نقد فیلم «جنگاوری»؛ وقتی شکارچی به شکار تبدیل می‌شود!

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۰ دقیقه

الکس گارلند، یکی از دو کارگردان فیلم «جنگاوری»، کارنامه‌ی قابل دفاعی دارد. از سال‌ها پیش که فیلم‌نامه‌ی یکی از بهترین فیلم‌های قرن بیست و یکم یعنی «28 روز بعد» (28 Days Later) را نوشت و دنی بویل ساخت تا بعدها خودش دست به کارگردانی فیلم‌هایی نظیر «فراماشین» (Ex Machina) یا «نابودی» (Annihilation) زد، نامش همواره با فیلم‌های قابل اعتنا گره خورده است. حال او در کنار کارگردانی تازه کار به نام ری مندوزا قرار گرفته که تا پیش از این بازیگر نقش‌های فرعی در فیلم‌های هالیوودی نه چندان قابل ذکر بوده و کارنامه‌ی چندان قابل دفاعی ندارد. همین موضوع و البته فرم انتخابی واقع‌گرایانه‌ی اثر پیش رو باعث شده که چندان نتوان حضور الکس گارلند با آن سبک نمایشی و جلوه‌گرایانه‌ی ویژه‌اش را شناسایی کرد. نقد فیلم «جنگاوری» (Warfare) را با تکیه بر همکاری این دو فیلم‌ساز آغاز می‌کنیم.

نقد و بررسی فیلم «جنگاوری» الکس گارلند

به نظر می‌رسد بیش از هر چیز باید «جنگاوری» را محصول دست و کار ری مندوزا دانست تا الکس گارلند. این که گارلند تا چه اندازه درگیر پروسه‌ی ساختن فیلم بوده چندان مشحص نیست؛ چیزی که بر ما روشن است، عدم حضور و شناسایی شیوه‌ی ویژه‌ی فیلم‌سازی او است. الکس گارلند در کارگردانی سبکی پیچیده دارد و اهل نمایش است و چندان تمایلی به واقع‌گرایی و پیروی از منطق فیزیکی جهان عادی ندارد. در برابر دوربینش عمدتا میزانسنی پیچیده قرار می‌گیرد که سبب می‌شود مخاطب مدام در قاب آن چشم بگرداند تا چیزی از دستش در نرود. از سوی دیگر او کار چندانی با واقع‌گرایی ندارد. حتی زمانی که «جنگ داخلی» (Civil War) را ساخت که حال و هوایی جنگی دارد، از نمایش واقع‌گرایی فاصله گرفت و به همان کار خود مشغول شد.

هشدار: در نقد فیلم «جنگاوری» خطر لو رفتن داستان وجود دارد!

نقد فیلم جنگاوری

این در حالی است که فیلم «جنگاوری» تلاش دارد تصویری وقع‌گرایانه از جنگ و نبرد در خط مقدم جبهه نمایش دهد. از همان ابتدا که نوشته‌ای ظاهر می‌شود و اعلام می‌کند که به تماشای خاطرات به تصویر درآمده‌ی عده‌ای کهنه‌ سرباز خواهیم نشست، این تاکید بر واقعی بودن همه چیز قوت می‌گیرد. اما شیوه‌ی برخورد دوربین با شخصیت‌ها و نمایش درگیری‌های بین دو طرف درگیر در جنگ است که فرم فیلم را به واقع‌گرایی نزدیک می‌کند. دوربین فیلم‌سازان در تمام مدت در حال نمایش تن‌های عرق کرده و زخم‌های به جامانده روی تن سربازان آن هم به شکلی کاملا بی‌پروا است. دوربین روی دست و لرزان هم به این واقع‌گرایی کمک می‌کند.

نقد فیلم «حسابدار 2»؛ رستگاری در مکزیک!

فیلم‌سازان می‌دانند که نبرد زیر آتش سنگین دشمن جایی برای احساسات‌گرایی باقی نمی‌گذارد و برای زنده ماندن باید تا پای جان مبارزه کرد و فیلم هم همین را به مخاطبش نشان می‌دهد. از سوی دیگر «جنگاوری» روی نکته‌ی دیگری هم دست می‌گذارد که کمتر در سینمای جنگی به آن اشاره‌ می‌شود؛ نمایش انتظارهای طولانی سربازان و انجام کارهایی غیر از درگیری مستقیم با طرف مقابل. عملا نیمه‌ی اول فیلم به نمایش همین انتظار کشیدن‌های طولانی سپری می‌شود و البته فیلم‌سازان تلاش می‌کنند که از دل این انتظار تعلیق بیرون بکشند و برای آن چه که از پی می‌آید، زمینه‌چینی کنند. مشکل این جا است که نه این زمینه‌چینی چندان قابل باور از کار در می‌آید و نه آن تعلیق درست ساخته می‌شود.\

نقد فیلم جنگاوری

دلیل الکن ماندن زمینه‌چینی برای اتفاقات پیشرو به سرسری برگزار شدن اتفاقات در همین نیمه‌ی ابتدایی بازمی‌گردد. سربازانی روی زمین نشسته، یکی به مانیتوری چشم دوخته و یکی هم پشت دوربین اسلحه‌اش محله‌ای را زیر نظر دارد. قرار است که آن‌ها دست به شناسایی دشمن احتمالی بزنند و هر چه می‌بینند را گزارش کنند. دیالوگ‌ها و حرف‌های آن‌ها در این بخش همگی مکالماتی رادیویی و نظامی است و چندان مخاطب را درگیر نمی‌کند. این در حالی است که به نظر شناسایی دوست از دشمن هم کار چندان سختی نیست. هر کسی کیسه‌ای خوراکی در دست ندارد و مشغول خرید نیست، پس از وارسی محله سر از یک خانه‌ی خاص درمی‌آورد و چند تنی هم با موبایل روی سقفی این سربازان را زیر نظر دارند. اما سربازان کمین کرده چنان ساده‌انگارانه با موضوع برخورد می‌کنند و این نشانه‌های واضح را نادیده می‌گیرند که مخاطب را به دلیل نمایش بلاهت خود پس می‌زنند. پس آن چه از پی این انتظار از راه می‌رسد به جای این که هولناک جلوه کند، نتیجه‌ی ساده‌انگاری چند سرباز ساده‌دل به نظر می‌رسد. پس آن زمینه‌چینی درست کار نمی‌کند.

نقد فیلم «کیف سیاه»؛ خاله‌بازی به سبک سودربرگ

از سوی دیگر وقتی شخصیت‌هایی تا این حد ساده‌دل در برابر ما قرار می‌گیرند و خبری از شخصیت‌پردازی پیچیده هم نیست و هیچ تلاشی برای نزدیک شدن مخاطب به آدم‌ها صورت نمی‌گیرد، تعلیق هم به وجود نخواهد آمد. چرا که اولین شرط به وجود آمدن تعلیق و چسبیدن یقه‌ی مخاطب این است که شخصیت‌هایی همدلی‌برانگیز در برابر تماشاگر قرار بگیرند که او را نگران سرنوشت خود کنند. اگر چنین شخصیت‌هایی در فیلمی وجود نداشته باشند، طبیعتا مخاطب هم چندان نگران بلایای نازل شده بر سر آن‌ها نخواهد بود. در چنین شرایطی آن واقع‌گرایی فیلم‌ساز برای خلق موقعیتی نزدیک به شرایط حقیقی جنگ و ارائه‌ی تصویری بی‌پروا از نبرد کار نمی‌کند و توی ذوق می‌زند. بماند که گاهی اشیا حاضر در صحنه کاربرد بیشتری از شخصیت‌ها دارند. به عنوان نمونه آن دو نفربر نظامی همچون هیولا جلوه می‌کنند و خوب از کاردرآمده‌اند.

شاید مخاطب تصور کند دلیل این شیوه‌ی شخصیت پردازی به این بازمی‌گردد که فیلم‌سازان به دنبال ساختن قهرمان نیستند و چون همه را قربانی می‌بینند، کاری به آن شیوه‌ی کلیشه‌ای نزدیک شدن به آدم‌ها ندارند. اما موضوع این جا است که که نمی‌توان قربانی ناشناس را درک کرد. اول باید او را به تماشاگر شناساند تا بتوان همراهش شد. منظور از شخصیت‌پردازی هم قطعا بازگو کردن گذشته‌ی افراد یا گفتن از روحیات آن‌ها نیست اما متاسفانه فیلم‌سازان در حد نمایش واکنش افراد مقابل دوربین هم چندان خلاقیت به خرج نداده‌اند. همه‌ی آن‌ها فقط ترسیده‌اند و همگی هم ترس را فقط به یک شکل نمایش می‌دهند. این حجم از یکسان نگریستن به آدم‌ها دسته‌ی سربازان فیلم را خالی از هویتی منحصر به فرد می‌کند؛ گویی همه یک تن هستند و هیچ کس هیچ فرقی با دیگران ندارد. تنها تفاوت در این است که یکی زخمی است و دیگری نه.

نقد فیلم جنگاوری

در چنین قابی آن مفهوم نهفته پشت فیلم هم خیلی زود از خاطر مخاطب می‌رود و چندان جذاب جلوه نمی‌کند؛ فیلمسازان تمایل دارند دو طرف درگیر در این جنگ خانه به خانه را قربانیانی بی تقصیر جلوه دهند؛ چه عراقی‌هایی که از محله‌ی خود دفاع می‌کنند و چه سربازان آمریکایی قربانی جنگی هستند که به آن‌ها تحمیل شده و خود در انجامش هیچ تقصیری ندارند. آشکارا این پیام فیلم «جنگاوری» است و به تلاش چندانی برای رمزگشایی از آن نیازی نیست. در سکانسی از فیلم افسر فرمانده‌ی سربازان در دسترس نیست تا دستوری را صادر کند که جان همه را نجات می‌دهد و این سربازان حاضر زیر آتش دشمن مجبور می‌شوند که خود را جای آن افسر فرمانده جا بزنند. همین چند پلان با صدای بلند سنگدلی و بی‌رحمی فرماندهان را فریاد می‌زند. یا آن نمای پایانی پس از رفتن سربازان آمریکایی که بازگشت مردم به زندگی در محله را نمایش می‌دهد. از این واضح‌تر نمی‌شد جایگاه متجاوز و مدافع را نشان داد و از این گفت که اگر آمریکایی‌ها نبودند، جنگی هم نبود.

این مضامین ضد جنگ دهه‌ها است که در فیلم‌های مختلف تکرار می‌شوند و «جنگاوری» هم چیز تازه‌ای برای ارائه ندارد. مهم شیوه‌ی بیان آن‌ها است که متاسفانه به دلیل درست ساخته نشدن فضا و درست از کار درنیامدن شخصیت‌ها مخاطب را سر خورده می‌کند. تمام فیلم می‌آید و می‌رود و جز فریاد عده‌ای سرباز و شلیک تعداد زیادی گلوله (عجیب این که این گلوله‌ها هم هیچ تلفاتی ندارند و همان تلفات حاضر در اثر هم بر اثر انفجار یک بمب کنار جاده‌ای شکل می‌گیرند) چیز دیگری در خاطرش باقی نمی‌ماند. در چنین بستری است که استفاده‌ی فیلم‌ساز از اسلوموشن‌های کشدار و هم‌چنین پخش صدایی شبیه به سوت که گویی فقط درون گوش شخصیت‌ها است و فقط به قصد معذب کردن مخاطب در فیلم گنجانده شده تا بیشتر در دل موقعیت قرار گیرد و این قربانیان بخت برگشته را درک کند، به شوخی تلخی می‌ماند که نه شوری برمی‌انگیزد و نه کاربردی جز اتلاف وقت دارد.

سال‌ها پیش و در ابتدای قرن تازه ریدلی اسکات فیلمی به نام «سقوط شاهین سیاه» (Black Hawk Down) ساخت که دست کم در کلیت قصه‌گویی شباهت‌هایی به این فیلم داشت و البته مفهوم پشتش هم با «جنگاوری» یکی بود. در آن جا هم با عده‌ای سرباز شدیدا آموزش دیده و با امکانات بسیار آمریکایی طرف بودیم که تصور می‌کردند ماموریت ساده‌ای در مقابل خود دارند اما ناگهان چشم بازمی‌کرند و خود را در دل جهنمی تمام نشدنی می‌دیدند. ریدلی اسکات هم در آن جا تلاش داشت دست به خلق شرایطی نزدیک به واقعیت بزند تا مخاطب با پوست و گوشت و استخوانش ترس از حضور در میدان نبرد را احساس کند. این درست که فیلم اسکات امکانات تولید بیشتری داشت و داستانش در چند لوکیشن اتفاق می‌افتاد و «جنگاوری» آشکارا اثری پر خرج نیست و داستانش هم در یک لوکیشن می‌گذرد، اما خلق موقعیتی قابل باور و شخصیت‌هایی قابل لمس ارتباط چندانی به بودجه ندارد و به توانایی سازندگان وابسته است.

نقد فیلم جنگاوری

دلیل این برتری فیلم ریدلی اسکات در این جا است که او علاوه بر توانایی در ساختن موقعیت‌هایی نفسگیر و درجه یک، فراموش نمی‌کند که شخصیت‌ها از هر مفهوم و پیام و موقعیت دیگری مهم‌تر هستند. در بخشی از فیلم او هم مانند «جنگاوری» سربازی مدام در حال مداوای مصدومان زیر آتش شدید دشمن است و مدام هم گاز استریل کم می‌آورد و مدام دنبال مورفین است که به مصدومان مختلف تزریق کند. نکته این که ما با آن موقعیت ترسناک فیلم اسکات همراه می‌شویم اما هیچ احساسی نسبت به مصدومان فیلم تازه جناب گارلند و جناب مندوزا نداریم. چرا که همه چیز به واقع‌گرایی بازنمی‌گردد و چیزهای بیشتری لازم است که تماشاگر خود را در دل یک موقعیت ترسناک احساس کند.

همه‌ی این موارد دست به دست هم داد تا فیلم «جنگاوری» علی رغم بودجه‌ی 20 میلیون دلاری خود که چندان هم چشمگیر نیست در گیشه شکست بخورد و فروشش حتی نزدیک به بازگرداندن خرج‌های اولیه هم نرسد. در چنین قابی آیا باید کار مندوزا را تمام شده دانست؟ بالاخره الکس گارلند فیلم‌های موفقی در کارنامه دارد و به نظر نمی‌رسد که با وجود یک شکست به تمامی حرفه‌اش را از دست رفته ببیند. اما از آن جایی که به نظر می‌رسد تاثیر نگرش مندوزای تازه کار در این فیلم ناموفق بیش از گارلند بوده، احتمال این که کارنامه‌اش در عرصه‌ی کارگردانی همین جا تمام شود، بسیار زیاد است.

1
از ۵
نکات مثبت
  • افتتاحیه مناسب و جذاب!
نکات منفی
  • شخصیت‌پردازی دم دستی
  • زمینه‌چینی نه چندان مناسب در نیمه‌ی اول فیلم
  • پایان‌بندی کم رمق!

اما تمام فیلم «جنگاوری» ضعف نیست. سکانس افتتاحیه به خوبی کودکانگی‌های این سربازان را که فقط آموزش کشتن و قتل دیده‌اند، ترسیم می‌کند. در ادامه آن سکانس شبانه و تلاش سربازان برای ورود به خانه‌ای که موقعیت مناسبی دارد هم خوب پرداخت شده است. همین دو سکانس پشت سر هم توقع ما را بالا می‌برد اما خیلی زود سرخوردگی‌ها هم از راه می‌رسند. آن میانه‌ها چند سکانس اکشن خوب هم وجود دارد که به دلیل دوری ما از آدم‌های درون قاب از دست می‌روند و تاثیر لازم را نمی‌گذارند. نمایش انفجار بمب کنار جاده‌ای و عواقب آن هم میخکوب کننده از کار درآمده اما وجود همین چند سکانس کافی نیست که «جنگاوری» را نجات دهد و از آن فیلمی قابل توجه بسازد.

شناسنامه فیلم «جنگاوری» (Warfare)

کارگردانان: الکس گارلند و ری مندوزا
بازیگران: ویل پورتر، دیفارو وون ای- تای، کوسمو جارویس و کیت کانر
محصول: 2025، آمریکا و انگلستان
امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.4 از 10
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 93٪
خلاصه داستان: سال 2006. رمادی، عراق. یک گروه از تکاوران زبده‌ی ارتش آمریکا شبانه در خانه‌ای مستقر می‌شوند تا در طول روز محله‌ای را که گمان می‌رود پر از نیروهای عراقی است به شکلی مخفیانه زیر نظر بگیرند. کار آن‌ها مراقبت از مردم محلی و گزارش کارهای آن‌ها به نیروهای در حال نبرد است. اما مشکل آن جا است که رفت و آمدهای بسیار مشکوکی در محل صورت می‌گیرد و ظاهرا موقعیت خود آن‌ها هم لو رفته است و هر لحظه احتمال حمله‌ی عراقی‌ها به خانه وجود دارد. در این میان اهالی خانه هم گروگان سربازان آمریکایی هستند و این سربازان باید مراقب آن‌ها هم باشند. ناگهان از ناکجا یک نارنجک درون محل اختفای سربازان پرتاب می‌شود و حمله‌ی همه جانبه‌ی عراقی‌ها آغاز می‌گردد. حال گروهی که کارش صرفا مراقبت از محله بود باید تا سررسیدن کمک برای بقا تا آخرین قطره خونش بجنگد اما …

نقد فیلم «جنگاوری» دیدگاه شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجی‌کالا مگ نیست!

منبع: دیجی‌کالا مگ

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X