سفر به دنیای یادگیری؛ انواع یادگیری از بازی‌های کودکان تا رازهای مغز

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۲۹ دقیقه
انواع یادگیری

انواع یادگیری شامل انواع فرآیندهایی است که از طریق آن، فرد به درک، دانش، مهارت‌ها، ارزش‌ها و نگرش‌های جدید دست می‌یابد. این فرآیند نه تنها در انسان‌ها، بلکه در برخی حیوانات و حتی ماشین‌ها نیز مشاهده می‌شود. تحقیقات علمی نشان داده است که حتی گیاهان نیز می‌توانند نوعی از یادگیری را تجربه کنند. برخی از انواع یادگیری به‌صورت ناگهانی و در اثر یک تجربه خاص رخ می‌دهند، مانند لمس کردن یک جسم داغ که منجر به اجتناب از آن در آینده می‌شود. اما بسیاری از مهارت‌ها و دانش‌ها نیازمند تمرین و تجربه‌های مداوم هستند. تغییراتی که از یادگیری ناشی می‌شوند، اغلب پایدارند و افت دانش آموخته‌شده معمولاً به معنای از دست رفتن کامل آن نیست، بلکه به دشواری بازیابی اطلاعات مرتبط می‌شود.

به عنوان نمونه، زمانی که دانش‌آموزان آمریکایی نحوه ساخت و رول کردن سوشی را فرا می‌گیرند، این امر بیانگر یادگیری از طریق آموزش و تمرین مستمر است. چنین یادگیری‌هایی معمولاً به روش‌های مختلف مانند مشاهده، تکرار و راهنمایی مستقیم صورت می‌گیرند. شناخت انواع یادگیری به درک بهتر روش‌های آموزشی و بهبود فرآیندهای آموزشی کمک می‌کند. برای آشنایی بیشتر با این موضوع، مطالعه کتاب روانشناسی پیشنهاد می‌شود.

آغاز یادگیری

یادگیری در انسان‌ها از بدو تولد آغاز می‌شود و ممکن است حتی قبل از تولد نیز شروع گردد و تا پایان عمر ادامه یابد. این فرآیند نتیجه تعاملات پیوسته میان فرد و محیط اطراف او است. ماهیت و فرآیندهای مرتبط با یادگیری در بسیاری از رشته‌های علمی، از جمله روان‌شناسی تربیتی، روان‌شناسی عصبی، روان‌شناسی تجربی، علوم شناختی و تعلیم و تربیت، مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است.

علاوه بر این، در حوزه‌های نو ظهور علمی همچون یادگیری از رویدادهای ایمنی یا سیستم‌های سلامت یادگیرنده نیز پژوهش‌های قابل توجهی انجام شده است. در این زمینه‌ها انواع مختلف یادگیری شناسایی شده است. به عنوان مثال، یادگیری می‌تواند از طریق عادت‌سازی، شرطی‌سازی کلاسیک، شرطی‌سازی عامل و یا حتی فعالیت‌های پیچیده‌تری همچون بازی به‌وجود آید که تنها در حیوانات نسبتاً هوشمند مشاهده می‌شود. یادگیری ممکن است به طور آگاهانه یا بدون آگاهی فرد رخ دهد. همچنین، یادگیری این که یک رویداد ناخوشایند قابل اجتناب نیست، می‌تواند منجر به حالتی به نام «درماندگی آموخته شده» شود.

کتاب پرورش مغز دامیز for dummies اثر تریسی پکم آلووی انتشارات آوند دانش

یادگیری پیش از تولد

شواهدی از یادگیری رفتاری انسان در دوران پیش از تولد نیز وجود دارد، به‌طوری که عادت‌سازی در هفته سی‌ودوم بارداری مشاهده شده است، که این امر نشان‌دهنده توسعه کافی سیستم عصبی مرکزی و آمادگی آن برای یادگیری و حافظه در مراحل ابتدایی رشد است.

در ادامه، بسیاری از نظریه‌پردازان به بازی به‌ عنوان شکلی از یادگیری نگاه کرده‌اند. کودکان از طریق بازی با جهان اطراف خود آزمایش می‌کنند، قوانین جدید را می‌آموزند و نحوه تعامل با دیگران را یاد می‌گیرند. لِو ویگوتسکی، روان‌شناس معروف، معتقد است که بازی نقشی اساسی در رشد کودکان دارد، زیرا آنها از طریق بازی‌های آموزشی محیط خود را معنا می‌بخشند.

از دیدگاه ویگوتسکی، بازی نخستین مرحله یادگیری زبان و ارتباطات است و آن‌جاست که کودک شروع به درک قوانین و نمادها می‌کند. این نظریه منجر به باور این شده است که یادگیری در موجودات زنده همیشه به‌نوعی با نشانه‌شناسی مرتبط است و اغلب با سیستم‌ها یا فعالیت‌های نمایشی همراه می‌شود.

انواع یادگیری

انواع یادگیری

یادگیری به شیوه‌های مختلفی دسته‌بندی شده است. برخی محققان حافظه، این فرآیند را بر اساس ارتباط میان محرک‌ها (یادگیری وابسته به ارتباط و غیر وابسته به ارتباط) یا بر اساس اینکه محتوای آموخته‌شده از طریق زبان قابل انتقال است یا خیر (یادگیری اعلامی/صریح در مقابل یادگیری رویه‌ای/ضمنی) طبقه‌بندی می‌کنند. برخی از این دسته‌بندی‌ها حتی به زیرمجموعه‌های مختلفی تقسیم می‌شوند. به عنوان مثال، حافظه اعلامی شامل دو بخش حافظه اپیزودیک و حافظه معنایی است.

یادگیری غیر وابسته به ارتباط

یادگیری غیر وابسته به ارتباط به معنای «تغییرات نسبتاً دائمی در شدت واکنش به یک محرک واحد، در نتیجه قرار گرفتن مکرر در معرض آن» است. این تغییرات شامل تغییرات ناشی از سازگاری حسی، خستگی یا آسیب نمی‌شود. یادگیری غیر وابسته به ارتباط را می‌توان به دو بخش «عادت‌سازی» و «حساس‌سازی» تقسیم کرد.

عادت سازی

عادت‌سازی نمونه‌ای از یادگیری غیر وابسته به ارتباط است که در آن، پاسخ‌های ذاتی به یک محرک هنگامی که آن محرک به طور مکرر تکرار می‌شود، کاهش می‌یابد. به طور مثال، وقتی یک جغد پر شده به قفس پرندگان آوازخوان قرار می‌گیرد، پرندگان در ابتدا به آن واکنش نشان می‌دهند اما پس از مدت زمانی واکنش کمتری نشان می‌دهند، چرا که به آن محرک عادت کرده‌اند.

کتاب حرف هایی با دخترم درباره اقتصاد اثر یانیس واروفاکیس انتشارات بان

حساس‌سازی

حساس‌سازی نوع دیگری از یادگیری غیر وابسته به ارتباط است که در آن، واکنش به یک محرک پس از مواجهه مکرر با آن تقویت می‌شود. این تقویت می‌تواند به دلیل تحریک مداوم یک بخش خاص از بدن، مانند تحریک اعصاب محیطی، باشد که در نهایت موجب ایجاد درد می‌شود.

1. یادگیری فعال

یادگیری فعال

یادگیری فعال زمانی رخ می‌دهد که فرد کنترل تجربه یادگیری خود را به عهده می‌گیرد. این نوع یادگیری موجب می‌شود که فرد بتواند درک خود از مطالب را بهتر شناسایی کند و در نتیجه بر پیشرفت خود نظارت داشته باشد. این مدل به افراد کمک می‌کند که بتوانند درک خود را در مورد موضوعات بیان کنند و از این طریق یادگیری مؤثرتری را تجربه کنند.

2. یادگیری وابسته به ارتباط

شیوه یادگیری وابسته به ارتباط به فرآیندی گفته می‌شود که در آن فرد یا حیوان یاد می‌گیرد که دو محرک یا رویداد خاص با یکدیگر در ارتباط هستند. در شرطی‌سازی کلاسیک، یک محرک خنثی به‌طور مکرر با یک محرک که پاسخ‌های رفلکسی ایجاد می‌کند ترکیب می‌شود تا اینکه در نهایت آن محرک خنثی به‌تنهایی پاسخ را ایجاد کند. در شرطی‌سازی عامل، رفتاری که در حضور یک محرک تقویت یا تنبیه می‌شود، احتمال بیشتری دارد که در حضور همان محرک دوباره اتفاق بیفتد یا به طور معکوس کاهش یابد.

شرطی‌ سازی عامل (Operant Conditioning)

شرطی‌ سازی عامل روشی است که در آن رفتار می‌تواند مطابق با خواسته‌های مربی یا فرد هدایت‌کننده شکل بگیرد یا تغییر کند. این نوع شرطی‌سازی از ایده‌ای استفاده می‌کند که موجودات زنده به دنبال لذت هستند و از درد اجتناب می‌کنند، و می‌توانند از طریق دریافت پاداش یا تنبیه در یک زمان خاص یاد بگیرند که به آن “شرطی‌سازی پیگیری” گفته می‌شود. شرطی‌سازی پیگیری، یک بازه زمانی کوتاه و ایده‌آل است که بین انجام رفتار مطلوب توسط فرد و دریافت تقویت مثبت به عنوان نتیجه آن رفتار قرار دارد. پاداش باید بلافاصله پس از انجام رفتار مورد نظر ارائه شود.

شرطی‌سازی عامل با شرطی‌سازی کلاسیک متفاوت است چرا که در آن رفتار بر اساس واکنش‌های طبیعی بدنی که به یک محرک خاص صورت می‌گیرد شکل نمی‌گیرد، بلکه بر شکل‌گیری رفتار مطلوبی تمرکز دارد که نیاز به تفکر آگاهانه و در نهایت نیاز به یادگیری دارد.

روش تنبیه و تقویت

تنبیه و تقویت دو روش اصلی در شرطی‌ سازی عامل هستند. این شیوه برای کاهش رفتارهای غیرمطلوب استفاده می‌شود و در نهایت (از دیدگاه یادگیرنده) به اجتناب از تنبیه منجر می‌شود، نه لزوماً اجتناب از رفتار غیرمطلوب. تنبیه مناسب برای افزایش رفتار مطلوب در حیوانات یا انسان‌ها نیست. متدهای تنبیه می‌تواند به دو زیرمجموعه تقسیم شود: تنبیه مثبت و تنبیه منفی.

استفاده از تنبیه مثبت زمانی است که جنبه ناخوشایندی به زندگی یا شیء اضافه می‌شود، برای مثال، وقتی والدین به کودک خود سیلی می‌زنند که به آن “تنبیه مثبت” گفته می‌شود زیرا عمل سیلی به کودک اضافه می‌شود. در تنبیه منفی، چیزی که دوست داشتنی یا مطلوب است از فرد گرفته می‌شود. به عنوان مثال، وقتی والدین کودک خود را به گوشه می‌فرستند، در واقع کودک فرصت دیدار با دوستان یا لذت بردن از آزادی خود را از دست می‌دهد.

تقویت

روش تقویت به نوبه خود برای افزایش رفتار مطلوب استفاده می‌شود و می‌تواند از طریق تقویت منفی یا تقویت مثبت صورت گیرد. تقویت منفی با حذف جنبه‌ای ناخوشایند از زندگی یا شیء تعریف می‌شود. به عنوان مثال، سگ ممکن است یاد بگیرد که بنشیند زیرا مربی گوش‌های او را می‌خراشد که در واقع خارش‌های او را حذف می‌کند. تقویت مثبت با افزودن جنبه‌ای مطلوب به زندگی یا شیء تعریف می‌شود. برای مثال، سگ ممکن است یاد بگیرد که بنشیند اگر خوراکی دریافت کند.

کتاب باشگاه پنج صبحی ها اثر رابین شارما انتشارات تلاش اندیشه

شرطی‌سازی کلاسیک (Classical Conditioning)

در شرطی‌سازی کلاسیک، معمولاً یک محرک غیرشرطی (که به‌طور طبیعی یک واکنش رفلکسی ایجاد می‌کند) با یک محرک خنثی (که معمولاً این واکنش را ایجاد نمی‌کند) به‌طور مکرر ترکیب می‌شود. پس از انجام این فرایند، پاسخ هم به محرک غیرشرطی و هم به محرک خنثی (که اکنون به آن “محرک شرطی” گفته می‌شود) داده می‌شود. پاسخ به محرک شرطی به‌عنوان “پاسخ شرطی” شناخته می‌شود. مثال کلاسیک این فرآیند آزمایش ایوان پاولف و سگ‌های او است.

یادگیری مشاهده‌ای (Observational Learning)

یادگیری مشاهده‌ای به یادگیری گفته می‌شود که از طریق مشاهده رفتار دیگران اتفاق می‌افتد. این نوع یادگیری به شکل‌های مختلفی در موجودات زنده دیده می‌شود و در انسان‌ها به‌ویژه به‌صورت یادگیری اجتماعی مطرح است. در این نوع یادگیری، نیازی به تقویت برای وقوع آن وجود ندارد بلکه نیاز به یک مدل اجتماعی مانند والدین، خواهر و برادر، دوستان یا معلم است.

نهادینه شدن

نهادینه شدن (Imprinting) نوعی از یادگیری است که در مراحل خاصی از زندگی، به‌ویژه در حیوانات جوان، به‌طور سریع و بدون نیاز به پیامدهای رفتاری رخ می‌دهد. در این فرآیند، موجودات زنده به‌ویژه پرندگان، ارتباطی خاص و قوی با یک فرد خاص یا شیء تشکیل می‌دهند که معمولاً در دوره‌های حساس زندگی آنها اتفاق می‌افتد. این ارتباط آنقدر قوی است که موجودات به شیء یا فرد خاص به‌طور مشابه به یک والدین واکنش نشان می‌دهند.

نهادینه شدن معمولاً در سنین اولیه زندگی رخ می‌دهد و به‌ویژه در پرندگان مشاهده می‌شود. برای مثال، در پرندگان، اگر یک شیء یا موجودی مانند انسان یا یک شیء خاص در حضور آنها ظاهر شود، آنها این موجود یا شیء را به‌عنوان منبع مراقبت و توجه شبیه به والدین خود شناسایی می‌کنند. این فرآیند به‌ویژه در پرندگانی مثل اردک‌ها و غازها دیده می‌شود.

در یکی از مشهورترین آزمایش‌ها، کونراد لورنز، زیست‌ شناس اتریشی، نشان داد که جوجه‌ها پس از تولد، بلافاصله به هر موجود متحرک نزدیک خود (حتی انسان) واکنش نشان داده و آن را دنبال می‌کنند، که این رفتار به آنها کمک می‌کند تا ارتباط خود را با والدین خود برقرار کنند.

نهادینگی بیشتر در دوره‌های حساس و اولیه زندگی رخ می‌دهد و اگر این ارتباط در این دوران شکل نگیرد، ممکن است در مراحل بعدی زندگی تاثیرات منفی در رفتارهای اجتماعی و تعاملات حیوانات ایجاد شود.

3. بازی

یادگیری از طریق بازی

بازی به‌طور کلی به رفتارهایی اطلاق می‌شود که هدف خاصی به‌خود اختصاص ندارد، اما عملکرد فرد را در موقعیت‌های مشابه آینده بهبود می‌بخشد. این نوع رفتار در بسیاری از جانوران مهره‌دار به‌جز انسان‌ها دیده می‌شود، اما بیشتر محدود به پستانداران و پرندگان است. گربه‌ها شناخته شده‌اند که در دوران جوانی با توپ نخ بازی می‌کنند که به آن‌ها تجربه‌ای در شکار طعمه می‌دهد.

مزایای بازی

علاوه بر اشیاء بی‌جان، حیوانات ممکن است با سایر اعضای گونه خود یا سایر حیوانات بازی کنند؛ مانند اورکاها که با فک‌هایی که شکار کرده‌اند بازی می‌کنند. بازی هزینه‌های قابل توجهی برای حیوانات به همراه دارد، مانند افزایش آسیب‌پذیری در برابر شکارچیان و خطر جراحت یا حتی عفونت. همچنین انرژی مصرف می‌کند، بنابراین باید مزایای قابل توجهی با بازی مرتبط باشد تا این رفتار تکامل یابد. بازی معمولاً در حیوانات جوان‌تر مشاهده می‌شود که ارتباط آن با یادگیری را نشان می‌دهد. با این حال، ممکن است مزایای دیگری نیز داشته باشد که مستقیماً با یادگیری ارتباط نداشته باشند، مانند بهبود آمادگی جسمانی.

بازی به‌عنوان یک شکل از یادگیری در انسان‌ها برای رشد و یادگیری کودک نقش اساسی دارد. از طریق بازی، کودکان مهارت‌های اجتماعی مانند اشتراک‌گذاری و همکاری را می‌آموزند. کودکان مهارت‌های عاطفی مانند نحوه مقابله با احساسات خشم را از طریق فعالیت‌های بازی یاد می‌گیرند. به‌عنوان یک شکل از یادگیری، بازی همچنین توسعه مهارت‌های تفکر و زبان در کودکان را تسهیل می‌کند.

کتاب تربیت بدون فریاد اثر هال ادوارد رانکل انتشارات آثار نور

بازی شامل پنج نوع مختلف است

  1. بازی حسی-حرکتی یا بازی کارکردی که با تکرار یک فعالیت مشخص می‌شود.
  2. بازی نقش‌آفرینی که از سن سه‌سالگی شروع می‌شود.
  3. بازی مبتنی بر قواعد که در آن کدهای رفتاری معین و از پیش تعیین‌شده اهمیت دارند.
  4. بازی ساخت‌وساز که شامل آزمایش و ساختن می‌شود.
  5. بازی حرکتی یا بازی جسمانی.

این پنج نوع بازی اغلب با یکدیگر هم‌پوشانی دارند. تمامی انواع بازی‌ها مهارت‌های تفکر و حل مسئله را در کودکان تقویت می‌کنند. کودکان هنگام یادگیری از طریق بازی، تفکر خلاقانه را یاد می‌گیرند. فعالیت‌های خاص هر نوع بازی با گذشت زمان و طی مراحل زندگی انسان‌ها تغییر می‌کند. بازی به‌عنوان یک شکل از یادگیری می‌تواند به‌صورت انفرادی یا با تعامل با دیگران اتفاق بیفتد.

4. یادگیری فرهنگی: فرآیند شکل‌گیری هویت فرهنگی در افراد

یادگیری فرهنگی

یادگیری فرهنگی، فرآیندی است که طی آن افراد ارزش‌ها و رفتارهایی را می‌آموزند که در فرهنگ اطرافشان مناسب یا ضروری به نظر می‌رسد. این فرآیند از طریق والدین، بزرگ‌ترها و هم‌سالان به فرد منتقل می‌شود و در صورتی که به‌خوبی انجام شود، فرد در زبان، ارزش‌ها و آیین‌های فرهنگی محیط خود به توانمندی دست پیدا می‌کند. این مفهوم با “ادغام فرهنگی” که در آن فرد ارزش‌ها و قوانین یک فرهنگ جدید را می‌پذیرد، متفاوت است.

نمونه‌هایی از یادگیری فرهنگی در جوامع مختلف قابل مشاهده است. برای مثال، در میان مردم مزاهوا، مشارکت در تعاملات روزمره و فعالیت‌های بعدی یادگیری، به شکل‌گیری ارزش‌های فرهنگی کمک می‌کند. کودکان در این جوامع با انجام فعالیت‌های روزمره، اهمیت فرهنگی این تعاملات را یاد می‌گیرند. در مکزیک، رفتارهای همکاری و کمک که از سوی کودکان به‌ویژه در میان مکزیکی‌ها و افراد با اصل و نسب مکزیکی دیده می‌شود، به عنوان بخشی از فرهنگ “آکومیدو” شناخته می‌شود. همچنین در پرو، دختران چیلیه‌ و آنی خود را به عنوان افرادی معرفی می‌کنند که به‌طور مداوم به بافتن مشغول هستند و از رفتار بزرگ‌ترها پیروی می‌کنند.

کتاب ایگو دشمن شماست اثر رایان هالیدی نشر آموخته

5. یادگیری رویدادی

یادگیری رویدادی تغییراتی در رفتار است که به دنبال یک رویداد خاص رخ می‌دهد. به عنوان مثال، ترس از سگ‌ها پس از گاز گرفته شدن توسط یک سگ نمونه‌ای از یادگیری رویدادی است. این نوع یادگیری به‌این‌دلیل “یادگیری رویدادی” نامیده می‌شود که رویدادها در حافظه اپیزودیک ذخیره می‌شوند.

حافظه اپیزودیک یکی از سه نوع یادگیری و بازیابی صریح است که شامل حافظه ادراکی و حافظه معنایی نیز می‌شود. حافظه اپیزودیک رویدادها و تاریخ‌هایی را که در تجربه‌ها گنجانده شده‌اند به یاد می‌آورد و این از حافظه معنایی متمایز است که سعی در استخراج حقایق از زمینه‌های تجربی دارد یا همانطور که برخی توضیح می‌دهند، سازمان‌دهی بی‌زمانی از دانش است.

برای مثال، اگر فردی یادش بیاید که اخیراً از دره گرند کنیون بازدید کرده، این یک حافظه اپیزودیک است. او برای پاسخ به سوالاتی مانند «گرند کنیون کجاست؟»، از حافظه معنایی خود استفاده خواهد کرد. تحقیقی نشان داده است که انسان‌ها در شناسایی حافظه اپیزودیک بسیار دقیق هستند حتی بدون قصد عمدی برای به خاطر سپردن آن، که این نشان‌دهنده ظرفیت ذخیره‌سازی بسیار بالای مغز برای چیزهایی است که افراد به آن‌ها توجه می‌کنند.

6. یادگیری چندرسانه‌ای

یادگیری چندرسانه ای

یادگیری چندرسانه‌ای جایی است که فرد از هر دو محرک شنیداری و بصری برای یادگیری اطلاعات استفاده می‌کند. این نوع یادگیری به نظریه کدگذاری دوتایی وابسته است.

در کاربردهای اخیر، پلتفرم‌های یادگیری دیجیتال از اصول طراحی آموزشی چندرسانه‌ای برای تسهیل یادگیری مؤثر آنلاین استفاده کرده‌اند. یک نمونه بارز از این امر، پلتفرم‌های یادگیری الکترونیکی هستند که ترکیبی متوازن از محتوای تصویری و متنی را برای کاربران ارائه می‌دهند، اطلاعات را تقسیم‌بندی کرده و به یادگیری در سرعت خود فرد امکان‌پذیر می‌سازند.

این رویکرد به‌ویژه در محیط‌های یادگیری مجازی (VLE) مفید است، جایی که ابزارهای چندرسانه‌ای به‌خوبی طراحی شده می‌توانند دینامیک‌های کلاس درس سنتی را بازسازی یا حتی تقویت کنند؛ این کار با افزودن عناصر تعاملی مانند آزمون‌ها و کمک‌های بصری برای مدیریت بار شناختی و تقویت یادگیری انجام می‌شود. تحقیقات بیشتر به‌طور مستمر در حال بررسی ادغام بهینه این اصول در زمینه‌های مختلف یادگیری الکترونیکی است تا دسترسی و تعامل برای یادگیرندگان با پیشینه‌ها و سطوح تجربه مختلف تضمین شود.

کتاب خودکاوی اثر کارن هورنای

7. یادگیری الکترونیکی و یادگیری افزوده

انواع یادگیری الکترونیکی

یادگیری الکترونیکی یا یادگیری دیجیتال، یادگیری تقویت‌شده توسط کامپیوتر است. یکی از انواع خاص و به طور فزاینده‌ای رایج در یادگیری الکترونیکی، یادگیری موبایلی (m-learning) است که از تجهیزات مختلف ارتباطات موبایل مانند تلفن‌های همراه استفاده می‌کند.

هنگامی که یک فراگیر با محیط یادگیری الکترونیکی تعامل می‌کند، به آن یادگیری افزوده گفته می‌شود. با تطبیق با نیازهای فردی، دستورالعمل‌های مبتنی بر زمینه می‌توانند به طور پویا به محیط طبیعی فراگیر تنظیم شوند. محتوای دیجیتال افزوده می‌تواند شامل متن، تصاویر، ویدئو، صدا (موسیقی و صدا) باشد. با شخصی‌سازی آموزش، یادگیری افزوده نشان داده شده است که عملکرد یادگیری را در طول زندگی بهبود می‌بخشد.

مور (1989) اظهار داشت که سه نوع تعامل اصلی برای یادگیری آنلاین با کیفیت و مؤثر ضروری است:

  • تعامل فراگیر–فراگیر (یعنی ارتباط بین همسالان با یا بدون حضور معلم)،
  • تعامل فراگیر–مدرس (یعنی ارتباط دانش‌آموز–معلم)،
  • تعامل فراگیر–محتوا (یعنی تعامل ذهنی با محتوای آموزشی که منجر به تغییرات در درک، ادراک و ساختارهای شناختی فراگیران می‌شود).

در نظریه فاصله تراکنشی خود، مور (1993) معتقد بود که ساختار و تعامل یا گفت‌وگو فاصله‌ای را که به دلیل فواصل جغرافیایی ایجاد می‌شود (که به آن فاصله تراکنشی گفته می‌شود) پر می‌کند.

8. یادگیری به شیوه تکرار

یادگیری به شیوه تکرار، فرآیندی است که در آن فرد اطلاعات را به‌صورت مکانیکی و بدون درک عمیق حفظ می‌کند تا بتواند آن‌ها را به‌طور دقیق و با جزئیات همان‌طور که خوانده یا شنیده است، بازخوانی کند. این شیوه معمولاً از طریق تکرار مکرر اطلاعات به فرد کمک می‌کند تا آن‌ها را به حافظه بلندمدت خود منتقل کند.

در این روش، تنها هدف به خاطر سپردن اطلاعات است و نه درک یا تحلیل آن‌ها. یکی از تکنیک‌های رایج در یادگیری به شیوه تکرار، یادگیری از طریق تکرار است که در آن فرد، با تمرین و تکرار مداوم اطلاعات، قادر به یادآوری آن‌ها در زمان‌های مختلف خواهد بود. این روش در بسیاری از زمینه‌ها مانند ریاضیات (برای حفظ فرمول‌ها)، موسیقی (حفظ نت‌ها و قطعات) و حتی دین (حفظ آیات و احکام دینی) مورد استفاده قرار می‌گیرد. با این حال، یادگیری به شیوه تکرار معایبی دارد، از جمله اینکه فرد ممکن است نتواند اطلاعات را در زمینه‌های مختلف به کار گیرد یا مفاهیم آن‌ها را درک کند.

کتاب اثر مرکب اثر دارن هاردی انتشارات نگین ایران

9. یادگیری معنادار

یادگیری معنادار به این معناست که فرد فقط اطلاعات را حفظ نمی‌کند، بلکه این اطلاعات به‌طور کامل و جامع درک می‌شود و با دانش پیشین فرد ارتباط برقرار می‌کند. در یادگیری معنادار، هدف این است که فرد نه تنها اطلاعات جدید را به یاد بسپارد، بلکه بتواند آن‌ها را درک کرده و در موقعیت‌های مختلف به‌کار گیرد. این نوع یادگیری بر خلاف یادگیری به شیوه تکرار است که در آن فقط به حفظ اطلاعات بی‌توجه به درک آن‌ها پرداخته می‌شود.

برای مثال، وقتی فردی یک مفهوم علمی را می‌آموزد، علاوه بر حفظ فرمول‌ها یا تعاریف، باید بتواند این اطلاعات را در شرایط مختلف به‌کار گیرد و ارتباط آن را با مفاهیم دیگر درک کند. یادگیری معنادار به یادگیری عمیق‌تر و پایدارتر منجر می‌شود زیرا فرد اطلاعات را در زمینه وسیع‌تری درک می‌کند. این نوع یادگیری می‌تواند در زمینه‌های مختلفی از جمله تحصیلات، شغل و حتی زندگی روزمره مفید باشد.

10. یادگیری مبتنی بر شواهد

یادگیری مبتنی بر شواهد

یادگیری مبتنی بر شواهد، به استفاده از نتایج مطالعات علمی معتبر و تحقیقاتی برای بهبود و تسریع فرآیند یادگیری اطلاق می‌شود. در این نوع یادگیری، آموزش‌دهندگان و دانش‌آموزان از تکنیک‌ها و روش‌هایی بهره می‌برند که بر اساس شواهد علمی و تجربیات معتبر طراحی شده‌اند. یکی از مثال‌های بارز این روش، تکرار فاصله‌دار است که به معنای مرور اطلاعات در فواصل زمانی مشخص و تدریجی است. تحقیقات نشان داده‌اند که این روش می‌تواند به بهبود حافظه بلند مدت کمک کند و یادگیری را پایدارتر نماید.

در این روش، دانش‌آموزان به جای تلاش برای حفظ مطالب در یک جلسه طولانی، مطالب را در چندین جلسه با فواصل زمانی مشخص مرور می‌کنند تا فرآیند یادآوری آن‌ها را تسهیل کنند. علاوه بر این، یادگیری مبتنی بر شواهد می‌تواند در برنامه‌های آموزشی به‌ کار گرفته شود تا با توجه به نیازهای فردی و شواهد علمی، بهترین روش‌ها برای تدریس و یادگیری انتخاب شوند. این رویکرد به افزایش کارایی فرآیند یادگیری کمک کرده و می‌تواند برای تمامی افراد با پیشینه‌های مختلف تحصیلی و تجربی مفید باشد.

11. یادگیری رسمی

یادگیری رسمی

یادگیری رسمی به فرآیند هدفمند کسب دانش گفته می‌شود که در محیط‌های خاصی مانند مدارس یا محل‌های کار، در چارچوب یک سیستم آموزشی مشخص و تحت نظارت معلم یا مربی صورت می‌گیرد. در این نوع یادگیری، هدف‌ها و اهداف آموزشی از پیش تعیین شده و سازمان‌دهی می‌شوند، به‌ طوری‌ که در پایان فرآیند یادگیری، فرد ممکن است موفق به دریافت مدرک یا نوعی شناسایی رسمی مانند دیپلم یا گواهی‌نامه شود. برخلاف تصور عمومی، واژه «رسمی» در اینجا به معنای جدیت یا رسمی بودن خود فرآیند یادگیری نیست، بلکه به روش و ساختار خاص سازمان‌دهی آن اشاره دارد. این نوع یادگیری معمولاً در نهادهای آموزشی سنتی مانند مدارس، دانشگاه‌ها و محل‌های کار رسمی اتفاق می‌افتد و اغلب نتایج آن منجر به دریافت مدرک یا تایید رسمی می‌شود.

12. یادگیری غیررسمی

یادگیری غیر رسمی به فرآیند یادگیری سازمان‌ یافته‌ای گفته می‌شود که خارج از چارچوب‌های رسمی و سیستم‌های آموزشی سنتی انجام می‌گیرد. این نوع یادگیری معمولاً در محیط‌هایی مانند باشگاه‌ها، سازمان‌های جوانان، کارگاه‌ها و گروه‌های بحث و تبادل نظر با افراد هم‌علاقه اتفاق می‌افتد. برخلاف یادگیری رسمی، در یادگیری غیر رسمی ممکن است هدف یا نتیجه مشخصی برای یادگیری تعیین نشده باشد. از دیدگاه یادگیرنده، یادگیری غیر رسمی اغلب به‌عنوان یک فرصت عمدی برای یادگیری شناخته می‌شود، اگرچه تمرکز آن معمولاً بر روی نتیجه‌گیری‌های مشخص نیست. این نوع یادگیری معمولاً بر اساس تعاملات اجتماعی و تجربیات گروهی انجام می‌شود و از آن جایی که فاقد ساختار رسمی است، ممکن است گواهی یا مدرک خاصی به فرد داده نشود.

13. یادگیری غیررسمی (غیر ساختاری)

انواع یادگیری

یادگیری غیر رسمی از کمترین ساختار برخوردار است و بیشتر در بستر روزمره زندگی رخ می‌دهد. این نوع یادگیری معمولاً در موقعیت‌های مختلفی مانند هنگام انجام فعالیت‌های روزمره، غذا خوردن با خانواده، بازی با دوستان یا حتی کاوش و جستجو در محیط رخ می‌دهد. به عبارت دیگر، یادگیری غیررسمی معمولاً یک تجربه تصادفی است که فرد بدون برنامه‌ریزی قبلی از آن بهره می‌برد.

برخلاف یادگیری رسمی که تحت نظارت معلم یا مربی قرار دارد، در یادگیری غیررسمی نیازی به ثبت‌نام در کلاس‌ها یا دوره‌های آموزشی نیست. این نوع یادگیری می‌تواند ناشی از اشتباهات و تجربیات فردی باشد و نتایج آن پیش‌بینی‌پذیر نیستند. در این حالت، فرد به‌طور خودجوش و بر اساس تجربیات خود اقدام به یادگیری می‌کند، که می‌تواند به غنی‌تر شدن درک و تطبیق پذیری فرد با شرایط زندگی کمک کند.

یادگیری غیر رسمی در مقایسه با یادگیری رسمی، ممکن است کاربرد بیشتری در زندگی روزمره داشته باشد. به عنوان مثال، کودکانی که از طریق یادگیری غیر رسمی آموزش می‌بینند، در برخی زمینه‌ها مانند ریاضیات، می‌توانند در مقایسه با کسانی که از روش‌های آموزشی رسمی استفاده می‌کنند، عملکرد بهتری داشته باشند. یکی از ویژگی‌های کلیدی یادگیری غیررسمی این است که این نوع یادگیری به فرد امکان می‌دهد که به‌طور مستقل و با توجه به شرایط خود، مهارت‌ها و استراتژی‌های مقابله‌ای با مشکلات و احساسات دشوار را بیاموزد.

14. یادگیری غیررسمی و رویکردهای ترکیبی

سیستم آموزشی ممکن است از ترکیبی از روش‌های یادگیری رسمی، غیررسمی و غیررسمی استفاده کند. سازمان ملل و اتحادیه اروپا این اشکال مختلف یادگیری را به رسمیت می‌شناسند. در برخی مدارس، دانش‌آموزان می‌توانند در صورت انجام کار در حوزه‌های یادگیری غیررسمی، امتیازاتی کسب کنند که در سیستم‌های یادگیری رسمی مورد محاسبه قرار می‌گیرد.

به‌ عنوان مثال، ممکن است زمان‌هایی به آنها اختصاص داده شود تا در کارگاه‌ها و دوره‌های آموزشی بین المللی جوانان شرکت کنند، به شرطی که آماده‌ سازی کنند، مشارکت داشته باشند، به اشتراک بگذارند و بتوانند اثبات کنند که این فعالیت‌ها به درک جدیدی منجر شده، به مهارت‌های جدیدی دست یافته‌اند و فرصتی برای کسب تجربه در زمینه‌های مختلف مانند سازماندهی و تدریس فراهم کرده است.

مهمترین عوامل

برای یادگیری یک مهارت، مانند حل سریع روبیک، چندین عامل به‌ طور هم‌زمان وارد عمل می‌شوند:

  1. خواندن دستورالعمل‌ها به بازیکن کمک می‌کند الگوهای حل روبیک را بیاموزد.
  2. تمرین حرکات به‌طور مکرر به ایجاد «حافظه عضلانی» و افزایش سرعت کمک می‌کند.
  3. تفکر انتقادی درباره حرکات به پیدا کردن میانبرها کمک می‌کند که موجب سرعت بخشیدن به تلاش‌های آینده می‌شود.
  4. مشاهده شش رنگ روبیک به تثبیت راه‌حل‌ها در ذهن کمک می‌کند.
  5. بازدید مجدد از مکعب روبیک به حفظ مهارت کمک می‌کند.

15. یادگیری انحرافی

انواع یادگیری

یادگیری انحرافی فرآیندی است که در آن افراد به طور خودآموز وقتی با موضوعی روبرو می‌شوند که در بستر یا زمینه‌ای قرار دارد که قبلاً آن را دوست داشته‌اند، شروع به یادگیری می‌کنند. به‌عنوان مثال، پس از بازی کردن یک بازی ویدیویی مبتنی بر موسیقی، برخی از افراد ممکن است انگیزه پیدا کنند که نحوه نواختن یک ساز واقعی را بیاموزند، یا پس از تماشای یک برنامه تلویزیونی که به فاوست و لاوکرافت اشاره دارد، برخی ممکن است الهام بگیرند تا آثار اصلی آنها را مطالعه کنند. خودآموزی می‌تواند با سیستماتیک شدن بهبود یابد. طبق گفته کارشناسان یادگیری طبیعی، آموزش یادگیری خودمحور ابزار موثری برای کمک به یادگیرندگان مستقل در مراحل طبیعی یادگیری است.

جیمز پورتنو، نویسنده Extra Credits و طراح بازی، اولین کسی بود که بازی‌ها را به عنوان یک بستر بالقوه برای «یادگیری انحرافی» پیشنهاد کرد. موزلیوس و همکارانش اشاره می‌کنند که یکپارچگی ذاتی محتوای یادگیری به نظر می‌رسد که یک عامل طراحی حیاتی باشد و بازی‌هایی که شامل ماژول‌هایی برای مطالعات خودآموز هستند، معمولاً نتایج خوبی را ارائه می‌دهند. دایره‌المعارف‌های داخلی در بازی‌های Civilization به‌عنوان یک مثال ارائه می‌شود – با استفاده از این ماژول‌ها، بازیکنان می‌توانند برای کسب دانش بیشتر در مورد رویدادهای تاریخی در طول بازی عمیق‌تر شوند.

کتاب کلماتی که ذهن را تغییر می دهند اثر شلی رز شاروی انتشارات یوشیتا

اهمیت قوانینی که ماژول‌های یادگیری و تجربه بازی را تنظیم می‌کنند، توسط مورنو، C. در یک مطالعه موردی درباره بازی موبایل Kiwaka مورد بحث قرار گرفته است. در این بازی که توسط Landka با همکاری ESA و ESO توسعه داده شده است، پیشرفت با محتوای آموزشی پاداش داده می‌شود، برخلاف بازی‌های آموزشی سنتی که در آن فعالیت‌های یادگیری با بازی کردن پاداش داده می‌شوند.

16. یادگیری دیالوگی

یادگیری دیالوگی نوعی یادگیری است که از طریق گفتگو شکل می‌گیرد و معمولاً نتیجه گفتگویی برابر است، یعنی مکالمه‌ای که در آن استدلال‌ها بر اساس اعتبار و نه قدرت مطرح می‌شوند. این مفهوم در سنت غربی به گفت‌وگوهای سقراطی مرتبط است، اما در سایر سنت‌ها نیز دیده می‌شود. برای مثال، آمارتیا سن در کتاب The Argumentative Indian نشان داده است که یادگیری دیالوگی در سنت‌های هندی وجود داشته و با گسترش بودیسم در آسیا رایج شده است.

در دوران معاصر، یادگیری دیالوگی با نظریه‌ها و دیدگاه‌های مختلفی مانند نظریه کنش دیالوگی، رویکرد تحقیق دیالوگی، نظریه کنش ارتباطی و خود دیالوگ ارتباط دارد. بسیاری از پژوهشگران بر اهمیت این نوع یادگیری تأکید کرده‌اند، از جمله مایکل فیلدینگ که دانش‌آموزان را عاملان تحول می‌داند، تیموتی کوشمن که مزایای استفاده از دیالوگ در آموزش را مطرح کرده، و آن هارگریو که نشان داده کودکان در محیط‌های یادگیری دیالوگی پیشرفت بیشتری در واژگان دارند.

مفهوم یادگیری دیالوگی، که توسط رامون فلچا گسترش یافته، از مشاهده نحوه یادگیری افراد در داخل و خارج از مدارس شکل گرفته است. یکی از پروژه‌های مرتبط با این رویکرد، “جوامع یادگیرنده” است که با هدف ایجاد تحول اجتماعی و فرهنگی از طریق یادگیری دیالوژیک اجرا می‌شود. این پروژه بر همکاری همه اعضای جامعه، از جمله معلمان، دانش‌آموزان، خانواده‌ها و داوطلبان تأکید دارد. تحقیقات نشان می‌دهد که فرایندهای یادگیری بیشتر به تعاملات در فضاهای مختلف زندگی افراد مانند مدرسه، خانه و محیط کار وابسته است تا صرفاً به کلاس‌های درس. در نتیجه، این پروژه بر گسترش زمینه‌های یادگیری و افزایش تعاملات برای ارتقای سطح آموزشی دانش‌آموزان تمرکز دارد.

17. یادگیری تصادفی

انواع یادگیری

یادگیری تصادفی نوعی یادگیری است که بدون برنامه‌ریزی قبلی رخ می‌دهد و به عنوان نتیجه جانبی فعالیت‌های دیگر، مانند تجربه، مشاهده، تعامل یا رویدادهای غیرمنتظره، شکل می‌گیرد. این یادگیری معمولاً خارج از برنامه‌های آموزشی معلم و انتظارات دانش‌آموز اتفاق می‌افتد.

مثال

  • یک مربی مجموعه‌ای از قطار اسباب‌بازی را روی یک کابینت قرار می‌دهد.
  • کودک به سمت کابینت اشاره می‌کند یا تلاش می‌کند به آن دسترسی پیدا کند.
  • مربی از این فرصت استفاده کرده و کودک را تشویق می‌کند که کلمه “قطار” را بگوید.
  • پس از گفتن کلمه، کودک به اسباب‌بازی دسترسی پیدا می‌کند.

مراحل یادگیری تصادفی

  1. ایجاد محیط یادگیری: مواد آموزشی در معرض دید اما خارج از دسترس دانش‌آموز قرار داده می‌شود.
  2. انتظار برای تعامل: مربی منتظر می‌ماند تا دانش‌آموز به‌طور طبیعی برای دسترسی به آن‌ها اقدام کند.
  3. تشویق به پاسخگویی: اگر لازم باشد، مربی دانش‌آموز را برای ارائه پاسخ صحیح راهنمایی می‌کند.
  4. پاداش در ازای پاسخ درست: در صورت ارائه پاسخ مناسب، دانش‌آموز به فعالیت یا شیء موردنظر دسترسی پیدا می‌کند.
  5. کاهش تدریجی کمک‌ها: مربی به مرور زمان میزان راهنمایی‌ها را کاهش می‌دهد تا دانش‌آموز یادگیری مستقل‌تری داشته باشد.

ویژگی‌های یادگیری تصادفی

  • خارج از روش‌های سنتی آموزش و ارزیابی قرار می‌گیرد.
  • بیشتر از طریق تعاملات اجتماعی و مشارکت فعال رخ می‌دهد.
  • می‌تواند در محیط‌های حضوری و آنلاین اتفاق بیفتد.

مقایسه یادگیری تصادفی در محیط‌های حضوری و آنلاین

  • تحقیقات نشان داده است که دانشجویان حضوری سه برابر بیشتر از دانشجویان آنلاین از یادگیری تصادفی بهره‌مند می‌شوند.
  • یادگیری تصادفی در محیط‌های فیزیکی به دلیل تعاملات مستقیم و شرایط طبیعی بیشتر رخ می‌دهد.
  • نیاز به تحقیقات بیشتری برای بررسی تأثیرات این تفاوت بر آموزش و یادگیری وجود دارد.

انتقال یادگیری

انتقال یادگیری به کاربرد مهارت، دانش یا درک برای حل یک مشکل یا موقعیت جدید اشاره دارد. این فرآیند تنها در شرایط خاصی رخ می‌دهد و تحقیقات نشان می‌دهد که انتقال یادگیری معمولاً نادر است، مگر اینکه به‌طور خاص به آن اشاره شده، هدایت شده یا در مسیر مشخصی قرار گرفته باشد.

انواع انتقال یادگیری

  • انتقال نزدیک: استفاده از مهارت‌های آموخته‌شده برای حل یک مشکل جدید در زمینه‌ای مشابه.
  • انتقال دور: به‌کارگیری مهارت‌ها برای حل یک مشکل جدید در زمینه‌ای متفاوت.
  • انتقال مثبت: زمانی که یادگیری قبلی حل مسائل جدید را تسهیل می‌کند.
  • انتقال منفی: زمانی که یادگیری قبلی عملکرد در وظایف مرتبط را مختل می‌کند (مثلاً در یادگیری زبان دوم یا سوم).

شرایط تأثیرگذار بر انتقال یادگیری

  • سطح توجه و نگرش یادگیرنده به موضوع.
  • روش برخورد با مسئله و جستجوی دیدگاه‌های جدید.
  • آزمایش دقیق فرضیه‌ها و توانایی تعمیم دادن دانش به شرایط جدید.

راهکارهای تقویت انتقال یادگیری

  • “همگام‌سازی” یادگیری: هماهنگ کردن آموزش با تمرین و ارزیابی.
  • “پل‌سازی” دانش: تشویق یادگیرندگان به انعکاس تجربیات گذشته و ایجاد ارتباط بین دانش قبلی و محتوای جدید.

عوامل مؤثر بر یادگیری

  1. عوامل ژنتیکی: برخی از جنبه‌های هوش به‌طور ژنتیکی به ارث می‌رسند و سرعت یادگیری می‌تواند در افراد متفاوت باشد.
  2. شرایط اجتماعی-اقتصادی و فیزیکی: مشکلاتی مانند سوءتغذیه، خستگی، و شرایط محیطی نامناسب می‌توانند یادگیری را کاهش دهند. طراحی مناسب محیط آموزشی و استفاده از ابزارهای مناسب تأثیر زیادی در کیفیت یادگیری دارند.
  3. عوامل روان‌شناختی و سبک‌های آموزشی: انگیزه درونی (کنجکاوی شخصی) معمولاً یادگیری را بهتر از انگیزه بیرونی (مانند نمره) پیش می‌برد. روش‌های یادگیری فعال و معنادار به مراتب مؤثرتر از حفظ کردن مطالب هستند.
  4. عوامل اپی‌ژنتیک: تغییرات شیمیایی در DNA نورون‌ها می‌تواند بر فرآیندهای یادگیری و حافظه تأثیر گذارد.
  5. عوامل شناختی و رشد عصبی: رشد مغز در طول زندگی ادامه دارد و عوامل مختلف مانند ورزش، تغذیه، و آلودگی می‌توانند بر توسعه سیستم عصبی تأثیرگذار باشند.
  6. یادگیری در بزرگسالان و کودکان: یادگیری در کودکان سریع‌تر و انعطاف‌پذیرتر است، اما بزرگسالان معمولاً به انتخاب مطالب و یادگیری هدفمندتر تمایل دارند.

یادگیری از نظر تکامل جانوری

جانوران دو روش برای کسب دانش دارند. اولین روش، یادگیری است که در آن یک جانور اطلاعاتی در مورد محیط خود جمع‌آوری می‌کند و از این اطلاعات استفاده می‌نماید. برای مثال، اگر یک جانور چیزی بخورد که معده‌اش را اذیت کند، یاد می‌گیرد که آن را دوباره نخورد. دومین روش، دانش ذاتی است که به‌طور ژنتیکی به ارث می‌رسد. مثالی از این مورد زمانی است که یک اسب به دنیا می‌آید و بلافاصله می‌تواند راه برود. این اسب این رفتار را یاد نگرفته است؛ بلکه به‌طور طبیعی آن را می‌داند. در برخی شرایط، دانش ذاتی مفیدتر از یادگیری است، اما در شرایط دیگر، برعکس، جانوران باید رفتارهای خاصی را یاد بگیرند، زمانی که داشتن رفتار ذاتی خاصی به ضرر آن‌ها است. در این شرایط، یادگیری در گونه‌ها تکامل می‌یابد.

هزینه‌ها و مزایای دانش اکتسابی و ذاتی

در یک محیط در حال تغییر، یک جانور باید به‌ طور مداوم اطلاعات جدیدی کسب کند تا بقا پیدا کند. اما در یک محیط پایدار، همین جانور تنها یک بار باید اطلاعات مورد نیاز خود را جمع‌آوری کند و سپس برای بقیه زندگی‌اش به آن تکیه کند. بنابراین، سناریوهای مختلف، یا به یادگیری و یا به دانش ذاتی نیاز دارند. به‌طور اساسی، هزینه به دست آوردن دانش خاص در برابر مزیت داشتن آن، تعیین می‌کند که آیا یک جانور برای یادگیری در یک موقعیت تکامل یافته است یا اینکه اطلاعات را به‌طور ذاتی می‌داند. اگر هزینه به دست آوردن دانش بیشتر از مزیت داشتن آن باشد، جانور در این سناریو تکامل نمی‌یابد تا یاد بگیرد و در عوض تکامل عدم یادگیری را تجربه می‌کند. اما اگر مزیت داشتن اطلاعات خاص بیشتر از هزینه به دست آوردن آن باشد، جانور احتمالاً تکامل می‌یابد تا این اطلاعات را یاد بگیرد.

عدم یادگیری بیشتر در دو سناریو تکامل می‌یابد. اگر محیط ثابت باشد و تغییر به ندرت رخ دهد، یادگیری به سادگی غیرضروری است. زیرا در این سناریو نیازی به یادگیری نیست و یادگیری ممکن است به دلیل زمان بر بودن فرآیند، به ضرر جانور باشد. به همین ترتیب، اگر محیط به‌طور مداوم در حال تغییر باشد، یادگیری نیز به ضرر است، زیرا هر چیزی که یاد گرفته شود به‌طور فوری بی‌ربط می‌شود به دلیل تغییرات محیطی. در این موقعیت، جانور به اندازه پیش‌بینی کردن موفق خواهد بود، نه به اندازه یادگیری. در واقع، یک مطالعه روی Drosophila melanogaster نشان داد که یادگیری ممکن است به کاهش تولید مثل منجر شود، احتمالاً به این دلیل که رفتارهای تخم‌گذاری و تصمیمات توسط مداخلات خاطرات ناشی از اطلاعات جدید آموخته شده دچار اختلال می‌شود یا به دلیل هزینه‌های انرژی در فرآیند یادگیری.

یادگیری در محیط‌های تغییرپذیر

اما در محیط‌هایی که تغییرات در طول زندگی یک جانور رخ می‌دهد اما ثابت نیست، یادگیری بیشتر تکامل می‌یابد. یادگیری در این سناریوها مفید است زیرا جانور می‌تواند خود را با وضعیت جدید تطبیق دهد اما همچنان می‌تواند از دانشی که آموخته است برای مدتی نسبتا طولانی استفاده کند. بنابراین، یادگیری شانس موفقیت را نسبت به پیش‌بینی بیشتر می‌کند. نمونه‌ای از این را می‌توان در محیط‌های آبی مشاهده کرد که چشم‌اندازها در معرض تغییر هستند. در این محیط‌ها، یادگیری ترجیح داده می‌شود زیرا ماهی‌ها تمایل دارند یاد بگیرند که سیگنال‌های خاص فضایی در مکان زندگی خود را شناسایی کنند.

یادگیری در گیاهان

در سال‌های اخیر، فیزیولوژیست‌های گیاهان به فیزیولوژی رفتار و شناخت گیاهان پرداخته‌اند. مفاهیم یادگیری و حافظه در شناسایی نحوه واکنش گیاهان به نشانه‌های خارجی، که برای بقا ضروری است، مرتبط هستند. مونیکا گالیانو، استاد استرالیایی بوم‌ شناسی تکاملی، استدلال می‌کند که گیاه نخود (Pisum sativum) قادر به یادگیری تدریجی است. طبق مطالعه‌ای که در سال 2016 انجام دادند، گیاهان نخود به دو گروه آزمایشی تقسیم شدند و در لوله‌های شکل Y قرار گرفتند. گیاهان در معرض نور از دو طرف لوله قرار گرفتند و باد از یک فن به‌طور ملایم از یکی از طرفین وزید.

در فاز آزمایش، گیاهان در معرض فن قرار گرفتند و جهت رشد آن‌ها ثبت شد. پاسخ “درست” گیاهان این بود که در جهتی رشد کنند که نور را پیش‌بینی می‌کردند. گیاهان در گروه آزمایشی در جهت صحیح رشد کردند، در حالی که گیاهان گروه کنترل هیچ ترجیحی به یکی از دو طرف لوله نداشتند. این تحقیق نشان داد که گیاهان قادرند یادگیری تدریجی را تجربه کنند، اما هنوز مکانیسم‌های فیزیولوژیکی مربوط به یادگیری در گیاهان به‌طور کامل شناخته نشده است.

منبع: Wikipedia



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X