۱۰ درس مهم که ابرقهرمانهای دیسی دائما فراموش میکنند
انتشارات دیسی تعدادی از بهترین ابرقهرمانهای تاریخ کمیک را به هواداران کمیک عرضه کرده است. این قهرمانان ثابت کردهاند که باهوش و انعطافپذیرند و تمام تلاش خود را کردهاند تا پا به پای شرورهای مولتیورس با آنها مبارزه کنند. ابرقهرمانها معروف به درس عبرت یاد دادن هستند؛ از درسهای دردناکی که به شرورها یاد میدهند گرفته تا درسهای امیدبخشی که به عمدهی مردم و خوانندگان یاد میدهند. با این حال، گذر سالها ثابت کرده که شاید هر ابرقهرمان دیسی در یادآوری درسهایی که طی سالها بهشان یاد داده شده مشکل داشته باشند.
تاریخ کمیکهای دیسی پر از لحظاتی است که در آنها قهرمانها باید عقل بیشتری به خرج میدادند، ولی ندادند. نادانی آنها هم شکلهای مختلف دارد: مثلاً گاهی باید به جای فلان کار، کاری دیگر را انجام میدادند و گاهی هم یک کار احمقانه را دائماً تکرار میکنند. خلاصه درسهای مهمی وجود دارند که این قهرمانان نادیده گرفتهاند و بارها بابت بیتوجهیشان در این زمینه مجازات شدهاند.
۱۰. سفر در زمان هیچگاه آنطور که فکر میکنند کار نمیکند
سفر در زمان قدرتی منحصربفرد است. تعدادی شرور مثل فرماندهی زمان (Time Commander)، کرونوس (Chronos)، تلهانداز زمان (Time-Trapper) در جهان انتشارات دیسی وجود دارند که میتوانند جریان زمان را کنترل کنند. تعدادی ابرقهرمان دیسی هم هستند که میتوانند با سرعت زیاد بین بازههای زمانی طولانی جابجا شوند، مثل فلش (همهی دگرگونیهایش)، ریپ هانتر (Rip Hunter)، بوستر گولد (Booster Gold) و موجسوار (The Waverider). سفر در زمان میتواند بسیار غیرقابلاطمینان باشد و داستانهایی همچون «فلشپوینت» (Flashpoint)، و «بتمن: هدیه» (Batman: The Gift) نشان میدهند که وقتی یک قهرمان سعی کند مسیر تاریخ را عوض کند، همیشه فاجعه به بار خواهد آورد.
- وقتی بری آلن (Barry Allen)، یکی از فلشها، به گذشته برگشت تا مادرش را نجات دهد، واقعیت فلشپوینت (Flashpoint) به وجود آمد
- بوستر گولد تصمیم گرفت بهعنوان کادوی عروسی، پدر و مادر بتمن را برای مدتی کوتاه از مرگ نجات دهد و بدین ترتیب بتمن را در یک واقعیت موازی افتضاح گرفتار کرد
- در «بحران در زمینهای بینهایت» (Crisis on Infinite Earths) قهرمانان شرورها را به گذشته فرستادند تا به کرونا (Krona) کمک کنند، ولی شکست خوردند
سفر در زمان در ظاهر راه خوبی برای حل مشکلات به نظر میرسد، ولی در نهایت به ضرر همه تمام میشود. در این مقطع، دیگر انتظار میرود ابرقهرمانها داناتر از این باشند که در زمان به عقب برگردند و تلاش کنند گذشته را تغییر دهند، چون به جای بهتر کردن اوضاع، آن را بهمراتب بدتر میکنند. این حقیقت که قهرمانان این درس مهم را بارها نادیده گرفتهاند، واقعاً شگفتانگیز است.
۹. محافظان کائنات کارشان را خوب بلد نیستند
اوانها (The Oans) جزو کهنترین نژادها در کائتات هستند. پیش از اینکه بشریت وجود داشته باشد، اوانها در حال به کمال رساندن خودشان و فناوریهایشان بودند. در نهایت، اوانها در طی سیری تکاملی به موجودهای جاودانهای تبدیل شدند که میتوانستند در سطحی خداگونه از انرژی سبز اراده استفاده کنند. آنها تصمیم گرفتند از قدرت و تکنولوژی خود در راستای محافظت از کهکشان استفاده کنند و بدین ترتیب به محافظان کائنات (Guardians of the Universe) تبدیل شدند. درست در همین موقع بود که مشکل شروع شد.
- نخستین تلاش محافظان برای تاسیس یک نیروی برقراری صلح در جهان باعث به وجود آمدن منهانترها (Manhunters) شد که رباتهایی بودند که تقریباً همهی موجودات در بخش ۶۶۶ کائنات (Sector 666) را نابود کردند
- محافظان پارالکس (Parallax)، تجسم وحشت، را داخل باتری مرکزی (Central Power Battery) زندانی کردند و در این باره به کسی چیزی نگفتند
- محافظان، ارتش سوم (The Third Army) را ساختند، سوپاپ اطمینانی که در صورت از کنترل خارج شدن سپاه فانوس سبز (Green Lantern)، قرار بر این بود که آنها را نابود کنند
نیت محافظان کائنات خوب بود: آنها بر این باور بودند که قدرتمندان باید از موجوداتی که ازشان ضعیفتر هستند محافظت کنند، ولی آنها همیشه راهی زیرپوستی برای به فنا دادن خودشان و سپاه فانوس سبز پیدا میکردند. آنها رازهایی را نگه میدارند که نباید راز باقی بمانند، رازهایی که مستقیماً جان مردم دنیا را به خطر میاندازند. اعتماد کردن به محافظان کاری احمقانه است و هرگاه که قهرمانها از آنها طلب کمک کنند، باید حواسشان را حسابی جمع نگه دارند.
۸. بتمن هیچگاه از نقشه ریختن برای کشتن همه دست برنمیدارد
بتمن در جامعهی ابرقهرمانها جایگاهی والا دارد و در کنار سوپرمن و واندر وومن مثلث طلایی ابرقهرمانهای انتشارات دیسی را شکل میدهد. بتمن چندین بار دنیا را نجات داده است و بهلطف هوش سرشار و منابعی که در اختیار دارد، بارها توانسته در نبردها تغییری مهم ایجاد کند، حتی در مواقعیکه به نظر میرسید هیچ شانسی ندارد. بتمن متحدی عالی است، چون هر کاری که برای زنده نگه داشتن آدمهای بیگناه لازم باشد انجام میدهد. با این حال، بتمن فردی بهشدت عملگراست.
- بتمن نقشههایی ریخته بود که به او اجازه میداد در صورت گرایش هرکدام از اعضای لیگ عدالت به پلیدی، آنها را بکشد. راز الغول (Ra’s al Ghul) نقشه را دزدید و از آن در راستای نابود کردن لیگ عدالت استفاده کرد
- بتمن زرهی جاستیسباستر (Justicebuster) را اختراع کرد که بهطور خاص برای مبارزه با اعضای لیگ عدالت طراحی شده بود
- بتمن فیلسیف (Failsafe) را اختراع کرد، رباتی که میتوانست خود را تقریباً به هر شرایطی وفق دهد. این ربات برای کشتن خودش ساخته شده بود، ولی در کنارش میتوانست هر فردی را که بتمن از نقطهضعفش خبر داشت نیز بکشد
بتمن همیشه بدترین شرایط را در نظر میگیرد و بر پایهی آن برنامهریزی میکند. بنابراین جای تعجب ندارد که برای سناریوی پلید شدن ابرقهرمانهای همکارش نیز برنامه ریخته بود. مشکل این برنامه این بود که وقتی برای اولین بار کشف شد، بتمن دربارهی آن به کسی چیزی نگفته بود و برای همین نقشهاش علیه ابرقهرمانها به کار گرفته شد. پس از دفعهی اول، هرگاه که ابرقهرمانها پی میبرند که بتمن برای کشتن آنها چقدر عمیق برنامهریزی و تفکر کرده، از دست او خشمگین میشوند. این در خون بتمن است که دربارهی همهچیز برنامهریزی کند و همه هم میدانند که کار او ریختن چنین برنامههایی است. خمشگین شدن از دست او بیفایده و مایهی تلف شدن انرژی است.
