کارلوس غصن؛ فرشته‌ی نجات، کسی که رنو-نیسان را به اوج رساند

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۷ دقیقه

یک عرب لبنانی متولد برزیل که با فرهنگ فرانسوی بزرگ شد و با جسارت خود توانست در میان دو تا از مغرورترین ملت‌های دنیا یعنی ژاپنی‌ها و فرانسوی‌ها با موفقیت مدیریت کند. آن‌قدر در کارش موفق بود که به او لقب‌های «هزینه‌کُش»، «نابودگر» و «آقای درستش کن» دادند و حتی به عنوان قهرمان از داستان‌ها و کتاب‌های ژاپنی سر در آورد. در ادامه با زندگی‌نامه‌ی «کارلوس غصن» (Carlos Ghosn)، مدیر توانمند و پرکار شرکت‌های رنو-نیسان و میتسوبیشی همراه دیجی‌کالا مگ باشید.

کارلوس غُصن (کارلوس گوسن) در نهم مارس ۱۹۵۴ در شهر پورتو ولیو مرکز ایالت روندونیای برزیل به دنیا آمد. پدر بزرگش «بشاره غصن» در ۱۳ سالگی به همراه خانواده به برزیل و شهر مرزی گواپور مهاجرت کرده بود، با این حال خانواده‌ی آن‌ها نه تنها ارتباط‌شان با لبنان قطع نکردند بلکه همیشه با سرزمین مادری در تماس بودند. بشاره یک کارآفرین موفق بود و هدایت چندین شرکت را در دست داشت؛ فعالیت‌های او زمینه‌های مختلفی، از پلاستیک تا محصولات کشاورزی را در بر می‌گرفت.

جُرج غصن، پسر بشاره و پدر کارلوس غصن هم جا پای پدرش گذاشت و به امور بازرگانی پرداخت. جرج برای یک شرکت هواپیمایی هم کار می‌کرد و به این خاطر دائما در سفر بود موضوعی که در فرزندش تاثیر گذاشت و این موضوع به خوبی مشهود بود تا جایی که بعدها غصن برای اداره‌ی شرکت‌های تحت نظرش تنها در یک سال بیش از ۲۴۰ هزار کیلومتر پرواز انجام داد. علاقه به زادگاه اصلی باعث شد جرج با یک زن لبنانی‌تبار که او هم مثل خودش در غربت ولی در کشور نیجریه متولد شده بود ازدواج کند. آن دو تصمیم گرفتند برای تشکیل زندگی به پورتو ولیو بروند تا امکانات شهری بیشتری در اختیار داشته باشند. کارلوس یک سال بعد در همین شهر به دنیا آمد.

کارلوس غُصن یک لبنانی‌تبار است که در برزیل به دنیا آمد.

کارلوس غُصن یک لبنانی‌تبار است که در برزیل به دنیا آمد. او از موفق‌ترین مدیران صنعت خودروسازی جهان است.

با وجود بارش‌های فراوان، دست‌رسی به آب سالم از دشواری‌های دائمی بسیاری از مناطق برزیل است؛ کارلوس وقتی دو ساله بود بر اثر آشامیدن آب آلوده به شدت بیمار شد. مادرش که از طولانی شدن بیماری کارلوس نگران شده بود او را به ریو دو  ژانیرو پایتخت برزیل برد اما متاسفانه پزشکان آن‌جا هم نتوانستند کاملا درمانش کنند؛ بالاخره در سال ۱۹۶۰ وقتی شش سال داشت به همراه مادر و خواهر به لبنان و نزد مادربزرگش در بیروت بازگشت.

غصن در لبنان تا پایان دبیرستان ماند و در مدرسه‌ی مشهور انجمن عیسی تحصیل کرد و با نمرات عالی دیپلم گرفت. از همان دوران به مهندسی علاقه نشان می‌داد؛ مادر که اشتیاق او را به علوم مهندسی دید تصمیم گرفت او را به یکی از معتبرترین دانشگاه‌های مهندسی جهان در فرانسه بفرستد. لازم به ذکر است که لبنان به دلیل سال‌ها استعمار و حضور فرانسویان، ارتباط بسیار نزدکی با کشور فرانسه دارد و در اکثر مدرسه‌ها و دانشگاه‌های معتبرش در کنار زبان مادری (عربی) و زبان بین‌المللی (انگلیسی)، فرانسوی را هم به عنوان زبان دوم درس می‌دهند. نظام آموزش زبان لبنان آن‌قدر موفق است که بیشتر فارغ‌التحصیلانش می‌توانند به حداقل این سه زبان صحبت کنند. غصن به غیر از این‌ها تکلم به زبان پرتغالی را هم از زادگاهش برزیل به یادگار داشت که همین موضوع مسیر زندگی‌اش را تعیین کرد. غصن در پاریس ابتدا در دانشگاه‌های استانیسلاس و سنت لوییس دوره‌های آمادگی را گذراند و نهایتا مدرک مهندسی خود را از مدرسه‌ی پلی‌تکنیک و مدرسه عالی معدن پاریس دریافت کرد. این دو دانشگاه و دانش‌آموختگان آن‌ها نقش به‌سزایی در تاریخ صنعت فرانسه داشته‌اند. مدرسه‌ی پلی‌تکنیک پاریس به تنهایی تعداد زیادی از خلاق‌ترین مهندسان صنعت خودروی اروپا را پرورش داده. مدرسه‌ی عالی معدن هم سالانه تنها ۱۲۰ نفر ورودی دارد که همگی از نخبه‌های زمان خود هستند. غصن مدرک مدرسه پلی‌تکنیک را در ۱۹۷۴ و مدرسه‌ی عالی معدن را در ۱۹۷۸ اخذ کرد.

کارلوس برای تحصیلات عالی به بهترین دانشگاه‌های مهندسی فرانسه رفت.

کارلوس برای تحصیلات عالی به بهترین دانشگاه‌های مهندسی فرانسه رفت.

این جابه‌جایی‌های پی‌در‌پی و زندگی در میان ملت‌ها با فرهنگ‌های مختلف باعث شد نقاط مشترک انسان‌ها را به‌خوبی بشناسد و بتواند خود را با هر شرایطی وفق دهد. در این باره می‌گوید: «همیشه احساس می‌کردم متفاوت هستم؛ وقتی متفاوت هستی سعی می‌کنی همه چیز را کنار هم بگذاری تا به یک شکل کامل‌تر برسی؛ این مسئله مجبورت می‌کند هرطور شده محیط‌هایی که در آن‌ها حضور داری را بفهمی؛ این تلاش باعث می‌شود توانایی‌های گوش کردن، نظاره کردن و مقایسه کردن در تو قوی شوند، قابلیت‌هایی که راست کار یک مدیر است.»

دوران حرفه‌ای غصن تقریبا از همان اول با یک سمت مدیریتی شروع شد. او بعد از استخدام در شرکت تایر‌سازی میشلن فرانسه به سرعت ترفیع گرفت و قبل از ۱۹۸۵ به ریاست واحد تحقیق و توسعه‌ی شرکت رسید. با علم به تسلط او بر زبان پرتغالی و فرهنگ برزیلی سران میشلن تصمیم گرفتند کارلوس را به این کشور بفرستند تا مشکلات عدیده در فروش و بازاریابی را رفع کند. او که تازه سی سالگی را رد کرده بود رئیس بخش شاخه‌ی برزیل میشلن شد و همه فعالیت‌های شرکت در سراسر آن منطقه را زیر نظر گرفت.

از همان اول تقریبا کسی انتظاری از او نداشت چراکه اوضاع اقتصادی آمریکای جنوبی در آن زمان اصلا خوب نبود و در این میان وضع برزیل از همه بدتر بود؛ اما در کمال ناباوری غصن موفق شد با ایجاد یک انقلاب در تشکیلات میشلن تمام شعب آمریکای جنوبی این شرکت را به سودآوری برساند؛ شیوه‌ای که به نوعی امضای او در شرکت‌های تحت نظرش شد. او کارگروه‌هایی شامل افرادی از بخش‌های مختلف شرکت و از کشورهای متفاوت درست کرد. به این صورت مهندسان میشلن که پیشتر تنها در دفتر مرکزی شرکت در پاریس مستقر بودند با مدیران فروش در آمریکای جنوبی هم‌گروه شدند تا این مدیران خواسته‌ی دست اول مشتریان‌شان را به مهندسان و طراحان شرکت انتقال دهند. شیوه کارلوس با از بین بردن فعالیت جداگانه‌ی واحدها هم پیشرفت و سودآوری را به شرکت آورد هم جلوی هرزگردی و موازی‌کاری را گرفت. غصن توانست ظرف کمتر از دو سال بخش آمریکای جنوبی میشلن را دگرگون کند و در زمره‌ی یکی از پربازده‌ترین بخش‌های شرکت قرار دهد.

اولین موفقیت بزرگ کارلوس غصن در شعبه‌ی برزیل شرکت تایرسازی میشلن بدست آمد.

اولین موفقیت بزرگ کارلوس غصن در شعبه‌ی برزیل شرکت تایرسازی میشلن بدست آمد.

بعد از این موفقیت‌های چشم‌گیر هیات مدیره میشلن او را در ۱۹۸۸ به مدیرعاملی بخش آمریکای شمالی منصوب کرد. کارلوس باز هم همان موفقیت‌ها را تکرار کرد و به میل خودش ساختار میشلن را تغییر داد تا سوددهی را هرچه بیشتر کند. او در آن سال‌ها تازه با همسرش ریتا ازدواج کرده بود ولی خیلی زود خانواده‌اش با حضور چهار فرزند شلوغ شد و به یک باره وظایف پدری هم بر دوشش افتاد. این اتفاقات همزمان شد با ریاست او بر هیات مدیره‌ی میشلن و درگیری بیشتر او با کار؛ ولی به قول خودش «با برنامه‌ریزی درست می‌توان از پس هر مشکلی بر آمد». کارلوس با همه مشغله‌اش همیشه برای خانواده وقت داشت و وقت می‌گذاشت. در آمریکا که بود شرکت تایرسازی یونی‌رویال را خرید و در میشلن ادغام کرد؛ او این کار را با مهارتی مثال‌زدنی انجام داد: هم مدیران و هم نمایندگان کارگران یونی‌رویال را جمع کرد و متقاعدشان کرد که شیوه کار منعطف و با ساعات متغیر به نفع آن‌ها است به خصوص کارگران خط تولید؛ بعد به سراغ مسائل مالی رفت و در نهایت نیروهای تخصصی ماهر را نگه داشت و عذر باقی را خواست.

با وجود نتایج خیره‌کننده‌ی غصن، شرکت خانوادگی میشلن که سال‌ها به ریاست فرانسوا میشلن اداره می‌شد بعد از اعلام بازنشستگی، تصمیم به جایگزینی او با پسرش ادوارد گرفت؛ با این جابه‌جایی طبیعتا دیگر جایی برای غصن نمی‌ماند؛ کارلوس در ۱۹۹۶ از میشلن رفت و از ۱۹۹۷ بعد از چند مرتبه مذاکره با لوییس شوئتزر مدیر عامل وقت شرکت فرانسوی و زیان‌زده رنو، پذیرفت به عنوان معاون اجرایی به این شرکت برود.

وقتی غصن به رنو ملحق شد شرایط واقعا بد بود طوری که او بعدها در مصاحبه‌ای جو و فرهنگ آن روزهای این شرکت را نابودکننده توصیف کرد. او در مصاحبه‌ای با مجله‌ی فورچن اوضاع را این طور وصف کرده: «جلسات پی‌درپی که در آن‌ها درباره‌ی همه چیز صحبت می‌شد ولی حاصلی در پی نداشت؛ خیلی وقت‌ها نمی‌شود هم به اصول اخلاقی به طور صددرصد متعهد بود هم انتظار داشت کیفیت محصولات بالا باشد، آن‌ها این موضوع را متوجه نبودند. ول‌خرجی بیداد می‌کرد؛ یک موقع می‌دیدی برای یک قطعه ساده پول هنگفتی خرج می‌شود؛ نظارت بر این موارد اصلا نبود.»

کارلوس از میشلن بیرون آمد و به رنو رفت. او با ذکاوت فوق‌العاده‌ی مدیریتی خود توانست رنو را از شرکتی ورشکسته به یکی از بهترین خودروسازی‌های دنیا تبدیل کند.

کارلوس با ذکاوت فوق‌العاده‌ی مدیریتی خود توانست رنو را از شرکتی ورشکسته به یکی از بهترین خودروسازی‌های دنیا تبدیل کند.

غصن به محض ورود به رنوی فربه‌ی آن زمان کل سازمان را مجبور کرد رژیم بگیرد؛ کارخانه‌های ضررده رنو در بلژیک را تعطیل کرد و متعاقب آن ۳۳۰۰ کارگر را بیرون ریخت. حقوق‌ها را کاهش داد و نظام نظارتی پیچیده‌ی سابق را تبدیل به یک رویه‌ی ساده، دقیق و شفاف کرد. بعد از انجام دادن این کارها بود که به او لقب «هزینه‌کُش» را دادند؛ او اصولا فارغ از میزان درآمد سازمان تحت نظرش از خرج بی‌مورد دوری می‌کند و علاقه‌ای به پرداخت هزینه‌های سنگین برای نام‌های بزرگ ندارد. رنو خیلی زود نتیجه تلاش‌های مدیر جوان جدیدش را دید و به سوددهی افتاد. رنوی رو به زوال در عرض چند سال به یکی از خودروسازان پیشتاز بدل شد. در سال ۱۹۹۲ حدود ۸۰ درصد از سهام این شرکت متعلق به دولت فرانسه بود ولی تا سال ۲۰۰۵ و زیر نظر غصن این رقم به ۱۶ درصد کاهش یافت تا رنو یکی از پرفروش‌ترین برندها در اروپای غربی شود.

شوئتزر که خود را در پناه نیروی پرتوان غصن می‌دید در سال ۱۹۹۹ دست به یک ریسک بزرگ زد؛ او ۷ میلیارد دلار به شرکت خودروساز ژاپنی نیسان پول تزریق کرد و در ازای آن ۴۴٫۴ درصد از سهام آن را برای رنو خرید. او هیات مدیره نیسان را مجاب کرد با مدیرعاملی کارلوس غصن بر این شرکت موافقت کنند؛ غصن ادعا کرد که طی دو سال یا این شرکت را به روزهای اوج باز می‌گرداند یا از سمت خود استعفا می‌کند. کسانی که غصن را می‌شناختند، می‌دانستند این فقط در حد حرف و شعار نیست و وقتی او هدفی را مد نظر قرار می‌دهد، تحت هر شرایطی به آن خواهد رسید. غصن تعدادی از کارمندان نمونه رنو را به‌عنوان سرپرست گروه‌ها انتخاب کرد و برای هر تیم، مدیری کلیدی را برگزید و عازم توکیوی ژاپن شد. غصن که به او به چشم حلال مشکلات نگاه می‌شد با وضعیت بسیار بدی مواجه بود؛ فروش نیسان افتضاح بود، ۲۰ میلیارد دلار بدهی داشت و هفت سال از هشت سال قبل را زیان داده بود؛ تیراژ تولیدش هم از ده سال قبل در ۱۹۸۹ هیچ فرقی نکرده بود. اوضاع آن‌قدر خراب بود که خود غصن هم بخت زیادی برای موفقیت نمی‌دید. با این حال کار را شروع کرد: سال اول را فقط به بررسی وضعیت موجود، در آوردن آمارها و اطلاعات دقیق و ریز شدن در جزئیات و طرح‌ریزی یک نقشه راه جدید گذراند. به خاطر همین روند نزولی مالی شرکت باز هم ادامه یافت. شیوه‌ی کاری نیسان در مقایسه با رقبای هم‌وطنش مثل تویوتا و هوندا واقعا عقب افتاده بود؛ در عین حال فن‌آوری به‌روزی هم نداشت.

رنو در سال ۱۹۹۹ بخش بزرگی از سهام نیسان را خرید و با مدیریت کارلوس، نیسان هم از رکود خارج شد.

رنو در سال ۱۹۹۹ بخش بزرگی از سهام نیسان را خرید و با مدیریت کارلوس، نیسان هم از رکود خارج شد.

یکی از مشکلات نیسان به مازاد نیرو بر می‌گشت؛ در ژاپن رسم بود که هیچ شرکتی بعد از استخدام کسی را اخراج نمی‌کرد و به نوعی هرکس دائم‌العمر می‌توانست در شغلش بماند؛ اما غصن شمشیر عربی‌اش را به دست گرفت و بر سر این قانون نانوشته زد؛ او ۵ کارخانه نیسان را بست و ۲۱ هزار نفر را اخراج کرد. هم‌چنین به رابطه صمیمی میان خودروسازان و قطعه‌سازان که در فرهنگ ژاپنی کاملا جا افتاده بود پایان داد و به جایش روابط رسمی کاری برقرار کرد. کارلوس با فروش سهام شرکای ۱۱۰۰ قطعه‌ساز تا حد زیادی بدهی‌ها را تسویه کرد. در آخر هم خون مهندسی تازه‌ای به رگ‌های فرتوت نیسان وارد کرد؛ برجسته‌ترین مهندسان شرکت‌های رقیب مثل ایسوزو را استخدام کرد و کارشناسان خبره‌ی رنو را از فرانسه فرا خواند. برای غلبه بر مشکل چندزبانی کارکنان، زبان رسمی شرکت را به انگلیسی تغییر داد و همه را مجبور به یادگیری و صحبت به این زبان کرد؛ هر مدیری هم که انگلیسی را می‌آموخت پاداش می‌گرفت. بنجامین فولفورد مدیر مالی نیسان در این باره می‌گوید: «تکلم به انگلیسی خیلی کمک می‌کند؛ چون زبان مادری کارکنان نیست و همه مجبورند افکارشان را به شکل ساده و همه‌فهم بیان کنند.»

پیشتر غربی‌ها در سمت‌های بالای مدیریتی و اجرایی شرکت‌های ژاپنی کار کرده بودند ولی وقتی در سال ۲۰۰۰ غصن به ریاست نیسان منصوب شد اولین مدیر عالی‌رتبه‌ی خارجی بود که در صنعت خودروی ‌ژاپن وارد می‌شود.

درست فردای روزی که سمتش ابلاغ شد یک ملاقات طاقت‌فرسا با سهام‌داران ژاپنی برگزار کرد؛ بسیاری از آن‌ها از آمدن او راضی بودند و حتی بعضی‌هایشان به کارلوس ابراز علاقه کردند. البته بارها به خاطر این‌که با سرسختی خود شیوه‌ی تعظیم ژاپنی را یاد نگرفته بود مورد انتقاد قرار گرفت ولی او کسی نبود که به این حرف‌ها اهمیتی بدهد؛ هرچند زبان ژاپنی را هم به فهرست بلندبالای دانش زبانی‌اش اضافه کرد؛ با حضور او نیسانی که در آستانه‌ی ورشکستگی بود به سرعت به سود رسید. شرکت نیسان وقتی خود را برای نمایشگاه خودروی دیتروت ۲۰۰۱ آماده می‌کرد از برنامه‌ی کاهش ۲۰ درصدی هزینه‌هایش جلوتر بود و ۲۲ مدل جدید با طراحی جذاب برای نمایش در چنته داشت.

رنو-نیسان به رهبری کارلوس غصن تمرکز ویژه‌ای روی خودروهای برقی و هیبریدی دارد.

رنو-نیسان به رهبری کارلوس غصن تمرکز ویژه‌ای روی برنامه‌ی ساخت خودروهای برقی و هیبریدی دارد.

غصن در سال ۲۰۰۳ طرح توسعه سه ساله دوم خود مشهور به نیسان ۱۸۰ را اعلام کرد؛ هدفش این بود که نیسان به فروش یک میلیون دستگاه در سراسر دنیا برسد، بدهی‌ها کاملا تسویه شوند و به سود عملیاتی ۸ درصد دست پیدا کنند. وقتی دو سال بعد آمار و ارقام سال ۲۰۰۵ عرضه شد او باز هم از برنامه جلوتر بود برنامه‌ی دوم محقق شده و برنامه‌ی سومی هم در دست بود. موفقیت‌های پیاپی باعث افزایش محبوبیت غصن در ژاپن شد. به کارلوس لقب «آقای درستش کن» دادند، زنان ژاپنی او را به عنوان پرخواهان‌ترین شوهر کشور انتخاب کردند و چندین برنامه‌ی تلویزیونی برایش درست کردند. از طرفی در کشور آبا و اجدادیش لبنان هم نام کارلوس بر سر زبان‌ها بود و از او به عنوان نامزد احتمالی رییس‌جمهوری یاد می‌شد.

بسیاری از دستاوردهای نیسان در ایالات متحده به دست آمدند؛ حتی مواردی که منجر به اشتباه هم شد با مدیریت غصن تبدیل به موفقت شدند. نیسان یک کارخانه در شهر کانتون میسیسیپی  احداث کرد تا مینی‌ون بازطراحی‌شده Qwest تولید کند؛ اما تولیدات به دلیل نیروی کار غیر ماهر به مشکل خورد و رتبه‌ی اعتماد‌پذیری و کیفیت نیسان تا انتهای جدول خودروهای آمریکا پایین رفت. با این حال غصن به جای این‌که مشکل را به گردن کارگران بیندازد در مصاحبه با جراید شخصا تقصیر را به گردن گرفت و اعلام کرد که این یک خطای مدیریتی بوده؛ او با ارسال ۱۰۰۰ مهندس خبره به این واحد تولیدی به سرعت مشکل را بر طرف کرد. بدین ترتیب دیگر مدل‌های نیسان مانند نسخه‌ی جدید آلتیما کامپکت و خط تولید خودروهای لوکس اینفینیتی در همان زمان با اقبال مشتری و رشد فروش مواجه شد.

برنامه این بود که بعد از بازنشستگی شوئتزر در سال ۲۰۰۵ او بر صندلی مدیرعاملی رنو تکیه بزند ولی غصن در عوض تصمیم گرفت راه پرچالش‌تر و بسیار سخت‌تری را انتخاب کند: او در سمت قائم مقامی رییس هیات مدیره نیسان باقی ماند و همزمان مدیریت عامل رنو را هم بر عهده گرفت.

کارلوس غصن در کنار رنو کوئید، خودرویی که قرار است در ایران هم تولید شود.

کارلوس غصن در کنار رنو کوئید، خودرویی که قرار است در ایران هم تولید شود.

مجله فورچن نوشت: «مثل این است که بیل بلییچیک [مربی فوتبال آمریکایی] تصمیم بگیرد مربی‌گری تیم سن‌فرانسیسکویی ۴۹ers را همزمان با فعالیتش در تیم Patriots در نیو انگلند انجام دهد». غصن با جت اختصاصی خود پیوسته در پرواز بود؛ در کنار آن متناوبا به آمریکا و دیگر شعب شرکت هم سر می‌زد؛ اما فشار این همه پرواز هیچ خلیلی در اراده‌ی آهنین او وارد نکرد.

کارلوس غصن هیچ‌وقت به عنوان یک مخترع فنی مطرح نبود؛ در واقع  نیسان در زمینه خودروهای هیبریدی از تویوتا و هوندا عقب‌تر بود؛ او خیلی ساده یکی از پربازده‌ترین و توانمندترین مدیران در دنیا بود. مدیر بازاریابی نیسان در آمریکا درباره غصن می‌گوید: «او منظم‌ترین آدمی است که تا حالا باهاش کار کرده‌ام. وقتی یک مشکل را هضم می‌کند درست به یک مار بوآ می‌ماند که قوچی را بلعیده؛ همه دارند تماشا می‌کنند که چه کار کرده است ولی خود او مشغول آماده شدن برای وعده‌ی بعدی است. غصن هیچ مشکلی در تصمیم‌گیری سریع و قاطع ندارد.»

عملکرد فوق‌العاده‌ی غصن باعث شد در دهه اول قرن بیست و یکم غول‌های خودروساز آمریکایی مثل جنرال موتورز و فورد که در مشکلاتی مشابه رنو و نیسان غوطه‌ور بودند مشتاق به‌کارگیری او باشند؛ در سال ۲۰۰۶ شایعه شد بیل فورد از بانفوذترین افراد شرکت فورد تحت تاثیر نتایج غصن تلاش کرده او را به شرکتش بیاورد؛ در همان سال اخباری از جنرال موتورز به بیرون درز کرد که این شرکت تحت فشار یکی از سهام‌داران عمده مشغول کار در چند زمینه با نیسان است. او و دیگر سهام‌داران قصد داشتند زمینه را برای مدیرعاملی غصن بر بزرگ‌ترین خودروساز آن زمان فراهم کنند. ولی بعد از ۹۰ روز بررسی در تابستان ۲۰۰۶ مذاکرات به نتیجه نرسید و غصن هم در نهایت پیشنهاد آن‌ها را نپذیرفت.

غصن در مصاحبه‌ای که با شبکه CNN داشت، اشاره کرد که بزرگ‌ترین اشتباه مدیران [شاید با اشاره به مدیران آمریکایی]، در ارتباط و نحوه تعامل آنها با کارمندان‌شان است. مدیر باید به انتظارات معقول کارمندان پاسخ درست بدهد تا بتواند شرکت را به روزهای اوج بازگرداند. گفته می‌شود او در میان مدیران فرانسوی و مغرور شرکت رنو بسیار منفور است اما همچنان با قدرت به کار خود ادامه می‌دهد و از پشتوانه مدیران و کارمندان غیرفرانسوی رنو برخوردار است. کارلوس چندفرهنگی خوب می‌داند چطور باید با این دست مشکلات کنار بیاید و اختلاف‌های فرهنگی را حل کند.

موفقیت او در رنو-نیسان آن‌قدر زیاد بود که شرکت‌های خودروساز آمریکایی به دنبال جذب او بودند.

موفقیت او در رنو-نیسان آن‌قدر زیاد بود که شرکت‌های خودروساز آمریکایی به دنبال جذب او بودند.

رنو و نیسان که به خاطر وجود کارلوس غصن توانسته بودند هم بر مشکلات فائق شوند و هم شرکت Renault-Nissan Alliance را در مارس ۱۹۹۹ تاسیس کنند تحت رهبری او وارد بازارهای جدید شدند و در همه جا بسیار موفق عمل کردند. در سال ۲۰۰۷ با دستور غصن کل شرکت به سمت بازار خودروهای ناآلاینده و برقی حرکت کرد؛ رنو-نیسان تایید کرد که خط تولید این نوع خودروها را هم راه انداخته و به زودی محصولاتش را به بازار عرضه خواهد کرد.

غصن در ژوئن ۲۰۱۲ به عضویت شرکت خودروساز روسی AvtoVAZ انتخاب شد و یک سال بعد بر صندلی ریاست هیات مدیره آن تکیه زد. طبق معمول همکاری اولیه رنو-نیسان غصن با AvtoVAZ نهایتا در سال ۲۰۱۴ منجر به این شد که رنو-نیسان کنترل این خودروساز روس را هم به دست بگیرد و مثل داچیای رومانی به زیرمجموعه‌های خود اضافه کند.

غصن در اکتبر ۲۰۱۶ از طریق شرکت نیسان ۳۴ درصد سهام میتسوبیشی موتوز ژاپن را تصاحب کرد و با حفظ سمت، ریاست هیات مدیره‌ی آن را هم در اختیار گرفت. میتسوبیشی به خاطر مشکلات در فروش و رسوایی در اعلام نادرست میزان مصرف و آلایندگی خودروهایش اوضاع نامناسبی دارد. همکاری نیسان-میتسوبیشی بر تولید خودروهای برقی برای میتسوبیشی تمرکز دارد؛ اتحاد رنو-نیسان-میتسوبیشی بعد از تویوتا، فولکس واگن و جنرال موتورز چهارمین گروه خودروسازی جهان را شکل داده است.

Carlos9

مجله‌ی فوربز او را این گونه توصیف می‌کند: «پرکارترین مرد در بازار پررقابت و بی‌رحم خودرو»

مجله‌ی فوربز او را این گونه توصیف می‌کند: «پرکارترین مرد در بازار پررقابت و بی‌رحم خودرو». رکوردهای کارلوس غصن آن‌چنان مشهورش کرده که چندین بانک و دانشگاه و موسسه در دنیا از او به عنوان مشاور استفاده می‌کنند. کارلوس عضو هیات مدیره‌ی بانک Banco Itau برزیل است؛ در هیات مدیره‌ی دانشگاه چینهوای چین هم عضویت دارد. دانشگاه آمریکایی بیروت به او دکترای افتخاری داده و اتحادیه‌ی خودروسازان اروپایی در سال ۲۰۱۴ به عنوان رئیس انتخابش کرده؛ ملکه‌ی بریتانیا عنوان شوالیه را به او داده و انجمن خودروسازان ژاپن نامش را در فهرست بزرگان تاریخ خود قرار داده است.

به نظر شما کدام یک از ویژگی‌های کارلوس غصن نقش بیشتری در موفقیت‌های او داشته؟ چندفرهنگی بودن یا تصمیم‌گیری قاطع؟ با توجه به شرایط طاقت‌فرسای رهبری مجموعه‌ی عظیم رنو-نیسان-میتسوبیشی و نیاز به صدها ساعت پرواز فکر می‌کنید کسی قادر خواهد بود بعد از بازنشستگی غصن، جای او را بگیرد و همان قدر موفق عمل کند؟

چندی پیش گفته شد که شرکت رنو قصد دارد با خرید پارس‌خودرو مستقیما وارد بازار ایران شود ولی این موضوع با عدم موافقت دو خودروساز اصلی کشور (ایران‌خودرو و سایپا) ناکام ماند؛ فکر می‌کنید اگر پای غصن به بازار خودروی کشور ما باز می‌شد باز هم می‌توانست روند موفقیت‌هایش را حفظ کند؟
telegram_ad2_1



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۵ دیدگاه
  1. مجتبی نقدی

    با سپاس فراوان از مطلب جذاب، مفیدتون.

    در این نوشته موارد مهم زیادی به چشم می خورد از جمله شناخت فرهنگهای مختلف که بدون شک از عوامل مهم موفقیت ایشون هستند.

    من چند سالی در ایرانخودرو مشغول کار بودم که بعد از مدتی این شرکت رو ترک کردم، در این سالها دیدم که چطور فاصله فرهنگی ما و تفاوتهای عمده ای که در روش فکر کردن و ارزشهای ما با تمام دنیا وجود داره، در محصولات شرکت، موفقیت شرکت و طرز رفتار ما در چالشهای مهم تاثیر داره.

    سوال کردید که اگر جناب آقای غصن به ایران میومد می تونست موفقیت هاشو تکرار کنه، به نظر من ایشون برای تکرار موفقیت ها در ایران زمان نسبتا زیادی رو باید صرف شناخت ارزشها، تعاریف و در مجموع فرهنگ ما کنن، مثلا بتونن اینو درک کنن که تعریف مدیریت خوب در ایران یعنی وضع قوانینی که کارمندان نیاز داشته باشند به توضیع خرما در نیمه شب توسط شخصی ناشناس نه بالا بردن توانمندی افراد، یا اینکه اخلاق یعنی عبادت ماورا در حین تولید نه تولید متعهدانه جهت سربلندی و عزت، یا اینکه تعیین قوانین بالادستی در ماورا مقدس نه بر اساس دستاوردهای علمی و تجارب ارزشمند و گرانبها، جالبتر اینکه ایشون باید برخی ارزشهای انسانی رو بازتعریف کنن مثلا تعریف روشنفکری، به روز بودن، اخلاق، خوشبختی و….مثلا برای احساس رضایت کارمندان به جای فراهم کردن امکان کتاب خوانی و تفریح جهت رشد فکر و جسم ممکنه با یارانه دادن برای خرید لباسهای عریانتر و جراحی زیبایی بتونن القابی نظیر روشنفکر رو برای کارمندان به ارمغان بیارند که رضایتی در حد رضایت کانت، نیچه و سارتر رو بوجود خواهد آوورد. یا اینکه برتری منافع جمعی بر منافع شخصی و ….

    فکر می کنم شناخت و بازتعریف این مسایل حتی برای مدیر باهوش و با تجربه ای مثل ایشون کمی زمانبر باشه…..

  2. فرشید

    مدیریتِ سایپا یه چیز دیگست…

  3. عرفان

    منابع این پست رو هم بذارید .
    ممنون

  4. m.ali

    سلام خواهشا زندگی نامه ی کیم وو چونگ را هم بگذارید

  5. سید هادی حمزه

    حرف نداشت.عالی بود.عاشق کسایی ام ک خودشون رو باور کردن.من هم میتونم امیدوارم تا چند سال دیگه همه موتورسیکلت mrk که به تنهایی در حال خرید قطعات خط تولیدش هستم رو بشناسن

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما