چرا کتاب‌ خواندن برای رشد کودکان ضروری است؟

۳۰ آذر ۱۴۰۱ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۹ دقیقه
فواید کتابخوانی کودک

کسانی که در دوران کودکی اهل کتاب خواندن بوده‌اند عموما آن روزها را با دقت به خاطر می‌آورند. احتمالا شما هم به یاد دارید که چطور لحظاتی جهان اطراف‌تان ناگهان بی‌صدا می‌شد، دیگر چیزی نمی‌شنیدید و هیچ‌چیز توجه‌تان را جلب نمی‌کرد. غرق‌ در جهانِ یک قصه، بدون اینکه هوشیار باشید، از بُعد زمان و مکان خارج می‌شدید و پرواز می‌کردید. شاید شعاری به نظر برسد اما کتاب به رشد انسان کمک می‌کند و چه بهتر که این رشد از دوران کودکی اتفاق بیفتد.

با مطالعه‌ی کتاب‌ها می‌توانید به دنیاهای تازه‌ای سفر و احساسات مختلفی را تجربه کنید، چیزهای جدیدی یاد بگیرید و به آگاهی برسید اما برای کودکان این مسئله اهمیت بیشتری دارد؛ کتاب‌، آن‌ها را به انسان‌های بهتری تبدیل می‌کند و ضروری است که والدین، کودکان را به‌سوی ادبیات سوق دهند. نویسنده‌ی تحسین‌شده‌ی ادبیات داستانی کودکان، «کاترین راندل» در این رابطه می‌گوید: «کتاب‌ها تنها برای آموزش یا سرگرمی نیستند، آن‌ها می‌توانند جهانِ کودک را متحول کنند.»

هرساله، بخش عمده‌ای از کتاب‌های پرفروش سال از حوزه‌ی ادبیات کودک است که نشان می‌دهد در عصر تکنولوژی، هنوز هم کودکان از کتاب‌های قصه‌گو استقبال می‌کنند و همچنان نویسندگان متعددی با عشق‌وعلاقه برای آن‌ها داستان می‌نویسند اما چرا می‌نویسند؟ کاترین راندل می‌گوید: «وقتی [مردم] می‌شنوند برای کودکان می‌نویسم، می‌پرسند چرا؟ چرا کتاب‌های واقع‌گرایانه و جدی برای بزرگ‌سالان نمی‌نویسی؟ زیرا بر این باورم که قصه‌ها تنها برای یک کودک می‌توانند درهای جهان را باز کنند».

حالا که بزرگ شده‌اید، به کتاب‌خوانی دوران کودکی با حسِ نوستالژی می‌نگرید اما شاید کاملا متوجه خدمتی که این کتاب‌ها به شما کرده‌اند نباشید. کودکان با حسِ پرسشگری و کنجکاوی پیوند خورده‌اند، آن‌ها می‌خواهند بیشتر بدانند و مکانیسم‌های جهان اطراف خود را بشناسند. آن‌ها به دنیای پیرامون نگاه می‌کنند و همه چیز سرسام‌آور، ترسناک، گاهی بی‌رحم و گاهی زیبا به نظر می‌رسد و کودکان می‌خواهند این دنیا را عمیق‌تر درک کنند. و اینجا است که کتاب اهمیت پیدا می‌کند زیرا در مسیر درک جهان به شما کمک خواهد کرد. کودک زمانی منطق و سازوکارهای جهان را می‌فهمد که در یک نسخه‌ی ساختگی از آن زندگی کرده باشد.

کتاب‌خوانی می‌تواند برای کودک شگفت‌انگیز و سرمست‌کننده باشد؛ سرشار از پیچیدگی‌ها، چالش‌ها و معماها. کتاب‌ها حتی به آن‌ها کمک می‌کند تا زبان را بهتر یاد بگیرند و خوش‌سخن و خلاق‌ شوند. در کتاب‌ها، کلمات متعددی وجود دارد که در روزمره استفاده نمی‌شود و کودک با اینکه گاهی این واژه‌ها را درک نمی‌کند اما در تلاش است تا به آن‌ها معنا ببخشد. کاترین راندل دراین‌باره می‌گوید: «[برای یافتن معنای واژه‌ها] از کسی کمک نمی‌گرفتم. کتاب‌ خواندن یعنی قدم گذاشتن به فضایی که هیچ‌کس نمی‌تواند شما را در آنجا پیدا کند. همانند اکثر کودکان، تشنه‌ی حریم شخصی و خودمختاری بودم و کتاب‌خوانی شخصی‌ترین چیزی بود که در دوران کودکیِ من وجود داشت».

ارتباطی که کودک با یک کتاب برقرار و حسی که دریافت می‌کند، به رویاهای رنگارنگ و هنر موسیقی نزدیک است اما یک تفاوت بنیادین وجود دارد. قصه‌ها خیال‌پردازیِ کودک را تخلیص می‌کنند و جوش‌وخروش‌های ذهنی او را افزایش می‌دهند. به عنوان یک بزرگ‌سال، وقتی رمان می‌خوانید، چه می‌بینید؟ آیا شخصیت‌ها را با کفش، لباسی که پوشیده‌اند و ناخن‌هایشان تصور می‌کنید؟ اکثر آدم‌ها این‌گونه نیستند. هنگامی که در کتاب «اِما» (جین آستین) می‌خوانید «اِما وودهاوس، دلپذیر، باهوش و ثروتمند است»، در ذهن شما به‌جای پرتره‌ای دقیق از صورت و پوشش دخترک، یک تصویر کلی نقش می‌بندد که جزئیات فرعی شخصیت در آن اهمیتی ندارد.

اما کودکان در هنگام کتاب‌خوانی به مسیر متفاوتی می‌روند. آن‌ها نه تنها همه‌چیز را تماماً تصویر‌سازی می‌کنند بلکه جزئیات تازه‌ای هم به قصه اضافه می‌کنند که در آن وجود ندارد. کاترین راندل با اشاره به همین مسئله می‌گوید: «آن‌ها گاهی نمایی از کتاب‌های من را با جزئیات دقیق توصیف می‌کنند که اصلا [در آن کتاب] وجود ندارد. این اتفاق به‌وفور رخ می‌دهد. یک کودک به من می‌گوید عاشق لحظه‌ی رقصیدن [شخصیت‌ها] روی بام خانه‌های شهر پاریس در کتاب «بام‌نشینان» است یا در کتاب «با گرگ‌ها»، لحظه‌ای که دخترک از بالای درخت روی گرگ می‌پرد را دوست دارد. چنین بخش‌هایی در این کتاب‌ها وجود ندارد و آن‌ها را ننوشته‌ام، اگرچه اکنون پشیمانم که چرا ننوشتم».

کودکان هم‌زمان با خواندن، جهانی که به آن قدم گذاشته‌اند را رنگ‌آمیزی می‌کنند و آن را گسترش می‌دهند. اگر همین حالا به سراغ آثاری که در کودکی خوانده‌اید بروید، متوجه می‌شوید که اکثر آن‌ها کوتاه هستند و جزئیات زیادی هم ندارند اما در ذهن شما، طولانی‌ و غنی‌تر جلوه می‌کنند. اگر آن‌ها را دوباره بخوانید، حتی متوجه می‌شوید بعضی از خاطرات شما از یک قصه، در حقیقت ساخته‌ی ذهن خودتان است. خانه‌ای که در یاد دارید، در کتاب به شکل دیگری است، شخصیت‌ها با آنچه که می‌شناختید فاصله دارند و برداشتی که از تصمیمات آن‌ها داشته‌اید، گاهی غلط است. شاید به همین دلیل باشد که بعضی نویسندگان به ادبیات داستانی کودکان علاقه‌ی ویژه‌ای دارند، زیرا می‌توانند یک کلبه‌ی کوچک برای کودک بسازند و مطمئن باشند که کودک مذکور با خیال‌پردازی، آن کلبه را به یک قصر بزرگ تبدیل خواهد کرد.

کتاب‌های کودکانه اما همیشه به این شکل نبوده‌اند. نخستین کتاب‌های انگلیسی‌زبانی که به چاپ رسیدند، با هدف تعلیم و ارشاد در اختیار کودکان قرار می‌گرفتند. یکی از اولین آثار، «کتاب کودکان: آداب قرون‌وسطا» (The Babees Book: Medieval Manners) است، یک دست‌نوشته‌ی لاتینِ قرون‌وسطایی که سال ۱۸۶۸ به انگلیسی ترجمه شد و برای سرگرمی طراحی نشده بود. اما اولین کتاب ادبیات کودک در سال ۱۷۴۴ چاپ شد: «کتاب جیبی زیبای کوچک» اثر «جان نیوبری» که به موفقیت بالایی رسید. این کتاب از این جهت هوشمندانه بود که مرز میان قصه‌گویی و آموزش را رعایت می‌کرد؛ رویکردی که بعدها به یکی از امضاهای ادبیات داستانی کودک تبدیل شد، یعنی قصه‌هایی که هدف اصلی‌شان تعلیم و هدف ثانویه آن‌ها سرگرمی است. البته کتاب‌های کودکانه در آن دوران هنوز به کمال نرسیده بودند زیرا اغلب نویسندگان درک درستی از کودک نداشتند و گاهی آن‌ها را چندان جدی نمی‌گرفتند.

فواید کتابخوانی کودک

سال‌ها بعد، با ظهور نویسندگان شاخصی همچون «رودیارد کیپلینگ» (کتاب جنگل)، «لوئیس کارول» (آلیس در سرزمین عجایب)، «جیمز بری» (پیتر پن) و «سی. اس. لوئیس» (سرگذشت نارنیا)، ادبیات داستانی کودکان به‌کلی متحول شد و این دیدگاه که قصه‌های کودکان حتما باید با محوریت پندهای اخلاقی نوشته شوند را خنثی کرد. این نویسندگان و هم‌دوره‌های آن قصه‌هایی بزرگ و پرکشش نوشتند که اکثرشان هنوز هم طرفداران متعددی دارند و حتی برای بزرگ‌سالان جذاب هستند. قصه‌های این نویسندگان یک شباهت دیگر هم دارد، در اکثر آن‌ها والدینِ کودک کشته شده یا کنار رفته‌اند تا او – که قهرمان قصه است – در یک موقعیت چالش‌برانگیز قرار بگیرد، به خود متکی باشد و معمولا درون خود، نیروی ویژه‌ای را کشف کند. زندگیِ کودک اغلب مبتنی بر مجموعه‌ای از قوانین خاص است که شاید در خانواده‌های مختلف متفاوت باشد. برای مثال تا وقتی که غذایت را تمام نکرده‌ای نمی‌توانی میز را ترک کنی یا فقط در صورتی که اتاقت تمیز شود، اجازه داری بازی کنی. رمان‌های نارنیا و «ناکجاآباد» همین ایده‌ی وعده‌های کوچک روزمره را تبدیل به قصه کردند و به همین دلیل حیرت‌انگیز بودند. قصه‌های این نویسندگان برای کودکان خیال‌پرداز هنوز هم به مثابه مواد منفجره است.

کتاب ماجراهای نارنیا 1 اثر سی.اس.لوئیس

یک قصه‌ی کودکانه‌ی خوب، به شما نمی‌گوید که بچه‌ها همیشه معصوم، غیرپیچیده و کم‌توقع هستند؛ و با کنار زدن این دروغ‌ها و عرضه‌ی برداشتی واقع‌گرایانه‌ از این قشر کم‌سن‌وسال، به کودکی که قصه‌ها را می‌خواند، حس آزادی می‌دهد. بدیهی است که همه‌ی نظام‌ها و ساختارها از چنین نوع نگاهی حمایت نکنند، این نوع قصه‌ها را مخرب بدانند و حتی از خیال‌پردازی‌های کودکان ترس داشته باشند. برای مثال، مجموعه‌ی «هری پاتر» به‌دلیل بعضی از مضامین و مفاهیمی که دارد، در بعضی از مدارس ایالات متحده و امارات متحده عربی ممنوع است. یا رمان نوجوانانه‌ی «نفرتی که تو می‌کاری» – یک قصه‌ی عاشقانه و خانوادگی که به جنبش «جان سیاه‌پوستان مهم است» هم می‌پردازد – چند سال قبل در ایالت کیتیِ تگزاس ممنوع شد زیرا در آن استفاده از مواد مخدر و فحاشی وجود داشت. ممنوعیت این کتاب باعث شد تا خوانندگان و طرفداران، نسخه‌هایی از آن را به‌صورت رایگان در مناطق عمومی پخش کنند تا به‌دست کودکان برسد.

شاید بگویید که بعضی از اِلمان‌های این کتاب یا آثار مشابه برای کودک «بدآموزی» دارد اما در حقیقت اگر این موضوعات «به‌شکلی درست» به کودک عرضه شود، او یاد می‌گیرد که در مواجهه با آن‌ها چه واکنشی نشان دهد. جهان همیشه جای زیبایی نیست و بهتر است که در کودک یک «آمادگی اولیه» برای رویارویی با تلخی‌ها ایجاد شود. فیلم‌ساز مشهور ژاپنی، «هایائو میازاکی» هنگامی که انیمه‌ی «شاهزاده مونونوکه» را ساخت، با انتقادات شدیدی روبه‌رو شد و خانواده‌ها این فیلم را مناسب کودک نمی‌دانستند. میازاکی در پاسخ به انتقادات گفت: «بر این باورم که خشونت و ستیزه‌جویی از خصوصیات شخصیتیِ ضروری ما به‌عنوان یک انسان است. مشکلی که با آن روبه‌رو هستیم، این است که چگونه این برانگیختی‌ها را کنترل کنیم. می‌دانم که کودکان هم شاید این فیلم را تماشا کنند اما آگاهانه انتخاب کردم که از آن‌ها در مقابل خشونتی که در آدمی وجود دارد محافظت نکنم».

بی‌گمان شاهزاده مونونوکه برای کودکان مناسب نیست اما صحبت‌های میازاکی درمجموع قابل‌تأمل است: اینکه گاهی به کودک فرصت دهیم تا «نگاهی اجمالی» به سیاهی‌های اطرافش داشته باشد. البته بازهم تکرار می‌کنیم که شما باید در همه‌ی مسیر کنار کودک باشید؛ به عبارت دیگر، اگر مضمون نامتعارفی در یک کتاب وجود دارد، الزامی است که از آن مطلع باشید و به کودک بفهمانید که برای مثال چرا مواد مخدر چیز بدی است.

فواید کتابخوانی کودک

کاترین راندل درباره‌ی تجربه‌ی سیاهی‌های زندگی در دوران طفولیت، قصه‌ای واقعی را تعریف می‌کند: «بر حسب تجربه می‌دانم که ادبیات داستان کودکان می‌تواند شما را متحول کند. به همین دلیل داستان می‌نویسم زیرا کتاب‌های کودکانه وقتی که به آن‌ها نیاز داشتم، به کمک من آمدند. وقتی ۹، ۱۰ ساله بودم، خواهر ۱۶ ساله‌ام، آلیسون، به‌تدریج بیمار شد و در نهایت به کما رفت. حتی همین حالا هم از نوشتن درباره‌ی او ترس دارم. او بی‌نهایت خوش‌بین بود، در بازی‌های فکری تقلب می‌کرد و [به همه] عشق می‌ورزید. ما در زیمبابوه زندگی می‌کردیم اما خانواده‌ام برای درمان او به انگلستان بازگشتند. آنجا در اتاق‌ انتظارِ بیمارستان، دوره‌هایی طولانی را با کتاب‌خوانی گذراندم. [شب‌ها] از ترس، کتاب جنگل یا رویای کیتی را در کنار عروسک خرسم به تختخواب می‌بردم تا اگر ترس‌هایم بر من چیره شد، راه فرار داشته باشم. با یک راه فرار (کتاب) در دست می‌خوابیدم. کتاب‌هایی که در آن چند ماه خواندم، به قلب من نفوذ کردند».

«اغلب می‌گوییم که وقتی آدم‌ها می‌میرند، مبارزه علیه بیماری را باخته‌اند اما داستان‌هایی که خواندم باعث شدند باور کنم که خواهرم نباخت: او بُرد. شجاعانه جنگیدن و عشق ورزیدن یعنی پیروزی. سخت است به کودکی که مرگ [اطرافیان] را تجربه کرده است، بدون متوسل شدن به احساسات، چیزی بگویی. اما کتاب‌هایی که آن دوران دوست داشتم، مبتنی بر احساسات نبودند. در سن ۱۰ سالگی، احساس کردم که گمشده‌ام و آن‌ها – ماتیلدا، رَتی و مول (شخصیت‌های کتاب باد در درختان بید)، خواهران فسیل (کتاب کفش باله) و ویلبرِ بچه‌خوک (کتاب شارلوت عنکبوته) – مرا بازگرداندند».

کتاب باد در درختان بید اثر کنت گرهم

ارزش کتاب‌های کودکانه اما تنها به مقوله‌ای همچون «رنج» خلاصه نمی‌شود – کتاب‌ها تنها زمانی که نیاز به فرار از چیزی داریم هم اهمیت پیدا نمی‌کنند – اما شاید حتی واژه‌ای همچون «گریزگرایی» (Escapism) برای توصیف کاری که کتاب‌های کودکانه انجام می‌دهند کافی نباشد. آن‌ها به‌واسطه‌ی جادوگران، شیرها، جاسوس‌ها و عنکبوت‌های سخن‌گو به کودک آموزش می‌دهند که این جهان سرشار از پایداری و زیبایی است. کتاب‌های کودکانه به فرزند شما می‌گویند که او در این جهان اهمیت دارد. آن‌ها می‌گویند شجاعت مهم است، بذله‌گویی مهم است، همدلی مهم است و عشق ورزیدن مهم است. کتاب‌ها، کودکان را به انسان‌های شریف‌ و باهوش‌تری تبدیل می‌کنند اما در نهایت این شما هستید که باید آن‌ها را به چنین مسیری هدایت کنید.

منبع: Telegraph

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه