۱۰ واقعیت جالب درباره‌ی جی.دی سالینجر که احتمالا نمی‌دانستید

۲۷ دی ۱۴۰۱ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۶ دقیقه

جی دی سالینجر در ۱ ژانویه ۱۹۱۹ در شهر نیویورک متولد شد. او کوچکترین فرزند و تنها پسر سول سالینجر و میریام بود و یک خواهر بزرگتر از خودش داشت. سالینجر در سن ۲۱ سالگی اولین داستانش را در یک مجله‌ی داستان منتشر کرد. هرچند او تا پایان عمرش هر روز می‌نوشت اما آثار کمی را به چاپ می‌رساند. با این وجود همان آثار کم هم کافی بود تا تحسین زیادی را برانگیزد. جذابیت زندگی خصوصی و شخصیت انزواطلبش هم دستکمی از آثارش نداشت. زندگی جی دی سالینجر بسیار محرمانه و پر رمز و راز بود. برخی منابع خبر داده‌اند که ممکن است حداقل ۱۰ رمان تمام‌شده در خانه‌ی او پنهان شده باشد.

۱۰ واقعیت جالب درباره‌ی جی دی سالینجر که احتمالا نمی‌دانستید:

۱. سالینجر در حالی که در جنگ جهانی دوم می‌جنگید، «ناطور دشت» را هم می‌نوشت

سالینجر دانشجوی بی‌قراری بود که به ترتیب در ۳ دانشگاه نیویورک، کالج اورسینوس و دانشگاه کلمبیا تحصیل کرد. او در حین گذراندن دوره‌های آموزشی در دانشگاه ، با ویت برنت، استادی که سردبیر مجله‌ی داستان نیز بود، آشنا شد. برنت استعداد سالینجر در زبان را تشخیص داد و او را تشویق کرد که به نویسندگی ادامه دهد. پس از شروع جنگ جهانی دوم، سالینجر به ارتش فراخوانده شد. او در طول خدمتش از سال ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۴ روی فصل‌هایی کار کرد که بعداً به رمان «ناطور دشت » تبدیل شد. او نوشته‌هایش را حتی هنگام اعزام به نبرد با خود حمل می‌کرد.

کتاب ناطور دشت اثر جروم دیوید سلینجر نشر علمی فرهنگی

۲. سالینجر سابقه‌ی فروپاشی روانی داشت و از PTSD رنج می‌برد

پس از خدمت سربازی، سالینجر از بیماری سختی رنج می‌برد که بعدها اختلال استرس پس از سانحه نام گرفت. او در سال ۱۹۴۵ پس از تجربه‌ی فروپاشی روانی به خاطر مشاهده‌ی نبردهای خونین در D-Day و لوکزامبورگ در بیمارستان بستری شد. سالینجر در نامه‌ای به ارنست همینگوی نوشت که دائماً افسرده بوده و «قبل از اینکه از کنترل خارج شود» کمک خواسته. آن دو زمانی که همینگوی خبرنگار جنگی کولیرز بود با هم آشنا شده بودند.

کتاب یادداشت‌ های شخصی یک سرباز اثر جی دی سلینجر

۳. او اجازه‌ی دست بردن در نوشته‌هایش را نمی‌داد

پس از جنگ، سالینجر در نیویورک اقامت گزید و در آنجا به نوشتن داستان‌های کوتاه برای نیویورکر و مجلات دیگر ادامه داد و همینطور ناطور دشت را هم به پایان رساند. او پیش از این در محافل ادبی به عنوانن شخصی که ویراستاران حق ندارند حتی یک کلمه از نوشته‌هایش را تغییر دهند، شناخته شده بود. هاچنر به یاد می‌آورد که زمانی که به عنوان سردبیر مجله کار می‌کرد، داستانی از سالینجر دریافت کرد که روی آن نوشته شده بود: «یا همین طور که هست یا اصلا». هاچنر پس از اینکه خیال سالینجر را از عدم تغییر داستان راحت کرد، متوجه شد که ویرایشگر دیگری عنوان را تغییر داده است و برای تغییر دوباره‌ی آن هم خیلی دیر شده. هاچنر وقتی با سالینجر ملاقات کرد تا این مورد را در میان بگذارد، نویسنده خشمگین شد. هاچنر می‌گوید سالینجر از کوره در رفت و گفت من یک کلاهبرداری وحشتناک در حقش انجام داده‌ام. آن دو پس از آن دیگر هرگز هم را ملاقات نکردند.

کتاب نه داستان اثر جی. دی. سلینجر نشر ماهی

 ۴. نیویورکر از چاپ گزیده‌ی «ناطور دشت» خودداری کرد

سالینجر اگرچه قبلاً داستان‌هایی را در نیویورکر منتشر کرده بود، اما وقتی متوجه شد که این مجله از اولین رمان او حمایت چندانی نکرده، بسیار ناامید شد. او نسخه‌ای کپی شده از کتاب را آماده کرد و برای نیویورکر فرستاد به این امید که گزیده‌ای از آن چاپ شود اما ویراستاران گفتند که شخصیت‌های کتاب «باورنکردنی» هستند و از چاپ آن خودداری کردند.

 ۵. سالینجر با یک دانش آموز دبیرستانی مصاحبه کرد

از همان اوایل مشخص بود که سالینجر قصد ندارد از شهرتی که ناطور دشت برای او به ارمغان آورده، بهره‌ای ببرد. او اصرار داشت که لیتل، براون عکس نویسنده را روی کاورکتاب چاپ نکند و همیشه از هر نوع تبلیغ شخصی برای کتاب خودداری می‌کرد. همیشه به استثنای یکبار: پس از نقل مکان به نیوهمپشایر، سالینجر موافقت کرد که با یک روزنامه‌ی دبیرستانی مصاحبه کند. او بعداً وقتی فهمید که یکی از سردبیران این مصاحبه را در صفحه‌ی اول روزنامه‌ی محلی قرار داده، ناامید شد. سالینجر خشمگین بود و احساس می‌کرد به اعتمادش خیانت شده برای همین حصاری به ارتفاع شش پا در اطراف ملکش کشید تا به این ترتیب بیش از پیش از خودش در برابر چشمان کنجکاو دیگران محافظت کند.

۶. او در نهایت حقوق اقتباس یکی از کارهایش را فروخت

مشهورترین اثر او هیچگاه به فیلم تبدیل نشد اما سالینجر برای مدت کوتاهی با هالیوود همکاری کرد. در سال ۱۹۴۸، تهیه‌کننده داریل زانوک حقوق یکی از داستان‌های کوتاه سالینجر به نام «عمو ویگیلی در کنتیکت» را خریداری کرد. این فیلم در سال ۱۹۴۹ با عنوان «دل نادان من» اکران شد و برای بازیگر زن سوزان هیوارد نامزدی اسکار (و همچنین یک نامزدی هم برای بهترین آهنگ اصلی) به ارمغان آورد. طبق گزارش‌ها، سالینجر از این فیلم متنفر بود.

کتاب داستان‌های کوتاه سلینجر اثر جی. دی. سلینجر نشر سیزده

۷. سالینجر از زندگی‌نامه‌نویس خود شکایت کرد

در دهه‌ی ۱۹۸۰ نویسنده‌‌ای به نام یان همیلتون سوژه‌ی دشواری برای زندگینامه نوشتن انتخاب کرد: همیلیتون اصرار داشت زندگی نامه‌ی سالینجر را بنویسد. سالینجر آنقدر از این کار ناراحت بود که از همیلتون شکایت کرد تا او را از استفاده از گزیده‌ نامه‌های منتشر نشده بازدارد. همینطور هم شد و دادگاه‌‌ به نفع سالینجر رای داد.

کتاب زندگینامه سلینجر اثر پاول آلکساندر نشر ثالث

۸. او با اقتباس سینمایی «ناطور دشت» مخالف بود

اقتباس سینمایی از ناطور دشت با وجود آن مونولوگ‌های درونی خاصش به نظر ناممکن است اما این قضیه باعث نشد که کارگردان‌هایی مانند بیلی وایلدر و استیون اسپیلبرگ شانس خود را امتحان نکنند. چیزی که مانع اقتباس آنها شد ویژگی‌های خاص رمان یا نامناسب بودنش برای سینما نبود. مانع اصلی سالینجر بود. سالینجر تا وقتی زنده بود با تمام پیشنهادهای اقتباس سینمایی از ناطور دشت مخالفت کرد. اما احتمال کوچکی می‌داد که ممکن است پس از مرگش این اتفاق بیفتد. برای همین یکبار نوشت: «بسیار خوشحالم که وقتی این اتفاق می‌افتد من نیستم تا شاهد چنین معامله‌ای باشم.»

۹. سالینجر از مردی که برای ترحیمش آگهی نوشته بود بیشتر زنده ماند

سالینجر ۹۱ سال عمر کرد. برخی‌ آگهی‌های ترحیم او را سال‌ها قبل نوشته بودند که البته این یادداشت‌ها تا زمان اعلام درگذشت نویسنده در بایگانی قرار داشت. در سال ۲۰۱۰ پس از اینکه سالینجر از دنیا رفت، گاردین آگهی تسلیتی از طرف محققی به نام مارک کروپنیک منتشر کرد درحالیکه خود کروپنیک هفت سال قبل درگذشته بود.

 کتاب داستان های پس از مرگ اثر جی. دی. سلینجر نشر چشمه

۱۰. اقتباس سینمایی «فرانی و زویی» نظر او را جلب نکرد

فیلم «پری»، اقتباسی آزاد و بدون اجازه از «فرانی و زویی» است که در سال ۱۹۹۵ توسط داریوش مهرجویی ساخته شده. این فیلم به ‌طور قانونی در ایران به نمایش درآمده چرا که ایران و آمریکا هیچگونه قراردادی در زمینه‌ی کپی رایت با هم امضا نکرده‌اند. با اینحال، جی دی سالینجر در سال ۱۹۹۸ از وکلای خود درخواست کرد جلوی نمایش پری در مرکز لینکلن را بگیرند. مهرجویی اقدامات سالینجر را «گیج‌کننده» توصیف کرد و اشاره کرد که فیلم او «نوعی تبادل فرهنگی» بوده. ظاهرا این مشکل همچنان پابرجاست و به دلیل مسائل حقوقی دسترسی و تماشای پری برای خارجی‌ها دشوار است.

کتاب فرنی و زویی اثر جی دی سلینجر

منبع: contentbash

 

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه