۱۰ فیلم اسپانیایی برتر تاریخ سینما که باید ببینید

۳ آذر ۱۴۰۲ | ۱۹:۱۸ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۳۷ دقیقه
بهترین فیلم‌های اسپانیایی

شاید در بین کشورهای اروپایی، سینمای اسپانیا به اندازه‌ی سینمای کشورهایی چون ایتالیا و فرانسه سرشناس و شهره نباشد اما فیلم‌سازان بزرگی در تاریخ سینمای این کشور ظهور کرده‌اند که نه تنها نباید نادیده گرفتشان، بلکه باید با بررسی کارنامه‌ی آن‌ها به مشاهده‌ی بخش مهمی از تاریخ هنر هفتم نشست. سینمای اسپانیا تاریخی به درازای خود سینما دارد و البته گاهی هم در همکاری با دیگر کشورهای اسپانیایی‌زبان مانند مکزیک یا کشورهای آمریکای لاتین، آثاری درجه یک تولید کرده است. در این لیست سری به بهترین فیلم‌های اسپانیایی زده‌ایم و ۱۰ فیلم اسپانیایی برتر تاریخ سینما را زیر ذره‌بین برده‌ایم. با ذکر این نکته که تلاش شده هم فیلم اسپانیایی جدید در لیست قرار گیرد و هم آثار قدیمی‌تر این سینما.

در این سال‌ها شاید سینمای اسپانیا بیش از هر چیزی با یک فیلم اسپانیایی ترسناک شناخته شود. ژانر وحشت در سینمای این کشور سابقه‌ای طولانی دارد و بهترین فیلم‌های اسپانیایی جدید یا حداقل معروف‌ترین‌های آن‌ها از خصوصیات و المان‌های این ژانر بهره می‌برند. بخش عظیمی از این موضوع به سابقه‌ی طولانی خشونت در قرن بیستم اسپانیا بازمی‌گردد و فیلم‌سازان بزرگی با تاثیر گرفتن از این تاریخ خونبار، واکنشی متناسب با ترس‌‌های جا خوش کرده در این تاریخ ارائه داده‌اند. اما از سوی دیگر ما اسپانیایی‌ها را به خاطر شور و حرارت بی‌پایانشان هم می‌شناسیم. این شور و حرارت در فرهنگ آن‌ها ریشه‌ای عمیق دارد و می‌توان در رفتارشان هم چنین چیزی را دید. پس طبیعی است که بهترین فیلم‌های اسپانیایی عاشقانه آثاری منحصر به فرد باشند که در کمتر کشوری می‌توان نظیرش را دید. پس تا به این جا لیست ۱۰ فیلم اسپانیایی برتر، حداقل باید یک اثر ترسناک و یک اثر عاشقانه داشته باشد.

از سوی دیگر به دلیل تغییر سیاست از دهه‌ی ۱۹۸۰ به این سو در این کشور حال و هوای فیلم‌ها هم عوض شد. فیلم‌هایی بر پرده افتادند که حال با فراغ بال به گذشته سر می‌زدند و عطر و بویی تازه داشتند. در این دوران سینمای اسپانیا صاحب فیلم‌های مختلف از ژانرهای مختلفی شد؛ از یک فیلم جنگی اسپانیایی گرفته تا یک فیلم اسپانیایی معمایی. از یک فیلم اسپانیایی معمایی گرفته تا آثاری فانتزی. در چنین چارچوبی سینمای اسپانیا علاوه بر تولید آثار شاخص هنری، به لحاظ تجاری هم حیاتی طبیعی پیدا کرد و فیلم‌هایی در این کشور ساخته شد که می‌توانستند قشرهای مختلف جامعه را با خود همراه و داستان‌های متفاوتی تعریف کنند. در چنین بستری بخش صنعتی سینما به بخش هنری آن کمک کرد تا مدام فیلم‌های مهم تولید کند و آوازه‌ی یک فیلم اسپانیایی در دنیا با هنر و فرهنگ گره بخورد.

در سال‌های گذشته سینمای اسپانیا موفق شده که حتی بازیگران بزرگی را به جهانیان معرفی کند. از کسانی چون خاویر باردم و پنه لوپه کروز که به ستاره‌هایی بین‌المللی تبدیل شدند تا فرناندو ری که در گذشته بخشی از شناسنامه‌ی سینمای اسپانیا به حساب می‌آمد و با آن رفتار اشرافی‌اش بخشی از جذابیت فیلمی چون «ارتباط فرانسوی» (The French Connection) ساخته‌ی ویلیام فریدکین را از آن خود کرد و در کنار جین هاکمن و روی شایدر درخشید. از سوی دیگر کارگردانان بزرگ این سینما هم توانسته‌اند سر از محافل بین‌المللی در آوردند و بعد از ساختن چند فیلم اسپانیایی، سری به نقاط دیگر دنیا بزنند و فیلم‌هایی با ستارگان بین‌المللی بسازند. کارگردانی چون پدرو آلمودووار چنین کسی است و چند فیلم اسپانیایی عاشقانه جدید به تاریخ این سینما اضافه کرده و البته شاید بهترین فیلم اسپانیایی قرن حاضر را هم ساخته باشد.

از سوی دیگر درهای سینمای اسپانیا همواره به روی کارگردانان دیگر، به ویژه اسپانیایی‌زبان‌ها باز بوده است. از کارگردانی چون اصغر فرهادی که بگذریم، کسانی چون گیرمو دل‌توروی مکزیکی‌تبار با حال و هوای آن سینما کار کرده و فیلم‌های خوبی هم ساخته‌اند. در چنین قابی است که باید یک فیلم اسپانیایی خوب و مطرح را اثر مهمی در نظر گرفت و دانست که یک تاریخ منحصر به فرد پشتش لانه کرده است. اما از هر چه بگذریم نمی‌توان از سینمای اسپانیا، تاریخش و فیلم اسپانیایی گفت و اشاره‌ای به بزرگترین فیلم ساز تاریخ این کشور و یکی از بزرگترین فیلم‌سازان تاریخ هنر هفتم نکرد؛ لوییس بونوئل که گرچه همیشه در اسپانیا نماند و در کشورهای گوناگونی طبع‌آزمایی کرد اما چنان اعتباری برای این کشور به ارمغان آورد که عملا بسیاری سینمای آن نقطه از کره‌ی خاکی را با او می‌شناسند. قطعا هم او است که بهترین فیلم سینمایی اسپانیایی تاریخ را ساخته است.

احتمالا با تماشای فیلم‌های لیست ۱۰ فیلم اسپانیایی برتر تاریخ این سوال در ذهن شما شکل می‌گیرد که چرا تعداد فیلم‌های اسپانیایی جدید از قرن بیست و یکم تا این اندازه زیاد است؟ دلیل این موضوع به یک انتخاب ساده بازمی‌گردد؛ در حین طراحی لیست قرار بر این شد که بین سینمای کلاسیک این کشور و سینمای عصر حاضر تناسبی برقرار باشد. از سوی دیگر قرار شد که ژانرهای مختلف سینمایی به دلیل همان سابقه‌ی صنعتی در این سینما، جایی در فهرست داشته باشند. پس انتخاب‌ها گسترده‌تر شد و اگر فیلمی مهم از سینماگران این کشور در این لیست وجود ندارد (مثلا کسی چون کارلوس سائورا که باید به تماشای آثارش نشست) به همین موضوع بازمی‌گردد.

کتاب تاریخ سینمای هنری اثر اولریش گرگور و انو پاتالاس نشر ماهور

۱۰. یتیم‌خانه (The Orphanage)

فیلم اسپانیایی یتیم خانه

  • کارگردان: جی ای بایونا
  • بازیگران: بلن روئدا، جرالدین چاپلین، فرناندو کایو و آندرس خروترودیکس
  • محصول: ۲۰۰۷، اسپانیا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۷٪

در مقدمه گفته شد که این روزها یک فیلم اسپانیایی سرشناس جدید، بیشتر اثری ترسناک است که مرزهای این کشور را در می‌نوردد و سر از گیشه‌ی کشورهای غیر اسپانیایی زبان در می‌آورد، تا فیلمی متعلق به ژامر دیگری. بخشی از این موضوع و قدرت سینمای ترسناک در این کشور به تاریخ خونبار این نقطه از دنیا به ویژه در دوران جنگ‌های داخلی دهه‌ی ۱۹۳۰ و پس از آن دوران حکومت ژنرال فرانکو بازمی‌گردد. این دوران پر خشونت باعث شد که سینمای اسپانیا واکنشی نشان دهد و وحشت لانه کرده در بطن جامعه را به اشکال مختلف بازتاب دهد؛ گاهی ممکن است مانند فیلم «لجن‌زار» موجود در همین لیست یک تریلر هیجان‌انگیز با بهره‌گیری از المان‌های سینمای جنایی و البته یک پس‌زمینه‌ی تاریخی باشد که چیزی را از گذشته احضار می‌کند و گاهی هم ممکن است مانند همین فیلم یک راست سراغ ژانر وحشت برود و از ترس‌ها به شکلی بی‌پرده بگوید.

اما دلیل قرار گرفتن فیلم «یتیم‌خانه» در لیست ۱۰ فیل اسپانیایی بر تاریخ، فقط به ترسناک بودنش باز نمی‌گردد؛ چرا که در این سال‌ها فیلم‌های اسپانیایی ترسناک درجه یکی ساخته شده و سر از پرده درآورده‌اند. قطعا این فیلم چیزهایی در خود دارد که آن را از آثار مشابه و یک فیلم اسپانیایی ترسناک دیگر جدا می‌کند؛ یکی از این موارد خوش ساختی بی‌نظیر آن است که نه تنها باعث می‌شود مخاطب خو گرفته با سینمای این کشور با تمام وجود آن را درک کند، بلکه برای مخاطب جهانی هم خیره کننده باشد. این خوش ساخت بودن باعث شده که مفهوم فیلم که بازخوانی یک دوره‌ی تاریخی است به درستی منتقل شود و تماشاگر را درگیر کند.

بخشی از این خوش‌ساختی به فضاسازی خوب فیلم بازمی‌گردد. اگر از تاثیرپذیری کارگردان از سینمای گیرمو دل‌تورو (که تهیه کننده‌ی فیلم هم هست) بگذریم، این فضاسازی سبب شده که تماشاگر با ترس‌های موجود در فیلم همراه شود و همه را لمس کند. داستان فیلم هم به اندازه‌ی کافی سرگرم کننده است و این فضاسازی و روایتگری خوب دست به دست هم داده‌اند تا فیلم اسپانیایی «یتیم‌خانه» به یکی از مهم‌ترین فیلم‌های ترسناک قرن حاضر در مقیاس جهانی تبدیل شود.

در نهایت این که فیلم «یتیم‌خانه» در زمان اکران خود بسیار مورد توجه منتقدان و مخاطب قرار گرفت و نام سینمای وحشت اسپانیا را دوباره سر زبان‌ها انداخت. گفته شد که تهیه کننده‌ی فیلم گیرمو دل‌توروی بزرگ است که خودش هم قبلا فیلمی با محوریت یتیم‌خانه‌ای در کشور اسپانیا ساخته؛ فیلم «ستون فقرات شیطان» (The Devil’s Bacbone). داستان فیلم به زندگی زنی می‌پردازد که بعد از سی سال به یتیم خانه‌ای بازمی گردد که در آن بزرگ شده تا بتواند کمکی به آن جا بکند. او که حال همسر و فرزندی هم دارد متوجه می‌شود که می‌تواند با ارواح کسانی که در آن جا زندگی کرده‌اند ارتباط برقرار کند اما ناگهان فرزندش را گم می‌کند. آن چه که بیش از همه نظر مخاطب را در برخورد با فیلم یتیم خانه جلب می‌کند دوربین فیلم‌ساز و فضاسازی اثر است که مستقیما و بدون واسطه سینمای گیرمو دل‌تورو را به یاد می‌آورد.

همه‌ی این‌ها کافی است تا فیلم اسپانیایی «یتیم‌خانه» را یکی از بهترین فیلم‌های اسپانیایی جدید و یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ این کشور بدانیم.

«لورا زن جوانی است که سی سال پیش از یتیم خانه‌ای به فرزندخواندگی گرفته شده است. او حال تصمیم گرفته که آن به یتیم خانه بازگردد که مدتی است بسته شده. در این سفر شوهرش و فرزندش سیمون هم او را همراهی می‌کنند. در ابتدا همه چیز عادی است و لورا در حال بازیابی خاطراتش است. اما او آهسته‌ آهسته متوجه می‌شود که می‌تواند با ارواحی در آن جا ارتباط برقرار کند. لورا که تصمیم گرفته این مکان را دوباره و این بار برای کودکان معلول باز کند، از این موضوع جا می‌خورد و می‌ترسد. در این میان سیمون ادعا می‌کند که با بچه‌ای در این مکان متروکه دوست شده است و یک نقاشی از او به مادرش نشان می‌دهد. همه چیز ترسناک‌تر و عجیب‌تر می‌شود تا این که سیمون ناگهان گم می‌شود و …»

کتاب داستان های ترسناک برای گفتن در تاریکی ، طلسم شدگان اثر آلوین شوارتز انتشارات نبض دانش

۹. دیگران (The Others)

فیلم اسپانیایی دیگران

  • کارگردان: الخاندرو آمنابار
  • بازیگران: نیکول کیدمن، فیونولا فلانیگان و جیمز بنتلی
  • محصول: ۲۰۰۱، اسپانیا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۳٪

فیلم اسپانیایی «دیگران» از آن آثار اسپانیایی است به واسطه‌ی اعتبار این سینما در دنیا از بازیگری بین‌المللی بهره می‌برد اما عمیقا به ریشه‌های این سینما وابسته است. به همین دلیل باید آن را یک فیلم اسپانیایی در نظر گرفت و در لیست ۱۰ فیلم اسپانیایی برتر تاریخ قرارش داد. از سوی دیگر می‌توان آن را یکی از بهترین فیلم‌های اسپانیایی جدید هم دانست که اتفاقا مانند فیلم قبلی فهرست اثری است ترسناک. پس در همین ابتدای کار با دو فیلم اسپانیایی ترسناک در این فهرست روبه رو شدیم.

از سوی دیگر فیلم «دیگران» به شکلی کاملا ناگهانی نام الخاندرو آمنابار را بر سر زبان‌ها انداخت. او که کارگردانی شناخته شده در کشورش بود، حال جهانی را به تحسین وا داشت. فیلم اسپانیایی «دیگران» او اثری رازآلود و خوش‌ ساخت است که از هنرپیشه‌ای نیکول کیدمن ستاره را در قالب نقش اصلی خود می‌بیند. در آن سال فیلم اسپانیایی ترسناک «دیگران» فراتر از حد انتظار ظاهر شد و به اولین فیلم غیراسپانیایی زبانی تبدیل شد که برنده‌ی جایزه‌ی گویا (اسکار اسپانیا) می‌شود. علاوه بر آن فیلم اسپانیایی «دیگران» در آمریکا و انگلستان هم خوش درخشید و حتی در کشور ما هم به سرعت دوبله شد و دستاورد آمنابار مورد بحث منتقدان و مورد پسند مخاطبان قرار گرفت.

انتخاب زاویه‌ی نگاه آمنابار و این که داستانش را از دریچه‌ی چشم آدمیانی گیر کرده در برزخی آخرالزمانی تعریف می‌کند، دیگر نقطه قوت فیلم است. او در این راه شخصیت اصلی خود را چنان بی‌پناه و آسیب‌ پذیر و محیط اطرافش را چنان تهدید کننده ترسیم می‌کند که هم مایه‌هایی از سینمای خانه‌‌های جن زده در آن می‌توان یافت و هم چیزهایی از فیلم‌هایی که در آن‌ها قاتلی دیوانه در خارج از خانه به کمین نشسته تا همه را از دم تیغ بگذراند. چنین دستاوردی به مدد فضاسازی سرد و بی‌روحی به دست آمده که در سرتاسر فیلم جاری است. حتی بازی بازیگران فرعی در تضاد با شور و هیجان شخصیت اصلی به سردی این فضا و تردید نسبت به این که چیزی اساسی سرجایش نیست دامن می‌زند. گویی همه از چیزی خبر دارند و جرات بیان آن را به قهرمان فیلم ندارند.

در کنار همه‌ی این‌ها فیلم اسپانیایی «دیگران» عناصری از ادبیات گوتیک هم در دل داستان خود دارد. ایده‌ی زنی که در عمارتی بزرگ و تاریک گرفتار آمده و راه فراری برای خروج از بحرانی که خود هیچ نقشی در شکل‌گیری آن ندارد، مستقیم از آن نوع ادبیات به فیلم سرایت کرده است. اما اگر در آن ژانر ادبی، عمده‌ی مصیبت زن توسط جهانی شکل می‌گیرد که در آن مردانی با نیت‌های متفاوت زمینه‌ساز آن هستند، در فیلم اسپانیایی «دیگران» این محیط جهنمی توسط عناصر ناشناخته‌ای پدید آمده که نادیدنی است. حتی گاهی در طول اثر احساس می‌شود که چنین تهدیدی وجود ندارد و همه چیز زاییده‌ی خیال زن و روان رنجور او ناشی از عدم حضور مردش در خانه است.

پایان‌بندی فیلم اسپانیایی ترسناک «دیگران» سکانس غریبی است. آن چه که مخاطب مشاهده‌اش می‌کند، غیرقابل باور است، تا آن جا که ممکن است از صندلی خود برخیزد و به نشانه‌ی تعجب آهی عمیق بکشد و چند بار آن را عقب و جلو کند تا از آن چه که دیده مطمئن شود. به همین دلیل هم باید آن را در لیست ۱۰ فیلم اسپانیایی برتر تاریخ سینما قرار داد. روند پیشرفت داستان و اتفاقات اطرافش باعث می‌شود که من و شما احساس کنیم با یک فیلم ترسناک روانشناسانه طرف هستیم، اما همان سکانس پایانی همه چیز را زیر و رو می‌کند.

«گریس مادر تنهایی است که با دو فرزندش در عمارتی به دور از اجتماع زندگی می‌کند. دو فرزند او به نور حساس هستند و او مجبور است در تمام طول مدت خانه را تاریک نگه دارد. همسر او چند صباحی است که به جنگ رفته و دیگر بازنگشته است. در چنین شرایطی یکی از خدمت‌کاران خبر می‌دهد که آدم‌های دیگری هم در این خانه زندگی می‌کنند؛ کسانی که تا کنون کسی آن‌ها را ندیده است …»

۸. لجن‌زار (Marshland)

فیلم اسپانیایی لجن‌زار

  • کارگردان: آلبرتو رودریگز
  • بازیگران: خاویر گوتیرز، رائول آره‌والو و ماریا وارود
  • محصول: ۲۰۱۴، اسپانیا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۲٪

فیلم اسپانیایی «لجن‌زار» نه تنها یک فیلم اسپانیایی جنایی معرکه است، بلکه یکی از بهترین فیلم‌های جنایی یکی دو دهه‌ی گذشته در مقیاس جهانی هم است. برخی حتی پا را فراتر گذشته و آن را بهترین فیلم اسپانیایی معمایی تاریخ و یکی از بهترین فیلم‌های قرن حاضر می‌دانند. همه‌ی این‌ها باعث شده ما هم سراغش برویم و آن را بخشی از لیست ۱۰ فیلم اسپانیایی برتر تاریخ سینما در نظر بگیریم تا هم لیست ما یک فیلم اسپانیایی جدید و به روز داشته باشد هم روی دیگری از سینمای این کشور به خواننده‌ی احتمالی این نوشته معرفی شود.

به گل نشستن چند آدم در پهنه‌ی تاریخ و جفرافیا، کمتر در چند سال گذشته این چنین دقیق و گیرا ترسیم شده است. زمان وقایع فیلم درست پس از فروپاشی دیکتاتوری ژنرال فرانکو در اسپانیا ست و جغرافیا هم شهری دور افتاده که انگار ارتباطش را با جهان بیرون از دست داده یا قطع کرده‌اند. از این منظر کارگردان سعی کرده در فیلم اسپانیایی «لج‌زار» به آن چه که بر مردم کشورش گذشته واکنش نشان دهد و با پس زدن لایه‌ی رویی جامعه، به عمق آن نفوذ کند و تاثیرات یک دوره‌ی طولانی از ویرانی را به مخاطبش نشان دهد.

در فیلم اسپانیایی «لجن‌زار» وقوع تعدادی قتل و گم شدن فرزندان مردمان این شهر پای دو افسر پلیس را از جهان متمدن به این نقطه باز می‌کند. نقطه‌ای که انگار خدا هم آن را فراموش کرده است. پیرنگ فیلم یکی از آشناترین پیرنگ‌های داستان‌های جنایی ست اما آن چه که فیلم را متفاوت می‌کند نحوه‌ی پرداخت این قصه توسط فیلم‌ساز اسپانایی ست که فیلم را تبدیل به بازگویی حماسه‌ای از زیبایی شناسی شکست در یک دوران طاعون زده می‌کند تا از پس قتل چند دختر جامعه‌ی واپس‌گرایه‌ی امروز کشورش را به نقد بکشد.

زمانی این جهان بیشتر به هم می‌ریزد که هویت یکی از دو کارآگاه قصه و اعمال او در دوران وحشت گذشته بر دیگری روشن می‌شود و ماجرای قتل‌ها به آن چه که بر سر محکومان آن دوره گذشته، پیوند می‌خورد. حال پای جدال میان دو تفکر برای به نتیجه رسیدن قصه و آرام شدن این محیط به میدان می‌آید؛ این جدال تعیین کننده‌ی آینده‌ی مردم کشور است که دوست دارند در گذشته بمانند یا این که با پشت سر گذاشتن آن، آینده ای متفاوت بسازند. در چنین بستری فیلم اسپانیایی «لج‌زار» در عین حال چالش‌های این دوران گذار را مطرح می‌کند تا اعمال آدم‌ها در چنین محیط تنش‌زا و پر برخوردی مورد قضاوت مخاطب قرار گیرد.

آن چه که فیلم را شایسته‌ی حضور در چنین جایگاهی در لیست ۱۰ فیلم اسپانیایی برتر تاریخ می‌کند قرار دادن درست تمام موارد گفته شده در کنار شخصیت‌پردازی مناسب کاراکترها ست که تماشاگر را میان دو قطب در ظاهر مثبت و منفی اما به یک اندازه مقصر، گیر می‌اندازد تا هر کسی بنا بر درکش از شرایط طرف یکی از این دو سمت بایستد. از سوی دیگر فیلم اسپانیایی «لجن‌زار» بدون شک یکی از منابع الهام اصلی فصل اول سریال «کارآگاهان حقیقی» (True Detective) با بازی متیو مک‌کاناهی و وودی هارلسون است؛ چه به لحاظ فضاسازی و چه به لحاظ داستانگویی. در نین قابی است که دیدنش بر هر مخاطبی واجب می‌شود.

«دهه‌ی ۱۹۸۰. در پی وقوع تعدادی قتل در یک نقطه‌ی توسعه نیافته و دور افتاده، دو کارآگاه زبده از شهر مادرید، پایتخت اسپانیا به آن جا اعزام می‌شوند تا سر از پرونده درآورند. در ابتدا آن‌ها با شهری کوچک و آرام طرف هستند که همه چیزش عادی به نظر می‌رسد و اصلا نقطه‌ی تاریکی ندارد. اما رفته رفته همه چیز حالتی عجیب پیدا می‌کند. در چنین بستری به نظر می‌رسد که این قتل‌ها نه یک سری اتفاق تصادفی، بلکه نتیجه‌ی یک داستان و معمای پیچیده است که باید حل شود. قضیه زمانی بغرنج می‌شود که مشخص می‌شود یکی از دو کارآگاه هم به نوعی در روند اشتباه پیش رفتن حل پرونده به عمد گناهکار است. در این میان …»

۷. با او حرف بزن (Talk To her)

فیلم اسپانیایی با او حرف بزن

  • کارگردان: پدرو آلمودووار
  • بازیگران: خاویر کامارا، داریو گراندینتی و لئونور واتلینگ
  • محصول: ۲۰۰۳، اسپانیا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۱٪

احتمالا پدرو آلمودووار مطرح‌ترین فیلم‌ساز اسپانیایی این روزها است. البته که مدام سینمایش افت کرده و دیگر مانند سال‌های جوانی مدام شاهکار خلق نمی‌کند. فیلم‌های امروزش بیشتر آثاری تصنعی و البته جمع و جور هستند که گاهی لحظات درخشانی در آن‌ها یافت می‌شود. اما او در دهه‌ی ۱۹۸۰ میلادی و سپس دهه‌ی ۱۹۹۰ و پس از آن در نیمه‌ی اول دهه‌ی اول قرن حاضر تعدادی شاهکار ساخت که هم نام خودش را به تاریخ سینما سنجاق کرد و هم باعث اعتلای نام سینمای اسپانیا شد. پس طبیعی است که باید یکی از فیلم‌های آن دورانش در لیست ۱۰ فیلم اسپانیایی برتر تاریخ سینما قرار گیرد. البته می‌شد فیلم‌هایی چون «همه چیز درباره مادرم» (All About My Mother) به سال ۱۹۹۹ یا فیلم اسپانیایی «زنان در آستانه فروپاشی عصبی» (Women On The Verge Of A Nervous Breakdown) به سال ۱۹۸۸ را هم در این فهرست قرار داد. اما در نهایت قرعه به نام فیلم اسپانیایی «با او حرف بزن» از آثار متاخرترش افتاد.

پدرو آلمودووار برای نوشتن فیلم‌نامه‌ی این فیلم جایزه اسکار بهترین فیلم‌نامه آن سال را از آن خود کرد. فیلم اسپانیایی «با او حرف بزن» اما در سرتاسر دنیا درخشید و درخشش فقط منحصر به اسپانیا و آمریکا نشد. منتقدان حسابی از آن نوشتند و از نبوغ آلمودووار گفتند. به ویژه از توانایی او در تصویر کردن روحیات زنان مختلف که البته در دیگر شاهکارهایش هم این را نشان داده بود. اصلا او از آن فیلم‌سازها است که در طراحی شخصیت‌های زن همیشه بهتر از شخصیت‌های مرد عمل کرده است.

از سوی دیگر فیلم‌های او پر است از احساسات مختلف. از مردان و زنانی که به روابط خود می‌اندیشند و در جستجوی آینده‌ای بهتر تلاش می‌کنند که بفهمند در کجای زندگی قرار گرفته‌اند. از سوی دیگر این کارگردان این توانایی را دارد که هم آثاری عمیق در باب احساساتی بشری چون تنهایی، عشق، رنج و فراق بسازد و در عین حال کاری کند که مخاطب احساس خستگی نکند و فیلم را تا به انتها دنبال کند. در واقع فیلم‌های او در عین حال که با مفاهیمی به شدت درونی سر و کار دارند، شدیدا هم قصه‌گو و داستان محور هستند. این موضوع در فیلم اسپانیایی «با او حرف بزن» حتی بیش از آثار دیگرش نمود دارد.

ما در این جا با موقعیت عجیبی روبه‌رو هستیم؛ به واسطه‌ی به کما رفتن دو زن، با دو مرد آشنا می‌شویم و حال با سفر به گذشته به رابطه‌ی آن‌ها با زن‌های محبوبشان پی می‌بریم. از این منظر آلمودووار یکی از دلی‌ترین و شخصی‌ترین فیلم‌هایش را ساخته تا بتواند با فراغ بال از احساسات و افکارش در باب روابط انسانی بگوید. این رهایی تا به آن جا است که او هیچ ابایی از به هم زدن انسجام قصه ندارد. اگر تصور می‌کنید که این موضوع باعث ضعف فیلم شده، شدیدا اشتباه می‌کنید؛ چرا که این ویژگی این قصه‌ی عجیب و غریب است و اصلا به بخشی از ساختمان اثر تبدیل شده و آن را زیباتر می‌کند.

نقطه قوت دیگر فیلم اسپانیایی عاشقانه جدید «با او حرف بزن» بازی خوب بازیگران است. در فیلم‌های آلمودووار به نظر می‌رسد که بازیگران کار چندان سختی ندارند و همه چیز سهل و ممتنع است. اما این از ویژگی‌های بارز او است که این احساس سادگی را به من و شما منتقل کند؛ چرا که اگر در فیلم‌هایش دقیق شوید متوجه خواهید شد که همه چیز در نهایت پیچیدگی است و این اتفاقا هنر این کارگردان است که فیلم‌هایش را به آثاری در ظاهر ساده تبدیل می‌کند. بنا به همه‌ی این دلایل باید فیلم اسپانیایی «با او حرف بزن» را در لیست بهترین فیلم‌های اسپانیایی تاریخ قرار داد و آن را یکی از بهترین فیلم‌های اسپانیایی عاشقانه دانست.

«بنینیو یک پرستار مرد است که به دختری در نزدیکی محل کارش دلباخته است. در نزدیکی بیمارستان محل کار او سالن رقصی وجود دارد که آن دختر در آن جا تمرین می‌کند. او به دنبال آن است که بتواند با آن دختر حرف بزند اما یک روز دخترک تصادف می‌کند و به کما می‌رود و در همان بیمارستان محل کار او بستری می‌شود. از طرف دیگری مردی در آن بیمارستان حضور دارد که او هم معشوقش را در کما می‌بیند. این دو مرد به دلیل درد مشترک با هم رفیق و آشنا می‌شوند تا این که …»

کتاب کتابی کوچک درباره پدرو آلمادوار و سینمای اسپانیایی اش اثر کسری رضایی و مرجان گلستانی انتشارات سناء دل

۶. هزارتوی پن (Pan’s Labyrinth)

بهترین فیلم‌های اسپانیایی هزارتوی پن

  • کارگردان: گیرمو دل‌تورو
  • بازیگران: ایوانا باکرو، سرژی لوپز و آدریانا گیل
  • محصول: ۲۰۰۶، اسپانیا و مکزیک
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۵٪

گیرمو دل‌توروی مکزیکی با سفر به دهه‌ی ۱۹۳۰ اسپانیا و سر زدن به دوران جنگ‌های داخلی این کشور، یکی از بهترین فیلم‌های اسپانیایی تاریخ را ساخته است. فیلم اسپانیایی «هزارتوی پن» از آن فیلم‌ها است که به راحتی می‌تواند در لیست نامزد‌های کسب عنوان بهترین فیلم قرن حاضر قرار گیرد؛ فیلمی سراسر خیال، رویا، کابوس و البته چنان خوش ساخت که هیچ راهی نیست جز این که آن را در لیست ۱۰ فیلم اسپانیایی برتر تاریخ قرار دهیم.

اگر گیرمو دل‌تورو هیچ فیلمی به جز همین فیلم اسپانیایی «هزار توی پن» نمی‌ساخت یا اگر همه‌ی فیلم‌های دیگرش حتی به درد تماشا کردن هم نمی‌خوردند، وجود همین یکی کافی بود تا نام او در حافظه‌ی سینما دوستان برای همیشه بماند. نگارنده کمتر فیلمی را با واژه‌ی شاهکار خطاب می‌کند و همواره سعی می‌کند که در استفاده از این کلمه محتاط باشد و هیچ فیلم دیگری از این فیلم‌ساز را هم شایسته‌ی این عنوان نمی‌داند اما این اثر بدون شک شایسته‌ی این است که شاهکار خطاب شود.

فیلم اسپانیایی «هزارتوی پن» به همان اندازه که درباره‌ی وحشت جاری در زندگی در چارچوب یک جنگ نابرابر و ظالمانه است، به همان اندازه درباره‌ی احساسات عمیق انسانی در طول یک زندگی ناخواسته هم هست. دخترک داستان در جایی زندگی می‌کند که هیچ علاقه‌ای به آن ندارد. مادرش درمانده‌تر از آن است که تکیه‌گاه او باشد و تحت فرمان ناپدری است و ناپدری‌اش هم که مردی سنگدل با تمام رذایل اخلاقی است.

در چنین قابی رویاها به کمک دخترک می‌آیند اما نه به‌آن شکل مرسوم و در قالب شوالیه‌ای با اسب سپید که همه چیزهای ترسناک را از بین می‌برد و فقط زیبایی خلق می‌کند. در این داستان پریانی، خبری از رویاهای شیرین از جنس رویاهای سیندرلا که در نهایت از آن خانه‌ی جهنمی فرار می‌کند یا دخترک جادوگر شهر از نیست. در واقع هیچ چیز خوش‌باورانه نیست. بلکه این انسان درمانده در رویاهایش اول باید با ترس‌های درونش و ترس‌های اطرافش روبه‌رو شود.

در چنین حالتی است که جهان برای وی مفهومی حقیقی می‌گیرد. پس گیرمو دل تو در تلاش است که از طریق رویا و خیال، به حقیقت برسد و در این کار موفق هم هست؛ کاری که در تمام فیلم‌هایش در جستجوی آن است اما هیچ‌گاه نتوانسته این طی طریق را مانند فیلم اسپانیایی «هزارتوی پن» به شکلی شاهکار خلق کند. جهان تیره و تار فیلم «هزارتوی پن»، پر از امید است و میل به زندگی با تمام توان. جایی که آدمی حد و مرزش را می‌شناسد و با قدرت‌های بیکرانش آشنا می‌شود. در این جا دیگر نیاز به ابرقهرمان‌هایی با قدرت بی حد و اندازه نیست، این جا دخترکی از دریچه‌ی رویا می‌تواند ابرقهرمان زندگی خود باشد.

طراحی سکانس‌های رویا معرکه است. برخی از آن‌ها حسابی می‌تواند ترسناک هم باشد. موجودات عجیب و غریب جهان فانتزی فیلم‌ساز در هیچ زمان دیگری به این اندازه سر جای خود نبوده‌اند و در هیچ زمان دیگری این همه مخاطب را تحت تاثیر قرار نمی‌دادند. ترکیب واقعیت و خیال هیچ‌گاه در سینمای گیرمو دل‌تورو این‌ چنین در کمال نبوده است و هیچ‌گاه داستانی از جنس آلیس در سرمین عجایب چنین میخکوب کننده نبوده است. پس باید «هزار توی پن» را یکی از ۱۰ فیلم اسپانیایی برتر تاریخ دانست.

«در زمان جنگ‌های داخلی اسپانیا، دختر بچه‌ای به همراه مادر باردار و ناپدری‌اش که یک افسر فاشیست دولت ژنرال فرانکو است، در منطقه‌ای جنگلی زندگی می‌کند. ناپدری دخترک مأموریت دارد که انقلابی‌های آن منطقه را پیدا کند و از بین ببرد. دخترک روزی حشره‌ای می‌بیند و آن حشره وی را به هزارتویی در همان نزدیکی می برد که همه چیز در آن غیر طبیعی است. این هزار تو به مکانی زیرزمینی منتهی می‌شود و اتفاقاتی خیالی برای دختر روی می‌دهد که برخی حتی جان او را هم تهدید می‌کند …»

کتاب هزارتوی پن اثر کورنلیا فونکه نشر باژ

۵. جنوب (El Sur)

فیلم اسپانیایی جنوب

  • کارگردان: ویکتور اریسه
  • بازیگران: اورور کلمان، ایسیار بولایین و اومرو آنتونی
  • محصول: ۱۹۸۳، اسپانیا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز:

ویکتور اریسه از آن کارگردان‌های معرکه‌ی اسپانیایی است که متاسفانه در ایران مهجور مانده. او آثار معرکه‌ای به گنجینه‌ی سینمای دنیا اضافه کرده اما در این جغرافیا چندان دیده نشده‌اند. یکی از آن‌ها همین فیلم اسپانیایی «جنوب» است که یکی از بهترین فیلم‌های اسپانیایی تاریخ و یکی از بهترین آثار ساخته شده در دهه‌ی ۱۹۸۰ میلادی در مقیاس جهانی است. فیلم اسپانیایی «جنوب» از کتابی به همین نام به قلم آدلایدا گونزالس مورال ساخته شده است و بدون شک از خود کتاب اثر بهتری است. به ویژه که بخشی از کتاب که قرار بوده در فیلم هم باشد، بنا به دلایلی که گفته خواهد شد در فیلم نیست.

ویکتور اریسه کارگردانی کمال‌گرا است. از آن کارگردان‌های کم کار که در همان فیلم‌های محدودش هم به دنبال کمال مطلق می‌گردد. او تاکنون فقط سه فیلم بلند داستانی و یک فیلم مستند ساخته و قرار است که فیلم چهارم داستانی‌اش هم در سال ۲۰۲۳ منتشر شود. جالب این که تمام کارهای او در این مدت بارها دور دنیا را گشته و نام او را به نامی آشنا برای دوستداران جدی سینما تبدیل کرده‌اند. البته سر و شکل فیلم‌های او به گونه‌ای است که احتمالا چندان مخاطب خو گرفته به فیلم‌های بازاری را خوش نخواهد آمد. از سوی دیگر بیشتر مخاطبان سینما او را با فیلم اسپانیایی «روح کندوی عسل» می‌شناسند که در ادامه و در همین فهرست به داوری‌اش خواهیم نشست.

داستان فیلم اسپانیایی «جنوب» در شمال اسپانیا می‌گذرد و روایتگر زندگی دخترکی است که تحت تاثیر پدرش، دلبسته‌ی جنوب این کشور و فرهنگ آن جا است و البته دوست دارد که سر از رازی درآورد. در چنین قابی است که اریسه از زندگی مردمانی می‌گوید که عمری را در حسرت چیزهایی سپری می‌کنند و البته زیست مردم کشورش را هم در پس‌زمینه قرار می‌دهد تا به مفاهیم عمیق‌تری برسد. البته فیلم قرار بود بخش دومی هم داشته باشد و مدت زمانش بیش از ۳ ساعت باشد اما تهیه کننده‌ی فیلم جلوی کار اریسه را گرفت و تصور کرد که همین کافی است و نباید به نمایش جنوب اسپانیا دست زد، یعنی همان کاری که اریسه می‌خواست انجام دهد. کسی چه می‌داند؛ شاید یک مرتبه هم حق با تهیه کننده‌ی کار بوده و او درست گفته باشد، چرا که فیلم اسپانیایی «جنوب» نه تنها یکی از بهترین فیلم‌های اسپانیایی تاریخ، بلکه یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینما است و کسی نمی‌داند در صورت ساخته شدن قسمت قسمت بعدی چه بر سر این فیلم معرکه می‌آمد. البته که ویکتور اریسه همیشه از این کار ناراضی بود و فیلمش را درامی ناقص می‌خواند.

در این جا هم تاریخ اسپانیا و دوران جنگ‌های داخلی جای مهمی در قصه دارند. البته اریسه این موضوع را از زاویه‌ی نگاه نسلی مطرح می‌کند که آن روزها را ندیده تا از اهمیت دوران گذشته و تاثیرش بر امروز بگوید و در واقع از دریچه‌ی امروز به گذشته نگاه می‌کند. فضاسازی او برای رسیدن از ذهن یک دختر به برهه‌ای از تاریخ کشورش بی نظیر است و همین کافی است که فیلم «جنوب» را بخشی از فهرست ۱۰ فیلم اسپانیایی برتر تاریخ سینما بدانیم.

«دختر جوانی به نام استرلا با پدرش آگوستین و مادرش خولیا در جایی در شمال اسپانیا زندگی می‌کند. پدرش دانشمندی است که شغل مهمی در آن جا دارد و کمتر می‌تواند سفر کند، این در حالی است که استرلا تصور می‌کند پدرش آدم مرموزی است و رازی دارد. هرچه استرلا بزرگتر می‌شود، به پدر خود نزدیک‌تر شده اما پدر هیچ‌گاه از کودکی خود در جنوب کشور چیزی نمی‌گوید. روزی مادربزرگش به دیدن آن‌ها می‌آید و تازه دختر از لابه لای حرف‌های مادربزرگ می‌فهمد که پدر و پدربزرگش در دوران جنگ‌های داخلی ماجراهایی با هم داشته‌اند؛ پدربزرگ حامی ژنرال فرانکو بوده است و پدرش مخالف سرسخت او …»

۴. ملک‌الموت (The Exterminating Angel)

بهترین فیلم‌های اسپانیایی ملک‌الموت

  • کارگردان: لوییس بونوئل
  • بازیگران: سیلیوا پینال، انریکه رامبال و روبرتو مایر
  • محصول: ۱۹۶۲، مکزیک و اسپانیا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۳٪

این عجیب‌ترین فیلم فهرست است. حتی پیچیده‌تر و عجیب‌تر از دیگر فیلم بونوئل در همین لیست یعنی «ویریدیانا» که بر صدر لیست ۱۰ فیلم اسپانیایی برتر تاریخ قرار گرفته است. عده‌ای آدم ثروتمند با کلی جلوه‌گری و ادا و اطوار، بدون هیچ دلیل خاصی امکان خروج از خانه‌ای اعیانی را ندارند و به همین دلیل مدام سر هم غر می‌زنند و بعد از آن که خسته شدند، پای زخم‌های کهنه را به میان می‌کشند و شخصیت واقعی خود را نمایان می‌کنند. لوییس بونوئل به عمد هیچ توضیحی در باب گیر افتادن و زندانی شدن این آدم‌ها در یک خانه نمی‌دهد و اجازه می‌دهد که در جهان ویرانگر و خودساخته‌ی خود سرگردان بماند تا به حرف‌های مهم‌تری برسد؛ لوییس بونوئل قرار است جهانی را به چالش بکشد که در آن حرص و آز و طمع آدمی حرف اول و آخر را می‌زند و البته به نقد طبقه‌ای خاص بنشیند.

آدم‌های حاضر در فیلم اسپانیایی «ملک‌الموت» مدام حرف می‌زنند و سفره‌ی دل خود را برای ما باز می‌کنند تا بفهمیم که با چه موجوات حقیری طرف هستیم؛ آدم‌هایی پست که از هیچ فرصتی برای ارضای شهوات خود نمی‌گذرند و حال که در آستانه‌ی یک ترس جنون‌آمیز و متکثر قرار گرفته‌اند به راحتی درونیات خود را بروز می‌دهند. در واقع بونوئل فرصتی فراهم کرده که این ثروتمندان با کنار زدن نقاب به ظاهر زیبای خود، از باطن پست خود پرده بردارند و نمایان کنند آن چه را که همیشه مخفی می‌کردند.

در نهایت پرده‌ها کنار می‌رود. شخصیت‌هایی که زمانی برازنده به نظر می‌رسیدند، حال به کسانی می‌مانند که که هیچ نقطه‌ی مثبتی در وجودشان نیست. این گونه بونوئل به زیبایی و استادی سیر تحول شخصیت‌هایش را به گونه‌ای ترسیم می‌کند که از دوست‌داشتنی، به زشت و نازیبا تبدیل شوند و مخاطب در پایان متوجه شود که از ابتدا درباره‌ی آن‌ها اشتباه می‌کرده است. بونوئل این گونه جامعه‌ی ثروتمند و و مرفه را زیر رگبار انتقاداتش می‌گیرد و هیچ باجی هم به مخاطب نمی‌دهد. در چنین قابی باید هم فیلم اسپانیایی «ملک‌الموت» را یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ دانست.

اما در بیرون از خانه هم هلهله‌ای برپا است. خبرنگاران و مردم محلی به هر دری می‌زنند که فقط خبری از این زندانیان بدون نگهبان پیدا و میل خود به دانستن را کنترل کنند. در چنین بستری است که فیلم‌ساز بزرگی مانند بونوئل به جای ماندن در چارچوب‌های خشک، نوک پیکان انتقادش را به سوی همه می‌گیرد. به همین دلیل هم تصاویر ناگهانی او از گله‌ی گوسفند یا نمایش خرس و چیزهایی از این دست نه تنها به شکلی نمادین حرف اصلی فیلم‌ساز را فریاد می‌زنند، بلکه به جای غافلگیر کردن مخاطب و پس زدن او، بدیهی به نظر می‌رسند. در واقع بونوئل به عنوان یکی از بزرگترین فیلم‌سازان تاریخ سینما، در فیلم اسپانیایی «ملک‌الموت» شیوه‌ی بیان حرف‌ها و مفاهیم عمیق به زبان سینما را به مخاطبش گوشزد می‌کند.

فیلم اسپانیایی «ملک‌الموت» گرچه در مکزیک ساخته شده اما در نهایت به خاطر ملیت کارگردان و البته بخشی از بودجه که از اسپانیا تهیه شده، اسپانیایی هم محسوب می‌شود. تصویری که بونوئل در این فیلم از زندگی مردمان طبقه‌ی مرفه نشان می‌دهد، در راستای جهان فیلم اسپانیایی «ویریدیانا» که در همین فهرست حضور دارد و صدرنشین است، قرار می‌گیرد که بعدا با فیلمی چون «جذابیت پنهان بورژوازی» (The Discreet Charm Of The Bourgeoisie) تکمیل می‌شود. در همه‌ی این فیلم‌ها شخصیت‌هایی وجود دارند که در گیر و دار مناسبت‌هایی دست و پا گیر، شیوه‌ی زیستن و لذت بردن از دنیا را فراموش کرده‌اند و تصوری اشتباه از زندگی دارند.

«سینیور نوبیل مهمانی مفصلی برای مهمانان بلندپایه و عالیقدرش برپا کرده است. آن‌ها می‌خورند و می‌نوشند و خوش می‌گذرانند. اما در زمان خروج بنا به دلیل غیرقابل توضیحی قادر به ترک خانه‌ی سینیور نوبیل نیستند. این در حالی است که در خروج درست در برابر آن‌ها است و هیچ سدی هم در این میانه وجود ندارد و هیچ خطری هم در بیرون از خانه کمین نکرده است. از جایی به بعد هر تلاشی برای خروج متوقف می‌شود و تمام مهمانان در آن جا می‌مانند. از سوی دیگر مردم که خبر گیر کردن این اعضای بلند مرتبه‌ی شهر را شنیده‌اند، بیرون خانه‌ی سینیور نوبیل جمع می‌شوند. تا این که …»

کتاب با آخرین نفس هایم اثر لوئیس بونوئل نشر کتابسرای نیک

۳. مرگ یک دوچرخه‌سوار (Death Of A Cyclist)

بهترین فیلم‌های اسپانیایی

  • کارگردان: خوان آنتونیو باردم
  • بازیگران: لوچا بوزه، آلبرتو کلوساس و آنتونیو کاساس
  • محصول: ۱۹۵۵، اسپانیا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۱۰۰٪

فیلم اسپانیایی «مرگ یک دوچرخه‌سوار» با اکرانش فتح بابی در سینمای اسپانیا شد. پس از دوران حکمرانی ژنرال فرانکو در اپیل دهه‌ی ۱۹۴۰ میلادی سینمای اسپانیا مدت‌ها بود که رمقی نداشت. بسیاری از بزرگانش کوچ کرده بودند و حال فیلمی اکران شده بود که در دنیا می‌درخشید. از جمله جشنواره‌ی کن سال ۱۹۵۵ حسابی فیلم را تحویل گرفت و جایزه‌ای هم به آن داد. اما وضع در خود اسپانیا متفاوت بود. در اسپانیا نشریات به فیلم انتقاد می‌کردند. به ویژه که کارگردان فیلم نگاه مثبتی به طبقه‌ی برگزیده‌ی جامعه نداشت و آن‌ها را منحط می‌انگاشت.

داستان فیلم اسپانیایی «مرگ یک دوچرخه‌سوار» درباره‌ی یک تصادف است؛ مرد و زنی با یک دوچرخه‌سوار تصادف می‌کنند و از محل می‌گریزند. این تصادف باعث می‌شود که پای مفاهیم بسیاری به درام باز شود. اول این که مرد و زن به طبقه‌ی ثروتمند جامعه متصل هستند و چندان هم سر به راه نیستند. از این جا فیلم‌ساز نقدش را نسبت به آن روزگار و جامعه‌اش مطرح می‌کند و اتفاقا به شکلی کاملا تاثیرگذار هم این کار را انجام می‌دهد. از سوی دیگر چرایی فرار این مرد و زن زیر ذره‌بین فیلم‌ساز قرار می گیرد تا به انحطاط جاری در کشورش بپردازد. از آن سو اما دوچرخه‌سواری حضور دارد که هیچ گناهی ندارد. او بخشی از طبقه‌ی ضعیف جامعه است و انگار قرار نیست چیزی جز بی عدالتی از آن طبقه‌ای ببیند که مرد و زن به آن وابسته هستند.

در چنین قابی فیلم اسپانیایی «مرگ یک دوچرخه‌سوار» موفق می‌شود که با یک فضاسازی درست، دست روی نکاتی بگذارد که برای بیننده قابل درک است. بخشی از این موضوع به روایتگری فیلم‌ساز بازمی‌گردد و بخش دیگرش به طراحی اتفاقات دور شخصیت‌هایی که قابل باور هستند. برخی ادعا کرده‌اند که اتفاقا فیلم از ناحیه‌ی شخصیت‌پردازی ضربه خورده، چرا که نمی‌توان بین آن‌ها تفاوت چندانی قائل شد. دلیل این موضوع به نکته‌ی دیگری بازمی‌گردد؛ چرا که کاملا آگاهانه است. فیلم‌ساز در واقع در حال انجام کاری است که فیلمش تاویل پذیر شود و این کار را چنان انجام می‌دهد که بین شخصیت‌های سقوط کرده‌اش به لحاظ اخلاقی تفاوت چندانی نتوان دید.

این موضوع را حتی از نام فیلم هم می‌توان فهمید. نام فیلم اشاره به دوچرخه‌سواری دارد که اتفاقا زمان چندانی در فیلم حضور ندارد. در واقع او تنها آدم درست و حسابی داستان است که خیلی زود از صحنه کنار می‌رود. در چنین قابی است که تصمیم فیلم‌ساز مبنی بر شخصیت‌پردازی حداقلی از افراد حاضر در قابش جواب می‌دهد و فیلم اسپانیایی «مرگ یک دوچرخه‌سوار» تبدیل به یکی از مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای اسپانیا می‌شود تا در لیست ۱۰ فیلم اسپانیایی برتر تاریخ در این جایگاه قرار گیرد.

«زنی پس از ازدواج با مردی ثروتمند، شروع به خیانت کردن به او می‌کند. روزی او سوار بر اتوموبیلی به همراه معشوقش در جاده‌ای خارج از شهر می‌رانند. در بین راه با یک کارگر دوچرخه‌سوار تصادف می‌کنند اما از ترس برملا شدن رابطه‌ی خود فرار می‌کنند و دوچرخه‌سوار هم می‌میرد. زن و مرد خبر ندارند که کسی که آن‌ها را می‌شناسد اتفاق و تصادف را دیده است. چیزی نمی‌گذرد که این شخص درخواست حق‌السکوت می‌کند. تا این که …»

۲. روح کندوی عسل (The Spirit Of The Beehive)

بهترین فیلم‌های اسپانیایی روح کندوی عسل

  • کارگردان: ویکتور اریسه
  • بازیگران: فرناندو فرنان گومز، آنا تورنت و ترزا ژیمپرا
  • محصول: ۱۹۷۳، اسپانیا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۸٪

فیلم اسپانیایی «روح کندوی عسل» دومین فیلم از ویکتور اریسه در لیست ۱۰ فیلم اسپانیایی برتر تاریخ است و البته بهترین فیلم او در کارنامه‌ی نه چندان بلندش. ویکتور اریسه در این جا با تصاویرش جادو می‌کند تا مفهوم سینما را معنا کند. او قاب‌هایی خلق کرده که به راحتی از ذهن مخاطب پاک نمی‌شوند و قطعا به بخشی از خاطرات سینمایی‌اش تبدیل می‌شوند. داستان فیلم هم داستانی خلاصه و جمع و جور است اما فضاسازی و شخصیت‌پردازی کارگردان چنان هوشمندانه و نبوغ آمیز است که قطعا پس از تماشای فیلم احساس خواهید کرد با یکی از بهترین تجربه‌های سینمایی خود روبه‌رو شده‌اید. همه‌ی این‌ها به مدد نگرشی که اریسه به سینما دارد و البته کاری که انجام داده، به دست آمده است؛ یعنی از همان کمال‌گرایی‌اش سرچشمه می گیرد.

در این جا هم مانند فیلم اسپانیایی «جنوب» دیگر ساخته‌ی ویکتور اریسه در این فهرست، جنگ داخلی اسپانیا در پس‌زمینه قرار دارد و دوباره مانند آن فیلم داستان از دریچه‌ی چشم دخترانی جوان روایت می‌شود. در چنین قابی روابط عاطفی افراد به یک تاریخ خونبار گره می‌خورد و فیلم‌ساز سعی می‌کند از آن دوران پلی به حال بزند و از انسان و دغدغه‌هایش بگوید. به همین دلیل هم فیلم اسپانیایی «روح کندوی عسل» عملا فیلمی است بدون زمان و بدون مکان که می‌تواند با هر مخاطب با حوصله و دوستدار سینمایی ارتباط برقرار کند.

باز هم مانند فیلم اسپانیایی «جنوب» در این اثر فیلم‌ساز از لوکیشن استفاده‌ی بی‌نظیری کرده است. اصلا در سینمای ویکتور اریسه لوکیشن به بخشی از هویت درام تبدیل می‌شود و او از طریق انتخاب همین لوکیشن‌ها به فضاسازی موردنظرش می‌رسد. احتمالا با خواندن خلاصه داستان فیلم به یاد فیلم اسپانیایی «هزارتوی پن» به کارگردانی گیرمو دل‌تورو که در همین لیست به آن پرداختیم، خواهید افتاد. داستان هر دو فیلم اسپانیایی حول و حوش جنگ‌های داخلی این کشور می‌گذرد و هر دو از شخصیت دختری کم و سن و سال که برای فرار از تنهایی به رویا و کابوس بهره می‌برد، به عنوان شخصیت اصلی خود استفاده کرده‌اند. اما تفاوت نگرش دو فیلم‌ساز کاملا عیان است؛ اگر گیرمو‌دل‌تورو از این شرایط استفاده می‌کند تا دنیایی جادویی خلق کند، ویکتور اریسه دوست دارد به درون شخصیتش و ذهنیات او نفوذ کند تا در نهایت به مفهوم زندگی برسد. در چنین قابی است که باید شاهکار او را یکی از ۱۰ فیلم اسپانیایی برتر تاریخ سینما دانست.

از سوی دیگر حال و هوای نمادین فیلم بسیار به چشم می‌آید. انگار اریسه دوست دارد همه چیز فلیمش به جایی ارجاع دهد و ذهن مخاطب را مدام درگیر کند. البته او گاهی هم حرفش را صریح می‌زند و از نمادپردازی دوری می‌کند. به عنوان نمونه نفرتش از جنگ یا تنفرش از سردی روابط آدمی ناشی از آن فجایع پیش آمده. همه‌ی این‌ها دست به دست هم داده تا بسیاری فیلم اسپانیایی «روح کندوی عسل» را نه تنها یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای این کشور، بلکه یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینما بدانند.

«سال ۱۹۴۰. جنگ داخلی اسپانیا به تازگی تمام شده و نیروهای ژنرال فرانکو موفق شده‌اند که دشمنان خود را شکست دهند. دختری شش ساله به نام کاستیا در خانه‌ای بزرگ به همراه پدر و مادرش زندگی می‌کند. پدر و مادر او روابط سردی دارند. پدر آنا که مردی سالخورده است بیشتر وقتش را به نگه‌داری از کندوهای عسل می‌گذراند. در این شرایط است که آنا فقط خواهر بزرگترش را کنارش دارد و فقط او است که همبازی آنا محسوب می‌شود. روزی دو خواهر به یک سینمای محلی می‌روند و در آن جا فیلم فرانکنشتاین را می‌بینند. خواهر آنا به او می‌گوید که هیولای حاضر در فیلم نوعی شبح است که در همان نزدیکی زندگی می‌کند. حال آنا که تنها است نوعی وسواس به حضور این غول پیدا می‌کند. تا این که …»

۱. ویریدیانا (Viridiana)

ویریدیانا از بهترین فیلم‌های اسپانیایی

  • کارگردان: لوییس بونوئل
  • بازیگران: سیلویا پینال، فرانسیسکو رابال و فرناندو ری
  • محصول: ۱۹۶۱، اسپانیا و مکزیک
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۷٪

اول این که فیلم اسپانیایی «ویریدیانا» از مهم‌ترین فیلم‌های اسپانیایی‌زبان تاریخ سینما است. مانند مورد «ملک‌الموت» بونوئل این فیلم را هم در مکزیک ساخت اما بخشی از بودجه‌ی فیلم به کشورش یعنی اسپانیا تعلق داشت. پس با یک فیلم اسپانیایی طرف هستیم. از سوی دیگر می‌شد فیلم‌های دیگری از بونوئل را هم به راحتی به این لیست اضافه کرد اما خب تنوع از بین می‌رفت. در هر صورت شما هر چه فیلم از او در دسترس داشتید، ببینید، ضرر نمی‌کنید.

بونوئل یکی از پیشروترین فیلم‌سازان تاریخ سینما از ابتدای فعالیت خود در اواخر دهه‌ی ۱۹۲۰ میلادی تا پایان عمرش بود و همین شاهکار یعنی فیلم اسپانیایی «ویریدیانا» را درست قبل از «ملک‌الموت» ساخت. این موضوع نشان از استمرار یک فیلم‌ساز و تاریخ سازی او در مقیاسی جهانی دارد. «ویریدیانا» فیلمی است متکی به همان تفکرات هنری پیشگامان جنبش سوررئالیسم که خود بونوئل از شکل‌دهنده‌هایش در دهه‌های گذشته بود؛ هم مایه‌های سوررئال دارد و هم زندگی و رسوم طبقات متوسط رو به بالا را دست می‌اندازد، گرچه کمی متعادل‌تر از فیلم اسپانیایی «ملک‌الموت». اما نکته این که فیلم قصد دارد کارهای دیگری هم انجام دهد و به جای خرده گرفتن از طبقات بالادستی، این بار بیش از هر چیز به طبقات فرودست بتازد.

لوییس بونوئل یک یاغی تمام عیار در تاریخ سینما بود. او برای بیان حرف‌هایش هیچ تخفیفی به مخاطب نمی‌داد و بی‌پرده می‌توانست از هر چه که آزارش می‌داد و برای جامعه خطرناک می‌پنداشت، صحبت کند و آن را به تصویر بکشد؛ او با فیلم‌هایش چنین می‌کرد و گاهی تند و گاهی هم در لفافه حرف‌هایش را می‌زد. «ویریدیانا» یکی از همین فیلم‌ها است که به بررسی اختگی و میان‌مایگی طبقه‌ی پایین یک جامعه می‌پردازد و در قالب یک داستان سراسر نمادین مردان و زنان فیلمش را به یک تاریخ باستانی ارجاع می‌دهد تا از چیزی بگوید که احساس می‌کند هر جامعه‌ای را تهدید می‌کند. در واقع او در فیلم اسپانیایی «ویریدیانا» دست روی نکته‌ای می‌گذارد که بدون مکان و بدون زمان است. پر بیراه نیست اگر این فیلم را نه تنها در صدر فهرست ۱۰ فیلم اسپانیایی برتر تاریخ سینما قرار دهیم، بلکه آن را بهترین فیلم کارنامه‌ی این گارگردان بزرگ هم بخوانیم. کارنامه‌ای دریغ‌آمیز که کم شاهکار و فیلم درخشان ندارد.

در فیلم اسپانیایی «ویریدیانا» گویی بونوئل پس از تعریف کردن همه‌ی آن داستان‌های بی‌همتا و ساختن آن فیلم‌های درخشان، از «سگ آندلسی» (An Andalusian Dog) گرفته تا «نازارین» (Nazarin)، اکنون به چنان کمالی در طراحی و ساخت آثار خود رسیده است که حتی دیگر نیازی به جلوه‌گری هم نمی‌بیند. او در حین ساخت «ویریدیانا» مانند جادوگری است که به هر چه دست بزند طلا می‌شود و فقط به اراده و شوری نیاز دارد تا شاهکاری به گنجینه‌ی تاریخ سینما اضافه کند. البته این فیلم برای مخاطبان نا آشنا با سینمای بنوئل و تاریخ قرن بیستم یک مزیت ویژه به همراه دارد که از سادگی ظاهری آن سرچشمه می‌گیرد؛ گرچه عمیقا با فیلم پیچیده‌ای طرف هستیم اما برای همراه شدن با داستان و لذت بردن از تصویری که بونوئل ارائه داده نیازی نیست که حتما به جنبه‌های مختلف تاریخ یا هنر سینما مسلط باشیم. گرچه فهم فیلم اسپانیایی «ویریدیانا» عمیقا به تاریخ و آن چه که بر آدمی در قرن بیستم گذشته ارتباط دارد.

«دن خایمه از ویریدیانا که راهبه‌ای در آستانه‌ی سوگند یاد کردن است، دعوت می‌کند که نزدش بیاید. جناب دن عموی این راهبه است و این دعوت چیز عجیبی به همراه ندارد. اما ویریدیانا تمایلی به پذیرش این دعوت برای رفتن به ملک عمویش ندارد. چرا که فقط یک بار او را دیده و چندان با وی آشنا نیست. عموی ویریدیانا در مزرعه‌ای در منطقه‌ای کوچک زندگی می‌کند و عملا همه‌ی کارهایش توسط خدمتکارها انجام می‌شود. این خدمتکارها هم چندان دل خوشی از این عمو ندارند. با آمدن ویریدیانا همه چیز به هم می‌ریزد و خدمتکارها تصمیم می‌گیرند که کاری علیه جناب دن انجام دهند. این در حالی است که ممکن است جناب دن مدتی نباشد و ویریدیانا در عمارت او با خدمتکارها تنها بماند …»

کتاب میل روشن هوس گفتگو با لوئیس بونوئل اثر خوزه دلاکولینا و پرز تورنت انتشارات مهرگان خرد
برچسب‌ها :
دیدگاه شما

یک دیدگاه
  1. حمیدرضا

    مفید بود
    خسته نباشید
    جای فیلم مهمان نامرئی تو این لیست خالیه.

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه