آیا زندگی ما واقعیست؟
قطعا گونهی «انسان هوشمند» برای همیشه در این دنیا باقی نخواهد ماند. بالاخره ما طی چند میلیون سال آینده یا منقرض و یا به گونهای دیگر تبدیل میشویم. ولی شاید تا آن زمان بتوانیم کامپیوترهای قدرتمندی بسازیم که زندگی انسانهای منقرض شده را شبیهسازی کنند. بدین ترتیب میتوانیم مطمئن شویم که دست کم به صورت مجازی، هیچوقت از بین نمیرویم. مثلا شاید گونهای که تکامل یافتهی ماست و احتمالا از ما باهوشتر هم هست، دوست داشته باشد اجدادش را در یک دنیای مجازی، به طور کامل بازسازی کند و از تماشای زندگی او لذت ببرد؛ تا حدودی شبیه به بازی «سیمز» (Sims). اینطوری همیشه زندگی ما را در موزهای به یکدیگر نشان میدهند. همین الان بعضی از فیلسوفها و فیزیکدانها فکر میکنند که شاید ما در یک چنین شبیهسازی کامپیوتری زندگی میکنیم. نوعی دنیای مجازی که توسط موجودی هوشمند بوجود آمده است. موجودی که ممکن است از نوادگان ما باشد.
کامپیوترهای امروزی بسیار پیچیده هستند. با تکامل و بلوغ کامپیوترهای کوانتمی، این پیچیدگی دهها برابر میشود. با قدرتمندتر شدن کامپیوترها، میتوانیم شبیهسازیهای خیلی بزرگ و پیچیدهای انجام دهیم. مثلا انسانهایی را به صورت مجازی بسازیم که در دنیای خودشان زندگی میکنند. درست مثل بعضی از بازیهای رایانهای. این ایده آنقدرها هم که تصور میشود دور از ذهن نیست. اخیرا دو نفر فیلسوف گفتهاند که اگر در آینده کامپیوترها تا حد خیلی زیادی پیشرفته و پیچیده شوند، ممکن است زندگی گذشتگان خود را به صورت مجازی شبیهسازی کنیم. شاید اکنون ما در شبیهسازی کامپیوتری نوادگان خود قرار داریم و از آن بیخبر هستیم. به جز فلاسفه، بعضی از دانشمندان هم در پی یافتن راهی تجربی و علمی برای کشف این موضوع هستند. اینکه آیا ما در جهان شبیهسازی شدهی یک خالق هوشمند قرار داریم یا خیر. به هر صورت هر دوی این دیدگاهها، یعنی دیدگاه منطقی و دیدگاه تجربی، این ایده که ما ممکن است در یک جهان شبیهسازی شده زندگی کنیم را بررسی میکنند.
این موضوع برای ما که در حال تجربهی «اول شخص خودآگاه» هستیم غیر قابل درک است. نوعی آگاهی که در آن، دنیا را از زاویهی دید خود میبینیم و به آن فکر میکنیم. جسم و ذهن ما در این دنیا قرار دارد و ما در این کالبد هستیم. چگونه میتوانیم بفهمیم یک انسان واقعی هستیم یا از آن انسانهایی که در شبیهسازی کامپیوتری نوادگان خود به سر میبرند؟ این ایده در فیلمهای علمی-تخیلی ما هم بارها تکرار شده است. مثلا در فیلمهای ماتریکس، نشان داده شد که چگونه مغزهای ما را در یک دنیای مجازی مشغول کردهاند تا انرژی شیمیایی بدنمان را استحصال کنند. انسانها در ماتریکس به صورت آواتارهایی به طور کاملا طبیعی زندگی میکردند. با این حال این شبیهسازی مشکلاتی داشت که باعث میشد بعضی از ذهنها بتوانند در آن خللهایی ببینند و افرادی که در دنیای واقعی زندگی میکردند به آن رسوخ کنند.

فیلم ماتریکس انسانهایی را به تصویر میکشد که در یک دنیای مجازی زندگی میکنند.