۷. پشت هر نیروی جهانشمول رازی وحشتناک نهفته است
جهان مشترک انتشارات دیسی منزلگاه چند سرچشمهی انرژی است که نقشی حیاتی در بستر آن ایفا میکنند. مثلاً در کمیکهای «فانوس سبز» مفهومی به نام طیف احساسی (Emotional Spectrum) معرفی شد که در آن احساسات با رنگهای مختلف مشخص شدهاند. مثلاً سبز نماد اراده، زرد نماد ترس، قرمز نماد خشم و… است. مفهوم جادو نیز به قوت خود باقی است و نیروها (Forces) نیز هرکدام سرچشمهی قدرتی متفاوت هستند. مثلاً نیروی سرعت (Speed Force) سرچشمهی سرعت است و قهرمانی چون فلش از آن استفاده میکند. نیروی زور بازو (Strength Force) نیز زور بازو فراهم میکند. نیروی ثبات (Still Force) نقطهی مقابل نیروی سرعت است و باعث ایجاد اینرسی و سکون میشود. نیروی حکمت (Sage Force) نیز قابلیتهای ذهنی را بهبود میبخشد.
.این انرژیها چندین ابرقهرمان و ابرشرور را تغذیه کردهاند و این امکان را برایشان فراهم کردهاند تا کارهای مافوقبشری را که ازشان انتظار داریم انجام دهند. پس از سالها استفاده از این قدرتها، قهرمانان و شرورها فکر میکنند که دربارهی همهی سرچشمههای انرژی که ازشان استفاده کردهاند – مثل نیروی سرعت – چیزهای زیادی میدانند. آنها اغلب در اشتباهاند.
- نیروی سرعت اخیراً رفتاری عجیب از خود نشان داده، نشان به این نشان که از آنچه به نظر میرسد پیچیدهتر است
- اعضای فانوس سبز اخیراً متوجه ناخالصی زردرنگی در خود شدهاند که از پارالاکس، تجسم وحشت ناشی شده، موجودی که در باتری مرکزی زندانی شده و اولین نشانه از طیف احساسی قدرت بود، نشانهای که به حملهی فانوسهای سیاه منجر شد
- جادو نیرویی قدرتمند است، ولی در مرکزیت آن آدِرکایند (The Otherkind) قرار دارد، موجودات جادویی قدرتمند که سرچشمهی تمام جادوهای پلید در جهانهای موازی هستند
نیروهای جهانشمول میتوانند بسیار بهدردبخور باشند، ولی استفاده ازشان همیشه هزینهای پنهان یا عوارض جانبی به همراه دارد. با پدیدار شدن رات (Rot)، نیرویی مخفی که سایهی نیروی سبز و قرمز را همراه با خود داشت، بسیاری از ابرقهرمانها و ابرشرورها به دردسر افتادند. این وسط همیشه یک راز وجود دارد، رازی که فاش شدنش زندگی همه را بهمراتب سختتر میکند.
۶. مولتیورس هیچگاه کامل از بین نمیرود
مولتیورس یا جهانهای موازی انتشارات دیسی زمینهای بسیار پیچیده است. سیارههای زمین موازی هرکدام قهرمانها و تهدیدهای مخصوص به خود را دارند و روبرو شدن با آنها برای قهرمانی که باهاشان آشنا نباشد، میتواند بسیار چالشبرانگیز باشد. مولتیورس واقعاً بزرگ است، ولی چیزهایی وجود دارند که از قدرت نابود کردن آن برخوردارند. در «بحران زمینهای بینهایت» این اتفاقی بود که افتاد. مولتیورس نابود شد و چندتا از زمینها با هم ترکیب شدند تا در کنار هم یک زمین ترکیبی بسازند.
- با وجود نابودی مولتیورس، چند موجود خاطراتی از آن داشتند، و سایکو-پایرت (Psycho-Pirate) نیز میتوانست از دل مولتیورس چیزهایی را احضار کند
- حتی با وجود از بین رفتن مولتیورس، همچنان السورلدها (Elseworlds) وجود داشتند، زمینهای موازیای که در آن قهرمانان، شرورها و حوادث بسیار متفاوت بودند
- در پیامد «بحران بینهایت» (Infinite Crisis)، مولتیورس دوباره از نو ساخته شد و چند زمین جدید پدیدار شدند که شباهت زیادی به زمینهای قبلی داشتند
پایان مولتیورس فقط آغازی برای اتفاقهای جدید بود، چون پس از نابودی، مولتیورس برگشت. هر بار که به نظر میرسد مولتیورس از بین رفته، یا زمینهای موازی دیگر وجود ندارند، اتفاقی میافتد که ثابت میکند نباید به این اتفاقها اطمینان میکردیم. همیشه راهی برای برگرداندن مولتیورس وجود دارد؛ همیشه دشمنی هست که وجود آن را برای منافع و اهداف شخصیاش پنهان کند.
۵. مرگ ابرقهرمانها و (ابرشرورها) دایمی نیست
ابرقهرمانبازی کار سختی است. هر بار که دو نفر با هم میجنگند، احتمال وقوع زخم یا مرگ وجود دارد و بسیاری از قهرمانها و شرورها این درس را به شکلی سخت و دردناک یاد گرفتهاند. در انتشارات دیسی شاهد مرگهای دردناک زیادی بودهایم، مرگهایی که باعث شدهاند همتیمیهایشان برایشان سوگواری کنند. قهرمانهای سرشناس زیادی مردهاند و برایشان سوگواری انجام شده و بعد پس از مدتی کوتاه به زندگی برگشتهاند. حتی قهرمانهای سطحپایینتر هم پس از مدتی به زندگی برمیگردند.
- سر مرگ سوپرمن سر و صدای زیادی به پا شد، ولی او پس از مدتی کوتاه به زندگی برگشت
- قهرمانهای درجه ۲ و ۳ همچون آیس (Ice)، بلو بیتل ۲ (Blue Beetle II)، جیسون تاد (Jason Todd) و… نیز پس از مرگ به زندگی برگشتهاند
- شرورهایی چون دارکسید (Darkseid)، دومزدی (Doomsday) و آنتیمانیتور (Anti-Monitor) همیشه به زندگی برمیگردند
برای شرورها، بازگشت به زندگی پس از مرگ حتی از قهرمانها نیز قطعیتر است. حتی شرورهای درجه ۴ نیز به زندگی برگشتهاند. مرگ در مولتیورس انتشارات دیسی مثل ورود به یک در گردان است. وقتی به نظر میرسید که اعضای لیگ عدالت در نبرد با پرایاه (Pariah) و ارتش تاریک (Dark Army) کشته شدهاند، هیچکس نباید به این قضیه اهمیت میداد، چون حتی اگر هم مرده بودند، باز هم به زندگی برمیگشتند. برای قهرمانها و شرورهای جهان مشترک انتشارات دیسی، مرگ حکم تعطیلات را دارد.
۴. پس از شکست دادن آنتیمانیتور، خودش و تکنولوژیاش را به حال خود نگذارید
همانطور که در داستان حماسی «بحران در زمینهای بینهایت» دیدیم، آنتیمانیتور قدرتمندترین دشمن برای ابرقهرمان دیسی بود. آنتیمانیتور حکمران جهان ضدماده (Anti-Matter) بود و به حمله به جهانهای دیگر مولتیورس پرداخت و با موجهایی از ضدماده و جذب کردن انرژی آنها را نابود کرد. قهرمانهای پنج زمین به هم پیوستند تا جلوی او را بگیرند و جنگی را آغاز کردند که شکست در آن حتمی به نظر میرسید، تا اینکه توانستند جریان را به نفع خود تغییر دهند. بدین ترتیب آنتیمانیتور نابود شد، یا حداقل آنها اینطور فکر کردند.
- الکساندر لوثور (Alexander Luthor) و سوپربوی-پرایم (Superboy-Prime) زرهی آنتیمانیتور را پیدا کردند و آن را به برج لوثور اضافه کردند تا با استفاده از انرژی ذخیرهشده در آن، به انرژی مولتیورس دست پیدا کنند
- پس از شکست لوثور و پرایم، سینسترو (Sinestro) موفق شد زرهی آنتیمانیتور را پیدا کند، آنتیمانیتور را به زندگی برگرداند و او را به یکی از سپاه محافظان خودش (Sinestro Corps’ Guardians) تبدیل کند. محافظان کائتات او را شکست دادند، ولی زرهی او به یکی از اجزای سازندهی باتری قدرت فانوسهای سیاه تبدیل شد
- پرایاه موفق شد از تکنولوژی و طراحی زرهی آنتیمانیتور تقلید کند و در جریان «بحران تاریک در زمینهای بینهایت» (Dark Crisis on Infinite Earths) به قدرتی بهمراتب بیشتر دست پیدا کند
در جهان دیسی، آنتیمانیتور بزرگترین تهدید است و در تاریخ مولتیورس هیچکس به اندازهی او کشتوکشتار انجام نداده است. اگر پس از شکست او هرکدام از تجهیزاتش، مثل زره یا هر چیز دیگری، به حال خود باقی بمانند، یک شرور آن را پیدا و به قدرتی دست پیدا خواهد کرد که قبلاً از آن برخوردار نبود. یک نفر باید مسئول این شود که همهی تجهیزات آنتیمانیتور را نابود کند تا دست آدمهای اشتباهی نیفتد.
۳. ساختن اتاق مخصوص یادگاریهای پیروزی برای ابرقهرمان دیسی یعنی دنبال دردسر گشتن
بسیاری از قهرمانهای انتشارات دیسی افرادی سانتیمانتال هستند و برای همین از پیروزیهای خود یادگاری نگه میدارند. ممکن است گمان کنید این رویکرد ابرقهرمان دیسی خوب است، چون جشن گرفتن بابت دستاوردهایی که به آنها رسیدهاید حس خوبی دارد و ابرقهرمانهایی چون بتمن، سوپرمن، گرین ارو (Green Arrow) و… عادت به ساختن اتاق یادگاریهای پیروزی دارند. این اتاقها حاوی اشیائی بهجا مانده از ماجراجوییهای قدیمی هستند و گاهی احتی اسلحهها و اشیاء قدرتمند نیز در آنها پیدا میشود، مثل اتاقهای یادگاری پیروزی در مقرهای پرتعداد لیگ عدالت.
- مخفیگاه ابرقهرمانها از این لحاظ که دائماً مورد نفوذ قرار میگیرند بدنام هستند
- بسیاری از شرورها موفق شدهاند وارد مقر لیگ عدالت شوند و از اسلحههای قدرتمند قهرمانها علیه خودشان استفاده کنند
- این دزدیها بعداً فقط کار قهرمانها را بیشتر میکند
در یک مقطع، در سرسرای عدالت (Hall of Justice) بدن چند شرور نگه داشته شده بود؛ این تصمیمی عاقلانه بود، چون همانطور که اشاره شد، مرگ در دنیای دیسی یعنی رفتن به تعطیلات. اما بعد داستان «سیاهترین شب» (The Blackest Night) اتفاق افتاد و ناگهان شرورهای نامیرا سرسرای عدالت را تسخیر کردند. بهعنوان مثالی دیگر، گرین ارو در مخفیگاهش اشیائی نگه داشته بود که بزرگترین رازش را فاش میکردند: اینکه او همیشه از وجود پسرش کانر خبر داشت و او را آگاهانه ترک کرد. سر این قضیه، گرین ارو و آرسنال (Arsenal) مجبور شدند دنبال یادگاریهایی بگردند که در «گرین ارو: ماموریت تیرانداز» (Green Arrow: The Archer’s Quest)، از اروکیو (Arrowcave) قدیمی دزدیده شده بودند. اتاقهای مخصوص یادگاریهای پیروزی باحال به نظر میرسند، ولی ساختن آنها به دردسرش نمیارزد.
۲. جوکر هیچگاه از شرارت دست برنمیدارد
دشمنی بتمن و جوکر به معنای واقعی کلمه افسانهای است. هردوییشان در مارپیچی مرگبار گرفتار شدهاند، مارپیچی که در طی آن هردویشان زخمهای کاری به دیگری وارد کردهاند و خواسته یا ناخواسته باعث مرگ هزاران فرد بیگناه شدهاند. جوکر چهرهی واقعی پلیدی است، موجودی سنگدل که فکر میکند دنیا شوخیای بیمارگونه است و میخواهد همه در شاهبیت این شوخی نقش داشته باشند. جنگ بین آنها ظاهراً بیپایان است، برای همین عدم تمایل بتمن به کشتن جوکر احمقانه به نظر میرسد.
- جوکر دائماً از آرخام فرار میکند
- جوکر حتی نوچههای خودش را هم میکشد
- هر بار که جوکر فرار می کند، افراد بیگناه بیشتری کشته میشوند
بتمن با کشتن مشکل دارد، ولی معنیاش این نیست که باید برای زنده نگه داشتن جوکر به مبارزه ادامه دهد یا دائماً او را به آرخام برگرداند. از یک جا به بعد، بتمن باید متوجه شود که جوکر از شرارت دست برنخواهد داشت. جوکر قرار نیست بهتر شود. او به کشتن ادامه خواهد داد و اینکه او را در آرخام زندانی کنید تا کمی بعد از آنجا فرار کند و آدمهای بیشتری را بکشد، نمونهی بارز بیمسئولیتی است.
۱. در درازمدت نمیتوان به لکس لوثر اعتماد کرد
لکس لوثر (Lex Luthor) بزرگترین ابرشرور کرهی زمین است. لکس لوثر کارهای شنیع زیادی انجام داده است، ولی موفق شده عمدتاً از زندانی شدن قسر در برود و کنترل شرکت لکس (LexCorp) را در دست نگه دارد، شرکت بسیار بزرگی که ثروتی غیرقابلتصور برایش به ارمغان میآورد. لکس لوثر طی سالها تغییرات زیادی کرده است، ولی این وسط یک ویژگی ثابت به قوت خود باقی مانده و آن هم غیرقابلاعتماد بودن اوست. لکس لوثر دیر یا زود به همه خیانت خواهد کرد.
- لکس لوثر و برینیک (Brainiac) در گذشته دائماً با هم همتیمیشدند، ولی هرکدام دائماً سعی میکرد به دیگری خیانت کند
- در «آخرین فرزند کریپتون» (Last Son of Krypton) لکس با سوپرمن همکاری کرد تا زاد (Zod) را شکست دهند، ولی او نقشه ریخته بود تا سوپرمن هم با جنایتکارهای کریپتون به داخل فانتوم زون (Phantom Zone) مکیده شود
- لکس لوثر همیشه حاضر است هر کاری برای رسیدن به هدفش انجام دهد
لکس لوثر هر از گاهی برای نجات زمین با قهرمانها همکاری میکند، ولی دلیلش این نیست که به فردی خوب و نیکسرشت تبدیل شده است؛ دلیلش این است که کل مال و منالش روی کرهی زمین قرار دارد و نابودی آن به نفعش نیست. لکس دفعات زیادی به قهرمانها کمک کرده است، ولی همیشه پشت کمکهای او یک نیت پلید یا راز ناخوشایند وجود داشته است، نیت یا رازی که بهخوبی نشان میدهد او چجور آدمی است. گاهی پیوستن به لکس لوثر ضروری است، ولی اعتماد کردن به او در درازمدت فاجعه به بار میآورد.
منبع: CBR.com