بهترین فیلمهای دراکولا؛ از «نوسفراتو» تا «دراکولای برام استوکر»
مرگ و جاودانگی از موضوعاتی است که بشر همواره با آن دستوپنجه نرم کرده؛ موضوعاتی که همراه با گسترش بیماری، ترسهای همیشگی از ناشناخته و احساسات مذهبی تشدید شده، در ذهن متخیل انسان ریشه دوانده و در قرن ۱۸ میلادی به تولد خونآشام در اروپا انجامیده است. خونآشام در تاریخ ادبیات نمودارهای فراوانی دارد. اما وقتی از خونآشام حرف میزنیم، همیشه نام یکی بیشتر از بقیه برجسته میشود. این خونآشام، کارمیلا نیست؛ لرد روثون هم نیست که جان ویلیام پولیدوری آن را در مسابقه با «فرانکنشتاین» مری شلی نوشت؛ لستات، راکاستارِ کتابهای آن رایس هم نیست. خونآشامی است که در گینس رکورددار است؛ درست حدس زدید، دراکولا. ساخت فیلمهای سینمایی براساس شخصیتهای ادبی امر غریبی نیست، اما دراکولا یکی از بهترین کاراکترهای تاریخ ادبیات است که بیشترین فیلمهای سینمایی را براساس آن ساختهاند؛ چیزی قریب به ۵۴۰ فیلم!
با اینکه دراکولای برام استوکر اولین خونآشام تاریخ ادبیات نیست، اما بیشک تأثیرگذارترین خونآشام در فرهنگ عامه است. ریشههای ترانسیلوانیایی او، توانایی کنترل ذهن قربانیانش، عشق به تاریکی، بیزاری از سیر و میخهای فلزی و رگههای اروتیک شخصیت او، از قرن نوزده میلادی تاکنون سایهی سنگینی بر تصور ما از خونآشامها انداخته است. ویژگیهای انسانی دراکولا، او را از دیگر هیولاهای دوران ویکتوریا متمایز میکند. و او اغلب به عنوان یک چهرهی رمانتیک به تصویر کشیده شده؛ مثل یک شکارچی که سلاحش اغواگری است.
شخصیت دراکولا پیش از آنکه فیلمهای سینمایی صدا داشته باشند، جاودانه شد. با ظاهر گوتیک، دندانهای بلند و گوشهای نوکتیز، دراکولا در قالب «نوسفراتو» (Nosferatu) جان تازهای گرفت. در طول سالها، ظاهر این شخصیت تکامل یافته، گاهی اوقات مثل نوسفراتو شبیه موجودی وحشتناک است، و گاهی به یک جنتلمن جذاب یا ترکیبی از این دو میماند. دراکولای برام استوکر با اجرای بلا لوگوسی از خونآشام در فیلم ۱۹۳۱، جاودانهتر شد و برای همیشه این کُنت ترسناک را با درک ما از هرچه خونآشام است، پیوند داد.

بلا لوگوسی در نقش کنت دراکولا در فیلم «دراکولا» (۱۹۳۱ میلادی)
اما از آن سالها، داستان و دنیاسازی پیرامون دراکولا تفاوتهای زیادی کرده است. گاهی قهرمان داستان، ون هلسینگ است و گاهی جاناتان هارکر. در بعضی داستانها خونآشام را فقط میتوان با فروکردن چوبی در قلبش کشت و گاهی فقط با نور خورشید. قهرمان حتی ممکن است مینا، لوسی یا شخصیتی با ویژگیهای هردو باشد. با اینکه قلعهی دراکولا همیشه در ترانسیلوانیاست، اما شخصیتهای دیگر ممکن است در انگلستان، آلمان یا گاهی اوقات امریکا سکونت داشته باشند.
جاودانگی دراکولا در ادبیات و فیلمهای سینمایی، از داستان متأثرکنندهی آن ریشه میگیرد؛ داستانی که فراتر از وحشت هیولایی، از ترسها و آرزوها، از امیدها و ناامیدیهای بشر سخن میگوید. مخاطبان همیشه به دنبال همذاتپنداری با کاراکترهایی هستند که بر پردهی سینما خودنمایی میکنند. دراکولا هم، در تمام اقتباسها و فیلمهای متعددی که براساسش ساختهاند، دقیقا همین همذاتپنداری را برانگیخته است. در ادامه بهترین و تأثیرگذارترین فیلمهای دراکولا را برمیشمارم که بین تقریبا ۵۴۰ اقتباس سینمایی از این کاراکتر بیش از بقیه ارزش دیدن دارند.
بهترین فیلمهای دراکولا که نباید از دست بدهید
۱۰. بلکولا (Blacula)

- سال اکران: ۱۹۷۲
- کارگردان: ویلیام کرین
- بازیگران: ویلیام مارشال، دنیس نیکلاس، گوردون پینسنت
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵.۸ از ۱۰
«بلکولا» متمایزترین فیلم این فهرست است؛ فیلمی ساختهی یک کارگردان سیاهپوست با دراکولایی سیاهپوست که در سالهای رواج ژانر «بلکاکسپلویتشن» (Blaxploitation) ساخته شد. در دههی هفتاد سیاهپوستان حضور پررنگی در سینما نداشتند؛ در سینمای وحشت حتی کمتر. «بلکولا» اولین فیلم ترسناک بلکاکسپلویتیشن تاریخ است که ژانر وحشت را از دیدگاه سیاهپوستی بازآفرینی میکند.
«بلکولا»، که ویلیام مارشال در آن در نقش دراکولای سیاه بازی میکند، نژادپرستی را زیر سوال میبرد و میخواهد تصویر تازهای از سیاهپوستان نشان دهد؛ اما همچنان در این تصویر تازه به کلیشهها قناعت کرده است. در «بلکولا» هویت آفریقایی بدوی و وحشیانه، و هویت امریکایی-افریقایی محترم و باکلاس به تصویر کشیده شده است. اما هردو همچنان مصادیقی از سیاهپوستی با ذاتی مردانه و مبتنی بر کلیشهها هستند. خونآشام سیاهپوست «بلکولا» در طول فیلم بیشتر از دراکولای سفیدپوست قربانی میگیرد و چنان شیطانی جلوه میکند که کمکم یادتان میرود قهرمان داستان چه کسی بوده است.
در نهایت، «بلکولا» هم مثل تمام فیلمهای ترسناک کلاسیک عمل میکند و با شکست هیولا، در این مورد به خواست خودش، به پایان میرسد. با اینکه «بلکولا» ایرادات ساختاری و تماتیک کم ندارد و اغلب خودش را جدی نمیگیرد، اما نمیتوان تأثیر آن را بهعنوان یکی از پیشگامان ژانر وحشت سیاهپوستی نادیده گرفت؛ فیلمی که اگر ساخته نمیشد، شاید امروز فیلمی مانند «گناهکاران» هم نداشتیم.
۹. دراکولا: شاهزاده تاریکی (Dracula: Prince of Darkness)

- سال اکران: ۱۹۶۶
- کارگردان: ترنس فیشر
- بازیگران: کریستوفر لی، باربارا شلی، سوزان فارمر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
شرکت فیلمسازی همر (Hammer Film Productions) سال ۱۹۵۸ اقتباس خود از خونآشام برام استوکر را به پردهی نقرهای آورد؛ اقتباسی که با اجرای کریستوفر لی بهعنوان دراکولا در ذهن همه جاودانه شده است. «دراکولا: شاهزاده تاریکی» دنبالهی فیلم ۱۹۵۸ به حساب میآید که میکوشد جادوی فیلم ۱۹۵۸ را بازسازی کند و کریستوفر لی برای اجرای نقش دراکولا به آن بازگشته. «شاهزاده تاریکی» همچنین آخرین کارگردانی ترنس فیشر در دراکولاورسِ شرکت همر است که سالهای بعد رفت تا اقتباسهای خود از هیولای فرانکنشتاین را بسازد.
با اینکه «دراکولا: شاهزاده تاریکی» هرگز به اندازهی فیلم اول مورد استقبال قرار نگرفت و فیلمنامهی آن هم در برابر نسخهی اول رنگ میبازد، اما این فیلم خشنتر است و شاید باورتان نشود، اما به رمان اصلی هم وفاداری بیشتری دارد. ارجاعتان میدهم به صحنهای که در آن دراکولا از قربانی خود میخواهد که خوناش را بنوشد! این یکی از آن صحنههاست که هیچ فیلم قبلی جرئت اقتباس آن را نداشت.
بخش زیادی از فیلم به رستاخیز کنت میپردازد که از نظر جلوههای ویژه بینظیر است. دراکولای کریستوفر لی برای رستاخیز، نیازمند کشاندن چند توریست انگلیسی مغرور به قلعه است و طی یک مراسم خونین وحشتناک داستان به اوج میرسد. اجرای پرشور شلی در نقش یک بورژوای عصبی که به خونآشامی جذاب تبدیل میشود، و کییر در نقش یک راهب مسلح که جای ون هلسینگ معروف کتاب را میگیرد، در کنار پایان دیوانهوار فیلم و روش متفاوت آن برای نابودی دراکولا، «شاهزاده تاریکی» را به یکی از بهترین فیلمهای دراکولا تبدیل میکند.
۸. نوسفراتو (Nosferatu)

- سال اکران: ۲۰۲۴
- کارگردان: رابرت اگرز
- بازیگران: بیل اسکاشگورد، لیلی رز دپ، نیکلاس هولت، ویلم دفو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
دراکولای برام استوکر اولین بار با «نوسفراتو» ۱۹۲۲ در فرهنگ عامه تثبیت شد؛ اقتباسی که به مشکلات حقوقی خورد و در اسامی و داستانش دست برده شد. از آن زمان تاکنون، نهفقط دراکولا، که خود «نوسفراتو» شاهد اقتباسها و بازآفرینیهای مختلف بوده است. تازهترین این بازآفرینیها، «نوسفراتو» ۲۰۲۴ به کارگردانی رابرت اگرز است که بیشتر از آنکه مثل نسخهی ۱۹۲۲ ترسناک باشد، روانتان را آزار میدهد.
اگرز سالها ایدهی ساخت «نوسفراتو» را در ذهن میپروراند؛ اما پروژهاش بارها و بارها شکست خورد تا اینکه بالاخره در ۲۰۲۴ میلادی به رویای خود رسید. نتیجهاش، یک شاهکار گوتیک خیرهکننده و دلهرهآور است که هر فریم آن به یک بوم نقاشی میماند.
اورلاکِ اگرز، وحشتناکترین نسخهی دراکولاست که تاکنون به پردهی سینما آمده و این قدرت اگرز و بیل اسکاشگورد را میرساند که توانستهاند به شخصیتی که بارها دیدهایم، تازگی ترسناکی بیاورند. اورلاک در «نوسفراتو» ۲۰۲۴ مثل جسدی پوسیده و روبهفساد است که با صداسازی و اجرای جسورانهی اسکاشگورد، بازیگری که از به تصویر کشیدن هیولاهای سینمایی ابایی ندارد، چشم برداشتن از او را دشوار میکند. لیلی رز دپ، نیکلاس هولت، آرون تیلور جانسن همگی در «نوسفراتو» میدرخشند. پایان غمانگیز و سرنوشت الن هاتر (لیلی رز دپ)، با وجود تکرار جریان داستانی فیلمهای دیگر، همچنان تأثیرگذار است؛ شاید حتی بیشتر از نسخههای دیگر. اینکه در پایان دقیقا چه بلایی بر سر توماس هاتر میآید، چیزی است که به تخیل مخاطب واگذار شده است.
ویلم دفو در «نوسفراتو» نقش فون فرانتس (معادل همان ون هلسینگ داستان اصلی) را بازی میکند، اما شاید برایتان جالب باشد بدانید «نوسفراتو» ۲۰۲۴ اولین تجربهی دفو در فیلمی دربارهی این خونآشام باستانی نیست. او پیشتر در فیلم «سایهی خونآشام» (Shadow of the Vampire) خود پا در کفش کنت کرده و اجرایی متفاوت و پارودیک از او ارائه داده که در ادامه سراغش میروم.
۷. خون برای دراکولا (Blood For Dracula)

- سال اکران: ۱۹۷۴
- کارگردان: پاول موریسی
- بازیگران: اودو کییر،جو دالساندرو، ویتوریو دسیکا
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۱ از ۱۰
در نقطهی مقابل نوسفراتوی اگرز، که مخوفترین نسخهی دراکولاست، پاول موریسی با فیلم «خون برای دراکولا» زیباترین نسخهی دراکولا را به تصویر میکشد که بهطرز عجیبی آدمخوب داستان است. اودو کییر افسانهای در این فیلم نقش کنت دراکولا را طوری بازی میکند و انگار برای این نقش به دنیا آمده است. دراکولا در «خون برای دراکولا» روزهای اوج خود را سپری نمیکند؛ او که بیمار شده و برای درمان نیاز به خون زنان باکره دارد، مجبور است از رومانی به ایتالیا برود. کنت با کمک خدمتکار وفادارش آنتون (آرنو یورگینگ) به سرزمین موعود، ایتالیا، میرسد و مهمان خانوادهای با پدری بیعرضه میشود که چهار دختر جوان دارد. باغبان خانواده (جو دالساندرو) اما نقشهی دراکولا را خراب میکند و کنتِ بیچاره کارش به جاهای باریک میکشد.
«خون برای دراکولا» یکی از دو فیلم کمدی-ترسناکی است که با حمایت اندی وارهول در ۱۹۷۴ منتشر شدند. دیگری «گوشت برای فرانکنشتاین» (Flesh for Frankenstein) است که در ایالات متحده آن را تحت عنوان «فرانکنشتاین اندی وارهول» هم میشناسند. هردو فیلم هیولاهای کلاسیک سینما را در قالبی بهشدت متفاوت به تصویر کشیدهاند و حضور کوتاه رومان پولانسکی هم غافلگیری بامزهای است.
در طول سالها تفاسیر اجتماعی مختلفی روی «خون برای دراکولا» رفتهاند؛ مثل اینکه در فیلم، انحطاط اشرافیت توسط نیروی حیات سوسیالیسم آزادیخواهانه از بین میرود. از دست دادن معصومیت، (در این مورد از دست دادن بکارت)، با تغییر در نظم اجتماعی مرتبط میشود؛ زیرا دراکولای در حال مرگ تنها با نوشیدن خون یک باکره میتواند زنده بماند. جو دالساندرو هم موتور این تغییر اجتماعی است که دختران اشرافی ایتالیایی را به فساد میکشاند. این تفاسیر اجتماعی اما در سایهی اجرای غلیظشدهی کییر و شوخیهای جنسی گم میشوند و این روزها کسی خیلی به آنها اهمیت نمیدهد. در نهایت، همین که همکاری اودو کییر، پاول موریسی و اندری وارهول (که البته به گفتهی خودش خیلی نقشی در پروژه نداشته) به ساخت یکی از عجیبترین نسخههای دراکولا در سینما منجر شده برایمان کفایت میکند.
۶. سایهی خونآشام (Shadow of the Vampire)

- سال اکران: ۲۰۰۰
- کارگردان: ئی. الیاس مریج
- بازیگران: ویلم دفو، جان مالکوویچ، اودو کییر، کاترین مککورمک
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
شاید حتی عجیبتر از فیلم دراکولایی که نامش به اندی وارهول گره خورده، نوسفراتویی است که ئی. الیاس مریج، کارگردان فیلم «تولد» (Begotten)، آن را کارگردانی کرده است. «سایهی خونآشام»، یک فیلم ترسناک-کمدی، که نه یک فیلم دراکولا و درواقع «فیلمی دربارهی یک فیلم دراکولا» است، از ابهام واقعی پیرامون مکس شرک (بازیگر فیلم «نوسفراتو» ۱۹۲۲) استفاده میکند تا نشان دهد ستارهی فیلم ۱۹۲۲ واقعا یک خونآشام بوده است.
ویلم دفو چیزی را که میتوانست یک شوخی ساده باشد، به یک شخصیت کاملا ساخته و پرداخته شده ارتقاء میدهد. گریم بینقص دفو هم به اجرای بینقص او و ناپدیدشدن در نقش خونآشام کمک میکند. جان مالکوویچ عنصر دیگری است که در تکمیل تصویرِ جنون و فداکاری لازم برای خلق یک شاهکار سینمایی نقش پررنگی دارد. ازآنجا که «نوسفراتو» یک فیلم اکسپرسیونیستی آلمانی است، مریج هم دقت زیادی به خرج داده تا نوع صحنهها و گریمها تا حد امکان مانند نسخهی واقعی بازسازی شوند. فرایند فیلمسازی هم که در طول «سایهی خونآشام» به تصویر کشیده شده، با واقعیت شباهت بسیاری دارد.
در «سایهی خونآشام» سال، سال ۱۹۲۲ است، مکان، آلمان و اف. دبلیو. مورنائو (با بازی جان مالکوویچ) درحال فیلمبرداری جدیدترین شاهکار خود که هیچکس درواقع نمیداند دربارهی چیست. بالاخره اعضای فیلمبرداری دستشان میآید که فیلم، اقتباسی از رمان دراکولای برام استوکر است و ویلم دفو نقش دراکولا را بازی میکند؛ یعنی ویلم دفو که نه؛ درواقع او خودش را نوسفراتو میخواند و حسابی در نقش خونآشامی خود فرورفته است. شاید هم اصلا نقش بازی نمیکند؟
۵. دراکولا (Dracula)

- سال اکران: ۱۹۵۸
- کارگردان: ترنس فیشر
- بازیگران: کریستوفر لی، پیتر کوشینگ، جنینا فی، کارول مارش
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
«دراکولا»، که در ایالات متحده عنوان آن را به «وحشت دراکولا» (Horror of Dracula) تغییر دادند تا از فیلم ۱۹۳۱ بلا لوگوسی متمایز شود، اولین فیلم دراکولای شرکت همر و تابهامروز، بهترین آنهاست. نسخهای عالی از یک فیلم خونآشامی تمامعیار که اگر دنبال خون و خونریزی هستید نمیتوانید آن را از دست بدهید. این فیلم بهخوبی طرح پیچیدهی داستان اصلی را سادهسازی کرده و به تثبیت شخصیتها کمک میکند؛ تغییراتی که جریان داستان را بهبود دادهاند.
فیلم هم جاناتان هارکر و هم آرتور هولموود، قهرمانان سنتی داستان، را در خود جای داده است. اما این ون هلسینگِ کوشینگ است که در نهایت با دراکولای لی روبرو میشود، پردهها را از خانهی گوتیک کنت پاره کرده و خونآشام را با نور خورشید میسوزاند. خود خانه، یا بهتر بگویم، قلعهی کنت طراحی پیچیدهای دارد، با پنجرههای شیشهای رنگی، کاشیهای طرحدار کف و لوسترهای آویزان که همگی به لطف استفاده از رنگهای براق در تکنیکالر (Technicolor) جلوهی خاصی به فیلم میدهند. موسیقی متن «دراکولا» هم مثل موسیقی فیلم «آروارهها» (Jaws) عمل میکند و حس تعلیق و هشداری به جو دلهرهآور فیلم میدهد که با ورود کنت، تشدید میشود.
رفت و برگشتهای کریستوفر لی و پیتر کوشینگ در «دراکولا» بینظیر است. همزمان که لی ابهتی خوفناک دارد، کوشینگ شور عجیبی به کاراکتر میآورد که به خلق لحظاتی واقعا دلهرهآور کمک میکنند. کارول مارش هم ماهرانه در نقش لوسی ظاهر شده و انسانیت و معصومیت شخصیت خود را با وجه خونآشامی اغواکنندهاش در هم میآمیزد. ترکیب همهی این عناصر منجر به خلق فیلمی شده که جادویش تکرارناشدنی است و تلاشهای بعدی شرکت همر برای بازآفرینی این جادو، به بنبست خورد.
۴. نوسفراتو: سمفونی وحشت (Nosferatu: A Symphony of Horror)

- سال اکران: ۱۹۲۲
- کارگردان: فریدریش ویلهلم مورنائو
- بازیگران: ماکس شرک، گرتا شرودر، گئورگ اچ. اشنل، یان گوتوفت
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
اولین اقتباس از دراکولا را فیلمساز آلمانی، اف. دبلیو. مورنائو به سینما آورد. اما پس از شکایت بیوهی برام استوکر و دستور دادگاه به نابودکردن تمام نسخههای فیلم، چیزی نمانده بود که «نوسفراتو» به زبالهدان تاریخ بپیوندد. خوشبختانه، این فیلم در قریب به صدسالی که از ساخت آن میگذرد، دوام آورد و حالا بیشتر از هر رسانهی دیگری در حضور خونآشامها در سینما نقش ایفا کرده است. مرگ خونآشامها با نور خورشید چیزی نیست که در رمان استوکر پیدایش کنید. اما از «نوسفراتو» ۱۹۲۲ تاکنون بارها و بارها در فیلمها و داستانهای خونآشامی بهعنوان یکی از مطمئنترین راههای کشتن این موجودات خونخوار به کار برده شده است.
با توجه به سالی که «نوسفراتو» در آن ساخته شده، به جرئت میتوان گفت که جلوههای ویژهی آن شگفتانگیز و بسیار پیچیده است؛ به ویژه ناپدید شدن کنت در مقابل آفتاب که بهعنوان یکی از شناختهشدهترین قابهای فیلم در ذهن همهامان ثبت شده است. فیلم به کلکسیونی از این قابهای بهیادماندنی میماند؛ مثل لحظهای که اورلاک از تابوت بیرون میآید، یا وقتی با حالتی خصمانه روی کشتی ایستاده است، وقتی از پلهها بالا میخزد و لحظهای که روی الن خم میشود تا خونش را بنوشد.
بازیگران در «نوسفراتو» همه به سبک ملودرام عصر فیلم بازی میکنند؛ اما اگر یک فیلم باشد که این سبک برایش جواب بدهد، آن «نوسفراتو» است. نقش اورلاک را مکس شرک بازی میکند که بازی خیرهکنندهای ارائه میدهد؛ اما او، خلاف بسیاری از بازیگرانی که دراکولا را به سینما آوردهاند، در اجرایش بر دیگر کاراکترها سایه نمیاندازد؛ بلکه سریع و موذیانه عمل میکند و آن حس غلیظشدهی تئاتری را ندارد؛ اما همچنان بهشدت ترسناک است. چشمان تهی، چهرهی مصمم و انگشتان بلند و متورم، دراکولای او را به دراکولایی منزجرکننده بدل میکند که در صدسالی که از اکران «نوسفراتو» میگذرد هنوز قدرت اقناع خود را از دست نداده است.
بیوهی استوکر در دههی ۲۰ میلادی در نابودکردن تمام نسخههای این اقتباس غیررسمی شکست خورد؛ اما شکست او به سود سینما بود. بدون «نوسفراتو» ۱۹۲۲، بیشک ژانر وحشت به ژانر شگفتانگیزی که امروزه میشناسیم، تبدیل نمیشد.
۳. دراکولای برام استوکر (Bram Stoker’s Dracula)

- سال اکران: ۱۹۹۲
- کارگردان: فرانسیس فورد کوپولا
- بازیگران: گری اولدمن، وینونا ریدر، کیانو ریوز، آنتونی هاپکینز
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
با اینکه «دراکولای برام استوکر» وفادارترین اقتباس هالیوود از کتاب است، اما بیشتر به نامهی عاشقانهای به خود سینما میماند تا افسانههای خونآشامی. فرانسیس فورد کوپولا با جلوههای ویژهی مکانیکی، فیلم را به دوران سینمای صامت بازمیگرداند که خلاف فیلمهای پرزرق و برق و مملو از CGI عصر، تصویر آن را جاودانه کرده است. بالاخره آن بودجهی وحشتناک فیلم، که با ثروت کنت دراکولا برابری میکند، تأثیر خود را گذاشته است. در «دراکولای برام استوکر» پالت رنگی پرجنب و جوش کوپولا، همراه با طراحی صحنه و لباس بیعیب و نقص، قابهایی فراموشنشدنی خلق میکنند. پسزمینههای قرمز تند برای صحنههای ترانسیلوانیا جلوهای کلاستروفوبیک به آن میدهند و حس و حال گوتیک بر تکتک قابها غلبه دارد.
این تصویر جذاب را بازیگرانی حتی جذابتر تکمیل میکنند. گری اولدمن دراکولای کوپولا و آنتونی هاپکینز، ون هلسینگِ او هستند. در کنار آنها، جاناتان هارکرِ کیانو ریوز را داریم با لهجهی انگلیسی که کمی بیشتر باید رویش کار میکرد، وینونا ریدر بازیگر مینا/الیزابتا است، ریچارد ای. گرانت نقش دکتر جک سیوارد را بازی میکند، مونیکا بلوچی یکی از عروسهای دراکولاست و تام ویتس نقش رنفیلد، خادم دیوانهی کنت را بازی میکند.
با اینکه فیلم کوپولا تعهد شدیدی به کتاب ندارد، اما حقیقتاً وقتی صحبت از کنت دراکولا به میان میآید، کمتر فیلمی است که تا این اندازه در کنت و کیستی او عمیق شده باشد؛ در گذشتهاش بهعنوان زاهدی اشرافی، در جوانیاش بهعنوان جنتلمنی جذاب و موجود خفاشگونه و خونخواری که سالها پس از مرگ عروسش به آن تبدیل میشود.
«دراکولای برام استوکر» هم مثل «نوسفراتو» پر است از صحنههای فراموشنشدنی؛ از ملاقات اولیهی دراکولا و جاناتان در قلعه، تا اجرای ماندگار گری اولدمن در جملهی «من از اقیانوسهای زمان عبور کردهام تا تو را پیدا کنم»، سکانس دگرگونی تکاندهندهی لوسی، نوشیدن خون مینا بهدست دراکولا، تعقیب و گریز نهایی و درگیری در قلعه. تمام این صحنهها در عین وحشتناکبودن، چنان زیبایی خیرهکنندهای دارند که شایستهی هیولای رمانتیک گوتیک برام استوکر است.
۲. دراکولا (Dracula)

- سال اکران: ۱۹۳۱
- کارگردان: تاد براونینگ
- بازیگران: بلا لوگوسی، دیوید منرز، هلن چندلر، دوایت فرای
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
اغلبمان وقتی به دراکولا فکر میکنیم، تصویر بلا لوگوسی در ذهنمان نقش میبندد. این فیلم کلاسیک شرکت یونیورسال از سال ۱۹۳۱، لوگوسی را در قالب کنت ترسناک و جذابی به تصویر میکشد که با بازی مسلط، چشمانی مصمم و خیره و انگشتانی چنگالمانند، نه تنها شخصیتهای داستان، که مخاطبان را هم تحت سلطهی خود درمیآورد. کنت دراکولای لوگوسی مثل نوسفراتو منزوی و مردمگریز نیست؛ بلکه با طمأنینه حرف میزند و همه را جذب جادوی خود میکند. او بهعنوان انسان سرد و گرم زندگی را چشیده و لذتها و رنجهای بشری را برای زندگی در قالبی برتر کنار گذاشته است. مرگ از دیدگاه او هزینهی ناچیزی است؛ مخصوصا وقتی چیزهای بدتر از مرگ هم در دنیا وجود دارند. رنفیلد در «دراکولا» ۱۹۳۱ هم کاراکتر برجستهای است. او در آغاز مثل یک شخصیت معمولی با روحیهای لطیف معرفی میشود؛ اما به مرور به قالب آن دیوانهی وحشی درمیآید که از خودِ سابقش قابل تشخیص نیست.
«دراکولا» فیلم دیگری است که تأثیر زیادی بر اقتباسهای بعدی از کُنت و در کل ژانر فیلمهای خونآشامی داشته. حتی گری اولدمن در اجرای دراکولای خود، صدای لوگوسی را الگو قرار داده است. کارگردانی فیلم ۱۹۳۱ حسی حماسی و اتمسفریک دارد و تصویر سیاه و سفید آن، لایهی ترسناک دیگری به داستان میافزاید؛ چون مدام از خودتان میپرسید چه چیزی است که در سایهها پنهان شده. این حتی حال و هوای نوآر هم به «دراکولا» میدهد. بیشتر صحنههای فیلم در شب فیلمبرداری شدهاند و در نماهای بیرونی اغلب مه غلیظی افتاده است که باعث میشود به آنچه با چشمهایتان میبینید هم شک کنید.
«دراکولا» در آغاز موسیقی متن نداشت که به صحنههای آرامتر آن، شدتی وهمآلود و حسی از تعلیق میداد. اما یونیورسال در ۱۹۹۸ از فیلیپ گلس خواست موسیقی متنی برای آن بسازد که به هیچ وجه موسیقی متن بدی نیست، اما مشخصا از تعلیق فیلم میکاهد. شاید یونیورسال نمیدانست که «دراکولا» ۱۹۳۱ نیازی به ترساندن زورکی بیننده یا حقههای گرافیکی پرهزینه ندارد؛ انتظار در سکوتی تهدیدآمیز کافی است تا باقطعیت بگوییم فیلم از آزمون زمان، سربلند بیرون آمده است.
۱. نوسفراتو: خونآشام (Nosferatu: The Vampyre)

- سال اکران: ۱۹۷۹
- کارگردان: ورنر هرتزوگ
- بازیگران: کلاوس کینسکی، ایزابل آجانی، برونو گانتس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
ترکیب ورنر هرتزوگ و کلاوس کینسکی چیزی جز شاهکار تحویلتان نمیدهد. «نوسفراتو: خونآشام» نهتنها بهترین فیلم دراکولای تمام ادوار است، که بهترین بازنمایی از این کاراکتر را در فیلمهای سینمایی ارائه میدهد. کلاوس کینسکی، که پیشتر در ۱۹۷۰ نقش رنفیلد را برای دراکولای کریستوفر لی در فیلم «کنت دراکولا» (Count Dracula) بازی کرده بود، در نسخهی هرتزوگ خود دراکولا است؛ دراکولایی گاهی ترسناک، گاهی بیچاره اما همیشه انسانی. او از همکاران خود که نقش دراکولا را بازی کردهاند، بیشتر همذاتپنداری شما را برمیانگیزاند و به شخصیت خونآشام انسانیت میبخشد. در مقایسه با نوسفراتوی شرک، کینسکی چهره و رفتاری کمتر هیولایی دارد و همزمان که از افرادی که با آنها روبرو میشود بیزار است، شیفتهاشان هم میشود.
موسیقی متن فیلم با شروع سفر او از ترانسیلوانیا به آلمان با حسی مملو از امیدواری اوج میگیرد؛ او انتظار چیزی را میکشد؛ اما خودش هم از ماهیت آن بیخبر است. صحنههای خانه دراکولا با کارگردانی روحنواز ورنر هرتزوگ، در یک قلعهی واقعی فیلمبرداری شده و حومه زیبای آلمان، پسزمینهای افسانهای برای صحنههای بیرونی فراهم کرده است.
لوسی، شخصیت اصلی زن در این نسخه، به راحتی بهترین قهرمان زن تمام فیلمهای دراکولا است که خود را در موقعیتی دشوار مییابد و مجبور است افسار را به دست گیرد. او کسی است که دربارهی خونآشام میآموزد و به مصافش میرود. جستجوی او برای مواجهه با خونآشام، با چگونگی ویرانی شهر به دست دراکولا و شیوع بیماری بین مردم بهخاطر موشهای طاعونزده در هم آمیخته میشود. داستان نشان میدهد که روستاییان باوجود آگاهی از آنکه زمان زیادی برای زندگی ندارند، جشنهای باشکوهی برگزار میکنند، میرقصند و موسیقی مینوازند و از آخرین روزهای زندگی خود نهایت استفاده را میبرند.
[شروع اسپویلر] پیروزی لوسی در پایان فیلم تلخ و شیرین است. او خود را فدا میکند تا خونآشام را بکشد، اما مخاطب متوجه میشود که دراکولا قبلا جاناتان را تبدیل کرده است و فیلم در حالی به پایان میرسد که او سوار بر اسب خود به سمت قلعه میرود؛ پس چرخه ادامه دارد. [پایان اسپویلر] این فیلم به همان اندازه که زیباست، طبیعتی وهمآور دارد که هیچ فیلم دراکولای دیگری نتوانسته احساس و فضایی حتی نزدیک به آن را تداعی کند.
منبع: دیجیکالا مگ و Taste of Cinema




بسیار موافق با لیست متاسفانه شماره یک هنوز ندیدم چون مدت ها پیش دوستی فیلم دیده بود و کند می دونست و همین هم باعث شد تا علی الرقم علاقه به هرتزوگ هنوز فیلم نبینم این مقاله جذاب قلقلکم داد تا سراغ این اثر کارگردان شهیر آلمانی برم.
تشکر از شما آقای میرزایی
عکسی که انتخاب شده برای این مقاله، شما رو یاد چی یا کی میندازه؟! زی زی گلوی دراکولا؟!😅🤣
خنده دارترین لیست ممکن
حداقل ده تا فیلم از جایگاه یک بهتر داریم چه برسه به بقیه.
این چه لیست خنده داری بود گذاشتی