آنا د آرماس بازیگر فیلم «بلوند» از مریلین مونرو و زندگی در عصر مجازی می‌گوید

۲۰ شهریور ۱۴۰۱ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۵ دقیقه
آنا د آرماس

فیلم تازه‌ی آنا د آرماس، بازیگر لاتین هالیوود، «بلوند» (Blonde)، که بر اساس رمانی محصول سال ۲۰۰۰ به همین نام اثر جویس کارول اوتس ساخته شده است، در جشنواره‌ی فیلم ونیز حضور پیدا کرد و به زودی اکران خواهد شد. آنا د آرماس در گفت‌وگویی با ال‌ای تایمز در این باره صحبت کرده است. 

همان‌طور که آفتاب کالیفرنیا پایین می‌آمد، آنا د آرماس سعی می‌کرد به‌ خاطر بیاورد که اولین بار کی و چطور با مرلین مونرو آشنا شد؛ این بازیگر ستاره که به سرعت در حال پیشرفت بود، نمی‌توانست دقیق بگوید که اولین‌بار چه زمانی با مونرو هم‌مسیر شد.

د آرماس از خانه‌ی خود در لس آنجلس می‌گوید: «راستش را بخواهید، فکر نمی‌کنم به‌خاطر داشته باشم اولین بار کی او را دیدم».

شاید دهه‌ها پیش زمانی در سانتا کروز دل نورت کوبا، یکی از فیلم‌های مونرو داشته از تلویزیون پخش می‌شده و آنا سلیا د آرماس کاسوی جوان بدون اینکه هنوز بداند او چقدر مهم است، نگاهی کوتاه به تصویرش انداخته باشد.

اما می‌گوید که به احتمال زیاد پس از ترک وطنش، کارائیب، به مقصد اسپانیا در هجده سالگی بوده، آن زمان که دریچه‌ی دنیای او بر فیلم‌هایی که تا پیش از آن دور از دسترس بودند باز شد، توانسته با تصویر ماندگار مونرو ارتباط برقرار کند.

مرلین مونرو، آن‌چنان که او را همیشه حاضر و در عین حال دست‌نیافتنی به خاطر می‌آوریم، به‌عنوان چهره‌ای نمادین از دوران به‌ظاهر گذشته‌ی هالیوود، زمانی که صنعت استثمارگر بی‌چون‌وچرا غالب بود، و همین‌طور از زمان درگذشت نابهنگامش در ۱۹۶۲، به عنوان یکی از اجزای اصلی فرهنگ عامه باقی مانده است.

داستان زندگی پرآشوب او الهام‌بخش فیلمنامه‌ها و آثار غیرداستانی متعددی بود؛ از جمله فیلم «نورما جین و مریلین» (Norma Jean & Marilyn) محصول ۱۹۹۶ از شبکه‌ی اچ‌بی‌او (HBO)، فیلم نامزد اسکار میشل ویلیامز به نام «هفته‌ای که با مریلین گذراندم» (My Week with Marilyn) و مستند «عشق، مرلین» (Love, Marilyn) از لیز گاربوس محصول ۲۰۱۲. حالا د آرماس سی‌وچهارساله، در نقش نسخه‌ی خیالی ستاره‌ی فیلم «بعضی‌ها داغشو دوست دارن» (Some Like It Hot) و مهم‎‌تر از آن، در نقش زنی به نام نورما جین مورتنسون، در فیلم «بلوند» (Blonde) به کارگردانی اندرو دامینیک به این مجموعه اضافه شده است.

بعد از نه هفته فیلمبرداری در ۲۰۱۹، به‌دلیل همه‌گیری کرونا و همچنین اختلافات بین دامینیک و نتفلیکس، در حالی که فیلمساز بر مدت زمان و محتوای فیلم پافشاری می‌کرد، ساخت فیلم به تأخیر افتاد.

حالا پس از مدت‌ها انتظار، «بلوند»، برای رقابت در جشنواره‌ی فیلم ونیز حضور پیدا کرد.

این فیلم شانزده سپتامبر در سینماهای منتخب اکران خواهد شد و بیست و هشتم سپتامبر هم در نتفلیکس عرضه می‌شود. «بلوند» یکی از معدود فیلم‌های «بالای هفده‌سال» این استریمر عظیم است. بالای هفده‌ سال برچسبی است که به فیلم‌هایی که دارای «قدری محتوای جنسی» هستند، داده می‌شود و یکی از دلایلی است که در فضای مجازی بحث‌های زیادی را درباره‌ی نمایش وقایع آسیب‌زای زندگی مونرو مطرح کرده است. هر چند تا امروز بیشتر صحبت‌ها از جانب کسانی بوده است که تنها تیزر‌های تبلیغاتی فیلم را دیده‌اند.

آنا د آرماس با فیلم «بلوند» در جشنواره فیلم ونیز

آنا د آرماس در جشنواره‌ی فیلم ونیز ۲۰۲۲

در طول تقریباً سه ساعت، «بلوند» در ریتمی روان و خلاقانه‌، مسائل مربوط به رهاشدگی مونرو، بیماری روانی مادرش، تجاوز جنسی، روابط پرنوسانش، از دست دادن عاملیت خود هم بر بدن و هم بر حرفه‌اش را شرح می‌دهد. انتظاراتی که از سوی استودیو، مردان دور و برش و عموم مردم به‌طور کلی به او تحمیل می‌شد، همه و همه به این محکوم می‌شوند که چگونه فردیت نورما جین را کالاانگاری کرده و درد او را نادیده گرفتند.

برای د آرماس، به دست آوردن نقش یک شخصیت مهم امریکایی تقریباً غیرقابل‌هضم به نظر می‌رسید.

«بنا به روند معمول امکان نداشت چنین نقشی به من داده شود. من یک بازیگر کوبایی هستم. در چه دنیایی می‌شد تصور کرد که چنین اتفاقی بیفتد؟ هرگز!». د آرماس، که هنوز هم تاحدی باورش نمی‌شود که این نقش را بازی کرده است گفت: «اینکه من این فرصت را به دست آوردم چیزی عملاً غیرمعمول بود.»

دامینیک اولین بار با فیلم ترسناک تهاجم به خانه‌ی الی راث به نام «تق تق» (Knock Knock) محصول ۲۰۱۵ متوجه‌ی جذابیت د آرماس بر پرده‌ی سینما شد؛ که در آن نقش یک مهمان ناخوانده‌ی جنایتکار را در مقابل کیانو ریوز بازی می‌کرد. همان زمان بود که دامینیک به شباهت ظاهری د آرماس به مونرو و به نوعی دلربایی توصیف‌ناپذیر در وجود او پی برد.

د آرماس در طول تست بازیگری تصمیم گرفت که این نقش را نه همچون اسطوره‌ای ستودنی که انسانی معمولی با عواطف آشنا که در موقعیت‌های غیرمعمول قرار گرفته است ببیند.

د آرماس گفت: «وقتی درباره‌ی مرلین صحبت می‌کنیم مهم نیست که درباره‌ی یک بازیگر مشهور حرف می‌زنیم یا نه، او هنوز یک زن است. و من می‌دانستم که می‌توانم حداقل این قسمتش را درک کنم.»

دامینیک در ایمیلی به لس‌آنجلس تایمز گفت: «وقتی آنا دیالوگ‌ها را می‌خواند، می‌توانستید او را حس کنید. انگار که دنیا به دور او می‌چرخید. فیلم وقتی واقعاً زنده شد که آنا ظاهر شد.»

پس از انتخاب رسمی د آرماس برای نقش، او شروع به آماده‌سازی خود برای فیلم «بلوند» کرد، در حالی که هنوز مشغول فیلمبرداری برای کمدی سیاه معمایی «چاقوکشی» (Knives Out) به نویسندگی و کارگردانی رایان جانسون بود. در این فیلم که برخلاف انتظار موفق از آب درآمد، شخصیت مارتا با بازی د آرماس یک پرستار لاتین بی‌سر و صداست که برای خانواده‌ای ثروتمند کار می‌کند. او ناگهان خود را در مرکز داستانی جنایی و نبردی سرسختانه برای رسیدن به یک ارث بزرگ می‌بیند. این فیلم توانست موقعیت او را در هالیوود فراتر از نقش‌های مکمل ببرد.

جانسون گفت: «یکی از دلایلی که شما در تمام طول فیلم طرفدار این شخصیت هستید این است که آنا، مارتا را به‌عنوان یک دختر کمرو و خجالتی یا کسی که قرار است از سر راه بقیه کنار برود، بازی نمی‌کند. او این نقش را به‌عنوان کسی بازی می‌کند که می‌خواهد با این خانواده شاخ‌به‌شاخ شده و خود را سرپا نگه دارد. او کاری کرد که این فیلم موفق شود.»

د آرماس با اینکه روزی دوازده ساعت از وقتش را سر صحنه‌ی فیلمبرداری «چاقوکشی» می‌گذراند، هنوز هم وقت و انرژی برای جلسات روزانه‌ی سه ساعته‌ی زوم با مربی صدای خود برای فیلم «بلوند» پیدا می‌کرد. این تعهد بی‌قیدوشرط باعث شد درک دقیقی از شکل حرف زدن مونرو داشته باشند.

آنا د آرماس در «چاقوکشی»

آنا د آرماس در «چاقوکشی»

د آرماس توضیح داد: «این جلسات برای تماشای حالات صورت، دهان، گردی لب‌ها، نحوه‌ای که دندان‌های پایینش را نشان می‌داد و شیوه‌ی تلفظ صدای «ُ» بود. صدای یک نفر فراتر از صرفاً یک لهجه‌ی خاص است. صدای هر کس خیلی چیزهای بیشتری درباره‌ی او می‌گوید.»

دامینیک می‌گوید که لحن و صدای مونرو در فیلم‌ها، طی سال‌ها بسته به مربی‌اش تغییر می‌کرد. در دوره‌ای تحت مربیگری ناتاشا لایتس بیش از حد بر هر حرف صامت تأکید می‌کرد. بعدها در اواسط دهه‌ی ۱۹۵۰، لحن او به صدایی بچگانه تغییر کرد و بعد تحت نظارت لی استراسبرگ به گفتار طبیعی‌تری تبدیل شد.

با این حال، صدایی که بیشتر مدّ نظر دامینیک و همین‌طور د آرماس بود، شخصیت خارج از صحنه‌ی مونرو بود. دامینیک از مصاحبه‌ی ریچارد مریمن، سردبیر مجله‌ی لایف، با مونرو به‌عنوان یکی از معدود منابع صدای واقعی او، نقل‌قول می‌کند که گفته بود صدای او «مست، کاملاً تیز و جیغ‌مانند» به نظر می‌رسید.

د آرماس به این باور رسید که ناز و اداهای ساختگی مونرو تجلی نیازهای عاطفی برآورده‌نشده و پریشانی او بود. اما نوسانات صدا تنها یکی از جنبه‌های کار آنا بود. او به دنبال هدفی معنادارتر یعنی شناختن نورما جین بود.

د آرماس گفت: «برای من، مهم‌تر از هر چیز دیگری فهمیدن این بود که او هر بار در هر خط دیالوگ از نظر عاطفی در چه موقعیتی بود، به چه چیزی فکر می‌کرد، چه احساسی داشت. فهمیدن این چیزها هدف اصلی من بود.»

دامینیک در پاسخ به این سوال که آیا از انتخاب د آرماس با توجه به لهجه‌اش به‌عنوان فردی که انگلیسی برایش زبان دوم است و اخیراً آن را یاد گرفته، نگران بود یا نه، گفت: «نگرانی‌هایی داشتم، اما پس از اینکه بازی او را سر صحنه دیدم، فراموش کردم که اصلا برای چه باید نگران باشم.»

او افزود: «ما با خود نورما جین سر و کار داریم. صدای نورما هم نباید شبیه کارتون مرلین مونرو باشد. آنا یک سال را صرف گوش دادن به تمام بازیگرانی کرد که نقش مرلین را بازی کردند و در نهایت به تن صدایی رسید که به نظر واقعی می‌آمد.»

د آرماس در بخشی از تحقیقات خود متوجه شد که مونرو در کلاس‌های فن بیان خصوصی شرکت می‌کرد و نگران این بود که صدایش چه تأثیری بر درکی که از او و کارش دارند می‌گذارد. با اینکه د آرماس به اندازه‌ی مونرو در رابطه با صدایش به خودش فشار نمی‌آورد اما گفت که با تمایل او به پیشرفت و دیده شدن به عنوان یک هنرمند چند‌بعدی ارتباط برقرار می‌کند.

د آرماس گفت: «این کار مونرو برای این بود که جدی گرفته شود. او در تمام زندگی‌اش برای همین جنگید. می‌خواست بازیگری مهم و جدی به حساب بیاید. اما این چیزی نبود که مردم از او می‌خواستند.»

سنگ بنای بازی د آرماس و مشخصه‌ی فیلم، جدایی آشکار بین نورما جین و مرلین مونرو است. کار د آرماس این بود که نقش شخصیتی به نام نورما را بازی کند؛ کسی که گاهی به اسم مونرو در مقابل دوربین ظاهر می‌شد.

د آرماس گفت: «نورما طوری درباره‌ی مرلین صحبت می‌کرد که انگار شخص دیگری است، انگار چیزی است که خود را برای آن آماده نکرده بلکه صرفاً برایش اتفاق افتاده است. اما او مجبور بود به آن ادامه دهد. این یک رابطه‌ی عشق و نفرت بود که او با شخصیت مرلین داشت. از طرفی، دیگر نمی‌توانست این تصویر و آنچه را از او انتظار می‌رفت تحمل کند و در عین حال این چیزی بود که برای زنده ماندن به آن نیاز داشت.»

اوایل کار، د آرماس به طور غریزی با حالتی تدافعی و خشمگین به صحنه‌هایی که بی‌عدالتی‌ها و سوء‌استفاده‌های زیاد از نورما را به تصویر می‌کشیدند، واکنش نشان می‌داد تا اینکه یک راهنمایی به‌خصوص از سوی دامینیک به او کمک کرد بفهمد نورما چگونه در این دنیا روزگار می‌گذراند.

د آرماس گفت: «اندرو به من گفت که تو هرگز اجازه‌ی ابراز خشم نداری. ابراز خشم جزو ابزارهای بقای مونرو نبود. ابراز خشم هزینه‌ی سنگینی برای او داشت که نمی‌توانست بپردازد. تو باید راه‌های دیگری برای رهایی از این وضعیت، راه‌های دیگری برای زنده ماندن پیدا کنی. پیش بردن یک زندگی عادی خود کار سختی است، چه برسد به اینکه کسی مثل او باشی و در چنین دنیایی زندگی کنی، بدون اینکه بتوانی خشم خود را ابراز کنی یا برای خود حد و مرز داشته باشی؟»

نورما از بی‌دفاع و بی‌پناه رفتارکردن به‌عنوان یک مکانیزم دفاعی استفاده می‌کرد و د آرماس در تلاش بود همین خصیصه را پیاده کند. از آنجا که او نمی‌توانست با سیستم‌های مردسالاری که وجودش را کنترل می‌کردند مقابله کند، به یافتن حامیانی برای نجاتش تکیه می‌کرد. این هم به نوبه‌ی خود ویژگی‌های فیزیکی او و شکل تعاملش با دنیا را هدایت می‌کرد.

د آرماس می‌گوید: «همه چیز در شکل حرکت، طرز صحبت کردن، لحن، نفس کشیدن، حالات چهره، لب‌ها و بدن او، همگی به عواطف او مرتبط بودند. یعنی یک چیز حساب‌شده نبود. وقتی حمایت لازم را در اطراف خود نداری، وقتی تنها هستی، کاملاً تنها، چه کار می‌کنی؟ خب، بهترین چیزی که بتوانی.»

همان‌طور که د آرماس تلاش می‌کرد درونیات مونرو را به‌خوبی جلو دوربین ببرد، تلاش مشابهی برای بازسازی ظاهر بیرونی او هم می‌شد.

دامینیک با نگرانی از اینکه تقلید ساده از آرایش مونرو بر چهره‌ی د آرماس شاید نتایج دلخواه را به همراه نداشته باشد، به گروه آرایش مو و چهره‌اش گفت: «شما نمی‌توانید آرایش مرلین را روی آنا انجام دهید. باید آنا را شبیه مرلین کنید.» هیچ پروتزی به کار نرفت، تنها تغییرات ظریفی برای به تصویر کشیدن اصلی‌ترین خصوصیات چهره‌ی مونرو اعمال شد.

اوتس در ایمیلی گفت: «به نظر می‌رسد آنا د آرماس ترکیب احساساتی که مرلین مونرو را متمایز می‌کرد، یعنی حال‌وهوایی از توقعات کودکانه و اشتیاق را به‌خوبی به تصویر کشیده است»

اوتس که تغییر و تحول د آرماس را بسیار تحسین کرد افزود: «هیچ یک از بازیگران زیادی که تا به حال نقش مرلین مونرو را بازی کردند مثلاً جین منسفیلد، نتوانستند به اندازه‌ی د آرماس آسیب‌پذیری درونی مونرو را به تصویر بکشند.»

همبازی او، بابی کاناواله، که نقش‌اش از روی جو دی ماجیو، بازیکن بیسبال و شوهر مونرو برای مدتی کوتاه، الهام گرفته شده است، برای اولین‌بار د آرماس را در حالی که گریم و لباس کامل به تن داشت ملاقات کرد. این دیدار درست قبل از فیلمبرداری یکی از سکانس‌های پرتنش آن‌ها با هم اتفاق افتاد.

کاناواله در تماسی تلفنی گفت: «تغییرات فیزیکی او شگفت‌انگیز بود، اما آن شکنندگی و ظرافتی که با خود به همراه داشت و تلاشش برای پوشیدن نوعی زره ​​در حالی که آن ظرافت را حفظ می‌کرد، واقعاً برای من خیره‌کننده بود. هر چیزی که او از خود نشان می‌داد، با قدرت زایادی نفوذ می‌کرد.»

یکی از سکانس‌های کاناواله با د آرماس شامل خشونت فیزیکی است که به گفته‌ی دامینیک، با محدودیت‌های سختگیرانه‌ای که قبل از فیلمبرداری مورد بحث قرار گرفت، اجرا شد. به نظر می‌رسد این یکی از معدود لحظاتی است که در آن قهرمان داستان رفتارهای توهین‌آمیز مردان را تحمل می‌کند، و به‌رغم نگرانی‌هایی که پیشتر طرفداران مونرو ابراز کرده بودند مبنی بر اینکه فیلم از آنچه بازیگر پشت سر گذاشته سوءاستفاده خواهد کرد، هم بازیگر نقش اصلی و هم نویسنده‌ی کتاب «بلوند» پای تصمیم خود ایستاده‌اند.

د آرماس گفت: «ما این فیلم را درباره‌ی نورما جین ساختیم. در غیر این صورت، نورما نامرئی باقی می‌ماند. ما درباره‌ی نقطه‌مقابل مرلین مونرو صحبت می‌کنیم. می‌خواستیم به او بعد انسانی بدهیم. کسی که هیچ‌وقت دیده نشد و همه‌ی این چیزها را از سر گذراند و کسی را نداشت که به او کمک کند و در مقابل چیزی از او نخواهد یا قصد و غرضی نداشته باشد.»

او ادامه داد: «امیدوارم حالا مردم برای او احترام بیشتری قائل شوند؛ حالا که می‌توانند مشکلات او و آنچه را که از سر گذرانده است بدانند.»

دامینیک اضافه کرد: «اتفاقاً به تصویر کشیدن اتفاقات آسیب‌زننده نقطه‌‌ی مقابل استثمار و سوءاستفاده است. درحالی که تنها نمایش سطحی پر زرق‌ و برق از او بدون توجه به آسیب‌ها، خود تعریف استثمار است.»

آنا د آرماس در «بلوند»

علاوه بر تجربه‌ی آشفتگی‌های درونی، مونرو قربانی زیر ذره‌بین بودن هم شد. همه‌ی ابعاد زندگی او مورد توجه روزنامه‌های زرد آن دوره بود. امروز، د آرماس می‌تواند آن احساس تجاوزبه‌حریمی را که مونرو از افشای مسائل خصوصی خود تجربه می‌کرد درک کند. همان‌طور که در رابطه‌ی عاشقانه‌اش با بن افلک تجربه کرد.

د آرماس گفت که اگرچه او همیشه درباره‌ی عوارض جانبی شهرت زیاد می‌دانست، اما بازی در فیلم «بلوند» موضع سرسخت او را برای محافظت از حریم خصوصی‌اش به هر قیمتی که شده تقویت کرد. او اعتراف کرد که با اینکه یک حساب کاربری اینستاگرام دارد اما اغلب کاربرد و ارزش آن را زیر سؤال می‌برد.

او افزود: «امروز ممکن است استودیوها صاحب بازیگرهای خود نباشند، اما رسانه‌ها همچنان هستند و این موضوع بسیار غم‌انگیز و ترسناک است. من تا آنجا که بتوانم سعی می‌کنم بخشی از آن نباشم و زندگی‌ای را که می‌خواهم پیش ببرم و تنها آنچه را که می‌خواهم به اشتراک بگذارم. اما متأسفانه، این مسئله همیشه تحت کنترل من نیست و فعلاً دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم، این چنین است.»

د آرماس که اکثر روزها وقتی گفت‌وگویی در کار نباشد، بیشتر اسپانیایی صحبت می‌کند تا انگلیسی، می‌گوید فرق او این است که بر خلاف نورما جین، افرادی در زندگی خود دارد که او را از غرق شدن در افکار خود یا مستأصل‌شدن باز دارند.

او می‌گوید: «می‌دانی، همیشه می‌توانی با عزیزانت تلفنی صحبت کنی. همیشه راجع به چیزهایی که من آن‌ها را «مشکلات واقعی زندگی» می‌نامم می‌شنوی. هیچ‌وقت ارتباط من با این چیزها قطع نمی‌شود چون این زندگی روزمره‌ی من است.» او در حالی که تلفن همراهش را بالا گرف افزود: «آن‌ها همیشه اینجا هستند.» وسیله‌ای که پیوند او را با سراسر دنیا در کوبا، اسپانیا و لس آنجلس حفظ می‌کند.

د آرماس گفت: «احساس می‌کنم جوهره‌ی من هنوز همان جایی است که باید باشد. هنوز آنجاست، پر و دست‌نخورده. احساس می‌کنم کاملاً در تعادل هستم. گاهی اوقات مجبور می‌شوم کارهایی را برای شغلم انجام دهم، مثل رفتن به یک تور مطبوعاتی، تبلیغ فیلم یا رفتن به فرش قرمز. این بخشی از کار من است، اما می‌خواهم چیزهایی که هویتم را به من یادآوری می‌کنند، نزدیک به خودم نگه دارم.»

با توجه به اینکه سفر فیلم «بلوند» برای رسیدن به پرده‌های سینما چند سال پیش آغاز شد، د آرماس فشاری را که برای بازی در نقش مونرو احساس می‌کرد رها کرد. او به کار خود اعتماد دارد و می‌گوید که نگران واکنش تماشاگران نیست. همین که چنین فیلمی وجود دارد، و او کار غیرممکن را ممکن کرده و در آن بازی کرده کافی است.

«هر اتفاقی برای فیلم بیفتد، مهم نیست. مهم این است که ما داستانی را تعریف کردیم که به آن باور داشتیم. مهم این است که من نقشی را بازی کردم که بر طبق روال معمول به من داده نمی‌شد. نقشی که باعث شد خودم را به چالش بکشم و به‌عنوان یک بازیگر و همین‌طور یک انسان رشد کنم. این چیزی است که همیشه با خودم خواهم داشت.»

در سمت دیگر پرطمطراق‌ترین کار حرفه‌ای‌اش، د آرماس درباره‌ی این موضوع صحبت کرد که چگونه هالیوود قومیت‌ها را به نادرستی نمایش می‌دهد، قومیت‌های متنوع لاتین را به چند نمونه‌ی خاص تقلیل داده و همه را به کلیت‌هایی تعمیم می‌دهد.

آنا د آرماس گفت: «می‌توانم از دیدگاه خودم بگویم که فرصت‌هایی که امروزه برای ما لاتین‌ها وجود دارد کافی نیست و من احساس نمی‌کنم همان‌ها هم به‌خوبی، هویت ما، اینکه که هستیم، جوامع ما، اینکه چه چیزهایی دوست داریم، چگونه کارها را انجام می‌دهیم و داستان واقعی زندگی‌مان را نشان دهند.»

با در نظر گرفتن این موضوع، د آرماس هنوز هم سه فیلمی را که در دوران نوجوانی، زمانی که دانشجوی تئاتر بود و در زادگاهش کوبا، قبل از مهاجرت به اروپا ساخته بود، دوست دارد. نام فیلم‌های او «گل رز از فرانسه» (Una rosa de Francia)، «مادریگال» (Madrigal) و «عدن گمشده» (El edén perdido) بودند. این فیلم‌ها فرصت اولیه برای آموزش عملی و پایه‌ و اساسی را برای او فراهم کردند که بتواند به بازیگری تبدیل شود که امروز هست.

«آن فیلم‌ها همه چیز من بودند. آن‌ها مهر تأییدی بودند بر اینکه بدانم این همان کاری است که می‌خواهم انجام دهم، این‌ها همان کسانی هستند که می‌خواهم در کنارم باشند. اینجا همان جایی است که من خوشحال‌ترینم. اینجا جایی است که من بیشترین خلاقیت را تجربه می‌کنم. آن تجربه‌‌ها بدون اینکه هنوز بدانم فیلمسازی چیست، بسیار لذت‌بخش و سرگرم‌کننده بودند.»

آنا د آرماس که به‌وضوح احساساتی شده بود، درباره‌ی پست فیس‌بوک یکی از همکلاسی‌های سابق خود در کوبا گفت که عکسی را از خاطرات دوران نوجوانی خودشان به اشتراک گذاشته و به خاطر موفقیت‌هایش به او تبریک گفته بود:

«آن موقع است که می‌فهمی این فرصت در ظاهر برای تو، اما در واقع بسیار فراتر از توست. بر مردم کشور تو تأثیر می‌گذارد. به آن‌ها نشان می‌دهد که غیرممکن ممکن می‌شود. چه همکلاسی سابق من باشد و چه بچه‌های جدید سال اول هنرستان، آن‌ها حالا باور می‌کنند که می‌توانند روزی نقش‌هایی مثل مرلین مونرو را بازی کنند. من هم به همین دلیل این کار را کردم. شاید در ناخودآگاهم نمی‌دانستم که مردم چنین احساسی نسبت به من خواهند داشت، اما در عمق وجودم من این کار را برای آن‌ها کردم.»

منبع: latimes

برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه