون»، فیلم محصول سال ۲۰۱۵ خود به یک موفقیت عظیم رسیدند. ایدههای آنها درباره کارکرد احساسات و نحوه نمایش آنها به حدی قوی بود که همین الان هم خیلی از روانشناسان کودک برای ارائه نظریههای علمی رشته خود از این انیمیشن استفاده میکنند. اغراق نیست اگر بگوییم پیکسار الان خودش یک جریان فکری واحد و تازه شده است، که تلاش میکند باورهای فکری خودش را با روشهای خودش ارائه بدهد. در «روح» هم تقریبا چنین اتفاقی رخ میدهد.
پیکسار در «روح» تلاش میکند مقولههایی چون زندگی و مرگ و جهان دیگر را از دریچه فکری خودش عرضه کند. به همین دلیل خبری از باورهای مرسوم همچون وجود خالق یا بهشت و جهنم، و یا حتی نظریههای علمی مستند (مثل عدم وجود چنین جهانی) نیست. ولی هرچه پیکسار در «پشتورو» در این زمینه موفق عمل کرد، در «روح» متاسفانه با شکست مواجه میشود. حوزههایی چون جهان دیگر و مرگ و دنیای پیش از تولد که در «روح» مطرح میشوند هیچ فرقی با دیگر باورهایی ندارند که قرنهاست انسانها برای هم بیان میکنند. اینکه مرگ حرکتی است به سمت یک روشنایی سفید رنگ ناپیدا و مبهم، این که ارواح پیش از حضور در کالبد انسان در یک جای بهشتگونه زیبا با خوشی زندگی میکنند و منتظر فرصتی برای ورود به هستی هستند، چندان بکر و نبوغآمیز نیست. نمونههای مشابه آن را در آثار ادبی و سینمایی زیادی میتوان مشاهده کرد.
شاید ما دیگر توقعمان را از پیکسار خیلی بالا بردهایم و توقع داریم همه دغدغههای بشر را حل کند! ولی حتی چنین انتظار بالایی را هم خود پیکسار ایجاد کرده است. اما با تمام این تفاسیر، «روح» یک اثر دوستداشتنی و پرقدرت است که هم مضمون زیبایی دارد و هم خیلی خوب آن را به مخاطب منتقل میکند. حتی همین «دم را غنیمت شمردن» هم تلنگر مهمی است که ما انسانها بارها فراموش میکنیم. «روح» فرصت خوبی است که دوباره به این اصل مهم در زندگی خود پی ببریم. در این سال پرحاشیه که فیلمهای سینمایی خوب هم کم دارد، «روح» گنجینه باارزشی است که باید حتما دید و از آن لذت برد.
حال بهم زن ترین نقد جهانو خوندم الان. حیف وقتی ک پای این عراجیف صرف شد
یه عنوان تکراری بود در سال ۱۹۹۹ فیلمی از شرکت میلینیوم این طور درست کرده بود زیاد انمیشن باحالی نبود
چه طرز فکر تهوع آوری داری
سلام به دوستان
نوشته شده که انتظار بیشتری از “روح” برای حل دغدغههای بشر مثل مرگ و زندگی داریم و ایده مطرحشده نبوغآمیز نیست!
واضحه که “تکراری بودن چیزی دلیل بر غلط بودن اون چیز نیست”؛ انسانها هزاران ساله که روی دو پای خودشون راه میرن؛ آیا برای نبوغآمیز بودن باید روی دستها راه رفت؟
بشر مدرن اختراع ترانزیستور (به این سادگی) رو یکی از بزرگترین اختراعهای تاریخ یاد میکنه؛ ولی وقتی بگیم این نظام پیچیده جهان (از نظر وسعت از کوانتوم گرفته تا کهکشانها، از نظر پیچیدگی مثل نظامهای تغذیهای موجودات، خوددرمانگری محیط زیست و…، از نظر هدفمند بودن مثل مطلوب بودن همه شرایط زیستی برای انسان و موجودات، رنگبندی کره زمین، درصد اکسیژن و گازهای زمین، منابع طبیعی زمین و…؛ و همچنین خارقالعاده بودن کارکردهای خود بدن و روح انسان و…)، وجود کسی که این جهان رو ساخته، با شبه معقولات اسماً فلسفی انکار میکنه (درحالی که اثباتهای صرفاً عقلی محکمی برای وجود این خالق هست) و در عین حال، به پیشرفت خودش در علم و فناوری (با وجود حقیر بودنش در برابر پیچیدگی جهان) خداگونه افتخار میکنه و خودش رو خالق اونها میدونه… .
چه کسی میتونه ادعا کنه که اگر جهان رو میلیونها سال به حال خودش بگذاریم، خود به خود کامپیوترهای کوانتومی تولید میشن؟ این دیدگاههای متناقض درباره وجود خالق “کامپیوتر vs جهان”، واقعا جالبه.
اوج افتخار بشر، نهایتاً “استفاده” از منابع و “کشف” کردن قوانین این جهان و “کمی نزدیک” شدن به پیچیدگی ساختار جهانه؛ حالا چطور باید دنبال راه نبوغآمیز دیگهای بگردیم به جز این که از روی عقل بگیم: قطعا یه کسی بوده که اینجا رو این قدر”پیچیده” ساخته. اثباتهای فلسفی هم هست که خوبه خوانندگان مراجعه کنن (مثلا کتاب خداشناسی، مجتبی مصباح)
این حرف مذهب نیست که بهش بشه برچسب زد؛ حرف عقله؛ عقل هم تکراری و غیرتکراری نداره.
با احترام
به نظرمن برای بچه ها هم مفید است، کی گفته بچه ده ساله نمیفهمه ، اتفاقا خودم ده سالم بود هم مرگ فامیل را دیدم، هم بهشت زهرا رفتم، و هم با مفاهیم زندگی پس از مرگ اشنا بودم.
مگه نسل جدید منگول هستند که نفهمند؟ اتفاقا خیلی هم بیشتر از بزرگترها متوجه میشوند و در جهانبینی شان تاثیر دارد. ۳
به نظرمن برای بچه ها هم مفید است، کی گفته بچه ده ساله نمیفهمه ، اتفاقا خودم ده سالم بود هم مرگ فامیل را دیدم، هم بهشت زهرا رفتم، و هم با مفاهیم زندگی پس از مرگ اشنا بودم.
مگه نسل جدید منگول هستند که نفهمند؟ اتفاقا خیلی هم بیشتر از بزرگترها متوجه میشوند و در جهانبینی شان تاثیر دارد.
یه جوری نوشته پیکسار متاسفانه سراغ بحث تکراری و همیشگی رفته که انگار کارهای وطنیش تو دنیا حرف اول رو میزنه ، داداش شما فعلا متاسف باش برای عکس کتاب فارسی که دخترا رو حذف کردن یا اصلا افتخار کن به یه محتوای مفید که از صدا و سیما پخش شه(۲۴ ساعته گفت و گو پیرامون خزعبلات دارن)بعد بیا به روح ایراد بگیر.
به نظر من اونا می خوان دیدگاه های سمی خودشون رو به ما وارد کنند.که وقتی یک بچه این رو می بینه میگه که باید خوش باشم و گور بابای نماز و روزه و حجاب و….
این دنیا مال خوشی نیست بلکه دقیقا مثل یک کشتزار است که وقتی داری مثلا برنج می کاری باید این ها را با ظرافت و با نظم و بدون بی حوصلگی و سر به هوایی انجام داد که بتوان از آن کشتزار بهترین برنج را برداشت کرد.اگر ما هم در این دنیا خوب بکاریم در آخرت می توانیم خوب برداشت کنیم.
لذت بردن از زندگی به معنای این نیست که کلا دین و مذهب رو ببوسیم بذاریم کنار! ما میتونیم با وجود حجابمون از یه بستنی تو روز گرم تابستونی لذت ببریم یا با دوستامون درباره مسائل مختلف حرف بزنیم و بخندیم. اگه تو فکر میکنی صرفا با سخت کار کردن و حرام کردن خوشی ها خدا بهمون پاداش میده باید بگم اصلا اسلام رو خوب درک نکردی! خدا گفته نعمت ها و چیزهایی که در این دنیاعه برای استفاده کردن انسان(و دیگر موجودات) خلق شده پس از نعمت ها بهره ببرید(ولی اسراف نکنید)خدا گفته کارهای خوب کنید ولی نگفته به خودمون سختی بدیم! پیام روح همینه باید قدر زندگی رو دونست.
من موندم منتقدای ما با چه رویی دارن این آثار رو نقد میکنن اگه بیل زن هستین باغ خودتونو بیل بزنین فیلما و سریالای دوهزاری داخلی رو نقد کنید تا کمی اوضاع فیلم سازی داخل بهتر بشه شاید تهیه کننده ها و کارگردان ها و …. یکم راجع به آثارشون فکر کنن
یه نقدی قشنگ دیدم برا روح به اسم :
بزرگسالانه ترین انیمیشن پیکسار
خدایی فیلم خوبی بود ولی به نظر من آخر داستان جالب نبود چون کسی که عمرش تموم شده تمومه و فرصت دوباره ای نیست اما چون پیکسار می خواست آخرش با مرگ تموم نشه چون برای روحیه کودک ها مفید نیست اینکارو کرده
فیلم ایراداتش زیاد بود به هرحال پیکسار مستقیم رفت سر نقطه حساس داستان یعنی جهان بعد مرگ – کوکو هم این شکلی بود ولی اون بیشتر جنبه فان داشت –
اتفاقا من خیلی جاها خوندم پایان زیبایی داشت. و اینکه ی کودک و ی بچه هیچی از این انیمیشن سرش نمیشه و این انیمیشن کودکان نیست.
خود پیت داکتر هم گفت ک ما بخاطر روحیه مردم این کارو نکردیم ما برای این اینکارو کردیم چون جو سختی ها و تلاش های زیادی کرده بود و واقعن مسخره بود ک در نهایت هم بمیره و خلاس. اینطوری پایان آموزنده ای نداشت ولی اینطوری ک الان هست ی پایان امیدوار کننده و عالی داره
انیمیشن روح بسیار انیمیشن جذاب و دیدنی
هست و همین طور برای بزرگ سال ها هم
مناسب . و بنظرم این انیمیشن بیشتر برای بزرگ
ها طراحی شده تا کودکان چون اشاره زندگی
ای داره که بیشتر آدم ها قدر اون رو نمی دانند
و هدفشون فقط پول در آوردن و نه کاری که
بهش علاقه دارن .
فیلم بسیار قشنگی بود و مفهومی ارزشمند از زندگی را به ما یاد داد
نظریه های علمی مستند مثل عدم وجود زندگی پس از مرگ؟! این نظریه های علمی مستند که میفرمایید کجا هستن که من تا حالا هر چی تو این مباحث سرچ کردم ندیدم؟! ممنون میشم بفرمایید کدوم نظریه مستندی مدنظرتونه؟
می تونید اسم دکتر سام پرنیا رو به انگلیسی سرچ کنید و ببینید اگه بحث استناد و دلیل باشه اتفاقا دلایل وجود زندگی پس از مرگ بیشتر و قوی تره.
این عبارت رو سرچ کن میفهمی دانشمندان به خصوص فیزیکدانان چه دیدگاهی به زندگی پس از مرگ دارن مقاله ای با همین عنوان مجله علمی اکسپرس منتشر کرده
There is NO life after death: Scientist insists afterlife is IMPOSSIBLE
این جمله (که خالی از پیش داوری نیست) رو سرچ کردم و لینک صحبتهای اون آقا رو در رد وجود زندگی بعد از مرگ دیدم، ایشون دلیلی بر رد واقعی بودن تجربه های نزدیک به مرگ ارائه نکردن، فقط مدعی هستن که فیزیک تمام اتفاقات بدن ما از جمله پایه ای ترین سطوح کارکرد مغز رو توضیح میده. که البته کافیه با یک فیزیکدان یا یک فرد آشنا به تاریخ علم صحبت کنید تا بهتون بگه که فیزیک فعلی در توضیح قوانین جهان و توضیح کارکرد بدن انسان کلی سوال بی جواب داره و همچنین بهتون خواهند گفت که تاریخ علم پره از کشفیاتی که بخش هایی از کشفیات گذشته رو زیر سوال برده یا نگاه ما به وقایع رو متحول کرده.
نتیجتا وقتی میبینیم که افراد زیادی در تجربه های نزدیک به مرگ نسبت به موقعیت احساسات و اعمال سایر انسان ها حتی کیلومترها دورتر از محل جسم فیزیکی خودشون آگاه شدن نباید برای رد این مشاهدات به معلومات فیزیکی فعلی بشر استناد کرد چرا که اگه معلومات ما نتونه یک تجربه و مشاهده رو توضیح بده مشکل از معلومات ما هست و نباید بدون دلیل منطقی مشاهده و تجربه ای که داشتیم رو انکار کنیم.
مشابه تجربه ای که دانشمندا تو برخورد با فیزیک کوانتوم داشتن و وقتی دیدن که ذرات این دنیا در سطح اتم بر اساس فیزیک کلاسیک رفتار نمی کنن مشاهدات خودشونو انکار نکردن بلکه در معلومات و فرض های قبلی شک کردن.
این عبارت رو سرچ کن میفهمی دانشمندان به خصوص فیزیکدانان چه دیدگاهی به زندگی پس از مرگ دارن مقاله ای با همین عنوان مجله علمی اکسپرس منتشر کرده
There is NO life after death: Scientist insists afterlife is IMPOSSIBLE
من فیلمشو دیدم خیلییی باحاله اون ۲۲ هم خیلی باحال بود????????