به نظر فیلسوفی به نام «نیک بوستروم»، کل دنیا و نه فقط بشریت، کاملا مجازی هستند. همهی جنبههای زندگی انسان، از جمله ذهن او قسمتی از یک کدنویسی است. البته بوستروم فکر میکند که شبیهسازی کامل واقعی حتی برای قدرتمندترین کامپیوترها هم ممکن است عملی نباشد. چطور ممکن است کامپیوتری بتواند تمام اجزاء این عالم را، اتم به اتم شبیهسازی کند؟ بنابراین لازم نیست همهی جزییات شبیهسازی شوند. فقط چیزهایی شبیهسازی میشوند که ما نظارهگر آنها هستیم. یعنی تا زمانی که به یک اتاق وارد نشدهایم، آن اتاق وجود ندارد. تا زمانی که با تلسکوپ به کهکشانی نگاه نکردهایم، آن کهکشان وجود ندارد. بنابراین لازم نیست همیشه همهی چیزهای عالم در دنیای شبیهسازی شده وجود داشته باشد. بلکه اجزاء مختلف به هنگام نیاز بوجود میآیند تا توان پردازشی کمتری از کامپیوتر گرفته شود! این در مورد خود انسانها هم صادق است. حتی خود آدمها هم لازم نیست با همهی جزییات شبیهسازی شده باشند. میزان و نوع آگاهی ذهن ما در موقعیتهای مختلف فرق میکند.
فرضیهی جهان شبیهسازی شدهی ما شاید بتواند پاسخگوی بعضی از سوالات علمی هم باشد. مثلا اینکه چرا ما تا به حال موجودات فضایی را ندیدهایم؟ چرا حیات فرازمینی پیدا نکردهایم و چرا هیچگاه هیچ تمدن بیگانهای با ما ارتباط برقرار نکرده است؟ این درحالیست که میدانیم سیارات فراخورشیدی زیادی در کهکشان ما و کهکشانهای دیگر وجود دارند و احتمالا بسیاری از آنها شرایط میزبانی از حیات را دارند. چرا تا به حال آنها با ما تماس برقرار نکردهاند یا به سراغ ما نیامدهاند؟ شاید اصلا در این شبیهسازی کامپیوتری، فضاییها پیشبینی نشدهاند!
به جز فضاییها، واقعیت این است که ما هنوز نتوانستهایم در فیزیک به نظریهای که توصیف کنندهی همهی پدیدههای عالم باشد برسیم. ما نتوانستهایم چهار نیروی بنیادین طبیعت، یعنی گرانش، الکترومغناطیس، هستهای قوی و هستهای ضعیف را به طور کامل با یکدیگر متحد کنیم. شاید اصلا این اتحاد و نظریهی همهچیز در شبیهسازی پیشبینی نشده است.
بوستروم پا را فراتر میگذارد و میگوید که اگر خطایی رخ دهد، کارگردان این شبیهسازی میتواند به راحتی قبل از اینکه شبیهسازی لو برود، اطلاعات مغزهایی که متوجه این اشکال شدهاند را تغییر دهد. البته اگر آن شبیهسازی که ما در آن زندگی میکنیم یک اصلاح کنندهی خودکار داشته باشد، علم تجربی را با مشکل مواجه میکند. ممکن است این اصلاحکنندهی خودکار، گاهی اوقات قوانین فیزیکی که میشناسیم را تغییر دهد.
اگر ما در یک شبیهسازی زندگی میکنیم، این شبیه سازی یک سری قوانین کاملا مشخص دارد و نمیتوان در این قوانین تغییرات عمده انجام داد. به همین دلیل است که علم تجربی در جهان ما خوب کار میکند و پیشبینیهای علمی موفق از آب در میآیند. بنابراین در این جهان پر از قانون نشانهای وجود ندارد که بفهمیم در شبیهساز مجازی هستیم یا خیر. اگر برنامهی شبیهسازی خیلی خوب و بینقص نوشته شده باشد، هیچ مشکلی در آزمایشهای علمی ما پیش نمیآید و آزمایشهای ما همان نتایجی را میدهند که در یک دنیای واقعی هم باید بدهند. در این صورت به هیچ عنوان نمیتوانیم بفهمیم که در یک دنیای مجازی هستیم یا خیر.
یک چیز جالب دیگر را هم باید در نظر بگیریم. اینکه ممکن است در جهانی شبیهسازی شده زندگی میکنیم که قوانین فیزیکی حاکم بر آن با قوانین حاکم بر جهان برنامهنویسهای این جهان متفاوت است. بنابراین تمام نظریههای علمی ما فقط مختص به جهان خودمان است و به هر حال برای ما فرقی نمیکند.
مشکل نگریستن به عالم به صورت یک جهان شبیهسازی شده این است که نمیدانیم برای آزمایش تجربی آن چه سوالاتی باید بپرسیم. هر سوال علمی که میپرسیم باید بتواند قابل آزمایش باشد. در یک عالم فرضی شبیهسازی شده، جایی که خالق شبیهسازی میتواند دخالت و مشکلات را در لحظه حل کند، نمیتوانیم بین یک عالم واقعی و عالم شبیهسازی شده تمایز قائل بشویم. حتی اگر یک استدلال خوب فلسفی مبنی بر اینکه ما در جهانی شبیهسازی شده زندگی میکنیم وجود داشته باشد، هیچ آزمایش علمی نمیتواند از آن دفاع کند.
بنابراین آیا ما در عالمی شبیهسازی شده زندگی میکنیم؟ شاید بله و شاید خیر. عالم شبیهسازی شده به خالقی هوشمند احتیاج دارد و به نظر نمیرسد که از طریق علم بتوانیم او یا دنیای او را کشف کنیم. در عین حال برای ما هم فرقی ندارد. ما در عالمی زندگی میکنیم که فکر میکنیم از طریق تجربه میتوانیم آن را بیشتر و بیشتر بشناسیم و برایمان تفاوتی نمیکند که در جهان آزمایشگاهی موجودی هوشمند هستیم یا خیر. اصلا شاید ما فقط در یکی از عوالم آزمایشگاهی آنها باشیم؛ کسی چه میداند…
منبع: AEON

سلام صدرا ببین ما یه نظریه به نام هیچ گرایی داریم که الان خیلی روش تحقیق میشه حتی ناسا هم کلی کار میکنه روش این نظریه این مدلیه که هیچ چیز واقعی نیست و تصور ذهن ادما ست و اگه فکر کنی میتونه واقعی باشه الان من کل حساب بانکی مو ریختم تو حسابت ولی تو نفهمیدی اگه پایتو بزاری رو هیچی بهتر میفهمی
دررررررررررررود
مهم ترین ایراد این نظریه”غیرقابل اثبات یا رد کردن در حال یا آینده”است.
به همین صورت من میتونم ادعا کنم یه اژدها توی خونه ام دارم که نه دیگران میتونن ببیننش نه صداش رو بشنون نه لمسش کنن و نه با علائم گرمایی ببیننش و هیچ ردپایی هم نداره. به این ترتیب این نه قابل رده نه اثبات پس رده!
در ضمن اگر این جهان واقعی نیست. پس پول هم واقعی نیست، لطف کنین کل حساب بانکی تون رو به حساب من کارت به کارت کنین!
ازکجامیدونیدفقط یکی از ماواقعی هست وبقیه دروغیه
واقعا بعضی اتفاقا دید انسانو به زندگیش عوض میکنند..
خوندن این مقاله یکی از اون اتفاقا بود!!خیلی ممنون از شما بابت این اتفاق
درود و خسته نباشید
راستش اصلا فکر نمی کردم همچین مطلبی رو اینجا ببینم واقعا شگفت زده و بسیار خوشحال شدم
خیلی خوبه که همچین بحث ها و مطالبی تو جامعه ما باشه شاید اینطوری خیلی افراد زیادی که در جهل به سر می برن و بسیار متعصب هستن با اینجور گفتوگو ها ذره ای به آگاهیشون اضافه بشه و از خواب غفلت بیدار بشن
با تشکر فراوان از آقای مومن زاده امیدوارم به فعالیت خودتون ادامه بدید
موفق و پیروز باشید
فرضیه ی شما خوب بود اما برای اینکه به اون جوابی پیدا کنیم باید تمام بعد های علمی منطقی و البته دینی رو در نظر بگیریم . علم الان به اون حدی پیشرفت نکرده که بتونیم جوابشو بدیم شاید وقتی تونستیم در زمان سفر کنیم (به وسیله ی سیاه چاله یا هرچیز دیگه ای ) اون وقت جوابش پیدا بشه ولی فعلا به نظر من ما در دنیای شبیه سازی شده زندگی نمیکنیم و این دنیا کاملا واقعیه چون ما خودمون رفتار های خودمونو کنترل میکنیم و هر کاری که دلمون خواست میکنیم و هیچ کسی توانایی کنترل ما رو نداره
شما از کجا متوجه میشوی که خودتون رفتار خودتون تحت کنترل دارید شاید این رفتارها قبلا برنامه ریزی شده باشد و یک سوال پیش میاد چگونه بعضی از افراد قادر هستند آینده پیش بینی کنند و اتفاق هم میفتد اگر رفتار ما دست خودمون بود هزار اتفاق میفتاد که همچین پیشگویی واقیعت پیدا نمیکردپس رفتارهای و اتفاقات از قبل برنامه ریزی شده که فعلان زمانی همچین پیامبری ظهور خواهد کرد مثل پیشگویان فرعون که پیشگویی کردندوفرعون نابود خواهد شد یا فعلان منجی ظهور خواهد کرد پس نشون میدهد زندگی و رفتار ما از قبل توسط یک کارگردان نوشته و ما فقط بازیگران آه هستیم( جبر کامل )
برنامه ریزی یعنی چی الان من دارم تایپ میکنم کی میتونه جلومو بگیره ؟
این ها فقط اثبات میکنه که یه درک مافوق طبیعی تر از ما وجود داره که میتونه آینده رو ببینه.
بعدش هم بر اساس شانس و تصادف من هم میتونم پیشگویی هایی بکنم و درست در بیاد در ثانی خیلی از پیشگویی ها هم دوپهلو و مبهم ان
شاید همین اراده ما از قبل برنامه ریزی شده باشه؟از کجا معلوم که اینکه فکر میکنیم آزادی اراده داریم کامل ا القایی نباشه؟
به علاقه مندان به این جور مطالب به شدت سریال fringe را پبشنهاد میکنم . داستان این سریال خیلی واضح به بحث سفر زمان و امکان تغییر در سرنوشت میپردازه. پشیمان نخواهید شد
اونوقت کجای friends به فیزیک نظری ربط داره مگه اینکه شما نسخه ی علمی شو دیده باشی://
درود وسپاس به نگارنده .
جالب بود. “دکارت ” هم … اشاراتی در این مورد داشته -“چون فکر میکنم پس هستم”و … .
جالب بود
عالی بود مرسی!
:)))
آقا ما از شما حمایت میکنیم و مقاله عالی بود هرکسی دوست نداره اینجور مقاله ها رو خب نخونه جلوی بقیه رو میخاین بگیرن ، واقعا که
ترجمه این مطالب خوبه چون با نظریه ها اشنا میشیم قطعا کسی فک نمیکنه اینا واقعیت هستش ،
یک دلیل برای اون یک نفر که شاید یکم شک کنه ، اگه واقعا اینجوری بود خب سیستم این افکار رو از ذهن اون طرف که داده پاک میکرد دیگه تا بقیه متوجه نشن خخخخخخ
شاید میخوان عکس العملش رو بررسی کنن در مقابل حقیقت؟؟؟؟؟
سلام
این مقاله فوق العاده بود
در مورد این مقاله میشه گفت خیلی هم دور از ذهن نیست
مثلا فرض کنید در آینده یک گروهی این کار رو انجام بدن که بفهمن خیلی از اتفاقات بد برای چی افتاده یعنی این که ما در گذشته به صورت واقعی زندگی کردیم و الآن داریم دوباره به صورت شبیه سازی زندگی می کنیم تا جواب خیلی از سوالات آیندگان رو بدیم!
همون طور که میبینید در حال حاظر ما روز به روز داریم به پدیده جنگ جهانی سوم نزدیک تر میشیم شاید الآن در دنیای واقعی که خالقین ما در اون هستن میخوان بفهمن چی شد که جنگ جهانی سوم (که در دنیای واقعی با ملیون ها کشته اتفاق افتاده) شکل گرفت و چه جوری میشه از اتفاقات بعدی شبیه به اون جلو گیری کرد؟
این شبیه سازی میتونه علت های مختلفی مثل این که فهمید ما چه جوری فکر میکنیم در شرایط مختلف چه تصمیماتی میگیریم شکل گرفته باشه
و این که خالقین ما چه طور دقیقا مایی که مثلا ۵۰۰ سال پیش زندگی کردیم و مردیم رو شبیه سازی کرده میتونه به این صورت باشه که نقطه آغاز مشابه با دنیای واقعی ۵۰۰ سال پیش ایجاد شده و بقیه اتفاقات مثل قبل افتاده برای مثال اگر من در یک واقعه بین ۵ تصمیم a , b , c , d , e تصمیم c رو گرفتم این تصمیم دو علت داره اول وراثت یعنی مغز من و نوع نگرش من که به خاطر پدر و مادرم به من رسیده دوم هم محیط که تاثیراتی رو نگرش من گذاشته پس اگر شما هم که داری این نظر رو میخونی مغذی مشابه من داشته باشی و دقیقا در همون زمان و محیط باشی تصمیم c رو میگیری
پس اگر اجداد ما رو توی شبیه سازی به گونه ای دقیقا مطابق دنیای واقعی شبیه سازی کرده باشن تمام اتفاقات و شخصیت ها مطابق قبل پیش میاد
همین الآن که جمله بالا رو که یه چیز دیگه ای نوشته بودم رو پاک کردم و دوباره نوشتم یک چیزی به ذهنم خطور کرد
طبق اون جمله ای که نوشتم یعنی :(( پس اگر اجداد ما رو توی شبیه سازی به گونه ای دقیقا مطابق دنیای واقعی شبیه سازی کرده باشن تمام اتفاقات و شخصیت ها مطابق قبل پیش میاد )) طبیعتا من واقعی هم در دنیای واقعی این مقاله رو خوندم و همین نظر رو روی این پست گذاشتم و شاید این مقاله و این نظریه آغازی بوده باشه برای این که این شبیه سازی انجام بشه که ما الآن توش هستیم و طبق این پس ما هم در آینده ای نزدیک چنین شبیه سازی ای رو انجام میدیم و باز در دنیای که ما شبیه سازی کردیم همین اتفاق میوفته و همزاد من در اون دنیا این نظر رو مینویسه و شما که خواننده این نظری این رو میخونی و باز هم یک دنیای دیگه شبیه سازی میشه و این روند همینجور تو در تو ادامه داره
واقعا عجیبه نه؟؟؟
امیدوارم متوجه شده باشید چی میگم!!!!!!!!!
به هرحال نظرات و تئوری ها فراوونند ولی این دیگه خیلی تصنعی بود
بوعلی سینا در رد این فرضیه مطلبی داره که خوندنش خالی از لطف نیست
هر حقیقت از سه مرحله می گذرد: اول مورد تمسخر قرار می گیرد. دوم به شدت با آن مخالفت می شود و سوم به عنوان یک امر بدیهی مورد پذیرش قرار می گیرد.
((آرتور شوپنهاور))
من علاقه مند به مطالعه ردیه بوعلی سینا هستم میشه معرفی کنید.
این یه جور عکس مستویه
به عبارت دیگه شما میتونین بگین هر حقیقت از این سه مرحله رد میشه(اگر درست باشه این حرف)
اما نمی تونید بگید هر حرفی که مسخره میشه لزوما حقیقته
مثلا من میگم که خدای شما هستم. خب شما این ایده رو مسخره میکنین پس حقیقته دیگه؟>
مطلب بوعلی سینا رو معرفی کنید تا بتونیم بخونیم
جناب مومن زاده به کارتون ادامه بدین. مقالات شما فوقالعادست. وجود کسانی مثل شما برای آگاهی دادن و بازکردن چشم مردم بیشتر از هر چیزی نیازه.مقالات شما، سوالات و روش علمی و درستی که بیان میکنید( مثل مقاله چرا جهان وجود دارد ونتیجه گیریش…) واقعابی نظیره. فقط میتونم از طرف خودم که عقیده ای بسیار نزدیک به مقالات شما داره از کسی مثل شما که مرد علم هستی ، بی نهایت تشکر کنم . بگم همینجوری ادامه بده چون راه و شیوه شما درسته و علم در نهایت پیروزه نه چیزه دیگه.
سوال این که آیا روش علمی تنها راه شناخته؟
آنقدر با تدبیر و تفسیر و تعلیم بود که جز Bookmark ام قرار دادم
ممنون از ترجمه شیواتون.
فوق العاده بود
عااااااااااااااااااااااااااالی،با معنا و مفهوم خاص
حقیقتش اصلا انتظار خوندن چنین مطلبیو تو دیجیکالا نداشتم
اصن تاپیک های اقای مومن زاده عالین
خیلی گیج شدم در حالی که متوجه شدم:|
من این طور فکر می کنم که شاید این موجودات هوشمند مثل ما انسان ها هستند که بازی ای مانند clash of clans طراحی کرده اند و ما انسان ها کارگران و افراد توی بازی هستیم.
ممنون از مقاله ی مفیدتون. خیلی عالی بود.
آقای مومن زاده سطح برخی از مقاله های شما انقدر بالاست که آدم فراموش میکنه داره تو ایران زندگی میکن…
بنظر خودتون چند درصد مردممون میتونند مخاطب چنین بحث هایی قرار گیرند؟
هنوز تکامل برای اکثریت مردم غیرقابل قبوله…
فکر نمیکنم مردم کشورم از نظر سواد و فهم از سایر ملل کمتر باشن که شما اینگونه درباره شون صحبت کنید.
در ضمن اگر مدعی بینش علمی هستید لازمه که همیشه به دانسته هاتون شک داشته باشید. ایمان راسخ(!) به تکامل معیار مناسبی برای اندازه گیری سطح شعور نیست.
از آقای مومن زاده برای ترجمه شیوای این مقاله ممنونم.
استاد دلیل نمیشه چون شما نمیتونی مخاطب چنین مقالاتی باشی، سایرین نیز نتونن…
شما عزیزم به فکر خودت باش…
از کی تا حالا هرکی که “تکامل” رو قبول کنه میشه باشعور و هرکی قبول نکنه بی شعوره؟
و در جواب همه ی نظرات ما هزاران هزار تئوری داریم که حتی الان من هم میتونم یکی بسازم و بهش اضافه کنم هر چی علم پیشرفت میکنه ما هم گیج تر میشیم منظور از ما کسایی هستند که دنبال حقیقتن تنها منبع حقیقت ناسا ست که هیچگونه دسترسی نیست و حتی نمیشه بهشون اعتماد کرد مطالبی که در سایتشون قرار میدن عالیه ولی حقیقت درست رو به ما نمیگن همونطور که میبینین بیش تر افراد با زندگی روزمره شون مشکلی ندارن و راحتن و پذیرفتن حقیقت سخته براشون حالا اگه ناسا واقعا بعضی تئوری ها رو ثابت کنه و بیاد بگه این مردم از ترس میمیرن در نتیجه باید از مغز کمک بگیریم که تنهایی پاسخ گو نیست …