۲۰ کمدین برتر تاریخ سینما

از کلاسیکهای ماندگار گرفته تا برنامههای طنز وقت پرکن، سینما وسیلهای فوقالعاده برای رسیدن به لحظات لذتبخش، فرار از روزمرگیها و نشاط است. در این مطلب فهرستی از بهترین کمدینهای تاریخ سینما تهیه کردیم که برای کسانی که فیلمهای طنز دیوانهوار برادران مارکس را دیدهاند، صدای خندههای مدلین کان هنوز در گوششان طنینانداز است، قلدریهای ویل فرل را در فیلم «مدرسه قدیمی» (Old School) به خاطر دارند، ابروهای در هم کشیده کری گرانت پیش چشمشان تداعی میشود و یا با شنیدن کلمه کمدین رقصهای چارلی چاپلین و کاراکتر منحصربفرد ولگرد او به خاطرشان میآید، یک یادآوری و برای کسانی که آنها را نمیشناسند آشنایی مختصری خواهد بود.
20 کمدینی که در این مطلب نام بردیم، جزو بامزهترین بازیگران سینما تا کنون به شمار میروند و تعدادی از آنها حتما جزو بازیگران محبوب فیلم دوستها هستند. اگر با خواندن این مطلب نامی برایتان ناآشنا بود، بد نیست فرصتی به خود دهید و فیلمهای آنها را ببینید و اگر نامی از قلم افتاد در قسمت نظرات با ما به اشتراک بگذارید.
20. کاترین اوهارا
از بازی افسانهای او در «تلویزیون شهر دوم» (Second City Television) بین سالهای 1976-1984 تا چرخش سرگرم کننده و خندهدار او روی پرده نقرهای در فیلمهایی مانند «پس از ساعات اداری» (After Hours) محصول 1985، «بیتلجوس» (Beetlejuice) محصول 1988، «تنها در خانه» (Home Alone) محصول 1990، «کابوس قبل از کریسمس» (The Nightmare Before Christmas) محصول 1993، «در انتظار گوفمن» (Waiting for Guffman) محصول 1996، «بهترین در اجرا» (Best in Show) محصول 2000 و «باد قدرتمند» (A Mighty Wind) محصول 2003، به این نتیجه میرسیم که تعداد کمی از کمدینها از طول عمر و ماندگاری نقشها مانند کاترین اوهارا برخوردار بودهاند.
این بازیگر برنده چند جایزه امی و بسیاری از جوایز کمدی و SAG آمریکا، متولد تورنتو، همچنین بازیگر، نویسنده و خواننده/ ترانهسرا و به طور کل یک نابغه است که استعداد صداپیشگی خود را در رزومه کاری بلند مدتش در پروژههای همکار و دوست قدیمیاش تیم برتون تا انیمههای استودیو جیبلی به نمایش گذاشته است و حضور منظمش در سینما و تلویزیون برایش طرفداران زیادی به همراه داشته است.
19. مل بروکس
لری دیوید در مراسم ادای احترام موسسه فیلم آمریکا به مل بروکس در سال 2013 گفت: «من هرگز نمیدانستم یک نفر میتواند اینقدر بامزه باشد» و افزود: «همکاری با مل یکی از هیجانات بزرگ زندگی من بود.»
بروکس، هنرمند کمدی پرکار و با استعداد و نمادین، نام خود را به عنوان بازیگر، کمدین، آهنگساز، کارگردان و تهیه کننده مشهور ثبت کرده است و یکی از معدود افرادی است که یک اسکار برای بهترین فیلمنامه اصلی در سال 1968 برای فیلم «تهیه کنندگان» (The Producers)، یک جایزه امی در سال 1967 برای دستاورد نویسندگی برجسته و سپس سه بار دیگر در 1997، 1998 و 1999 برای بازیگر مهمان برجسته در یک سریال کمدی به نام «دیوانهی تو» (Mad About You)، سه جایزه تونی در سال 2001 به خاطر بازی در موزیکال «تهیه کنندگان»، و دو جایزه گرمی در سال 2002 باز هم برای فیلم «تهیه کنندگان» دریافت کرد.
او که بیشتر به خاطر طنازیها و حرکات طنزش مشهور است، ابتدا در تلویزیون شکوفا شد، جایی که او سالها با کارل راینر و همچنین باک هنری، که به کمک او سریال تلویزیونی موفق «اسمارت را بگیر» (Get Smart) در سالهای 1970-1965 را ساخته بود همکاری کرد.
در میان یازده فیلمی که او کارگردانی کرده است، که در بسیاری از آنها نویسندگی و بازیگری هم برعهده داشت، میتوان به آثار کلاسیکی مانند «تهیه کنندگان» محصول 1968، «زینهای شعلهور» (Blazing Saddles) محصول 1974، «فرانکشتاین جوان» (Young Frankenstein) محصول 1974 و «توپهای فضایی» (Spaceballs) محصول 1987 اشاره کرد.
بروکس و همسر فوقالعادهاش، آن بنکرافت، در فیلم «فیلم صامت» (Silent Movie) محصول 1976 و «بودن یا نبودن» (To Be or Not to Be) محصول 1983 با هم بازی کردند، که هر دو در بین بهترین اجراهای بروکس روی پرده بزرگ قرار گرفتند. او از طریق شرکت خود، «بروکس فیلمز» (Brooksfilms)، انواع مختلفی از فیلمها را تولید کرده است، از جمله فیلم «مرد فیلنما» (The Elephant Man) به کارگردانی دیوید لینچ محصول 1980 و فیلم «مگس» (The Fly) به کارگردانی دیوید کروننبرگ محصول 1986، که هر دو فیلمهای بسیار مهمی برای آن کارگردانان بودند و به آنها کمک میکرد تا بینندگان بینالمللی که قبلا از فیلمهای آنها گریزان بودند را جذب کنند.
بروکس یکی از آن بازیگران دوست داشتنی است که در حال حاضر در دهه نود زندگیاش همچنان برای خنداندن دست به کار میشود و نیمه بازنشسته است.
18. لسلی نیلسن
شاید اکثر ما لسلی نیلسن را با شناخته شدهترین فیلمش یعنی «هواپیما!» (Airplane!) محصول 1980 به خاطر آوریم. این بازیگر، کمدین و تهیه کننده افسانهای کانادایی، بیش از 50 سال است که در این رسانه فعالیت دارد. حضور او از دوران طلایی تلویزیون شروع شد، جایی که قبل از بازی در نقش اصلی فرمانده جان جی آدامز در کلاسیک علمی تخیلی 1956 «سیاره ممنوعه» (The Forbidden Planet) شناخته شود. از آنجا نیلسن به ساخت فیلم و ظاهر شدن در تلویزیون ادامه داد که «ماجرای پوزیدون» (The Poseidon Adventure) محصول 1972 شاید محبوبترین فیلم او در آن زمان بود، اما در واقع تا هواپیمای فوقالذکر اینطور نبود! در سال 1980 با کشف مجدد او به عنوان یک کمدین با استعداد درخشان در زمان بندی و اجرا، نیلسن به عنوان یکی از بزرگترین بازیگران فیلم معرفی شد.
جیم آبراهامز و برادران دیوید زاکر و جری زاکر نیلسن، سبک خاص بازی او را کشف، و به سرعت همکاری منظمی را با او آغاز کردند. در حالی که این همکاری عمر کوتاهی داشت و در اکرانهای اولیهاش آنچنان مورد توجه قرار نگرفت، مجموعه تلویزیونی زاکر و آبراهامز به نام «جوخه پلیس» (Police Squad!) برای نیلسن، برای بازی در نقش کارآگاه فرانک دربین عالی بود. نیلسن با سبک کمدی سطحی و ساده خود، نقش دربین را در فیلم بسیار موفق «سلاح عریان» (The Gun Naked) 1988، «سلاح عریان دو و یک دوم؛ بوی ترس» (The Naked Gun 2½: The Smell of Fear) و دو دنباله آن که با استقبال خوبی روبرو شد و «تفنگ برهنه سه و یک سوم؛ آخرین اهانت» (Naked Gun 33⅓: The Final Insult) در سال 1994 تکرار کرد.
این فیلمها چنان موفقیتهای عظیمی بودند که اواخر دوران حرفهای نیلسن، برایش نقشهای اصلی و فرعی زیادی در کمدیهای ماندگار به ارمغان آورد، که اغلب به همان نوع و سبک بازیهایش ختم میشد.
17. ویل فرل
جان ویلیام فرل برای اولین بار با گروه کمدی بداهه گراندلینگ (Groundlings) که در لسآنجلس کار میکردند شروع کرد و در اواسط دهه 90 به عنوان مجری برجسته در «پخش زنده شنبه شب» (Saturday Night Live) به شهرت رسید، یکی از کمدینهای کلیدی در «دسته برادران» (Frat Pack) بود که بازیگران طنز بسیاری از اواخر دهه 90 و اوایل دهه 2000 در آن حضور داشتند که شامل جک بلک، استیو کارل و بن استیلر نیز میشد. فرل از تلویزیون به کمدیهای بسیار پرفروش رسید که «مدرسه قدیمی» (Old School) محصول 2003، «الف» (Elf) محصول 2003، «گوینده؛ افسانه ران برگندی» (Anchorman: The Legend of Ron Burgundy) محصول 2004، «شبهای تالادگا» (Talladega Nights) محصول 2006 و «عجیبتر از داستان» (Stranger Than Fiction) محصول 2006، از جمله برجستهترین آثار او هستند.
فرل، یکی از بنیانگذاران کمدی جنایی، آدام مککی، از وب سایت Funny or Die است (که در سال 2007 راه اندازی شد و همچنان به کار خود با قدرت ادامه میدهد)، که یک سایت سرگرم کننده بسیار معتبر است که دارای افتخارات و جوایز زیادی به نام خود که یکی از بالاترین آنها در سال 2011 جایزه مارک تواین برای طنز آمریکایی است.
16. بیل موری
پس از شوخیهای احمقانه و سطحی او در «کوفته قلقلیها» (Meatballs) محصول 1979 به کارگردانی ریتمن و «پادوی گلف» (Caddyshack) محصول 1980، «راه راه» (Stripes) سومین فیلم کمدی موری بود. البته، مانند بسیاری از دیگر بازیگران طنز این لیست، موری قبل از حضور در هرگونه فیلم از طریق برنامه «پخش زنده شنبه شب» شناخته شد که سه فصل از 1977 تا 1980 در این برنامه بازی کرد.
از دیگر نمونههای قابل توجه در حرفه سینمایی موری میتوان به «شکارچیان روح» (Ghostbusters) محصول 1984، «تغییر سریع» (Quick Change) محصول 1980، که وی همچنین کارگردانی آن را نیز بر عهده داشت، «از باب چه خبر؟» (What About Bob?) محصول 1991، «روز گراندهاگ» (Groundhog Day) محصول 1993 و پس از آن ایفای نقش برجسته در «راشمور» (Rushmore) به کارگردانی وس اندرسون در سال 1998 که منجر به نقشهای تحسین شده دیگری از جمله «خانواده اشرافی تننبام» (The Royal Tenenbaums) محصول 2001، «گمشده در ترجمه» (Lost in Translation) محصول 2003 شد. «زندگی در آب با استیو سیزو» (Life Aquatic) محصول 2004، «گلهای پرپر» (Broken Flowers) محصول 2005 و «هتل بزرگ بوداپست» (Grand Budapest Hotel) محصول 2014 دیگر فیلمهای مطرحی هستند که موری در آنها حضور داشته.
در حالی که موری توانایی ایفای نقش کنایهآمیز یک نابغه را دارد، مانند نقش بسیار مشهور او به عنوان دکتر پیتر ونکمن در فیلمهای «شکارچیان روح»، به نظر میرسد در تمامی نقشهایش سعی در حفظ حالتی خلسه مانند دارد که یادآور کمدینهای مطرحی مانند باستر کیتون است که در این لیست هم به آن اشاره خواهیم کرد. موری به نوعی این حالت را از آن خود کرده و بسیاری او را به خاطر همین بیحس و حالی در نقشهایش دوست دارند.
15. جیم کری
جیم کری از طریق ایفای نقش مکرر در برنامه تلویزیونی طنز آیتمی کمدی اوایل دهه 90 در Living Color قبل از رسیدن به جایگاه سوپراستار گیشه در سال 1994 با سه موفقیت فوقالعاده «ایس ونچورا؛ کارآگاه حیوانات» (Ace Ventura: Pet Detective)، «احمق و احمقتر» (Dumb and Dumber) و «ماسک» (The Mask) که همگی در عرض چند ماه از یکدیگر منتشر شدند به شهرت رسید. جیم کری، اسطوره طنز کانادایی، که سالها در مدار کمدی استندآپ و فیلمهای کمدی کم بودجه زندگی گذراند، خیلی زود توانست جایگاهش را در بین کمدینهای مطرح باز کند.
در حالی که موفقیتهای اولیه کری متکی به حرکات فیزیکی پرانرژی، پرشور و شوخیهای خاص او بود، بعدا در فیلمهایی مانند «نمایش ترومن» (The Truman Show) (1998)، «مرد روی ماه» (Man on the Moon) (1999) و «درخشش ابدی یک ذهن پاک» (Eternal Sunshine of the Spotless Mind) به دنبال نقشهای کمدی کمتری رفت. کری با نقشهای چشمگیرترش باعث شد بینندگان و منتقدان او را با افرادی مانند کری گرانت و جیمی استوارت، بازیگران برجسته قدیمی مقایسه کنند که از پس نقشهای کمدی، درام و ژانرهای متنوع زیادی با اعتماد به نفس برمیآمدند.
جیم کری در سالهای اخیر، در حالی که هنوز در فیلمها فعالیت میکرد، تا حد زیادی از توجه چشم پوشی کرد و تبلیغات کمی برای نقشهای سینمایی خود انجام داد، در حالی که همزمان در مورد مسائل مربوط به سلامت روان (به ویژه نبردهای خود با افسردگی)، اهمیت مراقبه، حالات روحی و دیگر مفاهیم متفکرانه و مذهبی مانند صحبت میکرد. شاید این بحثها از کسی مانند جیم کری نوعی پوستاندازی یا ورود به مرحلهی جدید از دوران زندگی برداشت شود اما او همچنان در کمدیهای سرگرم کنندهای مانند دنباله «احمق و احمقتر» در سال 2014 و «گروه بد» (The Bad Batch) محصول 2016 و «جرم واقعی» (True Crimes) بازی میکرد. سخت است که یک هنرمند و کمدین متعهد را وقتی کاری با شهرت و هنر کمدی خود انجام داده، دوست نداشته باشید یا حداقل تحسین نکنید.
14. استیو مارتین
مارتین در دهه 60 به عنوان نویسنده طنز برای فیلم کمدی «برادران اسماتر» (The Smothers Brothers) و سپس به عنوان یک مهمان معمولی در برنامه «نمایش امشب» (Tonight Show) حرفه خود را آغاز کرد. او در دهه 70 در برنامههای «پخش زنده شنبه شب» کاملا خود را ثابت کرده بود. به عنوان یک کمدین درخشان، با سبک کمدی غیرعادی و عجیب و غریبش که اغلب با بانجو همراه بود، آلبومهای کمدی پرفروش و حضورهای متعدد در فیلمهای بسیاری داشت.
او بیشتر به عنوان یک نابغه و کمدین تلویزیونی مطرح بود، تا زمانی که نقش اصلی در فیلم «احمق» (The Jerk) به کارگردانی کارل راینر را در کنار نویسندگی آن بر عهده گرفت. فیلمهای موفقتری از جمله کمدیهای نابی مثل «سه رفیق» (Three Amigos) محصول 1986، «رکسان» (Roxanne) محصول 1987، «هواپیماها، قطارها و اتوموبیلها» (Planes, Trains & Automobiles) محصول 1987، «داستان ال ای» (L.A. Story) محصول 1991، «بوفینگر» (Bowfinger) محصول 1999، «دختر فروشنده» (Shopgirl) محصول 2005 در میان دیگر آثار او وجود داشت.
حرفه طولانی و پربار مارتین، که هنوز هم به قوت خود ادامه دارد، از اجرای کمدی دور شده و شامل کارهای نمایشی، بانجو نوازی (که حتی به خاطر آن برنده گرمی هم شد)، موفقیت به عنوان نویسنده، پیانیست و نمایشنامهنویس شده است. مارتین به طور مداوم به عنوان یکی از بزرگترین بازیگران کمدی و استندآپ کمدین رتبهبندی میشود.
13. ژاک تاتی
اکثرا او را بخاطر نقش مسیو اولو که همیشه یک پیپ بر لب داشت میشناسند. اما ژاک تاتی فیلمساز و بازیگر فرانسوی است که در طنزهای سخت و ماندگار تخصص داشت. در حالی که تاتی (9 اکتبر 1907-5 نوامبر 1982) هرگز به اندازه بسیاری از همسالان و دیگر بازیگران معروف زمان خود پرکار نبود، کارگردانی و بازی در شش فیلم بلند برای طبقهبندی او به عنوان یک استاد بیش از حد کافی بود.
از مهمترین آثار تاتی میتوان به «تعطیلات مسیو اولو» (Monsieur Hulot’s Holiday) محصول 1953، «دایی من» (My Uncle) محصول 1958، «زنگ تفریح» (Playtime) محصول 1967 و «ترافیک» (Traffic) محصول 1971 اشاره کرد و از زمان مرگش، موضوع تعداد انگشت شماری از مستندها شد و همچنین در سال 2010 سیلوین شومه، از فیلمنامه تولید نشده تاتی در سال 1958 برای فیلم انیمیشن برنده جایزه «شعبدهباز» (The Illusionist) که یک جادوگر بسیار شبیه به موسیو هولو را نشان میدهد اقتباس کرد.
در سالهای اخیر نسخههای دیجیتالی همه فیلمهای کوتاه و بلند تاتی و همچنین نسخههای معیار چندین اثر او، نمایشگاههای موزهای و سینماهای سراسر جهان به زنده ماندن میراث تاتی کمک کرده است، و تضمین میکند که بازسازیهای مسیو اولو همچنان مسحور کننده خواهد بود.
12. ادی مورفی
شهرت و تسلط ادی مورفی بر گیشه با استندآپ کمدیها و بازیهای درخشانش به عنوان بازیگر معمولی «پخش زنده شنبه شب» از 1980 تا 1984 و خندههای مخصوصش که بخشی اجتنابناپذیر از فرهنگ پاپ دهه 1980 بود آغاز شد.
اولین فیلم او «48 ساعت» (48 Hrs) محصول 1982 بود که مورفی را برای اولین بار در بین نامزدهای گلدن گلوب قرار داد و موفقیت بزرگی برایش به همراه داشت و پس از آن در کمدیهای بلاک باستری موفقی چون «اماکن تجاری» (Trading Places) محصول 1983، «پلیس بورلی هیلز» (Beverly Hills Cop) محصول 1984 که بانی ساخته شدن یک فرنچایز بسیار موفق اکشن کمدی شد و «سفر به آمریکا» (Coming to America) محصول 1988 حضور داشت.
دهه 90 برای مورفی با فیلمهایی مانند «پروفسور دیوانه» (The Nutty Professor) محصول 1996 و دنباله آن و یک همکاری درخشان با استیو مارتین در «بوفینگر» موفقیتهای زیادی به همراه داشت.
در دهه 2000 مورفی با نامزدی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای بازی در نقش خواننده جیمز تندر در اوایل دختران رویایی بیل کاندون و همچنین یک نقش پردرآمد و طولانی مدت به عنوان صدای خر در فیلمهای شرک 2001 تا 2010 کمپانی دریم وورکز بازگشت طوفانی داشت.
مورفی که یک پدر، یک انسان بشردوست و برای همیشه یک بازیگر سرگرم کننده پرکار بود، همچنان به ساخت فیلم میپردازد و شایعات مربوط به آلبوم یا تور کمدی دیگری از او هر از گاهی پخش میشود. او در سال 2015 مورفی جایزه مارک تواین را برای طنز آمریکایی دریافت کرد.
11. کاترین هپبورن
کاترین هپبورن (12 مه 1907 – 29 ژوئن 2003) به سادگی یکی از بزرگترین ستارههای کلاسیک هالیوود بود و با کارنامه کاری شگفتانگیزش که بیش از 60 سال طول کشید، افسانهای به تمام معنا بود. او که به خاطر روحیه پرشور و همچنین شخصیت مستقلش شهرت داشت و به خاطر سپرده میشد، فقط یک بازیگر طنز نبود. درست است که او در بسیاری از کمدیهای شگفتانگیز حضور داشت و شیمی کمدی او با اسپنسر تریسی قابل تحسین و طولانی مدت بود (همکاری آنها در سینما بیش از 25 سال و 9 فیلم طول کشید)، هپبورن همچنین در درامهای ادبی نیز نامی برای خود دست و پا کرد. فعالیتهای عظیم و بینهایت چشمگیر او باعث شد در طول این سالها چهار جایزه اسکار بهترین بازیگر زن را دریافت کند.
او به عنوان یک نماد مد (که پوشیدن شلوار را برای زنان مناسب نمیدانست)، شیوه زندگی غیرمتعارف و شخصیت نیکوکارش به شخصیتی مطرح تبدیل شد، اما ما با توجه به هدف این لیست، تنها بر فیلمهای طنز او تمرکز کنیم. یکی از خاطرهانگیزترین فیلمهای او «داستان فیلادلفیا» (The Philadelphia Story) در سال 1940 است، جایی که هپبورن در این کمدی مشهور و پرشور درباره ازدواج مجدد و رستگاری در برابر کری گرانت و جیمز استوارت درخشید.
فیلمهای این دوران به ندرت با پیچیدگیها و دیالوگهای پرشور همراه بودند. دیگر فیلمهای جذابی که هپبورن در آنها ایده یک زن مدرن باهوش را (و بعضا بعنوان یک پیر دختر میانسال باهوش) ادامه داد عبارتند از «پرورش بیبی» (Bringing Up Baby) محصول 1938، «زن سال» (Woman of the Year) محصول 1942، «دنده آدام» (Adam’s Rib) محصول 1949، «ملکه آفریقایی» (The African Queen) محصول 1951، «پت و مایک» (Pat and Mike) محصول 1952، «حدس بزن چه کسی برای شام میآید» (Guess Who’s Coming to Dinner) محصول 1967، «روستر کاگربن» (Rooster Cogburn) محصول 1975 و تورهای کمدی اواخر دوران حرفهایاش، «روی گلدن پاند» (On Golden Pond) محصول 1981.
در مجموع، هپبورن با 44 فیلم بلند، 8 فیلم تلویزیونی و 33 نمایش، کسب افتخارات و جوایز فراوان و ثبت موقعیت خود در صدر بازیگران و هنرمندان افسانهای کارنامه پربار و درخشانی دارد.
10. هارولد لوید
در دوران صامت هارولد لوید (20 آوریل 1893 – 8 مارس 1971) یکی از پادشاهان کمدی حاکم بود و نام تجاری باورنکردنی او در کمدیهای جسورانه بدلکاری با چارلی چاپلین و باستر کیتون به عنوان هم عصرانش در یک سطح بود.
بین سالهای 1914 تا 1947، لوید نزدیک به 200 فیلم کمدی، با سکانسهای اکشن شگفتانگیز شجاعانه که حتی تا امروز هم بیرقیب باقی مانده است ساخت. یکی از نمادینترین تصاویر لوید، و به طور کلی از دوران صامت، کاراکتر عینکی او است که به شکل باورنکردنی از عقربههای متحرک ساعت بزرگی در بالای یک برج و آن هم در یکی از شلوغترین خیابانهای شهر آویزان شده بود که بالاخره به خیر گذشت!
لوید بیشتر بدلکاریهایش را خودش انجام میداد، به طور معمول جان و دست و پای خود را برای خنده به خطر میانداخت و گهگاه برایش سنگین هم تمام میشد، مانند مصدومیت در سال 1919 که به خاطر استفاده از یک وسیله منفجره انگشت دستش آسیب دید.
در حالی که آثار لوید در دوران صامت به بهترین شکل به یادگار مانده و مورد تحسین قرار گرفتند، او به خوبی وارد دوران ناطق شد، اتفاقی که برای بسیاری از هم عصرانش، مانند کیتون نیوفتاد، اما این واقعیت نیز وجود دارد که برند طنز فیزیکی او مدتی از مد افتاده بود. لوید با تیاتر رادیویی لوکس و برنامههای گفتگوی تلویزیونی مانند «اد سالیوان، دیالوگ من چیست؟» و «این زندگی توست لوید» در دهه 1950 مورد توجه قرار گرفت و همچنین از توجه مجدد به آثار اولیهاش در جشنواره فیلم کن 1962 سهم خود را در سینما دریافت کرد.
همچنان که امروزه بسیار مورد توجه است و این مطلب گواهی میدهد، نام تجاری حرفهای و سبکهای کمدی لوید به طور مرتب بررسی میشود و اگر نام او برای شما جدید است، خوش شانس هستید زیرا بسیاری از آثار او حفظ شدهاند و میتوانید آنها را تماشا کنید.
9. مدلین کان
مادلین کان فراتر از بازیگر الهامبخش و کمدین با استعداد بودن، یک خواننده و صداپیشه با استعداد بود که همکاریهای فراموش نشدنی با نویسندگان و کارگردانانی مانند پیتر بوگدانوویچ مانند «چه خبر دکتر جون؟» (What’s Up Doc?) در سال 1972، «ماه کاغذی» (Paper Moon) در سال 1973، «در آخرین عشق باقی مانده» (At Long Last Love) در سال 1975 و مل بروکس «زینهای شعلهور» (Blazing Saddles) در سال 1974، «فرانکنشتاین جوان» (Young Frankenstein) در سال 1974، «اضطراب شدید» (High Anxiety) در سال 1977 و «تاریخ جهان، قسمت اول» (History of the World, Part I) محصول 1981 داشت.
فیلمهای خندهدار دیگری که کان در آنها دزد صحنه بود و بیشترین خندهها را با بازی درخشانش باعث میشد عبارتند از: «ریش زرد» (Yellowbeard) در سال 1983، «سرنخ» (Clue) در سال 1985 و «عروسی بتسی» (Betsy’s Wedding) در سال 1990، و همچنین در تیاترهای برادوی (جایی که نامزد چندین جایزه تونی شد) هم غوغا به پا کرد و در تلویزیون او برنده جایزه امی در 1987 برای سریال «مخصوص بعد از مدسه» (Afterschool Special) از شبکه ABC شد.
مل بروکس عاشق کار با کان بود، لمس کمدی او بسیار هوشمندانه و به نوعی درهم پیچیده و بسیار نزدیک به عرف بود و او غالبا قطعاتی را به طور خاص برایش مینوشت، زیرا او یک همکار گرانقدر و بازیگر محبوبش بود.
8. کری گرانت
کری گرانت (نام اصلی آرچی لیچ ؛ 18 ژانویه 1904 – 29 نوامبر 1986) برای مدتی که به عنوان اصلیترین شخصیت هالیوود در دوران کلاسیک شناخته میشد، یک ستاره بود. گرانت به خاطر اجراهای ساده و ظاهرا بدون زحمت، طنز لحظهای و همچنین لهجه فرا اروپایی-آمریکایی، حالت بیرمق و جذاب، ظاهر خوب که او را به مردی کاریزماتیک تبدیل کرده بود، حرفهی با دامنه وسیع و پویایی بی حدش معروف بود.
در حالی که فیلمهای اولیه گرانت در دهه 30 عمدتا در ژانر جنایی و ملودرام بودند، او در مجموعهای از فیلمهای کمدی عاشقانه و اسکیتبال حضور داشت که بسیار محبوب شد و تا به امروز در بین بهترین فیلمهای کمدی تاریخ قرار گرفته است. این عناوین عبارتند از: «حقیقت تلخ» (The Awful Truth) محصول 1937، «پرورش بیبی» (Bringing Up Baby) محصول 1938، «منشی همهکاره او» (His Girl Friday) محصول 1940، «داستان فیلادلفیا» (The Philadelphia Story) محصول 1940، «آرسنیک و تور کهنه» (Arsenic and Old Lace) محصول 1944 و «من عروس مرد جنگی بودم» (I Was a Male War Bride) محصول 1944.
هیچ اشارهای به کارنامه کاری پربار گرانت بدون ذکر رابطه فوقالعاده او با آلفرد هیچکاک و آثار کلاسیکی مانند «سوءظن» (Suspicion) در سال 1941، «بدنام» (Notorious) در سال 1946، «گرفتن یک دزد» (To Catch a Thief) در سال 1955 و «شمال از شمال غربی» (North by Northwest) در سال 1959 کامل نخواهد بود.
7. باستر کیتون
باستر کیتون (4 اکتبر 1895 – 1 فوریه 1966) که به دلیل حالت بیتفاوت صورتش به «چهره سنگی بزرگ» معروف بود، یک کمدین بدلکار و وودولیلن (نوعی کمدی) بود. او در اواخر دهه 20 و اوایل دهه 30 همتراز چارلی چاپلین به عنوان یک بازیگر و فیلمساز قدرتمند قرار داشت. به قول راجر ایبرت، «دوره فوقالعاده کیتون از 1920 تا 1929 است، زمانی که او بدون وقفه روی مجموعهای از فیلمها کار کرد و به همین روی او را میتوان بزرگترین بازیگر – کارگردان تاریخ سینما دانست»
بزرگترین فیلمهای کیتون، که نه تنها امروزه به قدرت خود باقی و همچنان دارای یک احساس ترسناک و کمدی الهامبخش هستند، شامل «شرلوک جونیور» (Sherlock Jr.) خیره کننده محصول 1924، شاهکار او در زمینه کمدی، که اغلب به عنوان یکی از بزرگترین فیلمهای در همه زمانها یاد میشود، ژنرال (The General) محصول 1926، و «فیلمبردار» (Cameraman) محصول 1928 بسیار مورد توجه بود.
از دوران کلاسیک هالیوود، تعداد کمی از هنرمندان مجرب میراثی به اندازه کیتون دارند. در حالی که زمان حضور وی در کانون توجه به دلیل مبارزه با اعتیاد به الکل و ناتوانی او در گذار صحیح از دوران صامت (سرنوشتی که برای بسیاری از ستارگان هالیوود پیش آمد) محدود بود، اما خوشبختانه او به عنوان یک فیلمساز و کمدین بزرگ، به خاطر دستاوردهای مادامالعمر خود در سال 1959 جایزه اسکار دریافت کرد که به نوعی احیای حرفه و تلاشهای او محسوب میشد.
6. پیتر سلرز
فیلمسازان انگلیسی برادران بولتینگ سلرز را به عنوان «بزرگترین نابغه کمدی این کشور از زمان چارلی چاپلین» توصیف کردهاند، اما او شاید بیشتر به عنوان سربازرس کلوزو در فیلمهای پلک صورتی پلنگ (1963 تا 1978) به کارگردانی بلیک ادوارد شناخته میشد. اما گفته میشود، سلرز تجربه پرباری در زمینه کمدی داشت، با مجموعه کمدی تاثیرگذار رادیو بیبیسی به نام «نمایش احمقها» (The Goon Show) محصول 1951 تا 1960 شروع کرد و بعد از آن پا به سینما گذاشت.
در حالی که تصور میشود سلرز تنها یک بازیگر کمدی است، اما در بسیاری از ژانرهای فیلم دستی بر آتش دارد، اما قابل توجهترین آثار او شامل دو اثر با استنلی کوبریک است. «لولیتا» (Lolita) محصول 1962 و نقشهای متعدد او در «دکتر استرنجلاو» (Dr. Strangelove) در سال 1964 (1964). او همچنین با علاقه از «تازه چه خبر پوسیکت؟» (What’s New ، Pussycat) محصول 1965، «کازینو رویال» (Casino Royale) محصول 1967، «مهمانی» (The Party) محصول 1967 و «حضور» (Being There) محصول 1979 یاد میکند.
سلرز، بازیگری همه کاره، مرتبا در فیلمهای خود نقشهای متعددی ایفا میکرد تا جایی که اگر در طول یک سکانس بدلکاری مچ پایش رگ به رگ نشده بود، نقش چهارم را در دکتر استرنجلاو بازی میکرد. «باغبان وفادار» (Chauncey Gardiner) یکی از فیلمهایی است که مطمئنا یکی از اجراهای عالی آن دوران یا هر دورهای با متد بازیگری محسوب میشود.
بازیهای غالبا طنزآمیز و تاریک سلرز به نقشهای متعدد او کمک کرده است که حتی پس از چند دهه حس مدرن بودن خود را حفظ کرده و بر بسیاری از کمدینها از جمله مانتی پایتان، راب برایدن، ساشا بارون کوهن، کریستوفر گست، مایکل مککان و هری شیرر تاثیر گذاشته است.
5. لوسیل بال
لوسیل بال (6 اوت 1911-26 آوریل 1989) در حالی که به عنوان یک ستاره تلویزیونی افسانهای شناخته میشد و کمدیهای موقعیتی مانند سریال «عاشقتم لوسی» (I Love Lucy) (1951 تا 1957) و دیگر امثال آن را در کارنامه دارد، یک نماد برجسته است که در بالای هیچ فهرستی مانند این ذکر نشده است، و حرفه طولانی او با بسیاری از بازیهای قابل توجه در پرده نقرهای نمایان شده است.
بال در اواخر دهه 20 قبل از اینکه در برادوی به یک ستاره تبدیل شود، به عنوان مدل شروع به کار کرد. در دهههای 30 و 40 او با RKO قرارداد بسته بود و در چندین فیلم از جمله «ناوگان را دنبال کنید» (Follow the Fleet) محصول 1936، «سرویس هتل» (Room Service) به کارگردانی برادران مارکس در سال 1938 و برجستهترین فیلم دوران طلایی هالیوود به کارگردانی دوروتی آلزار، با نام «برقص دختر برقص» (Dance, Girl, Dance) در سال 1940 حضور داشت.
در همان زمان که بال در حال بازی در فیلم آلزار بود، دسی آرناز را ملاقات کرد، که نه تنها همسرش بلکه شریک خلاق او بود و تا 20 سال بعد با یکدیگر تاریخ تلویزیون را تغییر دادند که البته در سال 1960 از یکدیگر جدا شدند.
بال در طول زندگی خود جوایز معتبری از جمله چهار جایزه امی و بسیاری را نیز پس از مرگ دریافت کرد، از جمله تمبر پستی یادبود و عضویت در تالار مشاهیر ملی زنان در سال 2001 و برخی دیگر.
4. جان کلیز
اجراهای کمدی بسیار دوست داشتنی و جسورانه او با مانتی پایتان، چه در سینما، چه در تلویزیون، چه اجراهای زندهای که گذشتند و برای همیشه در خاطرمان ماندگار شدند، همان چیزی است که جان کلیز بیشتر به خاطر آن شناخته شده است.
بیشترین چیزی که از او در خاطر مانده سریال طنز درخشان «فالتی تاورز» (Fawlty Towers) محصول 1975 از شبکه بیبیسی است، اما البته «سیرک پرنده مایتی پایتان» (Monty Python’s Flying Circus) مدتها قبل از آن یعنی در سالهای 1969 تا 1974 یک طرح اولیه بود و او همچنین چهار کار بسیار خنده دار دیگر هم در این بین و فیلمهایی با آن گروه به شرح زیر انجام داد: «و اکنون چیزی کاملا متفاوت» (And Now for Something Completely Different) محصول 1971، «مانتی پایتان و جام مقدس» (Monty Python and the Holy Grail) محصول 1975، «زندگی برایان» (Life of Brian) محصول 1979 و «معنای زندگی» (The Meaning of Life) محصول 1983.
کلیز، یک فرد نسبتا قد بلند، اغلب شلخته، همیشه واقعا خندهدار بود و در حالی که عضو اصلی از مجموعه پایتان است، یک حرفه پربار و فراتر در فیلمهایی مانند «آقای وقتشناس» (Clockwise) محصول 1986، «ماهیای به نام واندا» (A Fish Called Wanda) محصول 1988، «اریک وایکینگ» (Erik the Viking) محصول 1989، «موجودات درنده» (Fierce Creatures) محصول 1997، نقش نیک بیسر در دو فیلم اول هری پاتر و صداپیشگیهای فراوان در انیمیشنهایی مانند شرک داشته است.
کلیز همچنین فیلمنامهنویس و تهیه کننده پرکاری هم است.
3. رابین ویلیامز
رابین ویلیامز بدون شک در اواسط دهه 70 کمدینی با شگفتانگیزترین و الهامبخشترین روال استندآپ در سان فرانسیسکو بود، جایی که او یک رنسانس کمدی را رهبری کرد. پس از یک نقشآفرینی خندهدار در برنامه تلویزیونی «روزهای شاد» (Happy Days)، به ویلیامز برنامه اسپینآف اختصاصی خود به نام «مورک و میندی» (Mork & Mindy) (1978 تا 1982) داده شد، جایی که بیگانه عجیب و غریب دوست داشتنی او مورک، قلب آمریکا را ربود و در عین حال اولین نسخه تلویزیونی آن را هم در پی داشت. این نقش، در حالی که نسبتا سبک بود، به ویلیامز اجازه داد تا مهارتهای بداههپردازی خود را به نمایش بگذارد، که خیلی زود آنها را روی صفحه نمایش بزرگ تقویت کرد.
اولین نقش اصلی ویلیامز در «ملوان زبل» (Popeye) محصول 1980 نسبتا کمرنگ بود و این فیلم به کارگردانی روبرت آلتمن با استقبال چندان خوبی مواجه نشد. اما پس از آن ویلیامز در فیلم «جهان به گفته گارپ» (The World According to Garp) در سال 1982 توانست با بازی طنزش خودی نشان دهد و فیلم موفقی بسازد.
ویلیامز در فیلمهایی مانند «صبح بخیر، ویتنام» (Good Morning, Vietnam) محصول 1987، «انجمن شاعران مرده» (Dead Poets Society) محصول 1989، «شاه ماهیگیر» (The Fisher King) محصول 1991، «علاءالدین» (Aladdin) محصول 1992، «خانم دابتفایر» (Mrs. Doubtfire) محصول 1993 ، «قفس پرنده» (The Birdcage) موفقیتهای زیادی در گیشه و در بین منتقدان کسب کرد. او با فیلمهای «ویل هانتینگ خوب» (Good Will Hunting) محصول 1997 و «شب در موزه» (Night at the Museum) محصول 2006 یک جایزه اسکار، دو جایزه امی، هفت جایزه گلدن گلوب، دو جایزه SAG و چهار گرمی گرفت.
ویلیامز یک مجری محبوب، بشردوست، مربی و انسانی دوست داشتنی برای همه بود. او در 63 سالگی خیلی زود دنیا را ترک کرد، آخرین میراث زندگی گرم و درخشان او این بود که به گسترش گفتگوی جهانی درباره سلامت روان و نوع دوستی در همه جا کمک کند.
2. برادران مارکس
برادران مارکس افسانهای (که واقعا هم برادر بودند) کارنامهی درخشانی داشتند که باعث شد آنها ابتدا در وودویل، سپس در برادوی، بعد در پرده نقرهای و در نهایت با ظهور تلویزیون، موفقیت بزرگی بدست آورند. از بین سیزده فیلم آنها که بین سالهای 1921 تا 1949 ساخته شد، پنج فیلم سینمایی موفق در گیشه داشتند که هر یک توسط موسسه فیلم آمریکا به عنوان 100 فیلم کمدی برتر تمام دوران انتخاب شدند. از جمله فیلمهای به یاد ماندنی و تاثیرگذار آنها میتوان به فیلم «بیسکوییت حیوانی» (Crackers Animal) (که توسط سالوادور دالی به عنوان «اوج تکامل سینمای کمدی» توصیف شد)، شاهکار طنز «سوپ اردک» (Duck Soup) محصول 1933، «شبی در اپرا» (A Night at the Opera) در سال 1935 و «یک روز در مسابقه» (A Day at the Races) سال 1937 اشاره کرد.
گروچو یکی از برادرانی بود که همیشه با سیگار خود، سبیل سیاه رنگ و راه رفتن خندهدارش دیده میشد، هارپو بی صدا، مزین به کلاه گیس فرفری، خدای شیطنت و همیشه در حال تعقیب دختران زیبا، تمسخر بچهها، بوق زدن، و نواختن چنگ در هر زمان ممکن بود. چیکو نوازنده تیزهوش، همیشه عبارات را به تکه کلامهای خندهدار تبدیل میکرد، و زپو مردی سالم و خوش تیپ و عاقل بود. این شخصیتهای بسیار متمایز در صحنه تبدیل به کهن الگوهای کمدی شدند و طنز نیهیلیستی برند آنها بر همه از وودی آلن و مانتی پایتون گرفته تا مستر شو و ساشا بارون کوهن تاثیر گذاشت.
در اواخر دهه 40، چیکو و هارپو و زپو اساسا از برنامههای تجاری بازنشسته شدند. هرچند هارپو اواخر عمرش چند بار در تلویزیون و در به یادماندنیترین قسمت فیلم «عاشقتم لوسی» (I Love Lucy) در سال 1955 حضور پیدا کرد، اما گروچو همچنان به صورت تنها کار میکرد و مهمتر از همه خود را به عنوان مجری برنامه بازیهای رادیویی و تلویزیونی با امتیاز بالا مثل «روی زندگی خود شرط میبندید» (You Bet Your Life) بین سالهای 1947 تا 1961 معرفی کرد.
برادران مارکس تنها گروهی بودند که در فهرست «100 سال… 100 ستاره» AFI از بین 25 اسطوره برتر فیلم AF در تاریخ فیلم آمریکا، و به درستی، به عنوان قهرمانان سرشناس، نمادین و تأثیرگذار هالیوود کلاسیک و فراتر از آن، مورد تقدیر قرار گرفتند.
وودی آلن درباره قهرمانش گروچو میگوید: «چند سال پیش به این نتیجه رسیدم که گروچو مارکس بهترین کمدین این کشور است که تا به حال وجود داشته. حالا بیشتر از همیشه متقاعد شدهام که حق با من بوده است. من نمیتوانم به کمدینی فکر کنم که حرکات فیزیکی کاملا خندهدار را با یک کلام بیهمتا ترکیب کرده باشد. من معتقدم یک عظمت ذاتی طبیعی در گروچو وجود دارد که مانند هر هنرمند اصیل، از تجزیه و تحلیل دقیق خود نشات میگیرد. او به سادگی مانند پیکاسو یا استراوینسکی بینظیر است و من معتقدم بیاعتنایی عمدی او به نظم هزاران سال دیگر به همان اندازه خندهدار خواهد بود. »
1. چارلی چاپلین
تقریبا غیرممکن است که چارلی چاپلین را از شخصیت بزرگ سینمایی او یعنی «ولگرد» که یکی از شناخته شدهترین چهرهها در کل جهان و نمادی برای کمدی است مجزا در نظر بگیریم. او که یکبار گفته بود طنز او بستگی به رهایی ولگرد از حداکثر مشکلات دارد، امروز هنوز به عنوان قله کمدی مدرن مورد احترام است. مطمئنا این تا حد زیادی به خاطر قهرمان بودن، بیگناهی، مقاومت و احترام او است. ولگرد از بیاعتنایی و فقر شدید سرچشمه میگیرد و چاپلین مرتبا او را در موقعیتهای خطرناکی قرار میدهد که به طنز و تفسیر درباره وضعیت انسان مبالغه کند.
چاپلین که در سال 1889 در لندن متولد شد، در سختی و فقر بزرگ شد که کارکتر ولگرد بعدا از آن سرچشمه گرفت. چاپلین از کودکی در سالنهای موسیقی و به عنوان مجری و کمدین شروع به کار کرد. در 18 سالگی او در صدد بود تا بتواند خود را به عنوان یک کمدین با استعداد معرفی کند، حتی در آمریکا گشت و گذار کرد، جایی که مانند معاصران خود برادران مارکس، در وودویل به شهرت بیشتری دست یافت. این امر او را به شرکت فیلمسازی نیویورک و استودیوهای کیستون در سال 1913 هدایت کرد و به هالیوود رفت و در آنجا اولین بازی او «امرار معاش» (Making a Living) در سال 1914 صورت گرفت.
در سال 1919 چاپلین موسسه «یونایتد آرتیست» را تاسیس کرد و ساخت فیلمهای بلندش را به سرعت آغاز کرد. فیلمهایی مانند «پسربچه» (The Kid) (1921)، پس از آن «زن پاریسی» (A Woman of Paris) در سال 1923، «جویندگان طلا» (The Gold Rush) در سال 1925، «سیرک» (The Circus) در سال 1928، «روشناییهای شهر» (City Lights) در سال 1931 و «عصر جدید» (Modern Times) در سال 1936 در میان آنها.
چاپلین بدون ترس از سیاسی بودن و حتی اندکی محافظهکاری، آدولف هیتلر را در طنز سیاسی 1940 خود به نام دیکتاتور بزرگ به زبان طنز به تصویر کشید و از آثار بعدی او میتوان گفت که «روشناهای صحنه» (Limelight) محصول 1952، در حالی که آخرین فیلم او نبود، به آخرین فیلم واقعا عالی او تبدیل شد.
چاپلین چشمهی درخشانی از نویسندگی، کارگردانی، تولید، تدوین، بازی و آهنگسازی تقریبا در همه فیلمهای خود بود. او به عنوان یک فرد کمالگرا شهرت داشت و اغلب برای یک پروژه واحد سالهای زیادی صرف میکرد.
مبارزات ولگرد در برابر ناملایمات، بدبینی و دسیسههای مدرن جامعه که با طنز همراه بود آثار شگفتانگیز وی را شکل داده است. مضامین اجتماعی و سیاسی، در کنار بسیاری از عناصر عمیقا شخصی و غالبا زندگینامهای در آثار او فراوان است. چاپلین به طور منظم و مرتب کمدیهای ماهرانه خود را با ظرافت و بینش شکوفا میکرد و آنها را به هنر ناب و چیزی شبیه هنری متعالی ارتقا میداد.
تقریبا غیرممکن است کسی را در کمدی پیدا کنید که از چاپلین الهام نگرفته باشد. ژاک تاتی گفت: «بدون چاپلین من هرگز فیلمی نمیساختم» و تقریبا هر نویسندهای که فکرش را بکنید نوعی جرقه از او در کارهایش دارد و به قول بیلی وایلدر چاپلین «خدا» بود.
علاوه بر ۲۰ بازیگر مطرحی که نام بردیم، وودی آلن، روان اتکینسون، جان بلوشی، روبرتو بنینی ، مل بروکس، جان کندی، ساشا بارون کوهن، دیوید کراس، رودنی دانگرفیلد، دنی دی ویتو، ژرار دوپاردیو، فیلیس دیلر، مارگارت دومونت، آنا فاریس، فرناندل، دبلیو سی. فیلدز، جیمز فرانکو، زک گالیفیاناکیس، ریکی جرویس، جونا هیل، باب هوپ، دایان کیتون، ژان لوفور، جری لوییس، جین لینچ، آن میرا، اسپایک میلیگان، ریک مورانیس، مایک مایرز، بته میدلر، مایکل پیلین، سایمون پگ، پارکر پوزی، ریچارد پرایور، گیلدا رادنر، جان سی ریلی، ست روگن، سارا سیلورمن، کریستن ویگ، جین وایلدر و شاید دهها بازیگر طنز معتبر دیگر هم در سینما وجود دارند که جایشان در این لیست خالی است.
منبع: taste of cinema
به نظر من لورل و هاردی و جری لوئیس و باستر کیتون از چارلی چاپلین خیلی بهترن