نقد و بررسی کتاب «سقلمه»؛ راهنمای دست‌کاری تصمیمات انسانی و نقش رفتارها در وضعیت اقتصادی

۲۵ اسفند ۱۴۰۱ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۴ دقیقه
کتاب سقلمه

کتاب «سقلمه» نوشته‌ی ریچارد تیلر و کاس آرسانستاین توسط نشر هورمزد منتشر شده است. یکی از ویژگی‌های مهم تحقیقات و آثار ریچارد هال تیلر، نقش رفتار انسان‌ها در وضعیت و تحولات اقتصادی است. تیلر که کارشناس اقتصاد رفتاری است، در پژوهش‌های خود نشان داده که فقدان کنترل شخصی و هراس از دست دادن دارایی، گاه باعث می‌شود که مردم تصمیم‌هایی بگیرند که از نظر اقتصادی در طولانی مدت به نفع آن‌ها نیست. تیلر معتقد است که باید بپذیریم که انسان‌ها یکی از عوامل مهم در تعیین وضعیت اقتصادی هستند.

ما هر روز در مورد آنچه که می‌خریم یا می‌خوریم، در مورد سرمایه‌گذاری مالی و یا سلامت و آموزش فرزندانمان، حتی در مورد دلایل قهرمانی خود و یا درباره‌ی سیاره‌ها تصمیم‌گیری می‌کنیم. متأسفانه، ما اغلب انتخاب بدی می‌کنیم. کتاب «سقلمه» در مورد این است که چگونه می‌توانیم انتخاب‌های درستی داشته باشیم و اینکه چطور می‌توان آن‌ها را بهتر کرد.

این کتاب بینشی پیشرفته از اقتصاد رفتاری را در چندین نهاد مهم سیاسی و اقتصادی اعمال می‌کند تا به عنوان کمکی حیاتی به بحث جاری در مورد اینکه آیا، چه زمانی و چگونه باید از دانش رو به رشد روانشناسی، برای به حداکثر رساندن رفاه انسان استفاده کنیم، آن هم بدون تضعیف احترام به آزادی انسان. کتاب سقلمه تنها در چند سال کوتاه پس از انتشارش، تاثیر گسترده‌ای بر طرز تفکر سیاستمداران و قانون‌گذاران در ایالات متحده و خارج از کشور در مورد کار خود داشته است و خواندن آن برای هر کسی که علاقه‌مند به تلاقی روان‌شناسی و اقتصاد است ضروری است.

بیوگرافی نویسندگان کتاب «سقلمه»

ریچارد تالر

ریچارد اچ. تیلر آمریکایی متولد ۱۹۴۵، در دانشگاه کیس وسترن رزرو در کلیولند اوهایو تحصیل کرد و سپس در مقطع کارشناسی ارشد به دانشگاه روچستر در نیویورک رفت و در آنجا مدرک دکترای خود را گرفت. او ابتدا در دانشگاه روچستر کار کرد، سپس استادیار شد. در سال ۱۹۹۵، تیلر کار خود را در دانشگاه شیکاگو آغاز کرد و اکنون، استاد برجسته علوم رفتاری و اقتصاد در دانشکده بازرگانی است.

تیلر کار معتبر خود را در دهه ۱۹۸۰ با کار چند رشته‌ای خود در تجزیه و تحلیل تصمیم‌گیری اقتصادی آغاز کرد. اولین مقاله قابل توجه او در زمینه اقتصاد رفتاری بود که در سال ۱۹۸۰ نوشته شد، پس از آن «نظریه اقتصادی خودکنترلی» منتشر شد و مجموعه‌ای از مقالات در طول سال‌ها. او با تعدادی از دانشجویان فارغ‌التحصیل و تحلیلگران معروف اقتصادی آشنا شد و با آنها کار کرد. این افراد تأثیر بسیار زیادی در حرفه او و دنبال کردن یک خط مطالعاتی جدید در مورد رفتار اقتصادی انسان داشتند. کار او از این جهت منحصر به فرد بود که تصمیم‌گیری اقتصادی را با روانشناسی و رفتارگرایی ترکیب کرد. او دانشگاه شیکاگو را «خانه معنوی حقوق و اقتصاد» می‌نامد. او می‌گوید که نوشتن کتاب سقلمه زندگی او را تغییر داد.

او در سال ۲۰۱۵ رییس انجمن اقتصادی آمریکا بود. در سال ۲۰۱۷، تیلر جایزه یادبود نوبل در علوم اقتصادی را دریافت کرد. در سال ۲۰۱۸، تیلر به عنوان عضو آکادمی ملی علوم انتخاب شد. او همچنین عضو آکادمی هنر و علوم آمریکا و عضو انجمن مالی آمریکا و انجمن اقتصادسنجی است.

ریچارد اچ. تیلر تعدادی کتاب نوشته است که به جای دانشمندان، برای یک خواننده عادی طراحی شده است. آنها عبارت‌اند از: «نفرین برنده»، «پیشرفت در امور مالی رفتاری»، «اقتصاد شبه منطقی»، کتاب «سقلمه» و «کج‌رفتاری». او همچنین بیش از ۹۰ مقاله منتشر کرده است. تیلر با اجرای اصول خود، شرکت مدیریت دارایی فولر و تیلر را تاسیس کرد. او به عنوان مدیر مشترک پروژه اقتصاد رفتاری دفتر ملی تحقیقات اقتصادی خدمت کرده است. از دیگر آثار ریچارد تیلر که توسط نشر هورمزد منتشر شده است می‌توان به کتاب «کج‌رفتاری» اشاره کرد..

کاس آر. سانستاین، نویسنده همکار، پر استنادترین محقق حقوقی کشور در زمینه‌هایی است که شامل قانون اساسی و حقوق اداری می‌شود. او همچنین به عنوان یک متخصص در اقتصاد رفتاری شناخته می‌شود. سانستاین در سال ۱۹۷۵ با مدرک لیسانس هنر از کالج هاروارد فارغ‌التحصیل شد و در سال ۱۹۷۸ مدرک حقوق را از دانشکده حقوق هاروارد گرفت. او ابتدا به عنوان منشی حقوقی برای قاضی دادگستری خدمت کرد.

سانستاین مدیر دفتر اطلاعات و امور نظارتی در دولت اوباما بود. او در حال حاضر استاد دانشگاه رابرت والمسلی در هاروارد و بنیان‌گذار و مدیر برنامه اقتصاد رفتاری و سیاست عمومی در دانشکده حقوق هاروارد است. در سال ۲۰۱۸، جایزه هولبرگ توسط دولت نروژ به وی اعطا شد. او در سال ۲۰۲۰ به عنوان رییس گروه مشاوره فنی بینش‌های رفتاری و علوم برای سلامت به سازمان بهداشت جهانی منصوب شد.

سانستاین نویسنده‌ای پرکار است و صدها مقاله و ده‌ها کتاب منتشر کرده است. او علاوه بر همکاری در نویسندگی «سقلمه»، کتاب «آینده دولت» را نوشت. «اخلاق نفوذ»، «جمهوری»، «استیضاح»، «راهنمای شهروندی»، «انقلاب هزینه و فایده»، «درباره آزادی»، «مطابقت»، «جهان به روایت جنگ ستارگان»، و «چگونه تغییر اتفاق می‌افتد.»

نقد و بررسی کتاب «سقلمه»

کتاب سقلمه

دانشمندان «هوموساپینس» را باهوش‌ترین گونه در میان تمام موجودات روی زمین می‌دانند. در درجه اول از طریق استفاده از فناوری و ابزار، ما به شکارچی غالب تبدیل شده‌ایم و بر سیاره تسلط پیدا کرده‌ایم. بنابراین، با وجود همه‌گیری‌های ویروسی دردسرساز مانند COVID-19، احتمال برخورد با یک سیارک یا زباله‌های فضایی، گرم شدن کره زمین یا مرگ اجتناب‌ناپذیر خورشید، ما انسان‌ها به عنوان یک گونه برتر باید انتظار یک زندگی طولانی و مرفه را داشته باشیم.

در حالی که گونه‌ی انسان به طور کلی بسیار موفق است، اما در حالت فردی ما عموماً عملکرد بسیار ضعیفی داریم. شاید به درستی، مردم خود را هوشمندترین شکل زندگی روی زمین تصور کنند. با این حال، بر اساس عملکرد فردی، افراد مستعد بسیاری از حماقت‌ها هستند. ما بیش از حد غذا می‌خوریم، خیلی کم ورزش می‌کنیم، منابع را هدر می‌دهیم، و رفتارهای ناسالم یا خطرناکی را انجام می‌دهیم که می‌دانیم مضر هستند، مانند سیگار کشیدن یا نوشیدن زیاد الکل. تصمیم‌گیری در مورد نحوه اداره جامعه نیز به همین ترتیب مشکل دارد. مردم توانایی‌ها و دانش خود را دست بالا می‌گیرند و میزان سرمایه‌گذاری برای بازنشستگی را دست کم می‌گیرند.

کتاب «سقلمه» اثر ریچارد تیلر و کاس سانستاین به انتخاب‌هایی می‌پردازد که مردم انجام می‌دهند. اینکه چگونه می‌توانیم مفاهیم روان‌شناسی و اقتصاد رفتاری را برای تشویق نتایجی که در نهایت برای افراد و سازمان‌ها مطلوب است، به کار ببریم.

به نظر می‌رسد که انسان‌ها فاقد یک سیستم حکمرانی داخلی هستند که هم رفتارهای پرخطر را کاهش دهد و هم تصمیماتی را که از نتایج مثبت حمایت می‌کند تشویق کند. در طول تاریخ، جوامع از ترکیبی از مشوق‌ها و مقررات برای شکل دادن به رفتار مردم استفاده کرده‌اند. برای مثال مالیات بر تنباکو برای کاهش مصرف آن و یارانه دادن به برخی صنایع برای تشویق رشد آنها. با این حال، مشوق‌ها می‌توانند گران باشند – و غالباً کارساز نیستند – در حالی که مقررات هم غالبا منجر به ایجاد خشم می‌شوند.

کتاب «سقلمه» اثر ریچارد تیلر و کاس سانستاین به انتخاب‌هایی می‌پردازد که مردم انجام می‌دهند. اینکه چگونه می‌توانیم مفاهیم روان‌شناسی و اقتصاد رفتاری را برای تشویق نتایجی که در نهایت برای افراد و سازمان‌ها مطلوب است، به کار ببریم.

معماری انتخاب و پدرگرایی آزادیخواه

آشپزی مینیمالیستی

معماری انتخاب، چینش انتخاب‌هایی است که افراد برای دستیابی به یک نتیجه خاص باید انجام دهند. 

کتاب «سقلمه» مفهوم معماری انتخاب را به زبان ساده معرفی می‌کند، ترتیب انتخاب‌هایی که افراد باید انجام دهند تا به یک خاص نتیجه دست یابند. البته، زمانی که انتخاب‌هایی در اختیار ما قرار می‌گیرد، ارائه، نظم و قالب‌بندی آن‌ها می‌تواند فرد را به سمت یک نتیجه خاص سوق دهد.

یکی از مثال‌های اولیه این کتاب، ترتیب قرار گرفتن در صف سلف‌سرویس مدرسه را برای تشویق به خوردن غذاهای سالم‌تر تشریح می‌کند. در این مثال، یک مدیر کافه‌تریا فرضی متوجه می‌شود که با اعمال تغییرات ساده در ارائه غذاها می‌تواند مصرف غذاهای سالم را افزایش داده و مصرف غذاهای ناسالم را کاهش دهد. مدیر کافه‌تریا با قابل مشاهده‌تر کردن غذاهای سالم، به عنوان مثال، قرار دادن آن‌ها در سطح چشم، ارائه آن‌ها در ابتدای صف، و کمی سخت‌تر کردن مسیر دسترسی به دسرها، متوجه می‌شود که می‌تواند مصرف انواع مختلف غذا را دست‌کاری کند. حال این سؤالات اخلاقی مطرح می‌شود که آیا او اصلاً باید عادات غذایی سالم را تشویق کند؟ آیا او باید مسیر صف را طوری دست‌کاری کند تا منافع کلی مدرسه را به حداکثر برساند؟ یا اینکه آیا او باید صف کافه‌تریا را بر اساس نحوه‌ای که دانش آموزان احتمالاً ترجیح می‌دهند غذا بخورند ترتیب دهد تا میزان رضایت بیشتری را در بین دانش آموزان ایجاد کند؟ یا باید به سادگی اجازه دهد همه چیز به طور تصادفی در جایگاه خود قرار بگیرند؟

این مثال مبحث دیگری را در کتاب معرفی می‌کند به نام «پدرگرایی آزادیخواهانه». این دو کلمه به ظاهر متضاد نشان دهنده تعادلی است که می‌تواند از تلنگرهای مختلف حاصل شود. در فرمول نویسندگان این کتاب، تلنگرها آزادی‌خواهی را در بر می‌گیرد، به این معنا که مردم اراده آزاد دارند. اگر مردم می‌خواهند برای ناهار کیک بخورند، می‌توانند این کار را انجام دهند. مؤلفه پدرانه زمانی به وجود می‌آید که معمار منتخب تلاش می‌کند به مردم در تصمیم گیری‌های خوب کمک کند. وقتی این دو را با هم ترکیب می‌کنید، تلنگرها می‌توانند به افراد کمک کنند تا برای خودشان تصمیمات خوبی بگیرند.

سقلمه چیست؟

حوزه اقتصاد از لحاظ تاریخی بر اساس این فرض استوار بوده که انسان‌ها بازیگرانی منطقی هستند که به دنبال به حداکثر رساندن ثروت و خوشبختی بلندمدت خود هستند. اما این به وضوح نادرست است. افراد غیرمنطقی رفتار می‌کنند و تصمیمات بدی می‌گیرند که در واقع شادی و سعادت طولانی مدت آن‌ها را تضعیف می‌کند. اگر مردم واقعاً منطقی بودند، پرخوری نمی‌کردند، برای دوران بازنشستگی پس‌انداز بیشتری می‌کردند و هرگز بدهی کارت اعتباری نداشتند. رویکردهای چماق و هویج برای تشویق به نتایج بهتر می‌تواند هم گران و هم بحث‌برانگیز باشد، به ویژه در جامعه‌ای که آزادی شخصی را ارج می‌نهد.

تلنگر در واقع راهی برای طرح مجدد یک مشکل یا سؤالی است که یک بازیگر در نهایت نیاز به طرح آن دارد. در اینجا مثالی از این مسأله وجود دارد: تغییر روشی که یک سازمان پس‌اندازهای بازنشستگی را به شرکت‌کنندگان در یک طرح ارائه می‌کند. برای مدت طولانی نرخ مشارکت پایین بود، و نرخ پس‌انداز نیز پایین بود. با این حال، با سوق دادن آن‌ها برای انتخاب کردن گزینه‌ی انصراف، نرخ مشارکت افزایش یافت. کارمندان باید تأیید می‌کردند که برای بازنشستگی پس‌انداز نمی‌کنند. این امر نتایج مثبت آشکاری برای افرادی دارد که برای بازنشستگی پس‌انداز می‌کنند.

تلنگر در واقع راهی برای طرح مجدد یک مشکل یا سؤالی است که یک بازیگر در نهایت نیاز به طرح آن دارد.

با در نظر گرفتن این مثال، با انتخاب نرخ پس‌انداز مناسب برای کارکنان، معمار انتخاب شرکت‌کنندگان را مجبور می‌کند پس‌انداز کمتری را انتخاب کنند. با طرح مجدد این سؤالات، یک معمار منتخب می‌تواند عادات بدی را که مردم به آن‌ها تکیه می‌کنند، که نتایج بد را تداوم می‌بخشد، از بین ببرد.

پرایمینگ و لنگر انداختن مفاهیم کلیدی روانشناسی هستند که کمک می‌کنند تلنگرها بسیار مؤثر باشند. معمار منتخب با ارائه یک نرخ پس‌انداز توصیه شده برای برنامه بازنشستگی، می‌تواند درک یک کارمند را نسبت به میزان پس‌انداز خوب شکل دهد.

پرایمینگ پدیده مشابهی است. یک معمار منتخب با پرسیدن ساده از یک فرد در مورد رفتار آینده او، می‌تواند تغییرات رفتاری را در تشویق کند. بعلاوه، اگر از مردم بپرسید که چه زمانی کاری را انجام می‌دهند، به احتمال زیاد آن‌ها آن کار را انجام می‌دهند. همه می‌دانند که ورزش برای سلامتی مفید است و بیشتر مردم باید بیشتر ورزش کنند. با این حال، کتاب «سقلمه» به مطالعاتی اشاره می‌کند که نشان می‌دهد با پرسیدن اینکه چه زمانی ورزش منظم‌تری را شروع می‌کنند، میزان ورزش افراد را می‌توان بیشتر کرد.

سبک تفکر خودکار در مقابل تفکر بازتابی

تفکر خلاقانه

هنگامی که نیاز به خلق چیزی یا حل یک مشکل آشکارا و دشوار مانند مهندسی یک پل یا حل یک معادله درجه دوم داریم، به تفکر بازتابی یا سیستم ۲ روی می‌آوریم.

مثال‌های قبلی به‌شدت بر کار دانیل کانمن تکیه دارند، که فرآیندهای ذهنی افراد را در تصمیم‌گیری به‌طور گسترده مورد بحث قرار می‌دهد و شاید مهم‌تر از آن، چگونگی وادار کردن مردم به دنبال کردن آن‌ها را. هرکسی که کتاب «فکر کردن سریع و آهسته» را خوانده باشد، با پدیده دو روشی که افراد اطلاعات را پردازش می‌کنند و به آن واکنش نشان می‌دهند آشنا هستند. کتاب «سقلمه» خلاصه‌ای از فرآیندهایی را ارائه می‌دهد که کانمن آن‌ها را به عنوان سیستم ۱ و سیستم ۲ شناسایی کرده است یا به قول تیلر و سانستاین، سیستم خودکار و بازتابی.

سیستم خودکار، یا سیستم ۱، روشی است که ما بیشتر زندگی خود را بر مبنای آن می‌گذرانیم یعنی بیشتر انجام می‌دهیم و کمتر فکر می‌کنیم. ما تلاش ذهنی زیادی برای رفتارهای معمولی مانند باز کردن درها، پوشیدن لباس، غذا خوردن یا رانندگی در رفت و آمد صبحگاهی خود انجام نمی‌دهیم. با این حال، هنگامی که ما نیاز به خلق چیزی یا حل یک مشکل آشکارا دشوار مانند مهندسی یک پل یا حل یک معادله درجه دوم داریم، به تفکر بازتابی یا سیستم ۲ روی می‌آوریم.

تفکر خودکار یکی از دلایلی است که افراد تصمیمات بدی می‌گیرند. آن‌ها برای تصمیم‌گیری سریع به اطلاعات، خاطرات و سوگیری‌های شخصی در دسترس روی می‌آورند. در حالی که این رویکرد می‌تواند در برخی موقعیت‌ها مانند باز کردن در مفید باشد، ممکن است در موقعیت‌های پیچیده‌ای که نیاز به توجه کامل ما دارند، کمتر مفید باشد.

قدرت تفکر خودکار به حدی است که ممکن است در واقع منشأ عدم کنترل خود باشد. این کتاب به آزمایشی اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه از شرکت‌کنندگان در مطالعه خواسته شد تا یک کاسه سوپ بخورند تا زمانی که احساس سیری کنند. بدون اطلاع شرکت‌کنندگان، کاسه سوپ آن‌ها به طور خودکار خود را پر می‌کرد و آن را به طور مداوم پر نگه می‌داشت. در نتیجه مشاهده یک کاسه پر، شرکت‌کنندگان در نهایت دو تا سه برابر اندازه معمول خود مصرف کردند.

خودگردانی و حسابداری ذهنی

گاهی اوقات، افراد متوجه می‌شوند که عادت کردن ممکن است آن‌ها را به سمت نتایج نامطلوب سوق دهد و ممکن است اقدامات به ظاهر غیرمنطقی برای اصلاح رفتار خود انجام دهند. تیلر و سانستاین به پدیده بازپرداخت مالیات فدرال اشاره می‌کنند. در دهه‌های اخیر، بازپرداخت مالیات به معادل مدرن باشگاه‌های کریسمس تبدیل شده است که بانک‌ها ارائه کرده‌اند. باشگاه کریسمس یک حساب پس‌انداز است که تقریباً هیچ سودی پرداخت نمی‌کند، به سپرده هفتگی نیاز دارد و تا فصل تعطیلات غیرقابل لمس است. هدف اصلی قبل از اینکه خرید با اعتبار رایج باشد، کمک به مصرف‌کنندگان بود که پول کافی برای خرید هدایای کریسمس پس‌انداز کنند.

برای یک اقتصاددان، ایده قرار دادن پول در حسابی که عملاً هیچ بازدهی از سرمایه‌گذاری را ارائه نمی‌دهد و در واقع، وقتی ارزش زمانی پول را در نظر می‌گیرید، یک زیان خالص است، یک نفرین است. بدتر از آن، اعطای معادل وام بدون بهره به دولت از طریق پرداخت اضافی کسر مالیات است، فقط برای دریافت اضافه پرداختی کم‌ارزش به عنوان بازپرداخت پس از تسلیم اظهارنامه مالیاتی.

با این حال، این رفتار غیرمنطقی اقتصادی زمانی بسیار منطقی است که آن را وسیله‌ای برای تشویق پس‌انداز بدانیم. این حرکتی است که از خرج کردن بیش از حد جلوگیری می‌کند.

رابطه تلنگرها با الگوهای تاریک

پدرگرایی آزادیخواهانه به مردم کمک می‌کند تا با درک کاستی‌های ذاتی ادراک، توجه و تعصبات انسانی، به نتایجی که در نهایت می‌خواهند دست یابند.

هدف پدرسالاری آزادی‌خواهانه‌ای که کتاب «سقلمه» توصیف می‌کند، کمک به مردم برای دستیابی به نتایجی است که در نهایت می‌خواهند با درک کاستی‌های ذاتی در ادراکات، توجه و تعصبات انسانی به آن دست یابند. الگوهای تاریک از این جهت که بر کاستی‌های شناختی افراد نیز تکیه دارند، به تلنگرها مرتبط هستند. با این حال، طراحان UX اغلب الگوهای تاریک را به ضرر مصرف‌کنندگان اعمال می‌کنند تا به نفع آنها.

یک تلنگر ممکن است ارائه داده‌هایی از یک دانشگاه باشد که به درستی بیان می‌کند که اکثریت کلاس‌های پایین‌تر اجتماع مشروب نمی‌خورند و فشار اجتماعی علیه مصرف بیش از حد الکل ایجاد می‌کند. یک الگوی تاریک قابل مقایسه ممکن است این داده‌ها را بر حسب کاری که بچه‌های محبوب انجام می‌دهند، با تکیه بر فشار اجتماعی برای دستیابی به اثر معکوس ارائه دهد. این که آیا چیزی یک تلنگر است یا یک الگوی تیره می‌تواند به نتیجه مورد نظر بستگی داشته باشد. هر دو الگوهای تلنگر و تاریک بر مفاهیم روان‌شناختی یکسانی تکیه دارند.

بریده‌هایی از کتاب سقلمه

باران که می‌بارد، چتر فروش تصمیم می‌گیرد برای سود بیشتر به قیمت چترهایش اضافه کند و تصور بر این است که مردم هم برای اینکه خیس نشوند، چترهای گران‌تر او را می‌خرند. در نتیجه در صورت خرید و استقبال مردم، با ایجاد تقاضای جدید و اجباری، چتر فروش به سود بیشتر می‌رسد. ممکن است چتر فروش قیمت چترهایش را چند برابر کند ولی مردم آن را نمی‌خرند چرا که ترجیح می‌دهند که خیس شوند تا اینکه پول زور بدهند. مردم در هنگام خرید از احساسات و اخلاقیاتشان هم استفاده می‌کنند.

سقلمه به مفهومی که ما استفاده خواهیم کرد، جنبه‌هایی از معماری انتخاب است که رفتار مردم را به نحوی پیش‌بینی پذیر تغییر می‌دهد. بدون آنکه هیچ گزینه‌ای را منع کند یا هیچ تغییر عمده‌ای در انگیزه‌های اقتصادی آنان ایجاد کند. برای آنکه مداخله‌ای سقلمه به حساب بیاید باید ساده و جلوگیری از آن راحت باشد. سقلمه‌ها اجباری نیستند؛ مثلاً، قرار دادن میوه در معرض دید نوعی سقلمه محسوب می‌شود، اما ممنوع کردن تنقلات بی‌ارزش غذایی سقلمه به حساب نمی‌آید.

نکته‌ی پایانی

کتاب تیلر و سانستاین توضیحات عمیقی در مورد اینکه چگونه ادراکات و ضعف‌های انسانی می‌توانند بر تصمیم‌گیری تأثیر بگذارند ارائه می‌دهد.

کتاب «سقلمه» یک منبع عالی برای درک نحوه تصمیم‌گیری افراد است و مثال‌های زیادی از نحوه استفاده از این مفاهیم روان‌شناختی برای اصلاح رفتارهای انسانی ارائه می‌دهد. تیلر و سانستاین چندین حکایت و مثال برای حمایت از ایده‌های خود ارائه می‌کنند و کار بسیار خوبی را در استناد به ادبیات موجود انجام می‌دهند. با این حال، اگر به دنبال راهنمایی آسان‌تر و کاربردی‌تر هستید، توصیه می‌کنم کتاب «چگونه مردم را به انجام کارها وادار کنیم» اثر سوزان واینشنک یا «شیطان با طراحی» اثر کریس نادر را بخوانید. با این وجود، کتاب «سقلمه» اطلاعات پس زمینه‌ای عالی‌ای در مورد اینکه چرا مفاهیم موجود در این کتاب‌ها و الگوهای تاریک کار می‌کنند، ارائه می‌دهد.

کتاب سقلمه اثر ریچارد تیلر
برچسب‌ها :
دیدگاه شما

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه