نقد فیلم «مرد فراری»؛ جاهطلبی ادگار رایت کار دستش داد
دورهی عجیبی از تاریخ هالیوود را تجربه میکنیم. همهگیری کووید، اعتصابات و تغییرات در پهنهی اجتماعی و سیاسی تأثیرات خود را بر سینما و مخاطبان گذاشتهاند. اما امسال امیدوار بودیم که سینما با فیلمهای تازه از کارگردانان خلاق و باسابقه، دوباره جان بگیرد. با این حال، ۲۰۲۵ سالی است که با انبوه فرنچایزها، دنبالهها و بازسازیها تعریف میشود. سالی که حتی ادگار رایت، که هر وقت پا پیش میگذارد، همه چشمانتظار تماشای فیلم تازهاش هستند، با یک بازسازی به عالم فیلمسازی برگشته است. «مرد فراری» (The Running Man) با اجرای گلن پاول – ستارهای که هالیوود کمر همت بسته او را جای تام کروز بنشاند – جدیدترین فیلم ادگار رایت و اقتباسی از کتاب استیون کینگ به همین نام است که به اقتباس سینمایی ۱۹۸۷ «مرد فراری» با اجرای آرنولد شوارتزنگر هم ارجاع میدهد و همین موجب شده «مرد فراری» ۲۰۲۵ در تعیین هویت خود گیر کند. در نقد فیلم «مرد فراری» به جاهطلبی رایت و انتخابهای اشتباهش برای بازیگر نقش اصلی و لحن داستان میپردازم که فوتوفنهای همیشگی او را به حاشیه رانده است.
هشدار! در نقد فیلم «مرد فراری» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
نقد فیلم «مرد فراری»؛ بدوبدو در دیستوپیای ۲۰۲۵

دشواری نوشتن داستانهایی که در دنیاهای دیستوپیایی میگذرد، این است که این آیندههای فرضی بالاخره روزی از راه میرسند. اما این دنیا چقدر به دنیایی شباهت خواهد داشت که در داستان توصیف شده است؟ داستان رمان «مرد فراری» کینگ – که آن را در سال ۱۹۸۲ و تحت اسم مستعار ریچارد باکمن منتشر کرد – در سال ۲۰۲۵ میگذرد. در این دنیا ایالات متحده در دورهای ناامیدکننده به سر میبرد؛ دسترسی به دارو به امید و آرزو بدل شده است، ثروت در دست گروه کوچکی انباشته شده که همزمان با عدهی کثیری که برای زنده ماندن در فقر دست و پا میزنند، جیبهایشان را پر میکنند. قدرت در این دوره دست شرکتها، به ویژه یک شرکت بزرگ به نام نتورک (Network) است که کل فضای رسانه را قبضه کرده. واقعا تصورش هم غیرممکن است، نه؟
پرمخاطبترین برنامه، «مرد فراری» نام دارد که در آن شرکتکنندگان باید از دست شکارچیانی که برای کشتن آنها استخدام شدهاند فرار کنند. شهروندان میتوانند با گزارش مکان شرکتکنندگان جایزه بگیرند و به شرکتکنندگان هم در صورت کشتن شکارچیان جایزهی اضافهای تعلق میگیرد. آنها اگر بتوانند تا ۳۰ روز زنده بمانند، جایزهی یکمیلیارد دلاری در انتظارشان است؛ جایزهای که آنها و خانودهاشان را تا آخر عمر تأمین میکند. اما مشخصا هیچکس تابهحال برندهی این مسابقه نشده است و برای همین، عجیب نیست که شیلا (جیمی لاوسون) از همسرش، بن (گلن پاول) قول بگیرد که هرگز در مرد فراری شرکت نمیکند.

بن ریچارزد اما بهخاطر سرکشی در محل شغل خود اخراج شده و در لیست سیاه قرار گرفته است. همزمان، فرزند خردسالش تب کرده و نیازمند دارو است. بن که نمیتواند هیچجا شغلی پیدا کند، مجبور است به انعامهایی اتکا کند که همسرش شیلا از مشتریان بار مجللی که در آن مشغول به کار است، میگیرد. برای مردی با سابقهی سیاهی چون بن تنها گزینهای که باقی مانده، شرکت در یکی از این برنامههای تلویزیونی است. با اینکه بن در آغاز به همسرش اطمینان میدهد در مرد فراری شرکت نخواهد کرد، اما بهسرعت معلوم میشود او عصبانیترین مردی است که تابهحال برای شرکت در مسابقهها داوطلب شده و اساسا راه دیگری ندارد؛ یعنی مدیر شبکه، دن کیلین (جاش برولین)، هیچ راهی پیش پایش نمیگذارد: یا مرد فراری یا هیچ.
ادگار رایت با «مرد فراری» خود، اقتباسی بزرگ و پرزرق و برق از رمان استیون کینگ ارائه میدهد؛ رمانی که برای دورهای که در آن سر میکنیم، کم به پیشگویی نمیماند. دروغ رسانهها، نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی و تبدیل خشونت به سرگرمی چیزهایی است که امروزه خودمان خوب میشناسیم. چشمانداز دیستوپیایی رمان اصلی، پیش از آنکه مسابقات و برنامههای تلویزیونی مثل امروز گل کنند، پیش از اینکه اینترنت بهراحتی در جیبمان باشد، مثل خواب و خیال میماند. اما حالا با روی کار آمدن دیپفیک و هوش مصنوعی و فروپاشی مرز بین خبر، دروغ و سرگرمی، ۲۰۲۵ به یک دیستوپیای علمی-تخیلی تمامعیار بدل شده است.
با این حال، رایت نتوانسته از دنیای امروزی الهام بگیرد و آن را در دیستوپیای کینگ بازتاب دهد. این کارگردان از ۳۰ سال پیش تاکنون با الهام از فرهنگ جوانان و مثل یک نِرد واقعی فیلم ساخته است. اما در «مرد فراری» معلوم است که دیگر ایدهای از جوانان و سرگرمیهایشان ندارد. او فراتر از «کارداشیانها» (The Kardashians) برنامههای واقعنمای دیگر (که تحت عنوان Reality television هم شناخته میشوند) را نمیشناسد و یادش رفته الان فاصلهی هرکس با پروپاگاندای رسانهها، تنها یک کلیک است؛ وضعیتی که حتی از دنیایی که کینگ تصور کرده بود، ترسناکتر است.
مشخصا اقتباس رایت با هدف وفاداری به کتاب (به ویژه با پایبندی به زاویه دید شخصیت اصلی) انجام شده است. رقابت برای زنده ماندن در یک شوی تلویزیونی مرگبار و استعارهای از جامعهای بیرحم و دودستگیهایی که در آن مردم علیه مردم میشورند، اینها همچنان در فیلم ۲۰۲۵ پابرجاست؛ اما این استعارهها، نیش و کنایهها بیش از حد آشکار میشوند. حالا که «کارداشیانها» فصل هفتم برنامهاشان را به تلویزیون میآورند، دیگر شوخی با آنها منسوخ شده است.

رایت در «مرد فراری» تمام تلاش خود را کرده تا انرژی کینتیک و کمیکگونهی همیشگیاش را که مانندش را در تمام آثارش، از «بیبی درایور» (Baby Driver) گرفته، تا «اسکات پیلگریم در برابر دنیا» (Scott Pilgrim vs. the World) و «شان مردگان» (Shaun of the Dead) دیده بودیم، به «مرد فراری» بیاورد؛ برای همین، وقت ندارد که در دنیای دیستوپیایی کینگ پرسه بزند و بگذارد چارچوب و قوانین این دنیای تازه (اما آشنا) در ذهنمان نقش ببندد. با اینکه «مرد فراری» دنیاسازی خوبی دارد، اما اتکا به کارگردانی و تدوین کمیکگونه رایت، اجازه نمیدهد دنیاسازی عمیق کینگ به مخاطب مخاطره شود. آخرسر هم همانطور که کنایهها و ارجاعات فیلمنامه برایمان رنگ میبازند، دست حقههای ادگار رایتی هم زود برایمان رو میشود.
خوشبختانه، کسی مثل کولمن دومینگو در فیلم وجود دارد تا با نقش پرزرق و برقی مثل بابی تی، مجری برنامهی مرد فراری، هرازچندگاهی انرژی مضاعفی به فیلم تزریق کند. به جز دومینگو، کتی اوبراین در نقش همتیمی بن، ویلیام اچ. میسی در نقش یک آنارشیست قدیمی که بن برای مدارک جعلی پیشش میرود، یا مایکل سرا که با مادر دیوانهاش در خانه از بن پذیرایی میکند، بازیگران دیگری هستند که میتوانستند با کاراکترهای جذابشان، دنیاسازی فیلم را عمیقتر کنند؛ اما باز رایت فرصت زیادی ندارد که به آنها بپردازد.
رایت در انتخاب گلن پاول برای بازیگر اصلی هم اشتباه کرده که حتما استودیو در آن بیتأثیر نبوده است. با اینکه تام کروز متوقفشدنی نیست، اما چندسالی است که هالیوود به تکاپو افتاده تا تام کروز بعدی را پیدا کند و چه کسی بهتر از پسر تگزاسی که در «تاپ گان: ماوریک» (Top Gun: Maverick) دویدن را از خود کروز آموخت. او در صحنههای اکشن «مرد فراری» میدرخشد؛ در دویدنها و مبارزات تنبهتنی که قدرت اجرای فیزیکی پاول را برجسته میکنند. اما جذابیت، کاریزما و سیکسپک او، که در «هیتمن» (Hitman)، «گردبادها» (Twisters) و «تاپ گان» موفق بود، به درد ایفای نقش یک پرولتاریای بهشدت عصبانی که دنبال تأمین داروی نوزادش است، نمیخورد. اجرای احساسی او هم متقاعدکننده نیست و حتی در تاریکترین لحظات فیلم، انگار پاول میخواهد لحن را به سمت کمدی بکشاند.

«مرد فراری» جاهطلبی زیادی دارد و مدام بین خشونت اغراقآمیز نسخهی دهه هشتادی و جدیت تلخ دیستوپیای رمان کینگ در نوسان است. این رویکرد البته خاصیت خودش را دارد؛ فیلم کاملا سرگرمکننده است؛ اما در یکسوم نهایی با تغییر لحن، جریان روایت متزلزل میشود. با تغییر پایانبندی «مرد فراری»، سردرگمی روایت بیشتر شده؛ انگار که نه رایت و نه استودیو نمیدانستهاند که میخواهند این فیلم دقیقا چه پیام یا احساسی را برساند.
این پایانبندی، احتیاط استودیوها را نشان میدهد. کیلین، که همهچیزش اعداد و ارقام مخاطبان شبکه است، میداند که خشم غیرقابل کنترل بن و انگیزهی شدیدش برای برنده شدن، میتواند مخاطبان برنامه را حتی از چیزی که هست هم بالاتر ببرد. پس به هر حقه و حیلهای متوسل میشود تا بن را به انجام کارهای دیوانهوارتری تحریک کند.
در پایان فیلم، کیلین، به بن که با گروگانش از هواپیمایی سردرآورده، میگوید که همسر و فرزندش کشته شدهاند و او دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد؛ پس بهتر است جای شکارچی اصلی برنامه، مککن (لی پیس) را بگیرد. این شکارچی، که در لحظات آخر میفهمیم تنها کسی است که توانسته ۲۹ روز در مسابقه دوام بیاورد، به بن حمله میکند و بن او را، و تمام شکارچیهای دیگر روی هوایپما را میکشد و وعده میدهد که کل شبکه را با کیلین نابود میکند. اما موشکی به هواپیما خورده و به نظر میرسد که بن هم کشته میشود. اما در پایانبندی فیلم میبینیم که بن نهتنها از این انفجار قسر در رفته، که دوباره پیش همسر و فرزندش برمیگردد و سپس انقلابی را علیه شبکه برمیانگیزاند و به قهرمان مردم تبدیل میشود.
در مقابل، اوج پوچگرایانهی کتاب کینگ را داریم که انگار در دنیای پس از یازده سپتامبر، استودیوها حاضر نیستند آن را به پردهی سینما بیاورند. بن در پایان کتاب هواپیما را به ساختمان شرکت میکوبد و خودش و کیلین و همهچیز را میفرستد روی هوا. وقتی پایانبندی بیپروا و تاریک کینگ و برخی اظهارنظرهای تند او از فیلم کنار گذاشته شده، دیگر نقد رایت بر این دنیای دیستوپیایی هم تأثیر آنچنانی ندارد.
- اجرای پرانرژی کولمن دومینگو
- طراحی و تدوین ریلیتیشوها در فیلم
- فیلمنامهی عجول و لحن ناهمگون
- انتخاب بازیگر اشتباه برای بن ریچاردز
- تلاش برای اقتباس همزمان لحن کتاب و فیلم ۱۹۸۷
امروز ما در دنیایی زندگی میکنیم که نابرابریها در آن بیداد میکنند؛ نابرابریهایی که شرکتها از آن سود میبرند. تفاوت درآمدها، عدم دسترسی به دارو و درمان، ترس از آینده و حجم بیپایانی از محتوای دروغ و گمراهکننده که از هر رسانه و شبکه اجتماعی سردرآوردهاند، همهی اینها دنیایی برای ما ساخته که کم از دیستوپیای کتاب کینگ ندارد. اما فیلم «ادگار رایت» جرئت نمیکند به این واقعیتها بپردازد یا حداقل دنیای کینگ را برای امروز ما بازتعریف کند. او در استراتژی استودیویی به ناامیدیهای فعلی ما ارجاعاتی میدهد، اما تمرکزش را بر روی ایدههای تاریخمصرفگذشته میگذارد و درنهایت با یک پایانبندی بیدغدغه، ما را در پنداری از شادی و آرامش رها میکند. برای داستانی که تا این اندازه با ۲۰۲۵ قرابت دارد، «مرد فراری» ۲۰۲۵ هیچ حرفی برای گفتن ندارد.
شناسنامه فیلم «مرد فراری» (The Running Man)
کارگردان: ادگار رایت
نویسنده: ادگار رایت، مایکل باکال
بازیگران: گلن پاول، جاش برولین، لی پیس، کولمن دومینگو، کتی ام. اوبراین، مایکل سرا
محصول: ۲۰۲۵، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۶۴٪
خلاصه داستان: بن ریچاردز که از شغل خود اخراج شده و در لیست سیاه قرار گرفته، برای تأمین داروی نوزاد بیمارش یک راه بیشتر ندارد: اینکه در یکی از چندین مسابقهای شرکت کند که شبانهروزی از تلویزیون پخش میشوند. او که عصبانیترین مرد دوران خود است، از خطرناکترین مسابقهی تلویزیون، یعنی «مرد فراری» سردرمیآورد. شرکتکنندگان در «مرد فراری» باید بتوانند ۳۰ روز از دست شکارچیان بیرحمی که میخواهند آنها را بکشند، فرار کنند. البته مردم عادی هم با گزارش شرکتکنندگان میتوانند جایزه بگیرند. در صورت زنده ماندن، جایزهی ۱میلیارد دلاری نصیب شرکتکننده میشود؛ اما همانطور که انتظار دارید، تاکنون هیچکس از این مسابقه زنده بیرون نیامده و تنها یک نفر توانسته تا ۲۹ روز دوام بیاورد. آیا بن ریچارزد اولین کسی خواهد بود که میتواند به روز سیام برسد؟
منبع: دیجیکالا مگ
