۸ فصل سریال هوملند از بهترین تا بدترین

۳ مهر ۱۴۰۰ زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۲۰ دقیقه
رتبه‌بندی 8 فصل سریال هوملند

در این مقاله ۸ فصل سریال تماشایی و جذاب هوملند را به ترتیب از بهترین تا بدترین ردیف کرده‌ایم تا نگاهی بیندازیم به یکی از مطرح‌ترین و موفق‌ترین تریلرهای سیاسی دهه‌ی پیش.

از اکتبر سال ۲۰۱۱ که اولین قسمت سریال «هوملند» (Homeland) پخش شد تا به امروز، جهان دستخوش تغییرات زیادی شده است. این سریال در سومین سال ریاست جمهوری باراک اوباما و تنها پنج ماه بعد از کشته شدن اسامه بن لادن آغاز شد، یعنی زمانی که جامعه‌ی آمریکا نگاهی دوباره به جنگ با تروریسم می‌انداخت. جنگی فرسایشی که طی یک دهه‌ی پیش از آن درگیرش بود و حالا همه با تمام وجود می‌خواستند وقایع تلخ و خشونت‌بارش را پشت سر بگذارند.

حالا که تقریبا ۱۰ سال از آن روزها گذشته، جهان عملا وارد فصل تازه‌ای از تاریخ شده و با یک همه‌گیری عجیب‌وغریب و فاصله‌گذاری اجتماعی طرف هستیم و جامعه‌ی آمریکا با بزرگ‌ترین بحران از زمان جنگ جهانی دوم مواجه شده است. پس فرصت مناسبی برای بررسی سریالی است که در دورانی متفاوت ساخته و پخش شد.

سریال هوملند طی ۸ فصل پر افت‌وخیز، داستان‌هایی مهیج و تکان‌دهنده روایت کرد و از چیزهای مهمی حرف زد. خیلی وقت‌ها در فصلی از این سریال سوژه‌ای را می‌دیدیم که بعدها در واقعیت تکرار می‌شد و این نشان‌دهنده‌‌ی هوش و موقعیت‌شناسی مثال‌زدنی سازندگان و نویسندگانش بود. تماشاگران سریال با نفس‌های در سینه حبس شده، قسمت به قسمت سفر پرماجرای کری متیسون را دنبال می‌کردند و با ناملایمات زندگی کاری و شخصی این مأمور خستگی‌ناپذیر سازمان اطلاعات آمریکا آشنا می‌شدند.

حالا که بیشتر از یک سال از پایان سریال هوملند گذشته، بد نیست نگاهی بیندازیم به بهترین و بدترین بخش‌های آن. هر سریالی با فراز و نشیب‌های خودش رو‌به‌روست و تعجبی ندارد تریلری سیاسی که ۸ فصل و نزدیک یک دهه ادامه پیدا کرده بود در جاهایی از نفس افتاده باشد. ولی با وجود تمام مشکلات و بالا و پایین‌ها، سریال هوملند هرگز از سطح استاندارد همیشگی خودش پایین‌تر نیامد و کیفیت آن حفظ شد.

سریال هوملند ۸ بار برنده‌ی جایزه‌ی امی شده: سال ۲۰۱۲ برنده‌ی بهترین بازیگر نقش اول زن سریال‌های درام برای کلیر دینز، بهترین بازیگر نقش اول مرد سریال‌های درام برای دیمین لوییس، بهترین فیلم‌نامه، بهترین انتخاب بازیگران، بهترین تدوین و بهترین سریال درام سال شد. سال ۲۰۱۳ کلر دینز بار دیگر جایزه‌ی بهترین بازیگر زن سریال‌های درام را از آن خود کرد و نویسندگان سریال هم برنده‌ی بهترین فیلم‌نامه‌ی درام شدند. کلیر دینز طی همین دو سال پیاپی در گلدن گلوب هم برنده‌ی جایزه‌ی بهترین بازیگر زن نقش اول سریال‌های درام شد و خود سریال هم سال ۲۰۱۳ گلدن گلوب بهترین سریال درام را از آن خود کرد.

هشدار- در ادامه‌ی مطلب خطر لو رفتن داستان سریال وجود دارد

۱. فصل اول (۲۰۱۱)

سریال هوملند فصل 1

  • امتیاز منتقدان در راتن تومیتوز: ۱۰۰%
  • امتیاز تماشاگران در راتن تومیتوز: ۹۳%

فصل اول هولمند هنوز هم بهترین فصل این سریال به حساب می‌آید. الکس گانسا و هاوارد گوردون ۱۲ قسمت توفانی و هیجان‌انگیز و پرتعلیق تحویل تماشاگران دادند که واقعا بی‌نقص و جذاب بود. همه چیزش عالی و خوب کنار هم چیده شد و حتی می‌توانید آن را به‌عنوان یک مینی سریال ۱۲ قسمتی دلچسب و مهیج در نظر بگیرید که جدای از بقیه‌ی سریال می‌ایستد و داستانش را به بهترین شکل ممکن تعریف می‌کند و به یک پایان درجه‌یک و تکان‌دهنده و به‌یادماندنی می‌رسد.

کری متیسون، قهرمان اصلی سریال که همیشه ابری از بدگمانی ذهنش را احاطه کرده، خیلی از تماشاگران را به یاد سریال سیاسی قبلی گانسا و گوردون یعنی ۲۴ می‌انداخت. جک باور ابرقهرمانی شکست‌ناپذیر با دسترسی امنیتی بالا بود، ولی کری متیسون را شخصیتی کاملا انسانی و زمینی در آورده بودند که دردهای انسانی داشت و خیلی خوب می‌دانست در چه دنیای دیوانه‌واری زندگی می‌کند. کلیر دینز با نمایش انبوهی از احساسات پیچیده که گاهی خودشان را به صورت پرش‌های عصبی صورت و لب‌ها نشان می‌دادند، بیننده را با خودش همراه می‌کرد و حسی از باورپذیری به ما می‌داد. برای همین با او همدردی می‌کردیم و ترس و نگرانی و اضطرابش واقعا ملموس بود.

کری متیسون یک تحلیل‌گر CIA است که باور دارد نیکلاس برودی،‌ قهرمان جنگی که همه باور داشتند کشته شده و حالا بعد از ۷ سال اسارت از دست القاعده آزاد شده و به کشور بازگشته، رازی پیچیده و بزرگ مخفی می‌کند. او باور دارد که برودی را شست‌وشوی مغزی داده‌اند و حالا می‌خواهد این قضیه را به مقامات بالادستی، تماشاگران و حتی شاید خودش ثابت کند.

ایده‌ی اولیه‌ی این فصل به‌شدت درگیرکننده‌ بود و با حس‌وحال تماشاگران آن دوره می‌خواند. تماشاگرانی که نسبت به اقدامات آمریکا در حوزه‌ی جنگ با تروریسم دچار شک و تردید شده بودند و در دنیایی سرشار از بی‌اعتمادی و خشونت روزگار می‌گذراندند. کری متیسون به جای اینکه با یک سلاح و کیفی از ابزارآلات شکنجه حمله کند و همه را نجات دهد، برودی و زندگی شخصی او را زیر نظر می‌گرفت تا مگر چیز مشکوکی بیابد.

در ابتدا به نظر می‌رسد برودی مشکلی ندارد و مثل یک مرد آمریکایی وفادار به کشورش رفتار می‌کند. مردی که می‌خواهد زمان از دست رفته را جبران کند و با خانواده‌اش وقت بگذراند و زخم‌هایی که طی این سال‌ها در رابطه‌هایشان ایجاد شده التیام ببخشد. هم کری و هم بیننده دلشان می‌خواهد باور کنند که برودی راز مرگباری مخفی نکرده و بی‌گناه است، ولی تعلیقی کشنده در لحظات جریان دارد که ما را مدام به شک می‌اندازد.

دیمین لوییس در نقش برودی به قدری خوب و باورپذیر و همدلی‌برانگیز ظاهر شده که خیلی زود اعتماد و علاقه‌ی تماشاگر را به خودش جلب می‌کند. اما مهارت و هنرمندی او درست جایی خودش را نشان می‌دهد که قرار است شک به دلمان بیفتد. در ظرافت‌هایی که رعایت کرده، و بازی با حالات چهره‌اش. شخصیت برودی و بازی دیمین لوییس به حدی خوب و درست و قدرتمند بود که تا دو فصل دیگر هم در سریال باقی ماند و تا مدتی زوج کری/برودی دو قهرمان اصلی کل سریال بودند.

رابطه‌ی عاشقانه‌ی غیرمتعارف بین برودی و کری که از ابتدا می‌دانیم فرجامی بد و تلخ خواهد داشت، دینامیک پر جنب‌وجوشی به قصه بخشیده که یک لحظه از نفس نمی‌افتد. در هر لحظه از این قصه‌ی عاشقانه نمی‌دانیم شکار و شکارچی کدام است. کری برودی را به دام انداخته تا از اسرارش خبردار شود، یا برودی باهوش‌تر از این حرف‌هاست و با برنامه‌ی قبلی کری را در آغوش خودش راه داده؟ در نهایت هم که با یکی از پرتعلیق‌ترین قسمت‌هایی که در تاریخ تلویزیون دیده‌ایم مواجه می‌شویم؛ برودی زیر یونیفورم نظامیش جلیقه‌ی انتحاری می‌‌پوشد و برای اقدام تروریستی آماده می‌شود. کری که حالا آبرو و اعتبار و عقلانیتش را به خاطر این مرد از دست داده، تمام تلاش خودش را می‌کند تا جلو برودی را بگیرد. بی‌دلیل نیست که فصل اول این همه جایزه‌ی امی گرفت و معروف شد.

۲. فصل دوم (۲۰۱۲)

سریال هوملند فصل 2

  • امتیاز منتقدان در راتن تومیتوز: ۹۳%
  • امتیاز تماشاگران در راتن تومیتوز: ۹۳%

وقتی فصل اول هوملند شروع شد، یک پدیده‌ی تازه در شبکه‌ی Showtime بود که همه درباره‌اش کنجکاو بودند و راجع به آن حرف می‌زدند. ولی وقتی فصل دوم به اوج خودش رسید، هوملند تبدیل به محبوب‌ترین سریال در حال پخش از تلویزیون شد و اعضای رأی‌دهنده‌ی جوایز تلویزیونی به آن نامزدی‌های بی‌شماری هدیه دادند.

رئیس جمهور وقت باراک اوباما و وزیر امور خارجه هیلاری کلینتون خواستار تماشای زودتر از موعد فصل دوم شدند و تمام نگاه‌ها معطوف این سریال شده بود تا ببینند کری متیسون بعد از ماجراهای فصل قبل چه اقدامی را علیه برودی – این نظامی خائن به کشور – ترتیب خواهد داد. برودی در فصل قبل کری را متقاعد کرده بود که اختلال دوقطبیش عود کرده و عقلش را از دست داده و نیاز دارد که دوباره درمان شود و شوک مغزی به او بدهند، و حالا نوبت کری بود تا پاتک بزند.

خوشبختانه فصل دوم انتظارات را برآورده کرد. در فصل اول تنش و اضطراب شدیدی در داستان جاری بود و تماشاگران با دیدن زجر و درد کری متیسون حسابی ناراحت می‌شدند و وقتی می‌دیدند بعد از تمام تلاش‌ها و فداکاری‌هایی که کرد، در نهایت از برودی رکب خورد حالشان گرفته شد. ولی در این فصل کری با کمک ساول برنسون (مندی پتینکین) سرانجام ورق را برمی‌گرداندند و این بار برودی در موضع ضعف قرار می‌گرفت.

مندی پتینکین در فصل اول هم به اندازه‌ی دینز و لوییس نقش داشت و حضور مؤثر و جذابی داشت، اما این فصل دوم بود که عمق رابطه‌ی او و کری را برای ما تثبیت کرد. ساول کری را مثل دختر خودش می‌داند،‌ همیشه حواسش به او هست و مراقب است اتفاق ناگواری برایش نیفتد. نگرانی‌های پدرانه‌ی ساول برنسون چیزی بود که بعدها نقشی اساسی‌تر در سریال هوملند ایفا کرد و در فصل آخر به اوج خود رسید و این دو شخصیت را سر دوراهی‌های خطرناکی قرار داد. با تلاش‌های ساول، کری بار دیگر به سازمان اطلاعات آمریکا بازمی‌گردد تا در یک رو در رویی نفس‌گیر و پرچالش با برودی قرار بگیرد و از واقعیت تمام اتفاق‌ها سر در بیاورد.

اپیزود پنجم این فصل یعنی Q&A به اندازه‌ی قسمت پایانی فصل اول هیجان‌انگیز و غیرقابل پیش‌بینی است. کری متیسون طی بازجویی‌هایی دیوانه‌وار روح و روان برودی را آماج حملاتی جبران‌ناپذیر قرار می‌دهد و رابطه‌ی این دو شخصیت وارد مرحله‌ای کاملا تازه می‌شود. بعد از ترس و وحشت و اضطراب جاری در فصل اول، حالا با کاتارسیس و پالایش روح طرف بودیم و قرار بود شخصیت‌ها به نقطه‌ی با ثبات‌تری برسند. و همین احتمالا باعث شده تا این فصل در دو قدمی کمال متوقف شود.

در فصل دوم بیشتر نقاط مبهم و گره‌های ماجرا حل می‌شد، از ترور معاون اول رئیس جمهور گرفته تا سرنوشت ابونظیر. ولی با این حال، ماجرای برودی به سرانجام مشخصی نمی‌رسد و ادامه‌ی داستانش به فصل سوم کشیده می‌شود و مسیر موفقیت‌های سریال را با بحرانی اساسی روبه‌رو می‌کند.

فصل سوم ضربه‌ی بزرگی به سریال هوملند زد و بعد از آن سازندگانش چند سال تلاش کردند تا دوباره به مسیر اصلی خودشان برگردند. انگار برودی شخصیتی بود که باید فصل دوم پرونده‌اش بسته می‌شد و ادامه دادن داستان او به ضرر کلیت سریال تمام شد. کاراکتر برودی پتانسیل‌های بالایی داشت و اگر در همین فصل سرانجامی درجه‌یک و توفانی برایش می‌نوشتند، دیگر مجبور نمی‌شدند فصل شلخته و شتاب‌زده‌ی سوم را به شکلی که دیدیم بسازند و با بدترین حالت ممکن برودی را کنار بگذارند.

۳. فصل ششم (۲۰۱۷)

سریال هوملند فصل 6

  • امتیاز منتقدان در راتن تومیتوز:  ۷۸%
  • امتیاز تماشاگران در راتن تومیتوز: ۷۶%

وقتی فصل ششم شروع شد، ظاهر قضیه جوری به نظر می‌رسید که انگار سازندگان سریال برای اولین بار نسبت به اوضاع سیاسی روز دچار اشتباه استراتژیک شده‌اند و نتوانسته‌اند پیش‌بینی‌ درستی داشته باشند‌. این فصل که ژانویه‌ی بعد از انتخابات سال ۲۰۱۶ پخش شد، الیزابت کین (با بازی الیزابت مارول) را به‌عنوان رئیس جمهور منتخب معرفی می‌کرد که نشان می‌داد سازندگان سریال مثل خیلی‌ها فکر می‌کردند آن سال هیلاری کلینتون قرار است رئیس جمهور شود.

اما این فقط بخش ظاهری ماجرا بود. فصل ۶ جلوتر که رفت فهمیدیم سازندگان سریال بار دیگر جو سیاسی اجتماعی کشور را درست تشخیص داده‌اند چون چیزهایی را به تصویر کشیدند که خیلی زود شبیه‌اش را در دنیای واقعی دیدیم. کشمکش‌های سیاسی دوره‌ی ترامپ و رفتارهای مخرب و افراطی هواداران متعصب او خودش را در قالب مخالفان رئیس جمهور کین نشان می‌داد و وقتی در واقعیت با چنین مسائلی رو‌به‌رو شدیم فهمیدیم که هوملند بار دیگر دست روی نقطه‌ی حساسی گذاشته.

اگرچه شخصیت الیزابت کین تا حدودی بر اساس هیلاری کلینتون طراحی شده بود، ولی شرایط حاکم بر دولت او و اعتراضاتی که علیه‌اش شکل می‌گیرد شبیه وضعیتی است که در دوره‌ی ترامپ پیش آمد. در همان شروع فصل متوجه می‌شویم که با رئیس جمهوری طرف هستیم که روی خوشی به سرویس‌های اطلاعاتی و جاسوسی نشان نمی‌دهد و همین قضیه زنگ خطر ناجوری را در ذهن دار ادال (اف موری ابراهام) فعال می‌کند و خط داستانی عجیب و ترسناکی به راه می‌اندازد که هواداران تئوری دولت پنهان را حسابی راضی می‌کند. دار ادال به کمک ارتشی سایبری و زیرزمینی که علیه این رئیس جمهور فعالیت می‌کنند و با حساب‌های کاربری فیک، فضای اینترنت و جو فکری مردم را هدایت می‌کنند، یک پروژه‌ی عظیم به راه می‌اندازد که تا جایی از داستان به نظر می‌رسد هیچ‌کس توانایی مقابله با آن را ندارد.

الیزابت کین رئیس جمهوری است که با وجود تمام نیت‌های خوبش، نمی‌تواند مقابل این جریان مخرب بایستد و شانسی برای موفقیت ندارد. نشانه‌های دخالت روس‌ها در انتخابات و وقایع بعد از انتخابات همه جا پیداست و از همه طرف بر او هجمه وارد می‌شود. در کنار تمام این موارد، یک مجری افراطی و اعصاب خرد کن را داریم که مسؤول پروپاگاندای جریان متعصب آمریکاست و به دار ادال و ارتش سایبری او هم وصل است.

این ارجاعات به ماجراهای دنیای واقعی و اتفاق‌های روز سیاسی به کنار، فصل ۶ جایی بود که یادمان آمد قدرت کری متیسون در تیراندازی و حرکات قهرمانانه و اکشن نیست، بلکه زمانی خودش را نشان می‌دهد که شخصیت انسانی درونش فرصت ظهور پیدا می‌کند. کری متیسون زنی است که تلاش می‌کند در شرایطی مرگ‌بار و دیوانه‌وار، کار درست را انجام دهد. در ابتدای این فصل کری را در حالی می‌بینیم که با دخترش در بروکلین زندگی می‌کند و به نظر می‌رسد سرانجام به آرامشی نسبی رسیده است و متوجه شده که به حضور پیتر کویین (روپرت فرند) در زندگیش نیاز دارد، هرچند اگر خیلی دیر متوجه این قضیه شده باشد. پیتر کویین بعد از حوادث ناگوار فصل قبلی از آسیب‌هایی دائمی رنج می‌برد و از زنده بودن با بدنی ناقص نفرت دارد.

کری که حالا به‌عنوان مشاور و وکیل مدافع فعالیت می‌کند، درگیر پرونده‌ی مرد جوان و مسلمانی می‌شود که ساکن آمریکا است و قربانی نگاه غلط سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا شده و حالا کری فرصت پیدا می‌کند تا با کمک به او و دفاع از حقوق شهروندیش، گناهان گذشته‌ی خودش را جبران کند. اما پیش از آنکه قدمی جدی بردارد، برای این پسر جوان پاپوشی بزرگ می‌دوزند و او را مسؤول یک حمله‌ی تروریستی مهیب در خاک آمریکا معرفی می‌کنند. اتفاقی مشکوک که شاخک‌های کری و ساول را فعال می‌کند و در نهایت می‌فهمند دار ادال پشت تمام این ماجراها بوده تا با ایجاد ترس و وحشت در بین مردم، اقدامات آمریکا را در حمله به کشورهای خاورمیانه توجیه کند.

فصل ۶ فصل پر ماجرایی برای هوملند بود و تعدادی از هیجان‌انگیزترین قسمت‌های سریال را درون خودش داشت. در این فصل با پیتر کویین هم خداحافظی کردیم، شخصیتی که خیلی زود محبوبیتی فراگیر پیدا کرد و سرانجام بعد از تحمل سختی‌ و رنجی مافوق تصور، زندگیش به شکلی تلخ و تراژیک به پایان رسید.

۴. فصل هشتم (۲۰۲۰)

سریال هوملند فصل 8

  • امتیاز منتقدان در راتن تومیتوز: ۸۵%
  • امتیاز تماشاگران در راتن تومیتوز: ۸۸%

فصل پایانی هوملند یکی از بهترین فصل‌های سریال بود. داستان را به خاورمیانه بازگرداندند و به این طریق به بخش‌های ناگفته از فصل‌های قبلی پرداختند. تعدادی از ایده‌های فصل ۴ به سرانجام درستشان نرسیده بودند و حالا در فصل پایانی موقعیت مناسبی پیدا شد تا نگاهی دوباره به آن‌ها بیندازند.

از همه مهم‌تر، بحث جنگ با تروریسم و میراثی بود که این درگیری‌ها از خودش به جای می‌گذارد، مضمونی که اصلا سریال با آن کارش را آغاز کرد و سفر ده ساله‌اش را پیش گرفت. وقتی سریال هولمند آغاز شد، جامعه‌ی آمریکا سعی داشت از تجربیات تلخ یازده سپتامبر و جنگ عراق فاصله بگیرد و آن را پشت سر بگذارد. حالا در فصل نهایی سریال این سؤال مطرح می‌شود که آیا آمریکایی‌ها از آن تجربیات تکان‌دهنده درس گرفته‌اند یا باز هم قرار است به دلیل رهبری نادرست و انبوهی از اطلاعات غلط،‌ جنگ بی‌فایده‌ی دیگری در خاور میانه راه بیفتد؟

در این فصل همچنین کری و ساول در موقعیت‌های دشواری قرار گرفتند تا نگاهی به گذشته‌اشان بیندازند، به جاسوس‌بازی‌ها و اقدامات میهن‌پرستانه‌ای که گمان می‌کردند به نفع همه است. گذشته‌ی ساول و رابطه‌ی عمیقش با کری نقشی اساسی در چند قسمت پایانی فصل ۸ ایفا می‌کند و داستان را سمت نقطه‌ی اوجی نفس‌گیر و غیرقابل پیش‌بینی می‌کشاند.

در ابتدای فصل همه چیز خوب به نظر می‌رسد؛ گویی ساول موفق شده به یکی از بزرگ‌ترین و فرسایشی‌ترین بحران‌های آمریکا پایان دهد و مذاکرات با طالبان را به نقطه‌ی خوبی برساند، و از سویی دیگر بالاخره قدر زحمات کری را می‌دانند و کاخ سفید رسما از او تقدیر می‌کند. اما هر چه داستان این فصل جلوتر می‌رود، ابهامات بیشتر و بیشتر می‌شود و دوباره به مسیر همیشگی سریال باز می‌گردیم،‌ مسیر پرتنش و مهیجی که هوملند به خاطرش معروف شده.

اشتباهات گذشته‌ی کری و ساول سایه‌ای عظیم روی زندگی هردوی آن‌ها انداخته و خاطره‌ی دوستان و عزیزان از دسته رفته رهایشان نمی‌کند. کری هم باید با غم از دست دادن نیک برودی و پیتر کویین کنار بیاید و هم دلتنگی و دوری از دخترش را تحمل کند. گناهان بزرگ‌تر گذشته هم دست از سر او برنمی‌دارد و ماجرای حمله‌ی پهبادی او که منجر به کشته شدن غیرنظامی‌ها شد، دوباره گریبانش را گرفته.

در فصل پایانی هوملند گذشته‌ی شخصیت‌های سریال واکاوی می‌شود تا از طریق این بررسی‌ها بتوانیم راه حلی بهتر و کم‌هزینه‌تر برای آینده پیدا کنیم و مسیر اشتباه قبل را ادامه ندهیم. این تریلر جاسوسی پرطرفدار بالاخره بعد از فراز و نشیب‌های بسیار به کار خودش پایان داد و یک اپیزود آخر خیلی خوب تحویل هوادارانش داد که در حال حاضر با امتیاز ۹.۵ از ۱۰ در IMDb یکی از بهترین اپیزودهای کل سریال محسوب می‌شود.

۵. فصل هفتم (۲۰۱۸)

سریال هوملند فصل 7

  • امتیاز منتقدان در راتن تومیتوز: ۸۰%
  • امتیاز تماشاگران در راتن تومیتوز: ۷۶%

در فصل یکی مانده به آخر هولمند باز هم یکی دیگر از مسائل روز پیش‌بینی شد و تماشاگران جو سیاسی پر از شک و تردید و بدگمانی را شاهد بودند که زیر نظر یک رئیس جمهور بدبین و بی‌اعتماد اداره می‌شد. الیزابت کین بعد از ماجراهای عجیب و تکان‌دهنده‌ی فصل قبل و سوء قصد به جانش، حالا حسابی سخت‌گیر و تند و بداخلاق شده و به هیچ‌کس اعتماد ندارد. حتی کری متیسون که روزگاری شخص مورد اعتماد او بود از حلقه‌ی نزدیکانش خارج شده و برای دیدار با او باید کلی لایه‌ی امنیتی رد کند. دستگیری‌های گسترده‌ای ترتیب داده شده تا پاکسازی‌های بزرگی در بدنه‌ی دولت ایجاد شود و به نظر می‌رسد الیزابت کین با هیچ‌کس شوخی ندارد. تمام ترس و وحشتی که از به قدرت رسیدن یک رئیس جمهور خودسر داشتیم، در این فصل به تصویر کشیده می‌شد.

اما این تنها بخش الیزابت کین نیست. وقتی تهدید‌های جدی‌تری رو می‌شوند و می‌فهمیم روسیه قرار است در کشور دخالت کند و پایه‌های دموکراسی آمریکا را به لرزه در بیاورد،‌ الیزابت کین از حالت غیرمنطقی پیشین خودش بیرون می‌آید و تصمیم‌های مهم و اساسی و معقولی می‌گیرد. ولی در کنار تمام این تهدیدها و اتفاق‌های جدی و خطرناک و مهیج، فصل هفتم بخش دیگری هم دارد که باعث شده جایگاه ویژه‌ای داشته باشد. در این فصل ما با پرسش جالبی مواجه می‌شویم، اینکه یک پایان خوش حقیقی برای کری متیسون چیست؟ چه اتفاقی باید در زندگی او بیفتد تا خیالمان راحت شود به جایی که حقش است رسیده؟

درست است که الیزابت کین، برت اوکیف مجری برنامه‌ی رادیویی دیوانه‌وار و سرشار از پروپاگاندا و یوگنی گراماف جاسوس روس نابغه همگی شخصیت‌های منفی تأثیرگذاری در زندگی کری هستند، ولی مانع اصلی و مشکل بزرگ او انگار چیز دیگری است. چیزی که بیشتر تماشاگران سریال فرض می‌کردند پایانی ایده‌آل برای کری متیسون خواهد بود.

چند فصلی  بود که می‌دیدیم کری مدام اعلام می‌کند دیگر کارش با CIA تمام شده و می‌خواهد در کنار دخترش فرنی وقت بگذراند و زندگی آرام و بی‌سروصدایی داشته باشد. حالا در این فصل او در یک دوراهی سنگین و سخت قرار می‌گیرد، اینکه زندگی آرام و بی‌هیجانش را دنبال کند یا به نگرانی‌ها و دغدغه‌های مرگ‌بارش برسد. همان نگرانی معروفی که از زمان یازده سپتامبر یقه‌ی او (و خیلی از آمریکایی‌ها)‌ را گرفته و مدام می‌خواهد از وقوع حادثه‌ای مشابه جلوگیری کند. اما کری در نهایت به راه حل سوم غیرمتعارفی می‌رسد.

در این فصل کری و ساول بار دیگر دوشادوش هم حرکت می‌کنند و به دنبال سرنخ‌های گوناگون می‌روند و با تهدیدها و خطرهای متعددی درگیر می‌شوند، ولی در جایی از داستان به نظر می‌رسد کری به پایان کار خودش نزدیک شده و دیگر می‌داند با زندگی خودش چه بکند و بیننده تصور می‌کند خط داستانی کری رو به اتمام است و سرانجامِ او را شاهد هستیم. اما در قسمت‌های پایانی اتفاق‌های غیرمنتظره‌ای می‌افتد و کری متیسون بار دیگر در گودالی از تاریکی و ترس و درد رها می‌شود.

۶. فصل چهارم (۲۰۱۴)

سریال هوملند فصل 4

  • امتیاز منتقدان در راتن تومیتوز: ۸۱%
  • امتیاز تماشاگران در راتن تومیتوز: ۹۰%

فصل چهارم هوملند قوت‌ها و ضعف‌های خودش را دارد. اولین فصلی بود که مستقیما بعد از به پایان رسیدن ماجراهای نیکلاس برودی شروع شد و مسیر تازه‌ای در سریال آغاز کرد. مسیری که با آغاز هر فصل، یک ماجرا و بحران تازه خلق می‌کردند و در پایان همان فصل تا حد زیادی به سرانجام می‌رسید. تلاش نویسنده‌ها و سازندگان سریال در آن مقطع کامل جواب نداد و فصل چهارم قدری پراکنده و نامسنجم از آب در آمده، ولی با این حال هنوز هم سرپاست و حرف‌هایش تکراری و از مُد افتاده نشده. به‌ویژه که در فصل آخر به اتفاق‌های این فصل اشاره‌های مهمی می‌شود و متوجه می‌شویم در زندگی کری نقش مهمی ایفا می‌کند.

داستان این فصل در سفارت پاکستان در اسلام‌آباد آغاز می‌شود و از این طریق رابطه‌ی پیچیده‌ی آمریکا با یکی از کشورهای خاورمیانه را بررسی می‌کنیم. کشوری که در ظاهر متحد آمریکاست ولی در مقاطع حساسی علیه آن‌ها اقدام کرده، مثلا وقتی در مورد اسامه بن لادن اطلاعاتی حیاتی داشتند و سال‌ها از ارائه‌ی آن خودداری کردند.

در این فصل اتفاق‌های غیرمنتظره‌ی زیادی می‌افتاد. در جایی متوجه می‌شدیم همسر یک سفیر آمریکایی جاسوس سرویس اطلاعات پاکستان است (ماجرایی که ما را به یاد داستان‌های سریال ۲۴ می‌انداخت). در جایی دیگر هم صحنه‌ای مشابه‌ حمله ۲۰۱۲ بنغاضی به تصویر کشیده شده که طی آن یکی از شخصیت‌های محبوب سریال با بازی نازنین بنیادی کشته می‌شود.

در این فصل کری موقعیتی مهم و تأثیرگذار در CIA داشت ولی بعد از جنجال‌هایی که سر حمله‌ی پهبادی پیش می‌آمد که طی آن مرتکب جنایت جنگی می‌شد، دوباره به موقعیت متزلزل و ناپایدار قبل برمی‌گشت. حالا تمام‌وکمال با اقدامات مخرب آمریکا در کشورهای خارجی رو در رو می‌شدیم و سازندگان سریال بدون پرده‌پوشی عواقب تصمیم‌های خطرناک مقامات را نشان ما می‌دادند.

این فصل بعد از حملات پهبادی واقعی دهه‌ی پیش ساخته شده بود (حملاتی که تلفات زیادی در بین غیرنظامیان هم در پی داشت) و بنا بود نگاهی جدی به این ماجرا و عواقبش بیندازد. مضمونی که در فصل‌های بعدی هوملند هم تکرار شد و در موقعیت‌های متفاوتی سراغش رفتند. وقتی این‌ها را بگذارید کنار خط داستانی پرتنشی که مربوط به ربوده شدن ساول برنسون بود و تماشاگران را نگران سرنوشت شخصیت محبوبشان می‌کرد، می‌فهمید که فصل چهارم ماجراهای نفس‌گیر و درگیرکننده‌ی زیادی داشت.

۷. فصل سوم (۲۰۱۳)

سریال هوملند فصل 3

  • امتیاز منتقدان در راتن تومیتوز: ۸۰%
  • امتیاز تماشاگران در راتن تومیتوز: ۸۳%

در این فصل پایان تراژیک و غم‌انگیز نیکلاس برودی را دیدیم. زندگی و خط داستانی این شخصیت پیچیده بعد از فراز و فرودهای دیوانه‌وار، به سرانجامی ناراحت‌کننده می‌رسید و شاید همین قضیه باعث شده تا این فصل تا حدودی ارزش تماشا داشته باشد.

فصل سوم ماجراهایش پراکنده و شلخته‌ بود. از یک طرف قرار بود داستان نیکلاس برودی به سرانجام برسد و از طرفی دیگر ماجراهای توافق هسته‌ای را می‌دیدیم و این خط‌های داستانی به خوبی با هم چفت نمی‌شدند. نتیجه فصلی دوپاره و غیرمنسجم شده که نتوانست هواداران را راضی کند. در نهایت هم برودی را به‌عنوان یک خائن اعدام می‌کردند و به نظر می‌رسید کسی به جز کری برایش دل نمی‌سوزاند و درکش نمی‌کند.

صحنه‌ای که برودی جلو چشمان کری به دار آویخته می‌شود تاثیرگذار از آب در آمده و قهرمانمان را می‌بینیم که مجبور است جان کندن مردی را که عاشقش است نگاه کند. ولی برای جبران ایرادهای بی‌شمار فصل کافی نیست. چون در این فصل با یک خط داستانی خسته‌کننده طرف بودیم و مدام از خودمان می‌پرسیدم هوملندی که می‌شناختیم کجا رفته.

۸. فصل پنجم (۲۰۱۵)

سریال هوملند فصل 5

  • امتیاز منتقدان در راتن تومیتوز: ۸۸%
  • امتیاز تماشاگران در راتن تومیتوز: ۸۵%

فصل ۵ به هیچ وجه فصل بدی نبود، منتهی به نظر می‌رسید کری متیسون از مسیرش خارج شده و شخصیتی که می‌شناختیم نیست.  در پایان فصل چهارم می‌دیدیم که او تصمیم گرفته جاسوس بازی را کلا کنار بگذارد و در این فصل او را در حالی می‌دیدیم که برای یک مؤسسه‌ی غیرانتفاعی کار می‌کند. با این حال وقتی به بخش‌های پایانی فصل می‌رسیم، کری متیسون مثل جک باور سلاح‌ به دست در تاریکی‌های متروی برلین به دنبال تروریست‌ها افتاده تا جان همه را نجات دهد.

اقداماتی که کری در این فصل انجام می‌داد با شخصیت انسانی و ملموسی که پیش از این دیده بودیم همخوانی نداشت و سریال هم حس‌وحال خودش را تغییر داده بود. از طرفی دیگر روی ماجرای شخصیت آلیسون (میراندا اوتو) زیاد کار نکرده بودند و افشاگری مربوط به او تأثیر خوبی نمی‌گذاشت. ما اصلا باورمان نمی‌شد ساول برنسون با این هوش و ذکاوت و نکته‌‌سنجی فوق‌العاده، فریب یک زن را بخورد و اغوا شود.

منبع: Den of Geek

راهنمای تماشای سریال
برچسب‌ها :
دیدگاه شما

۲ دیدگاه
  1. Avatar سعید

    فصل آخر سریال هوملند پارسال به پایان رسید یعنی قبل از به قدرت رسیدن طالبان. تو این فصل کاملا سیاست آمریکارو میبینیم که چجوری میخواد چهره خوبی از طالبان به افکار عمومی نشون بده رهبرشونو چقدر خوب جلوه دادن. این است سیاست کثیف قدرت های جهانی که قبل از هر اقدامی با رسانه و فیلم افکار عمومی و آماده پذیرش اون موضوع میکنن.

  2. Avatar امیرحسین

    برگااااااام!!!!!!!

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه