درباره کتاب «قصه‌های ناتمام» و زندگی تالکین؛ از نمایان شدن «اولمو» تا نابودی قلمروی نومه‌نور

۲۷ شهریور ۱۴۰۱ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۲۷ دقیقه

کتاب «قصه‌های ناتمام» جان رونالد روئل تالکین یکی از مهم‌ترین آثار این نویسنده است که توسط پسرش «کریستوفر» به چاپ رسید. این اثر نگاهی موشکافانه به تعدادی از کاراکتر‌ها، رویدادها و حوادث دیگر داستان‌های تالکین دارد و ما را با دنیای نویسنده و تلاشش برای خلق اسطوره‌ها و افسانه‌ها آشنا می‌کند. در ادامه این یادداشت قصد داریم تا با زندگی‌نامه و سبک نوشتن تالکین آشنا شویم و پس از آن به سراغ معرفی مفصل کتاب «قصه‌های ناتمام» می‌رویم.

پیشینه خانوادگی تالکین

خانواده‌ی تالکین اصالتی آلمانی داشتند و نام خانوادگی‌شان در ابتدا تالکوهن‌ بود آن‌ها در قرن هجدهم از ساکسونی‌ به بریتانیا مهاجرت کردند و نام تالکین را برای خودشان برگزیدند. در سال ۱۸۹۱ «آرتور لوئر‌ تالکین»‌ با «مایل سوفیلد»‌ ازدواج کرد. «آرتور» در آن‌زمان در بانگی انگلیسی به عنوان مدیر یک بانک کار می‌کرد اما با ترک کارش تصمیم گرفت تا به همراه همسرش عازم آفریقای جنوبی شود‌‌.

جان یک سال پس از ازدواج مادر و پدرش (در سال ۱۸۹۲) در منطقه بلو‌مفانتین آفریقای جنوبی در سوم ژانویه متولد شد. هنگامی‌که او دو ساله بود تنها برادرش «هیلاری» نیز به دنیا آمد. اما جان و برادرش در سال ۱۸۹۶ پدرشان را از دست دادند. برای همین تالکین خاطرات زیادی از پدر خودش نداشت. پس از فوت آرتور، خانواده آن‌ها آفریقای جنوبی را ترک می‌کند و به بریتانیا باز‌می‌گردد.

تالکین از همان دوران کودکی خواندن و نوشتن را یاد می‌گیرد و در چهار سالگی‌اش می‌تواند آثار ادبی کلاسیک را بخواند. او از طریق مادرش مقداری درباره دانش گیاه‌شناسی نیز می‌آموزد. در داستان‌های تالکین گیاهان و درختان بسیار دقیق و باجزییات‌ توصیف می‌شوند. این علاقه به گیاهان در کودکی او ریشه دارد. محل اقامت آن‌ها شهرکی روستایی در حومه شهر بیرمنگهام است.

وقتی تالکین هشت ساله بود مادر او پیروی کلیسای کاتولیک می‌شود، این اتفاق بر روی زندگی تالکین اثر مهمی می‌گذارد زیرا کشیشی به نام «فرانسیس مورگان» به خانه آن‌ها رفت‌وآمد می‌کرد و به تالکین و برادرش درس می‌داد و رویکردی حمایت‌گرایانه نسبت به آن‌ها داشت زیرا آن‌ها پدرشان را از دست داده بودند. علاوه بر این مستمری و تمام حمایت‌های خانوادگی مادر تالکین در اثر تغییر مذهب او قطع شد و تاثیری سخت بر زندگی او گذاشت.

در دوران کودکی تالکین او توسط یک عنکبوت بابون نیش زده شد. این اتفاق بر روی او تاثیر بدی گذاشت و در داستان‌های «سیلماریلیون» و «ارباب‌حلقه‌ها» شخصیت‌هایی به نام انگولیانت‌ و شلوم وجود دارند که شبیه به عنکبوت‌ها هستند و نقشی بسیار منفی دارند. هر چند تالکین می‌گوید که از این موجودات هیچ نفرتی ندارد و چنین خاطره‌ای در ذهن او نیست.

در سال ۱۹۰۰ و وقتی که تالکین دوازده سال داشت مادرش به بیماری دیابت مبتلا شد. دیابت در آن‌زمان یک بیماری مرگ‌‌آور بود و کسی شانس خوب‌شدن و کنترل آن را نداشت زیرا هنوز انسولین کشف نشده بود. نهایتا مادر تالکین در سن ۳۴ سالگی و در اثر تشدید علائم بیماری دیابت جان خود را از دست می‌دهد.

پس از فوت مادر تالکین در ۵ اکتبر سال ۱۹۰۴، پسرها توسط «پدر مورگان» و خاله «بئاتریس سوفیلد» نگه‌داری می‌شوند و پس از مدتی آن‌ها به خانه خانم «فانکر» می‌روند. تالکین در همین زمان‌هاست که به مدرسه شاه ادوارد چهارم می‌رود و در آن جا مشغول به تحصیل می‌شود. او در آن جا می‌فهمد که به زبان‌شناسی بسیار علاقه‌مند است.

وقتی او شانزده ساله است عشق دوران نوجوانی را تجربه می کند. با ساکن شدن در منزل «خانم فاکنر»، جان، «ادیت برت» زن ۱۹ ساله ای را می‌بیند و دل‌باخته وی می‌شود. «پدر مورگان» داشتن هر روابطی را برای او تا سن ۲۱ سالگی که بتواند از خودش مراقبت کند، ممنوع می کند.

در سال ۱۹۱۱ تالکین نوزده ساله به دانشگاه مورد علاقه خود، آکسفورد راه پیدا می‌کند. او در آن‌جا زبان های انگلیسی کهن را می‌خواند و مطالعه‌اش درباره زبان‌های آلمانی، ولزی و فنلاندی را گسترش می‌دهد تا به آن‌ها مسلط شود.

دو سال پس از تحصیل در دانشگاه، جان که حالا ۲۱ ساله است دوباره با معشوقه دوران نوجوانی خود «ادیت» ارتباط برقرار می‌کند. اما متوجه می‌شود که او با فرد دیگری نامزده کرده است. برای همین تالکین، «ادیت» را قانع می‌کند تا نامزدی‌اش را به هم بزند و با نامزد کند. «ادیت» با شعر «crist of Cynewulf» تحت تاثیر قرار می گیرد وا از آن‌جه که خود «ادیت» نیز به تالکین علاقه دارد چنین چیزی را می‌پذیرد و با او نامزد می‌شود.

در این زمان او درجه ی بالایی در لغت شناسی می گیرد و به همین دلیل رشته اش را از ادبیات کهن به ادبیات و زبان انگلیسی تغییر می دهد .

آغاز جنگ جهانی اول و ازدواج کردن تالکین

یک‌سال پس از آغاز جنگ جهانی اول و در سال ۱۹۱۵ است که تالکین مدرک درجه یک زبان انگلیسی را از دانشگاه آکسفورد می‌گیرد و در ۲۳ سالگی به تفنگ‌داران لنکشایر می‌پیوندد.
او دو سال است که با «ادیت» نامزد است. نهایتا در سال ۱۹۱۶ او از جنگ باز‌می‌گردد و با «ادیت» ازدواج می‌کند اما دوباره به جنگ و این بار به به فرانسه فرستاده می‌شود.تالکین یکی از افرادی است که در نبرد هولناک سم شرکت دارد‌. این نبرد در اطراف کرانه‌های ساحل رود سم در فرانسه رخ می‌دهد و یکی از خونبارترین نبردهایی است که در جهان به وقوع پیوسته است.
بنابر برآوردها در این جنگ بیش از یک میلیون نفر از طرفین درگیری برای حفظ منطقه‌ای به مساحت کمتر از یک کیلومتر مربع کشته شده‌اند.در این جنگ دو تن از نزدیک‌ترین دوستان تالکین کشته می‌شوند و خود او به علت ابتلا به بیماری اجازه می‌یاید تا از جبهه‌های متفقین به خانه بازگردد.

این جنگ هولناک روی باورهای تالکین اثر بسیار زیادی می‌گذارد و او را نسبت به پیشرفت‌های علمی و صنعتی‌شون همه چیز بدبین می‌کند. او نوشتن داستان «سقوط گوندلین» را پس از وقوع این جنگ و هنگام اقامت دردرمانگاه آغاز می‌کند.

ورود تالکین به دنیای نویسندگی

تالکین از ابتدا به داستان‌ها دل‌بستگی زیادی داشت. او در سال ۱۹۱۷ و در سن ۲۶ سالگی نوشتن داستان «سیلماریلیون» را آغاز کرد. «سیلماریلیون» قرار بود تا شاهکار تالکین در حوزه اسطوره‌شناسی و زبان‌شناسی باشد.

تالکین از زندگی روزمره خود برای نوشتن داستان‌هایش الهام می‌گرفت. او و همسرش یک روز برای گردش به جنگل رفته بودند و همسرش «ادیت» برایش رقصید. همین اتفاق برای تالکین الهام‌بخش نوشتن داستانی به نام «برن و لوتین» شد. تالکین این داستان را بسیار دوست داشت.« برن» نمادی از خود او بود و «لوتین » نمادی از معشوقه‌ و همسرش «ادیت».

در ۱۶ نوامبر همین سال بود که اولین فرزند جان و «ادیت» به دنیا آمد. او را با نام «جان فرانسیس روئل تالکین» می‌شناسند.

بازگشت به دانشگاه

در سال ۱۹۱۸ تالکین کاری در دانشگاه پیدا کرد و قرار شد به عنوان دستیار لغت‌نویس برای تکمیل لغت‌نامه انگلیسی جدید آکسفورد مشغول به کار شود. علاوه بر این، از او خواستند تا به عنوان دانشیار به دانشگاه لیدز بیاید. او در سال ۱۹۲۰ داستان «سقوط گوندولین» را به پایان رساند و با انتشارش تحسین خوانندگانش را برانگیخت.

در دانشگاه لیدز علاوه بر تدریس به «ای.وی.گوردون» در چاپ «سر گاواین و شوالیه سبز» کمک کرد. در این زمان او به نوشتن کتابهای «داستانهای گمشده» ادامه داد و به این ترتیب بود که زبان‌های الفی به وجود آمدند.

در هنگام تدریس در لیدز بود که دو پسر دیگر او هم به دنیا آمدند. «مایکل هیلاری روئل» در اکتبر ۱۹۲۰ و «کریستوفر روئل» در ۱۹۲۴ متولد شد.

در سال ۱۹۲۵ تالکین به سمت استادی آنگلوساکسون دانشگاه آکسفورد رسید و از دانشگاه لیدز به آکسفورد آمد.

حضور مجدد در آکسفورد

تالکین تحقیقات ادبیش را زیاد منتشر نمی کرد. هرچند تحقیقات منتشر شده اش عالمانه، جذاب، تاثیرگذار و بسیار دقیق بودند.

در آکسفورد اینکلینگز شکل گرفت. گروهی از نویسندگان مسیحی و محافظه کار آکسفورد که به طور غیررسمی و اکثرا در مهمانی ها همدیگر را ملاقات می کردند. در این گروه «نویل کوگهیل»، «هوگو دایسون»، «چارلز ویلیامز»، «اوون بارفیلد» و در راس آنها «سی.اس.لوئیس» قرار داشتند و« لوئیس تبدیل» به یکی از دوستان صمیمی تالکین شد. آنها برای گفتگو، خواندن مطالب و یادداست‌های خود  دور هم جمع می‌شدند.

«ادیت» آخرین فرزند و تنها دخترشان «پرسکیلا» را در ۱۹۲۹ بدنیا آورد.

تالکین شروع به نوشتن نامه هایی درباره ی بچه ها کرد که به «سانتا کلوس» شهرت دارد و مجموعه این‌ها که در سال ۱۹۷۶ انتشار یافت به نام «نامه های بابانوئل» معروف است.

فرزندان تالکین نیز تدریجا بزرگ می‌شدند و هر کدام سراغ شغل خاصی می‌رفتند. «جان» به کشیشی علاقه داشت‌. «مایکل» و «کریستوفر» به عضویت در نیروی هوایی بریتانیا در آمدند. البته «مایکل» شغلش را تغییر داد و معلم مدرسه شد و «کریستوفر» نیز پس از مدتی به دانشگاه راه پیدا کرد و به عنوان دانشیار دانشگاه مشغول به تدریس شد. تالکین در فاصله سال‌های ۱۹۲۵ تا ۱۹۳۵ مطالعات خود در حوزه‌های اسطوره‌شنایی و زبان‌شناسی را تکمیل کرد.

تولد داستان «هابیت‌ها» در سال‌های ۱۹۳۵ تا ۱۹۳۷

یک روز وقتی‌که «تالکین» در حال ورقه‌های امتحانی دانشجویان خود را تصحیح می‌کرد،با قسمتی خالی از پاسخ‌نامه یکی از شاگردانش روبرو شد. تالکین در همان لحظه روی آن صفحه تالکین جمله‌ای نوشت که عجیب و بی‌معنی به نظر می‌رسید: «در داخل سوراخی در زمین هابیتی زندگی می کرد!» این جمله وهم‌گونه او را به فکر واداشت و سپس تالکین حس کرد که باید بداند «هابیت» چیست و در چه نوع سوراخی ساکن است و سوال مهم‌تر این‌که چرا هابیت برای زندگی سراغ نقب و سوراخ در خاک رفته است.

این تامل ذهنی داستانی را به وجود آورد که تالکین آن را برای بچه‌هایش تعریف کرد. در سال ۱۹۳۶ نسخه ناکاملی از این رمان به دست «سوزان داگنال»، از مسئولان و کارکنان «انتشارات جورج آلن و آنوین» رسید . این کارمند از «تالکین» درخواست کرد تا روی داستانش کار کند. در نهایت نیز نسخه کامل هابیت را به «استنلی آنوین» رئیس انتشارات فوق تحویل داد و در سال ۱۹۳۷ داستان «هابیت» انتشار پیدا کرد.

«هابیت» به قدری موفق بود که «استنلی آنوین» از «تالکین» درخواست کرد تا اگر او کاری مشابه این اثر دارد آن را به انتشارات ارائه دهد. تالکین در آن موقع بر روی نوشتن «سیلماریلیون» تمرکز کرده بود، این افسانه بسیار بزرگ محسوب می‌شد ولی ناشر باور داشت که کتاب از نظر تجاری قابل انتشار نیست و بنابراین از «تالکین» خواست تا دنباله‌ای برای داستان «هابیت» بنویسد. این دنباله اهمیت بیشتری از خود داستان «هابیت» پیدا کرد و جایگاهی فراتر از داستان‌های کودکانه یافت به این ترتیب داستان «ارباب حلقه‌ها» در فاصله سال‌های ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۵ به چاپ رسید. این مجموعه دارای شش کتاب بود که در سه قسمت به چاپ رسید.به زودی معلوم شد که نویسنده و ناشران تعداد چاپهای کتاب را بسیار کم برآورد کرده‌اند زیرا این کتاب‌ها با بسیار سریع به فروش می‌رفتند. «ارباب حلقه‌ها» باعث شد تا تالکین شهرتی جهانی پیدا کند. این کتاب‌ها در خانه بسیاری از مردمان انگلیسی‌زبان در سراسر جهان یافت می‌شدند.

ضمنا تالکین در سال ۱۹۴۵  استاد زبان و ادبیان انگلیسی شد و تا زمان بازنشستگی در ۱۹۵۹ این سمت را حفظ کرد.

سال‌های آخر و پایان زندگی تالکین

تالکین و «ادیت» در سال ۱۹۶۹ به بورنموت‌ رفتند. درتاریخ ۲۲ نوامبر ۱۹۷۱ ادیت درگذشت و تالکین پس از فوت او مدتی را در آکسفورد سپری کرد. نهایتا تالکین در ۲ سپتامبر سال ۱۹۷۳ در سن ۸۲ سالگی فوت کرد‌.
پیکر او و همسرش در یک قبر به خاک سپرده شده است.
بر روی سنگ مزار این دو نوشته‌های زیر به چشم وجود دارند:

ادیت مری تالکین، لوتین، ۱۸۸۹-۱۹۷۱

جان رونالد روئل تالکین، ۱۸۹۱-۱۹۷۳

درباره سبک ادبی تالکین

تالکین را می‌توان قله ادبیات فانتزی جهان دانست او جهانی خیالی را آفریده است که عناصر جادویی و خارق‌العاده بسیاری دارند و وجود هر یک از آن‌ها در داستان دارای معناست و ارتباطی نامرئی میان آثار مختلف تالکین برقرار می‌کند.

ادبیات فانتزی را نوعی سبک نوشتاری می‌دانند که در آن عناصر غیر‌زمینی، غیرعادی و جادویی وجود دارند و بر روی روند داستان اثر می‌گذارند. در حقیقت در داستان های فانتزی، این عناصر بر روی قواعد موجود در داستان اثرگذار هستند. تالکین توانسته است که تاثیرات بسیار زیادی بر روی داستان‌های فانتزی بگذارد. پیش از خلق آثار جذاب او، داستان‌های فانتزی تنها برای کودکان نکشته می‌شدند. اما کتاب‌های «هابیت» و «ارباب‌حلقه‌ها» ی تالکین بزرگسالان را نیز به ادبیات فانتزی علاقه‌مند کردند.در نوشته‌های تالکین عنصر نمادگرایی وجود و حضور چشمگیری دارد. بسیاری از اجسام، فضاها و علائم طبیعی و آب‌وهوایی نوعی نماد به شمار می‌آیند. درد این نماد‌ها و سمبل‌ها کار ساده‌ای نیست و پس از خواندن دیگر داستان‌های تالکین می‌توانیم آن‌ها را درک کنیم.

به عنوان نمونه در کتاب پنجم «ارباب‌حلقه‌ها» (بازگشت پادشاه) صحبت از بادهای بخت و اقبال می‌شود. به صورت غیر‌منتظره‌ای در نبرد میناس‌تیریث‌، بادهایی از سمت غرب می‌وزند که چاقوها و آلودگی‌های رخوت‌آور هوا را از بین می برند و روحیه مدافعان شهر را افزایش می‌دهند. علاوه بر این، بادهای فوق سبب می‌شوند تا سپاه آراگورن زودتر به شهر محاصره شده میناس‌تیریث برسد و آن‌جا را نجات دهد. حتی گاندولف نیز به این بادها اشاره می‌کند و آن‌ها را به فال نیک می‌گیرد‌. اما منشاء این وزش باد برای افرادی‌که دیگر آثار تالکین را نخوانده‌اند معلوم نمی‌شود. در سیلماریلیون‌ می‌خوانیم که مانوه‌ (عالی‌رتبه‌ترین والار) و پادشاه جهان، فرمانروای بادهای و عقاب‌هاست. در حقیقت این بادهای غیرمنتظره از جانب مانوه فرستاده شده‌اند تا مردم گوندور را کمک کنند.

به طور خلاصه می‌توان گفت که تالکین از عناصر ادبیات فانتزی و مکتب سمبولیسم برای آفرینش داستان‌های خود کمک می‌گیرد.

تالکین برای آفرینش داستان‌های خود به چه عناصری متکی است؟

سبک نوشتاری تالکین با بسیاری از نویسندگان فرق دارد. جهانی که او آفریده است جزئیات بسیار زیادی دارد.

اسطوره‌شناسی: تالکین مطالعات تخصصی و گسترده‌ای بر روی اساطیر اروپای شمالی و مرکزی داشته است. او برای تحقیق دقیق‌تر خود به سراغرادبیات فولکلور نیز می‌رفت. برخی از شخصیت های داستان‌های او از همین اساطیر الهام گرفته‌اند. اروپایی‌ها به موجودی به نام الف باور داشتند. اما الف‌ها موجودی با پوست سبز بودند و قدشان ار انسان‌ها کوتاه‌تر بود. اما تالکین این موجودات اساطیری را به کلی تغییر می‌دهد و آن‌ها را به موجوداتی قدسی، حکیم و بسیار زیبا تبدیل می‌کند‌.

تاریخ: تالکین علاقه بسیار زیادی به تاریخ داشته است و برخی کتاب ارباب حلقه‌هاس او را نوعی بازخوانی از جنگ جهانی دوم می‌دانند. این نویسنده برای توصیف بسیاری از شهرها، لباس‌ها و سلاح‌های داستانش‌ از نمونه‌های تاریخی الهام گرفته است.

الهیات مسیحی: همان‌طور که اشاره شد یکی از معلمان دوران کودکی تالکین یک کشیش کاتولیک بود. همین امر سبب شد تا تالکین شناخت بیشتری نسبت به کتاب‌های مذهبی داشته باشد.در آثار این نویسنده نوعی جهان‌بینی مذهبی و معاد‌باور وجود دارد. سازنده جهان نیز شخصیتی یگانه‌ به نام ایلوواتار است و تعدادی از ایزدان یا والار که مخلوقات او هستند جهان را اداره می‌کنند. اما قدرت این ایزدان در حد فرشتگان ادیان ابراهیمی است. سرنوشت و پایان جهان کاملا مشخص است و در روز بازپسین، ملکور ( او یکی از والار بود اما به سراغ پلیدی رفت.) شکست خواهد خورد و مجازات خواهد شد. در حقیقت آثار تالکین رویکرد ثنوی‌گرایانه ندارند و در آن‌ها وجود نگرش ادیان ابراهیمی کاملا مشهود است.

گیاه‌شناسی: شاید برایتان تعجب‌آور باشد اما تالکین از کودکی و تحت تاثیر مادرش به دانش گیاه‌شناسی علاقه داشت‌. او در داستان‌هایش توصیفات دقیقی از درختان،گیاهان، نوع برگ و خواص آن‌ها می‌کند. علاوه بر این درخت‌ها نمادهای مهمی در داستان‌های او هستند. در ابتدا جهان تالکین با نور دو درخت روشن بوده است. بذر این درخت بعد‌ها در سرزمین‌های نومه‌نور، گوندور و لیندون نیز به کار رفته است و در پرچم پادشاهی گوندور نیز عنصر درخت سپید وجود دارد. شخصیت‌های مورد علاقه او، یعنی الف‌های سبز نیز دل‌بسته قدم زدن در بیشه‌ها و جنگل‌ها هستند. برخی از مهم‌ترین و تاثیرگذار ترین اتفاقات داستان‌های تالکین نیز در جنگل‌ها به وقوع می‌پیوند.

زبان‌شناسی: تالکین استاد زبان‌شناسی است‌. او در طول حیات خود نزدیک به ۱۵ زبان را به وجود آورد. این نویسنده به ظرفیت عجیب و پیچیده زبان برای انتقال پیام آگاهی داشت برای همین در داستان‌هایش برای نژاد‌های مختلف زبان، خط و الفبا درست کرد. الف‌‌های سیروان ودنولدور، دورف‌ها، روهیریم‌ها و انت‌ها دارای زبان به خصوص خودشان هستند. تالکین برای زبان الف‌ها و دورف‌ها الفبا، رسم‌الخط و آوا نیز درست کرده است. اما روهیریم‌ها تنها تعدادی کلمه به خصوص دارند. خادمان برج تاریکی و خود سائورون نیز زبانی به نام زبان سیاه دارند که الفبای آن مشخص نیست و ما تعدادی از کلمات آن را می‌دانیم. این منابع الهام گسترده سبب شده‌اند که کتاب‌های تالکین بسیار خاص، خواندنی و پیچیده باشند. ما هنگام خواندن این داستان‌ها، ممکن است خودمان را در سرزمین‌ میانه یا والینور تصور کنیم یا فرض کنیم که به نژاد الف‌ها، دورف‌ها یا هابیت‌ها تعلق داریم.

مختصری درباره دیگر آثار تالکین

کتاب «قصه‌های ناتمام» با دیگر کتاب‌های تالکین ارتباط زیادی دارد به همین دلیل بهتر است تا مختصری درباره آن‌ها بدانیم.

کتاب «هابیت» در مورد ماجرای بیلبو بگینز (عموی فرودو بگینز و سرپرست او) و مسافرت طولانی‌اش به همراه گروه دورف‌ها و رویدادهایی که برای آنها به اتفاق میافتد صحبت می کند. در داستان هابیت حلقه یگانه پیدا می‌شود. دورف‌ها یکی از قلمروهای باستانی خودشان را که تنها کوه نام دارد باز‌پس می‌گیرند و اسماگ‌ و بولگ‌ که به ترتیب اژدهایی مخوف ( آخرین اژدهای بزرگ بال‌دار) و سردسته اورک‌های شمال هستند، می‌میرند. در پایان داستان هم لشکر‌کشی‌ای بزرگ به دول‌گوندور (محل اقامت سائورون) صورت می‌گیرد.

سه‌گانه «ارباب حلقه‌ها» در امتداد داستان هابیت ها و در پایان دوران سوم دنیای تالکین اتفاق می‌افتد. در حقیقت این داستان پایان دنیای تالکین است و پس از آن اسطوره‌ها از جهان ما دور می‌شوند‌. زیرا بسیاری از نیروهای ماورایی تضعیف شده‌اند. در این داستان سلطه سائورون با نابود کردن حلقه‌اش در کوه هلاکت به پایان می‌رسد‌. بیشتر الف‌ها نیز به علت زوال یافتن قدرت سه حلقه‌ی آب، آتش و هوا سرزمین میانه را ترک می‌کنند و پیش‌بینی ماندوس (یکی از والار) که سرزمین میانه از آن انسان‌هاست و الف‌ها یا باید آن‌جا را ترک گویند یا در حد مردمان جنگلی تنزل بیایند، تحقق پیدا می‌کند. این مجموعه متشکل از شش کتاب است و در آن به حوادث سرزمین میانه در دوران‌های مختلف اشاره شده است.

«سیلماریلیون» که شاهکار تالکین به شمار می‌آورد داستان آفرینش دنیای اوست. در این داستان حوادث گوناگونی رخ می‌دهد. الف‌ها و آدمیان به دنیا می‌آیند و نبردهای هول‌انگیز و باشکوهی صورت می‌گیرد. سیلماریل‌ها جواهراتی هستند که توسط فئانور ساخته شده‌اند. این جواهرات زیبایی و قدرت بسیار زیادی دارند. در خلال این داستان، ملکور سیلماریل‌ها را سرقت می‌کند و به سرزمین میانه می‌گریزد. الف‌های نولدور نیز تصمیم می‌گیرند والینور را ترک کنند تا جواهرشان را پس بگیرند. اما آن‌ها در این راه حمایت والار را ندارند. علاوه بر این برخی از الف‌ها مرتبط جنایت می‌شوند و مورد نفرین والار قرار می‌گیرند. آن‌ها خویشاوندان‌ الف خود را به قتل می‌رسانند تا کشتی‌هایشان را بگیرند. سیلماریلیون داستانی مملو از درد‌ها، رنج‌ها و مرارت‌های نژاد‌ الف‌ها و انسان‌هاست. زیرا آن‌ها باید با قدرتی عظیم مقابله کنند که خود توانایی هماوردی‌ با آن را ندارند.دست آخر مالکیت سیلماریل‌ها از پسران فئانور سلب می‌شود. یکی از آن‌ها به مانند ستاره در آسمان می‌درخشد و دوتای دیگر در قعر چاه و دریا افتاده‌اند.
سه کتابی که عنوان شده‌اند بخش عمده‌‌ای دنیای فانتزی تالکین را پوشش داده‌اند. داستان‌های دیگری مانند «سقوط گوندولین»، «فرزندان هورین» و «ماجرای برن و لوتین» نیز هستند که به صورت مختصر در کتاب «سیلماریلیون» مورد اشاره قرار گرفته‌اند. اما داستان مفصل آن‌ها جداگانه آمده است.

حال می‌توانیم به سراغ معرفی کتاب قصه‌های ناتمام برویم.

ارباب حلقه‌ها؛ ۶ تفاوت بزرگ بین فیلم و کتاب

معرفی کتاب «قصه‌های ناتمام»

داستان های ناتمام نام تعدادی از داستان های تکمیل‌نشده است که فوت جی. آر. آر. تالکین مهلت نداد تا نویسنده پایانشان را مشخص سازد و سرانجامشان در ابهام باقی ماند. در این اثر اطلاعات بسیار و اشاره های گوناگون اما ناتمامی درباره تاریخ سرزمین میانه» وجود دارد.

داستان های ناتمام سرانجام پس از مرگ تالکین در سال ۱۹۸۰ توسط پسرش «کریستوفر» به چاپ رسید. «کریستوف» در حقیقت یادداشت‌های باقی‌مانده پدرش را جمع‌آوری کرده است و آن‌ها را شرح می‌دهد. اثر فوق دارای چهار بخش اصلی است که هر یک از آن‌ها شامل چند داستان هستند. در انتهای هر داستان انبوهی از یادداشت‌های تکمیلی نویسنده وجود دارد‌. این نوشته‌ها در حقیقت خیلی از نقاط تاریک و ابهامات را روشن می‌سازد اما خود «کریستوفر» نیز اقرار می‌کند که با توجه به تعدد و پراکندگی دست‌نوشته‌ها، برخی از این ابهامات در داستان همچنان باقی می‌مانند و او صرفا گمانه‌زنی انجام داده است.

تقسیم‌بندی کتاب «قصه‌های ناتمام»

همان‌طور که اشاره کردیم کتاب قصه‌های ناتمام از چهار بخش تشکیل شده است. در این چهار بخش وقایع روزگار کهن سرزمین میانه از آغاز پایان جنگ حلقه بازگو شده‌اند.

بخش اول:بخش اول کتاب به دوران اول مربوط می‌شود. در این قسمت دو داستان وجود دارد که عبارت‌اند از حدیث تور و آمدن او به گوندولین و نارن ای هین هورین ( فرزندان هورین). داستان هورین بعد‌ها و در تحت عنوان «فرزندان هورین» در کتابی جداگانه به چاپ رسید. داستان اول به زندگی «تور» فرزند «هور» می پردازد. داستان سقوط گوندولین اولین اثر نگاشته شده از دوران اول توسط تالکین است‌. او این اثر را هنگامدگذراندن مرخصی استعلاجی در ارتش و در سال ۱۹۱۷ نوشت. تور نقشی مهم در سرنوشت گوندولین ایفا می‌کند. او پس از طی پوششی سخت با فرمانروای آب‌ها که اولمو نام دارد ملاقات می‌کند و اولمو از او می‌خواهد تا به گوندولین برود. پیش از این اولمو به شاه تین‌گول فرمانروای گوندولین گفته بود که وقتی سفیرش‌ را به نزد او می‌فرستد پیش‌بینی او نیز تحقق خواهد یافت و او باید مردم گوندولین رو به سمت سواحل بیاورد. زیرا نابودی تقدیر این سرزمین خواهد بود. با این‌که‌ تین‌گول، تور را می‌پذیرد اما به نصیحت اولمو عمل می‌کند. در عوض دستور ساخت راهی مخفی را می‌دهد. مایگلین‌ که خواهرزاده شاه تین‌گول است دست به خیانت می‌زند و جای گوندولین را به ملکور می‌گوید و دست آخر گوندولین با بسیاری از مردمانش نابود می‌شود اما تور و دختر شاه از همان راه مخفی به همراه خیل عظیمی از باقی‌ماندگان از آن‌جا می‌گریزند.

بخش دوم: این قسمت، مربوط به دوران دوم جهان تالکین است. و شامل داستان هایی از جمله «وصف جزیره نومه نور»، داستان «آلداریون و ارندیس»، «دودمان الروس: شاهان نومه نور» و «سرگذشت گالادریل و کله بورن و در باب آمروت شاه لورین» می‌شود . تمام این داستان ها در دوران دوم رخ می‌دهند و بیشتر حول قلمروی نومه نور است. جزیره ای که به شاهان آدمیان اعطا می شود تا در آن سکونت کنند. آلداریون و ارندیس داستان عشقی است که تبدیل به نفرت می گردد. و پس از آن وقایع مربوط به هر کدام از شاهان بررسی می شود. سرگذشت گالادریل و کله بورن و درباب آمروت شاه لورین تنها داستان‌های این بخش هستند که به قلمروی سرزمین میانه در دوران دوم مربوط می‌شوند. به طور کلی اطلاعات کمی از آثار تالکین نسبت به دوران دوم وجود دارد و به صورت خلاصه در «سیلماریلیون» یا ضمیمه «ارباب حلقه‌ها» به آن‌ها اشاره شده است. اما بخش دوم کتاب قصه‌های ناتمام مفصل‌ترین اطلاعات را درباره مردم نومه‌نور، سبک زندگی آن‌ها و شاهان‌شان می‌دهد.

سرگذشت گالادریل و کله‌بورن نیز یکی از جذاب‌ترین داستان‌های این بخش است. گالادریل یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های داستان تالکین محسوب می‌شود و در همه کتاب‌های او حضور دارد. این داستان به سیر تغییر گالادریل در ذهن تالکین نیز اشاره می‌کند. درباره دلایل عدم بازگشت گالادریل به سرزمین والینور گمانه‌زنی‌های مختلفی وجود دارد که کریستوفر تالکین با توجه به نوشته‌های پدرش همه آن‌ها را بررسی کرده است.

بخش سوم: در این قسمت داستان‌هایی از دوران سوم موجود است که عموما با جنگ حلقه رابطه دارد. داستان‌هایی نظیر «مصیبت دشت های گلادن»، «گیریون و ائورل و دوستی گوندور و روهان»، «پویش اره بور»، «شکار حلقه» و «جنگ‌های گدار آیزن» نمونه‌هایی از آن هستند. در اولین داستان از افسانه مرگ ایسیلدور می خوانیم، داستانی که روایتگر حمله اورک ها به ایسیلدور در دشت های گلادن است که طی آن ایسیلدور می‌میرد و حلقه در رودخانه آندوین بزرگ غرق می‌شود و مدتی طولانی در آنجا پنهان می ماند، ارباب الروند در کتاب دوم یاران حلقه به شکل مختصری این اتفاق را در شورا توضیح می‌دهد. سپس از اتحاد گیریون و ائورل و شکل گیری قلمرو روهان و روابط دوستانه آن ها با گوندور اطلاعاتی را کسب می‌کنیم‌، چیزی که چکیده ای از آن در ضمایم ارباب حلقه ها موجود است. در این بخش با جزئیات فراوان به حرکت ائورل از سرزمین‌های شمالسگی، استراتژی‌های جنگی مردم روهان‌ و جزئیات واگذاری این سرزمین اشاره شده است‌.

«پویش اره بور» در دهه ۱۹۵۰ توسط تالکین برای اولین بار نوشته شد. این داستان قرار بود ابتدا بخشی از کتاب ارباب حلقه ها باشد اما تالکین نظرش را عوض کرد و صرفا بخش کوتاهی از آن را در ضمایم ارباب حلقه‌ها قرار داد. این داستان دو نسخه متفاوت دارد یکی از زبان «فرودو بگینز» است و دیگری که به نظر می‌آید اصیل‌تر و دقیق‌تر است. توسط گندالف سپید روایت می‌شود او در آن‌جا از سفرشان به «اره بور» که برای فرودو بگینز توضیحاتی می دهد، آن ها آن‌موقع در میناس‌تیریث‌ اقامت دارند و آراگورن تاج‌گذاری کرده است. در فصل «شکار حلقه» با جزئیات بیشتری از شورای الروند و نیز سرنوشت گولوم پس از زندانی شدن در موردور آگاه می شویم. و در آخرین بخش تحت عنوان «جنگ‌های گدار آیزن» با روایت کشته شدن تئودرد پسر شاه تئودن آشنا می‌شویم. این جنگ‌ها پیش از رسیدن یاران حلقه به روهان‌ اتفاق می‌افتد.

اینک بشنوید تمام مردمی که در برابر سایه شرق قد خم نمی‌کنید! با هدیه فرمانروای ماندبورگ ما برای سکونت به سرزمینی که کالن آردون‌ نام دارد خواهیم آمد و ِنک من به نام خود و از طرف ائوتئود ساکن شمال سوگند یاد می‌کنم که میان ما و مردمان بزرگ غرب تا ابد دوستی خواهد بود: دشمنان آن‌ها دشمنان ما خواهند بود، نیاز‌های آن‌ها نیازهای ما خواهد بود و اگر هرگونه پلیدی یا مخاطره یا یورش بر آن‌ها نازل شود ما با آخرین توان‌مان به یاری آن‌ها خواهیم شتافت. باشد که این سوگند به وارثین من، هر چند نفر که پس از من به سرزمین جدیدمان بیایند، منتقل شود و آن‌ها با پیمانی ناشکستنی آن را نگه‌دارند، مبادا که سایه بر آن‌ها فرو افتد و نفرین شوند.

سپس ائورل شمشیرش را در نیام قرار داد و تعظیم کرد و به سوی فرماندهانش‌ بازگشت. پس از او کیریون پاسخ داد. ایستاد و با قدی برافراشته دستش را بر روی پشته گذاشت و در دست راستش عصای سفید کارگزاران‌ را بالا گرفت و سخنانی گفت که شنوندگان را در شگفتی فرو برد. زمانی که ایستاد، خورشید سوزان در غرب فرو نشست و به نظر رسید که ردای سفیدش در حال آتش گرفتن است. پس از آن‌که سوگند خورد که گوندور به همان عهد مودت و یاری به هنگام هرگونه نیاز متعهد خواهد بود صدایش را بالا برد … و بار دیگر به زبان مشترک گفت:

باشد که آیت سوگند به یاد شکوه سرزمین ستاره‌ها و به یاد ایمان الندیل مومن، پایدار بماند و تا ابد در پناه کسانی‌ته بر تخت‌های شاهی غرب می‌نشینند و در پناه آن یکتا که بالاتر از همه تخت‌های شاهی است قرار گیرد.

بخش چهارم: قسمت چهارم کتاب نسبت به دیگر بخش‌ها کوتاه‌تر است و در حقیقت به ماجراهایی اشاره می‌کند که در بخش‌های دیگر قرار نگرفته‌اند. یکی از مهم‌ترین مقالات این بخش مربوط به ایستاری است. آن‌ها ۵ تن از آینور‌ (مایار) هستند که برای کمک به مردمان سرزمین میانه از والینور آمده‌اند. آن‌ها عضو شورای سپید هستند و وظیفه مهار سائورون را بر عهده دارند.
گاندولف خاکستری، سارومان سپید و راداگست‌ قهوه‌ای ۳ تن از ۵ عضو این فرقه هستند. دو نفر از این افراد نیز به سرزمین‌های شرقی فرستاده شده‌اند تا دیگران را علیه سائورون تحریک کنند اما از سرنوشت آن‌ها خبر زیادی در دست نیست. در این بخش مقاله‌ای به نام دروا‌داین که مردمانی جنگلی هستند و یادداشتی درباره پلان‌تیری نوشته شده است.

نقد کتاب «قصه‌های ناتمام»

کتاب قصه‌های های ناتمام با دیگر آثار فانتزی تالکین تفاوت بسیار زیادی دارد و بیشتر شبیه به راهنمای خواندن دیگر کتاب‌های او عمل می‌کند‌. در آثاری نظیر «سیلماریلیون» ترکیب‌های ادبی بسیار غنی و ارزشمندی در داستان وجود دارد و سیر داستان ارباب‌حلقه‌ها و اشعار موجود در آن بسیار سرگرم‌کننده است اما قصه‌های ناتمام این‌‌گونه نیست. یکی‌دیگر از نکات مورد توجه در کتاب فوق، به چالش کشیدن باورهای رایج درباره تعدادی از شخصیت‌های «ارباب حلقه‌ها» ست. اسطوره‌های تالکین در گذر زمان دچار تغییراتی اساسی شده‌اند و بیشترین تغییر را می‌توان برای بانو گالادریل در نظر گرفت.
یادداشت‌های قصه‌های ناتمام قرار است نگاهی موشکافانه و دقیق نسبت به شخصیت‌ها و وقایع داشته باشند. کتاب‌های دیگر تالکین دارای رنگ‌وبویی فلسفی هستند اما این کتاب فقط یک محتوای روایی یا توصیفی به شمار می‌آید.

خواندن کتاب «قصه‌های ناتمام» برای چه کسانی مناسب است؟

افرادی از خواندن کتاب قصه‌های ناتمام لذت می‌برند که دیگر آثار تالکین به خصوص کتاب‌های «هابیت»، «ارباب حلقه‌ها» و «سیلماریلیون» را به شکلی دقیق خوانده باشند. بدون مطالعه آن کتاب‌ها، خواندن قصه‌های ناتمام جذابیتی برای مخاطبان نخواهد داشت و آن‌ها را سردرگم می‌کند.

درباره ترجمه کتاب «قصه‌های ناتمام»

 کتاب قصه‌های ناتمام ناتمام ۷ سال پس از مرگ تالکین و در سال ۱۹۸۰ توسط پسرش کریستوفر جمع‌آوری و منتشر شد. این کتاب به زبان‌های گوناگونی انتشار پیدا کرد. اولین بار در سال ۱۳۹۲ بود که بخشی از این کتاب به وسیله آقای «رضا علیزاده» به فارسی برگردانده شد. این بخش از کتاب تنها حوادث دوران دوم داستان را پوشش می‌داد. در سال ۱۴۰۱ به همت نشر روزنه و با کمک «رضا علیزاده»، «محمد‌حسین شکوهی» و «ناهید خسروی» ترجمه کامل این کتاب منتشر شد. این ترجمه به متن اصلی وفادار است و در عین زبانی ساده و راحت دارد. باید توجه داشته باشیم که سبک نگارش تالکین آسان نیست و ترجمه وفادار به متن و در عین حال خواندنی بودن آن، کاری بسیار سخت و نیازمند تسلط بالا به زبان مقصد است.

برای خواندن کتاب «قصه‌های ناتمام» چقدر زمان نیاز داریم؟

کتاب قصه‌های ناتمام نسبتا حجیم است و متن‌های پیچیده‌ای در آن وجود دارد که در صورت مطالعه سریع ممکن است آن‌ها را خوب درک نکنیم. اگر هر روز یک ساعت را صرف خواندن این کتاب کنیم مطالعه آن ظرف دوازده روز به پایان خواهد رسید.

پس از خواندن کتاب «قصه‌های ناتمام» سراغ چه آثاری برویم؟

کتاب قصه‌های ناتمام ذهنیت و باورهای ما درباره برخی از شخصیت‌های کلیدی داستان‌های تالکین را تحت تاثیر قرار می‌دهد. بهتر است که پس از اتمام این کتاب، دوباره مجموعه «ارباب حلقه‌ها» و «سیلماریلیون» را مطالعه کنیم‌.

در بخشی از کتاب «قصه‌های ناتمام» می‌خوانیم:

از ارینیون‌ گیل گالاد پسر فین گون‌ به تار منلدور‌ از تبار ائارندیل درود: والار پشتیبان شما و سایه از جزیره شاهان همیشه دور باد. دیرگاهی است که خود را زیر دین شما می‌دانم، زیرا بارها پسر خود آناردیل‌ آلداریون‌ را نزد من فرستاده‌اید و او به گمان من بزرگ‌ترین یاوران الف در میان آدمیان است. این‌جا به سبب نگه‌داشتن بیش از اندازه او در خدمت خود از شما پوزش می‌طلبم؛ چرا که نیاز مبرم به استفاده از دانش آدمیان و زبان‌های گوناگونشان‌، که او در آن‌ها سرآمد است، مرا به چنین کاری واداشت. آلداریون بسیاری خطرات را به جان خرید تا مرا از مشاورت خود بهره‌مند‌ سازد. او نیاز ما را با شما در میان خواهد گذاشت؛ با این‌حال از آن‌جا که جوان و پرامید است از اهمیت آن چندان که باید بی‌خبر است. از این رو من این سطور را تنها برای اطلاع شاه نومه‌نور می‌نگارم.

سایه‌ای جدید در شرق در حال سر بر آوردن است. این امر چنان که او می‌پندارد ربطی به ظلم و ستم آدمیان پلید ندارد؛ بل یکی از خادمان مورگوت جنب‌وجوش از سر گرفته است و موجودات پلید بار دیگر از خواب برمی‌خیزند. سال به سال نیروی او فزونی می‌گیرد، زیرا آدمیان آلت دست او قرار می‌گیرند. به داوری من دور نیست روزی که پلیدی چنان قدرت گیرد که الدار نتوانند بدون یاوری دیگران در برابر آن پایداری کنند. از این رو هر گاه کشتی بلند شاهان آدمیان را بر دریا می‌بینم، دلم آسوده می‌شود. حال به خود جسارت می‌دهم و از شما یاری می‌طلبم. اگر نفراتی بیش از نیاز خود در اختیار دارید، تمنا می‌کنم این آدمیان را زمانی در اختیار ما بگذارید.

پسر شما، هر گاه اراده فرمایید، گزارش اوضاع و احوال ما را به شما ارائه خواهد کرد. اما مهم‌تر از هر چیز مشاورت او که همیشه خردمندانه است با آغاز هجوم دشمنان – که بی‌تردید آغاز خواهد شد- برای حفظ سرزمین‌های غربی، مسکن الدار [الف‌ها] و آن گروه از هم‌نژادان شما که دل‌هاشان هنوز سیاه نگشته، مورد نیاز است. ما دست کم باید از پس دفاع از اریادور در حوالی رودهای بزرگ غرب رشته‌کوهی که آن را هیتایگلیر‌ می‌نامیم‌ برآییم‌. این سد دفاعی ماست. اما در دیوار کوه‌ها شکافی بزرگ به سمت جنوب در سرزمین‌ کالن‌آردون‌ هست و تهاجم از شرق آن مسیر صورت خواهد گرفت. دشمنان از هم‌اکنون در طول ساحل دریا به آن‌ سو پیش می‌آیند. با برپا کردن مقری بر ساحل نزدیک می‌توان از این شکاف محافظت کرد و حمله را به تاخیر انداخت.

جناب آلداریون مدت‌ها بر این کار نظارت داشت در وینیالونده‌، مصب رود گوادلوپ دیر زمانی کوشید تا چنین بندرگاهی‌ را بنیاد بگذارد که هم از دریا و هم از زمین امن باشد؛ اما بخش اعظم تلاش‌های او بیهوده‌ بوده است. او دانشی بسیار در این‌گونه امور دارد زیرا از گیردان‌ بسیار آموخته است و بیش از هر کس دیگر نیازهای کشتی‌های بزرگ شما را می‌فهمد. اما هیچ‌گاه افراد کافی در اختیار نداشته است و در این حال گیردان‌ هیچ کشتی‌ساز یا معماری افزون بر نیاز خود در اختیار ندارد.

شاه بایسته‌های خود را بِه از هر کس دیگری می‌داند؛ اما اگر با دیده التفات به سخنان جناب آلداریون‌ بنگرد و چنان‌که باید و شاید پشتیبان او باشد، آن‌گاه امید در جهان، سترگ‌تر خواهد بود. یاد و خاطره دوران نخست کم‌فروغ است و همه چیز در سرزمین‌ میانه رو به سردی گذاشته. نگذاریم‌ دوستی کهن الدار و دونه‌داین در سرایب‌ زوال محو شود‌.

زنهار! تاریکیِ در راه، آکنده از نفرت ماست، اما نفرت به شما نیز کمتر نیست. اگر پر و بال بگیرد، دریای بزرگ بر بال‌های او چندان گسترده نخواهد بود.
مانوه‌ شما را در پناه آن یگانه نگاه دارد و باد مساعد در بادبان‌هاتان بوزاند‌.

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه